فصل تابستان معمولا فصل استراحت و تفریح برای دانش آموزاست و خوب منم چون امسال آخرین تابستونی بود که می تونستم مسافرت برم و تابستون سال دیگه رو باید واسه کنکور آماده می شدم، خیلی دوست داشتم که یه سفر خوب برم. برای همین هم با پیشنهاد یکی از دوستامون که لیدر تورمون در این سفر هم بود، تو هفته اول تیرماه واسه تور روسیه اقدام کردیم و بعد از حدود یک ماه، عازم سفر شدیم.
فقط اینکه هزینه خود تور 5.000.000 تومان بود و تورهای آپشنالی که در طول تور تهیه کردیم (سیرک، رقص فولکلوریک، گشت شب سنت پترزبورگ و باله دریاچه قو)، حدود 1.000.000 تومان (280 دلار) برای هر نفر شد. گشت های شهری و خدمات هتل مسکو هم خیلی خوب بودند ولی هتل سنت¬پترزبورگ کم و کاستی هایی داشت و میتونست بهتر باشه، اما در کل همه چیز خوب برگزار شد.
روز اول:
خب معمولا تو سفرهای خارجی روزای اول و آخر خیلی مورد استفاده قرار نمی گیرند و بیشتر صرف تشریفات مربوط به هتل و پرواز میشن. خب این قضیه تقریبا راجع به ما هم صدق می کرد و ساعت 9 صبح جمعه 8 اُم مرداد بعد کلی صف وایستادن و معطلی، سوار ایرباس310 تابان شدیم و تهران رو به مقصد فرودگاه دومودِدُوو (domodedovo) مسکو ترک کردیم. مدت پرواز 3:30 ساعت بود و پرواز نسبتا خوبی داشتیم، ولی تنها ایرادش وجود کیک و شیرینی زیاد تو پذیرایی صبحانه بود.
ساعت 11:30 به وقت محلی (ساعت رسمی روسیه 1:30 ساعت عقب تر از ایرانه) به فرودگاه رسیدیم. چون تقریبا کل مسافرای هواپیما رو یه شرکت روسی میزبانی می کرد، جمع شدن همه افراد حدود 1-2 ساعتی طول کشید و ساعت 13:00 به سمت هتل رادیسون رویال (اوکراینا) حرکت کردیم.
هتل رادیسون رویال
در طول مسیر از ساختمان ها و کارخانه هایی که خارج از شهر مسکو قرار داشتند رد شدیم و لیدرمون (آقای گنجی) ضمن ارائه توضیحاتی راجع به روسیه و مردمانش، راجع به این ساختمان ها هم برامون توضیح داد.
حوالی ساعت 14:30 به هتل رادیسون رویال (یکی از ساختمان های هفت خواهران) رسیدیم؛ متاسفانه به علت انبوه مسافرین، تحویل اتاقمون 4-3 ساعتی طول کشید و توی این مدت برای صرف ناهار به مک دونالد نزدیک هتل که تقریبا یک ربع باهامون فاصله داشت رفتیم. واسه ناهار هم «bigtasty» سفارش دادیم و ساعت 16:00 به هتل برگشتیم تا اتاقمون رو تحویل بگیریم. بعد تحویل
اتاق هم یه استراحت کوچیک کردیم و ساعت 20:15 همه گروه برای بازدید از مترو و میدان سرخ حرکت کردیم.
"متروی مسکو در سال 1935م به دستور استالین ساخته شد و شاید از لحاظ پیشرفتگی قطارها و واگن هایش به پیشرفتگی متروهایی نظیر توکیو و لندن نباشد اما در جایگاه سومین متروی پرتردد جهان (پس از متروهای توکیو و سئول) قرار دارد.
درباره این مترو به جرات می¬توان گفت که یکی از زیباترین متروهای جهان محسوب می شود و به دلیل داشتن معماری منحصر به فرد و استفاده از سنگ ها، نقاشی ها و مجسمه های باارزش (که پشت هر یک داستان و باوری وجود دارد)، دیدگان هر بیننده ای رو متحیر می سازد. همچنین جالب است بدانید که عمده زیبایی مترو به این دلیل است که اگر مردم در زمان جنگ مجبور به پناه آوردن به این ایستگاه ها شدند، احساس اقامت در خانه خودشان را داشته باشند و سختی جنگ بر آن ها آسان شود."
مترو مسکو
مترو مسکو - تصویر لنین در مترو
مترو مسکو – خروسی که می ینید به اعتقاد روس ها براشون شانس میاره و هر روز اگه از اونجا رد بِشَن، روش دست می کشند (واسه همینم هست که رنگ خروس روشن¬تر از خود مجسمه است).
مترو مسکو
بعد از عکسبرداری و بازدید از سالن های مترو، سوار شدیم و سه ایستگاه بعد، در ایستگاه میدان سرخ پیاده شدیم.
وقتی که به ورودی میدان سرخ رسیدیم، از زیبایی این میدون تعجب کرده بودم و وقتی که وارد شدم، تعجبم چند برابر شد. اوایل میدان مرکز خرید گوم (که یکی از قدیمی ترین و گران ترین مرکز خریدهای مسکو¬عِه) وجود داشت که با نورپردازی در شب فوق العاده زیبا بود و اجرای موسیقی زنده در نزدیکی درب ورودی آن، به این زیبایی افزوده بود. آرامگاه لنین و کلیسای سنت باسیل نیز در شب، زیبایی خاص خودشون رو داشتند (اما به عقیده من بازدید آرامگاه و کلیسا در صبح، بسیار جذابتره که در ادامه به آنها خواهم پرداخت).
مرکز خرید گوم
بعد حدود یک ساعت گشت تو میدون سرخ، برای شام دوباره رفتیم مک دونالد و با خوردن یه بستنی خوشمزه و بعدشم برگشتن به هتل، روز اول اقامتمون تو مسکو رو به پایان رسوندیم.
روز دوم:
امروز رو بعد از خوردن صبحانه، از ساعت 9:15 شروع کردیم و اول از همه به سراغ تپه گنجشک ها رفتیم. "تپه گنجشک ها بلندترین نقطه مسکو می باشد که در سمت راست رودخانه مسکو واقع شده و به علت تشابه چهره سازنده آن با گنجشک، به این اسم نامیده شده است." از این منطقه تقریبا کل مسکو زیر پاهاتونه و به مکان های مهمی چون «ورزشگاه لوژنیکی» اشراف دارید. همچنین افرادی هستند که لباس های قدیمی روسیه رو پوشیدند و در ازای گرفتن مبلغی، با شما عکس می اندازند.
نمایی از مسکو از روی تپه گنجشک ها
بعد بازدید و عکسبرداری از این تپه سوار اتوبوس شدیم و به سمت ساختمان اصلی دانشگاه مسکو که در نزدیکی این تپه قرار داشت رفتیم. "این ساختمان، ساختمان اصلی دانشگاه دولتی مسکو است که در سال های 1947م تا 1953م به دستور استالین و در بلندترین نقطه مسکو (به منظور نشان دادن ارزش والای علم) ساخته شده است." محوطه بیرونی و روبرویی دانشگاه شبیه یه پارک بود و مجسمه برخی افراد (دقیقا نمیدونم چه افرادی!!!) تو محوطش نصب شده بود. همچنین حوضی وجود داشت که تعدادی اردک توش در حال شنا بودند و حسی خوبی رو به آدم منتقل می کردند.
