درِ کوچکِ ورودی کافه شاپو در خیابان مشاهیر چندان اطلاعاتی درباره چیزی که داخل پیدا می کنیم به ما نمی دهد. اگر روی تابلوی کوچکی کنار ورودی ننوشته باشند "برگر، پاستا" حتی شک می کنید که این جا غذا هم سرو می کنند یا فقط جایی است برای نوشیدن قهوه و ... .من توی همان طبقه جمع و جور همکف و روی یکی از صندلیهای راحت نشستم و از دکور گرم آنجا لذت بردم و تکاپوی کارکنانِ سیاه پوشِ پیشبند بسته ای که تک تک سلام و خوش آمدگویی به هر تازه واردی را وظیفه خودشان می دانستند را تماشا کردم. اما طبقه دومی هم در کار بود که سیگار کشیدن در آن بر خلاف طبقه همکف مجاز بود. بعد از نوشیدنیهای متعددی که رفت طبقه بالا، چیکن استراگانف من هم آمد روی میز. گرچه بر خلاف انتظارم خبری از سیب زمینی ژولین روی غذا نبود، چند تا نکته هیجان انگیز توی همین یک بشقاب بود که معمولا یافت می نشود: بشقاب رنگی(و نه سفید)، بشقاب تخت (و نه گود)، حجم انسانیِ یک نفره برای غذا(و نه آن توده خوراکی که معمولا نیمی از آن راهی زباله دان می شود)،تزئینات خوراکیِ مرتبط و متنوع و رنگارنگ: سس خردل زرد و گوجه سرخ و جعفری سبز و زیتون کمی کمرنگ تر! و همه به اندازه ای که همراه غذا خورده شوند.
طعم هم واقعا خوب بود.