سفرنامه استانبول

4.5
از 11 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سفرنامه استانبول

بسیار سفر باید تا پخنه شود خامی ، صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی این جمله گرانبها سروده غزل سرای بزرگ ، سعدی می باشد.با هر سفر به اندوخته هایمان اضافه و اضافه و اضافه تر میشود ودر هر سفری زمانی فرا می رسد که ترکیبی از آداب و سنن درست و نادرست ملل مختلف را در پیش روی خود می بینیم و با بالا و پایین کردن آنها بهترین ها را سوغات سفرهایمان برای خودمان قرار میدهیم .. سوغاتی که به یادگار میماند سوغاتی که باعث تغییر تفکر میشود و این با ارزش ترین سوغاتها می باشد .

اگر در پی واقعیت ها و حقیقت ها و انسانیت ها و درستی ها و نادرستی ها هستیم بسیار سفر باید کرد . هر سفر شامل هزینه ای بعضا بس بالا می باشد مخصوصا در زمانی که پول کشور عزیزمان در کشاکش بازیهای سیاسی کشورهای دور و نزدیک، غرب و شرق در حال حاضر دچار نوسان و گاها ارزش واقعی خود را نداشته و کم ارزش به نظر می رسد.پولی را که پرداخت میکنیم میتوان سرمایه گذاری نامید و نه هزینه .

تصمیم به سفر رفتنمون رو با هیچ برنامه ریزی خاصی گرفتیم و ماجرا از این قرار بود که یکی از همکاران بنده وارد اطاق من شد و گفت فلانی خبر داری ترکیش آف زده واسه پروازهاش؟ من هم چگونگی این آف رو پرسیدم وایشون به من گفتن توی یه محدوده زمانی سالیانه ترکیش بلیط های پروازشو ارزونتر به مشتریان ارائه میکنه بلیط رفت و برگشت از فرودگاه مشهد به فرودگاه بین المللی آتاتورک هر نفر در زمان این آف با ارزش 685 هزار تومان بود.

بعد از شنیدن این موضوع سریعا به این فکر افتادم که با پس انداز اندکی که داریم و با مقداری که از فلان وام دریافتیمون مونده می تونیم یه سفر نسبتا مناسب بریم خلاصه سریعا طی تماسی که با همسرم داشتم و تاییدیه ای که از مادر زن عزیزم مبنی بر نگهداری فرزندم در دوران سفر من و همسر داشتم با آژانس هماهنگ کردم که بلیطها رو برامون رزرو کنه و ایشون هم گفتن مبلغ 1386000 تومان رو به فلان حساب واریز کن .

تموم کارها انجام شد و ما تقریبا 48 روز وقت داشتیم واسه سفرمون و توی این مدت باید هتل رو رزرو میکردیم همچنین خودمو با شهر شناسی استانبول از طریق دنیای مجازی آماده رفتن میکردم هتل رو از یکی از آژانس های سطح شهر با قیمت بسیار نازلی تهیه کردیم هتل ما هتل 3 ستاره اورون بود که من فکر میکنم متل بود نه هتل اما نسبتا خوب بود شبی 20 دلار وجهی بود که برای رزرو هتل نیاز داشتیم .

یعنی برای دو نفرمون برای چهار شبانه روز 160 دلار و با دلاری 3010 تومان یعنی 483000 تومان پول هتلمون شد . که در مقابل رقم های نجومی آزانس های دیگه واقعا ارزون بود تمام شرایط رو محیا کردم و نقشه حمل و نقل شهری استانبول و اطلاعات دیگه رو از مکانهای دیدنی و بازارهاشو جمع آوری کرده و پرینت رنگی گرفتم و خودمون رو کم کم آماده سفر کردیم فقط یه مشکل بزرگ وجود داشت اونم اینکه پاسپورت همسرم فقط 3 ماه و 20 روز اعتبار داشت یعنی روی کاغذ ایشون حق ورود به هیچ کشوری رو نداشتن هموطور که میدونید حداقل اعتبار باقی مانده از گذرنامه 6 ماه می باشد.

حتی بنده با تماس با سفارت ترکیه در تهران جوابی که گرفتم این بود : اگر طرفی که در قسمت پاسپورت کنترل لحظه ورود شما رو فرم نباشه میتونه همسرتون رو دیپورت کنه این موضوع نگران کننده رو نزدیک به 45 روز یدک میکشیدیم و از طرفی می ترسیدیم برای پاس جدید اقدام کرده و پاس تا اون موقع نیاد. چون باخبر شده بودیم یعضا پیش اومده گذرنامه هایی که بیش از 45 روز طول کشیده ضمنا نفری 300 دلار ارزی از بانک ملت هر دلار 2530 تومان گرفتیم که 300000 تومان به نفع دوتامون شد در این سفر . لازم به ذکر می باشد قیمت لیر در زمان سفر ما با چنج دلار در استانبول 1500 تومان بود چون هر دلار 2 لیر میشد زمان سفر ما 19 نوامبر لغایت 23 نوامبر 2013 بود یعنی 28 آبان لغایت 2 آذرماه 1392

روز اول : سه شنبه 28 ابان 1392 :

ساعت 15/3 صبح دوشنبه 28 آبان ماه زمان پرواز ما به استانبول بود . 3 ساعت قبل پرواز طبق معمول در ترمینال 2 فرودگاه پروازهای خارجی مشهد حاضر شدیم و پس از تحویل ساکها و بررسی پاسپورتمون و دریافت دلار ارزیمون . در حدود ساعت 20/3 بامداد با هواپیمای ایرباس 319 ترکیش مشهد رو به مقصد استانبول و فرودگاه آتاتورک ترک کردیم .اختلاف ساعتی ایران با ترکیه 30/1 دقیقه بود و در واقع ترکیه عقب تر بود .