دانشگاه مسکو
بعد از بازدید از محوطه بیرونی دانشگاه سوار اتوبوس شدیم و به سمت پارک پیروزی رفتیم. "این پارک که در اطراف «تپه های پاکلونایا» قرار دارد، به افتخار پیروزی ارتش سرخ بر ارتش آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، طی سال های 1983 تا 1995 ساخته شده است."
بعد از رسیدن به ورودی پارک اول از همه چند تا عکس گروهی گرفتیم و وارد پارک شدیم. "در این پارک ستونی به طول 141.8 متر وجود داره که به یاد شهدای جنگ جهانی دوم و به ازای 10 سانتی متر برای هر روز از جنگ ساخته شده بود. همچنین در بالای این ستون مجسمه الهی پیروزی رو نصب کرده بودند و بر روی دیواره ستون، نام مناطق پس گرفته شده در جنگ جهانی دوم حک شده بود." موزه جنگ مسکو هم پشت این ستون قرار داشت که متاسفانه به علت کمبود وقت امکان بازدید از داخل اون رو نداشتیم.
ستون یادبود جنگ جهانی دوم
حدود ساعت 11:15 پارک پیروزی رو به سمت مقصد بعدیمون ترک کردیم؛ کلیسای مسیح منجی. "کلیسایی که تصمیم ساخت آن در سال 1812م، پس از شکست ناپلئون بناپارت و توسط الکساندر اول گرفته شد." نمای بیرونی این کلیسا فوق العاده بود و به نظرم زیباترین کلیسایی بود که تو روسیه دیدم. برای ورود باید دقایقی صف بایستید و بعد از عبور از فلزیاب و بازرسی مختصری وارد کلیسا می شید. داخل کلیسا واقعا حیرت انگیز بود (هر چی بگم کم گفتم!!!) و نقاشی های مذهبی بسیار زیادی بر دیواره هاش نقش بسته بودند که البته بهتره برای فهمیدن مفاهیمشون، از قبل مطالعه داشته باشید. همچنین داخل کلیسا چند تا فروشگاه کوچیک وجود داشت که چیزهایی مثل کتاب، صنایع دستی و ... می فروختند.
نمای بیرونی کلیسای مسیح منجی
بعد گذروندن 45 دقیقه داخل کلیسا، به سمت خیابان آربات قدیم حرکت کردیم."این خیابان که یکی از قدیمی ترین و مشهورترین خیابان های مسکو است، بالغ بر یک کیلومتر طول دارد و در گذشته محل زندگی افرادی چون «الکساندر پوشکین» (شاعر و نویسنده) و «ماکسیم گورکی» (داستان و نمایش نامه نویس) بوده است." در طول خیابان دروازه مانند هایی وجود داشتند که به زیبایی هر چه تمام تر گلکاری شده و در کنار ساختمان های قدیمی و رنگارنگ، جلوه خاصی رو به این خیابان داده بودند. مجسمه پوشکین و معشوقه اش هم در اوایل خیابان و در نزدیکی خانه اش نصب شده بود. همچنین مغازه و مارکت های زیاد و صد البته زیبایی وجود داشتند و از همه بهتر، گروهک هایی بودند که در حاشیه خیابان کنسرت اجرا می کردند.
مجسمه پوشکین و معشوقه اش
با پایان بازدید از خیابان آربات، گشت شهری امروزمون هم به پایان رسید و بعد از صرف ناهار در رستوران «¬-Look In» به هتل برگشتیم تا کمی استراحت کنیم.
ساعت 18:00 مجددا همگی در لابی حاضر بودیم و چند دقیقه به بعد به سمت اولین تور آپشنالمون در مسکو حرکت کردیم؛ سیرک نیکولین. "این سیرک از سال 1880م فعالیت خودش را آغاز کرد و پس از فوت «نیکولین» (کمدین بزرگ روسیه که در همین سیرک کار می کرده) به اسم او نامگذاری شد."
بعد از ورود به ساختمان، حیواناتی چون سگ، طوطی، شتر، ببر و ... رو می بینید که در صورت تمایل می تونید با پرداختن مبلغ معینی، باهاشون عکس بگیرید. سانس اول سیرک راس ساعت 19:00 با خوش¬آمد¬گویی عده ای رقصنده شروع شد. بعد از اون نمایش سگ ها، میمون ها، گربه ها و ... اجرا شد و بعدشم رقص های آکروباتیک و نمایش دو دلقک که شدیدا خنده دار بود. سانس دوم حدود 15 دقیقه بعد و با حرکت آکروباتیک شروع شد و بعدشم که دوباره دلقک ها و در آخر هم، اجرای نمایش فیل ها که به نظرم جذابترین قسمت سیرک بود. البته بهتره که سیرک رو خودتون تجربه کنید ولی بدون شک بعد از پایان برنامه، شما یکی از بهترین سیرک های عمرتون رو دیده اید.
مجسمه نیکولین در روبروی ورودی سیرک
سگ های تزئین شده در ابتدای سیرک
لحظات پایانی نمایش سیرک
ساعت 21:30 برنامه سیرک تموم شد و سوار اتوبوس شدیم تا به هتل برگردیم. به هتل که رسیدیم وسایلم رو تو اتاق گذاشتم و رفتم مک دونالد که شام بخورم اما از شانس بد من شدیدا شلوغ بود و یه شیر و کیک ساده رو ترجیح دادم و بعد نیم ساعت به هتل برگشتم. از شدت خستگی زیاد هم، سریع خوابم برد و اینجوری روز دوم (که به نظرم بهترین روز مسکو بود) به اتمام رسید.
روز سوم:
خب امروزم طبق معمول یکی از بهترین روزها بود (اصلا کلا مسافرت همه روزش خوبه) و حدود ساعت 9:00 از هتل راه افتادیم و از طریق مترو به میدان سرخ رفتیم. "سرخ در فرهنگ روسی به معنای زیبا است و این لقب اشتباها به آجرهای سرخ به کار رفته در بناهای این میدان نسبت داده می شود. میدان سرخ شامل بناهای مهمی چون موزه تاریخ روسیه، آرمگاه لنین، کلیسای سنت باسیل، کاخ کرملین و ... می باشد و در گذشته محل مهمی برای داد و ستد بازرگانان بوده و بعدها هنگام مقابله با تاتارها، اهمیت نظامی نیز پیدا کرده است."
