سفر به ارمنستان با خودرو شخصی (بخش دوم)

4.5
از 2 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سفر به ارمنستان با خودرو شخصی (بخش دوم)

بعد از استقرار در هتل و استراحتی کوتاه به میدان جمهوری یا همان هاراپارک رفتیم. خیابانهای ایروان کاملا معمولی و مملو از خودرو است. از ترافیک به مفهوم آنچه در تهران وجود دارد اثری نیست اما تعداد خودرو ها هم کم نیست. انواع و اقسام مارکهای ماشین را می توان در ایروان دید از لادا و نیوای روسی گرفته تا ماشینهای آلمانی و ژاپنی و البته ماشینهای کره ای.

خودروهای روسی

سفرنامه ارمنستان

سفرنامه ارمنستان

سفرنامه ارمنستان

حدود ساعت هفت عصر به میدان هاراپارک رسیدیم. این میدان در واقع 5 راه بزرگی است که در سه طرف آن ساختمانهای دولتی قراردارد. در ضلع شمال شرقی ساختمان نخست وزیری قراردارد.طراح آن الکساندر تومانیان برجسته ترین معمار ارمنی است. شروع احداث این بنا در سال 1929 میلادی بوده و فرزند او یعنی گئورگ تومانیان این بنا را در سال 1952 به اتمام رسانده است. در ضلع دیگری از این میدان موزه تاریخ ارمنستان قراردارد که در سال 1919 بنا شده است. موزه ای با بخشهای بسیار متنوع ودیدنی که بازدید از آن چندین ساعت زمان نیاز دارد. جلوی این ساختمان آب نمایی با فواره ای موزیکال قراردارد که پس از غروب آفتاب عده زیادی از توریستها وساکنین ایروان را به سمت خود می کشاند ؛ رقص زیبای فواره ها همراه با نور پردازی و موسیقی هایی متنوع از باخ وموتزارت گرفته تا موسیقی های ارمنی فضای شاد ومفرحی را ایجاد می کند اگر چه این نیز زیباترین جاذبه ارمنستان نیست. همچنین ساختمان گالری ملی ارمنستان نیز در این میدان قرار دارد این گالری دارای بیست وپنج هزار تابلو بوده واز نقاشی های دیواری حکومت اورارتو تا آثار نقاشان معاصر ارمنی را در بر می گیرد این گالری همچنین دارای بخشهای هنر مصر قدیم، ایران ، چین ، ژاپن ، اروپا و روسیه نیز می باشد.

میدان هراپارک

سفرنامه ارمنستان

سفرنامه ارمنستان

سفرنامه ارمنستان

سفرنامه ارمنستان

نکته قابل توجه اینکه در طول اقامت در ایروان اثری از اسکورتهای سیاسی در سطح شهر ندیدیم و چه در اطراف ساختمان نخست وزیری و چه در اطراف ساختمان مجلس ملی این کشور نشانی از اتومبیلهای تشریفات به چشم نخورد. پنج خیابانی که از این میدان منشعب می شوند خیابانهای تیگران، امیریان، سرکیسیان، ابوویان و نعلبندیان هستند.خیابان امیریان بیشتر مرکز خرید است و حدود دویست متر بعد از میدان هاراپارک شعبه ای از فروشگاه زنجیره ای ساس در آن قراردارد که یک سوپر مارکت بزرگ شبیه فروشگاههای زنجیره ای شهروند است با این تفاوت که در آن صرافی نیز وجود دارد. در ابتدای خیابان ابوویان نیزشعبه ای از بانک ملت وجود دارد. در ایران به ما گفته بودند از طریق شبکه شتاب امکان دریافت دلارو درام از بانک ملت وجود داد ولی وقتی ما دلارهای همراهمان تمام شده و نیاز شدید به دریافت وجه داشتیم ، متصدی بانک به ما گفت که از ارائه خدمات با عابر کارتهای ایران معذوراست که خدا یکی از دانشجوهای ایرانی را سر راه ما قرارداد وبا کمک او به یکی از آژانس های مسافرتی در شهر ایروان راهنمایی شدیم و مسئول آن هم از طریق دستگاه pos ودر ازای گرفتن ریال، دلار مورد نیازمان را به ما داد.

