سفرنامه اروپا - قسمت سوم : پاریس

3.8
از 4 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سفرنامه اروپا

108-Europe-Blog cover (01-03-18).jpg

پاریس

به هر حال وقتی در فرودگاه پاریس نشستیم با هوای خوبی روبرو شدیم. فرودگاه شارل دوگل خیلی بزرگه. در واقع دومین فرودگاه بزرگ اروپاست و کلا نقل مکان بین ترمینالها خودش داستانی داره. اما فرودگاه با شاتل و مترو به شهر متصله. شاتلها خطوط مختلفی دارن و من از قبل می دونستم که باید با کدوم اتوبوس برم. همه چیز به نظر خوب می رسید تا اینکه اومدیم که چمدونمون رو تحویل بگیریم. اما با کمال تعجب دیدیم که دسته چمدونمون شکسته. راستش این مسأله قبلا هم برام پیش اومده بود و تونسته بودم که خسارت بگیرم. اما نمیدونستم آیا توی پروازهای ارزان قیمت هم میشه یا نه. به هر حال رفتیم و کلیم کردیم و فرم پر کردیم. (الان که سفر تموم شده این رو میگم که حدود 2 ماه بعد 72 یورو با کلی معذرت خواهی دریافت کردیم.)

به هرحال اومدیم بیرون. راستش از قبل تصمیم داشتم با اتوبوس برم به چند دلیل. اول اینکه هتلم تا محل پیاده شدن از اتوبوس در ترمینال لیون پاریس(Gare de Lyon) یا همون گاردلیون خودمون فقط 3 دقیقه پیاده بود. دوم اینکه مترو پله داشت و حمل بار کمی سخت بود. بعدا دیدیم که خیلی از ایستگاهها آسانسور و پله برقی هم نداشتن. سوم اینکه میشد اطراف شهر رو ببینیم. چهارم اینکه کمی می ترسیدم توی خطهای مترو و ... گیج بشم. اما البته هزینه اتوبوس به مرکز شهر نفری 17 یورو بود که واقعا زیاد بود. اما بهتر از گزینه مترو 10 یورویی بود.(8 یورو بابت ترن به پاریس و 2 یورو بابت مترو)

با اتوبوس رفتیم. در زمان حدود 40 دقیقه راحت رسیدیم به مقصد و پیاده شدیم. یه کم از یه سوپر آب و خوراکی خریدیم و حدود 12 ظهر تونستیم اتاق و تحویل بگیریم. باز یه اتاق کوچک و فوق العاده تمیز. با امکانات معمولی توی هتلHELVETIA بدون صبحانه و با 70 یورو که راضی کننده بود. هتل خیلی کوچک بود و جالبه که تقریبا راه پله غیر قابل استفاده ای داشت. یه آسانسور کوچولو داشت که به زحمت وسایل رو داخل اون چیدیم. اما در نهایت نظم و تمیزی بود. دقیقا اون چیزی بود که انتظار داشتم. نه کمتر و نه بیشتر. یه اتاق تمیز. با سرویس بهداشتی مناسب. یه تراس کوچولو و موقعیت عالی. پس از یه دوش و چیدن وسایل، راهی شهر شدیم. اون هم با مترو.

بریم سراغ مترو یا به قول فرانسویها متقو. متروی پاریس از گسترده ترین خطوط متروی شهری دنیا رو داره. یه سیستم قدیمی و کهنه و البته کارآمد. تقریبا هیچ جای شهر نیست که نتونی با مترو بری. مشکل کار بیشتر هنگام تعویض خطوطه و پیدا کردن مسیر توی ایستگاههایی که ممکنه محل تلاقی 7 یا 8 تا خط باشه. هرچند کمی گیج کننده هست اما اگه یاد بگبرید خیلی کار راه اندازه. تقریبا 18 خط داره. بلیط هاش 1.5 ساعت معتبره که هر خطی میخواید عوض کنید. 5 منطقه یا زون داره. اما خود شهر و دیدنی هاش تقریبا همه در زون 1 هستش. بلیط ها در زون 1 حدود 2 یورو هستش.اما اگه 10 تاشو با هم بخرین 15 یورو میشه. بلیط روزانه و هفته ای هم داشت که برای من خیلی کاربردی نبود.