نمای بیرونی موزه تاریخ روسیه
نقطه صفر مسکو
بعد از رسیدن به میدان، عده ای (تقریبا همه گروه) برای بازدید از مقبره لنین صف ایستادند و من هم برای بازدید از داخل سنت باسیل بلیط تهیه کردم که اینجا هر دو رو توضیح خواهم داد:
1. مقبره لنین: "«ولادمیر ایلیچ اولیانوف» ملقب به لنین، تئوریسین و انقلابی کمونیست، رهبر انقلاب 1917 روسیه و بنیانگذار دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود و به علت حمایت از حرف مردم، محبوبیت زیادی نزدشان داشت. جسد وی دو ماه پس از مرگش، به روش خاصی مومیایی شد و در میدان سرخ جهت بازدید عمومی قرار گرفت." بازدید این آرامگاه از ساعت 10:00 تا 13:00 برای عموم (به صورت رایگان) آزاد است و برای بازدید باید در صفی نسبتا طولانی بایستید (البته خیلی طول نمی کشه) و از فلزیاب و بازرسی عبور کنید. بازدید کنندگان باید از یک درب وارد شوند و بدون توقف از کنار جسد وی رد شده و از درب دیگر خارج شوند.
فضای مقبره کاملا تاریکه و تنها خود مومیایی توسط نوری روشن شده است (چون من بازدید نکرده بودم نمی تونم خود جسد رو توضیح بدم و خودتون حتما عکس¬هاش رو تو اینترنت ببینید).
نمای بیرونی مقبره لنین
2. کلیسای سنت باسیل: "این کلیسای نه گنبده که نمادی برای شهر مسکو به شمار می رود، بین سال¬های 1555م تا 1561م به دستور «ایوان مخوف» و به علت پیروزی نیروهای روسیه ساخته شد و به افتخار یکی از قدیسان محبوب ارتدکس و روسیه (باسیل مقدس)، به این اسم نامیده شد. ایوان مخوف که پس از ساخت آن بسیار شگفت زده شده بود، دستور داد تا معمار آن «پوستنیک یاکلووف» را کور کنند که دیگر بنایی به این زیبایی در هیچ کجای جهان ساخته نشود." بنای بیرونی کلیسا بسیار محیرالعقوله و بیشتر به کارتون ها تشابه داره تا واقعیت.
ابتدای کلیسا ماکت کوچکی از نمای بیرونی وجود داشت که ظرافت ساخت بنا رو می شد به خوبی در اون دید. داخل کلیسا به دو قسمت تقسیم شده بود؛ قسمتی برای عبادت (که موقع بازدید من مراسم داشتن) و موزه ای برای نگهداری کتب خطی و قدیمی، کلاهخود و زره¬های جنگی، سکه و زیورآلات قدیمی، مجسمه و نقاشی هایی مربوط به مسیحیت و برخی پادشاهان و ... . همچنین اگر بازدید شما با خواندن تابلوهای توضیحات کنار هر شی همراه باشد، لذت بسیار زیادی رو برای شما به ارمغان خواهد آورد.
نمای بیرونی سنت باسیل
بعد از بازدید و عکس برداری از مقبره لنین و کلیسای سنت باسیل، همگی زیر مجسمه «مارشال ژوکوف» (فرمانده نظامی شوروی که برلین را در سال ۱۹۴۵ فتح کرد) جمع شدیم و به سمت کاخ کرملین حرکت کردیم. "کرملین در زبان روسی به معنای دژ بوده و ساخت این قلعه تاریخی که 275000 متر مربع مساحت دارد، در سال 1487م به پایان رسیده است. ارتفاع دیوارهای کاخ بین 5 تا 19 متر و ضخامت آن ها بین 3.5 تا 6.5 متر می باشد و در کل 2235 متر طول دارند." بعد از ورود به کاخ اول از روبروی ساختمان های جلسات سران حزب کمونیست و محل کار پوتین (دفتر ریاست جمهوری روسیه) رد شدیم و بعدش به سمت دو کلیسایی رفتیم که اولی کلیسای فرشته بزرگ (محل دفن تزارهای روسیه تا دوران پتر کبیر) و دیگری کلیسای بشارت (که حدود 2000 نقاشی بر دیوارهایش نقشه بسته بود) نام داشتند.
ساختمان جلسات سران حزب کمونیست
محل کار پوتین (دفتر ریاست جمهوری روسیه)
کلیسای بشارت
بعد از بازدید از کلیساها به سمت خارج کلیسا حرکت کردیم و در راه از چند اثر جالب بازدید کردیم:
1. توپ ایوان مخوف: این توپ جنگی که 5.5 متر طول و 40 تن وزن دارد، لقب بزرگترین توپ جنگی جهان را یدک می کشه و در سال 1586م به دستور ایوان مخوف، برای ایجاد رعب و وحشت در دل دشمنانی که قصد حمله به روسیه را داشتند، ساخته شد؛ هر چند که هیچگاه به دلیل وزن بالای گلوله هایش مورد استفاده قرار نگرفت.
توپ ایوان مخوف
2. شاه زنگ: این ناقوس چدنی که شاید بتوان گفت یکی از شاهکارهای صنعتی روس ها است، در سال 1725م و در طی 8 سال با ارتفاع حدود 15 متر و وزن 200 تن ساخته شد تا در یکی از کلیساهای کرملین نصب شود اما هرگز این اتفاق نیفتاد؛ چرا که پس از پایان ساخت و هنگام حمل آن، آتش سوزی مهیبی در کرملین رخ داد و بعد از سوختن و آب ریختن بر روی آن (در اثر گرم و سرد شدن ناگهانی) تکه ای 11 تنی از آن جدا شد که هم اکنون در کنار این ناقوس نگهداری می شود.
شاه زنگ
3.توپ های جنگی: تعدادی توپ در ابعاد گوناگون که در طی چند صد سال اخیر در نبردهای روسیه استفاده شده اند.
توپ های چنگی
بعد بازدید از کرملین، همگی تو محوطه خارجی کاخ جمع شدیم و با یک ساعت تاخیر سوار اتوبوس شدیم تا مجددا برای صرف ناهار به رستوران LookIn بریم. غذای این رستوران فوق العاده بود و بعد شروع سرو غذاها، موسیقی زنده با ویلون اجرا می¬شد.
حدود ساعت 16:00 به سمت هتل رفتیم و بعد از استراحت کوچیکی، خودمون رو برای یکی از جذابترین نمایش های مسکو یا بهتره بگم هر کشوری، آماده کردیم؛ رقص فلکلوریک.
رقص فولکلور روسیه که به جرات میتونم بگم بهترین رقصی بود که تو روسیه دیدم، در دو سانس یک ساعته و با حضور تقریبا 50 رقصنده انجام میشد. ساعت 19:30 برنامه شروع شد و تا ساعت 22:00 ادامه داشت. در طول شوو گروه هایی از رقصنده های زن و مرد، تاریخ کشورشون رو از آغاز پیدایش تا به امروز نمایش دادند. تاتارها حمله می کنند، تزارها بر تخت می نشینند، سفینه ای به پرواز در می آید (نشان دهنده فتح اولیه فضا توسط روس ها) و بالای سر تماشاچیان پرواز می کند و ... که توصیف تمام این زیبایی هایی غیر ممکن است و پیشنهاد می کنم که خودتون برید و رقص رو از نزدیک ببینید.
