در خلال این مناطق دیدنی در این پارک برنامه های متنوع زیادی از قبیل نمایش های قومی نژادی و فرهنگی و تاریخی برگزار میشد .که گوشه ای از آنها را به تصویر می کشم. مراسم جشن باشکوه فرعون و مصریان قدیم که با شکوه و عظمت تمام برگزار میشه.
مراسم مخصوص چینی ها در مورد آداب و رسوم و فرهنگ و جنشنهای ملی و مذهبی
مراسم آداب و رسوم ژاپنی ها و داستانهای اسطوره ای قدیمی
مراسم ها و جشن ها،سیرکها و پارتی های اروپایی
ویندواودورد در حال گسترشه و هر روز به جاذبه های اون اضافه میشه.ساخت و ساز همیشه اینجا ادامه خواهد داشت.
دوست داشتم پکن را هم ببینم .پکن یکی از شش شهر باستانی چین و پایتخت سیاسی این شهراست. برای رفتن به پکن چندین راه وجود داشت ،بلیط رفت و برگشت هوایی(300 دلار)یکساعت و نیم، با قطار 48 ساعت رفت و برگشت 253 یوان(76هزارتومان) و اتوبوس که از همه ارزونتر بود و در حدود 150 یوان(45هزارتومان) میشد که البته چند روز طول میکشید.
با قطار به پکن رفتم و یک نصفه روز وقت داشتم آنجا را ببینم.اولین جایی که دیدم ایستگاه راه آهن پکن بود. یه ساعت بزرگ داشت که خیلی قدیمی بود و مثلا برای ساعت 8 شب ، 8 بار زنگ بزرگ آن به صدا در می آمد و صدای آن تمام خیابان را می گرفت.(مثل ناقوس کلیسابود.)
خیلی خوش شانس بودم که میدان تیانمن معروف چین فقط 5 یا 6 ایستگاه اتوبوس با من فاصله داشت .به میدان تیانمن رفتم.از داخل اتوبوس ساختمانهای قدیمی چینی به وضوح مشخص بود.و به زیبایی شهر افزوده بود.
در مرکز شهر پکن قرار دارد و می توان قلعه تیان آمن ، بنای یادبود قهرمانان مردم ، تالار بزرگ مردم ، تالار یادبود میدان تیامن موزه ملی چین و جشن اهتزاز پرچم ملی چین را که هر روز صبح به اجرا در می آید را درآنجا دید. وقتی به میدان رسیدم ، اولین چیزی که نظرم را جلب کرد یک تابلو بود که اسامی 7 بنای قدیمی و معروف چین در آن نوشته بود. 1.دروازه زینگوانگ 2.بنای یادبود قهرمانان مردم 3.سالن تاریخی مائوزدونگ 4.موزه ملی چین5.سالن بزرگ مردمی6.شهرممنوعه 7. میدان تیان آنمن (تیامن)
میدان تیامن به معنای دروازه صلح آسمانی است.با عبور از کنار خیابان گروه های گردشگری زیادی از ساسر چین و ساسر دنیارا مشاهده می کنید که فوج فوج به سمت شهر ممنوعه در حرکتند میدان بسیار شلوغ است و همه توریست هستند، در ابتدای صبح خیابان را بسته اند و ماشین ها اجازه عبور ندارند.اینجا میدان تیامن است.بسیارباشکوه و زیبا ، یه چیزی تو مایه های میدان امام اصفهان خودمان. آن طرف خیابان موزه ملی چین و بنای یادبود قهرمانان مردم هم در مرکز خیابان دوبانده به وضوح پیداست و چشم نوازی می کند.
دقیقا رویبروی این مکان و در پشت سر من هم سالن بزرگ مردمی قرارداشت. به حرکت خود ادامه دادم.عکسی توجه من راجلب کرد، همان عکسی که روی اسکناس های چینی می دیدم بالای سردرب این دروازه نصب شده بود.عکس بینانگذار چین جدید بود
چند نمونه اسکناس چینی را عکس گرفتم و خوب نگاه کردم.50 یوانی ،20 یوانی،10یوانی،1یوانی و 0.1 یوانی(یی جیائو)
تا اینجای کار که بلیط ورودی نداشت ولی چشمم خورد به مردمی که توی صف های طولانی بودند و منتظر خرید بلیط بودند. ورودی شهر ممنوعه قیمتش 80 یوان (24 هزارتومان)بود. در کنار شهر ممنوعه هم می توانید از کاخ های دیگر لذت ببرید.و البته وسایل قدیمی کنار کاخ ، مثل این توپ جنگی بسیار قدیمی.
