پانزدهم شهریور ماه سال نود و پنج سفر نه روزه ما آغاز شد.
خیلى اتفاقى وقتى چند ماه قبل اخبار باز شدن دیزنى لند در شانگهاى را دیدیم، چشمهاى هردو ما برق زد به هم نگاه کردیم و گفتیم بریم شانگهاى؟؟
تحقیقاتمون را آغاز کردیم، بعد از کمى سرچ در سایتهاى ایرانى و خارجى و خواندن سفرنامه ها دیدیم بر خلاف تصور ما چقدر این شهر دیدنى و پر از بهترینهاى گردشگریست و متفاوت از پکن که سالها قبل سفر کرده بودیم. از اونجایى که ما معمولاً ترجیح میدیم خودمون سفر کنیم و برنامه ریزى سفر فوق العاده برامون جذابه دست به کار شدیم. اول از همه با آژانس گردشگرى در تهران که همیشه کارهاى سفر ما را انجام مى دهند تماس گرفتیم و در مورد نحوه گرفتن ویزا سوال کردیم.
با توجه به اینکه ما ساکن کرمان هستیم، همه مدارک مورد نیاز براى ویزا که شامل نامه تمکن مالى براى هر نفر، دو قطعه عکس شش در چهار، اصل پاسپورت، کپى شناسنامه و برگه اى شامل مشخصات فردى و مبلغ صد و چهل و پنج دلار براى هر نفر بود را براى آژانس پست کردیم. یک هفته بعد پاسپورتها همراه ویزاى انفرادى یک ماهه آماده و براى ما پست شد و به دست ما رسید. اگر تعداد ما چهار نفر به بالا بود امکان گرفتن ویزاى گروهى با مبلغى کمتر بود، البته جالبه براتون بگم که ظاهراً چون ما زود اقدام کردیم توانستیم ویزاى انفرادى بگیریم و دو هفته بعد سفارت ویزاى انفرادى را برداشته بود و مسافران هر تعدادى کمتر از پنج نفر هم که بودند مجبور به پرداخت براى پنج نفر و گرفتن ویزاى گروهى میشدند. اینجاست که نتیجه مى گیریم هر چه زودتر براى هر سفرى اقدام کنید به نفع شماست.
حالا نوبت به بوک کردن بلیط رسید، تمام پروازهاى خارجى را چک کردیم، متاسفانه ترانزیتهاى وسط پرواز، همه طولانى و ده ساعت به بالا بود و کل مسیر یک پرواز بیست و چند ساعت تا سى ساعت میشد و البته با قیمتهایى بین پنج تا شش میلیون، براى مهر ماه پرواز قطر یک بلیط سه میلیونى داشت که متاسفانه با زمان ما جور نبود.
پرواز ماهان را چک کردیم، مستقیم و نه ساعت و سى دقیقه، با قیمت دو میلیون و صد تومان بود، ترجیح دادیم چند روزى بیشتر پروازها را چک کنیم و نتیجه این شد که همان پرواز را صد تومان گرانتر با قیمت دو میلیون و دویست گرفتیم. پس از گرفتن بلیط به بررسى نقشه شهر مشغول شدیم، شانگهاى شهر خیلى بزرگى هست و تعداد هتلها خیلى زیاد اما اکثر نقاط دیدنى و محله توریستى در محدوده اى اطراف پیپل اسکوئر در نقشه ها مشخص شده بودند، بنابراین تصمیم گرفتیم هتلى در اطراف خیابان اصلى و توریستى نانجینگ ( Nanjing ) یا نزدیک پیپل اسکوئر ( People Square ) را انتخاب کنیم.
یک نکته اى که خیلى در انتخاب هتل براى ما مهم بود نزدیک بودنش به مترو بود، براساس اطلاعاتى که گرفته بودیم هزینه تاکسى در شانگهاى بالا و مسیرها طولانى بود و اکثریت مردم و توریستها از مترو استفاده مى کنند و با توجه به اینکه مترو تا ساعت ده و نیم شب کار مى کنه باز مهم بود در جایى باشیم که شبها بدون نیاز به مترو بتوانیم بگردیم و لذت ببریم و در هتل حبس نشیم.
پس از سرچ در سایت بوکینگ، سیتى هتل ( City Hotel ) را انتخاب کردیم که نزدیک پیپل اسکوئر بود و با کمى پیاده روى به خیابان نانجینگ غربى مى رسیدیم، این هتل چهار ستاره، استخر سرپوشیده داشت و صبحانه بوفه و براى نه شب نهصد و هشتاد دلار قیمت میداد.
با آژانس گردشگرى تماس گرفتم چون مى دونستم سایتى زدند که هر هتلى انتخاب کنیم با همان قیمت بوکینگ بوک مى کنند، قیمت را چک کردم و هتل را گرفتیم، تا اول سپتامبر هم مى توانستیم هتل را کنسل کنیم.
حالا که وقت براى پیدا کردن اطلاعات بیشتر داشتیم مشغول جستجو شدیم، تمام جاهاى دیدنى، مراکز مهم خرید و رستوران هایى که فکر مى کردم مورد علاقه ما باشه پیدا کردم، از همه مهم تر نقشه مترو بود که دانلود کردیم.
اما در همین بین متوجه شدیم فاصله هتل تا مترو کمى بیشتر از اونى هست که فکر مى کردیم و خیابان نانجینگ غربى هم از لحاظ توریستى به خوبى نانجینگ شرقى نیست، بنابراین سریع با آژانس تماس گرفتم و هتل را کنسل کردم، مجدداً سرچ کردم و اینبار دِ باند هتل ( The Bund Hotel ) را بوک کردیم
مناظر بین راه
با توجه به تحقیقاتمون متوجه شدیم صرافى در شانگهاى نیست و از طریق بانک یا هتل میشه پول را چنج کرد، بنابراین به میزانى که حدس میزدیم مورد نیاز باشه از ایران یوآن تهیه کردیم و بردیم. هر یوآن پانصد و پنجاه تومان.
و به این ترتیب زمان گذشت و سفر آغاز شد.
ساعت شش و سى بعد از ظهر به سمت فرودگاه حرکت کردیم، پرواز ساعت یازده و چهل و پنج دقیقه شب بود. مسافران زیادى را دیدیم که با توجه به بار سنگینى که داشتند مشخص بود آنجا زندگى مى کنند یا بستگانى دارند، تیم قایقرانى هم براى مسابقات به شانگهاى مى رفتند و در پرواز ما بودند، مسافر چینى هم خیلى زیاد بود.
قبل از سفر یکى از دوستانم تماس گرفتند و گفتند که پسرشون هم با ما همسفر هستند و با دوستانشون در شانگهاى نمایشگاه عکاسى دارند، در فرودگاه قبل از پرواز با هم قرار گذاشتیم، بعد از ملاقات و گپ و گفت، ساعات و آدرس نمایشگاه را گرفتیم تا به دیدنشون بریم.
هواپیما پرواز کرد و جالب بود که بر خلاف انتظار ما خلبان اعلام کرد پرواز هفت ساعت و نیم خواهد بود، حسابى ذوق کردیم، یک وعده شام سرو شد زرشک پلو با مرغ یا سبزى پلو با گوشت که هیچ فرقى نمى کرد کدام یکى را درخواست بدید، هر دو متاسفانه غیر قابل خوردن بودند. بعد از غذا یک برگه داده شد که اطلاعات را از روى پاسپورت پر مى کردیم و نگه مى داشتیم براى تحویل در فرودگاه چین. نیمه هاى شب چشمم باز شد مهماندار با سینى آبمیوه رد میشد یک لیوان گرفتم و دوباره به خواب رفتم، صبحانه بد نبود موارد معمولى که سرو میشه و ساعت حدوداً نه و نیم صبح به وقت شانگهاى به مقصد رسیدیم.