ورودی سالن رقص فولکلور بعد از اتمام نمایش
تنها مسجد مسکو (در نزدیکی سالن فولکلور)
خب همونطور که گفتم ساعت 22:00 شوو تموم شد و بعد دو ساعت میخکوب شدن روی صندلی¬های سالن نمایش، به هتل برگشتیم و اینجوری شب سوم که آخرین شبمون تو مسکو بود، به پایان رسید.
روز چهارم:
متاسفانه امروز آخرین روز تو مسکو بود و دل کندن از همچین شهری با این همه خاطرات خوب واقعا سخت بود. ساعت 5:30 بیدار شدیم، اتاقمون رو تحویل دادیم و برای صبحانه به سالن غذاخوری هتل رفتیم. صبحانه رو مفصل خوردیم و ساعت 7:00 به سمت فرودگاه رفتیم و تقریبا یک ساعت بعد به فرودگاه دومودِدُوو رسیدیم. پروازمون هم ساعت 9:50 با ایرلاین s7 و با حدود 45 دقیقه تاخیر انجام شد.
حدود ساعت 12:00 تو فرودگاه سنت¬پترزبورگ لندینگ کردیم و بعد سه ربع به سمت هتل کورینتیا رفتیم. ساعت 14:00 به هتل رسیدیم و دوباره عین مسکو، تحویل اتاق 2-3 ساعتی طول کشید؛ ما هم تو این مدت واسه ناهار رفتیم KFC نزدیک هتل و بعدشم برگشتیم هتل و واسه ثبت نام تورهای آپشنال اقدام کردیم.
نمایی از خیابان نفسکی
کانال نوا
برنامه امشب گشت شب با قایق روی رودخانه نوا بود که ساعت 24:00 شروع می شد. ساعت 21:15 همگی تو لابی جمع شدیم و برای صرف شام به یه رستوران خیلی خوب (اسمش یادم نیست!) رفتیم. بعد از شام هم همگی به سمت اولین جاذبه گردشگری سنت پترزبورگ حرکت کردیم؛ نمای بیرونی کلیسای ناجی در خون (خون ریخته). "خون ریخته یک کلیسای ارتدکس است که بین سال های 1883م تا 1907م و به یاد الکساندر دوم (که در طی دو بمب گذاری کشته شد) ساخته شده است. امروزه این کلیسا که در جنگ جهانی دوم و در طی محاصره 872 روزه لنینگراد (سنت پترزبورگ کنونی) توسط آلمان نازی، به محلی برای تلنبار کردن اجساد تبدیل شده بود، یکی از مهمترین و زیباترین آثار سنت پترزبورگ به شمار می آید." نمای بیرونی کلیسا شباهت زیادی به کلیسای سنت باسیل مسکو داشت و ترکیب رنگ ها و نورپردازی آن با بارش باران، ابهت خاصی رو برای این کلیسا به وجود آورده بود.
نمای بیرونی کلیسای خون ریخته
بعد از صرف یک ربع برای بازدید از خون ریخته، سوار اتوبوس شدیم و به سمت قایق گشت شبمون حرکت کردیم. ساعت 24:00 همگی سوار قایق شدیم و برای ساخت یک شب خاطره انگیز راه افتادیم، اما از شانس بدمون هوا بارونی و سرد بود و نتونستیم روی عرشه بشنیم و به همین دلیل مجبور شدیم که به سالن زیرین قایق بریم . در طول مسیر از کنار ساختمون های نورپردازی شده که جلوه زیبایی رو به شهر بخشیده بودند، گذشتیم و از باز شدن پل هایی که تنها بین ساعات 01:30 تا 05:00 باز می شوند (برای عبور کشتی های تجاری) دیدن کردیم. همچنین در اواخر مسیر چند ناو جنگی دیده می شد که به مناسبت روز نیروی دریایی روسیه به رودخانه نوا آورده شده بودند تا در تاریکی شب عظمت و وحشت زیادی رو به این رودخانه ببخشدند.
ناو جنگی مستقر در رودخانه نوا
نمایی از موزه هرمیتاژ در شب
حدود ساعت 01:45 گشتمون به پایان رسید و در کنار کاخ زمستانی (موزه هرمیتاژ) پیاده شدیم و بعد هم سوار اتوبوس شدیم و به هتل برگشتیم.
روز پنجم:
برنامه امروزمون بازدید از کلیساهای کازان و اسحاق، جزیره واسیلی و در نهایت هم نمایش باله بود. ساعت 10:15 بعد از صبحانه راه افتادیم و حدود نیم ساعت بعد به اولین جاذبه گردشی امروزمون رسیدیم؛ کلیسای کازان. "این کلیسای 98 گنبده، در سا های 1801م تا 1811م احداث گردید (توسط معمار روسی آندری وارانیخین) و در سال 1812م، پس از شکست ناپلئون توسط ژنرال مارشال کوتوزوف، به محل نگهداری غنایم جنگی و کلید شهرهای آزاد شده تبدیل شد. همچنین در سال 1813م جسد کوتوزوف در آن دفن شد و تندیس وی در مقابل درب ورودی کلیسا قرار گرفت." نمای بیرونی کلیسای کازان به کلیسای پتر مقدس روم تشابه زیادی داشت و شدیدا جون می داد واسه عکاسی !!! بعد گرفتن عکس گروهی و بازدید از خارج کلیسا، داخل کلیسا رفتم و از نقاشی ها و آثار درونش بازدید کردم (البته به نظرم داخلش اندازه بیرونش زیبا نبود) و بعد دیدن یه مراسم مذهبی کوچیک، خارج شدم.
کلیسای کازان
ساعت 11:20 همه گروه جمع شدیم و به سمت هتل آستریا و کلیسای بعدی که در نزدیکی هتل بود رفتیم:
1. هتل آستریا: "این هتل پنج ستاره که در میدان «سنت اسحاق» واقع شده است، حدود 103 سال قدمت دارد و محل اجلاس سران بسیاری کشورها بوده است. در طی جنگ جهانی دوم، هیتلر که از برد خود در حمله به لِنینگراد (سنت¬پترزبورگ) اطمینان داشت، سران همه کشورهای متحدش را به این هتل دعوت کرد تا پیروزی را با آن ها جشن بگیرد اما تقدیر چیز دیگری بود و پس از محاصره 900 روزه شهر، سرانجام شکست خورد و ... . "
هتل آستریا
2. نمای بیرونی کلیسای اسحاق: "این کلیسا که لقب بزرگترین کلیسای روسیه را گرفته است و گنجایش 14000 نفر به صورت همزمان را دارد، در سال 1710م احداث و پس از انقلاب اکتبر به موزه تبدیل شد و امروزه تنها در بعضی اعیاد بزرگ از آن استفاده مذهبی می شود." روبروی کلیسا پارک و محوطه گل کاری شده بسیار زیبایی وجود داشت و تجمع کبوترهای طوسی رنگ، به این زیبایی افزوده بود. همچنین خود کلیسا دو نوع ورودی داشت که یکی مربوط به بازدید از داخل و دیگری برای رفتن به بام کلیسا بود (از روی بام این کلیسا، تقریبا کل شهر زیر پاهاتونه) که پله های زیادی رو باید طی کنید تا به بالای اون برسید.