نقوش داخلی کاخ ها من را یاد کاخ عالی قاپو اصفهان انداخت.
در کنار کاخ یه مکان برای توریست ها درست شده بود برای اینکه با لباس های قدیمی پادشاهان و شاهزادگان عکس یادگاری بگیرند
پارک زیبای دیگری در کنار کاخ ها بود.ورودی این پارک 3یوان(900تومان)بود .که کاخ تابستانی پادشاه درآن وجود داشت.
وقتی وارد پارک شدم صبح بود و چینی ها در حال ورزش کردن بودند.منظره بسیارجالبی بود. ورزشی هماهنگ چند ده نفره که با هماهنگی استاد انجام میشد.از جوان 20 ساله تا پیرزن 90 ساله حضور داشتند.
در کنار ورزش جوانان.مسابقات کوچکی هم برای کودکان برگزار می شد یه چیزی تو مایه های گرگم به هوا ولی کمی متفاوت ترو البته خانواده ها هم از مناظر اطراف لذت می بردند.
پس از بازدید نیم روزه از پکن فورا به ایستگاه راه آهن برگشتم و سوار قطار شدم. چیزی که خیلی تعجب کردم این بود که قطار بیش از اندازه سوار می کرد.واقعا بیش از اندازه.به طوری که یک دستشویی رفتن شاید حدود 10 دقیقه زمان میبرد از بین آدم ها رد شد و به دستشویی رسید.
جالب تر این بود که یک خانمی که مامور قطار بود ، یک حوله و یک ماده شوینده را با خودش آورده بود و توجه تمامی مسافران را جلب می کرد و تبلیغات می کرد و موارد زیادی از آن حوله خاص و ماده شوینده را فروخت. تبلیغات این خان اینقدر جالب بود که می خوام تشریح کنم. اول یک ظرف اب بزرگ ، مثل یک تشت بزرگ تهیه کرد و پر از آب کرد و روی صندلی گذاشت ، سپس موهای خودش را با آن حوله در سه مرحله خشک کرد.یعنی فقط با سه بار کشیدن حوله روی سر، موها کاملا خشک شد و تمامی آب و رطوبت مو جذب حوله سحرآمیز شد و موهای خانم کاملا خشک شد. حتی مرطوب هم نبود.کاملا خشک.(تبلیغ حوله بود.) برای تبلیغ ماده شوینده ، همان حوله را با یک ماده که ظاهرا خیلی سیاه بود و مسافران نمی تونستند ان را پاک کنند ، آغشته کرد و سپس تنها با یک قطره از آن ماده شوینده ، حوله کاملا پاک شد.(تبلیغ ماده شوینده) تصویر خانم کاملا مشخصه و تمام مسافران که به سخنرانی اون گوش می کنند و من که عکسش را گرفتم و عصبانی شد !
شب شد و همه خوابشان برد منم یه عکس گرفتم، واقعا جای سوزن انداختن توی قطار نیست.مسیر قطار 48 ساعته طی شد.و به گوانژو رسید.
موقع بازگشت من یک تلویزیون 55 اینچ ال ای دی سه بعدی خوش قیمت از چین خریده بودم ولی نگران بودم به خاطر سایز بزرگش،اجازه ورود به بار هواپیما را ندهند ولی خوشبختانه گیر ندادند و مشکلی نبود.
در راه بازگشت به ایران تاریخ برگشت بلیط خودم را تغییر دادم و دفتر هواپیمایی به من گفت شما ساعت 5 دقیقه بامداد از گوانجو چین به سمت دبی حرکت می کنید ولی ترانزیت شما طولانی خواهد شد.ساعت4 صبح به دبی خواهید رسید و ساعت 6 بعدازظهر به تهران خواهید رفت.ولی شرکت هواپیمایی امارات برای اینکه احساس خستگی نکنید یک بلیط رفت و برگشت به داخل شهر دبی ،به همراه یک روز هتل ،صبحانه،ناهار و شام و همچنین یک ویزای 96 ساعته همه و همه به صورت رایگان برای شما صادر خواهد کرد، اگر شما به این بلیط علاقمند باشید. منم خوش شانس بودم و بلیط را گرفتم. برای ورود به کشور دبی از چشمها عکسبرداری می کنند به جای انگشت نگاری! البته اگه لنز داشته باشید باید لنز را از چشمانتان خارج کنید و سپس عکس بیاندازید.این کار پس از صدور ویزا انجام میشه.