چیزی دیگه ای که باید گفت اینه که علاوه بر مترو یه سری خطوط دیگه توی شهر هستن به اسم RER (با به قول فرانسوی ها قق) که این خطوط مسیری طولانی تر از مسیرهای مترو دارن و به خارج شهر مثلا به دیزنیلند یا کاخ ورسای میرن. حدود 8 خط هستن . اما داخل محدوده شهری با بلیطهای معمولی میشه سوار اونها هم شد. بنابراین ترکیب کردن همه این مسیرها و وسایل با هم یه کم مشکل خواهد بود. اما باز هم میگم. فوق العاده مفیده.

اما پاریس. طبق آمار توریستی ترین کشور دنیا ایتالیاست. اما از توریستی ترین شهرهای دنیا پاریسه. شاید بشه گفت پاریس کلا یه موزه بزرگه. شهری که از نظر غنای آثار هنری در خودش همیشه سرآمد دنیا بوده. پاریس با اینکه دو میلیون نفر جمعیت داره، اما در مواقعی تا یک میلیون نفر توریست رو هم می تونه بپذیره. دیدنی های شهر با مترو به هم متصله. ولی قدم زدن در پاریس هم خودش خیلی جذابه. شاید دیدن پاریس در یک برنامه یک هفته ای هم نگنجه. ولی راستش از اولش ما برنامه 2 روزه فشرده در نظر گرفته بودیم. اما با توجه به اینکه حس کردم ممکنه نرسیم پاریس رو 2 روزه جمع و جور کنیم خروج از پاریس رو فیکس نکردم که اگه لازم شد بیشتر بمونیم. اما وقتی روز اول طبق برنامه پیش رفت به این نتیجه رسیدیم که میشه خواسته در روز بعدی جمع و جور کرد. بنابراین با یه برنامه ریزی خوب 2 روز رو در پاریس گذروندیم.

 

سفرنامه اروپا

نقشه پاریس

خوب. با اینکه زود بود اما ناهار رو با غذاهایی که آورده بودیم توی هتل گذروندیم و حدود ساعت 1 بعد از ظهر از هتل زدیم بیرون. پروسه خرید بلیط از دستگاههای اتوماتیکش رو به سختی با کمک یه کارتن خواب پاس کردیم . با مترو با عوض کردن دو خط رفتیم به کنار رودخانه سن. باز هم میشد دید که این رودخونه زیبا چقدر شهر رو زنده کرده. کنار سن محل خیلی خوبی برای قدم زدن و راه رفتنه و البته رمانتیک. راه نتردام رو پیاده پیش گرفتیم و از دیدن مناظر پاریس لذت بردیم. هر ساختمان یا هر خیابون یه جاذبه دیدنی بود. واقعا شهر یک موزه کوچیکه . از روی پل رودخونه سن هم رد شدیم و وارد یه جزیره شدیم . این جزیره اسمش De la Cite هستش و کلیسای نتردام به همراه یک موزه و ساختمانهای دیگه شامل منزل و چند هتل توی این جزیره واقع شده.

سفرنامه اروپا

رودخانه سن

به کلیسای نتردام رسیدیم. واقعا با عظمت و زیبا بود. کلیسای قدیمی نتردام. یادآور داستان گوژپشت نتردام در یه محیط زیبا ولی شلوغ به خاطر انبوه جمعیت توریست خودنمایی می کرد. اول اطرافش یه دور زدیم و از سبک زیبای معماری اون لذت بردیم و بعد وارد شدیم. شنیده ام که قرار بوده زمانی این کلیسا خراب بشه و داستان گوژپشت نتردام برای معروف کردن و حمایت از اون توسط ویکتور هوگو نوشته شده.

سفرنامه اروپا

کلیسای نتردام

چند دقیقه ای توی صف بودیم تا رفتیم داخل. فضای معنوی داخل اون با ابهتی خاصی که توی کلیسا دیده می شد یه حالت عجیبی توی آدم ایجاد می کرد. اطراف اون پر از شمعهای روشن بود. سقف مرتفعی داشت و از کنار اون پنجره هایی به بیرون باز می شد که از شیشه های رنگی استفاده کرده بود و رنگ داخل کلیسا رو کمی عوض می کرد. ساختن این کلیسا حدود 2 قرن طول کشیده و اواسط قرن 13 تموم شده. سبک معماری اون مثل اکثر کلیساهای شمال اروپا گوتیک هستش و چیزی که برام جالب بود جنبه عبادتی این کلیسا بود که بر جنبه توریستی اون می چربید.

