چکیده سفر
بیرجند، بروجرد و یا بجنورد!؟ اگر فکر میکنید تشابه نام این شهرها کمی گیج کننده است پس با من از لیتوانی به لتونی سفر کنید تا ببینید نه تنها در نام، که در معماری و فرهنگ نیز چقدر شباهت دارند. به شهری میروم که به بچه باحالهای مجردش، کله سیاه میگفتند و دارای زیباترین عمارت شهر بودند. به شهری میروم که حتی در شب، آسمانش روشن است!
مقدمه
لتونی(Latvia) در شمال شرق اروپا قرار دارد و در امتداد دریای بالتیک و خلیج ریگا قرار دارد. این کشور که با لیتوانی، استونی، روسیه و بلاروس مرزهای زمینی دارد، تاریخ پرفراز و نشیبی را تا به امروز از سر گذرانده است.
نه هزار سال قبل از میلاد، اولین ساکنین لتونی پس از خروج از یخچال های طبیعی در این سرزمین مستقر شدند. اما قبایل بالتیک(پدران لتونی امروزی) از دو هزار سال قبل از میلاد، اینجا بوده اند. در قرن نهم آنها تحت تسلط وایکینگها بودند و پس از آن(و تا اواخر قرن دوازدهم) در قالب گروه های منفرد، قلمروهای قبیله ای را تشکیل دادند. از اواسط قرن دوازدهم بازرگانان، مبلغان و صلیبیون آلمانی وارد لتونی شدند و شهر ریگا(Riga)، پایتخت کنونی لتونی را شکل دادند. شوالیه های آلمانی بتدریج بر لتونی مسلط شدند و تا سال ۱۲۳۰ تمام لتونی را فتح کردند. سلطه آلمان بر این منطقه به مدت سه قرن ادامه یافت و دهقانان لتونی تحت تسلط طبقه زمین داران آلمانی قرار گرفتند.
در اواسط قرن شانزدهم، قلمرو لتونی تحت حاکمیت پادشاهی لهستان-لیتوانی قرار گرفت و در ابتدای قرن هفدهم و در خلال کشمکشهای بین لهستان و سوئد، این قلمرو میان این قدرتها تقسیم شد. در طول قرن هجدهم، لتونی به تدریج تحت سلطه روسیه قرار گرفت. از اواسط قرن نوزدهم جنبشهای بیداری مردم لتونی جان گرفت تا نهایتا پس از انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷، لتونی استقلال خود را در ۱۸ نوامبر ۱۹۱۸ اعلام کرد و پس از یک دوره سردرگمی و جنگ، در ۱۱ اوت ۱۹۲۰ روسیه شوروی (اتحاد جماهیر شوروی) استقلال لتونی را به رسمیت شناخت. در سال ۱۹۳۹ اتحاد جماهیر شوروی و آلمان نازی با امضای پیمان عدم تجاوز، عملا شرق اروپا را بین خود تقسیم کردند.
آلمان لهستان را تصرف کرد و شوروی به سراغ لتونی، استونی و بعداً لیتوانی آمد. در سال ۱۹۴۰ اتحاد جماهیر شوروی این کشور را اشغال کرد و آن را تبدیل به یکی از جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی نمود. در سال ۱۹۴۱ و در راستای حمله آلمان نازی به شوروی، لتونی توسط رایش سوم آلمان اشغال شد. با پایان جنگ جهانی دوم و تسلیم ارتش اشغالگر آلمان، حکومت اتحاد جماهیر شوروی در قلمرو لتونی دوباره برقرار شد. مردم لتونی مبارزات مسلحانه ملی پارتیزانی را علیه شوروی آغاز کردند که نتیجه ای جز تبعید بسیاری از مردم به سیبری نداشت.
در سال ۱۹۸۷ و با نمایان شدن ضعف رژیم کمونیستی، اولین تظاهرات بزرگ ضد شوروی و ضد اشغالگری در ریگا برگزار شد و جنبش مردم جهت استقلال بسیار جدی تر شد. در ۴ مه ۱۹۹۰، اعلامیه ای برای بازگرداندن استقلال با یک دوره انتقال به تصویب رسید و سرانجام در ۲۱ اوت ۱۹۹۱، لتونی اعلام استقلال نمود. پس از آن، این کشور در مسیر پیشرفت و ترقی قرار گرفت و از سال ۲۰۰۴ نیز به عضویت ناتو و اتحادیه اروپا در آمد.
