سفرنامه استانبول (بخش 3 )

4.4
از 7 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سفرنامه استانبول (بخش 3 )
آموزش سفرنامه‌ نویسی
31 فروردین 1394 17:20
22
25.8K

اکوا مارین هم محیط خوب و تمییز و قشنگی بود ولی از شانس بدمون اون روز هوا ابری و آفتابی بود و برای شنا هوا نسبتا خنک بود ولی خب چندتا استخر خیلی خوب داشت و چندتا سرسره بقیه بازی هاش که موج مصنوعی و سرسره های تونلی و چندتا بازی خیلی خوب و مهیج بودند رو بسته بودن و میگفتن که تعمیرات دارن ولی من فکر میکنم چون خلوت بود براشون صرف نداشت که بازشون کنن و ما کلی ضده حال خوردیم که این همه خودمون رو به آب و آتیش زدیم تا بریم پارک آبی و حالا که با این همه دردسر و بعد از این همه سختی اومدیم نمیتونیم از همه بازی ها استفاده کنیم و این همه پول داده بودیم فقط میتونستیم از چندتا استخر و 2-3 تا سرسره استفاده کنیم. خلاصه یکی دو ساعتی رو توی پارک بودیم و بعد از عکس گرفتن توی قسمتهای مختلف پارک و یه خورده آب تنی و بازی با وسایل به خاطره سردی هوا مجبور شدیم برگردیم.

 سفرنامه استانبول

قسمت بازی بچه ها

 سفرنامه استانبول

سرسره های پارک

 سفرنامه استانبول

استخر پارک

نزدیک پارک آبی مرکز خرید میگروس بود که اون هم نسبتا مرکز خرید گرونی بود ولی طبق معمول نمایندگی کوتون و ال سی واکینگش قیمتاش خوب بودن و یه سری خرید از اونجا کردیم و برای برگشت هم همونجا یه ایستگاه متروباس بود که خیلی سریع و خوب بود و با متروباس رفتیم زیتون بورنو و از ایستگاه زیتون بورنو هم سواره تراموا شدیم و ایستگاه (gungoren) پیاده شدیم که دقیقا رو به روی پاساژکاله بود، این پاساژ هم نسبتا ارزون و خوب بود.مسیر برگشت بر خلاف رفت خیلی سریعتر بود و حدودا 40 دقیقه ای ما به پاساژ رسیدیم.

 سفرنامه استانبول

نمایی از پاساژکاله

ولی در مورده پاساژهای استانبول باید بگم که اکثرا شبیه به هم هستن ،من پاساژای زیادی رو توی استانبول رفتم بیشتره مغازه هایی که توی پاساژا هستن لباسای اسپرت مردونه و زنانه و نمایندگی های برندهای مختلف هست که خیلی شبیه به هم هستن و نیازی نیست که همه پاساژا رو برید همشون تقریبا در یک سطح اند و لباساشون بیشتر چه مردونه و چه زنونه اسپرت هستن اگه خانوما لباسای مجلسی و مناسب برای مهمانی بخوان باید بیشتر همون خیابان عثمان بی و نیشان تاشی و آکسارای و فاتیح رو برن، توی پاساژا نمیتونید خیلی لباس مناسب برای مهمانی و شب پیدا کنید اونجا لباسای کاملا اسپرت رو میتونید تهیه کنید.طبق معمول یه دور کوتاه توی پاساژ زدیم و یه سری خرید کردیم و بعد به طبقه اخر پاساژ که اینجا هم مثله پاساژای دیگه طبقه آخرش اختصاص به انواع خوراکی ها داشت رفتیم و یه دونه سیب زمینی شکم پر و یه همبرگر از مگدونالد گرفتیم که سیب زمینی شکم پر با نوشابه و تمامی مخلفات 10 لیر بود و ساندیچ مگدونالد هم 12 لیر.