مهمانداران ترک هواپیما پس از پذیرایی با صبحانه ترکیشون چراغ ها رو خاموش کردند اما متاسفانه با مانیتورهای روشن و پخش فیلم بی صدا (صدا رو باید با هندزفری دریافت می کردیم) واقعا اکثر مسافرها مخصوصا من و همسرم اذیت شدیم . پرواز در حدود 4 ساعت و 10 دقیقه طول کشید . و در زمان مقرر ما وارد فرودگاه بسیار بزرگ آتاتورک شدیم . نوبت به چک کردن پاسپورت ها بود و خلاصه دل تو دل ما نبود و استرس فراوانی که داشتیم و ترس از عدم قبول ورود همسرم به شهر استانبول.

نوبت به همسرم رسید و ایشون رفتن جلو و ما که داشتیم میمردیم از اضطراب خدارو شکر شاهد این بودم که همسرم اجازه ورود رو گرفت و هیچ گیر و داری هم پیش نیومد خدارو شکر. من هم همینطور و ساکها رو تحویل گرفتیم و طبق برنامه ریزی که کردیم و با رفتن به طبقه 1- فرودگاه سوار مترو خط یک استانبول شدیم و با خرید یه آکبیل کارت 3 سفره (اعتباری) از این ایستگاه به سمت محله هتلمون یعنی آکسارای به راه افتادیم . ایستگاه آخر خط یک مترو همون اکسارای بود ما در این ایستگاه پیاده شدیم. متاسفانه آدرس دقیق هتل رو بلد نبودیم فقط میدونستیم توی آکسارای هتلمونه البته قبل از سفر متصدی آژانس برامون آدرس هتل رو اس زده بود اما به بیش از 30 نفر نشون دادیم و از آخر توی خیابون آتاتورک که در نزدیکی همون اکسارای هست یه مغازه ایرانی دیدیم و اتفاقا بنده خدا کرد کرمانشاه هم بود.

یه خوش و بشی کردم و زحمت کشید و تماسی داشت با هتلمون و آدرس دقیق رو ازشون گرفت و ما رو راهنمایی کرد . پیاده رفتیم به همون سمت و اول یه صبحانه از یکی از مغازها گرفتیم و یه چیزی شبیه کلوچه بود اما باطعم پیاز که خوشمزه بود با 2 تا چای ترکی . همش شد 8 لیر و به سمت آدرس هتل راه افتادیم و به هتل رسیدیم . هتلمون در منطقه یوسف پاشا بود یعنی 5 دقیقه یا به عبارتی 100 متر اونورتر آکسارای و در کنار ایستگاه تراموای استانبول ایستگاه یوسف پاشا بود .

هتلمون در کنار مجتمع اندرو و به سمت اروپا گاراج بود . به هتلمون یعنی هتل اورون رسیدیم . وقتی وارد شدیم و با متصدی صحبت کردیم گفت شما برید و ساعت 2 ظهر بیاید . ما هم ساکمون رو همونجا در لابی هتل گذاشتیم و اولین گشت روزانمون رو آغاز کردیم .

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

صبحانه پرواز ترکیش

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

  هتل اورون و لابی اون

اولین مقصد استانبول گردیمون رو با اتوبوس به سمت ایستکاه امین اونو بود که در اونجا تور تنگه بوغاز یا همون تنگه بوسفر (بسفر) بود . در این ایستگاه یعنی امین اونو وقتی پیاده بشید مسجد بسیار زیبای امین اونو رو میبینید و در اونورتر بازار میسی چارشی و در واقع اصلی ترین جای زیبای این ایستگاه همونطور که گفتم تور تنگه بسفر هستش که می بایست نفری 6 لیر پرداخت میکردید و تیکت اونجا رو میگرفتید و سر یه ساعت خاص راه می افتاد .

ساعت 11 ظهر قرار بود را ه بیفته و ما منتظر شدیم تا همه جمع شدن وکشتی شلوغ شد و به سمت تنگه بسفر حرکت کردیم. واقعا مناظر و تصاویر بسیار زیبایی رو در اونجا مشاهده کردیم.این بازدید در حدود 1 ساعت طول کشید و واقعا زیبا بود تنگه بسفر . لازم به ذکر است تنگه بسفر جایی هستش که اسیا رو به اروپا و دریای مرمر یاهمون سیاه رو به دریای مدیترانه وصل میکنه. جالبه در اونجا یکی از چند کشتی کروز رو دیدم و واقعا زیبا و با هیبت بود که شما میتونید در عکس زیر ببینید و بزرگی اون رو در کنار ماشینی که پایین سمت چپ عکس مشاهده میکنید ببینید . تنگه بسیار زیبا بود .

در این تنگه از کنار یک کاخ بسیار زیبای عثمانی گذشتیم و همچنین از کنار برج دختر که امروزه به عنوان یک رستوران دریایی می باشد گذر کردیم . در طول این تورشخصی از عوامل کشتی همش چای میاورد ما هم یکبار از این چای های 1 لیری از ایشون خریداری کردیم .توی اون هوای نسبتا سرد و پر باد وسط تنگه بسفر واقعا حال خوبی بهمون داد این چای داغ .بعد از بازدید از تنگه بسفر دقیقا در کنار محل برگزاری تور بسفر کشتی قهوه ای رنگ وجود داشت که رستوران دریایی سیار بود به نام دریا.

