سالها پیش فرهاد مینایی وکیل خوشنام دادگستری خانهای با ۴۸۰ مترمربع مساحت در نزدیکی میدان منیریه تهران خرید که از داخل آن میتوانست سه نوبت در روز صدای اذان مسجد فخریه را بشنود. همین دلیل، مهمترین بهانه بود تا این خانه را سال ۱۳۴۵ از تقی رضا (یکی از قصابهای معروف تهران) به قیمت ۱۴۰ تومان خریداری کند؛ خانهای که قبلاً به عبدالحسینمیرزا فرمانفرما، نوه عباسمیرزا تعلق داشت. فرهاد مینایی سال ۱۳۸۴ از دنیا رفت و این خانه را برای فرزندانش به یادگار گذاشت.
فرزندان او بعد از اینکه خانه مینایی سال ۸۶ در فهرست آثار ملی کشور قرار گرفت، میخواستند خانه را بفروشند تا اینکه پس از ۱۰ سال پیگیری، شهرداری منطقه این خانه را خریداری کرد. حالا چند وقتی است که این بنای تاریخی به موزه تبدیل شده است موزهای برای خیابان ولیعصر (ع) طولانیترین خیابان خاورمیانه با ۱۷.۹ کیلومتر طول.
کوچه شهید مسلم کریمی طینت، نبش خیابان ولیعصر در شمال میدان منیریه قبلاً به نام ناصرخان انشا بود؛ فردی که اولین تصدیق اتومبیل در ایران را صادر کرد. هر کسی میخواست از ناصرخان انشا تصدیق نامه اتومبیل بگیرد، علاوه بر رانندگی باید اصول مکانیک را هم بلد میبود. داوطلبان تصدیق در محدوده همین کوچه و خیابانها رانندگی میکردند.
وسط کوچه، خانه مینایی قرار گرفته؛ با دو سیمرغ آجری در کتیبه بالای سرش و یک حوض آبی بزرگ در وسط حیاط و نمایی آجری و یک بالکن شبیه به بالکنهایی که معمولاً در نقاشیهای شاهنامه و مینیاتورها میتوان دید.
داخل که میشوی فضای خانه عوض میشود، انگار که از خانه قدم به خیابان ولیعصر گذاشته ای همان دم نقشه خیابان ولیعصر به عنوان طولانیترین خیابان خاورمیانه روی زمین پهن است. دور تا دور سالن را پلاکهای خیابانهای فرعی ولیعصر اشغال کردهاند و جلوی دیوار چند تلفن قدیمی خاکستری رنگ قرار دارد. به محض اینکه تلفن را برداری صدایی از آن طرف خط درباره تابلوی بالای سر آن توضیح میدهد.
یک بخش دیگر از این خانه تماماً با تابلوهای آبی رنگ شهرداری با نام و اسامی خیابانها تزئین شده اما این فقط یک تزئین نیست. کافی است شماره تابلو را بگیری تا بتوانی درباره تاریخچه آن خیابان یا کوچه اطلاعات بشنوی.
در همین طبقه از کسب و کارهای قدیمی خیابان ولیعصر اطلاعاتی به بازدیدکنندگان داده شده و طبقه بالای آن اکنون برای معرفی خیاطان در نظر گرفته شده است؛ خیاطان قدیمی خیابان ولیعصر که از آنها جز چند تابلوی قدیمی و خیاطخانهای کوچک چیزی باقی نمانده برخی از آنها هم سالهاست که از خیابان ولیعصر کوچ کردهاند و فقط یادشان مانده است، امّا وفاداری این موزه به مشاغل قدیمی باعث شده تا خیاطان معروف و قدیمی این خیابان در دستور کار معرفی موزه باشد. به همین دلیل، بخشی از این خانه به معرفی خیاطان خوب ولیعصر پرداخته شده است.
یکی از کمدهای خانه را که باز کنی، متوجه یک دست کت خلبانی میشوی که صاحبش آن را سالهاست به امانت نگه داشته است. از زبان خود خیاط وقتی گوشی تلفن را برمیداری میشنوی که یک روز به خیاطخانه او میرود و سفارش کار میدهد امّا دیگر هیچ وقت برای بردن آن نمیآید. همین میشود که ۳۰ سال گوشه خیاط خانه خاک میخورد و حالا به موزه آمده برای معرفی موزهای که در این سالها آنجا مانده بود.
