مقدمه :
همه چیز از آشنا شدن من با بلندترین برج دنیا شروع شد. در ابتدا علاقه ای نداشتم به امارات سفر کنم و اساسا اصلا سفر خارجی خیلی برام سخت بود، به این دلیل که دانشجو هستم و سربازی هم نرفتم، نتیجتا خروج از کشور خیلی سخت و وقت گیر هست. در هر صورت پس از کلی مذاکره با پدر و مادر تونستم راضیشون کنم و شروع به آماده کردن مقدمات سفر شدم.
شاید بتونم بگم مدت زمانی رو که من به دنبال انجام کارهای نظام وظیفه، خروج از کشور، پاسپورت و غیره انجام دادم خیلی خیلی بیستر از کل مدت سفرم بوده باشه. در هر صورت از مشکلات این موضوع دیگه فکر نمیکنم جای صحبت باشه. میرم مستقیم به اصل موضوع.
اساسا چون خیلی شخصیت استقلال طلبی هستم و از وابستگی بیزارم (وگر ننگ کز ننگ عاری بود!) و در حال حاضر هم از لحاظ مالی 100 درصد وابسته به پدرم هستم، سعیم بر این بود که سفر به ارزون ترین شکل ممکن انجام بشه،در نتیجه خیلی گشتم و ارزون ترین هتل دبی رو که از مشهد می بردن پیدا کردم. از طرفی چون دوست دارم کاری رو که پیش گرفتم کامل و عالی انجام بدم، تمام محل های دیدنی رو قبل از سفر از توی سایتهای مختلف پیدا کردم و نقشه های مختلف دبی رو هم چاپ کردم و همرام بردم. اصلا علاقه ای نداشتم با تور این طرف و اونطرف برم، علاوه بر اونکه چون دوست داشتم همه مناطق دیدنی رو ببینم، برای 5 روز هتل رزرو کردم. شاید چند ماه فقط روی مناطق دیدنی که باید میرفتم تحقیق و بررسی میکردم و با مسیرها و وسایل حمل و نقل مختلف راههای رسیدن به محل های دیدنی رو از قبل برای بازدید مشخص کردم.اونقدر مشکلات سر راه رفتنم بود که شاید تا وقتی که سوار هواپیما شدم، باورم نمی شد که بتونم بالاخره به این سفر برم.
روز اول:
سفر من توی ماه مرداد 90 انجام شد (6 لغایت 11 مرداد ماه). قصدم این بود که از همه جا فیلم و عکس بگیرم، چون میدونستم خیلی بعیده که دوباره یک همچین امکانی برای سفر داشته باشم! اولین عکس رو داخل فرودگاه شهید هاشمی نژاد مشهد گرفتم که برام یادگاری جالبی هست.
هواپیما که به زمین نشست، دوربینم رو بیرون آوردم تا فیلم و عکس برداری رو شروع کنم. اولین عکسی که از دبی گرفتم از فرودگاه بود، همون لحظه ای که از درب هواپیما بیرون رفتم.
وقتی وارد فرودگاه شدم، با یک صف طولانی از آدم ها مواجه شدم که منتظر چک کردن پاسپورت بودند! بعد از گذشت حدود نیم ساعت تا 45 دقیقه نوبت به چک کردن پاسپورتم رسید، رفتم پیش مسوول چک کردن پاسپورت یه نگاهی کرد و گفت: Eye Scan! گفتم: چی؟ گفت که باید بری و اسکن چشم انجام بدی! گفتم: کجا؟ گفت: اونجا! با نظاره کردن اون صف طولانی برگشتم و رفتم قسمت اسکن چشم... بعد از اون من بودم و یک صف طولانی برای چک کردن پاسپورت! دوباره این داستان رو طی کردم و بالاخره از گیت گذشتم! اون قدر این قضیه طول کشید که دیگه شب شده بود و ماشین خود هتل هم رفته بود! از داخل فرودگاه یه سیم کارت Du خریدم و رفتم به سمت خروجی. همین که رفتم بیرون گشتم دنبال ایستگاه مترو... دیدم نیست، پرسیدم ایستگاه مترو کجاست گفت خیلی خیلی دوره! اینجا بود که فهمیدم ترمینالی که من برنامه ریزی کردم این نبوده و اینجا ایستگاه مترو نداره. اینجا بود که ترسیدم همه برنامه ریزی هام برای روز و ساعتهای سفر از بین بره، فکر میکردم دبی رو مثل کف دست بلدم! ولی اصلا نیمدونستم اونجا کجاست. سوار تاکسی که شدم و مرتب رانندگی کردن و سرعت مجاز و بین خطوط حرکت کردن رو دیدم، خیلی افسوس خوردم که کشور خودمون چرا اینجوری نیست...