جمعیت این کشور کمی بیش از دو میلیون نفر است و با توجه به مساحت ۶۴ هزار کیلومتر مربعی ، کمتراکمترین کشورهای اتحادیه اروپا به شمار میآید. در ژوﺋن سال ۲۰۲۳ سفر من به این کشور حوزه بالتیک صورت گرفت.
چگونگی سفر
داستان سفر من از ایستگاه اتوبوس ویلنیوس در شهر لیتوانی و با اتوبوس بسیار عالی و دوست داشتنی LUX Express آغاز شد. قیمت بلیط در حدود ۱۲ یورو بود و به جرات میتوانم بگویم که بهترین اتوبوسی بود که در اروپا سوار شده بودم. این اتوبوس دارای مانیتور شخصی جهت دیدن ویدﺋو و سایر سرگرمی ها بود و همچنین امکان نوشیدن نامحدود قهوه میسر بود(آن هم در قاره ای که هر قهوه برای شما ۲ تا ۳ یورو آب میخورد!). در مدت زمانی کمتر از ۴ ساعت، به ایستگاه اتوبوس شهر ریگا رسیدیم.
شرح سفر
ریگا پایتخت لتونی با جمعیت ۶۰۰ هزار نفر، به طور رسمی توسط آلبرت، اسقف آلمانی، در سال ۱۲۰۱ تأسیس شد. حکومت آلمان در سال ۱۶۲۹ با حکومت سوئد جایگزین شد و ریگا به بزرگترین شهر پادشاهی سوئد تبدیل شد و البته بعدها نیز به روسیه واگذار شد! رونق اقتصادی و ساختمانی در آغاز قرن بیستم ریگا را به یکی از شهرهای پیشرو هنر نو در جهان و یکی از مرفه ترین شهرهای امپراتوری روسیه تبدیل کرد. امروزه ریگا یک بندر اصلی دریای بالتیک و یک قطب اداری، فرهنگی و صنعتی بزرگ است. پیاده به سمت محل اقامتم حرکت میکنم.
محل اقامت من، Central Hostel بود به قیمت ۱۷ یورو برای یک تخت در هر شبانه روز. هزینه اتاق اشتراکی هاستل در مرکز شهر از ۱۱ یورو آغاز میشود و این بدان معناست که اینجا، کشوری مناسب برای کوله گردی است. استراحت لازم نیست، بیایید شهر را کشف کنیم!
اولین عمارت چمشگیری که در این شهر میبینم، کلیسای جامع ارتدوکس میلاد مسیح(Nativity of Christ Cathedral) است. گنبد مرکزی طلایی، چه زیبا خودنمایی میکند. این کلیسا یک ساختمان نو بیزانسی است که ساخت آن در سال ۱۸۷۶ آغاز شد. تزار الکساندر دوم دوازده ناقوس به کلیسای جامع اهدا کرد که این ناقوس ها در دوران کمونیستی، زمانی که کلیسای جامع به خانه دانش جمهوری تبدیل شد، ذوب شدند. در آن زمان از گنبد به عنوان یک افلاک نما استفاده می شد، صلیب ها پایین کشیده شدند و نمادهای مذهبی تخریب شدند. کار مرمت در پایان دهه ۱۹۹۰ آغاز شد و تا امروز ادامه دارد، تا به شکوه و عظمت سابق خود برگردد.
کمی پایین تر به بنای یادبود آزادی(Freedom Monument) میرسم که به یاد سربازانی است که در نبرد با نیروهای شوروی در جریان جنگ استقلال لتونی (1918-1920) کشته شدند. بنای یادبود آزادی با ارتفاع ۴۲ متر از گرانیت قرمز و تراورتن در سال ۱۹۳۵ساخته شده است و شامل مجسمه مسی آزادی همراه با سه ستاره طلایی است. اگر خوب دقت کنید، سیزده گروه از نقش برجستهها را خواهید دید که شام قهرمانان ملی، تمثیلها، تصاویری از فرهنگ لتونی و لحظات مهم تاریخ کشور میباشند. این بنای تاریخی، مرکز برگزاری مراسم رسمی و تاریخی در شهر است.