اونا ماهی بوسکومرو رو تازه از دریا میگرفتن و اونو سرخ میکردن و داخل ساندویچ میدادن 7 لیر. ماهم دوتاگرفتیم و یه نوشابه کوکا اونجا نوشابه 5/2 لیر بود .ماهی خوشمزه ای بود . یه چندتایی تیغ داخل ساندویچ پیدا کردیم اما در مجموع عالی بود. اونجا یه گاری رو دیدیم که بلوط که یه میوه جنگلیه و ذرت آب پز می فروخت که ما 100 گرمی بلوط خریدیم و خداییش خوب بود .بعد از اون به سر در مسجد امین اونو رفتیم که واقعا زیبا بود. و بعد از اونجا هم در همین محله امین اونو به بازار میسی چارشی که معروف به بازار ادویه جات و شیرینی هست رفتیم و اونجا یه دونر کباب خوشمزه خوردیم .

در اونجا به مغازه قهوه فروشی محمد افندی که یکی از دوستان در سفرنامه هاشون اشاره کرده بود رفتیم و واقعا بی نظیر بود.درب مغازه بسیار شلوغ و صف بلندی وجود داشت و به سرعت مشتری هارو راه می انداختن .ما هم به نوبه خودمون مقداری از این فهوه خوشمزه خریداری کردیم . عجب بویی میداد . تا روزی که در استانبول بودیم بوی اطاقمون بوی قهوه بود.محمد افندی بهترین قهوه استانبول رو عرضه میکنه که اینو همه اونجا میدونن . بعد از بازار میسی چارشی دم دمای ظهر بود که با اتوبوس به هتلمون برگشتیم برای تحویل گرفتن اطاقمون.

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

محل تهیه بلیط تنگه بسفر

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

افراد از تمام ملیت ها

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

برج دختر در وسط تنگه بسفر و رستوران امروزی

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

کشتی کروز بسیار زیبا و با عظمت

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

قلعه عثمانی در کنار تنگه بسفر

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

 

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

ماهی فروشی دریا در کنار محل فروش بلیط تنگه

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

ماهی بوسکومرو سرخ شده در ماهی فروشی دریا (تصویر بالا)

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

بلوط و ذرت فروشی

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

مسجد امین اونو

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

سر در مسجد امین اون

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

ورودی بازار میسی چارشی

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

مغازه قهوه فروشی محمد افندی

پس از ورود به هتل و معطلی بیش از یک ساعت بالاخره اطاقمون رو تحویل گرفتیم . اطاق بد نبود ولی بیشتر شبیه به یک اطاق موجود در یک متل بود.نقطه قوت هتل علاوه بر موقعیت مکانی در واقع اینترنت رایگان وایرلس بود که لحظات خوبی رو می تونست در زمان استراحت در هتل برای ما به ارمغان بیاره .در حدود ساعت 5 بود که به سمت تکسیم راه افتادیم و با اتوبوس از یوسف پاشا به سمت ایستگاه تکسیم رفتیم .

لازم به ذکر است افرادی که در اکسارای هستن یعنی در 5 دقیقه ای یوسف پاشا نیز می بایست همین مسیرها رو که کلا ما در سفر رفتیم برای رفتن به مکانها و بازارهایی که ذکر میشه سپری کنند. خلاصه با اتوبوس به یه زیر گذر رسیدیم و در اونجا با پله برقی بالا رفتیم و وارد میدان تکسیم شدیم . بله میدان تکسیم معروف .. محلی که اخیرا شاهد درگیری مردم با پلیس این کشور بودیم . مکانی که مجسمه آتاتورک یکی از سنبلهای زیبا در این شهر و در این میدان میباشد و به توعی معروفترین میدان استانبول است. از اونجا هم به خیابان استقلال رفتیم که سمت چپ میدان ، ورودی این خیابان بسیار بزرگ می باشد .

خیابان استقلال به نوعی حکم واکینگ استریت پاتایای تابلند می باشد.یک خیابان سنگ فرش شده بدون هیچ ماشین و فقط یه مسیر تراموای نوستالوژیک که هر 15 دقیقه از همین مسیر رد میشه . تمام رستورانها از کی اف سی بگیر تا برگر کینگ و پیتزا هات و مک دونالد و کباب فروشیهای ترکی و همچنین تمامی مارکهای معرفو از ادیداس بگیر تا مانگو،زارا ، کی تی ان و در این خیابان شعبه دارن. طول این خیابون رو که اگه بخواید پیاده برید حدود 2 ساعت شایدم بیشتر طول میکشه .

در وسط این خیابان کلیسای سنت انتوان قرار داره که اتفاقا به اونجا هم رفتیم و با کسب اجازه کلی عکس و فیلم گرفتیم.واقعا کلیسای زیبایی بود .برای سرو شام به یکی از رستورانهای بزرگ اونجا رفتیم و کباب های مخصوص اونجا رو سفارش دادیم که گرونترین غذاهاش بود . اینی که میگم گرونترین حقیقتا میخواستیم یه بارم توی استانبول یه غذای گرون و پرملات رو تجربه کنیم . دو پرس کباب مخصوص استانبول که عکسهاشو میذارم گرفتیم 71 لیر.

