مهرماه سال 1390 بود که با یک تور دانشگاهی که از طریق ثبت نام اینترنتی و انتخاب در قرعه کشی برای اون انتخاب شدیم، با پرواز تهران- دمشق و بعد یک مسافرت زمینی به لبنان رفتیم. فاصله زمینی دمشق تا بیروت پایتخت لبنان بسیار کوتاهه و تقریبا 2 ساعت بیشتر طول نمی کشه ولی مسأله دیگه ای که این مسیر رو طولانی کرد، معطلی در مرز بین دو کشور بود که منتظر گرفتن ویزا شدیم.
در اون زمان، برای سفر به لبنان، نیاز به اخذ ویزا وجود داشت ولی در حال حاضر اینطور که شنیدم، احتمالا دیگه این نیاز وجود نداشته باشه. در فاصله خطوط مرزی سوریه تا لبنان، حدود 4 کیلومتر منطقه صفر مرزیه که در کوهستان قرار داره. یک فروشگاه بزرگ از همون انواع بدون مالیات هم اونجا بود(Duty Free Shop) که تقریبا هر آنچه رو که بخواهید می تونید اونجا پیدا کنید، البته برای پرداخت بهای اونها، فقط لیر لبنان یا دلار امریکا و یا یورو رو قبول می کردن. لازم بذکر است که در اون زمان، هر 1500 لیر لبنان، تقریبا معادل 1000 تومان ما بود که البته الان احتمالا خیلی تغییر کرده باشه. بعد از عبور از این قسمت، یک مسیر کوهستانی رو گذروندیم که البته خیلی زیبا بود و هر چه به بیروت نزدیکتر می شدیم، مناطق بسیار زیباتر و سرسبزتر می شد. اول وارد منطقه سرسبز بقاع غربی شدیم که چند شهر کوچک رو درون خودش داشت. یکی از مسائل جالبی که اونجا دیدیم، تعداد بسیار زیاد بانک مخصوصا بانکهای اروپایی بود. بهرحال لبنان یک کشور با سرمایه بسیار بالاست که مخصوصا خیلی از درآمدش رو از طریق لبنانیهای ساکن در خارج از اون کشور بدست میاره. منطقه بقاع غربی بسیار خوش آب و هوا بود. پس از گذر از این منطقه، به پل جدید و معروف رفیق حریری رسیدیم که از روی یک دره طولانی عبور می کرد. در ضمن باید گفت که منطقه بقاع غربی، در حقیقت یک دره طولانی است که از شمال به جنوب لبنان کشیده شده. این کشور عرض(پهنای) کمی داره و مساحت اصلیش، از شمال به جنوب گسترده شده. در کل کشور بسیار کوچکیه. معروفیت پل حریری از اون لحاظ هست که در قبل از خروج اسرائیل از لبنان، در یک حمله بطور کل نابود شد ولی در مدت زمان بسیار اندکی مجددا بازسازی و به شکل بسیار زیبایی ساخته شد. پس از رسیدن به یک منطقه کوهستانی و جنگلی دیگه، و با عبور از اون، شهر زیبای بیروت و دریای مدیترانه نمایان شد. شهر بیروت، شهریست به موازات دریای مدیترانه چون بخش زیادی از اون، کوهستانیه و فاصله زیادی بین کوه و دریا وجود نداره. به همین خاطر شاید تقریبا یک سوم شهر، بر روی مناطق کوهستانی قرار گرفته. قبل از اینکه به این شهر سفر کنم، شنیده بودم این شهر معروف به عروس شهرهای مدیترانه است. ولی تا وقتی که ندیده بودمش باور نمی کردم. این شهر بسیار زیباست. شاید فقط اگر اتوبان ورودی به این شهر که بسیار تنگ و باریک و پر از ترافیک بود( که البته در حال اصلاح اون بودند) ، واقعا هیچ موضوع نازیبا یا نامناسب دیگه ای دیده نمیشد. ساختمانها، اماکن مسکونی، مناطق طبیعی و ... همگی زیبا بودند. من قبلا به بعضی از کشورهای آسیایی سفر کردم ولی با اینکه اونها هم زیبا بودند نکته ای که بین اونها و لبنان اختلاف می انداخت این بود که در اون کشورها، پس از چند روز اقامت در اونها، متوجه میشید که تقریبا همه چیز شبیه به همه و انسان دچار یکنواختی میشه ولی در لبنان واقعا این قضیه وجود نداره. شب هنگام بود که با اتوبوس به هتل محل اقامت رسیدیم.