وقتی رسیدم به هتل، برگه رزرو رو دادم به مسئول پذیرش. یه برگه تعهدگذاشت جلوم و گفت امضا کن. وقتی امضا کردم ازش پرسیدم رستوران هتل کجاست – فقط برای اینکه بدونم فردا صبح کجا باید صبحانه بخورم. باورم نیمشد اینقدر بد صحبت کرد و بی ادب بود که واقعا جا خوردم! گفت: "رستوران تعطیله، بیرون رستوران هست!" لهجش (انگلیسی) هم که افتضاح بود نیمدونم کجایی بود، شاید بنگلادش یا همون طرفها. گفت شماره موبایلتو بنویس: من همینجور-با توجه به اینکه به شماره موبایلهای دبی آشنا نبودم- دنبال شماره موبایل روی جعبه سیم کارتم میگشتم که با عصبانیت یه جمله با این مضمون گفت که: بدش به من و خودش شماره رو خوند و نوشت و گفت این شماره موبایلته! شاید اونجا ها بود که به این ضرب المثل زیبای پارسی پی بردم که میگه: هر چی پول بدی آش میخوری!! فهمیدم که الکی نیست که شده ارزون ترین هتل دبی، شبی 45 هزار تومن! الان شاید هتلهای اطراف حرم امام رضا (ع) رو هم نشه با این قیمت گیر آورد. وقتی وارد اتاق شدم، با یک اتاق کوچک و تاریک و افتضاح مواجه شدم و باز هم متوجه شدم که هیچ ارزونی بی علت نیست! اینجا خیلی ترسیدم، با خودم گفتم قراره 5 روز با این آدم بد اخلاق و خشن سر کنم؟؟! در هر صورت شب رفتم بیرون و یه چرخی زدم، اما با توجه به اینکه پنجشنبه شب بود و مترو تعطیل شده بود، نتونستم یه جایی برم و جایی توی ذهنم برای رفتن نبود! (شاید با خودتون بگین خب با تاکسی چرا نرفتی؟ اینقدر تفکر اقتصادی بر من حاکم شده بود که خودم الان خندم میگیره! حتی توی روزهای آینده سوار اتوبوس هم شدم و قسمتی از مسیرها رو با اتوبوس رفتم. فکرشو بکنین یک بار توی عمر و اون هم اولین بار بری سفر خارجی و اون هم تنها و بعدش توی ایستگاه اتوبوس منتظر اتوبوس بشین. الان خیلی پشیمونم اون همه وقت رو هدر دادم توی ایستگاه اتوبوس و سوار شدن اتوبوس و...)
روز دوم:
خب فردا صبح جمعه بود و دوباره مترو صبح جمعه تعطیل بود! و پیاده راه افتادم و رفتم به اطراف هتل چرخیدن. جایی که هتل ما و اکثر ایرانی ها قرار داره اسمش رقه (Rigga) است. این منطقه منطقه قدیمی دبی هست و جز چند تا برج کوچک چیزی نداره. (البته یه بازار قدیمی و یه بازار طلا و بازار ادویه جاتم داره که متأسفانه با توجه به اینکه وقت زیادی هدر دادم، وقت نکردم برم...)
روبه روی هتل ما که دو ستاره بود، یه هتل 5 ستاره بود که این لامبورگینی خیلی چشممو گرفت:
من دو تا چیز رو خیلی دوست داشتم و از دلایل سفرم بود؛ یکی برج های دبی و یکی هم ماشین هاش!
چورولت آمریکایی:
بنتلی انگلیسی:
نمایی از قسمت قدیمی دبی توی روز اول گرفتم:
این هم نمایی دور از برج خلیفه، بلند ترین برج دنیا با ارتفاع 828 متر از منطقه ای رقه (نزدیک هتل) که از اصلی ترین دلایل سفرم دیدن این برج بود!
این هم نمایی از بازاری به نام City Center که در محل نزدیک به هتل بود، ازین بازار یه دوربین دیجیتال گرفتم که تقریبا بقیه عکس های زیر با دوربین جدید هستش. همچنین توی عکس یه پژو 206 صندوق دار هم می بینین که جالبه.