با یک سرویس رایگان به سمت هتل حرکت کردیم.هتل بسیار خوبی بود.با منوی آزاد غذا که البته برای ما رایگان بود.
راهرو هتل و رستوران هتل که در طبقه همکف قرار داشت.
با یک بلیط مترو میشه تمام شهر دبی را گشت.در حدود 2 ساعت میشه کل دبی را بازدید کرد. نمونه ایستگاه مترو دبی با طرحی مدرن و زیبا.
نمایی از شهر دبی و خطوط مترو داخل شهر که هم زیر زمینیه و هم روی سطح زمین.مترو دبی دارای دو خط هست و البته خیلی کوچیکه.تمام سطح شهر دبی پوشیده از ماسه های صحرا مگر خیابونها و ساختمانها.
به صاحب هتل گفتم من نصف روز در دبی هستم ، کجای دبی از همه جا قشنگتره برم ببینم.گفت برو به برج خلیفه!
برج خلیفه یا برج دبی نام آسمانخراشی است که در شهر دبی و در امارات متحدهٔ عربی قرار دارد. این برج با ۱۶۳ طبقه قابل استفاده و ۸۲۸ متر ارتفاع، در حال حاضر بلندترین سازه و آسمانخراش ساخته شده به دست انسان است.
هر نیم ساعت یکبار آبنمای کنار برج شروع به کار میکنه که آب نمای برج خلیفه با هزینه ای بالغ بر ۲۱۸ میلیون دلار به طراحی درآمده است.این فواره ۲۷۵ متر طول دارد و قادر به پرتاب آب به ارتفاع ۱۵۰ متری است. همچنین دارای ۶۶۰۰ لامپ در ۲۵ رنگ مختلف است که البته با پخش آهنگ بسیار جذاب و موسیقی عربی همراه است.
پل زیبای کنار برج خلیفه.تو مایه های پل شهرستان اصفهان خودمونه. کنار این مجموعه هتل ها ، بازارها و پاساژهای بزرگ خرید وجود داره که میشه برای خرید به آنها مراجعه کرد.
کم کم باید حواسم به ساعت باشه ، آخه ساعت 6 بعدازظهر باید به تهران برگردم.اتوبوس ساعت 5 بعدازظهر کنار هتل منتظر ما بود تا به فرودگاه برگرده.به فرودگاه دبی برگشتم و از آنجا به فرودگاه امام خمینی رسیدم.راستش یه تلویزیون همراه من بود و شنیده بودم که مالیاتش را خواهند گرفت.وسایل معمولی را از فرودگاه خارج کردم ولی تلویزیون را از مسیر پرداخت گمرک خارج کردم. دو حالت داره.یکی اینکه تلویزیون نو باشه یا مستعمل.اگه نو باشه برای هراینچ تلویزیون چه ال ای دی و چه ال سی دی باید 20 دلار پرداخت کرد.(فقط برای مارک سونی به ازای هراینچ 30 دلار مالیات دارد.) اگر مستعمل بود مبلغ کل به یک سوم یا یک چهارم تقلیل پیدا میکنه.تلویزیون من هم 55 اینچ مارک غیر سونی بود که مبلغ کل آن میشد 1100 دلار که البته با کلی چونه زدن تنها مبلغ 700 هزار تومن مالیات دادم.البته اگه احساس کردید تلویزیون شما در بار شکسته شده ، قبل از باز کردن جعبه تلویزیون ، نماینده امارات را صدا بزنید و در حضور او ، باز کنید. شاید امارات خسارت شما را بعد از کلی نامه نگاری پرداخت کنه. توی فرودگاه خانواده منتظر من بودند و من به اصفهان بازگشتم. به امید روزی که درآمد کشور ایران از طریق صنعت گردشگری و توریست تامین شود نه از طریق فروش نفت ! این سفرنامه نتیجه ی یک ماه تلاش و کوشش فردی و تجربه ی 4 بار سفر به کشور چین و شهر شنزن بوده است. و بعداز دریافت این تجربیات تمام تلاش خود را برای شناساندن این مکان به تمام دوستان و آشنایان خود کردم.من 4 بار به ویندواودورد رفتم و هربار متوجه می شوم که دنیایی از این پارک بزرگ به جا مانده است.
نویسنده : مسلم آقابابایی بادافشانی