 سفرنامه استانبول

سیب زمینی شکم پر

 سفرنامه استانبول

همبرگر مگ دونالد

از اونجا تصمیم گرفتیم که زیره پل بغاز بریم که باز هم سوار تراموا شدیم و ایستگاه امین نونو پیاده شدیم و از اونجا با اتوبوس (E25) رفتیم زیره پل بغاز که یه محوطه بزرگی بود، انواع کافه ها و رستوران ها کناره هم قرار داشتن و سره ساعت 9 شب یه گروه ترکی اومدن و روی سن کنسرت راه انداختن که یه جمعیت خیلی زیادی اونجا اومده بودن که بیشترشون هم ترک های بومی بودن، ظاهرا شنبه و یکشنبه ها اونجا کنسرت های رایگان راه میندازن و یه محیطه شاد و خیلی خوبی بود و کلی اون شب ما لذت بردیم. بعدش از دستفروشها یه سری نماد استانبول مثله برج گالاتا و مسجد سلطان احمد و ایاصوفیه و یه سری رو یخچالی خریدیم. یکی از خریدهای سفر همیشه باید به نماد های اون کشور یا شهر تعلق داشته باشه که من همیشه توی سفرهام این کارو میکنم.

 سفرنامه استانبول

نمایی از مسجد آرتاکوی زیره پل بغاز

 سفرنامه استانبول

نمایی از کافه های زیره پل بغاز

 سفرنامه استانبول

کنسرت شبانه رایگان زیره پل بغاز

 سفرنامه استانبول

نمایی از مسجد آرتاکوی زیره پل بغاز

 سفرنامه استانبول

نمایی از پل بغاز در شب

روز پنجم (2شنبه):

این روز رو برنامه گذاشتیم که به شهربازی Vialand بریم و برای رفتن به این شهربازی اول از رسپشن هتل پرسیدیم که چطوری میتونیم بریم، اون هم راهنمایی کرد که یه سری مینی بوس هستن که با یه کاغذ روشون نوشته ویالند و اون خیابانی که مینی بوس هاش از اونجا میگذرن رو نشونمون داد که پیاده رفتیم و منتظر موندیم تا مینی بوس ویالند اومد و تا خوده پارک ویالند مستقیم نفری 3 لیر ما رو برد. حدودا 1:30ساعت تو راه بودیم تا رسیدیم. وقتی رسیدیم اول دوتا خیابان موازی بودن که انتهای این خیابان ها به پارک میخوردن. این خیابان ها خیلی شیک و مدرن بودن که هم زمان با پارک ساخته شدن و تمامه این خیابان، مغازه و رستوران هست و واقعا شیک و خاصه. من توضیحات بیشتر در مورده مکان ها رو به عکس ها واگذار میکنم.

 سفرنامه استانبول  سفرنامه استانبول  سفرنامه استانبول  سفرنامه استانبول  سفرنامه استانبول

نمایی از خیابان ورودی پارک ویالند

ورودی پارک نفری 60 لیربود که به نظره من پارک خیلی خوب و مهیجی بود توش هم بازی های وحشتناک داشت و هم بازی های اروم و هم یه قسمت بازی برای بچه ها، یعنی برای همه سنین با هر نوع روحیه ای مناسبه. ما از ساعته 11:30 تا 4 بعد از ظهر اونجا بودیم و تقریبا تمام بازی ها رو چندبار سوار شدیم کلی لذت بردیم و روز پر هیجان و خیلی خوبی بود.

 سفرنامه استانبول  سفرنامه استانبول

ورودی پارک ویالند

چندتا کاره جالب که توی پارک کرده بودن این بود که یکی از قسمتهاش این بود که سوار قایق میشدی و از یه قسمت مثله غار مانند رد میشدی که تمام مراحلی که دولت عثمانی شروع به تصرف استانبول کرده به صورت ماکت های متحرک درست کرده بودن و با نورپردازی و صداگذاری منظره جالبی درست کرده بودن.

 سفرنامه استانبول

ماکتهای درون غار

محوطه این پارک هم که فوق العاده قشنگ و رنگی رنگی بود و همون اول پارک هم یه قطار گذاشته بودن که اول میتونستیم بریم کله پارک رو با قطار دور بزنیم .دو نوع هم ترن هوایی داشت که یکیش واقعا ترسناک و سریع و بلند بود و یکی دیگش معمولی بود. دوتا بازی آبی هم داشت که تقریبا یه خورده توی این دوتا بازی آب ریخته میشد رومون و خیس میشدیم. و چندتا تفنگ بازی و 360 درجه و ... بودن که در کل با اینکه بازی های محیجش تقریبا فقط دو سه تا بود ولی خیلی خوش گذشت و ارزش یه بار رفتن رو داره.