همچنین در خیابان ابوویان نمایندگی چند برند معروف از جمله آدیداس قرار دارد که طبقه بالای آن چندین موسسه توریستی ایرانی و صرافیهای ایرانی هست. یکی ازدیگر از مکانهای دیدنی ایروان میدان اپراست .نامگذاری این میدان به خاطر ساختمان اپرای ایروان است که از سالنهای برتر اپرای دنیا محسوب می شود. این بنا را نیز الکساندر تومانیان در سال 1931 ساخته وبه خاطر ساخت آن در سال 1936 در نمایشگاه بین المللی پاریس مدال طلای معمای را دریافت کرده است. در اطراف این بنا و کل میدان، رستورانها؛ کافه ها و کافی شاپهای فراوانی وجود دارد که نشستن در آنها و تماشای دیدنیهای این میدان و فضای سبز زیبای اطراف آن واقعا دلچسب است اگر چه این زیباترین جاذبه ارمنستان نیست . در داخل محوطه ساختمان اپرامجسمه هایی از الکساندر اسپنداریان در محلی بر مزار خود او و نیز مجسمه ای از آرام خاچاطوریان موسیقی دانان شهیر ارمنستان قرار دارد. هموطنان ما لابد لوریس چکناواریان موسیقیدان شهیر ارمنی را به خوبی می شناسند و رهبری های بی نقص او را در ایران به همراه ارکستر ارمنستان و یا ارکستر فیلارمونیک تهران به یاد دارند . اما انگار در ارمنستان نیز مانند ایران شرط تجلیل و بزرگداشت موسیقیدانان؛ درگذشت آنهاست چرا که هیچ مجسمه یا نشانی از او در محوطه ساختمان اپرا ندیدیم.
درست در پشت ساختمان اپرا مجتمع کاسکاد یا هزار پله واقع است. که یکی از زیبا ترین دیدنیهای ایروان است. این مجتمع بنایی مطبق و پلکانی است و حدود هفتصد پله شما را به سمت بالا هدایت میکند. در هر طبقه از این بنا آب نما و سنگ کاریهای بسیار زیبایی وجود داردو در زیر هر ردیف پله نیز سالن موسیقی یا نمایشگاه نقاشی هست. طبقه پنجم این بنا به پلکان عشق مشهور است و چنانچه شب هنگام از آنجا عبور کنید، صحنه های بسیار زیبایی از عواطف انسانی را میتوانید ببینید اگرچه این نیز دیدنی ترین جاذبه ارمنستان نیست.

ساختمان اپرا از فراز کاسکاد

سفرنامه ارمنستان

کاسکاد

سفرنامه ارمنستان

در بالاترین نقطه کاسکاد، ایروان در زیر پای شماست و چشم انداز ساختمان اپرا بسیار دیدنی و زیباست. از بالاترین نقطه این بنا میتوان به پارک پیروزی رفت که البته در زمان سفر ما این مسیر بسته و در حال مرمت و یا ایجاد مسیر جدید بود. بعد از گذراندن ساعاتی خاطره انگیز بر فراز کاسکاد، شام را در یکی از رستورانهای رو باز میدان اپرا صرف کردیم. در ارمنستان قیمت غذا بسیار ارزان و کیفیت آن بسیار خوب است مخصوصا کبابهای ارمنی که از گوشت تازه درست می شود و بسیار لذیذ است. ضمنا امتحان پیتزاهای ارمنستان نیز خالی از لطف نیست. در ایروان پیتزا بصورت برشی فروخته می شود بنابراین می توان در آن واحد سه چهار نوع پیتزای مختلف را امتحان کرد. بهترین پیتزا را هم می توان در تقاطع خیابانهای ماشتوتس و ایساهاکیان و یا میدان اپرا ابتدای خیابان تیکران و یا نزدیک میدان اپرا در شعبه ای از رستورانهای زنجیره ای تاشیر خورد. به هر حال قیمت هروعده غذا در زمان سفر ما که نرخ برابری ریال با درام پنج به یک بود چیزی حدود هزار و پانصد تا دو هزاردرام می شد.