کلیسای اسحاق
بعد از حدود نیم ساعت گشت داخل میدان اسحاق، با گرفتن یه عکس گروهی اونجا رو ترک و به سمت جزیره واسیلی حرکت کردیم. در دو طرف جزیره دو فانوس دریایی زیبا و آجری رنگ قرار داشت و زیرشون هم مجسمه های خاکستری سنگی (که در سمتی که ما پیاده شدیم مجسمه خدای دریا یا همون posiden نصب شده بود). وقتی که به جزیره رسیدیم، عده ای نشستند و نوشیدنی سفارش دادن و بقیه افراد هم، هر کدوم به سمتی رفتند؛ من هم برای عکس برداری به سمت ساختمانی که در طرف دیگر جزیره بود (فاصلش از یه طرف خیابان به طرفی دیگه است) رفتم و بعد از 45 دقیقه در محلی که پیاده شده بودیم، جمع شدیم.
وقت رفتن هم از مردی که کلاه های پشمی می فروخت، دو تا کلاه به قیمت 20 دلار خریدم و بعدش هم برای صرف ناهار به سمت رستوران «MarketPlace» در خیابان نفسکی (خیابان هتلمون) حرکت کردیم و پس از خوردن ناهار به هتل برگشتیم.
فانوس دریایی در کنار خدای دریا
ساختمانی در جزیره واسیلی
حدود ساعت 18:00 مجددا از هتل بیرون رفتیم تا قبل از شروع دومین تور آپشنالمون، کمی سوغاتی بخریم. اول از همه به سمت مرکز خرید گالریا (تو روز آخر براتون توضیح می دم) رفتیم و تو راهمون وارد مغازه کوچکی که بیشتر صنایع دستی مثل ماتروشکا (عرسک¬های طرحدار چوبی) داشت، شدیم. داخل فروشگاه همه جور ماتروشکایی وجود داشت که شدیدا زیبا بودند و صد البته گرون برای سوغاتی (از حدود 40هزار تومان شروع می شد و تا نزدیک 1میلیون تومان ادامه داشت). بعد نیم ساعت و با راهنمایی فروشنده چند تا ماتروشکا خریدیم و به سمت گالریا رفتیم.
دم ورودی گالریا هم چند تا دختر و پسر وایساده بودند که خودشون رو رنگ کرده و به شکل مجسمه در آورده بودند. منم که از خدا خواسته باهاشون چند تا سلفی گرفتم و بعد خرید چند تا تکه کوچک لباس به هتل برگشتم.
ساعت 19:00 تقریبا کل گروه آماده بودیم تا به نمایش باله دریاچه قو بریم، نمایشی که به عقیده عده ای از دوستانمون بهترین قسمت تور روسیه بود. "دریاچه قو نام یکی از مشهورترین آثار «پیوتر ایلیچ چایکوفسکی» است که در سال 1876م نوشته شد و در 1877م برای اولین بار، در تالار بولشوی مسکو به روی صحنه رفت. نمایش راجع به شاهزاده ای به نام زیگفرید است که با رسیدن جشن تولد 21 سالگی اش، مجبور به انتخاب دختری برای همسری خود می¬شود و با غم و اندوه فراوان به دریاچه ای پناه می برد. کنار دریاچه متوجه قوی بسیار زیبایی به نام اودت می شود که جادوگری وی (اودت) و ندیمگانش را به این شکل (قو) درآورده است و تنها در صورت بروز عشقی واقعی از طرف یک مرد به اودت، این طلسم باطل خواهد می شد ..." و بقیش رو هم بهتره خودتون برید و ببینید، اما مطمئن باشید که اگر از قبل کمی مطالعه و اطلاعات راجع به دریاچه قو داشته باشید (می تونید به ویکیپدیا مراجعه کنید)، بی شک لحظات خوبی را تجربه خواهید کرد.
نمای بیرونی ناو جنگی آورورا از ساختمان رقص باله
حدود ساعت 22:00 نمایش به اتمام رسید و سوار اتوبوس شدیم و به هتل برگشتیم. توی راه هم با همراهی هم توریامون (که حسابی با هم دوست شده بودیم) یه کم با لیدرمون شوخی کردیم و کلی خندیدم و اینجوری روز پنجم رو هم به پایان رسوندیم.
روز ششم:
برنامه امروز، بازدید از موزه ای بود که حقیقتا افتخار ملی روسیه است و نشان از هنر معماری روسها می باشد. موزه ای که بازدید از تمامی آثارش با صرف تنها یک دقیقه برای هر اثر، حدود 11 سال طول خواهد کشید؛ موزه هرمیتاژ. هرمیتاژ (یا اِرمیتاژ یا آرمیتاژ) سومین موزه بزرگ دنیا است و در 6 ساختمان به نام های کاخ زمستانی (ساختمان اصلی)، هرمیتاژ کوچک، هرمیتاژ قدیمی و هرمیتاژ جدید بنا شده است.
"در سال 1764م «کاترین کبیر» با خرید بیش از 200 اثر از بازرگان اروپایی، ساختمان اصلی (کاخ زمستانی) را بنا کرد و آن را هرمیتاژ (به معنای خلوتگاه) نامید، زیرا تنها افراد اندکی حق ورود به آن را داشتند (وی در یکی از نامه هایش گفته است: تنها من و موش ها می توانیم این زیبایی را تحسین کنیم). سال ها پس از کاترین کبیر هرمیتاژ آتش گرفت و دوباره مرمت شد. در جنگ جهانی دوم سالن های موزه به درمانگاهی برای مجروحین جنگ تبدیل شده بودند و هرمیتاژ همچنان محل زندگی تزارها بود تا اینکه در سال 1917م و پس انقلاب اکتبر روسیه، هرمیتاژ به دستور لنین ملی اعلام شد و به موزه ای برای بازدید عموم تبدیل گشت. در سال 1941م و پس از شروع جنگ جهانی دوم، تمامی آثار موزه به منطقه ای در سیبری روسیه منتقل شدند و در 1945م با پیروزی ارتش سرخ بر آلمان ها، تمامی آثار به موزه بازگردانده شدند.
امروزه شهرت این موزه به دلیل وجود آثار زیادی از نقاشانی چون داوینچی، رامبراند، روبنس، ون گوگ، پیکاسو و هنرمندانی چون میکل آنژ و ... و وجود مجسمه های زیادی از تمدن های مصر، روم، یونان و کشور عزیزمان ایران می باشد و این شهرت تنها به خاک روسیه ختم نمی¬شود، زیرا در سال های اخیر شعبه هایی از این موزه سلطنتی در شهرهای لاس وگاس آمریکا، لندن انگلیس و آمستردام هلند احداث شده اند."
خب دیگه بریم سراغ بازدید و شرح اتفاقاتی که افتاد. ساعت 10:15 صبح چهارشنبه از هتل راه افتادیم و اول از همه به فروشگاهی که در مسیرمون قرار داشت رفتیم. اجناس این مغازه نسبت به کیفیتشون خیلی گرون بودن و کسی چیز خاصی نخرید و بعد از حدود 45 دقیقه جمع شدیم و به سمت موزه هرمیتاژ حرکت کردیم.
