سیوداد پردیدا: این منطقه کلمبیایی که تحت عنوان شهر گمشده شناخته میشود، حدود سال 800 میلادی بنیان گذاشته شد، یعنی حدود 650 سال قبل از ماچو پیچو. نزدیکترین شهر به سیوداد پردیدا، سانتا مارتا و نزدیکترین فرودگاه، بارانکیلا است.
در حال حاضر، تنها راه بازدید از سیوداد پردیدا، پیاده روی چند روزهای است که اصلا به تازه کارها توصیه نمیشود.
ورودی این شهر، جایی در اعماق جنگلهای کلمبیاست و تنها با بالا رفتن از چیزی در حدود ۱۲۰۰ پله سنگی، قابل دسترسی است.
سیوداد پردیدا، شامل مجموعهای از ۱۶۹ سطح تراس مانند است، که در دل دامنه کوهها کنده شدهاند، شبکهای از مسیرهای سنگفرش و میدانچههای دایرهای شکل.
تنها یک مسیر به سمت شهر وجود دارد و این بدان معناست که بازدیدکنندگان باید برای بازگشت، همان مسیری که آمدهاند را طی کنند.
مورخان معتقدند که شهر، حدودا در زمان ورود و فتح توسط اسپانیاییها متروکه شده و در سالهای ۱۹۷۰ دوباره کشف شده است.
سیوداد پردیدا (Ciudad Perdida)، یا "شهر گمشده" جایی پنهان در دل جنگلهای سیهرا نوادا، در کوهستانهای سانتا مارتای کلمبیا است. شهری که توسط مردمان تایرونا و بیش از ۱۰۰۰ سال قبل، ساخته شده؛ منطقهای باستانی که پس از کشف مجدد در دهه ۷۰میلادی، به عنوان یک جاذبه توریستی جایگاه جدیدی پیدا کرد.
شهری که در ابتدا نام تیونا (Teyuna ) را بر خود داشت، اما پس از کشف به سیوداد پردیدا تغییر اسم داد؛ یکی از عجایب باستانی که همواره با ماچو پیچو مقایسه میشود، چرا که هر دوی آنها قدمت بسیاری دارند و بر بلندی و در جنگلهای بارانی آمریکای جنوبی واقع شدهاند.
با این تفاوت که تیونا 600 سال قدیمیتر است و بر خلاف همتای پروییِ خودش، هیچ اتوبوس یا قطاری ندارد که امکان سفر راحت به بقایای آن را برای گردشگران فراهم کند. برای تماشای زیباییهای دست اول آن، تنها راه، حرکت با پای پیاده است، آن هم یک پیاده روی چند روزه و فرساینده است.
آزمون فردی
علی رغم همه چالشهای آن، نمیتوان به فرصت بازدید از سیوداد پردیدا، نه گفت.
این راهپیمایی طولانی، از شهر کوچکی به نام مامِی (Mamey)، شروع میشود، که برای رسیدن به آن از سانتا مارتا واقع در بخش شمالی کشور، در امتداد خط سواحل کارائیبی کلمبیا، باید بیش از ۲ ساعت، سواری در جادهای پر از دست انداز را تحمل کرد.
بازدیدکنندگان شهر گمشده، باید توسط یک راهنمای مجاز که خیلی راحت و به صورت آنلاین قابل رزرو است، همراهی شوند. احتمالا در مامِی، متوجه خواهید شد که افراد دیگری هم در گروه شما هستند، که همه با هم، یک راهنمای مشترک دارید.
کلمبیا، به خاطر کیفیت قهوهاش شهرت جهانی دارد. بازدید از مراحل کاشت قهوه واقعا ضروری است.
کفیتال د لا ترینیداد (Cafetal de la Trinidad)، در ابتدا یک مزرعه کشت قهوه خانوادگی بود، حالا به مزرعهای تبدیل شده که بازدیدکنندگانی از مناطق اطراف، به زحمت خود را به آنجا می رسانند تا در آنجا اسب سواری کنند.
شناگران در جایی زیبا به نام آیلا موکورا (Isla Múcura)، میتوانند در طول شب هم در دل سواحل مانگرویی منطقه و بین پلانکتونهای درخشان شیرجه بزنند و شنا کنند.