بعد از ظهر جمعه طبق برنامه ام؛ قصد رفتن به دبی مول (Dubai Mall) بزرگترین بازار دنیارو داشتم که دقیقا کنار این بازار برج خلیفه، بلند ترین برج دنیا و کنارشون بزرگترین آبنمای موسیقایی دنیا قرار داره!
این هم نمایی از ایستگاه مترو که میخواستم برم به سمت دبی مول:
از مترو که پیاده شدم، بالاخره از نزدیک بلندترین برج رو دیدم:
مرتب ایستادن اتومبیل ها پشت خط ایست و در بین خطوط:
برج خلیفه (ارتفاع:828 متر):
تصمیم گرفتم از ورودی پارکینگ وارد بازار دبی مول بشم تا بتونم چند تا ماشین روز دنیا رو هم توی پارکینگ بزرگترین بازار دنیا ببینم:
داخل دبی مول چند تا نکته هست که باید یادتون باشه که مهمترینش اینه که حتما گم میشین! اینقدر این بازار بزرگه که قدم به قدم وسط سالنها اطلاعات داره که بپرسین باید کجا برین! یکی از قسمتهای دیدنی بازار، بزرگترین پنل یک تکه آکواریوم دنیا هست که تابلوی رکورد گینز کنارش نصبه. این صفحه آکواریومی داخل بازار هستش که طبیعتا بازدید ازش رایگانه، ولی قسمتهای دیگه ای هم مثل تونل آکواریومی، حیوانات کمیاب، پنگوئن و حیوانات دریایی هم داره که اون قسمتها پولی هست که من در روزهای آینده میرم اونجا.
با توجه به اینکه نزدیک ماه رمضان بود، این قسمت رو به شکل زیر درست کرده بودن که به همون مناسبت هستش.
این هم ورودی بازار طلا هست که داخل همین بازار دبی مول قرار داره.
یکی دیگه از قسمتهای دیدنی و البته تفریحی این بازار پیست اسکی المپیک هست که اون هم وسط بازار قرار داره و اسکی کردن روش باید خیلی جذاب باشه:
یکی از چیزایی که حتما توی سفر به دبی باید یادتون باشه بازدید از داخل و از طبقه 124 برج خلیفه هستش که باید روزهای جلوتر برای اون بلیت تهیه کنین. محل فروش بلیت برای بازدید از برج خلیفه که اسمش At The Top هست داخل دبی مول هست. من بلیت برای پس فردا تهیه کردم که عکس های اون بالا توی همون روز قرار میدم. از یکی از درهای بازار که بیرون میاید، بزرگترین آبنمای دنیا قرار داره که مشرف به برج خلیفه هست. این آبنما تقریبا هر نیم ساعت یک بار یک موسیقی پخش میکنه. اون روزی که من اونجا بودم خیلی خیلی شلوغ بود که علتشو نمیدونم ولی روزهای بعد از این دیگه کم کم خلوت شد.
این هم چند تا عکس از اجرای برنامه این آبنما:
این عکس یکی از خروجی های بازار دبی مول هست که همونطور که می بینید تعدادی فرد سفید پوش اونجا ایستادند. حدس میزنید کار اونا چی باشه؟ اون دسته از افرادی که خیلی پول دار هستند و ماشین های خیلی گرون مثل اینایی که توی عکس می بینید دارند و حوصله رفتن به داخل پارکینگ عمومی رو ندارن میان و دم در ورودی ماشین خودشونو پارک میذارند و این افراد وظیفه بردن و قرار دادن ماشینشون رو توی یک جای نزدیک دارن، بعد از اون وقتی صاحبای ماشینها خریدشون رو انجام دادند و برگشتن اینا ماشین رو دوباره براشون میارن همون جایی که پیاده شدند که دیگه خیلی زحمت کمی پیاده روی بهشون داده نشه!!
روز سوم:
امروز قرار بود برم بازار مول الامارات (Mall of the Emirates). امروز یه چند تا عکس از داخل مترو هم گرفتم که میذارم، با توجه به اینکه مول الامارات در فاصله خیلی دوری نسبت به محل هتل (رقه) قرار داره، مدت زمان زیادی رو توی مترو بودم و کلی عکس از مسیر گرفتم که ازون جمله قسمتی که خیابون شیخ زاید هستش که داخلش تعداد زیادی برج و ازون جمله هتل برجهای دوقلوی ابراج الارمارات، بلند ترین هتل دینا و همون برج خلیفه هست.