واقعا عالی و بی نظیر بودن و میدونم حالا حالا ها طعم خوشمزه این غذا رو نخواهیم چشید . از اونجا به مسیر خودمون در این خیابان ادامه دادیم و وارد یه کافه شدیم و یه قلیون ترکی سیب با دوتا چای باحال خوردیم.قیمت هر قلیون در اونجا در حدود 20 لیر بود. در وسط همین خیابان افرادی بودن که یه سینی پر از صدف جلوشون بود با لیمو ترشهای بزرگ . اونا صدفها رو باز کرده بودن و توش رو با اندازه شاید 10 گرم برنج و ادویه جات و همون صدف رو پر کرده بودن و اونو ظاهرا به حالت دم کشی دم کرده بودن. با وجود خود صدف و شکل ناجورش واقعا خوشمزه بودن. هر 10 تا ازاونها 5 لیر میشد. خیلی خوشمزه بود و توی این مدت چندباری خوردیم این صدف های خوشمزه رو .شب با اتوبوس از همون مسیر به هتل برگشتیم و شب اول رو به این شکل به پایان رسوندیم .

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

مجسمه آتاتورک در میدان تکسیم

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

ابتدای خیابان استقلال (هنوز سر شبه و ساعاتی دیگه اینجا جای سوزن انداختن نیست )

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

تراموای نوستالوژیک خیابان استقلال

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

باقلواهای معروف استانبول

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

کباب های مخصوص استانبول

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

صدف های خوراکی (ترکیب برنج - ادویه - صدف)

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

کلیسای سنت آنتوان در خیابان استقلال

روز دوم : چهارشنبه 29 آبان 1392 :

ساعت 9 صبح بیدار شدیم وصبحانه رو برای اولین بار در هتل محل اقامتمون سرو کردیم صبحانه خوب بود و به نظر من تنها ضعف اون در واقع فضای کوچکی بود که در زیرزمین هتل برای سرو صبحانه تخصیص داده بودن.کالباس برش خورده ، تخم مرغ، سالاد خیار و گوجه ، قهوه ، چای ، انواع شکلات مربا و پنیر و نون ساندویچی بزرگ برش خورده اقلام موجود در میز صبحانه بود که میشه گفت یه صبحانه بین المللی رو ارائه میداد هتل . بعد از صبحانه اول به مرکز خرید هیستوریا واقع در منطقه فاتیح رفتیم.

جالبه بدونید ایستگاه قبل از آکسارای ایستگاه فاتیح بود و این مرکز خرید در وسط راه آکسارای تا فاتیح قرار داشت. متاسفانه ما با مترو یک ایستگاه به سمت فرودگاه آتاتورک رفتیم و کلی پیاده برگشتیم و وقتی به هیستوریا رسیدیم تازه دیدیم اکسارای از اونجا معلومه . خلاصه اینکه مقداری رو اونجا دور زدیم اما چون باب دلمون نبود تصمیم گرفتیم یه گراند بازار یا همون بازار بزرگ بریم. این بازار سنتی در استانبول بیش از 4000 مغازه رو در خودش جای داده .

به وسیله تراموا از یوسف پاشا (افرادی که در منطقه اکسارای هستن نیز از همین ایستگاه برای جابه جایی توسط تراموا استفاده میکنن )به ایستگاه بیازیت یا همون گراند بازار رفتیم و وارد بازار بزرگ شدیم .نام دیگر این بازار بزرگ سرپوشیده ، کاپالی چارشی نام دارد. بازاری بسیار بزرگ و زیبا و جایی شبیه به بازارهای قدیمی خودمون همچون بازار رضای مشهد یا بازار طلا فروش های کرمانشاه در خیابان مدرس .

قبل از هر چیزی در بازار به یک کافه بسیار قدیمی رسیدیم و یه چای باقلوایمتفاوت استانبولی رو خوریدم.بعد هم خیلی از قسمت های بازار رو گشتیم و از اونجا یه سرویس 6 تایی استکان های معروف ترکی با مقداری چای هم به عنوان سوغات خریداری کردیم.بسیار جای زیبایی بود این بازار .بعد از خوردن کباب ترکی به عنوان نهار به هتلمون برگشتیم. استراحتی کردیم و چرتی زدیم و ساعت 4 بعد از ظهر بود که راهی بازار بزرگ جواهیر شدیم . این بازار در انتهای خیابان سیشیلی قرار داره .

سیشیلی یکی از مناطق و محله های به نقل خودمون بالاشهر استانبول می باشد. با اتوبوس به تکسیم رفتیم و اونجا از راننده اتوبوس ،محل دقیق مرکز خرید جواهیر رو سوال کردیم و ایشون با توجه به اینکه کرد بودن و منم مقداری کردی کرمانچی که زبون کردهای ترکیه هستش بلد بودم خلاصه مارو با اتوبوس از زیر گذر تکسیم به ایتدای خیابان سیشیلی بردن .از اونجا باید با اتوبوس تا انتهای این خیابان میرفتیم که من فکر میکردم راه کمیه اما در حدود 40 دقیقه پیاده روی داشت. یه مقداری رو با اتوبوس رفتیم و از اواسط راه به خاطر وجود ترافیک وحشتناک بازهم پیاده شدیم و خسته و کوفته بعد از چند دقیه ای به جواهیر رسیدیم.