نمونه پیتزا در ایروان

سفرنامه ارمنستان

چیز دیگری که در ایروان یا کل ارمنستان بسیار جالب توجه است آرامش بی نظیری است که در زندگی جریان دارد. این اصلا به این معنا نیست که مثلا خیابانها خلوت است یا آلودگی صوتی وجود ندارد و ... اما آرامش را به وضوح می توان در جریان زندگی عادی مردم دید و بطور طبیعی این آرامش در مناسبات اجتماعی بروز و ظهور می یابد. اثری از پرخاشجویی رایج در زندگی روزمره در ایران را نمی توان دید و مسائل عموما دوستانه حل می شود. به هر حال شب را در هتل گذراندیم و صبح روز بعد کمی از ایروان فاصله گرفتیم تا در سی کیلومتری جنوب شرقی ایروان به دیدن معبد گارنی برویم . این بنا که شباهت بسیاری به بنای آکروپولیس یونان دارد در منطقه ای قراردارد که بخاطر داشتن آب و هوای منحصربفرد، ییلاق و شکارگاه اختصاصی پادشاهان در قرون مختلف بوده است. این بنا در قرن اول میلادی به دستور تیرداد اول بنا گردیده و به خدای مهر تقدیم شده است و ستونهای آن شباهت بسیاری به ستونهای بازمانده از معبد آناهیتا در شهرستان کنگاور در نزدیکی کرمانشاه دارد. بعد از به رسمیت شناخته شدن دین مسیحیت در ارمنستان، در اوائل قرن چهاردهم میلادی، در کنار آن کلیسایی نیز بنا گردیده که البته در جریان زلزله ای در سال 1679 میلادی فرو ریخته است. در محدوده بنا همچنین حمامی اختصاصی وجود دارد که مربوط به دختر خسروپرویز و خواهر تیرداد سوم است و از قسمتهای مختلف تشکیل شده از جمله حوضچه های آب سرد و گرم و حمام بخار . قسمت جالب توجه این حمام کاشی کاری های کف حمام است که از پانزده رنگ طبیعی درست شده و ماهیهای دریایی به تصویر کشیده شده اند.

گارنی

سفرنامه ارمنستان

پس از بازدید از این بنا در فاصله بیست کیلومتری و در دل طبیعت بکر کوهستانی به سمت صومعه کیغارد حرکت کردیم. این صومعه در واقع یک مجموعه دینی است که در دل کوه بنا گردیده و دارای قدمتی هشتصد ساله است. کیغارد در زبان ارمنی به معنی سرنیزه است. در این بنا سرنیزه ای نگهداری میشود که گفته می شود همان سرنیزه ای است که سربازان رومی با آن پیکر حضرت مسیح را مجروح کرده اند. قسمتی از کلیسا و تاسیسات جنبی در داخل صخره و با تراش آن ساخته شده و در اطراف مجتمع نیز سنگهای صلیبی و کنده کاریهای ارزشمندی وجود دارد این صومعه بسیار زیبا و دیدنی است اما زیباترین جاذبه ارمنستان نیست.

کغارد

سفرنامه ارمنستان

سفرنامه ارمنستان

در راه بازگشت وارد جاده ای شدیم که به سمت دریاچه سوان در استان گقارکونیک و در شصت کیلومتری شمال ایروان می رفت. این دریاچه که از بزرگترین دریاچه های آب شیرین جهان است نهصدو چهل کیلومتر مربع وسعت دارد و تنها رودخانه منشعب از آن دشت آرارات را آبیاری میکند. گفته می شد در سی سال گذشته سطح آب دریاچه نونزده متر پایین آمده که برای جبران آن تونلی احداث شده تا آب دو رودخانه محلی را به آن هدایت کنند دقیقا برعکس آنچه در ایران در مورد دریاچه ارومیه اتفاق افتاد و بدست خود منحصربفرد ترین دریاچه آب شور جهان را به خشکی کشاندیم. در اطراف دریاچه مجتمع های تفریحی و پلاژ هایی وجود دارد و قایقرانی در سطح دریاچه و تله اسکی و خوردن ماهی های کبابی در ساحل آن بسیار لذت بخش است آب دریاچه بسیار سرد است و اگر هوس شنا به سر کسی بزند مطمئنا بیشتر از چند دقیقه نمیتواند سرما را تحمل کند. در راه بازگشت به ایروان تصمیم داشتیم تا از دره گلها؛ محلی که به واسطه رویش گیاهان گلدار مشهور است بازدید کنیم اما مسیر را اشتباه رفتیم و از جاده ای سردرآوردیم که گویا از مسیری فرعی از ماسیس منشعب شده بود و به سمت ایروان می رفت و تعداد زیادی از مراکز تفریح شبانه درآن قرار داشت. پس از بازگشت به ایروان از کلیسای گریگور لوساووریچ مقدس بازدید کردیم که بزرگترین کلیسای ارمنستان از نظر مساحت است و در قسمت پایین کلیسا کتابخانه و مجموعه ای از یادبودهای گریگورلوساووریچ ( روشنگر) از پیشوایان ارامنه قرار دارد.