در صف ایمیگریشن ایستادیم، ویزا، برگه اطلاعات و پاس چک شدند و یک عکس هم از چهره گرفته میشد. چمدانها را تحویل گرفتیم و خارج شدیم. تصمیم گرفتیم کمى هیجان بدیم و از همین اول با مترو به هتل بریم. هزینه تاکسى تا هتل طبق بررسیهامون بین صد و پنجاه تا دویست یوآن بود.
تابلوهاى مترو را دنبال کردیم و به ورودى رسیدیم یک باجه شیشه اى بود و همه در صف، ما و چند توریست اروپایى هم در صف ایستادیم، متصدى داخل باجه گفت که باید بلیط روزانه تهیه کنیم و دستگاههاى صدور بلیط که پشت سرمان بودند را نشان داد. دستگاهها تاچى بودند اول روى کلمه انگلیش مى زنیم تا زبان تغییر کند، بعد روى ایستگاهى که مى خواهیم پیاده شویم و در آخر روى عدد براى مشخص کردن تعداد نفرات، مبلغى که باید پرداخت کنید مشخص میشه، یک قسمت براى اسکناس و یک قسمت براى انداختن سکه هست و بعضى از دستگاهها فقط سکه مى گیرند که بالاى آنها نوشته شده ( coin )، اگر سکه نداشتید از همان باجه هاى شیشه اى پولتون را خرد کنید، ما هم در فرودگاه به کمک یک راهنما همین کار را انجام دادیم و با پرداخت چهارده یوآن براى دو نفر بلیط از محفظه اى در پایین دستگاه خارج شد.
ورودى تمام ایستگاهها دو پلیس و دستگاه ایکس رى هست بنابراین اشیاء تیز مثل چاقو برندارید، تابلویى در ورود نصب شده که تمام اشیاء ممنوعه با عکس اعلام شدند. چمدانها را از دستگاه رد کردیم، کارتمان را زدیم و کارت را براى خروج نگه داشتیم، در ضمن کارت را کنار موبایل نگذارید که از کار مى افته و زمان خروج به مشکل بر مى خورید.
سوار ترن شدیم، نام هر ایستگاه و ایستگاه بعدى و جاهایى که امکان تغییر واگن و جابجایى بود به زبان چینى و انگلیسى گفته و نوشته میشد.
حدوداً هفت ایستگاه رد کرده بودیم در ایستگاه ( Guanglan Rd ) که دیدیم همه پیاده شدند و ما خوشحال جا براى نشستن پیدا کردیم. ایستگاه بعد همه سوار شدند و خانمى چینى به من چیزى مى گفت، اما چینى که متوجه نمى شدیم، ناگهان دیدیم مترو در حال برگشت به فرودگاه هست، ما باید جایى که همه پیاده شدند واگن را عوض مى کردیم اما دقت نکرده بودیم، منظور اون خانم هم همین بود، خلاصه کلى خندیدیم، مسافرها هم که هیچ کدام انگلیسى بلد نبودند اما با زبان بى زبانى راهنمایى کردند و ما پیاده شدیم و مجدداً برگشتیم به ایستگاه قبلى، پیاده و دوباره به سمت پیپل اسکوئر سوار شدیم. دیگه حسابى گوشمونو تیز کردیم و حواسمونو جمع.
مترو تمیز و منظم و سیستم تهویه خوبى داشت.
ایستگاه پیپل اسکوئر خیلى بزرگ بود و پر از فروشگاه که البته اصلاً فرصت نشد ببینمشون، تابلوهاى خروج را دنبال کردیم و وارد خیابان شدیم، نقشه هتل را که در گوشى سیو کرده بودیم چک کردیم اما خیابان را پیدا نمى کردیم و هیچ شخصى هم انگلیسى بلد نبود، چشممون خورد به رستوران ساب وى رفتیم داخل غذا سفارش دادیم، براى دو ساندویچ شش اینچى و نوشیدنى و کوکى پنجاه و هشت یوآن پرداخت کردیم.
فروشنده ها کمى انگلیسى بلد بودند، با توجه به ساعت چک این هتل که دو بعد از ظهر بود با خیال راحت ناهارمون را خوردیم و مسیر را پرسیدیم و راه افتادیم. خیابانها تمیز و بقیه توریستها هم با چمدان مثل ما در حال عبور بودند. کمى که گذشت به خیابان هتل رسیدیم و یک دکه کبابى و نون فروشى را دیدیم که از قبل مى دونستیم نزدیک هتل هست.
بله هتل پیدا شد و با اینکه ساعت یک بود، واچر هتل را تحویل دادیم و دویست دلار هم براى دپوزیت گرفتند، پاس هاى ما چک شد و کلید اتاق داده شد. روم سرویس چمدانها را براى ما آورد و ما رو راهنمایى کرد اما مسیر رسیدن به اتاق خیلى طولانى بود، اتاق کوچکتر از اونى که در عکس دیده بودیم و چند لک روى آیینه و کف زمین، گفتم متاسفم من نمى تونم در این اتاق بمونم، زبان ایشان خوب بود با هاوس کیپینگ تماس گرفت و یک نفر به اتاق ما اومد، شروع به تمیز کردن کرد گفتم این اتاق کوچیکه و لکه ها پاک نمیشدند، مدیر اون بخش اومد و شروع به عکس گرفتن از لکه ها کرد، گفتم شما مشکل را حل کنید بهتر هست تا من عکس بگیرم و در سایتها قرار بدم، واقعاً ناراحت شده بودم، بعد از چند دقیقه یکى دیگه از مدیران اومد و با کلى عذرخواهى ما رو به یک اتاق بزرگ، تمیز در طبقه اول با یک ویو خوب رو به خیابان راهنمایى کردند، خلاصه لبخند به صورت من برگشت.
هتل چهار ستاره اما بدون استخر بود و هزینه صبحانه هم جداگانه نفرى سیزده دلار، سالن اسپا و ماساژ داشت و در طبقه سوم هم یک باند روسى بعضى شبها برنامه اجرا مى کردند، یک رستوران در طبقه اول و یک رستوران براى برگزارى مراسمها در طبقه چهارم قرار داشت، داراى واى فاى، تویلترى در اتاق کامل و شانه، مسواک و خمیر دندان، صابون، شامپو، لوسیون بدن، کبریت و اسلیپر قرار داده میشد، همینطور قهوه و یک قوطى چاى اولونگ به صورت روزانه. هزینه براى نه شب بدون صبحانه نهصد و نود و شش دلار بود.
وسایل را در اتاق گذاشتیم، کمى استراحت کردیم و تصمیم گرفتیم روز اول را اطراف هتل بگردیم.
از قسمت اینفورمیشن در لابى هتل نقشه شهر و کاتالوگهاى مناطق دیدنى را گرفتیم، جاى هتل را در نقشه براى ما مشخص کردند چون نام تمام خیابانها در نقشه نبود.