سفرنامه اروپا

داخل کلیسای نتردام

سفرنامه اروپا

پنجره های رنگی کلیسا

به هر حال از اونجا هم بیرون اومدیم و باز در ادامه مسیر از قبل در نظر گرفته شده، با رد شدن از خیابونهایی که پر از مغازه های فروش سوغاتی بود راهمون رو به سمت پنتئون ادامه دادیم. خیابونهای پاریس معمولا سنگفرش شده بود و ارتفاع و سبک معماری اکثر ساختمانها یکسانه. خیلی از خونه ها پشت پنجره هاشون گل گذاشته بودن و هر کسی سعی می کرد شهرش رو قشنگ تر بکنه.

توی راه از کنار دانشگاه سوربن و چند تا خوابگاه اونها رد شدیم و به پنتئون رسیدیم. راستش بزرگی اون منو شوکه کرد . سقف خیلی مرتفع و ستونهای بزرگ اون که خوب اون رو کمی شبیه پنتئون رم کرده بود. ولی خوب قدمت اون کجا و این کجا. این مکان بیشتر به خاطر افرادی که در اون در خلال انقلاب فرانسه تجمع می کردن معروفه. اما علاوه بر اون مقبره افرادی مثل ماری کوری و ویکتور هوگو و ولتیر هم هست.

سفرنامه اروپا

پنتئون

سفرنامه اروپا

پنتئون

این مکان به عنوان تالار شهر و مربوط به دوره های تاریخی متعدد بود. داخل اون عمدتا نقاشی های دیواری زیبایی داشت که تم مذهبی اونها خیلی کمتر بود. بیشتر مربوط به اتفاقات شهر و دورانهای تاریخی و مدنی و جنگها بود.

سفرنامه اروپا

داخل پنتئون

سفرنامه اروپا

داخل پنتئون

سفرنامه اروپا

داخل پنتئون

چیز خیلی جالب اینکه یه ساعت وسط سالن بود که با حرکت پاندولی که از سقف آویزون بود و از روی دو صفحه رد می شد ساعت و دقیقه رو نشون می داد. هر چقدر ما فکر کردیم نفهمیدیم چطوری کار می کنه. توضیحاتش هم به زبان شیوای فرانسوی بود که برای ما قابل خوندن نبود. ولی به نظر می رسید که از چرخش زمین و این چیزها داره استفاده میکنه. یه زیر زمین هم داشت که مقبره برخی از افراد به نام فرانسوی بود و یه چیزی شبیه اتاق فکر هم درست کرده بودن که راستش زیرزمینش برام چندان جذاب نبود.

سفرنامه اروپا

ساعت پاندولی داخل ساختمان

به هر حال از اونجا هم زدیم بیرون به سمت پارک لوکزامبورگ در همون نزدیکی ها. وسط پارک یه عمارت بود و روبروش یه استخر بزرگ. با وجود آفتاب نسبتا خوب اون روز یکشنبه ، جمعیت زیادی روی صندلی های اونجا مشغول آفتاب گرفتن و کتاب خوندن بودن. واقعا برام جالبه که چطور ما توی ایران اینقدر با کتاب بیگانه هستیم . اما هر جای دیگه که دیدیم ممکن بود که تلویزیون توی خونه ها نباشه اما کتاب و کتابخونه بود.

کمی اونجا خستگی رو از تن بیرون کردیم و باز سوار مترو شدیم. این بار به سمت ایفل. قلب آدم سریعتر میزنه وقته میدونه که تا چند دقیقه دیگه می تونه ایفل رو ببینه. از ایستگاه مترو بیرون اومدیم و مثل انبوه جمعیت به سمت ایفل راه افتادیم. کم کم ایفل از لای درختا خودشو نشون داد و ما رو شگفت زده کرد.

واقعا سازه عجیبیه. یه سازه کاملا فلزی با یه طراحی زیبا. به نظر کار سختیه که بخای با پیچ و مهره کردن یه سری نبشی و تیر آهن بتونی یه سازه پایداری که استقامت خوبی داشته باشه بسازی و در عین حال زیبایی رو هم به این برج اضافه کنی. ساخته شده در سال 1889 توسط آقای مهندس گوستاو ایفل و به ارتفاع 320 متر که هر چند که اکنون بلندترین برج دنیا نیست. اما یکی از شاخص ترین های اونهاست. برجی که وقتی که قرار شد این طرح شجاعانه ساخته بشه، تعداد 300 نفر از هنرمندان بنام فرانسه بر ضد ساخت اون شروع کردن به اعتراض و سعی کردن جلوی اون رو بگیرن. ساخته شده از 7300 تن فولاد که در فصل تابستان ارتفاع اون تا 18 سانتیمتر هم بلندتر میشه. معماری اون طوری هست که در برابر باد مقاومه.