پارک اطراف بنای یادبود آزادی ( Bastejkalna Parks ) در دو طرف کانال Pilsētas قرار دارد که در حقیقت مسیر خندق قدیمی و پر پیچ و خم ریگا بوده است. این منطقه تا سال ۱۸۵۶ محل استحکامات شرقی ریگا بود و به آن "تپه سنگر" میگفتند. در طول قرن نوزدهم، یک بلوار با وقار، چراغهای گازی، مجسمهها و سایر المانهای زیبا بر روی تپه چیده شد.
در حالی که پلهای آهنی زیبا از روی کانال عبور میکنند، ساختمانهای مجلل مجاور پارک، مانند اپرای ملی لتونی و دانشگاه لتونی، همگی به زیبایی این محیط افزوده است. حرکت در کنار کانال و دیدن اردکها، قوها و گاهی سگهای دریایی واقعا لذت بخش است!
دروازه ورود به شهر قدیمی، دروازه سوئدی(Swedish Gate) است. در قرون وسطی ریگا توسط یک دیوار قدرتمند با ۲۰ برج و یک خندق بسیار عریض محافظت می شد که بعداً به همان Pilsētas Kanāls تبدیل شد. از هشت دروازه ای که برای کنترل ورود به شهر استفاده می شد، تنها دروازه سوئد باقی مانده است.
دلیل ماندگاری دروازه این است که پس از برچیده شدن این استحکامات در قرن هفدهم، این قطعه به یک آپارتمان تبدیل شد. مستاجر آن جلاد شهر بود که طبق سنت، صبح روز اعدام، با لطافت طبع گل سرخی را روی طاقچه می گذاشت! حتی جلادان تاریخ هم میتوانند گاهی مهربان باشند. امتداد دیوار در زمان اشغال شوروی بازسازی شد و نمای جالبی را به خود گرفته است.
مرکز قدیمی ریگا را وکریگا (Vecrīga) میگویند که در سمت راست ساحل رودخانه دائوگاوا (Daugava) واقع شده است. این محله که در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار دارد، مجموعه ای از خیابانهای سنگ فرششده، میدانهای زیبا، خانههای قدیمی، کیساها، رستورانها، مکانهای شبانه، گالریهای هنری و موزههای محبوب میان گردشگران تور اروپا است. خوردن دسری بنام Vecrīga که در کافه های این بخش از شهر سرو میشود، بخشی از تفریحات گردشگران و زندگی مردم محلی است.
Rozena iela آنقدر خیابان باریکی است که به زور میتوانید در آن راه بروید، در حالی که خیابان عریض و محترم Skārņu دارای یک بازار هنر و صنایع دستی است که میتوانید سوغاتیهای خوش رنگی از آن تهیه کنید. تالارهای بزرگ و کوچک بجای مانده در این شهر، یادگاری از دوران پر رونق هانسی است، زمانی که ریگا قطبی تجاری در سراسر اروپای بالتیک و شمال بوده است. جالب است که بدانید، ریگا قدیم (Vecrīga) یک سوم از بناهای تاریخی خود را در جنگ جهانی دوم از دست داد، اما بسیاری از آنها پس از استقلال در سال ۱۹۹۰ بازسازی شدند.
کلیسای جامع ریگا(Riga Cathedral) که مقر اسقف اعظم کلیسای انجیلی لتونی است، نمادی ماندگار برای ریگا محسوب می شود. این عمارت از زمانی که برای اولین بار در آغاز قرن سیزدهم ساخته شد، بارها تغییر کرده است و مانند تمام کلیساهای ریگای قدیم، یک خروس در بالای مناره خود دارد.
ساختمانهای پلاک ۱۷، ۱۹ و ۲۱ خیابان Mazā Pils ، از قدیمیترین مجموعه خانهها در ریگا است که به سه برادر(Three Brothers) معروف است. اینها ترکیبی از سبکهای گوتیک و رنسانس هستند و بین قرنهای ۱۵ تا ۱۸ ساخته شده اند. دوست همسفرم(س موسوی)، متاسفانه دو برادر از سه برادر را در تصویر قرار داده است و وقتی در هاستل، عکسها را زیر و رو کردیم و پرسیدم چرا؟ معلوم شد که خیال کرده است که ساختمان سوم، ساختمان سمت راستی است!!!