کلیسای گریگور لوساوریچ

سفرنامه ارمنستان

سفرنامه ارمنستان

در سال دوهزار میلادی بقایای پیکر گریگورلوساووریچ روشنگر توسط اسقف اعظم از واتیکان به این کلیسا آورده شده و در جایگاهی در روبروی درب اصلی نگهداری می شود.آنچه در بازدید از کلیساها و مکانهای مقدس باید بخاطر داشت این است که این اماکن برای معتقدان به آن بسیار محترم است بنابراین باید رعایت این موضوع در بازدیدها به دقت صورت گیرد تا تلقی توهین به مقدسات برای معتقدان پیش نیاید. رعایت سکوت و اجتناب از صحبت کردن مگر با صدای بسیار آرام و نیز اجتناب از ورود با لباسهای باز و همراه بردن خوردنی یا نوشیدنی از آن جمله است ضمنا در بازدید از کلیساها باید بخاطر داشت که نباید به محراب و جایگاهی که معمولا مجسمه یا شمایل مسیح یا حضرت مریم نگهداری میشود پشت کرد بنابراین در هنگام خروج یا باید در امتداد محراب از کلیسا خارج شد و یا تا آستانه در عقب عقب حرکت کرد.در قسمت پایین ساختمان کلیسا داخل محوطه مجسمه هایی از آندرانیک اوزانیان از سرداران ارمنی و نیز الکساند گریبایدف وجود دارد. نام الکساندر گریبایدف در ایران بسیار آشناست. گریبایدف همان نماینده معروف دولت روسیه و امضا کننده عهد نامه ترکمنچای است که یک سال بعد از عقد این قرارداد برای پی گیری مفاد آن و گرفتن غرامت از ایران به تهران آمد و طبق مفاد ماده سیزده قطعنامه ترکمنچای زنان گرجی را که در منازل رجال قاجار بودند اسیر جنگی تلقی کرد و خواستار عودت آنان شد و از جمله دو زنی که بعد از مسلمان شدن در منزل آصف الدوله وزیر امورخارجه وقت ایران به سر می بردند را با توسل به زور به سفارت روس برد و به همین دلیل خشم مردم سرخورده از عهدنامه ترکمنچای را شعله ور کرد و مردم به اشاره حاج میرزا مسیح مجتهد در بیست و دوم بهمن ماه سال هزارودویست و هفت هجری شمسی به سفارت روسیه حمله و گریبایدف را مثله کردند و تمام کارکنان سفارت به غیر از یک نفر را کشتند. اما در کنار تمام این فجایع شاید کمتر کسی در ایران بداند که گریبایدف در کنار مناصب نظامی, نمایشنامه نویس قابلی بود و همسر او نیو چاوچاوادزه دختر ایلیا چاوچاوادزه شاعر مشهور گرجی است. به هر حال بعد از بازدید از کلیسا از بنای یادبود قربانیان نسل کشی ارامنه به دست دولت ترکیه بازدید کردیم. این واقعه تاریخی برای ارامنه از حساسیت فوق العاده ای نظیر حساسیت هولوکاست برای یهودیان برخوردار است. گفته می شود پس از جنگ اول جهانی دولت عثمانی بیش از یک و نیم میلیون ارمنی را کشته و یا به قصد کشت تبعید نموده و این موضوع هنوز هم باعث سردی روابط ارمنستان و ترکیه است. در مرکز این بنا دوازده ستون خمیده شکل از سنگ بازالت قراردارد که نماد دوازده ایالت ارمنستان است که درآن نسل کشی صورت گرفته. در مرکز بنا و پایین تر از ستونها؛ آتشدانی بصورت گل قرارگرفته که درآن نمادی به نشانه جاودانگی حک شده و آتشی به یاد قربانیان این واقعه تاریخی همواره در آن روشن است. در ضلع غربی این بنا نیز موزه نسل کشی احداث شده که اسناد و مدارک این واقعه تاریخی در آن نگهداری می شود و بر روی دیوار غربی آن جملاتی از شخصیتهای برجسته جهان از جمله آناتول فرانس و آلبرت انیشتین در مورد این واقعه حک شده است خورد اگر چه این زیباترین جاذبه ارمنستان نیست. بعد از صرف نهار در یکی از گالری های خیابان ابوویان به تماشای آثار کلاژ یکی از هنرمندان معاصر ارمنی رفتیم که با بریده روزنامه و نشریات؛ پوسترهای تبلیغاتی؛ بروشور کالا و هزاران قطعه چیزهای به ظاهر دور ریختنی تابلوهای زیبایی خلق کرده بود که تماشای آنها ساعتی لذت بخش را برایمان فراهم کرد.