سفرنامه اروپا

برج ایفل

سفرنامه اروپا

برج ایفل

ایفل دارای چهار پایه است که از هر پایه یک آسانسور به سمت طبقه اول و دوم حرکت می کنه و طبقه اول رستوران هست و طبقه دوم یه ایستگاه برای دیدن شهر. از طبقه دوم به نوک برج هم یه آسانسور عمودی از مرکز برج داره. البته از پایین تا طبقه دوم رو میشه از پله و پیاده هم اومد که بلیط ارزونتری داره و مستلزم زانوهای قوی هست. حتی اگه نخوای تا نوک برج هم برید باز بلیطش ارزونتر می شه و خلاصه مناسب برای تمام سلیقه ها. به هر حال ما بلیط کاملش رو خریدیم و با آسانسور تا طبقه آخر رفتیم. خوبیش این بود که اینجا هم به صف طولانی برنخوردیم و پس از 45 دقیقه انتظار تونستیم وارد برج بشیم. وقتی از نزدیک نگاهش کردم چیزی که برام خیلی جالب بود این بود که نقره ای نبود. آره. چرا همیشه اینطور به نظرم اومده؟ حتی توی عکسهای بالا. در اصل نوعی رنگ خاص طلایی بود که کمی کدر بود. برای رنگ آمیزی اون بین 50 تا 60تن رنگ لازمه. رنگی که به نام خود ایفل ثبت شده و فقط در این سازه استفاده میشه و هر 7 سال یکبار هم تجدید میشه.

سفرنامه اروپا

پایه های برج ایفل

از طریق آسانسور یا بهتر بگیم بالا بر به طبقه دوم رفتیم. یه بالابرش حدودا 40 نفر رو میتونست ببره. بعد با یه آسانسور عمودی به بالاترین نقطه. از اون بالا تازه میفهمی اومدی پاریس.

از بالا یه شهر یکنواخت و اصولی با ساختمانهای هم اندازه رو میبینی که انگار تک تک ساختمونها برای این شهر طراحی شدند. اکثر ساختمانهای پاریس (در منطقه توریستی و مرکز شهر) از نظر معماری شبیه هستند و عموما هم قدمت دارن. هر ساختمان واسه خودش یه سازی نمی زنه و معلومه که شهرداریشون ماده 100 و اینها ندارن.

سفرنامه اروپا

نمای پانورامای پاریس و سن

سفرنامه اروپا

کاخ شالوتو و در دور دست هم برجهای لادفنس دیده میشه.

سفرنامه اروپا

نمایی از پاریس- در مرکز عکس موزه لوور مشخصه

سفرنامه اروپا

نمای جنوبی برج

رودخونه سن واقعا به شهر زیبایی می داد. مضاف بر اینکه تقریبا اکثر جاذبه های پاریس در اطراف این رودخونه مستقر هستن. یه چیز دیگه اینکه در یه قسمت شهر یه سری آسمونخراش و این چیزا دیده می شد که بعدا توضیح می دم چی و کجاست. فقط بگم آسمونخراش های شهر همشون اونجان که ساختن اونها هم با برنامه و تفکر انجام شده. چقدر فکر پشت ذهن یه شهرساز هست تا یه شهر بشه پاریس و این میراث نسل به نسل ادامه پیدا کنه.

تقریبا غروب بود که دل کندیم و از برج پایین اومدیم و بعد از لحظاتی استراحت و گرفتن چند عکس از غروب با ایفل راهی شدیم به سمت دیگر سن به نام کاخ شالوتو. روی پله های اونجا جوونهایی بودن که البته عمدتا مهاجر و مشغول جلب توجه بودن. کمی هم روی پله های اونجا نشستیم و تماشاشون کردیم. بعد قدم زنون به سمت انتهای خیابون شامپس ایسه حرکت کردیم که ما توی ایران بهش میگیم شانزه لیزه.

انتهای این خیابون طاق نصرت یا بهتر بگیم تریومف قرار داشت که وقتی رسیدیم اونجا شب شده بود. داخل این ساختمان موزه ای است که قبلا دربارش مطالعه کرده بودم و برام خیلی جذاب نبود. اما بیرونش کمی نشستیم و تماشاش کردیم. یه کم با پروژکتورهایی که از پایین روی اون نور میتدازه بازی کردم و سایه بازی کردم.

