الهی به امید توتو این روزا تنها چیزی که گیر نمیاد وقته ..ا۹ونم واسه دور شدن از همه وابستگی ها و تنها شدن با کتاب و فکر کردن به درون قلب خودت.کسایی که با وجود فرصت کم دنبال یه آرامش کامل و دور شدن از تمام دل مشغولی های ظاهری زندگی واسه یه 24 ساعت هستن حتماً این سفر نامه رو بخونن سفر خودمو چهارشنبه شب از تهران آغاز کردم و به سمت شهر ورامین حرکت کردم با اطلاعاتی که قبلاً داشتم میدونستم از چه مسیری و در چه زمانی به مقصدم میرسم. تقریباً بعد از یک ساعت به روستای کویر آباد از توابع شهر ورامین رسیدم بعد از حدود 10 دقیقه تویه مسیر خلوت به اقامتگاه بوم گردی خانه عمو مش رضا در کویر آباد ورامین رسیدم ..
وقتی وارد اون اقامتگاه شدم از همون لحظه اول یه حس آرام بخشی داشتماون طراحی سنتي و طبیعی روستایی و در عین حال برخورداری از امکانات روز که در مجموع یه هارمونی زیبایی رو رقم زده بود جلوی چشمام بود یه حیاط بزرگ قدیمی که به گفته میزبان محترم و با صفای اونجا آقای سعید همدانی قدمتش به بیش از صد سال میرسه و پدر همسرش یعنی عمو مش رضا در اونجا اقامت داشته با یه حوض زیبای گلگلی و گلدانهای رنگارنک در لبه های حوض و دور تا دور حیاط که شامل اقامتگاههای بومی اصیل متعدد در یک سمت حیاط و اتاقهای عکاسخانه و گلیم بافی با طراحی زیبا و بکر در سمت دیگر. همچنین نمای زیبا و طبیعت بکر در گوشه ی دیگری از مجموعه در نگاه یک طویله زیبا و محل نگه داری حیوانات اهلی شامل دو بز ماده و یک بز نر زیبا از نژاد آلپاین که روزانه شیر و لبنیات این اقامتگاه را تامین میکنند همراه تعداد زیادی مرغ و خروس و اردک و لاکپشت زیبای آنجا که همگی به زیبایی آنجا افزوده بود وقتی رفتم داخل اتاق محو تماشای زیبایی و آرامش اونجا شدم یه فضای داغ روستایی با سقف گنبدی کاه گلی با پنجره های رنگارنگ زیبا با یه گلیم زیبای دستی همگی در کنار هم آدم رو بیهوش میکنه چه برسه به داشتن یه کتابخونه کوچک در اتاق با کتاب های شعر دست نیافتنی که واسه دور شدن از همه چی کافیه کافیه ..
آدم واقعا باورش نمیشه که یه همچین زندگی میشه تو این زمونه پیدا کرد که انقدر ساده باشه ..وقتی صبح با صدای مرغ و خروسها و رنگهای زیبا که از پشت پنجره اتاق به صورتم میخورد بیدار شدم و چشمم به یکباره به یه سقف کاهگلی و دیوارهای آجری دورم افتاد یه حس گرمی تو وجودم پیچید و این حس با سینی زیبای صبحانه محلی میزبان کامل شد . یه سینی مسی شامل کره و پنیر گوسفندی شیر گرم بز که تازه گرفته شده بود ماست چکیده کیسه ای گوسفندی و چای زغالی نیروی خوشمزه و سبزی تازه و مربای محلی و غیره ..
بعدش رفتم و سوار ماشین شدم تا یه گشتی تو شهر بزنم اول رفتم سراغ مسجد جامع ورامین که فوق العاده زیبا و تاریخی بود که البته در حال بازسازی بود بعدش یه سمت برج علاالوله که با فاصله کمی از مسجد جامع بود رفتم که خیلی زیبا بود از اونجا به سمت امامزاده یحیی که در فاصله 10 دقیقه ای از اونجا بود رفتم که واقعا فضای روحانی در اونجا بود با یه تاریخچه شنیدنی بعدش به سمت روستای بکر خاوه رفتم که در فاصله 30 دقیقه ای از اونجا بود و پر از دیدنی های زیبا شامل کتل های خاکی و خانه های روستایی زیبا با مردمی مهمان نواز بود بعدش برگشتم سمت خانه عمو مش رضا که با دیدن سینی زیبای نهار و اون دمنوش به لیموی معطر بعدش دوباره انرژی گرفتم و رفتم سراغ کتاب شعرم واقعا خوندن شعر تو اون اتاق بکر کاه گلی و خوردن دمنوش بهار نارنج رو با هیچ چیز نمیشه عوض کرد انگاه آدم داره با خودش آشتی میکنه و رضایت خدا رو میبینه از شکر نعماتش بلاخره شب شد و وقت برگشتنم بود ولی آخه دل کندن از اونجا سخت بود ولی با توکل به این شعر اومدم تا دوباره بتونم یه سفر دیگه رو شروع کنم تو مسافری ، نگران مقصد نباش ، مقصد بهانه ایست تا تو عازم سفر شوی ، در واقع زندگی مقصدی ندارد ، مقصد زندگی ، زندگیست . یا حق