به سمت خیابان نانجینگ رفتیم. از دو خیابان روبروى هتل پیاده بین پنج تا ده دقیقه راه بود.
خیابان نانجینگ، خیابان شماره یک چین، پنج و نیم کیلومتر با ششصد فروشگاه که هر روز یک و هفت دهم میلیون نفر از آن بازدید مى کنند، نانجینگ شرقى سنگفرش و مناسب براى پیاده روى، از یک سمت به ایستگاه پیپل اسکوئر و از طریق زیرگذر به نانجینگ غربى راه داشت و از سمت شرق به منطقه باند.
در نانجینگ شرقى کنار فروشگاه اچ اند ام هم یکى از خروجیهاى ایستگاه مترو بود که متوجه شدیم به هتل نزدیکتر بوده. هر دو سمت خیابان پر از مرکز خرید و هر کدام از برندها براى خودشون یک مرکز خرید چند طبقه هستند.
فروشگاههایى که شیرینیجات و شکلات و چاى چینى را مى فروختند که براى سوغاتى عالى بودند. با وجود مشابه بودن این مغازه ها اما قیمتها متفاوت بود و البته ظاهر شیرینیجات خیلى زیبا اما بى مزه.(
بر خلاف پکن که خوراکیهاى عجیب زیادى داشت اینجا فقط قورباغه سرخ شده و یکى دو مورد متفاوت در این مغازه ها دیده میشد.
قطارهاى بامزه اى براى توریستها از ایستگاه پیپل اسکوئر تا انتهاى نانجینگ شرقى با گرفتن پنج یوآن در رفت و آمد بودند.
صف هاى طولانى در جلوى شیرینى فروشیها بود براى خرید مون کیک، شیرینى مورد علاقه چینیها که داغ سرو میشد.
مردم در سنین مختلف به صورت گروهى با موزیکهاى شاد چینى مشغول اجراى رقصهاى محلى و حرکات موزون و یوگا بودند، دیدنشون همه توریستها را شاد مى کرد و هر شخصى دوست داشت با گروه همراه میشد.
دیدن برج بلندى که در بالاى آن دماسنج بزرگى دماى هوا را نشان میداد خیلى جالب بود.
فضاى شاد این خیابان حسابى آدم را به وجد مى آورد.
در حین پیاده روى افرادى مى آمدند کنار ما و یک برگه که عکس کیف و ساعت رویش بود نشان مى دادند و مى گفتند که مارکهاى تقلبى دارند، اما از قبل خوانده بودیم که نباید به این افراد اعتماد کرد و بهشون جواب منفى مى دادیم.
یک بازار اجناس تقلبى تا ماه جولاى سال دو هزار و شانزده در خیابان نانجینگ شانگهاى بوده اما طبق سوالى که از هتل کردیم جواب دادند که از آن زمان به دستور دولت در شانگهاى فروش اجناس تقلبى ممنوع و بازار بسته شده.
انواع رستورانهاى زنجیره اى مثل مکدونالد، پیتزا هات، کى اف سى و ساب وى در این خیابان بودند.
از جمله فروشگاههاى تکس فرى :
New World Daimaru Department,
Shanghai Department Store,
Orient Shopping Center
بعد از گشت و گذار در چند مرکز خرید که حراجهاى عالى داشتند و امتحان کردن بعضى شیرینیجات ( قیمت هر عدد شیرینى زیباى بى مزه پنج یوآن بود )، براى شام به مکدونالد رفتیم. سایز برگرها خیلى کوچکتر و کیفیت غذا فوق العاده پایین بود. براى دو غذاى میل شامل برگر مرغ و سیب زمینى و نوشابه پنجاه یوآن پرداختیم.
سوپرهاى زیادى مثل سِوِن اِلِوِن با نامهاى مختلف در نزدیکى هتل بود، یکى هم به نام فَمیلى مارت چسبیده به هتل که هر مورد ضرورى که نیاز داشته باشید در آن پیدا میشد، البته قیمتها بعضاً چند یوآن بالاتر از سوپر مارکت هاى بزرگ بود.
از سوپر کنار هتل براى صبحانه خرید کردیم، حدود قیمتها، یک بسته چهارتایى نان کروسان یا انواع کیک شش تا ده یوآن، شیر سویا سه و نیم یوآن، آبمیوه از پنج یوآن، بیسکویت اورئو و چیپس از هفت یوآن، تخم مرغ آبپز و سوییس هر عدد دو یوآن، انواع آیس تى از سه و نیم یوآن. براى صبحانه خرید کردیم و به هتل برگشتیم. خوردن یک برگر چرب بى کیفیت باعث معده درد تا صبح روز بعد شد.
روز دوم هوا بارونى بود، از هتل براى چتر سوال کردیم، اما بقیه مسافرها تمام چترها را زودتر از ما قرض گرفته بودند. به فَمیلى مارت رفتیم و یک چتر خریدیم به قیمت بیست یوآن و بارونى نایلونى یکبار مصرف به قیمت سه و نیم یوآن.
باد خنکى مى وزید، از ایستگاه نانجینگ شرقى با شش یوآن به ایستگاه لوجیازو ( Lujiazui ) رفتیم، به محض خارج شدن از ایستگاه پل عابر پیاده زیباى لوجیازو را دیدیم از پله ها بالا رفتیم، یکى از پلهاى دیدنى دنیا که دور تا دور میدان بزرگ شهر را به هم وصل کرده و پانزده متر بالاتر از سطح خیابان است و در امتداد خیابان ادامه پیدا مى کند. از اینجا برجها و منطقه پودونگ دیده مى شود.
برج شیشه اى شانگهاى ( Shanghai Tower ) که بلندترین ساختمان در چین و دومین برج بلند دنیا بعد از برج خلیفه در دبى هست را در بین مه مى دیدید با ششصد و سى و دو متر.
برج تلویزیونى ( Oriental Pearl Tower ) نیز در پشت آن قرار داشت، با سیصد و پنجاه متر ارتفاع.
پل از یک سمت به مرکز خرید سوپر برند مال متصل میشد، از سمت دیگر به مرکز خرید آى اف سى و ادامه پیدا مى کرد.
باران نم نم شد و هوا دلپذیر، کمى عکاسى کردیم، توریستهاى چینى هم درخواست مى کردند تا باهاشون عکس بگیریم. مه خیلى زیاد بود و برجهاى شیشه اى بلند شانگهاى در مه بسیار زیبا.
از بالاى پل ساختمان آکواریوم مشخص بود، از همان پله هاى سمت ایستگاه پایین آمدیم و وارد خیابان سمت راست ایستگاه شدیم، سى قدم جلوتر از باجه هاى ورودى بلیط آکواریوم به قیمت سیصد و بیست یوآن براى دو نفر را گرفتیم، ساعت بازدید از نه صبح تا شش بعد از ظهر و ساعت فروش بلیط تا پنج و سى دقیقه بود.
تونل این آکواریوم بزرگترین در آسیاست و خود آن یکى از ده آکواریوم برتر دنیا. اول در ورود یک عکاس از توریستها عکس مى گرفت. آکواریوم واقعاً زیبا بود و ارزش دیدن داشت. هر قسمت با توجه به آبزیان هر قاره یا منطقه دیزاین شده بود و موزیکى مربوط به آن منطقه پخش میشد.
دیدن پنگوئنها با اینکه قبلاً در آفریقا از نزدیک دیده بودیم جالب بود.