سفرنامه اروپا

آرک تریومف

اینجا ابتدای خیابان شامپس الیسه هستش. از اونجا هم وارد شامپس الیسه شدیم. خیابونی با مغازه های زیبا و رستورانهای شیک. با مردمی که با چهره های شاد و بشاش اومده بودن تا بخشی از عمرشون رو اینجا بگذرونن. مغازه ها تک و توک باز بودن و میشد یه چیزایی خرید. اما زنده بودن خیابون برای من جذاب تر از خرید بود. توضیح اینکه اکثر خیابونهای پاریس مثل اکثر شهرهایی که من دیدم سنگفرش بود و ماشینها با سرعت معقولی روی اونها حرکت می کردن. پیاده رو خیابون شامپس الیسه بسیار عریض و وسیع بود. بنابراین با اینکه جمعیت زیادی توی خیابون بود اما مزاحمتی برای هم ایجاد نمی کردن.

مغازه ها خیلی بزرگ بودن. گاهی رفتن توی یه مغازه و فقط نگاه کردن اجناس هم نیم ساعت طول می کشید. و اگه میخواستی خرید کنی زمان بیشتری هم می طلبید. مغازه ها با عرض کم و طول زیاد ساخته شده بودند. سالنهای مختلف تئاتر و سینما دراین خیابون دیده میشد و البته رستورانهای شیکی که مردم زمانی برای استراحت توی اونهانشسته بودن. چند تا از رستورانها میز و صندلی هاشون رو توی پیاده رو چیده بودن و این واقعا زیبا بود.

سفرنامه اروپا

ورودی خیابان شامپس الیسه

سفرنامه اروپا

پیاده رو خیابان شامپس الیزه

سفرنامه اروپا

سالن معروف لیدو

سفرنامه اروپا

رستورانهای خیابان

به هر حال حدودا تا ساعت 9 رو اونجا گذروندیم و از سمت دیگر خیابان به سمت گراند پالاس و پتی پالاس حرکت کردیم. این کاخها در حال حاضر دراختیار ریاست جمهوری فرانسه هستش و برای استقبالهای رسمی ازاونها استفاده می شه. به هر حال تا دم درش میشه رفت و دید.

سفرنامه اروپا

گراند پالاس

روبروی این کاخها پل الکساندر با اون مجسمه های زیباش ما رو به سمت خودش کشید و دوباره محو زیبای سن شدیم توی شب.

سفرنامه اروپا

f ورودی پل الکساندر

یادمون افتاد که هنوز شام نخوردیم. ولی مگه میشد از این زیبایی دست کشید و رفت. یه دفعه از روی پل برج ایفل رو دیدیم. وای... توی شب چقدر قشنگ بود.

سفرنامه اروپا

نمای ایفل در شب

سفرنامه اروپا

پل الکساندر

حالا برج ایفل بود که ما رو به سمت خودش می کشوند. یه کم کیفمو گشتم و یه کم خوراکی که ته دلمون رو بگیره پیدا کردم. تصمیم گرفتیم دوباره برگردیم برج ایفل. دوباره سوار مترو شدیم. هر چند که شاید اگر پیاده می رفتیم زودتر می رسیدیم. رسیدیم به ایفل. سه تا خط مترو عوض کردیم و رسیدیم به ایفل. چقدر توی شب زیبا و جذاب بود. حس اون شب زیر اون برج قابل توصیف نیست.

سفرنامه اروپا

ایفل در شب خیلی متفاوت از روز بود.

خیلی ها می اومدن اونجا فقط می نشستن و برج رو تماشا می کردن. در کنار اونها جوونایی هم بودن که به آواز و ساز می پرداختن. فضای اونجا خیلی دلنگیز و دوستانه بود. باز از برج خداحافظی کردیم و سوار مترو شدیم. تقریبا ساعت 11 شب بود. قبلا در مورد سوار شدن به مترو توی ساعات دیر وقت شب خونده بودم و کمی نگران امنیتش بودم. اما خوشبختانه هیچ مشکلی نبود با مترو تا اطراف هتل رفتیم. تازه اونجا به فکر شام افتادیم و با بدبختی یه رستوران مراکشی پیدا کردیم اون شب رو هم به پایان رسوندیم.

روز بعد سعی کردیم وسایلو همون صبح جمع کنیم و اتاق رو تحویل بدیم. با توجه به صحبتی که شب قبل داشتیم دیدیم یه روز دیگه برای پاریس کافیه. البته بدون رویت کاخ ورسای و فقط برای شهر پاریس. پس همون اول صبح با مترو رفتیم به ایستگاه اتوبوس یورولاین و واسه همون شب ساعت 23 دو تا بلیط گرفتیم به مقصد آیندهوون. این هم شد 112 یورو.