یک هتل چهار ستاره به نام رویال پارک که در یک منطقه بسیار زیبای جنگلی در کوهستان مشرف به شهر بیروت قرار داشت. جاده کوهستانی که به این هتل می رسید، بسیار زیبا و خاطره انگیز بود که تقریبا شبیه به جاده های مناطق ییلاقی در شمال ایران بود. جاده هایی که عرض نسبتا باریکی داشتند و اطراف اونها رو ویلاهای بزرگ و شیک پر کرده بودند. قدم زدن در شبهای این مناطق بسیار خیال انگیز بود. بعضی از شبها ما اینکار رو انجام می دادیم. از اونجا که قرار بود چهار شب در این کشور باشیم، وقت کافی برای این مسائل وجود داشت. با توجه به اینکه تور ما، یک تور ویژه بود برای همین برنامه ریزیهای کامل برای اون از طرف مسوولین تور انجام شده بود. صبح فردا گشت بر روی مدیترانه با کشتی های کوچک محلی برنامه ریزی شده بود. اگر به کیش سفر کرده باشید، شبیه این نوع کشتی های تفریحی در اونجا هم وجود داره. اگر خواستید از اونها استفاده کنید باید به ساحل برید. اونها همونجا منتظر هستند و مسافران رو به گردش می برند.
کرایه هرنفر 5 دلار بود. یک گشت تقریبا نیم ساعته که نمای شهر بیروت رو از سمت دریا می تونید از روی اون تماشا کنید.
بعد از اون، برای سوار شدن به تله کابین دوباره به ساحل برگشتیم. در بیروت یک تله کابین بزرگ وجود داره که می تونید از ساحل سوار اون بشید و از اونجا و با عبور از روی شهر، به بالای کوه بلندی در مقابل شهر برید و در اونجا از بزرگترین کلیسای خاورمیانه و همچنین یک کلیسای کوچک محلی بازدید کنید. کرایه استفاده از تله کابین هم نفری 5 دلار بود. عبور از روی شهر با تله کابین بسیار جالب بود. حتی در بعضی نقاط، تله کابین از فاصله بسیار نزدیکی نسبت به ساختمانها عبور می کرد.
انتهای خط تله کابین یک ساختمان در یک منطقه جنگلی کوهستانی بود که کاملا روی بیروت قرار داشت. مقدار کمی که اونجا به دیدن نمای شهر مشغول شدیم، یک مسیر کوچک وجود داشت که هم میشد پیاده اون رو طی کرد و هم با یک ترن مخصوص که با ریل به بالای کوه صعود می کرد.
انتهای این مسیر همون دو کلیسا وجود داشتند. برای این ترن، نیازی به پرداخت هزینه نبود. در اونجا کلیسای بازلیک دقیقا در کنارمون قرار داشت. این کلیسا آنقدر بزرگ بود که از ساحل دریا هم به راحتی قابل مشاهده بود. حداقل گنجایش این کلیسا، 3000 نفر اعلام شده بود که البته در هنگام حضور ما، در حال تعمیرات بود و به همین خاطر امکان بازدید از داخل اون برای ما وجود نداشت. ولی در کنار اون یک کلیسای کوچک وجود داشت که نسبتا قدیمی و دارای معماری جالبی بود. فضای داخل این کلیسا بسیار کوچک بود ولی دارای ارتفاع بسیار زیادی بود که در انتهای اون نیز، مجسمه ای از حضرت مریم قرار داشت. برای رسیدن به بالای کلیسا، به دور اون راه پله مارپیچ ایجاد شده بود که بالارفتن از اون هم لذت زیادی داشت. قبل از بازدید از این کلیسا می بایست از موزه مردم شناسی لبنان بازدید می کردیم. بلیط این موزه و کلیسا، روی هم 5 دلار بود. موزه بسیار جالب بود و در هر بخش از اون، میشد نوع لباس و فعالیتهای مردم لبنان در گذشته رو مشاهده کرد. چون این کلیسا بالای کوه قرار داشت در هنگام حضور ما، مه همه جا رو فراگرفت و برای همین راحت نمیشد بیروت رو دید ولی کلا می گفتند نمای شهر از اونجا بسیار زیباست.