قبل از جواهیر رفتیم و 2 تا ساندویچ تند استانبولی خوردیم و یه کوفته استانبولی . خیلی تند بود ولی عالی بود .وارد جواهیر شدیم یک بازار شیک و بسیار بزرگ. به غرفه کی تی ان رفتیم و کلی برای کوچولومون که با خودمون نبرده بودیمش لباس خریدیم . مارک کی تی ان مارک خوبی در البسه می باشد.بعد از 2 ساعتی گشت و گذار و خرید به طبقه بالای جواهیر رفتیم . جایی فوق العاده برای شکموها مخصوصا خود ما. در این طبقه بیش از 30 رستوران مختلف از جمله مک دونالد ، کینگ برگر ، اسبارو ایتالیا ، غذاهای محلی ترکیه و کبابهای معروفش و پیتزا هات و وجود داشت .دقیقا مثل رستوران های موجود در خیابون استقلال اما با این تفاوت که در اینجا همه اونها در کنار هم بودن . واقعا عالی بود . اول دو تا چای خوردیم که بهانه ای بود برای نشستن و اروم گرفتن درد باهامون که این همه راه رفته بودیم .

بعدش یه کوفته استانبولی با ماست خیار خوردیم که خیلی عالی بود. یه تیکه گوشت همبرگز شکل و در بالای اون پوره سیب زمینی.بعد از اون هم به قسمت رستوران اسبارو ایتالیا رفتیم و یک تیکه پیتزای بزرگ رو خوردیم با لیموناد که واقعا خوب بود.بعد از جواهیر خسته و کوفته بودیم .سوار اتوبوسی که تکسیم بر روی اون نوشته شده بود شدیم و متاسفانه این اتوبوس به میدان تکسیم نمیرفت و به محله ای تحت عنوان تکسیم میرفت.ماهم بی خبر شاهد رفتن اتوبوس به تپه های استانبول شدیم واتوبوس بالا و بالا و بالاتر رفت تاجایی که کل استانبول رو میدیدیم .

از شخصی در اتوبوس با بدبختی و دست و پا شکسته انگلیسی پرسیدیم که میخوایم بریم اکسارای و ایشون بنده خدا خیلی راهنمایی کردن مارو .در ایستگاهی پیاده شدیم و قرار شد با اتوبوس دیگه ای به سمت میدان تکسیم بریمو از اونجا با اتوبوس دیگه ای به اکسارای و بعد هم پیاده به یوسف پاشا که 5 دقیقه راه بودبریم. واقعا خسته و داغون بودیم.خیلی خیلی خیلی خسته .به هتل رفتیم و استراحت .شب هم به کافه استا علی رفتیم در نزدیکمی لاللی که ایستگاه کنار یوسف پاشا بود و نزدیک هتلمون . اونجا قلیونی کشیدیم و باقلوا و چای ترکی و چای کیوی رو خوردیم و طبیعتا طعم باغلواهای استانبول همیشه متفاوت و فوق العاده.استا علی چند شعبه باقلوا فروشی در شهر استانبول داشت .

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

ابتدای گراند بازار و درب ورودی اون

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

مرکز خرید جواهیر در سیشیلی

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

چای کیوی ، چای ترکی و یاقلوای علی استا

روز سوم : پنج شنبه 30 آبان 1392 :

تصمیم بر این بود امروز رو کلا به جزیره بیوک آدا تخصیص بدیم و همینطور هم شد. ساعت 9 صبح بعد از خوردن صبحانه با تراموا از یوسف پاشا به کاباتاش آخرین ایستگاه تراموا رفتیم .ایستگاه کاباتاش اسکله ای بود که در اونجا با خرید بلیط می بایست به جزیره بیوک آدا میرفتیم . قیمت بلیط برای هر نفر 10 لیر بود بیوک ادا به معنای جزیره بزرگ می باشد .

در دریای مرمر یا همون دریای سیاه جزایری تحت عنوان جزایر پرنس وجود داره که این جزایر شامل 4 جزیره بزرگ می باشد و بزرگترین اونها جزیره بیوک ادا که آخرین این جزایر نیز می باشد. زمان رفتن به این جزیره 80 دقیقه با کشتی بود .ساعت رفت و برگشت کشتی به این مکان نوشته شده برروی بنری بود که در محل فروش بلیط نصب شده بود.ساعت 50/11 ظهر بود که نوبت به حرکت کشتی ما در این زمان بود .به سمت بیوک ادا به راه افتادیم .

صحنه هایی بس تماشایی و زیبا رو در این مدت شاهد بودیم.از همه مهمتر پرندگانی بودن که تقریبا تا رسیدن ما به جزیره قبل بیوک آدا یعنی جزیره هیبیلی ادا ما رو همراهی میکردن و مردم با خرید نانهای کنجد دار 1 لیری از پسری که در کشتی در حال فروش این نونها بود و پرت کردن ریز کرده این نون ها به سمت اونا صحنه های زیبایی رو خلق کرده بودن . تقریبا 15 دقیقه بعد از توقف اول کشتی در جزیره هیبیلی ادا به بیوک ادا رسیدیم . جزیره ای بسیار زیبا و بزرگ و پر از ارامش . اول تصمیم گرفتیم با دوچرخه دور بزنیم اما بعد از گرفتن دوچرخه متاسفانه همسرم نتونست و خسته شد.با پس دادن این دوچرخه ها پیاده به دور جزیره و سپس داخل جزیره رفتیم . به بازار محلی جزیره رسیدیم. در این بازار همه چیز از ماهی بگیر تا میوه و لباس و برای فروش آماده بود. ماهم مقداری خرید کردیم .قبل اینکه داخل جزیره به راه بیوفتیم نهار رو در رستوران فاسیو خوردیم .

