روز پنجم: خانه مندلیف- پارک میکاییل- حرکت به سمت مسکو
اینجا یه نصفه روز فرصت داشتیم. مثل همیشه صبح زود بعد از صرف صبحانه حدود ساعت 8 زدیم بیرون. از قبل آدرس و مشخصات خانه مندلیف رو درآورده بودیم. مسیر رسیدن به این موزه آسونه فقط حدود نیم ساعت پیاده روی داره. از انتهای پل palace می تونید پیاده به دانشگاه برید و یا اینکه تاکسی بگیرید.
این موزه درواقع آپارتمان محل زندگی این دانشمند شیمی بزرگ بوده که الان به عنوان یادبود، درش به روی عموم بازه. آپارتمان هم درواقع داخل دانشگاه سنت پترزبورگه. تعجب نکنید آره همونجا درس میداده، آزمایش میکرده و زندگی میکرده. ورودی دانشگاه رو بدون مشکل داخل شدیم البته پرسیدیم برا موزه مندلیف کدوم سمت بریم که راهنماییمون کردن. همون موقع هم یه گروه با لباس فارغ التحصیلی (همون کلاه و عبای مشکی) و شاد و خوشحال دیدیم که داشتن با هم عکس میگرفتن و خوراکی و نوشیدنی میخوردن و جشن گرفته بودن. ای ول، چه حس خوبی. یاد فارغ التحصیلی خودم افتادم چقددد بهم خوش گذشت اون روز. واقعا همه جای دنیا شبیه همه و این قدر تفاوت فاحشی بین زندگی آدمها تو کشورای مختلف نیس. فقط بعضی کشورا عرصه برای شکوفایی هر نوع سبک زندگی بازه و بعضی کشورای دیگه نه. و اینطوریه که کلی اختراع پیدا میشه، هنر پیدا میشه، صنعتی مثل مد پیدا میشه و خیلی چیزای دیگه. امیدوارم یه روزی مردم همه کشورا بتونن فرصتهای برابری برای رشد و پیشرفت داشته باشن. آمین.
دانشگاه سنت پترزبورگ محل موزه دانشمند بزرگ مندلیوف
ورودی دانشگاه سنت پترزبورگ که از شانس خوب ما اون موقع جشن فارق التحصیلی دانشجوها در حال برگزاری بود
به موزه که رسیدیم تازه ساعت 9 بود. مسئولش که یه خانوم مهربون بود گفت ساعت کار ما از 10 صبحه اما اشکالی نداره شما تشریف بیارید بازدید کنید. موزه هم که رایگانه. دست نویسای این پروفسور، محاسباتش که در نهایت منجر به همون جدول مندلیف زیبا شده و دنیا رو دگرگون کرده، وسیله های آزمایشگاهیش، کتابای مختلفش و ... همه چیز روبروی شماست. ساده اما عمیق. سکوتش بوی اندیشه و تفکر مردی رو میداد که برای نسلهای آینده نقشه دنیا رو جوردیگه ای ترسیم میکرده. میدونید این دانشگاهی که ما توش قدم گذاشتیم اساتیدی رو پرورش داده که 8 بار جازه نوبل گرفتن. چقد سنگین، روی زبونم حرفی برای گفتن نمیچرخه بیشتر بغض دارم. امروز اگه تو یه خیابون هر شهری از ایران قدم بزنید قطعا همه آدمها رو تحصیل کرده دانشگاهی خواهید دید. اما این کجا و آن کجا. خدایا بازم شکر. بیایید چند تا عکس ببینیم:
محل کار و زندگی مندلیوف در دانشگاه سنت پترزبورگ که در حال حاضر به موزه تبدیل شده است
اولین نسخه پیش نویس جدول تناوبی که توسط مندلیوف تهیه شد. با دستخط خودش
بعد از این موزه به سمت یه پارکی به اسم میکاییل حرکت کردیم. پارکی که از روی نقشه پیداش کردیم و گفتیم بریم ببینیم که یه پارک معمولیشون رو هم دیده باشیم. مسیر رسیدن به این پارک رو از هتل سنت پترزبورگ میگم، چون ما رفتیم هتل اول، بعدش به سمت این پارک رفتیم.
مسیر رسیدن به پارک میکاییل: از هتل سنت پترزبورگ با ترام شماره 3 به اینجا بیایید (حدود 3 ایستگاه بعد). ضلع شرقی پل Trinity
جالبه پارک چندین تا فواره خوشگل طلایی داشت، عجب آلاچیقای خاص و قشنگی. آلاچیقایی که با درختهای رونده درست کرده بودن. خیلی مجسمه های مرمری هم تو پارک بود. نشستیم یه چیزی خوردیم عکس گرفتیم و کلی لذت بردیم. رفتنش رو توصیه میکنم جزو برنامه هاتون بزارید نزدیکم هست.