منظره انواع عروسهاى دریایى، سفره ماهیها و کوسه هایى که از بالاى سر شما رد میشدند دیدنى.
در فروشگاه خروجى عکس شما در زمینه هاى مختلف را نشان مى دادند و اگر دوست داشتید یک عکس به قیمت پنجاه یوآن یا سه عکس به قیمت صد یوآن براى شما چاپ مى کردند، ما هم یک عکس سفارش دادیم و خارج شدیم.
از سمت آکواریوم به سمت میدان بر مى گشتیم رستورانى دیدیم که دامپلینگ سرو مى کرد به نام Yang's Dumpling ، از شلوغى آن و توریستهایى که در صف ایستاده بودند میشد حدس زد که خوب باشه، ما هم چهارتا با طعمهاى مختلف سفارش دادیم به قیمت سیزده یوآن، دامپلینگ یا جیائوزى نوعى پیراشکى چینى هست که خمیر آن از آرد گندم و آب بوده و داخل خمیر با انواع مواد شامل گوشت خوک یا کاهو چینى یا کلم برگ، گوشت گاو، گوشت گوسفند، ماهى، میگو، شى تاکه ( نوعى قارچ )، توفو، فرآورده هاى سویا و .. پر میشه، به صورت، آبپز، بخارپز و یا سرخ شده سرو میشه که ما سرخ کرده را امتحان کردیم. طعمش بد نبود، فقط زمان خوردن مواظب باشید که داخلش حسابى داغ هست و همراه سسى روغنى، گاز اول را زده بودیم که یک خانم چینى در خیابان با بسته کوچک دستمال کاغذى اومد کنارمون، چون از این مشکل از قبل با خبر بودیم تشکر کردیم و نشان دادیم که خودمون دستمال داریم. اما واقعاً در پشت چهره بدون لبخندشون با کمکهایى که مى کردند مهربانى مشخص بود.
از روى نقشه اى که در کنار پل قرار داشت از پایین پل پیاده رفتیم و به سنترى پارک رسیدیم. پارکى سبز و زیبا، یک دریاچه زیبا و درختهاى بید مجنون و البته نم نم باران، ما هم کمى در پارک قدم زدیم، یک بستنى گرفتیم به قیمت چهار یوآن.
به سمت آى اف سى مال دوباره مسیر را برگشتیم. این مرکز خرید خیلى شیک و خلوت، شامل برندهاى خیلى گران بود.
کمى جلوتر به مرکز خرید سوپر برند مال رفتیم، یکى از بزرگترین مالهاى آسیا در ده طبقه، برندهاى زارا، اچ اند ام، سى اند اى، کراکس و .. در اینجا بود و قیمتها مناسب. در طبقه آخر، فروشگاه ژاپنى دِیزو ( daiso ) بود که در اکثر کشورها شعبه دارند، قیمت بیشتر اجناس به پول ما شش هزار تومان هست و وسایل خوبى مثل لوازم آشپزخانه در اینجا پیدا میشه. سوپر لوتوس در این مرکز خرید هم به نسبت بقیه سوپرها اجناس متنوع تر و قیمتهاى پایین ترى داشت.
ناهار را در برگر کینگ در این پاساژ خوردیم ( براى دو نفر چهل و شش یوآن و همچنان به نظرمون کیفیت غذا به نسبت کشورهاى دیگه پایین ).
به هتل برگشتیم و کمى استراحت کردیم.
عصر پیاده به خیابان نانجینگ غربى رفتیم، کاملاً متفاوت از نانجینگ شرقى، ماشین رو و خلوت، مرکز خرید زیادى نبود تا نزدیکیهاى ایستگاه نانجینگ غربى.
فروشگاه مارکز اند اسپنسر ( Marks & Spencer Department ) و چند فروشگاه دیگر تکس فرى بودند.
به مرکز خرید ژاپنى به نام ایستن ( West Gate Iestan ) رفتیم و مورد جالبى که امتحان کردیم سرو بستنى در وافلهاى گرم و تازه به شکل ماهى بود ( هر وافل چهارده یوآن ).
با مترو به نانجینگ شرقى رفتیم و پیاده به سمت باند حرکت کردیم. در انتهاى خیابان از پله هاى کنار رودخانه بالا رفتیم، منطقه باند ( Bund )، پیاده رویى عریض و طولانى در امتداد رودخانه هوآنگ پو، پر از توریستهایى که در حال عکاسى از آنطرف رودخانه و منطقه پودونگ و برجهاى زیبا از جمله برج تلویزیون هستند و در سمت دیگر خیابان ساختمانهاى تاریخى که با نور پردازى زیبا دیدنى بودند. منظره غروب در باند و نورپردازى در شب دیدنى است.
مشغول عکاسى بودیم که دو توریست زن و شوهر هنگ کنگى مهربان با شوخى سر صحبت را باز کردند، دیگه حسابى مشغول صحبت شدیم در مورد ایران و هنگ کنگ. گپ زدن با توریستها همیشه برامون جالبه و خیلى مفید.
بعد از خداحافظى به فروشگاه تو انى وان ( forever 21 ) در ابتداى خیابان نانجینگ شرقى رفتیم و براى خوردن شام به رستوران کى اف سى ( براى دو غذاى میل شصت و شش یوآن ).
روز سوم هوا آفتابى بود، پس صبح زود بیدار شدیم و با مترو به دیزنى لند رفتیم، داخل مترو اعلام میشد که بهتر هست بلیط مترو برگشتتان از دیزنى لند را هم صبح تهیه کنید و با خودتان داشته باشید، ما هم حدس زدیم شاید برگشت شلوغ باشه بنابراین بلیط برگشت هم گرفتیم ( بیست و دو یوآن براى رفت و برگشت دو نفر ).
بعد از پیاده شدن همه از هر سن و سالى در مسیر دیزنى حرکت کردند، مسیر زیبایى بود و چند دقیقه بعد به درب ورودى رسیدیم، بلیط یکروزه را گرفتیم براى هر نفر بلیط یکروزه دیزنى سیصد و نود و نه یوآن و براى دو روز، نفرى چهارصد و نود و نه یوآن بود.
نقشه دیزنى و کاتالوگ زمانبندى اجراى برنامه هاى مختلف هم در ورودى و زمان گرفتن بلیط داده میشد.
اول از همه موزیک زنده برگزار شد، انواع فروشگاهها در دو سمت ورودى که دیدنشون را براى ساعات آخر گذاشتیم.
به سمت قلعه حرکت کردیم، در مسیر انواع تِلِ سرهاى دیزنى که در شهر به قیمت پانزده یوآن بود با قیمت صد و بیست یوآن فروخته میشد.
بیست دقیقه شو زنده انواع کارکترهاى دیزنى در جلوى قلعه برپا شد که بسیار زیبا بود. )
مى توانستید با کارکترهاى کارتونى عکس بگیرید. صفهاى بازیها اکثراً طولانى بودند و براى هر بازى حداکثر چهل دقیقه در صف بودیم اما ارزشش را داشت، بالاى ورودى هر بازى زمانى که باید در صف مى ایستادید زده میشد.
اینجا تنها مکانى بود که دیدیم بچه هاى کوچک پوشک نداشتند و یک برش در لباسشون بود و اگر دستشویى داشتند در بین درختان خارج از صف ... اما جایى دیگر در شهر چنین صحنه اى ندیدیم.