نمایشگاه گلاژ

سفرنامه ارمنستان

سفرنامه ارمنستان

پس از آن فرصتی دست داد تا سری به فروشگاه سیتی بزنیم. سیتی فروشگاهی بزرگ مشابه فروشگاه هایپر استار تهران است که در آن از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را می توان پیدا کرد. حوالی عصر بطور اتفاقی در حوالی خیابان امیریان پارکی را کشف کردیم که گویا پارک کودکان بود. عده زیادی از کودکان به همراه مادران خود دست در دست هم لحظات شادی را با رقص و موسیقی می گذراندند که دیدن این مناظر بسیار لذتبخش و فرح انگیز بود.

سفرنامه ارمنستان

در تمامی ارمنستان به غیر از طبیعت زیبا دو چیز به شدت جلب توجه میکند: یکی آراستگی و خوش لباسی بسیار زیاد خانمها و دیگری زیبایی؛ سرزندگی؛آرامش و معصومیت کودکان خردسال این کشور. تقریبا تمامی خانواده ها حداقل دو فرزند دارند که گاه اختلاف سنی آنها به یکسال نمی رسد. بسیاری از زنان ارمنی با کودکی در بغل و یک یا دو کودک به همراه خود در خیابانها دیده می شوند. زیبایی این کودکان و آرامش کودکانه آنها به نظر من دیدنی ترین جاذبه کشور ارمنستان است که اصلا قابل توصیف نیست و صرفا باید دید و لذت برد. تنش و اضطرابی که در کودکان ایرانی در سطح شهرها میتوان دید که گاه بیش فعالی و یا رفتار پرخاشجویانه آنان را در بر دارد کلا در کودکان ارمنستان دیده نمی شود و بجای آن هرچه هست معصومیتی کودکانه و سرزندگی و نشاط و از همه مهمتر قرارداشتن آنها در سن خود است. صبح روز بعد در نزدیکی میدان هاراپارک و در داخل پارکی، به شنبه بازار بزرگی برخورد کردیم به اسم ورنیساج. چیزی شبیه جمعه بازار پاساژ پروانه در تهران. در این بازار دستفروشی؛ از اتوی ذغالی و قفل و کلون قدیمی تا تابلو نقاشی و زیور آلات نقره و حتا سگ و گربه فروخته می شد.دیدن تمام این شنبه بازار چیزی بیشتر از دو ساعت زمان نیاز داشت اما به دیدنش می ارزید. حوالی ظهر ایروان را به قصد بازگشت به ایران ترک کردیم در حالی که بخش عمده ای از دیدنیهای این شهر را ندیده بودیم و میدانستیم که موزه هنرهای مردمی ارمنستان، دانشگاه پزشکی ایروان، مجسمه دستهای حضرت مسیح ، موزه درنیک دمیرچیان در خیابان آبوویان مجسمه ماشتوتس مقدس، بنای سایادنوا، موزه یرواند کوچار، موزه هنرهای مدرن، مسجد کبود، بازار سرپوشیده مواد خوراکی در خیابان ماشتوتس موزه هوانس تومانیان، دریاچه مصنوعی قو و مجسمه آرنو باباجانیان موسیقیدان مشهور ارمنی در خیابان تومانیان، ساختمانهای مجلس ملی و نهاد ریاست جمهوری، موزه آرام خاچاطوریان، مجسمه هوانس باغرامیان، ساختمان آکادمی علوم ارمنستان و باغ عشاق در خیابان باغرامیان و بسیاری دیگر از دیدنیهای ایروان را یا فرصت بازدید نیافتیم یا با سرعت از کنار آنها گذشتیم. و این بیشتر در اثر عدم مدیریت درست زمان بود. افرادی که با تور به ایروان سفر میکنند شاید به دلیل مدیریت بهتر تورها بر زمان؛ امکان بازدید از دیدنیهای بیشتری برایشان فراهم خواهد بود به علاوه زمان زیادی را صرف پرس و جو و گرفتن اطلاعات در مورد اماکن و جاذبه های توریستی نمی کنند.