\
ساعت 11:45 به میدان کاخ که در مجاورت موزه و رودخانه نوا قرار داشت، رسیدیم. "در قلب میدان ستونی 400 تنی به نام ستون الکساندر بنا شده بود که در بالای اون مجسمه نجات که یک فرشته صلیب به دست بود، قرار داشت." در دو طرف ستون، دو ساختمان وجود داشت که یکی ستاد کل روسیه و دیگری مقصد بعدی ما یعنی موزه هرمیتاژ بود.
ستون الکساندر در کنار ساختمان ستاد کل روسیه
نوبت بازدید گروه ما 12:45 بود و منم توی فرصتی که داشتم، از بناها و ساختمان های اطراف بازدید کردم و بعد گرفتن کلی عکس از ابنیه، درشکه ها و گروهی عروس و داماد، به سمت ستون الکساندر برگشتم تا به سمت کاخ زمستانی حرکت کنیم. ساعت 12:30 هم رادیوگایدهامون رو از لیدر تحویل گرفتیم و 12:50 وارد هرمیتاژ شدیم.
ورودی هرمیتاژ
داخل هرمیتاژ واقعا با عظمت و زیبا بود و از همون ابتدای ورود، همه جذب زیبایی¬های مجسمه¬ها و رنگ¬های طلایی به کار رفته در معماری آن ها شده بودند. البته این بزرگی و عظمت تو نوشتن سفرنامه یه کم اذیت کننده است و ترجیح میدم تا به جای توضیح پیوسته و داستانی بازدیدمون، به ترتیب مکان های اصلی رو براتون بنویسم و تعدادی از آثار داخلشون رو توضیح بدم:
1. سالن فیلد مارشال (193):
پرتره ژنرال میخائیل کوتوزوف
2. سالن پتر یا تخت سلطنتی کوچک (194): این سالن یادبود پتر کبیر موسس امپراطوری روسیه می باشد و در سال 1833م با طرح «مانفران» ساخته شد و بعد از آتش سوزی، توسط استاسف و بدون تغییر در آرایش اولیه بازسازی شد. در ساختار کنونی این سالن، تابلوی پتر اول با خدای خردمندی و در زیر آن تخت سلطنتی «آنا ایونا» اثر هنرمند انگلیسی «کلازن» دیده می¬شود.
تابلوی پتر اول در بالای تخت سلطنتی کوچک
3. سالن آرم ها (195): سالنی بسیار زیبا که توسط استاسف ساخته شده و حکایت از تشکیل روسیه دارد و مجسمه های دلاوران روسیه در آن قرار گرفته است. همچنین نام استان های مختلف روسیه بر روی آرمهای مطلا شده لوسترهای برنزی حک شده است.
سالن آرم ها
4. گالری جنگ 1812م (197): این گالری که معروف ترین سالن یادبود کاخ می باشد، در 25دسامبر1826م و در سالگرد شکست ناپلئون از روسیه بازگشایی شد. داخل سالن پرتره 332 نفر از ژنرال های جنگ یا افرادی که بعد از اتمام جنگ به درجه ژنرالی رسیدند، رسم شده است و 13 قاب خالی نیز وجود دارد که تنها نام افراد کشته شده زیر آنها نوشته شده است. همچنین جالب است بدانید که بعد از آتش سوزی هرمیتاژ، تمامی پرتره ها حفظ و به حالت اول بازگردانده می شوند و تنها تفاوتشان با قبل این است که این بار پرتره سوار بر اسب الکساندر اول در لباس ناپلئون (نشانه پیروزی بر حریف)، جایگزین تصویر قبلی وی می شود.
نمایی از گالری جنگ در کنار پرتره الکساندر اول (تابلوی سمت راست)
5. سالن گریگوری مقدس یا تخت سلطنتی بزرگ (198): بعد از گالری جنگ وارد سالنی می¬شویم که در آن عظمت آرشیتکتوری به اوج می رسد. سالنی که در سال های 1744م تا 1817م با استفاده از دو رنگ ساخته شد. در سال 1837م این شاهکار «کوارنقی» کاملا در آتش سوخت و به دستور «نیکلای اول» بازسازی شد. جالب است که بدانید در بازسازی آن از مرمرهای رنگارنگ قبلی دیگر استفاده نشد و جای خود را به سنگ های مرمر سفید و طلایی ایتالیایی دادند و قسمت عمده عظمتِ نقشِ برجسته و مرمری گریگوریِ پیروز که در بالای تخت سلطنتی قرار دارد، به دلیل استفاده از همین سنگ ها است. همچنین تمامی نقش و نگارهای سقف سالن، به عینه رو پارکت های چوبی کف که از چوب 16 نوع درخت کمیاب ساخته شده اند، تکرار شده اند.
تخت سلطنتی بزرگ
6. سالن هنرهای تزئینی و هنرهای علمی اروپای غربی در قرون وسطی (259):
7. سالن غرفه ای (204): این سالن در ارمیتاژ کوچک بنا شده است و طرح آرشیتکتوری آن از «اشتاکناشنیدر» در قرن 19م می باشد. در آن زمان کاخ زمستانی به باغ معلق متصل بود و گیاهان گرمسیری، در زیر سقف آن و در دورتادور فواره هایش رشد می کردند.
چهار فواره¬ای که از روی فواره های کاخ باغچه¬سرای ساخته شده است و برای ما شعر و غزل شرق را به ارمغان می¬آورد. داخل سالن کلکسیونی از میزهای مختلف با آرایش موزائیکی وجود دارد که در کنار لوسترهای کریستالی، پارکت های گران قیمت و از همه مهتر ساعت طاووسی (ساعت کوکی ای که در قرن 18 توسط جورج کوکس انگلیسی ساخته و به کاترین هدیه داده شد)، شکوه و جلال خاصی را به این سالن بخشیده بودند.
ساعت طاووسی – متشکل از سه حیوان طاووس، خروس و جغد
باغ ساخته شده بر روی پشت بام طبقه اول
8. سالن لئوناردو داوینچی (214): این سالن که هم اکنون محل نگهداری آثار داوینچی می باشد، در گذشته کلکسیون کاترین کبیر بوده و وی نقاشی های هنرمندان ایتیالیایی و روسی را در آن نگه میداشته است. از زمان کاترین کبیر، دو نقاشی داوینچی به نام های «مدونا بنوا» و «مدونا لیتا» در این سالن به جا مانده است و جمعیت زیادی در این غرفه جذب آنها می شود. همچنین مجسمه های فیلد مارشال های روسیه که بر روی دیوارهای سالن کنده کاری شده اند، رسمیت و شکوه زیادی را به این مکان بخشیده اند که البته کمتر کسی به آن ها توجه می کند.