بازیهاى سه بعدى واقعاً دیدنى بودند، البته مى تونستید با پرداخت اضافه تر حدوداً چهل و پنج یوآن براى هر بازى، از ورودى خلوت و بدون صف سریع سراغ بازى برید.
هوا حسابى گرم و آفتاب داغ بود و بر خلاف تصور، اگر در هواى ابرى و باران نم نم به دیزنى بروید مناسب تر هست.
چند رستوران هم در بین مسیر بود و غرفه هایى که هات داگ، بستنى و نوشیدنى مى فروختند، اختلاف قیمت خیلى زیاد هست و بهتره از قبل اسنک و نوشیدنى بخرید و در کیف کوله قرار بدید. قیمت بستنى سى و پنج یوآن و نوشیدنى سى یوآن و هات داگ بیست و پنج یوآن بود.
اگر دوربین ضد آب دارید همراهتون ببرید و عکسهاتون را از گوشى خالى کنید که سوژه براى عکاسى و فیلمبردارى خیلى زیاده.
عصر طبق برنامه دو طرف خیابانها را طناب کشیدند و شخصیتهاى کارتونى در ابعاد بزرگ با موزیک رد میشدند که بسیار زیبا بود.
ساعت پنج بعد از ظهر بود، دیگه واقعاً خسته بودیم من گفتم بریم اما محسن مى دونست که من چقدر دو تا بازى ترسناک را دوست دارم، اصرار کرد که از دستشون ندم، یکى از بازیها را همراه شد اما براى ترن مجبور شدم خودم تنها برم، این بازى به قدرى ترسناک بود که فقط ده دقیقه زمان صف بود، اواسط راه رسیدن به بازى داشتم منصرف میشدم راهروى شیشه اى تاریک و ناگهان ترن از زیر پاى شما رد میشد، چندتا دختر چینى که جلوى من بودند هم ظاهراً شک داشتند چون با ایما و اشاره نشان دادند که شما بفرمایید جلو، خلاصه دیدم دیگه سن داره به چهل نزدیک میشه و الان بهترین زمان براى امتحان اینجور بازیهاست، یک نفر با همراهش روى ترن نشست اما ترسید و پشیمان شد و من را چون تنها بودم جاى او نشاندند.
خلاصه چشمتون روز بد نبینه حرکت کرد، یک قسمتهایى از محفظه خارج میشد و در فضاى باز میرفت و من فقط مى گفتم خدایا یک دور بزنه و بایسته. توصیه مى کنم اگر ذره اى ترس از ارتفاع یا ناراحتى قلبى دارید امتحان نکنید. اما بعد از پیاده شدن واقعاً خوشحال بودم، الان مى گم بدم نمیاد یک مرتبه دیگه امتحان کنم. دیدن عکسهایى که از صورتهامون گرفته شده بود دیدنى بود.
در هر بازى در طول صف در موردش توضیح داده میشه و براى عکسهایى هم که از شما گرفته میشه کارتهایى میدن که در فروشگاهها مى توانید با دادن آن کارتها عکسها را ببینید و چاپ کنید.
البته اگر نمى خواهید چاپ کنید از روى نمایشگرها هم مى توانید از عکسهاتون عکس بگیرید.
حتماً شیرینى فروشى را که نزدیک ورودى هست ببینید و امتحان کنید، شیرینیها به شکل شخصیتها و بامزه هستند.
مسلماً در یک روز به همه بازیها نمیرسید اما ما به همین یک روز بسنده کردیم. یادتون نره کفش راحتى بپوشید.
ساعات کارى دیزنى در روزها و ماههاى مختلف متفاوت هست در سپتامبر از نه صبح تا نه شب بود.
از دیزنى لند با کلى خاطره خوب خارج شدیم، مترو اصلاً شلوغ نبود با این حال ما خیالمون راحت بود که بلیط را گرفتیم. تا هتل یک تا یک و نیم ساعت در راه بودیم.
کى اف سى غذا خوردیم و شب رفتیم کوچه پس کوچه هاى اطراف هتل، سالنهاى ماساژ زیادى در اطراف بود و قیمتها تقریباً از صد یوآن براى یک ساعت ماساژ پا شروع میشد.
باید اعتراف کنم ما نتونستیم ماساژ بگیریم، با وجود کفش مناسب، اینقدر که در طول این سه روز راه رفته بودیم، انگشتها تاول زده بودند و دیگه رومون نمیشد.
یک مغازه دیدیم که تابلوى حلال هم زده بود و ماست و نان مى فروفت، روى کاسه هاى ماست مرباهاى مختلف ریخته بودند که خیلى زیبا بود و هر کاسه دوازده یوآن.
یک رستوران در خیابان روبروى هتل که با دیزاین سنتى و قرمز رنگ چینى بود، تصمیم گرفتیم یکبار در روزهاى آینده امتحان کنیم.
روز چهارم هوا خوب بود و تصمیم گرفتیم به خیابان تیان تانگ بریم( Tiantong )، در نقشه چک کردیم از نانجینگ شرقى به سمت شمال باید مى رفتیم، ظاهراً پیاده میشد رفت. در بین راه یک نوع کلوچه را امتحان کردیم، بد نبود، بافت خمیر اکثر شیرینیها خشک و کم شیرین.
به رودخانه رسیدیم از روى پل رد شدیم و مستقیم جلو رفتیم.
از چند نفر سوال کردیم اما طبق معمول کسى انگلیسى بلد نبود، کم کم چند نفر با چرخ دستى در حال حمل بسته هایى بزرگ و ساختمانهایى حالت مرکز خرید دیده شد، وارد یکى شدیم تولیدیهاى چینى بود، مغازه هایى کنار هم و پر از لباس، بدون مارکى خاص، بیرون مغازه ها هم رگالهایى از نمونه لباسها آویزان بود، چینیها با تعجب به ما نگاه مى کردند، ظاهراً توریستهاى کمى به اینجا مى آمدند، یک رگال دیدیم که نوشته اى چینى با اعداد سه و صد داشت، حدس زدیم که سه تا لباس را به این قیمت میده، با ایما و اشاره به فروشنده نشان دادیم که چى و چه سایزى مى خواهیم و روى لباس امتحان کردیم، فروشنده ها هم کلى خندیدند اونها چینى حرف مى زدند ما انگلیسى، نمى دونم چرا فارسى حرف نزدیم چون هیچ فرقى نمى کرد. خلاصه خرید کردیم و خارج شدیم.
در ضمن اینجا چانه زدنى نبود و قیمتها مشخص.وارد خیابان کنارى که شدیم دیدیم یک اتوبان بزرگ هست و دور تا دور پر از این مرکز خریدها، ایستگاه مترو هم بود، پس اگر حوصله پیاده روى نداشتید با مترو مى توان به ایستگاه تیان تانگ رفت.
یکى از مغازه ها جدید باز شده بود و یک مراسم زیباى چینى در جلوى مغازه برپا بود.
از آنجا به خیابان سى چو آن ( Sichuan ) رفتیم، باز هم مرکز خرید بود، یکى از فروشگاههاى سى اَند اِى.
با مترو از این محله به ایستگاه یویوآن ( Yuyuan ) رفتیم ( شش یوآن هزینه مترو دو نفر ).
محله اى با بیست هزار متر مربع مساحت، ساختمانهاى چینى قدیمى و بسیار زیبا در بین برجهاى بلند شانگهاى.