معرفی خیاطان خیابان ولیعصر که تمام شود، این موزه به سراغ معرفی مشاغل دیگر میرود، پس هر بار که به موزه بروید حتماً موضوع جدیدی برای معرفی دارد. معماری خانه اقتباس از معماری روسی است که با شاخصههای معماری ایرانی به خوبی تلفیق شده است گچبریهای زیبای پیش بخاری به همراه دو تندیس رنگآمیزی شده در دو سوی آن، هنر لندنیکاری را یادآوری میکند.
در طبقه دوم خانه اتاقی وجود دارد که مهمترین اتاق و به نوعی مهمانخانه خانواده مینایی بوده است و چون میبایست هویت خانواده مینایی در این خانه حفظ میشده، پس این اتاق را به آنها اختصاص دادهاند بنابراین هر کسی که وارد میشود صدایی ضبط شده، حضور بازدیدکننده را به این اتاق خوشامد میگوید؛ اتاقی که یک پیش بخاری تزئین شده با دیوارهای بلند دارد و روی تاقچهاش عکسی قدیمی از فرهاد مینایی و همسرش گذاشته شده است. اتاقهای دیگر نیز کاربری مختلف دارند مثل نمایش فیلمهای قدیمی از تهران.
در بخشهای دیگر این موزه، تاریخچۀ خیابان ولیعصر ذکر شده است از نحوۀ پیدایش این خیابان تا تغییر نامش. این مطالب بیشتر روی در و دیوار آن نوشته شده، پس باید بایستید و بخوانید: رضاشاه پهلوی تصمیم گرفت در زمینی که توسط فرمانفرما به او واگذار شده بود، کاخ تشریفاتی برای خود بنا کند. او که در زمان سردار سپه در خیابان سپه خانه داشت، پس از نشستن بر تخت سلطنت، تصمیم گرفت در مجموعه کاخ سعدآباد مستقر شود. سعدآباد خارج از تهران قرار داشت و رفت و آمد و دسترسی شاه به بخشهای مختلف شهر به سختی و عمدتاً از مسیر جاده شمیران صورت میگرفت. شاید این ماجرا بود که سبب شد رضاخان مصمّم شود جادهای تازه برای شمیران بکشد. در واقع این مسیر کوتاه راه مستقیمی بود که کاخ مرمر را به سعدآباد پیوند میداد.
برای ساخت این خیابان که در ابتدا با نام جادۀ پهلوی شناخته میشد، از کریم آقا بوذجمهری (رئیس بلدیه یا همان شهرداری تهران) خواسته شد تا تمام توان و امکاناتش را به کار گیرد. البته روایتها درباره اینکه کار دقیقاً به چه کسی سپرده شد، متفاوت است امّا به هر حال مسئولیّت اداره تهران به ویژه عمران آن به عهده بوذجمهری بود.
روایتی از عبدالله مستوفی دربارۀ احداث این خیابان وجود دارد که خواندنی است. با این روایت که: «روزی رضاشاه تصمیمم گرفت کاخ تابستانیاش را در سعدآباد به کاخ زمستانیاش (یعنی کاخ مرمر) وصل کند. مهندس فردوسی از مهندسان شهرداری که خیابانهای بسیاری را در تهران ساخته بود، برای این کار انتخاب شد. روزی رضاشاه به او گفت در کاخ سعدآباد بیا و اینجا را سنگ بگذار او هم گذاشت. همین طور میرفتند تا به قنات باغ فردوس رسیدند. آنجا شاه گفت حالا همین را بگیر برو تا تهران. به هنگام ساخت این جاده رضاشاه سوار بر اسب برای بازدید از ساخت و ساز، یک روز در هفته به این مسیر سرک میکشید. امّا اینکه همه این خیابان همان زمان ساخته شده باشد، یک افسانه است.»
گسترش خیابان ولیعصر با پایان دوران حکومت پهلوی در کوتاه مدت دچار وقفه شد. این خیابان که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مدتی کوتاه نام مصدق را بر پیشانی خود دید، خیلی زود نشان حضرت ولیعصر را بر تارک خود مشاهده کرد.
تألیف: لستسکند