مدونا بنوا - تابلویی رسم شده از رنگ روغن که در آن تقدسی از مریم به چشم نمی خورد و تنها یک دختر جوان فلورانسی دیده می¬شود که با کودک خود بازی می کند
مدونا لیتا – نقاشی ای که از کلکسیون تاجر میلانی به نام «لیتا» خریداری شده و مریم را نشان می دهد که با مهربانی و اندوه به کودک خود نگاه می کند، گویی از آینده فرزندش خبر دارد
9. لژ رافائل (227): لژی که دستور ساخت آن در دهه 1780م و توسط کاترین کبیر داده شده و نقاش و نگارهای آن از روی «کاخ واتیکان» کپی برداری شده اند.
لژ رافائل
10. سالن میکل آنژ (230): سالن میکل آنژ که امروزه عمده شهرتش را مدیون مجسمه «پسر در خود پیچیده» می باشد، در مجاورت سالن های «تابلوهای کوچک سبک ایتالیایی» و «سالن روشن بزرگ» قرار دارد. آرایش سالن به صورت مرمرهای نازک در کنار دیوارهای طلاکاری شده و پارکت های نقش دار می باشد و بر روی دیوارهای آن، نقاشی های آبرنگی از شاگردان رافائل دیده می شود.
مجسمه پسر در خود پیچیده – پسری که مشغول در آوردن خاری از پای خود می باشد
11. سالن های ایتالیایی و اسپانیایی (237-238-239): بزرگترین سالن های ارمیتاژ جدید سه سالن «ایتالیایی روشن کوچک»، «ایتالیایی روشن بزرگ» و «اسپانیایی روشن کوچک» میباشد که نورشان توسط سقف تامین شده و آثاری از هنرمندان ایتالیایی و اسپانیایی در آنها نگهداری می¬شود.
12.سالن رامبرانت (254): سالنی که دربرگیرنده 23 اثر از نقاش معروف هنلدی، رامبرانت می باشد.
بازگشت پسر ناخلف - اثری که علاوه بر جمع بندی داستان زندگی رامبرانت، بیانگر داستان پدری است که ثروتش را بین دو پسر تقسیم می¬کند و یکی از آنها از ارث پدری به درستی استفاده می کند و دیگری آن را هدر می دهد و پشیمان به خانه پدری باز می گردد ... (البته برداشت های دیگری نیز از این نقاشی وجود دارد
قربانی شدن اسحاق توسط ابراهیم
13. راهروی بیستون (130): راهرو یا سالن بیستون اولین مکان بازدید در طبقه اول بود. آرایش سالن مشابه معابد یونان باستان است و فضای داخلی آن به سه ردیف راهرو و دو ردیف ستون های گرانیتی «سر دابل» تقسیم می شود. همچنین نام اولیه این مکان سالن «گلدان های گرکااتروسکی» بوده است.
سالن بیستون
14. سالن گلدان کالی وان (128): در ابتدا قصد داشتند تا در این سالن مجسمه های عصر جدید را به نمایش بگذارند، اما در سال 1850م و هنگام ساخت ارمیتاژ جدید، گلدان یشمی منحصر به فردی به وزن 19 تن در آن قرار می گیرد که توسط کارخانه کالی وان و در طی فعالیت های 14 ساله سنگ تراشان سیبری ساخته شده بود. جالب است بدانید که گلدان با گاریای که حدود 160 اسب آن را می کشیده اند به سنت پترزبورگ آورده شد و برای قرار دادنش در این سالن، مجبور به تخریب و سپس بازسازی دیوارهای سالن (به دلیل بزرگی گلدان) شده بودند.
گلدان [کالی وان]
15. سالن ژوپیتر (107):
تندیس ژوپیتر - مربوط به اواخر قرن اول میلادی
16. سالن مصر باستان (100): سالن مصر و فراعنه که آخرین بازدیدمون در هرمیتاژ بود، شگفت انگیز بود و آدم رو به حال و هوای باستانی و تاریخ رمز آلود مصر می برد. داخل سالن آثار زیادی از قبیل مجسمه های فراعنه، لوازم زینتی، تابلوهای سنگی خدایان مصر و ... وجود داشت و بسیار هم زیبا بودند، اما جذاب تر از همه مومیایی ای بود که از اهرام ثلاثه به اینجا آورده شده بود تا جمعیت زیادی را در این سالن جذب خود کند.
مومیایی مصری
تابوت های فراعنه
مجسمه برجسته – مربوط به دوران آخناتون
با پایان بازدید از سالن مصر باستان، بازدید رویایی هرمیتاژ هم به اتمام رسید و همگی به سمت درب خروجی حرکت کردیم. بعد از عبور از گیت خروج، توقف کوتاهی داشتیم و منم تو این فاصله کتاب توضیحات هرمیتاژ رو خریدم و بعدشم که به هتل برگشتیم و تو رستورانی نزدیک هتلمون ناهار خوردیم.
بازدید صبحمون تنها تور شهری امروز بود و بعد از ظهر وقتمون آزاد بود. بعد از صرف ناهار با چند نفر از دوستامون راه افتادیم تا یه گشتی تو خیابان نفسکی بزنیم اما از اونجایی که بازدید ارمیتاژ یه کم خستم کرده بود، ترجیح دادم تا بعد مدتی از همراهانمون جدا بشم و برای استراحت به هتل برگردم.
نمایی از یکی از مرکزخرید های سنت پترزبورگ
روز هفتم:
دیگه رسیدیم روز آخر و نوبت به بازدید یکی از برترین جاذبه های روسیه رسید؛ پترهوف. کاخی که در حومه شهر و در نزدیکی خلیج فنلاند قرار دارد. "پتر کبیر در سال 1711م دستور ساخت آن را داد و چون این مکان در نزدیکی خلیج فنلاند قرار داشت، محل مناسبی برای ساخت تعدادی فواره به شمار می رفت؛ پس پترکبیر که میل و علاقه زیادی به این موضوع داشت، دستور داد تا 5 آبشار و 150 فواره (که در آن زمان با اختلاف سطح کار می کردند) در آن بسازند تا امروزه این بنا به پایتخت فواره های دنیا ملقب شود. البته معروفیت این بنا تنها به این فواره ها منتهی نمی شود و خیابان های پوشیده از درخت، کلیساها، غذاخوری ها، مجسمه ها و حتی وقایعی تاریخی و مهم نیز، هر کدام سهمی در این شهرت دارند."
خب بریم سراغ شرح بازدید (البته ترجیح میدم اینجا رو خیلی کوتاه بنویسم و بیشتر براتون عکس بزارم تا خودتون از زیبایی های این قصر لذت ببرید).