بعد از اونجا چون خیلی از وقت گذشته بود، به یک رستوران غذاهای لبنانی در مرکز بیروت رفتیم. معروف ترین غذای اون، مشویات نام داشت که یکی از غذاهای معروف لبنانه و تقریبا مخلوطی از سه نوع از کبابهای خودمونه و بسیار خوب تهیه میشه. با توجه به هماهنگی که از قبل شده بود، برای ما نسبتا هزینه مناسبی داشت(هر دست غذا 10 دلار). لازم بذکر است که لبنان برای ما یک کشور گران به حساب میاد. هزینه غذا و مخصوصا کرایه تاکسی بسیار بالاست. اگر به صورت شخصی خواستید به اونجا سفر کنید، حتما حواستون به این مسائل باشه. یعنی همین چند گردشی رو که ما در اون چند روز رفتیم، اگر می خواستیم به صورت شخصی بریم شاید حداقل نفری 200 دلار فقط هزینه کرایه تاکسی هر نفر میشد. عصر به یکی دو تا پاساژ بزرگ برای خرید رفتیم که تقریبا در ساحل دریا قرار داشتند. اجناس اونها از نظر کیفیت واقعا خوب بودند ولی مثل بقیه موارد، اونها هم بسیار گران بودند. در مورد گرانی اگر بخوام یک مثال دیگه هم بیارم، اینه که پیشنهاد می کنم داروهای عمومی و معمولی مثلا برای سرماخوردگی و ... حتما همراهتون باشه. یکی از مواردی که در بیروت بینهایت زیاد بهش بر می خورید داروخانه است. برای ما وجود این همه داروخانه بسیار باعث تعجب بود. از راهنمای تور که پرسیدیم، بهمون گفت که اکثر داروخانه دارها خودشون دکتر معالج هم هستند و در صورت نیاز، طبابت هم می کنند. خلاصه اینکه اونجا نیاز به خرید قرصهای مناسب گلودرد پیدا کردیم، فقط دو بسته شش تایی از اونها، تقریبا 50 دلار دراومد. صبح روز بعد، برای بازدید از غارهای جعیتا حرکت کردیم.
این غارها در فاصله نسبتا دوری از شهر بیروت و تقریبا در جهت شمال اون شهر قرار دارند. این غارها هم در یک منطقه کوهستانی و جنگلی قرار داشتند. بعد از توقف اتوبوسها، به یک ایستگاه رسیدیم که یک فاصله کوتاه رو باید با تله کابین طی می کردیم.
بعد به یک میدان روبروی غارها رسیدیم که مجسمه هایی رو در اونها قرار داده بودند که جالب هم بودند.
بلیط ورودی به این غارها و استفاده از تله کابین، نفری 12 دلار بود. اونجا تبلیغاتی بود که از همه خواسته بودند تا در وب سایت ها به این غارها رأی بدهند تا به عنوان نمونه های برتر جاذبه ها و غارهای نمونه دنیا انتخاب بشند.
این غارها دو عدد هستند. یکی غار خشکی و دیگری غار آبی. اول رفتیم به غار خشکی که در بالای غار آبی قرار داشت. متأسفانه درون غارها فیلمبرداری و عکسبرداری ممنوعه. در تمام طول غار راه پله نصب کرده بودند و دمای داخل، حداقل 10 درجه از بیرون خنک تر بود. فضای داخل غار از قندیلها و سنگهای معدنی جالبی تشکیل شده بود. بعد از اون قسمت، به سمت غار آبی حرکت کردیم. فاصله بین دو غار یک مسیر آسفالته بسیار زیبا بود که در اطراف اون هم کافه هایی قرار داشتند. این مسیر رو هم میشد به صورت پیاده طی کرد و هم از یک ترن لاستیک دار که زیبا ساخته شده بود به صورت رایگان استفاده کرد.
چون فاصله کوتاه بود و هوا هم مناسب، ما ترجیح دادیم قدم بزنیم. این غار، سردتر از غار قبلی بود. یک تعداد قایق کوچک معمولی گذاشته بودند که برای گردش به درون غار می رفتند. گردش در این غار مدت بسیار کوتاهی طول کشید چرا که فاصله طی شده بسیار کوتاه بود. در کل اگر از غار علیصدر خودمون دیدن کرده باشید، اصلا این غارها قابل مقایسه با اون نیستند. یعنی واقعا غار علیصدر بسیار زیباتر و بزرگتر از این غارهاست ولی به هرحال رفتن به این مکانها هم لذت خاص خودش رو داره. بعد از صرف ناهار، به بیروت برگشتیم و در بلوار ساحلی، به سمت جنوب حرکت کردیم. در سمت راست ما، دریا و در سمت چپ، دانشگاه آمریکایی بیروت قرار داشت. این دانشگاه از قدیم بسیار معروف و سطح بالا بوده. برای آشنایی با اون، همین بس که بدونید افراد شاخصی مثل دکتر حسابی در اون تحصیل کردن. متأسفانه امکان بازدید از داخل دانشگاه برامون فراهم نبود.