سفر به ایروان تجربه بسیار خوبی است. گشت و گذار در شهری که به دلیل گرانی بیش از حد لباس و هم قیمتی و یا گرانی سایر اجناس نسبت به ایران جاذبه ای برای خرید ندارد، و این باعث می شود بیشترین زمان برای بازدید از اماکن، رفتن به مراکز تفریحی پرشمار، و ارتباط با مردم و لذت بردن از نشاط کودکان معصوم این شهر صرف شود. در راه بازگشت در دویست کیلومتری شهر مرزی مقری، وارد شهر گوریس شدیم. این شهر از شهرهای قدیمی ارمنستان و دارای بافت سنتی است. شهری زیبا با مردمی خونگرم.

گوریس

سفرنامه ارمنستان

سفرنامه ارمنستان

گوریس دارای دو موزه بنام موزه هنرهای مردمی و موزه آکسل باگونتس است که در واقع منزل مسکونی این نثر نویس شهیر ارمنی است. مجسمه ای از او که در سن سی و هشت سالگی در دوران شوروی سابق بازداشت و تیرباران شده نیز در وسط شهر قراردارد. اما دلیل ورود ما به گوریس رفتن به روستای هالیدزور و بازدید از یک مجتمع دینی فرهنگی بر فراز کوههای منطقه بود به نام تاتیف یا تاتیو. حوالی عصر به سمت هالیدزور حرکت کردیم اما پس از رسیدن به این روستا متوجه شدیم که دیر رسیده ایم و می بایست فردا دوباره برگردیم. در روستای هالیدزور جایی برای اقامت نیافتیم به ناچار دوباره به گوریس برگشتیم و شب را با پرداخت ده هزاردرام در سوئیتی نه چندان خوب گذراندیم. صبح روز بعد در حال تماشای شهر تصادفا با خانواده محترم و بسیار دوست داشتنی آقای مارتون آشنا شدیم. آقای مارتون که زمانی را در جمهوری آذربایجان گذرانده بود از معدود ارمنی هایی بود که به غیر از زبان ارمنی به زبانی دیگر یعنی ترکی آشنایی داشت و همین باعث شد بتوانیم اندکی با وی ارتباط برقرار کنیم. از او آدرس بانک را پرسیدیم و وی با مهربانی تمام با خودرو خود ما را تا بانک راهنمایی کرد و از ما خواست تا مهمانش شویم. از او خداحافظی کردیم و پس از کمی توقف و گشت و گذار در شهر به سمت ارتفاعات و روستای هالیدزور حرکت کردیم. در بین راه به زنان و مردان کشاورزی برخورد کردیم که با شادی و نشاط سرگرم کشت و کار در دشت سبز و زیبا بودند چند دقیقه ای را با آنان گذراندیم و در ادامه راه از کنار فرودگاه متروکی عبور کردیم که تنها دو سرباز ارمنی از آن محافظت میکردند و با توجه به اینکه از فرودگاه تنها باند آن باقی مانده بود احتمالا آن دو نیز سربازان تبعیدی بودند اما به وضوح مشخص بود که این فرودگاه در آن منطقه مرتفع که بوسیله درختان استتار شده بود باقی مانده از زمان اتحاد جماهیر شوروی است و از جمله اقدامات احتیاطی دولت شوروی برای نقل و انتقالات لجستیک در مواقع نیاز.