بعد رفتیم به سمت لا دفنس. در حقیقت لا دفنس منطقه ای توی پاریس هستش که ساختمانهای جدید و با معماری مدرن که عموما دفاتر شرکتهای بزرگ، فروشگاه و چند ساختمان اداری هستش رو متمرکز کردند اونجا. یعنی در واقع با توجه به نیازهای دنیای امروز و با در نظر گرفتن ساختار قدیمی شهر پاریس و برای جلوگیری از خراب شدن بافت شهر ، یه منطقه جدید ایجاد کردن که اگه به اونجا برید متوجه می شید که حتی همون هم نمادهایی از معماری پاریسی توش هست. مهمترین اون ساختمان آرک هستش خیلی شبیه تریومف هستش و حتی وقتی روی پله های اون بایستی میبینید که در امتداد اون و امتداد خیابان شامپس الیسه ساخته شده. ولی با معماری متفاوت. منطقه لا دفنس یه منطقه آروم هستش و خیابونها و محل رفت و آمد ماشینها در زیر ساختار منطقه قرار گرفته و اون بالا خبری از دود و بوق نیست.

سفرنامه اروپا

منطقه لادفنس

سفرنامه اروپا

ساختمان آرک

سفرنامه اروپا

خیابانها از زیر این منطقه رد می شدند.

باز با مترو راهی شدیم به سمت مونت مارتره. یه محله قدیمی اطراف یه تپه که خونه برخی از هنرمندان و ادیبای اروپایی اونجا بوده. مثلا همینگوی که کافه های اونجا پاتوقش بوده و کتاباش رو اونجا مینوشته. کافه یا سالن مولن روژ معروف هم اونجاست به همراه کلیسای جامع Sacre Coeur یا به قول خودشون ساکه کوق.

سفرنامه اروپا

کافه قدیمی مولن روژ که مصدر قسمتی از ادبیات دنیاست

سفرنامه اروپا

کلیسای جامع ساکه کوق

سفرنامه اروپا

نمایی از شهر از پلکان ورودی کلیسا

از کلیسا اومدیم پایین و تصمیم گرفتیم که ناهار رو توی همون محله بخوریم. به هر حال فرانسه هم معروفه با استیک هاش. از قبل می دونستم که استیکی که کلا توی اروپا می خورن به نظر ما ایرانی ها خام میاد. البته قبلا در سفرهای قبلی توی ایتالیا استیک خورده بودم. اما به آشپز می گفتم که حسابی بپزدش. اما این بار توی پاریس استیک رو به صورت نرمال سفارش دادم. به هر حال وقتی آوردش به نظر کاملا خام میومد. اما وقتی خوردمش دیدم که علیرغم ظاهرش بسیار هم خوشمزه بود. در واقع آبدار بود. ولی کاملا پخته.

سفرنامه اروپا

استیک خوشمزه فرانسوی

باز هم مترو. این بار مقصد لوور. توصیف لوور کمی سخته. پر بازدید ترین موزه جهان، یه ساختمان خیلی بزرگه که ورودی اصلی اون پیرامید یا هرم معروف هستش که وقتی وارد میشی میری زیر زمین و از اونجا بین بالهای چپ و راست و پشتی قسیم میشه. هر بال طبقات مختلفی داره و نهایتا برای رفتن از هر بال به بال دیگه باید بیای زیر هرم و از اونجا وارد قسمت بعدی بشی. هر بال 3 یا چهار طبقه داره.

سفرنامه اروپا

شماتیک لوور

به هر کسی که میخواد بره توصیه می کنم قبل از سفر نقشه لوور رو به دقت ببینه و مطالعه کنه. با یه سرچ جزئی اول تصمیم بگیره که کجاها میخاد بره و کدوم قسمتها رو ببینه. سعی کنید اول یک بال رو تموم کنید بعد به بال بعدی برید. در ضمن پاریس پر از موزه است و همشون هم موزه های معروفیه. ولی به ذهن داشته باشید که اگر اهل هنر و موزه نیستید دیدن همه اینها ممکنه براتون خسته کننده بشه. هر چند که لوور چیز دیگست. در ضمن ورودی لوور صف داره. به خصوص اگه اول صبح برید. ولی ورودی های دیگه هم داره که خلوت ترند. البته هرم یه زیبایی خاصی داره. اما شاید از نظر من خیلی تناسبی بین هرم و معماری ساختمان ندیدم.