از آیلا تیهرا بومبا (Isla Tierra Bomba)، به عنوان نقطهای ایده آل برای شیرجه و غواصی، تا کارتاخنا، فقط یک قایق سواری کوتاه فاصله است.
کلمبیا، خانه بیش از ۱۹۰۰ گونه از پرندهها است، که این بالاترین رقم تنوع در کل دنیا است و در نتیجه این کشور، پر است از فرصتهایی برای تماشای پرندگان.
نهنگهای کوهاندار، سالانه از مناطق قطبی مهاجرت میکنند و در این مسیر، به سواحل اقیانوس آرام در کلمبیا هم سری میزنند.
مهمانانی که در اقامتگاههای جنگل کالانوآ، واقع در جنگلهای بارانی آمازون باشند، این امکان را دارند که در قایقهای تندرو جا رزرو کنند و اگر خوش شانس باشند به گونه خاصی از دلفینها، یعنی دلفین صورتی نگاهی بیندازند.
سیوداد پردیدا یا شهر گمشده، در واقع جواب ارزانتر و خلوتترِ کلمبیا به ماچو پیچو (واقع در پرو)، محسوب میشود.
تاتاکوآ، ممکن است شبیه یک بیابان به نظر برسد، اما در حقیقت، یک جنگل استوایی خشک است که اهالی نجوم و علاقه مندان به تماشای ستارهها را از سرتاسر جهان به سمت خود میکشاند.
مسیر خاکی، که از میان درختان بزرگ موز، نخلهای بلند و شاخههای آویزان درختهای انگور میگذرد، از همان ابتدا، چالشهای این سفر را اثبات میکند. به تمام مسافران شهر گمشده توصیه میشود که از آمادگی جسمانی مناسبی برخوردار باشند، چون مسیر سختی در پیش است.
گذشته از نبرد با گرما و رطوبت زیاد هوا، مسیری ۴۷ کیلومتری وجود دارد که در طول آن، باید از ۴ کوه مختلف بالا و پایین رفت و از آنجایی که این تنها مسیر موجود است، تمام این سختیها در مسیر بازگشت هم تکرار میشوند.
این سفر با همراهی قاطرها انجام میشود که خوراکیها و سایر ملزومات برای استراحت و خواب در طول مسیر را حمل میکنند.
مسیر، پیچ میخورد و به سوی ریو بوریتاکا به پیش میرود، بدان معنا که چند گذرگاه رودخانهای در مسیر وجود دارد که همین هم شانس و فرصت مناسبی برای فرار از گرما و خنک شدن است.
مناظر محلی
شاید بعد از شامِ شب اول، درست زمانی که خورشید در آسمان گم میشود، با اعضای گروه دور هم جمع شوید و به صحبتهای راهنما، درباره تاریخ منطقه گوش بدهید، شاید هم کارهای جذابتری برای انجام دادن داشته باشید.
این منطقه، سه جهش مختلف اقتصادی را تجربه کرده است. دو مورد اول، به فعالیت در زمینه مواد غیر قانونی، یعنی کاشت ماری جوانا و کوکا مربوط است؛ گیاهی که برای تولید کوکائین مورد نیاز است.
(مصرف دمنوش برگ کوکا، هم در پرو و هم در بولیوی، قانونی و مجاز است، اما در کلمبیا، نه. در حال حاضر، جنبشهایی برای قانونی کردن آن در کشور، شکل گرفته است.)
اگرچه که کاشت این جور گیاهان، باعث می شود که عدهای کشاورز درآمد کسب کنند، اما این صنعت، مواردی مانند شکل گیری گروههای تبهکار و بروز جنگها و درگیریهای پارتیزانی خشن بین آنها را به همراه میآورد.
یکی از راه حلهای مقابله با خشونت و مشکلات جاری، همین بود که سیوداد پردیدا کشف شد و پای دولت به این منطقه باز شد. حالا این منطقه، صحنه را برای ورود موج سوم، آماده میکند: موج گردشگری.
رودخانه پنج رنگِ کلمبیا؛ محلی خیره کننده، که در پارک ملی سِرنیا د لا ماکارِنا (Serranía de la Macarena national park) در استان مِتا واقع شده است.