البته من تصویری از خودم در میان سه برادر واقعی دارم، ولی آیا یک عکس اشتباه، خاطرات را شیرین تر نمیکند؟! بویژه وقتی که بفهمید ما سه برادر دوست داشتنی تر را هم پیدا کردیم و خوشبختانه، این بار همسفر عزیزم، آنها را به زیبایی به تصویر کشاند!
در دسترس ترین سوپرمارکت در مرکز قدیمی شهر و محله های توریستی اطراف، سوپرمارکتهای Rimi هستند. من اقلام مورد نیاز برای سه وعده ساده غذایی را مجموعا به قیمت ۵ یورو خریداری کردم(جهت آشپزی در هاستل). در فاصله های دورتر از مرکز شهر، شعبه های سوپرمارکت Lidl هم یافت میشود اما چه کسی دوست دارد از این حال و هوا فاصله بگیرد؟!
وقتی به میدان تالار شهر (Town Hall Square) می رسید و به عمارتهای زیبای دورتادور آن نگاه میکنید، فکر اینکه این بناهای تاریخی فقط کمی بیش از ۲۰ سال قدمت دارند، گیجتان میکند. اینجا همه چیز بخوبی بازسازی شده است و میدان باشکوهی خلق گردیده است. مجسمه رولاند، که یک شوالیه اساطیری است، نمادی از فرهنگ آلمانی و قرون وسطایی شهر است. ساختمانی تاریک و خشن از دهه کمونیستی ۱۹۷۰ در کنار میدان به یادگار مانده است که تا همین اواخر موزه اشغال (Museum of the Occupation) بوده است و مانند زخمی کنار این همه زیبایی خودنمایی میکند.
همچنین یک نشانگر سنگی ساده وجود دارد که اولین درخت کریسمس تزئین شده جهان توسط «برادران کله سیاه» در سال ۱۵۱۰ در این مکان برپا شد(بله، رسم آرایش درخت کریسمس در اینجا متولد شد!). سر سیاه ها در حقیقت بازرگانان مجرد و صاحبان کشتی بودند که از دهه ۱۳۳۰ انجمنی به همین نام ساختند. یکی از زیباترین و معروف ترین عمارتهای این شهر، خانه سر سیاه ها(House of the Blackheads) است که در همین میدان میدرخشد. از آنجایی که سر سیاهها مجرد بودند، بنابراین نقش مهمی در سازماندهی مهمانی ها و جشن های شهر داشتند. در حقیقت آنها بچه باحالهایی بودند که بساط پارتی و میهمانی شهر را جور میکردند!
ساختمان کله سیاه ها در قرن ۱۶ و ۱۹ اصلاح شد و در جریان بمباران آلمان در سال ۱۹۴۱ ویران شد. بازسازی تا پس از دوره شوروی انجام نشد و در سال ۱۹۹۹ به پایان رسید. از این ساختمان، طاقهای زیرزمین، اصلی و دست نخورده هستند و متعلق به قرن چهاردهم میباشند.
برج ۱۲۳ متری کلیسای سنت پیتر(St Peter’s Church) بخشی جدایی ناپذیر از پس زمینه وکریگا و میدان تالار شهر است. ساخت کلیسای سنت پیتر در قرن سیزدهم آغاز شد و در قرنهای پانزدهم و هفدهم با ترکیبی از سبکهای معماری رومی تا باروک ادامه پیدا کرد. این برج مغرور، گذشته دشواری داشته است. برج اولیه گوتیک قرن پانزدهمی در سال ۱۶۶۰ فرو ریخت. پس از ۳۰ سال، برج جدیدی جایگزین آن شد که آن هم در سال ۱۷۲۱ توسط صاعقه متلاشی شد. بعدها برج جدیدتر در آتش جنگ جهانی دوم سوخت و نهایتا در دهه ۱۹۶۰ بازسازی شد. در آخرین بازسازی، یک آسانسور نصب شد که شما را به گالری دوم در ارتفاع ۷۲ متری می برد تا بهترین منظره وکریگا را ببینید.
