سفرنامه کرمانشاه
نوشتن سفرنامه و مهم تر از اون نوشتن صادقانه جزئیات سفر یکی از علاقه مندی های همیشگی من بوده و از اون جایی که من قصد دارم بیشترین تعداد سفرنامه مخصوصاً سفرنامه داخلی رو توی این سایت داشته باشم (چون دیدم که سفرنامه خارجی زیاد هست و سفرنامه داخلی کمه) این بار به سراغ نوشتن سفرنامه کرمانشاه رفتم.
کرمانشاه یکی از استان های قدیمی کشور هستش که بارها راجع بهش خونده بودم و از اون جایی که مسافرت توی بهار از همه فصل های سال بهتره (چون هم هوا خیلی خوبه هم روزها حسابی بلند) صبح سه شنبه 23/2/93 ساعت 5 صبح از تهران به سمت کرمانشاه حرکت کردیم. برای رفتن به کرمانشاه یک مسیر بیشتر وجود نداره اونم اینه که اول برین همدان و از اونجا به سمت کرمانشاه برین. ما ساعت 8:30 رسیدیم به همدان. یکی از نکات جالبی که توی مسیر توجه منو جلب کرد هزینه بالای عوارضی های این جاده نسبت به جاده های دیگه بود. طوری که ما تا خود کرمانشاه تقریباً 7000 تومن عوارضی دادیم. خلاصه صبحونه رو توی همدان و نزدیک آرامگاه باباطاهر خوردیم و بعدش هم به سمت کرمانشاه حرکت کردیم. یکی دیگه از نکات مهم سفر به کرمانشاه اینه که حتماً صبح حرکت کنین. به دلیل اینکه تعداد زیادی از مکان های دیدنی توی شهرهای استان کرمانشاه و قبل از رسیدن به خود شهرستان کرمانشاه قرار داره. جاده کرمانشاه یکی از زیباترین و دیدنی ترین جاده های ایران هستش. توی جاده هایی که من سفر کردم بعد از جاده های شمال و اردبیل (خلخال- اسالم)، جاده کرمانشاه بی نظیره.
اولین شهری که توی استان کرمانشاه واردش می شین شهرستان کنگاور. معروفترین اثر باستانی کنگاور معبد آناهیتا هستش. معبد آناهیتا دومین بنای سنگی ایران پس از تخت جمشید هست. این بنا بر روی تپهای با ارتفاع ۳۲ متر ساخته شده و 220 متر طول و 210 متر عرض داره و ضخامت دیوارهای محیطیش هم 5/18 متره. قدمت بنا هم به دوره اشکانیان و ساسانیان نسبت داده شده.
در حق بنا به شدت، به شدت کم لطفی شده. به قدری خورد توی ذوقم که حد نداره. در اصلی موزه توی خیابون اصلی شهرستان کنگاوره ولی اطراف بنا از طرف محلی بازه و وقتی ما رفتیم اونجا بومی های منطقه نمی دونم داشتن دور و بر چه چیزی می چیدن! وقتی هم من از مسئول موزه پرسیدم که این دور و بر رو هیچ کس کنترل نمی کنه خیلی راحت و ساده گفتن نمی تونیم این کارو بکنیم و محلی های منطقه خیلی راحت رفت و آمد داشتن با بچه هاشون و خب این باعث لطمه دیدن یه همچین اثر تاریخی می شه. هرچند که از اثر چیز زیادی هم باقی نمونده بود.
پلکان بنا
یکی از ستون های باقی مانده
شنیده بودم که توی کنگاور جاهای دیدنی دیگه هم هست ولی با پرس و جو متوجه شدیم چند حمام قدیمی وجود داره که دیگه الان بازدید نداره و به جز معبد آناهیتا که معروفترین اثر هستش توی کنگاور اثر باستانی دیگه ای نبود. به همین خاطر به سمت صحنه حرکت کردیم. یکی از ویژگی هایی که استان کرمانشاه رو معروف کرده وجود گوردخمه هایی هستش که توی شهرستان های مختلف این استان وجود داره. یکی از این گوردخمه ها توی شهرستان صحنه قرارداره به اسم گوردخمه یا مقبره صخره ای کیکاووس. این گوردخمه در بدنه کوه شوق علی در شمال شهر صحنه و سمت راست رود دربند حجاری شده است و جالبه که کلا اهالی کرمانشاه خیلی خیلی زیاد علاقه دارن که بیشتر گوردخمه ها رو به شیرین و فرهاد نسبت دهند. عده ای هم این گوردخمه رو یکی از نادرترین گوردخمه های دوطبقه مادها میدونند. البته مکانی که گوردخمه واقع شده رو تبدیل به یه مکان تفریحی کردن و ورودی داره و یه جورایی شبیه به دربند تهران شده، محلی کوهستانی برای تفریح با یه اثر تاریخی.
