داستان از اونجایی شروع شد که یکی از برهمنان مقدس آیین جین، معروف به ((داداباری)) در هنگام مرگ به شاگرداش وصیت کرد که مراسم تشییع جنازهاش نباید در طول مسیرِ رسیدن به گات (محل سوزوندن جنازهها) متوقف بشه. اما شاگردان سوگوارش که ظاهرا از سر ناراحتی، سرشون با پاشون بازی میکرد این وصیت رو فراموش کردن و در باغ مهرائولی توقف کوتاهی کردن!
حالا طبق همون داستان وقتی سعی کردن جنازه رو دوباره از زمین بردارن و مسیر رو تا گات ادامه بدن، جسد از جاش تکان نخورد که نخورد!
شاگردان غمزده که هاج و واج شاهد لجبازی جسد برهمایی بودن دست به دامن چند فیل هم شدن اما زور فیلها هم به پیکر مرشد نرسید! خلاصه که وقتی لشکر مریدان متوجه مقاومت جسد شدن، تسلیم شده و تصمیم گرفتن همونجا مراسم گاته را اجرا کنن. از بعد اون ماجرا این معبد زیبا و خاص ساخته و یکی از مهمترین پرستشگاههای آیین جین در دهلی شد.
قدمت این صومعه رو بیشتر از 800 سال تخمین زدن که قدیمیترین در نوع خودشه. دروازهی بزرگ نقرهفام، ستونهای مرمرین حجاری شده، تالارهای آینهکاری و نقاشیهای هنرمندانه و ... این بقعه رو به یکی از زیباترین معابد هند تبدیل کرده، اما از اونجا که پیروان جینیسم در هندوستان تعداد کمی هستن اینجا نسبت به پرستشگاههای هندوها و سیکها خیلی خلوتتره مگه در جشنوارهها و مراسم خاص!
محل قرارگیری این معبد، نزدیک مقبرهی جمالیکمالی، قطبمنار، حمدیمسجد، موزهی آشوکا و... هست و از اونجا که خیلی جاذبههای دیگهای در این مکان قرار گرفته، میشه در یک نصفه روز خیلی از اونها رو دید و متوجه مَثل معروف ((هند؛ سرزمین هفتاد و دو ملته)) شد!