من خوراک اختاپوس و همسرم هم خوراک میگوی سرخ شده در روغن خاصی که داشت رو خوردیم . گوشت اختاپوس واقعا سفت بود اما تجربه خوبی بود.در حدود 60 لیر غذای اون وعدمون شد.در کل جزیره زیبایی بود .اونجا هم یک وعده قلیون و چای استانبولی رو در برناممون داشتیم . ساعت 5 عصر بود که تصمیم گرفتیم به استانبول برگردیم .با کشتی به استانبول برگشتیم و با تراموا به ایستگاه سیرکسی رفتیم و اونجا پیاده شدیم و تا ایستگاه گلحانه پیاده اومدیم .

خیلی زیبا بود. خیابانی که ایستگاه سیرکسی و گلحانه رو به هم وصل میکرد فقط محل عبور تراموا بود و نه چیز دیگری . خیابانی زیبا و پر از هتل.شب هم به هتل برگشتیم .خیلی خسته بودیم و تصمیم گرفتیم شب رو در هتل بمونیم و بیرون نریم . البته قبل از خواب گرسنمون شد و به اغذیه فروشی سر کوچه اروپا گاراج نزدیک هتل رفتم و یک سیخ بال و پاچین کبابی و 2 سیخ کباب و یک ساندویچ بزرگ جیگر سرخ شده خریدم .

نکته قابل توجه این بود واقعا تند بودن یعنی تیکه های بزرگ فلفل هم بر روی جوجه ها و مخصوصا در در کباب و ساندویچ جگر با نون محلی دیده میشد و واقعا تند و و حشتناک بود. تا زمانی که در مغازه منتظر طبخ غذا بودم به عنوان اکرام چیزی که خودشو میگفتن هر چند دقیقه یک لقمه از همون جیگر تند با نون به من می دادن تا حوصلم سر نره .توی این مدت دو بار از این لقما های تند به من دادن که اصلا باور کنید دیگه سیر بودم اما بازهم غذاها رو بردم به هتل و به زور خوردیمشون .

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

ساعات حرکت کشتی یه سمت بیوک آدا و هیبیلی آدا

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

ترک استانبول و در راه بیوک ادا

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

در راه استانبول و نمایی از برج دختر

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

جزیره هیبیلی ادا اولین توقف کشتی جزایر پرنس

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

اسکله بیوک آدا محل ورود به این جزیره

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

تصویری از جزیره بیوک آدا

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

داخل جزیره بیوک ادا وزندگی روز مره مردم

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

خوراک اختاپوس غذای ظهر در بیوک ادا

روز چهارم : جمعه 1 آذر 1392 :

روز چهارم سفر با توجه به اطلاعاتی که قبلا کسب کرده بودیم برای جمعه بازار فندوق زاده در نظر گرفته بودیم .طبق معمول بعد از صبحانه به راه افتادیم و به ایستگاه تراموا رفتیم و از اونجا 3 ایستگاه بالاتر به ایستگاه محله فندوق زاده رسیدیم .در این ایستگاه روزهای جمعه بازار بزرگی برپا میشه که همه اجناسشونو پهن کردن و خلاصه با قیمت های نسبتا خوبی میشه چیزهای خوبی مخصوصا برای سوغات خریداری کرد.

کل بازار شاید 4 ساعت طول میکشه اگه بخوای بری و خرید کنی و راه بری و بگردی..همه چیز توی بازار بود و بازار بسیار خوبی بود و البته میشه گفت بیشتر خانومها با این بازارها بیشتر به وجد میان چون همش حراجی و قیمت های ارزون و تا ظهر در این بازار بودیم و با پا دردی که هم من و هم همسرم داشتیم گفتیم از فندق زاده پیاده به سمت هتل بریم . توی راه نهار کباب ترکی مرغ خوردیم و قیمت هر دونش 3 لیر بود. به هتل اومدیم و استراحتی و یه خواب 2 ساعته و ساعت 5 عصر قبل از تاریک شدن هوا با تراموا به ایستگاه سلطان احمد رفتیم و در آنجا به دیدن مساجد زیبا و تاریخی ایاصوفیه و سلطان احمد پرداختیم مسجد سلطان احمد ورودی نداره و اما مسجد ایاصوفیه دارای ورودی می باشد . ما فقط داخل صحن مسجد سلطان احمد رفتیم .

هردومسجد بسیار زیبا بودند اما سلطان احمد بی نظیربود.همه افراد می تونستن رایگان بازدید کنن از این مسجد قدیمی اما باید بدنهاشون پوشیده می بود یعنی با شلوارک ورود به این مسجد امکان پذیر نبود.خانم هایی که پوشش نامناسبی داشتن پارچه های آبی رنگ پلاستیکی ای به اونا می دادن تا پوشش اونها جهت ورود به مسجد حفظ بشه. روز خسته کننده ای بود چون خیلی پیاده روی داشتیم . ساعت 11 شب بود که اومدیم یکی از رستورانهای سرکوچه هتل و خوراک روده گاو خوردیم . روده ای که پر بود از ادویه ها و برنج و خداییش خوشمزه بود . آب این خوراک مزده آّب سیراب شیردون خودمون بود . اما پر از فلفل قرمز.