محله ای که این دانشگاه در اون قرار داشت، یکی از گرانترین محله های بیروته. این دانشگاه یک ساحل اختصاصی هم برای خودش داشت که دانشجوها، بطور مستقیم از دانشگاه می تونستن به اونجا برن. در کنار این دانشگاه هم یک مدرسه قرار داشت که تازه ساعت تعطیلی دانش آموزان بود و دلیل اصلی ترافیک هم به همون علت بود هر چند که می گفتند در اکثر اوقات، اون خیابان دارای همون ترافیکه.
مقداری پایین تر از دانشگاه، به صخره های معروف عروشه یا عشاق رسیدیم. مطمئنا در پوسترهای مختلف و یا تصاویر تلویزیونی، عکس این صخره ها رو دیدید. از نزدیک بسیار زیبا هستند. یک صخره توخالی مثل U برعکس انگلیسی که در دریای مدیترانه و نزدیکی ساحل قرار داره. به طریقی بالاخره تونستیم تا نزدیکی این صخره بریم ولی بهرحال روی ساحل بودیم و فقط با شنا یا قایق می شد به پای این صخره رسید. مدتی اونجا بودیم و حتی بعضی از اعضای گروه هم تنی به دریا زدند. در اونجا عمق آب زیاد بود و چون به صورت یک تنگه بود، شدت جریان و امواج دریا هم زیاد بود و همین شناکردن رو خطرناک می کرد.
در انتهای عصر همون روز به طرف محله های جنوبی بیروت حرکت کردیم. جایی که مناطق معروف صبرا و شتیلا قرار داشتند. اکثر شیعیان بیروت در این محله ها زندگی می کردند. همون محله هایی که در حمله اسرائیل به اونها فجایع زیادی به بار اومده بود. در اونجا به زیارت قبورالشهداء لبنان رفتیم. جایی که شهدای حزب ا... لبنان رو دفن کرده بودند. از بارزترین این قبور، قبرهای فرزند سید حسن نصرا... به نام سید هادی نصرا... و قبر عماد مقنیه از مجاهدان معروف حزب ا... بودند.
بعد از زیارت، به بازدید از ساختمان کناری اون که محل مجلس اعلای اسلامی شیعیان لبنان بود رفتیم. در زمان جنگهای مقاومت در برابر اسرائیل، این مجلس نقش خیلی مهمی در پیشبرد نیروهای مقاومت داشت. بعد از بازدید از این اماکن، مجددا به هتل بازگشتیم.
در صبح روز بعد، برنامه ریزی شده بود تا به سمت جنوب لبنان حرکت کنیم. همون طوری که قبلا هم گفته بودم، کشور لبنان بسیار کوچکه و به همین دلیل فاصله بین شهرها بسیار نزدیکه. در هنگام خروج از بیروت، ابتدا از کنار فرودگاه بیروت عبور کردیم و بعد وارد بزرگراه شدیم. بعد از عبور از مناطق بسیار زیبا و مخصوصا ساحلی، بعد از حدود نیم ساعت به شهر صیدا رسیدیم. شهری که نمای اروپایی با بلوارهای دارای نخل های تزیینی بود و این ترکیب بسیار زیبایی به اون داده بود. یک شهر زیبا و البته نه چندان بزرگ. بعد از عبور از این شهر، وارد راه فرعی شدیم و از نزدیکی شهر صور گذشتیم. این شهر به زیبایی شهر صیدا نیست ولی مثل همه مناطق و شهرهای لبنان، زیبا، آرام و پاکیزه بود. از این شهر تا انتهای جنوب لبنان، اکثریت قریب به اتفاق ساکنین، شیعه بودند. این شهر در منطقه ای کوهستانی به نام اقلیم التفاح قرار داره. بعد از اون به کوهستان رفتیم و با اتوبوس، از یک جاده باریک کوهستانی بالا رفتیم. بعد از عبور از یک روستای زیبا که البته اکثریت ساختمانهای اون رو ویلاهای بزرگ تشکیل داده بودند، به بالای کوههای اون منطقه رسیدیم. در اونجا آثاری از سنگرهای حزب ا... در هنگام جنگ وجود داشت. برای بزرگداشت یاد و خاطره اون زمانها، یک موزه بسیار بزرگ در بالای کوه ساخته بودند. اون موزه، ملیتا نام داشت.
