ما بعد از بازدید ازکلیسای جامع سیونی راهی رستوران هزار و یک شب در سمت میدان آزادی تفلیس بودیم. در سمت چپ ساختمانی با نشانهای دین یهود توجهم را جلب کرد. هیچ ذهنیتی از داخل یک کنیسه نداشتم از طرفی در مورد این که یک غیر یهودی اجازه ورود به کنیسه را دارد یا خیر، اطلاعی نداشتم.
در آستانه در ورودی ایستاده بودم و برای رفتن به داخل یا نرفتن دودل بودم. در همان زمان مردی از داخل کنیسه بیرون آمد، پرسش از او که آیا اجازه ورود دارم یا نه، تنها چاره بود. به انگلیسی از او پرسیدم آیا برای عکاسی میتوانم وارد کنیسه بشوم؟ پاسخ مثبت او خوشحال کننده بود ولی بلافاصله از ملیتم پرسید.
با پاسخ من که گفتم ایرانی هستم، با دقت نگاهی کرد و رفت. کنیسه فضای بزرگی نداشت. روبروی در ورودی محراب مانندی بود. در سمت راست محراب مردی نشسته بود که داشت کلاه مانندهایی که در هنگام نماز معتقدان یهودی بر سر میگذارند آماده میکرد. از او درباره کارش سوال کردم که پاسخی نداد.
بعدها فهمیدم که در آن هنگام ذکری خوانده میشود و به همان علت پاسخم را نداده بود. در سمت چپ کنیسه قسمتی از فضا با پارتیشن جدا شده بود چند جوان یهودی آنجا نشسته بودند. از دو نفرشان که تازه می خواستند به جمع قبلی ملحق شوند اجازه عکاسی از گروهشان را خواستم. در مورد علت عکاسی پرسیدند که علت را علاقه شخصی عنوان کردم. این اولین بازدید من از یک کنیسه و آشنایی با یک اجتماع کوچک یهودی در شهر تفلیس بود.