از رودخانه دائوگاوا عبور میکنیم و از آن سمت رودخانه، به شهر قدیمی مینگرم. اگرچه از نیمه شب گذشته ایم ولی هوا روشن است. جنب و جوش مردم هم به گونه ای است که انگار تازه غروب شده است. چگونه میشود در یک شب روشن، خوابید؟!
وقتی که خوابیدم هوا روشن بود و وقتی هم بیدار شدم به همچنین. بیایید امروز کمی با دید هنری، زیبایی های شهر را ببینیم. ریگا سرزمین عجایب هنر نو(Art Nouveau) است و یک سوم کل ساختمانهای شهر، مربوط به سالهای اولیه جنبش در آغاز قرن بیستم است. شاید این بزرگترین مجموعه معماری هنر نو در جهان است که به درها و پنجرههای خمیده، نقش برجستههای گلدار، مجسمههای زنانه، تصاویر ناسیونالیستی رمانتیک و شخصیت های اساطیری شهره است. دلیل توسعه هنر نو این است که ریگا رونق مالی داشت و در زمان شکوفایی جنبش به خانههای شیک برای بورژوازی رو به رشد نیاز داشت.
اگر زمان محدودی برای شکار شگفتیهای هنر نوو ریگا دارید، خیابان آلبرت(Albert Street)، مانند یک گالری فضای باز برای معماری است که تعداد زیادی از این ساختمانها را در کنار هم دارد. این ساختمانها تنها در عرض هفت سال، از سال ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۸، بصورت شگفت انگیزی بالا رفتند و این ظاهر بی نظیر را به خود گرفتند. بخش اعظم خیابان کار معمار روسی، میخائیل آیزنشتاین است. یکی از معروف ترین ساختمانها که با الهام از معماری هنر نو ساخته شده است، خانه گربهها (Cat House) است که در خیابان Meistaru قرار دارد. داستان از این قرار است که گربههای مسی که روی برجکهای ساختمان قرار گرفته اند، طوری طراحی شدهاند که پشتشان به سمت خانه انجمن بزرگ ریگا چرخیده است(به دلیل کینهای که صاحب خانه از انجمن داشت!) پس از یک پرونده قضایی، گربه ها به سمت درست چرخیدند و مشکل صاحبخانه هم با انجمن حل شد.
پایان
سفر من در ریگا در همانجایی به پایان رسید، که آغاز شد، یعنی ایستگاه اتوبوس مرکزی شهر. سرگیجه بزرگی به پایان رسید! حالا دیگر میدانم فرق لیتوانی و لتونی چیست. این دو کشور تفاوتهای زیادی دارند ولی در یک چیز مشترکند و آن هم حال و هوای قرون وسطایی پایتختهایشان. اگر شما یک دیوانه معماری باشید، اینجا بهشت شماست. اگر احساس میکنید روزهایتان خیلی زود شب میشود، اینجا برای شما عالی است چون من هرگز شب مطلقا سیاهش را در بیداری ندیدم(البته به زمان سفر دقت کنید!).
هزینه های من در این سفر:
- بلیط اتوبوس ویلنیوس به ریگا، 12 یورو
- هزینه هر شب اقامت در هاستل، 17 یورو
- هزینه سه وعده غذایی(خرید از سوپرمارکت و آشپزی در هاستل)، 5 یورو
- هزینه خرید سوغاتی یادگاری، 2 یورو
بسیار از من پرسیده میشود که «مگر چقدر شهرهای اروپایی با هم تفاوت دارند که آنها را یکی پس از دیگری بازدید میکنی؟!». اگر به جزییات علاقه مند باشید، تفاوتها بسیار زیاد است ولی آنچه زیباست، شباهت هاست. اینکه وارد یک سرزمین با مردمانی متفاوت، زبانی متفاوت و فرهنگ متفاوت شوید ولی همه آنها در جستجوی آزادی و انسانیت مشترک باشند، زیبا نیست؟ کاش عمری باشد و بیشتر و بیشتر شباهتهای مردم گوناگون دنیا را ببینم.