متروی دبی: یک نکته جالب اینه که این مترو راننده نداره و سر و ته مترو کاملا باز و قابل نشستن هستش. این مترو به صورت اتوماتیک توی هر ایستگاه می ایسته و دربهاش باز میشه و دوباره حرکت میکنه. (خیلی جالبه!)
عکسهای زیر رو از داخل مترو از خیابون شیخ زاید و برجهای اون گرفتم:
درونمایی از برج خلیفه و سایرین!
این هم نمایی از خیابون شیخ زاید و هتل برج العرب در دوردست که گفته میشه تنها هتل 7 ستاره دنیا هستش و واقعا گرون هست! خیلی دوست داشتم از داخل این هتل بازدید کنم ولی اجازه ورود فقط برای مهمانان و استفاده کنندگان از رستوران مقدور بود، روی سایت برج العرب خیلی گشتم و ارزون ترین وعده غذایی که تونستم پیدا کنم، یه صبحانه عادی و ساده ساده بود که در میومد با دلار پارسال 60 هزار تومان و دلار امسال 130 هزار تومان!!! بی خیال برج العرب شدم، راستی این هتل وری آب هستش و طبقه های زیرینش توی آب هستن و اون پایین یه رستوران داره که ماهی ها رو میشه دید!!
بالاخره رسیدم به بازار مول الامارات؛ جالب ترین چیزی که داخل این بازار هست، قسمتی بسته هستش که داخل اونجا پیست اسکی رو برف، تله کابین و پارک برفی هست!! که البته خیلی جالبه. خودشون لباس گرم بهتون میدن و از گرمای دبی میرین قطب شمال!
این هم پیست اسکی رو تله کابین و ملحقاتش!
محل خرید بلیت پارک برفی:
این هم نمایشگاه هنرهای اسلامی کهداخل همین بازار بود و من قصد بازدید ازون رو داشتم:
این هم نمایی دیگه از بازار:
خب، دوباره بازارهای گرون و پارکینگ و ماشین های گرون!! بنز 100 هزار دلاری، استون مارتین، آئودی R8، پورشه Panamera
بعد از این بازدید از نمایشگاه خودرو! برگشتم هتل و ناهار هتل که البته در عین حالی که هتل افتضاح بود غذاش بد نبود و میشه گفت که خوب بود. متأسفانه بعد از ظهر رو به گشت و گذار پیاده اختصاص دادم و تقریبا جای خاصی نرفتم و یک مسیر که معروف به جومیرا هست رو پیاده رفتم و در نهایتم رفتم پارک ساحلی که توی شب اصلا جالب نبود و خیلی خیلی تاریک بود. این تصویر مسجد شیعه در دبی که توش فارسی حرف میزدن.
در حال ساخت...
این هم مستشفی الایرانی! بیمارستان ایرانی، کلا منطقه خیلی ایرانی نشین به نظر میومد...
این هم یکی از مسجد های معروفی هست که توی دبی هست و در بین تورهای خارجی که از کشورهای دیگه میارن و غیر مسلمان هستند، به خاطر اینکه امکان بازدید از داخلش میسر هست، خیلی معروف هستش...
این هم نمایی از برج خلیفه از منطقه جمیرا و از داخل پارک ساحلی:
روز چهارم:
امروز قرار بود برم بازار ابن بطوطه؛ داخل این بازار معماری جالبی داره و اون هم به این صورت هستش که هر قسمتش دارای معماری خاصی هستش، یک بخش معماری چینی، بخش دیگه ایش معماری هندی، آندلوسی، مصر، تونس و در نهایت ایرانی! ابن بطوطه یک جهانگرد بوده که قسمتهای مختلف دنیا رو گشته و به خاطر همین اسم این بازار ابن بطوطه و معماری داخلیش به این صورته.
ورودی بازار:
معماری آندلوسی:
بخش تونس:
بخش معماری مصر:
قسمتهای مختلف که خاطرم نیست دقیقا مربوط به کدوم بخشه:
و در نهایت بخش پارسی...
معماریش واقعا قشنگ بود و به نظرم زیباترین معماری و دقیق ترین جای این بازار همین جاش هست (شاید می با تعصب!):
نویسنده : حمیدرضا نجاتی