ساعت 10:15 از هتل راه افتادیم و حدود یک ساعت بعد به محل ورودی کاخ رسیدیم و بعد از پیاده شدن از اتوبوس، با سرود ملی کشورمون پذیرائی شدیم (چند نفر بودن که به محض ورود اتوبوس¬ها و با فهمیدن ملیت مسافرا از روی پرچم تور لیدر، سرود ملی اون کشور رو می¬نواختند و اگر کسی دوست داشت بهشون پول می داد). ساعت 11:30 هم با بلیطایی که تور برامون تهیه کرده بود وارد شدیم و با توصیه لیدرمون به سمت خلیج فنلاند حرکت کردیم. توی راه تا چشم کار می کرد رنگ سفید و طلایی دیده میشد و وجود کلی فواره و گل و گیاه حسی خوبی رو به آدم منتقل می کرد (خودتون باید برید تا درک کنید چی میگم!!!). از پله ها پایین رفتیم، در کنار «آبشار بزرگ» چند تا عکس گرفتیم و بعد خرید چند تا دونه بستنی (فک کنم دونه ای 400 روبل بود)، به سمت غربی پارک رفتم. چند دقیقه ای تو ساحل خلیج فندلاند توقف کردم و بعدشم مجددا به داخل پارک برگشتم و از مناظر مختلف تعدادی عکس گرفتم.
کلیسای کاخی حواریون پتر و پاول
قسمتی از پترهوف از نمای بالایی
آبشار بزرگ – یکی از بزرگترین مجموعه فواره های دنیا که دارای بیش از 60 فواره و 250 مجسمه و طرح برجسته می باشد
آبشار بزرگ
فواره سامسون
خیابان های پوشیده از درخت
کانال دریا
والیر شرقی
کوه شطرنجی
خلیج فنلاند و قایق های مسافربری
ساعت 13:30 بازدید از پترهوف به پایان رسید. بعد از یه خرید کوچیک تو مغازه¬های اطرافش، به سمت رستورانی که واسه ناهار تدارک دیده شده بود رفتیم و بعد از صرف یه ناهار خیلی خوب (جوجه، کباب با سیب-زمینی بود فکر کنم)، به سمت هتل رهسپار شدیم!!!
بازارچه نزدیک پترهوف
چون دیگه رسیده بودیم روز آخر و بیشتر این چند روز صرف گردش شده بود، بعدازظهر تور زمان آزاد داد و تقریبا همه هم گروهی هامون واسه خرید به مرکز خرید گالریا (که قبلا توضیح داده بودم) رفتند. منم که کلا خیلی با خرید حال نمی کنم، به یه جفت کتونی و شلوار لی و تیشرت قانع شدم و ترجیح دادم تا یه چرخی تو خیابون نفسکی بزنم. 2-1 ساعتی تو نفسکی گشتم و بعد کلی عکس گرفتن و خیس شدن زیر بارون!، یه سر رفتم گالریا و یه ذره خوراکی خریدم و به هتل برگشتم. تو راه هم تو یه رستوران کوچیک نزدیک هتل شام سیب زمینی خوردم و اینجوری روز آخرمون هم تموم شد.
روز هشتم:
همیشه روز آخر مسافراتایی که انجامشون همه وقت امکان پذیر نیست و خیلی هم خوش می گذره، ناراحت کنندست و آدم حسرت کارایی که می تونسته انجام بده و نداده رو می خوره ... ولی خوب، چاره ای نبود و باید روسیه رو ترک می کردیم.
ساعت 8 صبح از خواب بیدار شدیم، چمدونامون رو بستیم و واسه صبحانه به رستوران هتل رفتیم. صبحانه رو مفصل خوردیم و بعد از جایگذاری چمدون¬ها تو اتوبوس، عازم فرودگاه شدیم. توی راه هم به دلیل گندِ دماغ بودن راننده اتوبوس (کولر روشن نمی کرد و می گفت هر کی ناراحته پیاده شه)، کلی اعصاب خوردی شد (البته تو همون شرایطم از این قضیه واسه خندیدن استفاده می کردیم) و ساعت 10:45 تو فرودگاه پیاده شدیم و به سمت گیت ورودی حرکت کردیم (راستی این آخرشم یه دعوای لفظی با راننده شد). کارتای پرواز رو گرفتیم و بعد یه خرید یک ساعته تو فروشگاه های فرودگاه، با حدود 1:30 ساعت تاخیر سوار ایرباس310 تابان شدیم و سنت پترزبورگ رو به مقصد تهران ترک کردیم.
پروازمون هم نسبتا خوب بود (کیترینگش از قبلی بهتر بود) و به علت وزش باد موافق (اگه اشتباه نکنم) یک ساعت از مسیر کم شد و ساعت 19:45 تو فرودگاه امام لندینگ کردیم. در آخر هم چمدونا رو تحویل گرفتیم و بعد از خداحافظی با همسفرامون (یکی از اصلی تریی دلایل خوش گذشتن این سفر)، با حرکت به سمت کرج به مسافرتمون پایان دادیم و در اینجا سفرنامه من نیز به اتمام رسید.
چند توصیه:
• قبل مسافرت حتما سعی کنید راجع به تاریخ این کشور مطالعه کنید و همچنین اگر بتونید یه کم زبان روسی و چند تا از کلمات کاربردیش تو سفر رو یاد بگیرید، خیلی بهتون کمک می کنه، چون روس¬ها خیلی به انگلیسی اعتقادی ندارند و میگَن که کشورای دیگه باید زبان ما رو یاد بگیرن نه ما زبان اونا رو !!!
• سعی کنید که بار اول رو حتما با یه تور خوب از یه آژانس معتبر برید (چون بعضی جاها مثل هرمیتاژ، سیرک و ... نیاز به هماهنگی قبلی داره) و از قبل برنامه دقیق گشت هاتون را بگیرید تا بتونید برای همه لحظاتتون برنامه-ریزی کنید.
• هوای روسیه خیلی ثبات نداره و بهتره که موقع آماده کردن چمدون هاتون قبل سفر، حتما از هر دو نوع لباس های تابستونی و خنک و لباس های زمستونی و گرم بردارید. همچنین در طول سفر سعی کنید یه کوله پشتی همراهتون باشه و توش یه چتر و یه سوئیشرت با خودتون حمل کنید. حتما حتما هم کتونی پیاده روی خوب و سبک با خودتون ببرید چون پیاده روی های طولانی ای رو در روسیه تجربه خواهید کرد.
• موقع ورود به روسیه تو فرودگاه بهتون یه برگه رجیستری میدَن که حتما باید اون رو تا آخر سفر و لحظه خروج از روسیه نگه دارید.
• خرید کردن تو روسیه خیلی مقدور نیست (به علت قیمت های نسبتا بالا و ارزش پایین پول ما) و اگه خرید نکنید، آخرش خیلی پشیمون نمی شید؛ پس بهتره که کل وقتتون رو به گشت و گذار بگذرونید چون شاید این اولین و آخرین بارتون باشه که به این کشور سفر می¬کنید ... .
کلام آخر:
روسیه کشور بسیار زیباییست و جز آن دسته از جاهایی محسوب می¬شود که تا قبل از مرگ باید دید. البته توصیف کامل همه این زیبایی ها برای من که اولین بار بود سفرنامه می نوشتم، امکان پذیر نیست. تنها امیدوارم که از خواندن این مطالب لذت برده باشید و توانسته باشم شما را اندکی با جاذبه های این کشور دیدنی آشنا کنم.
« مسافرت کنید. در سفر اگر نفع مالی عایدتان نشود، لاقل از فواید عقلانی و تجربی آن بهره مند خواهید شد. » پیامبر اکرم (ص)
شاد باشید