افراد خبره در زمینه شگفتیهای علم پزشکی، احتمالا داستانهای بسیاری درباره موزه افسانهای موتر در فیلادلفیا شنیدهاند. این سرزمین عجایب معروف، با شگفتیهایی از جسم و کالبد انسان، نمونههای پاتولوژیکِ حاصل از کنجکاویهای انسانی و ابزارهای پزشکی مفید، پر شده است.
در داخل موزه پزشکی موتر، اسکلتهایی در اشکال و سایزهای مختلف، نمونههای بسیار از جمله توموری که در آرواره رئیس جمهور گرووِر کلیولند قرار داشت، یا نوزادان دِفرمه داخل شیشه، همینطور اندامهایی از بدن در شکل و اندازههای مختلف نگهداری میشود. موزه، با چیزهای عجیب و غریبِ داخلش، بیشتر شبیه اتاق سرگرمی است که یک دانشمند دیوانه برای خودش درست کرده باشد. پیشینه و ریشههای این موزه، در واقع، به یکی از انسانترین، مورد احترامترین و با استعدادترین جراحان تاریخ تقدیم شده است.
میتوان گفت مجموعه دکتر توماس موتر، مکانی سرگرم کننده از مریضیهای عجیب را گرد هم آورده که در حال حاضر، بیش از ۲۰۰۰۰ نمونه از ناهنجاریهای پزشکی را در خود جای داده است که باهم برخی از آنها را میبینیم:
کارکنان یک دانشکده پزشکی بی نام و نشان، این شیشه را در یک گنجه پیدا کردند. شیشه، حاوی یک نمونه مطالعاتی از دوقلوهای به هم چسبیدهای است که در قرن نوزدهم، مرده به دنیا آمدند. آنها به موزه موتر تقدیم شدند.
در خلال دوران شیوع وبا، در سالهای ۱۸۴۹، اعضای کالج پزشکانِ فیلادلفیا، نمونههایی از رودههای بیماران مبتلا به وبا را حفظ و مورد آزمایش قرار دادند و این تلاشها در سال ۲۰۱۳ بالاخره نتیجه داد.
این دستها، که به مجموعه مربوط به قرن نوزدهمِ دکتر توماس دنت موتر تعلق دارد، اثرات بیماری به نام نقرس را نشان میدهد؛ بیماریی که خود دکتر موتر هم در سالهای آخر زندگی، از آن رنج میبرد.
این کیتِ لوازم مومیایی و تدفینِ بسیار قدیمی، مربوط با آغاز قرن بیستم است. پیش از این، اکثر آمریکاییها این لوازم را به منزله کافر بودن صاحب آن تلقی میکردند، اما در خلال جنگهای داخلی، که سربازان در جبهههای دورتر کشته میشدند، مومیایی کنندگان، برای بازگرداندن جنازهها به خانه، این خدمات گران قیمت را ارائه میدادند.
زگیلهایی که برای مطالعه و بررسی آسانتر در آزمایشگاه، در قرن نوزدهم، مثل یک گردنبند به نخ کشیده شدند.
بخشهایی از مغر انیشتین، که کار محققان سراسر دنیا با آن تمام شده بود. اما دههها پس از دور ریختن همهی تکههای مورد آزمایشِ آن، در سال ۱۹۵۵، یک متخصص آسیب شناسی به نام توماس هاروی، بخش مربوط به خودش را در دو شیشه جداگانه، در یک جعبه چوبی نگه داشت.
حدود سالهای ۱۸۷۰، این ستِ ابزار پزشکی که توسط نسلی از پزشکان برای بعضی تشخیصهای پس از مرگ، مورد استفاده قرار میگیرد، در خاندان لِویت از فیلادلفیا، به ارث گذاشته شد و در سال ۱۹۷۵، به این موزه اهدا شد.
قبل از سالهای ۱۹۴۱، یک متخصص علم تشریح، لایههای استخوانی بیرونیِ جمجمه یک کودک (با رشد طبیعی دندان) را جدا کرد، تا ساختار دندانهای بزرگسالان را نشان بدهد. اهدا کننده این نمونه مشخص نیست.
دستهای خشک شده، که بخشی از نمایشگاه آناتومی گریم، در موزه موتر هستند و تصاویری از افسانههای عجیبی را تکرار میکنند؛ افسانههایی که سرمنشا شکل گیری نسخههای لطیفتری از داستانهایی هستند، که ما امروزه با آنها آشناییم.