 سفرنامه استانبول

ترن هوایی بسیار سریع پارک

 سفرنامه استانبول

بازی 360 درجه

 سفرنامه استانبول  سفرنامه استانبول

نمایی از محوطه بیرون پارک

ساعت حدودا 4:30 از پارک خارج شدیم و به سمت سرویس های نقلیه پارک رفتیم که رایگان ما رو به ایستگاه اتوبوس رسوند و از اونجا هم اول ایستگاه کاراکوی پیاده شدیم و رفتیم زیر پل ساندویچ های ماهی معروف استانبول رو خوردیم که من واقعا دوست داشتم و لذت بردم .

 سفرنامه استانبول

کافه های زیر پل گالاتا

 سفرنامه استانبول

ماهی های سرخ شده برای ساندویچ ماهی

از همونجا هم با کشتی به سمت منطقه آسیایی رفتیم تا به خیال خودمون به چامیلیجا تپه و خیابان بغداد بریم. وقتی از کشتی پیاده شدیم پرسون پرسون مینی بوس های چامیلیجا تپه رو پیدا کردیم و بمون گفتن که باید ایستگاه آخر پیاده بشید ولی راننده فکر کرده بود که ما منطقه چامیلیجا تپه میخواییم بریم و دو ایستگاه بالاتر مارو پیاده کرد، کلی هم توی راه و ترافیک بودیم. بعدش دوباره تاکسی گرفتیم و سره همون خیابانی که به سمت پارک چامیلیجا تپه میرفت تاکسی ما رو پیاده کرد و بمون گفت که بقیه اش رو خودتون پیاده برید مسیرش کوتاهه و ما هم از همه جا بیخبر یه خیابان سربالایی با شیب خیلی تند رو بالا رفتیم.

قبلا من توی سفرنامه ها خونده بودم که این قسمت رو مسافرا پیاده میرن که با توجه به اینکه ما همون اول مسیر تاکسی نگرفته بودیم و دیگه اون موقع هم تاریک شده بود هیچ ماشینی برامون نمی ایستاد که ما رو به این پارک ببره. بعد از کلی پیاده روی و نا امیدی از گرفتن تاکسی و تاریکی شب و خلوتی خیابان تصمیم گرفتیم که بیخیال این چامیلیجا تپه بشیم و برگردیم. که کله مسیر رو برگشتیم بعدش هم اول گفتیم تا اومدیم منطقه آسیایی به خیابان بغداد که جز خیابان های معروف استانبول هست بریم ولی وقتی که ترافیک سنگین خیابان ها رو دیدیم قیده اونجا رو هم زدیم و تصمیم گرفتیم که دست از پا دراز تر برگردیم همون منطقه اروپایی خودمون و به خیابان استقلال بسنده کنیم. اون شب خیابان نویزاده و کوچه فرانسوی ها توی خیابان استقلال رو پیدا کردیم و محیط جالب و خوبی بود.

روز ششم (سه شنبه)

با توجه به اینکه توی اکثر سفرنامه ها نوشته بود که پاساژ الویوم یکی از بهترین پاساژهاس و فقط سه شنبه ها از اونجا خرید کنید، قرار شد که صبح اول به پاساژ الویوم بریم که اون هم یه پاساژ مثله بقیه پاساژا بود با این تفاوت که یه خورده تنوع جنساش بیشتر بود و قیمتش هم مناسب تر بود. اول یه خورده توی پاساژگشتیم و یه خورده خرید کردیم و بعد از اونجا خواستیم بریم خیابان مرتر که با همون مینی بوس های رو به روی پاساژ سوار شدیم که توی راه من پاساژ مارمارا فروم رو دیدم که توی سفرنامه ها خیلی تعریفش رو شنیده بودم به همین خاطر هم نصفه راه رو به روی پاساژ پیاده شدیم که این پاساژ خیلی خیلی گرون و شیک بود، ما فقط در حده 10 دقیقه کله پاساژ رو دور زدیم.

 سفرنامه استانبول  سفرنامه استانبول

پاساژ مارمارا فروم

نویسنده : نیما علایی