این موزه شامل سه بخش بود. یک فضای باز به شکل میدان که در مرکز اون قرار داشت و برخی از تسلیحات نابود شده زمان جنگ رو در اون قرار داده بودند، یک ساختمان بزرگ که سالن کنفرانس و موزه عکسهای جنگ در اون قرار داشت و در آخر هم، گذرگاههایی که به سمت سنگرها حرکت می کرد. بودن در اون مکان، حس زمان جنگ رو به طور کامل به انسان القا می کرد. چون اون موقع اوائل پاییز بود و موزه هم در بالای کوه قرار داشت(در ارتفاع تقریبا 1000 متری از سطح دریا)، هوا نسبتا سرد بود و نمیشد خیلی زیاد اونجا موند. اگر با تورهای معمولی دیگه بخواهید به این سفر برید، به احتمال زیاد اجازه نداشته باشن تا به این مناطق برن و فقط به بازدید از بیروت و مناطق اطراف اون خواهند پرداخت. از همین رو بازدید از شهرها و مناطق جنوب لبنان شاید یک تجربه بی نظیر بود. بعد از بازدید، به شهر صیدا برگشتیم تا در یک رستوران بزرگ و زیبا، ناهار صرف کنیم. بعد از ظهرو بعد از بازگشت به شهر بیروت، به یکی از مناطق مرکزی شهر، محلی که گفته میشد رفیق حریری، رئیس جمهور سابق لبنان در اونجا ترور شد رفتیم. در همان محل، سعد حریری فرزند این رئیس جمهور، یک چادر به عنوان یادمان پدرش نصب کرده بود که بازدید کننده ها در درون اون تجمع می کردند. در کنار این یادبود هم یک مسجد بسیار بزرگ و زیبا ساخته شده بود که جلوه خاصی به این منطقه داده بود. نکته جالب این مسجد این بود که دقیقا در کنار یک کلیسای بزرگ ساخته شده بود و همجواری این دو با هم، ترکیب منحصر بفردی رو ایجاد کرده بود.
در حدود 100 متر دورتر از این محل، محله ای بود که به اون اصطلاحا پاریس کوچک می گفتند چون از لحاظ نوع معماری ساختمانها، سبک زندگی و شرایطی که در اونجا مشاهده میشد کاملا شبیه به مناطق شهری پاریس بود. اونجا تقریبا گرانقیمت ترین محله بیروت بود. طبق صحبتی که با یکی از اهالی محل داشتم، قیمتی که به ازای هر مترمربع منزل مسکونی در اونجا به طور حدودی بهم اعلام کرد، حتی مقداری از بالاترین قیمت های شمال شهر تهران هم بالاتر بود. قدم زدن در اون خیابان هم بسیار لذت بخش بود.
در صبح آخرین روز، باید کل لوازم رو جمع می کردیم تا برگردیم. از اونجا که پرواز برگشت ما هم از دمشق بود، برای همین هم باید مجددا همون مسیری رو که به لبنان و شهر بیروت اومده بودیم برمی گشتیم. در هنگام بازگشت، زمانی که مجددا به منطقه بقاع غربی وارد شدیم، از طریق یک مسیر انحرافی به سمت شمال لبنان رفتیم تا از شهر بعلبک بازدید کنیم. اون شهر هم تقریبا شیعی مذهب بود که البته از نظر زیبایی و پاکیزگی به پای شهرهای دیگر لبنان نمی رسید ولی بهرحال اونجا هم کاملا یک مکان زیبا و مناسب برای بازدید بود. در اون شهر، آرامگاه یکی از دختران اما حسین(ع) به نام خوله قرار داشت.
یک برنامه زیارت از اونجا به همراه بازدید عبوری از شهر رو داشتیم.
بعد از زیارت، برای بازدید از بقایای یک قلعه باستانی رومی به نام قلعه ژوپیتر حرکت کردیم. بقایایی از دیوارها، ستونها و مجسمه ها هنوز وجود داشت و نکته جالب اینکه به راحتی می تونستیم به سمت مناطق درونی اون و بازدید بریم هرچند بعضی دیگر از ساختمانهای داخلی رو باید حتما با یک بلیط 5 دلاری بازدید می کردیم.