مغازه هاى رنگارنگى به چشم مى خوردند که انواع لباس، شیرینیجات، صنایع دستى و چاى را مى فروختند، توصیه مى کنم شیرینى موچى را تهیه کنید و چاى هایى که دونه اى هستند و در آب به شکل گلهایى زیبا باز میشن.
خلاصه وارد بازار یویوآن شدیم.
به سمت معبد خدا رفتیم و با پرداخت بیست یوآن بلیط گرفتیم و از معبد دیدن کردیم، موزیک زیبایى در معبد نواخته میشد و آرامش خوبى داشت، مردم زیادى براى عبادت آنجا بودند و عود روشن مى کردند.
از معبد خارج شدیم و به سمت باغ یویوآن رفتیم، براى بلیط هشتاد یوآن پرداخت کردیم و وارد شدیم.
در زمان قدیم امکان تحصیل براى همه مردم نبوده و تحصیل مختص اشراف. یکى از خانواده هاى فقیر با زحمت پسرشان را به مدرسه مى فرستند و این پسر بعدها جایگاه و مقام بالایى پیدا مى کنه، در سال هزار و پانصد و پنجاه و هفت براى قدردانى از خانواده این خانه زیبا را براى آنها میسازه اما پدر در راه رسیدن به این مکان فوت مى کنه.
از باغ زیبا دیدن کردیم، باغ شامل شش بخش هست و یک فروشگاه. حوض هاى زیبا با ماهیهاى قرمز و درختهاى بید مجنون، فضایى رویایى.
از باغ خارج شدیم و کمى در بازار گشتیم، دو فروشگاه تکس فرى هم اینجا بود. یک مغازه انواع لیوانها و فلاسکهاى فانتزى را به قیمت سى یوآن مى فروخت، حتماً دیدن کنید.
به هتل برگشتیم، براى ناهار به همون رستوران چینى نزدیک هتل رفتیم، باز هم مشکل زبان، طبق معمول با خنده و اشاره یک نوع برنج و یک خوراک گوشت و دو نوشیدنى سفارش دادیم به قیمت نود یوآن، براى امتحان بد نبود ولى خوشمزه هم نبود. جالب اینکه در منو متوجه شدیم گوشت میمون هم سرو مى کنند که زیاد خوشایند نبود. بیشتر فضاى زیبا و خوش اخلاقى پرسنل دلچسب بود.
عصر تصمیم گرفتیم به خیابان هو آى هِى ( huaihai ) بریم، از خیابان پشت هتل از پل عابر رد شدیم و از روى نقشه به سمت آن خیابان حرکت کردیم. راه خیلى زیادى بود اواسط این خیابان مرکز خریدها شروع مى شدند. مرکز خریدهاى بسیار شیک و با انواع برندهاى گران. فروشگاه تکس فرى هم بود.
به مرکز خرید پارکسون ( parkson ) رسیدیم کمى گشتیم و با مترو برگشتیم.
براى شام از فَمیلى مارت کنار هتل، نودل، تخم مرغ و سوسیس خریدیم و بعد از خوردن از خستگى بیهوش شدیم.
روز پنجم رسید، همچنان صفهاى بلند مون کیک در تمام نقاط شهر دیده میشد، در باد و باران و آفتاب شدید از صبح زود تا آخر شب، از هر سنى. ظاهراً شانزدهم سپتامبر هم جشن مون کیک و تعطیل بود.
براى دیدن منطقه چیبائو ( Qibao ) رفتیم، با پرداخت ده یوآن با مترو به این مکان رسیدیم. مسیر طولانى بود.
در خیابان عریضى بودیم نمى دونستیم سمت جنوب بریم یا شمال. در شمال خیابان پنجاه قدم جلوتر فروشگاه تسکو قرار داشت. کمى با نقشه چک کردیم شکل دروازه اى چینى و نام اُلد اِستریت، به سمت جنوب حرکت کردیم بعد از پنج دقیقه به دروازه رسیدیم وارد خیابان شدیم، هر دو طرف مغازه بود، هیچ توریستى نبود اما با توجه به چینیهایى که به سمت انتهاى خیابان مى رفتند ما هم مسیر را ادامه دادیم، کمى جلوتر به یک معبد رسیدیم و مطمئن شدیم که همینجاست.
شهر باستانى چیبائو، معبد چیبائو مظهر معمارى سلسله Ming, Han, Tong هست، پس از بازسازى از ژانویه دو هزار و دو، براى عموم باز شده و به معناى هفت گنج گنجنامه هست. روایت وجود هفت گنجینه سبب رشد کسب و کار بازار این منطقه بوده.
در کنار معبد خیابان باریکى قرار داشت، شلوغ و همه در حال خوردن، هر دو سمت خوراکیهاى جالبى به فروش مى رسید، در بین آنها صنایع دستى.
با میوه جالبى روبرو شدیم که در مرداب رشد مى کنه، فروشنده یکى باز کرد و براى امتحان به ما داد، طعم فندق تازه مى داد.
از قبل خوانده بودم که کیکهاى برنجى این منطقه معروفه و در بسته بندى به فروش مى رسیدند.
چشممون خورد به مغازه بعدى بستنى فروشى که بستنى را در ظرفهایى به شکل توالت فرنگى در رنگهاى مختلف مى فروخت به قیمت پانزده یوآن. با اشاره سوال کردیم که میشه ظرفها را هم ببریم و مطمئن شدیم، دو تا سفارش دادیم.
کمى جلوتر شیرینیهاى خوشگل چینى که وسطشون خمیر لوبیا قرمز و کاهو بود، اینو مى شناختیم و قبلاً در کشورهاى دیگه امتحان کرده بودیم.
سیب زمینى بخارپز که در روغن سرخ میشد همراه با پیازچه و کلى ادویه به قیمت ده یوآن، حسابى مزه داد.
تخم مرغهاى بلدرچین که در ماسه و نمک پخته شده بودند.
بوى سیر ترشى و مغازه اى که انواع ترشى را مى فروخت، ترشى هاى عجیب هم داشت.
خلاصه اینجا عالى بود براى امتحان کردن خوراکیها. آخرش به جایى رسیدیم که رود باریکى قرار داشت، با قایق مثل ونیز رفت و آمد مى کردند و بسیار زیبا بود، اینجا بود که شش نفر توریست خارجى هم دیدیم.
دو منطقه قدیمى دیگر هم دورتر از این ایستگاه مثل چیبائو بود که معروف به ونیز آسیا هستند.
از همان مسیر برگشتیم و به فروشگاه تسکو رفتیم، براى خرید خوراکى مثل چاى و .. خوب بود، فقط سعى کنید دیکشنرى که جمله ها را اسکن و ترجمه مى کند از قبل روى گوشى بریزید، همه چیز روى بسته ها هم فقط به زبان چینى هست و خرید سخت.
ناهار را در فست فود چینى کنار تسکو خوردیم، برگر برنج که به جاى نان از برنج استفاده شده بود
با اینکه ما چند سالى در مالزى زندگى کردیم و در سفرهاى زیادى که داشتیم انواع غذاها را خوردیم، عجیب در شانگهاى به مشکل غذا برخوردیم، حتى در پکن این مشکل نبود ولى اینجا کیفیت واقعاً پایین.
عصر بود که به هتل برگشتیم. شب به محله یویوآن رفتیم تا نورپردازى زیباى این محله را در شب هم ببینیم و البته چند خرید درخواستى هم داشتیم از اون لیوانها.