همونطور که دیده می شه جلوی گوردخمه ایوان وجود داره و با وجودی که گوردخمه در اون ارتفاع هستش و دسترسی بهش خیلی سخت برام تعجب آوره که چه کسی تونسته بره اون بالا و یادگاری بنویسه!
منظره گوردخمه از بالا
شهرستان بعدی، شهرستان معروف بیستون با کلی اثر تاریخی دیدنی. یکم قبل از رسیدن به خود شهرستان پل بیستون قرار داره که روی یه رودخونه کم عمقی قرار داشت و فکر کنم 4-5 طاق داشت. (متاسفانه چون در حال رانندگی بودیم و نتونستیم بایستیم عکسی ازش ندارم).
محوطه تاریخی بیستون از دوران پارینه سنگی قابل سکونت بوده. بعد از اینکه ماشینتون رو پارک کردین می تونین بروشور مجموعه رو که در اختیارتون می ذارن بگیرین و استفاده کنین. اولین اثری که ما اونجا دیدیم نقش برجسته هرکول بود. این نقش مربوط به دوره اشکانی هستش و مرد عریانی رو نشون می ده که تو دست چپش به نظر می رسه قدحی یا کاسه ای بزرگ باشه و سمت راستش هم گرز مخروسی وجود داره. پشت این نقش برجسته کتیبه ای هستش که به خط یونانی نوشته : به سال 164 ماه پانه موی هرکول فاتخ درخشان به وسیله هیاکنیتوس پسر پانتیاخوس به سبب نجات کل امن فرمانده کل این مراسم بر پا شد.
اثر بعدی که دیدیم مربوط بود به نقش برجسته مهرداد دوم. البته باید اینو بگم که متاسفانه این نقش برجسته ها تقریبا از بین رفته بود و من نمی دونم چرا از این آثار مراقبت کافی نمی شه. واقعاً حیفه. بیشتر نقش برجسته ها صاف شده بودن و واقعاً با اون چیزی که ما توی اینترنت قبل از سفر پیدا کرده بودیم فرق داشت و یکی دیگه از ایرادهایی که وجود داره اینه که این نقش ها تو دل کوه و شما مجبورین از یه فاصله خیلی دوری اونها رو ببینین. حتی بعضی جاها ما مجبور می شدیم عکس بگیریم و از توی عکس یه اثری رو مشاهده بکنیم. به هر حال. نقش برجسته مهرداد دوم هم مربوط به دوران اشکانی و از اسمش پیداست که مربوط به مهرداد دوم و به سال های 123 تا 110 قبل از میلاد تعلق داره.
سمت راست نقش برجسته مهرداد دوم، نقش برجسته گودرز وجود داره. متاسفانه چیز زیادی از اثر باقی نمونده. منم توضیحات اضافی رو توی متن سفرنامه م نیاوردم چون که مطمئنا بروشور رو همه می گیرن و من فقط مطالب مهم و نکاتی رو که توی بروشورها نبود رو می نویسم. این نقش برجسته هم مربوط به گودرز دوم اشکانی هستش و صحنه پیروزی گودرز دوم رو نشون می ده.
اثر بعدی نقش برجسته و کتیبه داریوش اول بود که تو دل کوه حجاری شده بود و متاسفانه جلوش داربست بسته بودن و حتی از همون پایین کوه هم نمی شد چیزی رو از این نقش برجسته که می گفتن از همه با ارزشتره دید و جالبه که همسرم هم که سالها قبل آموزشی سربازی شو کرمانشاه گذرونده بود می گفت این داربست ها از 8 سال پیش تا حالا اینجاست و اون موقع ها هم می گفتن که دارن مرمت می کنن. متاسفانه و صد حیف که نتونستیم این اثر با ارزش رو ببینیم. تنها چیزی که من دیدم نقش برجسته چندسرباز شبیه سربازهای هخامنشی تخت جمشید بود که بالای سرشون علامت فروهر داشت. حدودا نزدیک به 10 تا غار هم تو دل کوه وجود داشت که چندتایی شون هم اسم داشت مثل غار شکارچیان، غار مرتاریک، غار مردودر و ...