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

جمعه بازار فندق زاده

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

بازار میوه فندق زاده با نظمی کاملا متفاوت

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

نحوه فروش تخم مرغ در فندق زاده

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

مسجد زیبای سلطان احمد

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

مسجد قدیمی ایاصوفیه

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

صندلی های بین دو مسجد ایاصوفیه و سلطان احمد برای استراحت و مشاهده هردومسجد

روز پنجم : 2 آذر 1392 :

روز آخر سفرمون به استانبول فرارسیده و نمیدونیم خوشحال باشیم یا ناراحت . ناراحت به خاطر ترک شهر بسیار زیبای استانبول و خوشحال به خاطر دیدن فرزند 3 سالمون که در کنار مادر برزگ و پدربزرگش در مشهد منتظر ماست .امروز قرار بر این بود ساعت 12 اطاق رو تحویل بدیم .بعد از خوردن صبحانه تصمیم گرفتیم بریم اطاقمون ویه جمع و جوری کنیم. البته جمع و جور اصلی رو شب گذشته انجام داده بودیم . گفتیم تاساعت 11 اطاقمون باشیم بعد هتل رو تحویل بدیم و بریم تا برج گالاتا .

ساعت 10 یعنی زودتر اطاقو تحویل دادیم و ساکمون رو در اطاق دپو هتل قرار دادیم و گذرنامه هامون رو از هتل گرفتیم و سریعا با تراموا به ایستگاه کارداکوی یعنی جایی که برج گالاتا و اسکله این محله وجود دارد . از اونجا و بعد از 5 دقیقه پیاده روی به ترن نوستالوژیکی رسیدیم که ما رو 580 متر بالاتر میبرد و به جایی میره که از اونجا باید 10 دقیقه پیاده پایین میومدیم و به برج گالاتا میرسیدیم .این برج 66 متر ارتفاع داشت و از بالا به تمام استانبول اشراف داشتیم .

ورودی این برج برای دونفر 35 لیر بود .نکته قابل توجه و غرور انگیز این بود که سر در برج گالاتا شعری از حافظ بر روی سنگ حک شده بود و این موضوع جذابیت های این برج معروف استانبول رو برامون دوچندان کرده بود.از بالا نمایی 360 درجه رو داشتیم و کل استانبول رو دید میزدیم .حدود 30 دقیقه بالا بودیم و با همون آسانسور و بعدش هم همون ترن نوستالوژیک برگشتیم و قبل از رفتن اتفاقی به اسکله کارداکوی برخوردیم که محل فروش ماهی و انواع موجودات دریایی بود .

حتی رستورانهایی در اونجا بودند که ماهیا رو که همشون تازه بودن برات همونجا سرخ میکردن. اتفاقا ماهم به یکی از این رستوران ها رفتیم و همسرم یک پرس ماهی ساردین و من هم یک پرس ماهی مزگیت سفارش دادیم . ماهی مزگیت فقط در دریای مرمر وجود داره وقابل صید می باشد..واقعا خوشمزه و زیاد بود در هر پرس اون. ماهی تازه از دریا گرفته شده و الان سرخ شده در روبروی شما واقعا جالب و باحال بود برامون.به عروس و دامادی برخورد کردیم که میرفتن کنار تنگه بسفر برای گرفتن عکس یادگاری.لباس های اونها دقیقا همون لباس عروس و داماد خودمون بود.موقع رفتن بود .

ساعت تقریبا 9 شب پرواز داشتیم .در نزدیکی هتل یه آرایشگاه مردونه بود که تصمیم گرفتم قبل از اومدن یه صفایی به سرم بدم .. جالب بود مراحل اصلاح . ادول موهای سرمو ترکی زد یعنی تقریبا کناراشو بیشتر گرفت. بعد ریشمو با تیغ زد . بعدش موهای گوشیمو با فندک سوزوند . بعدش هم سر و صورتمو با آب گرم توی کاسه دستشویی آرایشگاه شست . بعد هم بالاتر از ابروهام و کنار خط ریشمو به خاطر داشتن ریزه موهای زیاد موم سبز رنگ انداخت و مومها رو بعد از چند لحظه کتد و واقعا درد داشت .حتی یه لحظه گفتم پوست صورتمو بلند کرد. بعداز اون هم موهایی که کنده نشده بود رو با بند گرفت که فهمیدم بیچاره خانومها چقدر اذیت میشن موقع بند انداختن صورتشون.

بعد از اون مرحله صورتمو جوش شیرین زد و روی اون کرم مخصوصی مالید به صورتم و در نهایت هم دو پیس ادکلن و 15 لیر از من گرفت .کارش خیلی تمیز بود .بعد از اصلاح به هتل برگشتیم و ساکها رو برداشتیم و دو ساک خیلی سنگین داشتیم و باید اینا رو میکشوندیم تا ایستگاه مترو آکسارای که با این ساکهای سنگین 10 دقیقه ای طول کشید اما ارزش داشت که پول ترانسفر فرودگاهی ندیم به هتل چون خودمون بلد بودیم .