چرخ دستى را دیدیم که آب انار تازه مى گرفت، یک لیوان گرفتیم ده یوآن و جاتون خالى خیلى مزه داد.
روز ششم تصمیم گرفتیم بریم پارک آبى، نمى دونم چى شد که باز با هتل چک کردیم، یکى از مسئولین هتل کلى سرچ و پرس و جو کرد و در کمال ناباورى دیدیم که دو سال قبل بسته شده اما هنوز در سایتهاى خارجى نشان میداد که باز هست. خیلى حیف شد، بزرگترین دریاچه مواج آسیا در این پارک بود. مسئول هتل گفت با توجه به اینکه چینیها زیاد از آفتاب و ساحل استقبال نمى کنند این چنین مکانهایی تعطیل مى شوند.
راستى در چین فقط اپلیکیشن تلگرام کار مى کرد و وى چت، حتى گوگل هم فیلتر بود و فقط یک سایت چینى به زبان چینى براى سرچ بود که اصلاً براى ما کارایى نداشت.
پس هر اطلاعاتى لازم دارید را قبل از سفر سرچ کنید. خلاصه خوشحال شدیم که قبل از رفتن سوال کردیم و اون همه راه را نرفتیم.
به ایستگاه مترو ساینس اند تکنولوژى ( Shanghai Science & Technology ) رفتیم، همین که از واگن خارج میشید فروشگاهها را مى بینید و نیاز به خروج از ایستگاه نیست. کفش و لباسهاى برندهاى مختلف البته تقلبى اما با کیفیت خیلى خوب به فروش میرسند و براى قیمت باید خیلى چونه بزنید. انواع تیشرتها را بسته به جنسشون از سى و پنج یوآن تا پنجاه یوآن، کفشهاى کتانى از صد یوآن به بالا بسته به برندشون، مى تونید خرید کنید. براى خرید صبح اول وقت برید و سعى کنید از یک مغازه خرید کنید تا تخفیف بیشترى بگیرید.
ما خیلى کم خرید کردیم چون از جنسشون مطمئن نبودم و نیاز هم نداشتیم، اما حالا بعد از استفاده بگم که جنسشون عالى بود، پس با خیال راحت خرید کنید.
با یک خانم فروشنده آشنا شدیم که خیلى خوب انگلیسى حرف میزد و خوش اخلاق بود، کمى گپ و خرید.
دیدن کارهاى نقاشى چینى آقایى که با حرکات انگشت و آب مرکب کار مى کرد واقعاً جالب و دیدنى بود.
امروز روز آخر نمایشگاه دوستمون بود که گفتم، ساختمان نمایشگاه شانگهاى در نانجینگ غربى بود.
عصر با مترو به معبد جینگ آن ( Jing'an Temple ) در نانجینگ غربى رفتیم، معبد ساعت شش تعطیل میشد، صد یوآن پرداخت کردیم و نیم ساعتى فرصت براى دیدن داشتیم، قسمتى از معبد در حال بازسازى بود، راهبها وارد حیاط معبد شدند و دسته جمعى دعایى را خواندند. داشتم ازشون عکس مى گرفتم که یک نفر گفت عکس گرفتن از راهب ها ممنوع هست. سالنهاى مختلف معبد را گشتیم مثل معابد در کشورهاى دیگه هدایایى براى بودا انواع میوه جات و سکه هایى روى حکاکى هاى سنگى، عودهاى روشن و افرادى در حال دعا.
بعد از معبد راهى نمایشگاه شدیم، باران شدید شده بود، متاسفانه اسم همه خیابانها در نقشه نبود و کمى کار را مشکل مى کرد، کلى گشتیم و آخر با نشان دادن عکس ساختمان یک پلیس راه را به ما نشان داد.
خیلى سریع وارد نمایشگاه شدیم و امیدوار بودیم که تعطیل نشده باشه، ساعت هفت شب بود و ظاهراً لحظات آخر، به درب ورودى داخلى که رسیدیم دو پسر ایستاده بودند، گفتیم که براى دیدن دوستمون اومدیم که نمایشگاه دارند، از ما بلیط خواستند، ما متوجه نشده بودیم که باید بلیط بگیریم، پسرها گفتند اشکالى نداره با توجه به بارون شدید سخت بود که دوباره تا ورودى برگردیم و بلیط بگیریم، تشکر کردیم و وارد شدیم. جاى غرفه را چک کردیم و تا رسیدن به غرفه از دیدن کارهاى زیباى عکاسان از نقاط مختلف دنیا لذت بردیم.
بعد از دیدن دوستمان و کارهاى عالى با موضوع طبیعت ایران و اجراى سه بعدى متفاوتى که در هیچ غرفه دیگه اى ندیدیم از نمایشگاه خارج شدیم.
قبل از سفر آدرس رستوران هندى را پیدا کرده بودم که همین حوالى بود، پرسان پرسان از این خیابان به اون خیابان رفتیم و البته باز آب انار تازه در بین مسیر.
تا سرانجام خیابان داگو ( Dagu ) را پیدا کردیم، خیابانى شیک، چهره ها اروپایى، ماشینهایى میلیاردى و انواع رستورانهاى ملل در کنار هم.
رسیدیم به رستوران مورد نظر ماسالا آرت ( Masala art )، فضایى هندى و خوشحال از خوردن غذایى خوب، یک بریانى مرغ، مرغ تندورى، نان سیر و نان تندورى و دو نوشیدنى سفارش دادیم، غذا خوب بود اما قابل مقایسه با غذاهاى هندى که در کشورهاى دیگه خورده بودیم نبود و میزانش هم کم بود. در کل مزه داد، دویست و چهل یوآن پرداخت کردیم.
با خط سیزده متروى نانجینگ غربى که سر خیابان قرار داشت برگشتیم. در این خط تابلوهاى خیلى زیبایى به نمایش گذاشته شده بودند.
روز هفتم در نقشه تصمیم گرفتیم براى دیدن پانداها به باغ وحش بریم، دو باغ وحش در شانگهاى بود، از هتل سوال کردیم و فهمیدیم پانداها در باغ وحشى هستند که مسیرش نزدیکتر بود ( Shanghai Zoo ).
با پرداخت هشت یوآن با مترو به باغ وحش رسیدیم، این ایستگاه با نقاشى حیوانات دیزاین شده بود، بلیط باغ وحش نفرى بیست یوآن بود.
نقشه باغ وحش در ورودى بود، یک عکس گرفتیم و راه افتادیم. ماشینهایى بودند که چند یوآن مى گرفتند و شما را مستقیم به قسمت پانداها مى بردند اما اینقدر فضاى آنجا سبز و زیبا بود که ما هم مثل اکثریت ترجیح دادیم پیاده بریم و از دیدن طبیعت و حیوانات لذت ببریم.
در آخر به پانداها رسیدیم، دو پانداى بامزه در حال خوردن بامبو. طبیعت هر قسمت با توجه به حیوانى که در آن محدوده بود نیز تغییر مى کرد.
از باغ وحش خارج شدیم. تصمیم گرفتیم که به فروشگاه اى کِ آ یا آیکیا ( Ikea ) در شانگهاى برویم که بزرگترین در آسیاست.