از ماه ژوئن تا نوامبر (خرداد تا آبان)، که ماههای بین فصول تر و خشک منطقه هستند، گیاهان رودخانهای، نمایشی از رنگ به راه میاندازند.
رنگها، در خلال فرایند تولید مثل گیاهان آبی که Macarenia clavigera نام دارد، پدید میآیند.
رفتن به رودخانه در طول فصل خشک، برای عموم ممنوع است، تا به محیط زیست طبیعی منطقه اجازه داده شود که از آثار ناشی از حضور بازدید کنندگان در امان باشند و به بازسازی خود بپردازند.
مقررات مربوط به گردشگری منطقه، شرایط خاصی را حاکم کرده که طبق آن، روزانه تنها ۲۰۰ نفر، در قالب گروههای ۷ نفره، اجازه دارند از رودخانه بازدید کنند.
فراوانی گونههای حیات وحش، موضوع بعدی است. لاک پشتها، ایگوآناها و آگیلاها (پرنده ملی کلمبیا)، تنها برخی از گونههای محلی منطقه هستند.
اکثر تورها، زمانی ۲ تا ۴ روزه دارند و بازدیدکنندگان را به مناطق مختلف پارک میبرند که بسیار دیدنی و جذاب هستند.
موج سوم
با این حال هنوز هم عدهای هستند، که از سفر به کلمبیا، ابراز نگرانی میکنند. در سال ۲۰۰۳، گروهی از گردشگران، که در حال حرکت به سمت شهر گمشده بودند، دزدیده شدند. بعضی از آنها تا زمان آزادی، بیش از ۱۰۰ روز گروگان بودند.
در حال حاضر، اعضای ارتش کلمبیا، مسیرها را تحت کنترل دارند. این کار، یک قطعه اضافه بر سازمان از پازل امنیت است که مسئولیت شرکتهای برگزار کننده تورها را کاهش میدهد و خیال هزاران گردشگر مشتاق را راحتتر میکند. کل منطقه، در حال حاضر، در فهرست آزمایشی میراث جهانی یونسکو قرار دارد.
دیدار با همسایهها
اهالی ویوا (Wiwa)، از نوادگان قبایل تایروناها هستند و قرنهاست که به همان شکل بدوی و دست نخورده باقی ماندهاند. آنها ارتباط روحی عمیقی با سرزمینشان داشتند که تا به امروز هم حفظ شده است.
اعضای قبیله ویوا، که همگی لباس سفید به تن دارند (رنگی که از نظر آنها مقدس است)، به گردشگران اجازه میدهند که به زندگی روزمره آنها سرکی بکشند و با بعضی از چیزها آشنا شوند.
احتمالا به شما نشان میدهند که چطور صمغ را از برگهای درختان نخل خارج میکنند و از رشتههای آن، برای ساختن یک جور کیف، به نام موچیلاس استفاده میکنند. یا میگذارند برگهای کوکا را مزه کنید؛ گیاهی که ویواییها آن را مقدس میدانند و برگ آن را میجوند.
آنها دستگاهی از کدو تنبل میسازند، به نام پوپورو، که آهک پودر شده از صدفها را در خود نگه میدارد، و وقتی با برگهای کوکا مخلوط میشود، یک جور محرک خفیف تولید میکند.
در اجتماع اهالی ویوا، پسربچهها برای ورود به دنیای مردان، پوپورو هدیه میگیرند. در ادامه سفر و با چند ساعت پیاده روی، ممکن است با گرمای هوا و گرفتگی عضلات رو به رو شوید، اما تازه نوبت به چالش اصلی میرسد: ۱۲۰۰ پله سنگی، که توسط افراد قبیله تایرونا ساخته شده است.
بعد از اینکه در نهایت، جسم خسته تان را به بالای پلهها کشیدید، چشمهایتان از زیبایی منظره پیش رو به آرامش عجیبی میرسند؛ منظرهای که انگیزه این سفر پر فراز و نشیب بوده است: سیوداد پردیدا.
مورخان معتقدند که منطقه احتمالا از زمان حمله اسپانیاییها متروکه شده است. انتهای شیب کوههای سنگی، به مجموعهای از تراسهای سنگی میرسد، که در دل دامنههای کوه کنده شده اند و پشت به جنگل های انبوه دارند.