سفرنامه اروپا

ورودی هرم موزه لوور

خوب ما تقریبا 1 ظهر اونجا بودیم و بدون صف رفتیم داخل. متأسفانه ابزار راهنمای صوتی و راهنمای تصویری تموم شده بود . یه نقشه از موزه بهمون دادند که قبلا روی اینترنت هم دیده بودم. خیلی کار راه بندازه. برنامه و اولویتهای ما اول از همه مونالیزا و بعد تالارهای رم و یونان و مصر و ایران بود. مجدد باید توضیح بدم. لوور مملو از آثار هنری هست که اگر اهل هنر باشید و نگاه دقیق، شاید 2 روز بازدیدش وقت بخواد. ولی برای ما قدم زدن در سالنهای لوور کافی بود. رفتیم به سمت مونالیزا. اصلا همه تابلوهای راهنما همون اول کار به همون سمت هدایتتون می کنن. وارد سالنش که شدیم یه انبوه جمعیت رو دیدیم که جلوی تابلو ایستاده بودن و حتی نمی شد به تابلو نزدیک شد. از دور عرض سلام کردیم. اما چیزی که توی این تابلو جالب بود این بود که با یه چهره ای که نمی فهمی شاده یا غمگین و خوبه یا بد هر جای سالن که باشی زل می زنه توی چشمات. تنها أثر هنری لوور که جلوش یه شیشه کشیده بودند.

سفرنامه اروپا

مونالیزا

برام سؤال بود که چطور این شاهکار داوینچی ایتالیایی توی لوور فرانسه هستش و بعدها دلیلش را خوندم و فهمیدم که اصلا برای پادشاه فرانسه کشیده شده. این تصویر که کشیدنش 17 سال طول کشیده خیلی معروفه که طبق روایتی تصویر خود داوینچی بوده که خودش رو به صورت زن متصور شده. به هر حال توی سالنهای اطراف که نقاشی های خیلی زیادی از رنسانس هم داشت کمی پرسه زدیم و به سمت آثار یونان رفتیم.

سفرنامه اروپا

سالن نقاشیهای رنسانس

سالن یونان هم مملو از مجسمه های مختلف بود. مسأله مهم قدمت اونها بود که شاید قدیمی ترین مجسمه های مجموعه لوور بودن.

بعد به قسمت مصر رفتیم. میشه گفت غنی ترین قسمت لوور قسمت مصر بود که ناشی از غنای آثار مصر و البته حضور مستمر و پر رنگ فرانسویها توی مصر بود. اونجا میشد تابوتهای قدیمی. چند تا مومیایی ، سازهای قدیمی، ستونها و مجسمه های سنگی و حتی یه قسمتی از داخل یه هرم باستانی رو دید که دیواره هاش همه نقاشی های قدیمی داشت.

سفرنامه اروپا

آثار مصر

سفرنامه اروپا

نمای داخلی یک هرم

سفرنامه اروپا

آثار مصر

سفرنامه اروپا

آثار مصر

سفرنامه اروپا

آثار مصر

بعد به سالن ایران رفتیم. قسمتی که عمده آثار اون مربوط بود به شوش. نمی دونم شوش رفتید یا نه. اما اگه دیده باشید الان خرابه ای بیش نیست. نمونه کاشی هایی که از شوش توی لوور بود حتی توی ایران پیدا نمی شه. اونجا عظمت و ابهت آثار ایران واقعا خیره کننده است. هر چند که سالن ایران خلوت تر از سالنهای دیگه بود که شاید به خاطر تبلیغات و وجهه خودمون هم هست. اما اونجا به ایرانی بودنم غرور کردم. مجسمه های بزرگ و نقوشی که مونده بودم چطور به اینجا آورده شد.

سفرنامه اروپا

نمونه کاشیهای شوش

سفرنامه اروپا

نمونه کاشیهای شوش

سفرنامه اروپا

آثار سفالی مربوط به 4000 سال پیش

سفرنامه اروپا

کتیبه هایی که از کوه کنده شده بودن

یه چیزی می خوام بگم شاید بعضی ها ناراحت بشن و شاید حق هم دارن. هر چند اولش برام ناراحت کننده بود که غارت آثار فرهنگیمون رو به دلیل جهل پادشاهان وقت در اون موزه می دیدم. اما بد نیست که این آثار ایران توی لوور باشه. حداقل اونها دارن ما رو پرزنت می کنن و به نظر من تبلیغ خوبی واسه سفر به ایرانه. بد نیست بدونید که بخشی از این آثاری که توی لوور هست در زمان ناصرالدین شاه طی یک قرارداد حفاری از ایران خارج شده که طی اون آثار سنگی و حجمی اکتشافی مال فرانسه می شده و آثار طلا و نقره مال ایران.