ساعت 30/4 عصر در فرودگاه بودیم و دیگه 3 ساعت قبل پرواز رفتیم و در صف طولانی گیت های خروجی ترکیش که برای تمام پروازهای ترکیش یکجا بود و از نظم خوبی برخوردار بود رفتیم و ساکها رو تحویل دادیم و بعد اون به قسمت کنترل پاسپورت رفتیم و وارد قسمت خروج شدیم . فرودگاه استانبول واقعا بزرگ بود.ما در حدود 15 دقیقه پیاده را رفتیم تا به گیت 242 که پرواز مشهد بود رسیدیم . من خودم تا گیت خروجی شماره 319 رو دیدم مطمئنن گیت های خروجی بیشتری در این فرودگاه بسیار بزرگ وجود داشت.قبل از رفتن به گیت خروجی برای آخرین بار در این سفر به رستوران پوپیس که عین کینگ برگر بود و نمایندگی لویزانای آمریکا در استانبول بود رفتیم و بعدش هم به رستوران اسبارو ایتالیا رفتیم و هم پیتزا و هم مرغ و خلاصه ماکارونی رو در این رستورانها خوردیم .ساعت 9 شب پروازمون بلند شد واما اینبار حدود 30/3 ساعت طول کشید و ما وارد مشهد شدیم و در حدود ساعت 4 صبح به خونه رسیدیم .

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

تراموای نوستالوژیکی که 580 متر شمارا به بالا میاورد

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

برج گالاتا

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

شعر حافظ در ورودی برج گالاتا

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

نمای استانبول از بالای برج گالاتا

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

نمایی دیگر از استانبول از بالای برج گالاتا

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

اسکله کارداکوی

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

انواع ماهی های تازه در اسکله کارداکوی

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

ماهی ساردین و مزگیت نهار روز آخرمان در اسکله کارداکوی

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

تازه عروس وداماد برای عکس گرفتن پیاده به لب بسفر میروند

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

شکار لحظه ها ( ماهی ای که توسط فلاب ماهیگیران به دام افتاده )

سفرنامه استانبول شهر هزار مسجد

خداحافظی ما از استانبول و نوشیدن آخرین چای ترکی

خیلی تجربه ها در این سفر کسب کردیم . یک نکته بسیار مهم که در این سفر به وفور به چشم میخورد این بود عاشق و معشوق هایی که در این کشور میدیم دائما باخودشان بودند چه در تراموا ، اتوبوس و چه در مترو ویا هرگوشه خیابان . کاری به هیچکس نداشتن و فقط نگاهشان در نگاه هم گره خرده بود وبرای ما جالب در نوع خودش. نکته دیگه ای که به ذهنم میرسه این بود که در اکثر وعده های غذایی ترکها اسفناج تازه به همراه لیموی تازه سرو میشه و واقعا به نوعی حکم سالاد رو داشت و از مزه خوبی برخوردار بود . سفرمون به پایان رسید .

سفری به یادماندنی در کنار همسرم رقم خورد. امیدوارم بتونیم در کنارهم واین بار با حضور فرزندمان کل دنیا رو بگردیم و درسهای زیبایی از جوامع دیگر فرابگیریم و از انها در زندگی شخصیمان استفاده کنیم و همونطور که گفتم سوغاتیهای سفرهایمان درسهای متفاوتی باشد که با دیدن جوامع مختلف از این سفرها میگیریم . تشکر می کنم از توجه شما سفر دوستان عزیز و به امید روزی که فرهنگ سفر کردن در تمامی خانواده هامون دیده و گنجانده بشه.

نتیجه گیری و توصیه ها  :


اصلی ترین توصیه بنده در ارتباط با سفر به استانبول شهر هزار مسجد در واقع اینست که از همه عزیزانی که قصد سفر به این شهر رو دارند تقاضا دارم به هیچ وجه از تورهای ارائه شده توسط آژآنس های ایرانی استفاده نکنند چرا که قیمتی شاید چندین برابر از شما طلب می کنند .همه جای استانبول رو می تونید خودتون با اتوبوس و تراموا برید به گونه ای که حتی یکبار هم محتاج تاکسی نخواهید شد.حتما قبل از سفر از سفرنامه های این شهر استفاده بفرمایید تا همانند ما در این شهر بسیار بزرگ حتی کوچک ترین مشکلی برای شما ایجاد نشود . در بدو ورود به شهر استانبول آکبیل کارت رو از باجه های فروش و یا دستگاه های فروش آکبیل تهیه بفرمایید و با اینکار صرفه جویی کنید در حمل و نقل عمومی و شهریتون .

افرادی که با خانواده هاشون به این شهر سفر می کنند حتی الامکان تا ساعت 11 شب به هتل برگردن چون فضای شب استانبول به دلیل وجود کازینوها برای عبور و مرور خانم ها مناسب نمی باشد مخصوصا در منطقه آکسارای و یوسف پاشا .

توصیه هایی در ارتباط با قیمت ها دارم .اگر از آندسته از مسافرانی هستید که در سفر بسیار صرفه جویی میکنید چند مورد رو رعایت بفرمایید .
اول اینکه میتونید به جای پرداخت حداقل نفری 15 دلار برای ترانسفر فرودگاهی به آژانس های مسافرتی خودتون تنها با پرداخت 2 لیر برای هر نفر از طبقه 1- فرودگاه آتاتورک با مترو به محله هتلتون برین (برای افرادی که حداکثر مسافت اونها تا اکسارای می باشد و در غیر این صورت در اکسارای شما می تونید خط مترو رو با تراموا عوض کنید و به نقاط دیگر که ممکنه هتلتون در اونجا مستقر باشه تغییر مسیر یدید ) . برای هر چه ارزانتر شدن قیمت نهار و شام میتوان از دونر کباب های موجود رستورانها استفاده کنید که قیمتی بین 3 تا 7 لیر بسته به کیفیت و نوع گوشت یعنی قرمز یا سفید بودن اون داره .

جهت مطالعه نقد و بررسی هتل اینجا کلیک کنید

نویسنده : اسماعیل کیانی