کشاورزان در مسیر هالیدزور

سفرنامه ارمنستان

همچنین از زیر پستهای برق فشار قوی عبور کردیم که احتمالا محل تقسیم شبکه برق بین قسمتهای مختلف کشور بود. از روستای هالیدزور به سمت تاتیو را می بایست با تله کابین ادامه مسیر داد. این تله کابین از ارتفاع سی و سه متری دره ورتان و پل شیطان، روستای هالیدزور را به مجتمع تاتیو وصل میکند. طول مسیرهوایی شش کیلومتر بود و یازده دقیقه طول کشید. عبور تله کابین از ارتفاع بسیار بالای دره ورتان نمایی بدیع را در پیش چشمان بازدیدکنندگان قرار میدهد. دره هایی سرسبز و کوههایی با جنگلهای پراکنده.

دره ورتان از تله کابین

داتیو

سفرنامه ارمنستان

سفرنامه ارمنستان

این تله کابین که بهای بلیط آن هزار درام و به غیر از روزهای شنبه و یکشنبه در تمام هفته فعال بود در سال 2010 میلادی توسط شرکتهای سوئیسی، اتریشی و ایتالیایی با هزینه ای بالغ بر چهل میلیون دلار ساخته شده است. مجتمع تاتیو مجموعه ای از سه کلیسا و بناهای وابسته است که شبیه قلعه ای توسط دیوار سنگی محصور شده و مانند دژی مستحکم به نظر می آید. در بیرون قلعه، آسیابی قدیمی وجود دارد که تجهیزات مکانیکی آن نشان از نبوغ سازنده آن دارد و بسیار دیدنی است. بعد از ساعتی گشت و گذار در این قلعه زیبا و بازدید از محرابهای کلیساهای سه گانه و دیدن مناظر زیبای اطراف، تله کابین ما را دوباره به هالیدزور بازگرداند. در بازگشت به گوریس برای تشکر از خانواده مارتون دوباره به سراغشان رفتیم. با خوشرویی تمام و مهمان نوازی بی نظیر اجازه ندادند تا قبل از اینکه ساعتی مهمانشان شویم به راهمان ادامه دهیم. نکته قابل توجه اینکه آقای مارتون بخشی از منزل بزرگ خود را با ساختن اتاقهای مجهز و نوساز به محلی برای اقامت مسافران تبدیل کرده بود. با این وجود، به انسانها صرفا به چشم مشتریان بالقوه نمی نگریست و خلق و خوی انسانی خود را به تاراج مناسبات اقتصادی نسپرده بود. بعد از ساعتی آرامش در کنار این خانواده دوست داشتنی و آشنایی با سایر افراد خانواده، آنها را ترک کردیم و باور کردیم تنها زبان مشترک تمام انسانها دوستی و محبت است و برای لذت بردن از هم الزاما نیاز به همزبانی نیست.

دیدن دوباره چشم اندازهای زیبای طبیعت و نیز عادت کردن به جاده بی کیفیت باعث شد تا بیش از بار قبل که این مسیر را پیموده بودیم از آن لذت ببریم. عصر هنگام، در نزدیکی های شهر مقری، غروب آفتاب را در پشت کوههای این منطقه به تماشا نشستیم و باقیمانده محصولات گوشتی و سوسیس و کالباس همراهمان را به ناچار خوردیم ( چون ورود آنها به ایران همانند مواد محترقه و انفجاری و . . . ) ممنوع بود.

غروب مغری

سفرنامه ارمنستان

سفر به ارمنستان به پایان خود نزدیک میشد.در حالی که بیش از پیش احساس دلتنگی از این بخش جدا مانده از ایران ما را در بر می گرفت. سرزمینی که پدران ما در زیر خاکش خفته اند و فرزندانشان بر روی آن خاک راه می روند. به این می اندیشم که آیا این مراوده مجدد که پس از سالها دوباره برقرار شده، باعث خواهد شد که صداقت،آرامش، خوبیها، ادب، متانت، فرهنگ و دانش را از هم فرابگیریم یا خیر. اما آنچه به وضوح می توان دریافت آن است که خط کشی های قراردادی به دور کشورها هرگز نمی تواند انسانها را از هم جدا کند. چرا که انسانیت بدون مرز است و در هیچ حصاری نمی گنجد و انسانها ریشه های مشترک خود را خواهند یافت.

نویسنده : رضا اسلامی