یکی دیگه از جالب ترین و مهم ترین آثار دیدنی این محوطه فرهادتراش هست. صفحه ای به طول 200 متر و عرض 30 متر که در دامنه کوه بیستون تراشیده شده. همونطور که گفتم یکی از ویژگی های اهالی کرمانشاه که ما بارها باهاش مواجه شدیم این باور که همه آثار باستانی خودشون رو به فرهاد نسبت می دن مثل این اثر که می گن خسرو پرویز به فرهاد که عاشق شیرین بوده می گه کوه رو بتراشه ولی شواهد تاریخی نشون می ده که این تراش برای ثبت یه اثر تاریخی تراشیده و نصفه کاره هم رها شده.
محوطه بیستون
محوطه بیستون دوتا اثر تاریخی دیگه داره که من خیلی دوست دارم: کاروانسرا. 2 تا کاروانسرا تو این محوطه وجود داره. کاروانسرای شاه عباسی و کاروانسرای ایلخانی.
کاروانسرای عباسی سمت راست تصویر و کاروانسرای ایلخانی سمت چپ تصویر قرار داره.
کاروانسرای شاه عباسی به سبک چهار ایوانی ساخته شده و در چهار گوشه بنا هم برج های مدور و هشت ضلعی قرار داره. دیوار محیطی کاروانسرا از داخل و خارج تا کف طاق نماها با سنگ های تراشیده هستش و از کف به بالا هم آجر. دروازه ورودی کاروانسرا به عرض 5/3 متری در ضلع جنوبی ش قرار داره و در هر طرفش هفت طاق نما قرار گرفته.
در ورودی کاروانسرا
طاق های کاروانسرا.
عکس رو با هم ادغام کردم. سمت راست 6 تا طاق هستش و طاق مخفی رو مشخص کردم و سمت چپ طاقی که توی عکس سمت راست نیست عکسشو گذاشتم. بعد از دروازه، یه فضای سرپوشیده با طاق جناغی مانند وجود داره که در طرفینش دوتا ایوان قرار داره و در ابتدای ایوان ها راه پله برای ورود به پشت بوم و خیلی جالب بود که بر عکس خیلی جاهای دیگه این راه پله ها بسته نبود و ورود داشت و می شد رفت.
بعد از این فضای گنبددار وارد حیاط کاروانسرا می شین. در هر ضلع کاروانسرا شش اتاق چهارضلعی وجود داره و یه طاق بزرگ و کلا کف این محوطه سنگ فرش شده بوده. این بنا به دستور شاه عباس صفوی ساخته شده.
اتاق های داخل بنا رو هم فکر می کنم که خراب کردن و سرتاسری کردن، از خط کشی کف زمین اتاق ها معلوم بود. البته این حدس منه و نمی دونم چقدر درست باشه و خب توی بروشور هیچی نوشته نشده بود و به جز یه آقایی که مسئول مراقبت از اونجا بود که کسی آسیب نزنه راهنمایی وجود نداشت که بشه سوال کرد. به هر حال داخل چهار تا راهرو بن بست وجود داشت. یعنی چهار تا راهرو معادل همون چهارضلع.
متاسفانه از کاروانسرای ایلخانی خرابه هایی بیشتر باقی نمونده بود. جنس بنا هم سنگی بود. بالاخره گشت زنی ما تو محوطه باستانی و پر از آثار تاریخی بیستون تموم شد و به سمت خود شهر کرمانشاه حرکت کردیم، بعد از 20 دقیقه وارد شهرستان کرمانشاه شدیم و همکارم که از قبل منتظر ما بود و من نمی دونستم، به همراه خانوم و دختر کوچولوش اومدن پیشواز ما و ما رو برای ناهار بردن و حسابی شرمنده کردن. همه هم می دونن که کرمانشاه و دنده کبابش. خلاصه ناهار فوق العاده رو مهمون همکار گرامی م بودیم و بعدش هماهنگی های لازم رو جهت سکونت ما که از طریق سازمان محل خدمتم در اختیار ما گذاشته بودن انجام دادن و قرار شد بعد از یه استراحت کوتاه همراه اونا بریم و شهر رو بگردیم.
دنده کباب و جوجه کباب.
فوق العاده خوشمزه با گوشت خالص. با گوشت تماما گوشت واقعاً. بعد از ساعتی استراحت به سمت بنای تاریخی کرمانشاه یعنی طاق بستان حرکت کردیم. توی محوطه طاق بستان یه دریاچه کوچیک درست کردن و جلوی خود بنا رو هم بستن احتمالاً به خاطر اینکه مردم آثار باستانی دوست بنا رو تخریب نکنن و یادگاری ننویسن.
بنای طاق بستان شامل دو تا طاق و یک عدد صفحه تراشیده شده هستش.
تاق بزرگ مربوط به اواخر دوره ساسانی هستش. فرشته های سر در تاق نماد پیروزی هستن و صحنه داخل تاق خسرو پرویز رو بین اهورامزدا و آناهیتا نشان می دهد.
تو دیواره تاق کوچیک پیکر شاپور دوم سمت راست و پیکر شاپور سوم سمت چپ که تاق به دستور اون حجاری شده دیده می شه. تو سنگ نگاره تراشیده شده در سمت راست مظهر اهورامزدا و در وسط صحنه اردشیر دوم در حال تاج ستانی دیده می شه. توضیحات بیشتر رو هم توی عکس ها می تونین بخونین.
بعد از اینکه تاق بستان رو حسابی گشتیم و همکارم هم اومد همگی رفتیم بالای کوه و ساعتی اونجا بودیم و از منظره شهر لذت بردیم.
منظره شهر از بالای کوه تاق بستان
بعد از اون هم رفتیم کمی داخل شهر گشتیم و خیابون ها و بعضی محله ها رو دیدیم و بعد از صرف شام که اونم باز مهمون همکارم و خانواده ش بودیم برگشتیم برای استراحت. صبح روز دوم قرار شد بریم سمت غرب استان کرمانشاه و شهرستان های اون اطراف رو ببینیم. جاده ای که می شد رفت جاده ای بود که می رفت ماهیدشت، اسلام آباد غرب، دالاهو (کرند)، سرپل ذهاب و در نهایت قصرشیرین. توی مسیر رفتنمون به یه آبشار طبیعی رسیدیم که تابلو داشت توی مسیر. البته اسامی که توی کرمانشاه روی آبشارهاشون می ذاشتن هم سراب بود. آبشار کوچیکی بود ولی خالی از لطف و زیبایی نبود.
بعد از اون دوباره به مسیرمون ادامه دادیم. قبلاً توی اینترنت خونده بودم که یکی از هفت جاده زیبای ایران جاده های کرمانشاه و واقعاً هم همینطور بود. زیبایی جاده های مسیر مثال زدنی نیست و فصل سرسبز اردیبهشت هم این زیبایی رو دوچندان کرده بود. جاده اصلی هم پر از فرعی های زیبا و بکر و خلوت بود و هر از گاهی یه خانواده ای رو می دیدی که برای پیک نیک اومده. واقعاً جاده های سبز و زیبایی بود.
یکی از مناطق بکر کرمانشاه که متاسفانه ما نتونستیم بگردیم روستای ریجاب هستش که بهتون پیشنهاد می کنم اصلاً از دستش ندین. روستای ریجاب . روستای ریجاب یا در اصطلاح محلی ریژاو سمت راست مسیر و 15 کیلومتر قبل از رسیدن به سرپل ذهاب در دل کوه دالاهو قرار داره و اگه دقت کنین حتما متوجه تابلوش می شین. مسیر پیچ در پیچ داره ولی خیلی قشنگه. ما توی مسیر یه بنا دیدیم که جذبمون کرد و نگه داشتیم و ازش عکس گرفتیم، بعدش که یکم فضولی کردیم متوجه شدیم غسالخونه س.
البته در طی مسیر روستاهای دیگه ای هم وجود داره. آخر مسیر یه امامزاده بود و محلی پارکینگ مانند که عده ای ماشین هاشون رو پارک کرده بودن و رفته بودن بالای کوه تا به آثار باستانی اون بالا برسن. چند نفر از محلی هایی که اونجا بودن به ما گفتن باید ماشین رو پارک کنین و 1 ساعت پیاده روی رو توی یه مسیر صعب العبور بریم بالا و از اونجایی که ما 2 نفر بیشتر نبودیم و کفش کوه هم نداشتیم منصرف شدیم. البته صد حیف. خیلی دلم می خواست برم و ببینم.
آثار باستانی روستای ریجاب
یکی دیگه از اون فرعی هایی که گفتم توی جاده اصلی وجود داره و خیلی هم قشنگه روستای پاتاق هستش. اگه گروهی سفر کردین حتماً شده یه لیوان چایی بخورین و از هوای خوب و سرسبز این روستا بهره ببرین. یکم جلوتر از ریجاب سمت چپ یه جاده خاکی رو به پایین می ره که بنای طاق گرا اونجا قرار داره. طاق گرا مربوط به اواخر دوره ساسانی هستش و تا الان هم کارکرد واقعی این بنا مشخص نشده.
آخرین شهرستانی که ما دیدیم هم شهرستان سرپل ذهاب بود. می خواستیم بریم و نقش برجسته آتوبانی نی رو ببینیم. متاسفانه حتی بومی های اونجا هم بلد نبودن بهمون نشونی بدن. اثر کنار یه مدرسه رها شده بود و می تونم بگم تقریباً به طور کامل صاف شده بود. هیچ حفاظی هم براش وجود نداشت. واقعا که متاسف شدم. کلی هم نگاه کردیم تا تونستیم مثلاً اثر برجسته رو پیدا کنیم. قضاوت با شما. عکس هاشو ببینین.
برای برگشت تصمیم گرفتیم از جاده گیلانغرب برگردیم خود کرمانشاه. واقعاً جاده زیبایی بود. برگشتمون خیلی طولانی شد. چون مرتب کنار جاده می ایستادیم و عکس می گرفتیم.
روز سوم مسافرت بعد از خوردن صبحونه به سمت روانسر حرکت کردیم تا بریم و غار قوری قلعه رو ببینیم. این غار زیباترین و بزرگترین غار آبی آسیا هستش و واقعاً غار حیرت انگیزی هست. توضیحات بیشتر در مورد خصوصیات این غار توی دوتا عکس زیر بیان شده.
از اونجایی که محیط غار خیلی تاریک بود نمی شد عکس های با کیفیتی گرفت چون مجبور بودیم که نور رو زیاد کنیم و همین مساله باعث باز شدن دیافراگم دوربین و لرزش دست می شد. به هر حال چند تا از عکس هایی که از همه بهتر بودن رو گذاشتم.
بعد از دیدن قوری قلعه و یکمی گشتن توی محوطه و خوردن نون محلی به سمت پاوه حرکت کردیم. خیلی جالب بود که قبل از پاوه چندتایی روستا بودن که بافتشون پلکانی و شبیه ماسوله بود مثل یکی از روستاهای اول مسیر به اسم شمشیر که خیلی چشمگیر بود و ازش خوشم اومد.
در نهایت ما به شهرستان پاوه رسیدیم. البته باید بگم شهرستان فوق العاده زیبای پاوه. بافت تمام روستاها قبل از پاوه و خود پاوه پلکانی بود. پاوه به عنوان شهر مرزی بسیار زیبا هستش و بازار معروف و ارزونی نسبت به تهران داره. البته پارچه های خیلی قشنگی هم داره. جالبه که توی پاوه خانم ها با لباس محلی تو خیابون هستن و معلومه خیلی به فرهنگ کرد بودن خودشون اعتقاد دارن و این مساله زیبایی این شهر مرزی رو دوچندان کرده بود. مردم پاوه خیلی خیلی مردم باشعور و بافرهنگی بودن. ما یه جا دوربین رو کاشتیم که عکس بگیریم و خیلی برای من جالب بود با این که منظره مورد نظر محل رفت و آمد مردم بود هیچکس از جلوی دوربین رد نشد. برعکس خیلی شهرهای دیگه که می رفتیم و دیگران میومدن تو کادر !!!!
آخرین روز مسافرت ما فرا رسید و تصمیم گرفتیم برای برگشت به جای اینکه بریم کرمانشاه دوباره از مسیر مرزی یعنی از جاده نوسود به سمت کردستان بریم و بعدش همدان و تهران. مثل باقی جاده ها، جاده کوهستانی و سرسبز و بسیار قشنگ بود.
قبلاً توی اینترنت خونده بودم که یه روستایی هستش به اسم هجیج که به ماسوله ی سنگی معروفه. عکسهاشو دیده بودم که خیلی هم نظرمو جلب کرد. تصمیم گرفتیم بریم و این روستا رو هم ببینیم. به سختی مسیر روستا رو توی کوهستان پیدا کردیم. جاده کاملاً خاکی بود و داشتن توش کار می کردن که مسیر رو درست کردن. رفتیم و روستای هجیج رو هم دیدیم. البته به نظر من روستای آنچنان جذابی که انقدر ازش تعریف شده بود نبود. به نظر من روستاهای اول شهرستان پاوه مثل شمشیر قشنگ تر و جذاب تر بودن.
بعد از دیدن روستای هجیج به سمت کردستان حرکت کردیم. وارد استان کردستان که شدیم یه خوارکی به اسم کلانه توجه ما رو جلب کرد چون همه جا داشتن می فروختن و خوراکی محلی اونجا بود که حسابی هم چرب و چیلی بود. این خوراکی نونی شبیه تافتون داشت که جعفری و ادویه مختلف روش می ریختن و کمی سرخش می کردن و با دوغ محلی حسابی چسبید.
توی استان کردستان میوه خوشمزه ای که خوشبختانه فصلش هم بود توت فرنگی بود که باغدارها توی خیابون می فروختن و واقعاً اونجا می شد فهمید طعم توت فرنگی چقدر متفاوته. در نهایت رسیدیم به شهرستان مریوان و یکراست رفتیم سراغ دریاچه زریبار. این دریاچه، دریاچه طبیعی هستش که زیبایی خاص خودشه داره و یکی از دریاچه های معروف ایرانه. یه قایق 2 نفره گرفتیم و نیم ساعت روی دریاچه قایق سواری کردیم.
برای ناهار هم تصمیم گرفتیم ماهی کبابی زریبار رو بخوریم. ماهی همون دریاچه که از وسط پهنش می کردن و روی زغال با روغن محلی و روغن زیتون سرخش می کردن. بی نهایت خوشمزه و خوش عطر می شد. جای همه واقعاً خالی. خودمم که دارم می نویسم باز دهنم آب افتاد.
بعد از خوردن ناهار بی وقفه از مسیر همدان به سمت تهران حرکت کردیم. امیدوارم این سفرنامه به درد دوستانی که می خوان برن کرمانشاه بخوره. خود شهرستان کرمانشاه یکی دو اثر دیدنی بیشتر نداره ولی تمامی شهرها و روستاهای اطرافش پر از دیدنی هستش. حتما وقت بزارین و اونجاهایی هم که ما نرفتیم رو برین.
در انتها اینکه چون توی سفرنامه قبلی که برای سایت فرستادم خیلی ها نظر می ذاشتن و ازم می خواستن که جواب رو براشون ایمیل کنم باید بگم که من به ایمیل هیچ کس دسترسی ندارم و سایت هم ایمیل دیگران رو به خاطر امانت داری در اختیار کاربرای دیگه نمی زاره اگه برام نظری می زارین یا حتی سوالی دارین دوباره به همین جا سر بزنین. چون مطمئن باشین من در اولین فرصت سر می زنم و جواب رو براتون اینجا می نویسم.
نتیجه گیری و توصیه ها : خوردن بستنی قیفی عسلی توی کرمانشاه فراموشتون نشه. اگه شما هم مثل من و همسرم عکاسی براتون مهمه حتماً صبح زود برای دیدن اطراف شهر حرکت کنین چون قسمت هایی از منطقه کوهستانی و هوا زود تاریک می شه و شما فرصت عکاسی رو زود از دست می دین.
هزینه های این سفر (اردیبهشت 93) :
عوارضی های مسیر رفت و برگشت : 12000 تومان
ورودی معبد آناهیتا : نفری 2000 تومان
ورودی پارکینگ گوردخمه فرهادتاش : 2000 تومان
ورودی پارکینگ بیستون و مجموعه بیستون : 2000 تومان و نفری 2000 تومان
ورودی مجموعه طاق بستان : نفری 2000 تومان
ورودی پارکینگ قوری قلعه و مجموعه قوری قلعه : 2000 تومان و نفری 2500 تومان
اجاره قایق دریاچه زریبار : 5000 تومان برای نیم ساعت
بنزین (400 تومنی) : 50000 تومان