با احساسی دوگانه از خستگی و احترام، همگی در سکوت عجیبی فرو خواهید رفت، تا اینکه سفر را با بازدید از مکانی خاص در همان نزدیکی، پی بگیرید؛ مکانی که تقریبا ۲۰۰۰ عضو قبیله تایرونا، قرنها در آن زندگی میکردهاند تا اینکه زمانی بین سالهای ۱۵۸۰ و ۱۶۵۰ میلادی، حدود زمان استعمار اسپانیاییها، همه چیز تغییر کرد و سکونتگاه، متروکه شد.
جدای از جوامع بومی، بعضی از ۱۶۹ تراسی که در زمینی به مساحت ۳۰ هکتار ساخته شده، هنوز مخفی است. این اوضاع تا سال ۱۹۷۲ ادامه داشت، تا اینکه دزدان، پلههای سنگی را دنبال کردند و گیاهان سر راه را کنار زدند، تا به خیال خودشان، به گنجهایی از طلا و جواهر دست پیدا کنند.
سالها بعد از این قضیه، دولت کلمبیا برای محافظت از این منطقه باستان شناسی و کمک به بازسازی شهر باستانی، قدم به عرصه گذاشت.
آرژانتین: آسادوی سنتی، که مرتبا در این منطقه طبخ میشود و با گوشت بره یا گاو درست میشود.
بولیوی: سیلپانچو، با برنج و سیب زمینی، گوشت و تخم مرغ نیمرو و سالسا درست میشود.
برزیل: Feijoada ، ترکیبی ازگوشت چرب خوک و لوبیا، که ظرف را پر کرده هم مثل همیشه حاضر است.
کلمبیا: قلب جنگلهای انبوه کلمبیا، Eje Cafetero است، که تولید دانه های قهوه، اصلیترین فعالیت آن است.
اکوادور: شکلات اکوادور، درست مثل قهوه کلمبیا، یکی از منابع پر غرور ملی آنهاست.
گویانا: برای امتحان کردن تازه ترین غذاهای دریایی این حوالی، به خصوص سوپ خرچنگ، به ساحل Berbice بروید.
پاراگوئه: سوپا پاراگوآیا (Sopa paraguaya)، به شکل گیج کنندهای، سوپ نیست، بلکه یک جور نان ذرت فشرده و کمی سفت است.
پرو: شهر سفیدِ آرِکیپا، به خاطر تنوع پیکانتِریهایش معروف و شناخته شده است، که به صورت پرسهای سنگین سرو میشود.(یک جور کیک سیب زمینی)
سورینام: سفر به سورینام، بدون امتحان کردن Paramaribo (کاساوای سرخ شده) کامل نمی شود.
اوروگوئه: بشقاب پیکادا، ترکیبی از گوشت و پنیر، به اضافه مقداری از یک نوع پنیر مورد علاقه اوروگوئهایها.
تماشای جهان زیر پایتان، از بلندترین تراس شهر گمشده باعث میشود از چیزی که پیش چشمانتان قرار گرفته، غرق حیرت شوید. نکته مهم این که تعداد گردشگرانی که در اطرافتان میبینید، در مقایسه با سایر جاذبههای توریستی که در آنِ واحد، هزاران نفر را به سمت خود میکشانند، بسیار کمتر است. و آن موقع است که حس میکنید شما جزو معدود کسانی هستید که این شاهکار باستانی را از نزدیک دیدهاید.
بعد از اینکه حسابی غرق مناظر اطراف شدید و به همه جای بقایای این شهر باستانی سرک کشیدید، وقت آن است که برای سفر طولانی بازگشت، آماده شوید.
در سفر بازگشت، احساس رضایت از هدف بزرگی که به آن دست یافتهاید، تمام وجودتان را فرا میگیرد و احتمالا باز هم دلتان میخواهد که به اینجا برگردید و این حس را باز هم تجربه کنید. سیوداد پردیدا، جایی است که رسیدن به آن، زمان و انرژی بیشتری از شما میگیرد، حتی بیشتر از دیدن ایفل یا قله ویکتوریا.
به هر حال، این چالشها هستند که به سفر، ارزش میبخشند. به دست آوردن یک منظره، همیشه بهتر و جذابتر از تماشای آن است.
منبع: CNN