کیتِ استنشاقیِ بیهوشیِ اسمارش که شامل یک مخزن شیشهای، یک قسمت دمنده و انبر مخصوص نگه داشتن زبان است؛ این ابزارها در سالهای ۱۸۴۰ و حتی تا سالهای ۱۹۵۰، در بریتانیا و ایالات متحده، هم به منظور خدمات رسانی به ارتش و هم برای مصارف غیر نظامی، بسیار محبوب و پر کاربرد بودند.
این نمونه مومی، از سالهای ۱۸۰۰، ابزاری مهم در زمینه آموزش پزشکی به حساب میآید و تخریب بافتِ بدن، در اثر بیماری سفلیس، در مراحل پیشرفته را نشان میدهد.
موزهروهای حرفهای هم شاید از دیدن این روده بزرگ انسان، که از سال ۱۸۹۲ نگهداری شده، طفره بروند، اما این یک اندام خشک شده است که با مواد مخصوصی پر شده است و نگران نباشید، پسماندهای قدیمی در آن وجود ندارد. این روده بزرگ، یک انسداد مادرزادی- یا یک یبوست مزمن- را نشان میدهد، که باعث مرگ بیمار (مرد بادکنکی) شده است.
شیشه ای پر از پوست خشک شده انسان، که در سال ۲۰۰۹ به موزه اهدا شد و متعلق به یک زن ۲۳ ساله اهل قفقاز بود که پوستهای خشک شده پایش را میکند و آنها را نگه میداشت؛ نمودِ بصریِ یک نوع اختلال ذهنی به نام Dermatillomania، که نیاز اضطراری و عصبی به کندن پوست بدن است.
ابزار موجود در این ست پزشکی، برای خون گرفتن استفاده میشده است؛ یک نوع تمرین پزشکی، که تا اواسط قرن نوزدهم، به شکل وسیعی در ایالات متحده برای جلوگیری یا درمان بیماریها کاربرد داشته است.
موزه موتر، مجموعه بزرگی از مدلهای مومی، از چشمهای بیمار را در خود جای داده است؛ مدلهایی که در سال ۱۸۸۲ از پاریس و از میسون ترموند و به عنوان ابزارهایی برای دانشجویان پزشکی خریداری شدند تا بتوانند مشکلات و بیماریهای مربوط به چشم را تشخیص بدهند و بر روی آنها مطالعه کنند.
موزه موتر، این جمجمه انسان را از یک متخصص آناتومی بدن از وینِ اتریش، به نام جوزف هیرتل، در سال ۱۸۷۴ به دست آورد. تلاشهای هیرتل در زمینه مقابله با ادعاهای علم شناخت جمجمه (phrenology) در نهایت به جمع آوری ۱۳۹ نمونه منتهی شد.
دستگاه اسپریِ بخار اسید کاربولیک، که توسط لرد جوزف لیستر (۱۸۲۷-۱۹۱۲) بهبود و گسترش یافت، و به تولید یک اسید با میل ترکیبی بسیار کم و بوی شیرین رسید، که قابل اسپری کردن بود و برای از بین بردن جرم و آلودگیهای محیط، توسط جراحان مورد استفاده قرار میگرفت.
یک مدلِ مومی از ظاهر عجیب و غریب یک شاخ (cornu cutaneum) بر پیشانی یک بیوه پاریسی به نام مادام دیمانش در اوایل قرن نوزدهم، که پس از یک دوره رشد ۶ ساله، با موفقیت برداشته شد.
شِوالیه جکسون، متخصص گوش و حلقِ اهل پنسیلوانیا (۱۸۶۵- ۱۹۵۸)، از این عروسک پارچهای به نام میشل، که با ابعاد نای و مریِ یک کودک واقعی ساخته شده بود، استفاده میکرد تا بتواند تکنیکهای غیر جراحیِ خود، برای خارج کردن اجسام مختلف از گلوی کودکان را توضیح بدهد.
مادر این دو قلوهای قرن نوزدهمی دچار مشکل hydramnios بود؛ وضعیتی که در آن، یک جنین، جای دیگری را میگیرد و با تولد سالم یکی از آنها، جنینِ فشرده و بسیار کوچک دوم، در جفت ظاهر میشود؛ موردی که برای پیدا کردن سرنخهایی از رشد جنینی، بر روی آن مطالعاتی صورت گرفت.