ورودی پارک میکاییل
پارک زیبای میکاییل و فواره اصلی اون
بچه خوشتیپ روسی و ژست قشنگش در پارک میکاییل
پارک میکاییل و آلاچیق های سرسبزش
مجسمه های زیادی در پارک میکاییل هستن که با سنگ مرمر واقعی درست شدن
برگشتیم هتل و توی لابی منتظر سرویس فرودگاهمون شدیم. خداحافظی از شهر سنت پترزبورگ برام سخت بود. من خیلی جاها سفر کردم، ولی این شهر جایگاه خاصی توی قلب من پیدا کرد. اگه همونطوری که بزرگا میگن آینده مال آدمای پرتلاش امیدواره، پس من روشن میبینمش و مطمئنم باز هم به این شهر زیبا خواهم اومد :) .
از شهر هم که خارج شدیم همه مسافرا محو جاده بودن از بس که قشنگ بود. مگه قاعدش این نیس که از شهر که خارج بشیم آبادیها کم بشه و خشک و بی آب و علف و اینا ... مث اینکه نه ... اینجوری هم میشه :) . خلاصه عااالی بود. رسیدیم فرودگاه، خود فرودگاه که کوچیک بود البته نه به اندازه مال ما که فقط یه سالن کانتر پروازی داره، چند تا سالن داشت. خود لیدرا ما رو به سمت کانتر پرواز راهنمایی کردن. البته آژانس مسافرتی پرواز سنت پترزبورگ به مسکو رو بدون اطلاع ما عوض کرده بود و پروازمون پذیرایی هم نداشت. اینم گذاشتیم جزو حوادث غیرمترقبه سفر و گفتیم اینم یه تجربست دیگه. یه ذره طول کشید تا کارت پرواز گرفتیم. برای بازرسی هم چند تا مرحله مختلف داشت. یکیش که جالب بود اسکن قدی بود. یعنی توی یه دستگاه شیشه ای میرفتیم دستامونو بالا میبردیم کامل و سر تا پامونو اسکن میکرد و یکی پشت کامپیوتر میدید. منم بعدا رفتم یه دیدی زدم ببینم اون داره چی میبینه تو مانیتورش. قشنگ از سر تا پا رو به ترتیب اسکن میکنه که یه وقت چیزی تو بدنت کار نزاشته باشی. باحال بود. بعدشم رفتیم به سمت گیت پرواز و منتظر شدیم تا اعلام کنه. دو ساعتی طول کشید تا اعلام شد و از طریق همون راهروهای متصل به هواپیما داخل هواپیما شدیم. یعنی از اون اتوبوسای پای پروازی هم لازم نداشت. یک ساعت و نیم تا مسکو بود. رسیدیم و روانه بسمت هتل.
روز ششم: موزه فضای مسکو- خیابان آربات
اینو بگم که تور ما هتل the rooms مسکو رو به جای هتل پرزیدنت بدون اطلاع خودمون برامون رزرو کرده بود که همه شوک شدیم چون مسیریابی و برنامه ریزیمونو بر اساس هتل پرزیدنت انجام داده بودیم. تو قراردادی که ماها برای تورها امضا میکنیم اومده که تورها این اختیار رو دارن که هتل ثبتنامی رو به هر دلیلی با یه هتل دیگه هم تراز یا بالاتر از اون جابجا کنن. بنابراین کارشون کاملا قانونیه و حقی برای اعتراض ما نیست متاسفانه. انصافا هتلی که برامون جایگزین کرده بودن اتاقای لوکس و قشنگی داشت اما هتل کوچیکی بود کلا. ثبت این هتل به عنوان یه هتل پنج ستاره عجیب بود چون استخر هم نداشت، اما خوب تو سایت بوکینگ و مدارک هتل به عنوان هتل پنج ستاره ثبت شده بود. تا ساعت 4 صبح در حال اعتراض بودیم و اتاقا رو تحویل نگرفتیم. نشستیم تمام مسیریابیامونو چنج کردیم و خداروشکر دیدیم که بازم برناممون شدنیه و مشکل خاصی نیس. درواقع میدونید اعتراض ما ایرانیا اونم تو کشور غریب با زمان محدودی که ما تو مسافرتمون داریم چندان منطقی نیست و من یکی که تو تمام مسافرتام حتی یکبار هم ندیدم که اینجور اعتراضا به نتیجه ای منجر بشه. بجای اینکارا شاید بهتر باشه موقع تور گرفتن توجهمونو به این معطوف کنیم که هر نوع تغییر هتلی قبل از سفرمون بهمون اطلاع رسانی بشه. خلاصه ساعت 4 صبح اتاقا رو تحویل گرفتیم و قرار شد تورلیدرمون برای انجام گشت شهری ساعت 11 صبح بیان هتل دنبالمون. باورتون بشه یا نه تورلیدرمون بخاطر اتفاقات دیشب قهر کرده بودن و ساعت 12 با یه تماس تلفنی اعلام کردن امروز نمیان و فردا گشت شهری رو انجام میدن! بارونم از صبح باریدن گرفته بود. با این قضایا من و همسرم تصمیم گرفتیم به برنامه های خودمون برسیم. نمیدونم من یکی که اصلا از نیومدن تورلیدر ناراحت نشدم با خودم گفتم ای ول تمام تصمیمگیری های امروز با خودمونه بریم که بریم :) رفتیم بسمت موزه فضا. برای رفتن به موزه فضا ایستگاه VDNKH خط نارنجی شماره 6 پیاده بشید.