از قبل در هتل سوال کردیم و گفتند ایستگاه ییشان پیاده بشیم ( Yishan Rd )، تابلوى فروشگاه مشخص هست. با مترو به این ایستگاه رفتیم بیرون ایستگاه مرکز خریدهایى بود که فروشگاه زنجیره اى کارفور هم در آنها بود. ما هیچ تابلویى از آیکیا ندیدیم، از یک نفر سوال کردیم و متوجه منظور ما شد و به چینى و حرکات دست خیابانى را نشان داد، اما اثرى نبود، دوباره از خانمى سوال کردیم اینبار این خانم انگلیسى بلد بود و گفت مستقیم راه را ادامه بدیم، پانزده دقیقه اى جلو رفته بودیم که تابلو فروشگاه را دیدیم، ظاهراً هتل یک ایستگاه زودتر به ما آدرس داده بود، خلاصه همه عوامل دست به دست هم داده بودند براى پیاده روى بیشتر که البته براى ما جالب بود.
قیمتهاى اجناس در آیکیا یک دوم تا یک سوم قیمتهاى همان جنس در ایران بود. جالب قسمتى بود که مختص فرش ایرانى بود، اما شک دارم که واقعاً همه فرشها را از ایران برده باشند، فرشهایى که شاید ساخت چین بودند و با نام فرش ایرانى با قیمتهایى بالا به فروش مى رسیدند، اما همین که نامى از کشورمون را مى دیدیم باعث افتخار بود.
در ضمن در شانگهاى اکثر برندها و فروشگاهها تا یکماه جنس خریدارى شده را در صورتى که فاکتور داشته باشید و استفاده نکرده باشید تعویض مى کنند، در آیکیا هم قسمتى براى تعویض خریدها بود.
مى دونستم در طبقه دوم فود کورت داره، کمى خرید کردیم و براى ناهار رفتیم، غذاها سوئدى بودند و عالى، سرانجام یک غذاى خیلى خوشمزه، هر غذایى مى خواستید در سینى مى گذاشتید و آخر کنار صندوق حساب مى کردید. دو نوع غذا ( میت بال سوئدى )، یک بشقاب اسنک، یک دسر تارت و دو نوشیدنى، هفتاد و چهار یوآن شد. همینطور اگر از نوشیدنیهاى باز و دستگاهى بگیرید ریفیل هست و مى تونید دوباره لیوانهاى نوشابه و قهوه را هر چند بار دوست داشتید تجدید کنید.
در کنار فروشگاه کمى جلوتر ایستگاه کاوکسى ( Caoxi Rd ) بود، ما باید از اول به این ایستگاه مى آمدیم.
به هتل برگشتیم و استراحت کردیم.
شب در خیابان نانجینگ یک فستیوال برپا بود، دو طرف خیابان را طناب کشیده بودند و ماشینهاى بزرگى که تزئینات مختلفى براى تبلیغات داشتند مثلاً تبلیغ دیزنى لند، شهرهاى چین و .. عبور مى کردند، صبحها هم بعضى از روزها فستیوالهاى مختلفى مثل رقص اسکاتلندى و .. برپا میشد.
شب در سوپر کنار هتل بودیم که گفتیم از غذاهاى بسته بندى امتحان کنیم. شبها دیده بودیم که اکثر سوپرها پر بود از مشتری هایى که مشغول خوردن غذا هستند و در خود سوپر میشد در ماکروفر غذا را گرم کنید، با خودتون ببرید یا همان جا میز و صندلى بود که بشینید و میل کنید.
از روز اول شک کردیم، چون متاسفانه تمام نوشته هاى روى بسته بندیها به چینى بود. یک غذا گرفتیم و باید بگم عالى بود، یک غذاى ژاپنى بود شامل برنج، شنیتسل مرغ و یک سوپ کارى و سبزیجات. میزان غذا به اندازه و قیمتش سیزده یوآن بود. با خودمون گفتیم کاش از اول امتحان کرده بودیم.
روز هشتم به ایستگاه تیان تانگ رفتیم که دوباره فروشگاههایى از اجناس چینى ارزان بود.
ترجیح دادیم بیشتر دو روز آخر را استراحت کنیم، واقعاً پیاده روى هاى روزانه از هشت صبح تا ده شب حسابى خستمون کرده بود، البته در بینش براى خریدهایى سفارشى براى بستگان هم رفتیم.
دیگه براى دیدن معبد بوداى جید که در آن مجسمه بودایى از سنگ جید هست که از برمه آورده شده و منطقه تیان زى فانگ ( Tianzifang )، که شنیده بودیم محله اى کوچه در کوچه، هنرى و مرکز خرید هست نرفتیم. شاید اگر در آینده دوباره به این شهر سفر داشته باشیم.
عصر به ایستگاه پیپل اسکوئر رفتیم، در مرکز خرید شانگهاى نیو وُرد ( Shanghai New World ) رستورانهاى متنوعى بود و موزه مادام توسو، در این مال قرار دارد. فروشگاه ژاپنى مِیسو هم در این ایستگاه و در خیابان نانجینگ شرقى جالبه.
از بستنى قیفى هاى خوش طعم انبه و شکلات از غرفه هاى بستنى فروشى نانجینگ غافل نشید.
روز آخر تا ظهر وسایل را جمع کردیم و اتاق را تحویل دادیم. چمدانها را در هتل گذاشتیم. ناهار به ساب وى رفتیم و کمى در شهر گشتیم، از قدم زدن در هواى تمیز و نم نم باران لذت بردیم و باهاشون خداحافظى کردیم تا سفر بعدى.
راستى این هم عکس از منوى رستوران کى اف سى.
چمدانها را از هتل گرفتیم و با مترو به فرودگاه رفتیم.
در ترمینال دو فرودگاه پودونگ که پرواز ما بود فقط چند رستوران چینى بود، بنابراین آبمیوه و بیسکویت گرفتیم و منتظر پرواز شدیم.
در ضمن یک تابلوى تکس ریفاند در فرودگاه دیدیم اما متاسفانه ما فراموش کرده بودیم و فاکتورهاى خرید را دور انداخته بودیم، بنابراین یادتون باشه فاکتورها را نگه دارید.
باید بگم مطمئناً تا مجبور نشم دیگه پرواز ایرانى را براى سفر به خارج از ایران انتخاب نمى کنم، البته پروازهاى داخلى ماهان از تهران به کرمان همیشه عالى بوده، بعد از هشت سال مجدداً براى سفر خارجى سوار هواپیماى پروازهاى ایرانى شدیم...
بعد از یک ساعت و نیم منتظر نشستن در هواپیما و چرخیدن در فرودگاه اجازه پرواز داده شد و هواپیماى ماهان آخرین بود در بین هواپیماهایى که در صف پرواز قرار داشتند. مهماندارهاى برگشت فوق العاده عبوس و بد اخلاق و سرویس دهى ضعیف، غذا واقعاً بد، حتى بوى غذا آزار دهنده بود، تنها خوشحالى، دیدار مجدد تیم قایقرانى بود که با چند مدال بر مى گشتند.
بعد از نه ساعت پرواز به فرودگاه امام رسیدیم.
این سفر هم در کل با کلى خاطرات خوب به پایان رسید و باید بگم شانگهاى به حدى خوب بود که دوست داشته باشیم دوباره به این شهر سفر کنیم.
امیدوارم این سفرنامه مفید باشه، زندگیتون پر از سفر و لحظات شیرین به یادماندنى.