خلاصه اینکه دیدن یک کاخ باستانی رومی از نزدیک هم خیلی جالب بود. چون تا اون زمان، این نوع ساختمانها و معماریها رو فقط تونسته بودیم در تلویزیون یا کتابها ببینیم. بعد از اون هم مجددا به سمت منطقه مرزی سوریه حرکت کردیم و بعد از چند ساعت توقف در اونجا و بازدید دوباره از فروشگاه مرزی که قبلا هم گفتم، به شهر دمشق و فرودگاه اون شهر رفتیم و به تهران برگشتیم.
در انتها باید چند نکته رو در مورد این کشور ذکر کنم. یکی اینکه با اینکه زبان رسمی مردم لبنان عربیه، ولی نشانه های بسیار کمی از یک کشور عربی یا حتی آسیایی رو میشد در اون کشور دید. تابلوی اکثر ساختمانها یا حتی مغازه ها، به زبانهای فرانسوی یا انگلیسی بودند و واحدهای پولی معروف مثل یورو یا دلار به راحتی رواج داشت و اکثریت مردم مخصوصا بیروت، به یکی از زبانهای فرانسوی یا انگلیسی تسلط داشتند. من در چندین جا حتی وقتی برای خرید از یک مغازه خیلی کوچک می رفتم، فروشنده هم براحتی انگلیسی صحبت می کرد و هم به راحتی با دلار خرید انجام می دادیم. طبق صحبت های راهنما، سطح سواد و درآمد سرانه در کشور لبنان بسیار بالاست. علیرغم گرانی زیاد(البته با توجه به نوع واحد پول ما)، سطح زندگی بسیار بالایی رو در اونجا شاهد بودیم. شبهای بیروت چه در مناطق کوهستانی و چه در داخل شهر، بسیار زیبا، خیال انگیز و رویاییه و توصیه می کنم گردش شبانه به هیچ وجه فراموش نشه. از اونجا که آب و هوای اون کشور مدیترانه ایه بنابراین، نه خیلی سرد میشه و نه خیلی گرم. هرچند که در مناطق با ارتفاع زیاد، در زمستان بارش برف وجود داره و در مناطق پست تر و جنگلی گاها در تابستانها هوا تا حدودی گرم و شرجی میشه ولی با اطلاعاتی که از راهنما گرفتم، این شرایط اصلا آزاردهنده نیست و شاید تنها نکته غیرجالب اون، همین تقریبا عدم وجود تنوع زیاد آب و هوایی بود. همچنین، تهیه سیمکارت آنچنان در اونجا مقرون به صرفه نبود. خرید یکی از اونها با یک شارژ بسیار کم اولیه، حداقل 10 دلار بود که با اون فقط تونستیم حدود 1 دقیقه با ایران صحبت کنیم. هزینه مکالمه در اونجا بالاست بنابراین اگر از رومینگ هم استفاده کردید خیلی فرق خاصی نداره. در آخر اینکه شاید تنها شهر مهمی رو که نتونستیم در لبنان بازدید کنیم شهر طرابلس بود که در شمال لبنان قرار داره. امیدوارم در آینده بتونم اون شهر رو هم ببینم. و اینکه شاید پرواز مستقیم از تهران به بیروت بسیار برای انتخاب تور مفید باشه ولی طی مسافت بین دمشق و بیروت و استفاده از پرواز تهران- دمشق هم اصلا خالی از لطف نیست و از مناطقی عبور خواهید کرد که جزء شاید باستانی ترین مناطق دنیا بوده جایی که زادگاه بسیاری از پیامبران باستانی بوده و طبق روایات قدیمی، محل زندگی حضرت آدم و فرزندانش در همون مناطق عنوان شده از همین رو، یک سفر حدود 2 تا 3 ساعته زمینی، مشکل خاصی رو ایجاد نخواهد کرد(البته به شرطی که امنیت کامل برقرار باشه). در ضمن در آخر لازمه یادآور بشم دلیل اینکه برای بعضی از توضیحات، عکسی قرار ندادم اول به این علت بود که چون از اول صبح تا نزدیک شب بیرون بودیم، متأسفانه شارژ دوربین کفاف نمی داد و لحظه ها از دست می رفت و دوم اینکه برای خیلی از مکانها، اجازه عکاسی نمی دادن و من هم به هیچ عنوان نمی خواستم از عکسهای اینترنتی استفاده کنم. بنابراین هر عکسی که در این سفرنامه وجود داره به صورت شخصی و با دوربین های مختلف گرفته شده است.
نویسنده: محمد حسین غفاری