بانوی صابونی، نامی است که به این زن مومیایی شده تعلق گرفته؛ کسی که جسدش در سال ۱۸۷۵ نبش قبر شد و به این خاطر جالب توجه است که یک ماده چرب به نام adipocere ، بقایای او را پوشانده بود و در واقع، او را به صابون تبدیل کرده بود.
در خلال جنگ های داخلی، اندامهای قطع شده یا جسد بسیاری از سربازان دفن شد، اما جراحان توانستند به منظور انجام تحقیقات و مطالعات پزشکی به بعضی از آنها دست پیدا کنند: در اینجا بخشی از یک لگن و یک دست راست را مشاهده میکنید، که در اصل برای موزه پزشکیِ ارتش در واشینگتن، آماده شده بود.
خانواده دکتر بنجامین راش، جعبه پزشکی موروثی او را به موزه اهدا کردند. دکتر راش، یک پزشک قدیمی و بسیار حاذق بود که از سال ۱۷۸۳ تا زمان مرگش در سال ۱۸۱۳، در بیمارستان پنسیلوانیا فعالیت میکرد.
این نمونه از روده بزرگ، که به Dysentery (اسهال شدید، همراه با خونریزی) مبتلا بوده، برای مطالعه در لابراتوار مورد استفاده قرار میگرفته است. این بیماری در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، بسیار شایع بوده است.
دکتر توماس دنت موتر
دلسوزی و همدردی منحصر به فرد دکتر توماس دنت موتر، به عنوان یک جراح جوان، وفاداری بسیاری از بیماران را بر میانگیخت. دکتر خوبی که دوست داشت به همه، حتی ناامیدترین بیماران، از جمله آنهایی که به خاطر نقصها و تغییر حالتهای جدی، دچار مشکل شده بودند و مردم آنها را هیولا صدا میزدند، کمک کند.
او در طول فعالیتش، مجموعه بزرگی از نمونههای مورد نیاز برای تحقیق، از جمله عجایب و ناهنجاریهای پزشکی را گردآوری کرد؛ چیزهایی که در ابتدای افتتاح موزه، در سال ۱۸۶۳، باعث علاقمندی و جذب بازدیدکنندگان میشد.
داخل موزه موتر
موزه موتر، کار خودش را با ۱۷۰۰ شی و وسیله اهدایی از طرف خود دکتر، به ارزش ۳۰۰۰۰ دلار، شروع کرد و از آن زمان، حجم لوازم و اشیا خود را به ۲۵۰۰۰ نمونه رسانده است. نمایشگاه به هر دو صورت دائمی و ویژه، فعال است و بخشهای متعددی از قبیل "پیکرهای شکسته"، "ارواح دردمند: آسیب، مرگ و درمان در جنگ داخلی فیلادلفیا" دارد.
این نمایشگاه، آسیبهای ناشی از جنگ و چگونگی درمان آنها و چگونگی ناثیر و حس و حال تجربه آن شرایط را مورد بررسی قرار میدهد. جذابیت این موزه، زمانی به اوج میرسد، که یک فرصت تعاملی در اختیار فرد قرار میگیرد، تا ببیند که مثلا اگر بازویش قطع شده بود، چه اتفاقی میافتاد؟
از میان دیدنیهای فراوان موزه موتر، بخشهای "پیکرهای شکسته" و "ارواح دردمند"، احتمالا به لحاظ عاطفی اثر گذارتر هستند، چرا که نامهها، ابزارهای جراحی و نمونههایی از اسلحه در آنها به نمایش گذاشته شده؛ سلاحهایی که انگار برای پاره پاره کردن بدن انسان طراحی شدهاند.
موزه موتر، نسبت به ماهیت عجیب و غریب خودش، آگاه است، اما میخواهد اطمینان حاصل کند که بازدیدکنندگانش در زمان ترک موزه، نسبت به موقع ورود، چیزهای بیشتری یاد گرفته باشند. توصیفی که در وب سایت موزه موتر آمده، به معنای واقعی، جان کلام را ادا کرده است : "آمادهاید که با آشفتگی و اضطراب، چیز یاد بگیرید؟"
اگر شما باشید، حاضرید به این موزه قدم بگذارید؟
منبع: allthatsinteresting.com