و خیلی جالبتره که بدونید ناصرالدین شاه اون طلا و نقره ها رو آب کرد و به نام خود شاه شاهان سکه ضرب کرد. باقی این چیزا هم که اگه توی ایران بود قاچاق یا تخریب می شد. پس بهم حق بدید این حرفو بزنم. کما اینکه الان هم توی ایران از این دست جاهای تاریخی همیشه در حال خرابی هستن و اگه یکیش مثل تمدن جیرفت کشف میشه ظرف چند ماه به یغما میره و نمی دونیم کجان. تمدنی که تاریخ تمدن جهان رو تکون می داد. در ادامه این رو هم بگم که تمام آثار توی موزه قابل نمایش نیست و فضای کافی وجود نداره و یا دلایل امنیتی وجود داره. بخش فرهنگ اسلامی هم قرار بود در موزه احداث بشه. بگذریمو بریم سراغ ادامه سفرنامه. بعد رسیدیم به قسمت آثار فرانسه. عمدتا مجسمه هایی بودن که خیلی با ظرافت ساخته شده بودن. سالن خیلی خوب و قشنگی هم داشتن. ولی قدمت کارای یونان و ایتالیا خیلی بیشتر بود.

سفرنامه اروپا

آثار فرانسه

بعد از اون هم به سالن ایتالیا رفتیم. معروفترین هاش چند مجسمه از میکل آنژه.

سفرنامه اروپا

آثار ایتالیا

خوب. تقریبا اصلی ترین جاها رو رفته بویدم و هنوز هم کمی توان در بدنمون بود. واسه همین رفتیم به کاخ ناپلئون در لوور. جای جالبی بود و به خصوص مبلمان خیلی زیبایی داشت.

سفرنامه اروپا

کاخ ناپلئون

سفرنامه اروپا

تختخواب کاخ ناپلیون

موقع خروج هم از سالن نقاشیهای اروپای شمالی رد شدیم و کشون کشون از لوور رفتیم بیرون.

سفرنامه اروپا

 

نقاشی های شمال اروپا

همونجا کنار یه ستون کف زمین دراز شدیم چند دقیقه ای استراحت کردیم. ساعت 6 عصر بود و هنوز کمی از برنامه هام باقی مونده بود. بعد از تجدید قوا، با مترو رفتیم به سمت اپرا گارنیه و گالری لافایت. گالری لافایت از معروفترین بوتیک های دنیاست که قدمت خیلی زیادی هم داره. البته واسه خرید با ریال کم ارزش ما اصلا جای خوبی نیست. اما ارزش دیدن داشت.

از اونجا دوباره به سمت شامپ الیسه با مترو. باز رفتیم و تریومف پیاده شدیم. اول خیابون یه سری جوون واستاده بودن به حرکات موزون. جالب بود.

راه خیابون رو در پیش گرفتیم وتوی زیبایی شامپس الیسه عاشقانه غرق شدیم. نزدیک غروب بودکه به میدان کنکورد رسیدیم با ابلیسک معروفی که از مصر آورده بودن. این اینجا چکار می کنه؟

سفرنامه اروپا

میدان کنکورد

قصد داشتیم که پیاده برگردیم سمت لوور و شب لوور رو ببینیم. از کنار رودخانه سن راهمون رو گرفتیم و ساعت 9 به لوور رسیدیم. پاریس شهر نوره و شبهاش خیلی زیباست. من شهرهای زیادی دیدم. اما توی پاریس با نور شعبده بازی می کنن.

سفرنامه اروپا

کنار رودخانه سن

سفرنامه اروپا

کنار رودخانه سن

سفرنامه اروپا

نمای پانوراما از محوطه لوور

سفرنامه اروپا

پیرامید لوور

بعد از اون رفتیم هتل. وسایلمون رو برداشتیم و با مترو عازم ترمینال اتوبوس شدیم که ساعت یازده شب بریم به سمت آیندهوون. شام رو توی ترمینال با غذاهایی که برده بودیم ردیف کردیم.

سفرنامه اروپا

اتوبوس یورولاین

فقط یه چیز بگم و برم. خیلی حس بدیه ترک کردن پاریس زیبا.

 

سفرنامه اروپا - قسمت اول : رم

سفرنامه اروپا - قسمت دوم : ونیز

سفرنامه اروپا - قسمت سوم : پاریس

سفرنامه اروپا - قسمت چهارم : آمستردام

سفرنامه اروپا - قسمت پنجم : کلن، دوسلدورف و وین

 

نویسنده : مسعود جندقیان

 

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت بانک تور و گردشگری مسؤولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمیگیرد.