سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان (بخش دوم)

4.4
از 30 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان (بخش دوم)
آموزش سفرنامه‌ نویسی
26 مرداد 1394 15:33
23
25.5K

درست در طرف دیگه خیابون، میدون مشهوری به نام اژدها بود که برای رسیدن به اون باید از زیر گذر عبور میکردیم. جالب اینکه یکی دیگه از سیاست های زیباسازی شهرشون، عدم استفاده از پل های روگذر بود. اونجا راه پله هایی کنار یه تراموای زیبا بود و به پارکی زیبا ختم میشد، که برای تماشای منظره کل شهر و برج های شعله بود. البته ما هیچ وقت نتونسیم از تراموا استفاده کنیم. چون غالباً وقتی ما میرفتیم خارج از زمان کاریش بود.

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

به پیشنهاد پلیس اون اطراف، پله ها رو بالا رفتیم و شروع به عکاسی کردیم. ولی چون کنار وزارت خونه یا یه جای سیاسی مهمی بود، پلیسا بیسیم زدن، اومدن و از ما خواستن یه سری عکسارو پاک کنیم! بعد از طی چند پله دیگه، به اون پارک واقعاً زیبا رسیدیم.

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

برج های شعله یا flame towers متشکل از سه برج با استفاده های تجاری، مسکونی و هتل هست، که هر کدوم 190 متر ارتفاع دارن و 350 میلیون دلار هزینه برده. ساختش هم از سال 2007 تا 2012 به طول انجامیده. سرتاسر نمای این سه برج، 10.000 LED وجود داره که در شب به یه نمایشگر عظیم تبدیل میشه و نمای بسیار بسیار زیبایی رو به باکو میبخشه.

اگه بخوام بیشتر از سیاست های زیبا سازیشون براتون بگم، اینه که در سراسر شهرهای آذربایجان، تیرهای برق به یک شکل واحد و واقعاً زیبا بود (شما میتونید تو عکس بیله سوار هم شاهد همین مدل تیرها باشید). مورد دیگه هم اینکه اصلاً سیم کشی شهری با تیر برق نبود، که حتماً از کانالای زیر زمینی استفاده میکنن. این هم زیبایی خاص خودش رو داشت.

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

بعد از اونجا تصمیم به رفتن به سمت هتل کردیم و این خودش تبدیل به یه داستان شد! چون از قرار معلوم 90% خیابونای باکو یک طرفه بود! و ما اصلاً اینو نمیدونسیم. من از GPS به داداشم آدرس میدادم، اما اون میگفت بابا اینجا که یک طرفس!!!! بعد که بیشتر روی GPS زوم کردم، دیدم راست میگه! همه خیابوناش یه فلش داره! خلاصه بعد از کلی دور شدن راه و کلی استرس به مقصد رسیدیم. واقعاً یکی از پر استرس ترین و پر هیجان ترین زمان مسافرت ما بود. چون ما تو دل شهر بودیم و از ساختمونای معروف، که قبلاً مطالعش کرده بودم، مثل ساختمان دولت مردانش رد میشدیم و من میخواستم نگاه کنم، باز نقشه رو اشتباه میکردم! بعد هم اینکه کلاً روش رانندگیشون با ماها خیلی فرق داشت. اصلاً وقتی به شهر نگاه میکردیم، حس دیدن یه فیلم اسلوموشن بمون دست میداد! چون انقدر ماشینای مدل بالا با سرعت آهسته و بین خطوت و با نظم خاصی حرکت میکردن که تعجب برانگیز بود. اصلاً صدای بوق نمیشنیدیم، مگر اینکه یه اشتباهی میکردیم و همه به شدت معترض میشدن! و اینکه تنها خطا کننده هم ما بودیم! آخه چراغ های راهنماییش یه تیرای نازک و قشنگ کنار خیابون بود، که اصلاً ما بش عادت نداشتیم، هیچ وقت نمیدیدم و ردشون میکردیم و این میشد که همه دستشون رو روی بوق به نشونه اعتراض نگه میداشتن!!!!!

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

چراغ های راهنمایی مزاحم!

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

خیابون های زیبای باکو

خلاصه به هر مشقتی که بود، رسیدیم هتل. ورودی هتلمون زیاد جالب نبود و عین یه خونه معمولی بود. هتل طبقه اول و دوم ساختمان بود و طبقه همکف فقط راهرو بود:

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

راهرو های هتل

رفتیم تو لابی و رزرو نامه رو نشون دادیم. بعد از چک کردن اوکی دادن. از اینترنت رایگان هتل استفاده کردیم و به خانواده ها خبر رسیدن رو دادیم. انتخاب اتاق رو به خودمون سپردن، که ما طبقه بالا رو انتخاب کردیم. دو روز اول رو اونجا بودیم و به خاطر دیر تمدید کردن، مجبور شدیم اتاقمون رو عوض کنیم. البته اتاق اول خیلی بهتر بود. اتاق ها بسیار تمیز بودن. هر روز ملافه ها عوض میشدن و اگه لازم داشتیم یه تابلوی آویز بود که به دستگیره در متصل میکردیم. به این معنی که اتاق رو مرتب کنن. اتاق کمد های بزرگ و بسیار تمیز، تلویزیون کوچیک، یخچال کوچیک، میز توالت و سرویس بهداشتی بسیار خوب داشت. مشکلش نداشتن سشوار بود که ما همراه داشتیم. در کل ، هتل چند تا عیب داشت. اول، نمای بیرونی نامناسب، دوم، نداشتن صبحانه رایگان و سوم اینکه آسانسور نداشت. صبحانه و ماشین لباسشویی رو با پرداخت هزینه فراهم میکردن. یه مشکل دیگه هم پارکینگ نداشتن هتل بود که البته ما هیچ وقت مشکل نداشتیم و جلو هتل پارک میکردیم. اما نسبت به قیمتی که داشت عالی بود. مخصوصاً! اینکه برای تمدید شب سوم 40 دلار بیشتر ندادیم!

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

اتاق اولمون. البته پس از تحویل

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

اتاق دوم که یه کم کوچیکتر بود

پارک ماشین توی باکو قانون جالبی داشت. شما اگه در مرکز شهر پارک میکردی ساعتی یک منات و اگه اطراف شهر، 50 قپیک (به قول خودشون alli ghapik ). نحوه پرداختشون اینجوری بود که یه کیوسکایی تو همه خیابونا بود. شماره ماشینو بش میدادیم. بعد یه فیش میداد و زیر برف پاک کن میذاشتیم. پارک بان مسئول چک کردن اینا بود. وقتی کارمون تموم میشد، پارک فیش رو نشون دستگاه میدادیم و هزینه رو میگفت. اما پرداخت با کارت اعتباری بود که ما هزینه رو نقدی به پارکبان میدادیم و خودش برامون کارت میزد.

اما صاحب هتل اومد با پارکبان حرف زد و ما فقط شبانه روز 2 منات بابت پارکمون میدادیم!

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

ما اصلاً توقع بیشتری از هتل نداشتیم. چون همیشه بیرون بودیم و فقط نیاز به یه جای راحت برای خواب داشتیم که خداروشکر حتی از توقع ما هم بیشتر بود. دیگه به دلیل گشنگی زیاد، از رسپشن آدرس مک دونالد رو گرفتیم و فهمیدیم 100 متر اونورتره. هر چی داشت میگذشت بیشتر از موقعیت هتلمون خوشحال میشدم. هتل ما در مرکز شهر بود و حتی اگر اهل پیاده روی بودید، میشد همه جارو با چند تا خیابون پیاده رفت.

بعد از رفتن به خیابون، فهمیدم خداروشکر هتل ما کنار خیابونای معروف تارگوی بود (البته توی نقشه اسم نظامی رو داره). چند تا خیابون سنگ فرش شده، فقط برای پیاده روی که تنها قدم زدن در اونجا، به آدم لذتی غیر قابل وصف میداد. مخصوصاً با نورپردازی توی شبش که بی نظیر بود:

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

یه گوشه از تارگوی کلیسای قدیمی ای بود که ما همیشه اونو بسته دیدیم و نشد که یه سری بش بزنیم.

دور تا دور، فروشگاه های پوشاک ، لوازم آرایشی ، آنتیک فروشی ، رستوران و کافه های معروف و بی نظیر بود.

یه چیزی که تو فروشگاهاشون بش برخورد کردیم، این بود که در ورودی هر فروشگاه کمدی برای وسایل مشتری بود که نکته جالبش استفاده از اثر انگشت فرد بود:

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

بعد از یه گشت مختصر تو مغازه ها، رفتیم مک دونالد. از اونجا که دوستم رفته بود مالزی و میگفت غذای حلال هم دارن، منم گفتم اینجام همه مسلمونن، رفتم از مسئولی که انگلیسی بلد بود، پرسیدم غذای شما حلاله؟ همه زدن زیر خنده! گفت نه و ما اومدیم بیرون!

بعد رفتیم kfc 100 متری مک دونالد بود و اونجا هم همین سوال رو پرسیدیم. اونا به یه برگه که روی دیوار نصب بود اشاره کردن که به زبان عربی و انگلیسی بود، با تیتر "شهادت الطیبه الحلال". ما هم خوشحال شدیم و از غذا های لذیذ و ارزون اونجا استفاده کردیم. که فک کنم حدود 10 منات برامون دراومد.

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

بعد از اونجا به سمت هتل رفتیم تا یه تجدید قوا داشته باشیم و به ادامه روزمون بپردازیم. بعد از ظهر تصمیم گرفتیم به سمت موزه فرش حرکت کنیم. ورودی موزه نفری 10 منات بود که با کمال تعجب از ما نفری 3 مانات گرفت! وقتی علت رو جویا شدیم، گفت احتمالاً شما دانشجو هستید و برای دانشجو ها تخفیف داریم.

چون برای دوربین بردن باید مبلغی رو میدادیم که ندادیم! من عکسشو از اینترنت براتون میگیرم.

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

خیلی موزه زیبایی بود. با یک معماری بسیار زیباتر. از ابتدایی ترین فرشا که به دور حصیر میبافتن در طبقه اول وجود داشت و این سیر صعودی پیش میرفت تا به فرش های تمام ابریشم در طبقه بالا منتهی میشد. جالب اینکه در کنار همشون یه LCD بود که شیوه بافت شماتیکش رو یاد میداد. بعد از اون هم تصاویری از بافت واقعیش به نمایش گذاشته میشد.

یه بحث جالب دیگه ای پیش اومد. ما که رسیدیم، یه خانم مسن ولی بسیار دوست داشتنی جلو یکی از دارهای قالی نشسته بود و به صورت نمادین بافت فرش رو نشون بازدید کننده ها میداد. وقتی کارش تموم شد، مارو دید. خیلی گرم اومد پیش ما. فهمید ترک نیستیم و انگلیسی هم بلد نبود! نیم ساعتی با هم گپ زدیم! خودم که الان فک میکنم نمیتونم بفهمم ما چی و چطوری صحبت میکردیم! اما ایشون خیلی سعی داشت واژه های مشترک بین ما و خودشون رو بگه. مثل دانه(واحد شمارش)، مثل خوشگل، تشکر، قالی، مثل سلام و خیلی چیزای دیگه! واقعاً این صمیمیتی که با ما داشت برام لذت بخش بود. بعد پرسید: شیعه هستین؟ من گفتم: بله. شما چی؟ گفت: منم شیعم، ولی مامان و بابام 5 وعده نماز میخونن! گفتم: شما چطور با اینکه اینجا کار میکنین، میتونین 5 وعده نماز بخونین؟! خندید و گفت: من همشو خونه قضا میخونم!!!

آخرش هم مارو با زبان دست، دعوت به خونش کرد. ما هم تشکر کردیم و خداحافظی. واقعاً این برخوردای زیبا برای آدم خاطرات شیرینی میشن.

شاید برا من که از پایتخت فرش دنیا بودم، زیاد این موزه چیز جالبی نبود، تازه خیلی هم حرص میخوردم! که برای نهایتاً 100 تا 200 تا فرش دستباف قدیمی که دارن، تازه خیلیاشم بافت ایران با اشعار شاعرای معروف مثل رودکی به فارسی بود، همچین ساختمانی تو بهترین نقطه شهرشون ساختن و بش افتخار میکنن! اونوقت ما چی؟!

بعدم تو لابیش یه تیکه فرش کهنه رو 10*10 سانت بریده و قاب کرده بودن و خداتومن میفروختن!!! واقعاً ما قدر میراثمون رو نداریم! بگذریم... کنار موزه فرش، مکانی به اسم venice in baku بود. یه رستورانی در وسط قرار داشت و دورش رود ها و پل هایی مثل ونیز ساخته بودن. کنارش هم قایق هایی به همون شکل برای کرایه بود. جای قشنگی برای عکاسی بود که ما هم از فرصت استفاده کردیم و کلی عکس واقعاً زیبا گرفتیم.

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

بعد از اون تصمیم گرفتیم به مجتمع خرید پارک بولوار بریم. هر دو اینا تو بلوار ساحلیشون بود و راحت میشد پیاده رفت. در آخر یه نقشه جامع که براتون درست کردم رو میذارم و به کمک اون مکان هارو راحت متوجه میشین.

مجتمع پارک بلوار یه ساختمانی شیک و تخم مرغی بود که بسیار گشتن در محیطش برا ما لذت بخش بود، ولی خوب مطمئناً برای خیلیا، جنبه خرید این سفر سؤاله و میخوان بپرسن: قیمتا چطور بود؟ جنسا چی؟ لباسای مارک خوب بود؟ یا این سؤالای دوست داران خرید در سفر!

ببینین دوستان! من با این که خیلی از خرید خوشم میاد، اما ترجیح میدم توی سفر وقتم رو با این چیزا پر نکنم. اما خوب، برای اطلاعتون بگم که اونجا پر بود از لباس های شیک و فروشگاه های شیکتر و مارک های معروف، اما قیمت های بسیار بالا. در حدی که شاید ارزون ترین کفش و تیشرت به ترتیب 300 و 100 هزار تومن بود که اصلاً چیز خاصی هم نبود. اما برای مارک دوستای عزیز، بهشتی بود دیدنی

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

بعد از بیرون اومدن، به دنبال عکس گرفتن ار خانه دولتمردان ((house of government رفتیم که انصافاً زیبا بود و جون میداد برای عکسای یادگاری.

شاید براتون جالب باشه که دولت شوروی اعلام مناقصه ساخت این ساختمون رو در سال 1934 انجام داد. ساخت این بنا هم 16 سال زمان برده! به جای اون پرچم جلو ساختمون هم مجسمه لنین وجود داشته.

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

هشتم فروردین ماه:

امروز تصمیم به گشتن تو شهر قدیمیش داشتیم. این شهر ،که نامش ایچری شهر هست، همان ارگ باکو به حساب میاد که بین قرن های 11 تا 19 میلادی ساخته شده و سال 2000 جزو میراث جهانی یونسکو قرار گرفته. این محوطه هم نزدیک همون تارگوی بود که ما پیاده رفتیم و از اون فضای زیبا و تمیز ، خیابونای سنگ فرش و ساختمونای سراسر سنگی لذت بردیم.

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

 سفر ماجراجویانه به جمهوری آذربایجان

نویسنده : سجاد ذراتی

جهت مطالعه ادامه سفرنامه کلیک کنید