حتما میدونید آمریکا و روسیه دو قطب اصلی دنیا در زمینه پیشروی و کاوشهای فضایی بودن. نمونش هم رقابت این دو تا ابرقدرت توی فرستادن اولین انسان به فضا و قدم گذاشتن اولین انسان روی کره ماه بوده که بعدها با خودش داستانهای زیادی هم به همراه آورد. وقتی یه کشور استراتژیش میشه رقابت فضایی یعنی مطمئنا برای نمایش کارایی که کرده سنگ تموم میزاره و اینطوریه که یکی از بهترین موزه های فضایی دنیا رو توی روسیه میشه دید. بنظرم کسی که فیلم فوق العاده جاذبه (gravity) که اسکار بهترین فیلم 2014 رو برد دیده باشه یه جورایی محاله که هیچ حسی نسبت به فضا و تجهیزات فضایی نداشته باشه. حالا از خودم میگذرم که کلا تو فضا سیر میکنمJ و آرزوم اینه که زنده باشم و ببینم تمام کشورهای زمین با هم متحد میشن و سهمشونو از هزینه ها و نیروی انسانی و ... برای کاوشهای فضایی پرداخت میکنن تا بتونیم بفهمیم ته دنیا چیه بالاخره و غیر از ما کسی نفس میکشه یا نه! اما بلیط ورودی موزه فضایی 250 روبله. موقع گرفتن بلیط یه سالن هست که از بیرون هم دیده میشه ولی فک نکنید موزه همین سالنه، چون اصل کاری فضای خیلی بزرگی هستش که پشت اینه و هر چیزی که فکرشو بکنید در مورد فضا تا حالا اختراع شده باشه توش هست. تو همون سالن اولیه هم یه مجسمه خیلی بزرگ از یوری گاگارین که اولین انسانی هست که از شوروی به فضا فرستادن گذاشتن. دو تا سگ تاکسیدرمی هم هستن که چون جزو آزمایشات انسان هستن و سالم به فضا رفتن و برگشتن و الان جزو تاریخ علم فضا برای بشر حساب میشن نگهداری میشن. همینطورم چند تا ماکت و موقعیت کره زمین رو میشه دید.
نمای خارجی موزه فضا مسکو
در پایین یادبود بزرگ موزه فضایی مسکو مجسمه برنزی بود که راه سختی که روس ها برای رسیدن به فضا طی کردن رو نشون می داد.
یوری گاگارین - سالن ورودی موزه فضایی مسکو
سالن ورودی موزه فضایی مسکو
وارد بخش اصلی که شدیم قبل از همه چیز ماهواره برهای فضایی توجه من رو به خودش جلب کرد. ماهواره بر همون موشکی هست که برای حمل ماهواره یا غذا یا انسان ها به مدار کره زمین یا ایستگاه فضایی (حتی بالاتر از اون که حمل رباتها میشه، مثلا رباتهای کاوشی که به مریخ فرستاده میشن) مورد استفاده قرار میگیره. همونا که همیشه تو فیلما میبینیم کم کم تیکه تیکه میشن و سرشون باقی میمونه. سه ماهواره بر رو در مقایسه با هم گذاشته بودن که درواقع بزرگترینهای موجود در دنیا هستن. مواهواره بر روسی، ماهواره بر آمریکایی و ماهواره بر چینی. ماهواره بر آمریکایی الان دیگه بازنشسته شده یعنی آمریکا هم برای خدمات رسوندن به نفراتش توی ایستگاه فضایی از ماهواره برهای روسی استفاده میکنه که دلیل این امر هم ارزونیشون هست. اینم بگم که اون تیکه هایی که کنده میشن از ماهواره بر، کلا محفظه سوخت موشک تا اون ارتفاع هستن. یعنی کل هیکل این موشک سوخت هستش برای رسوندنش به هدف مورد نظر و فقط سرش محموله هست و همینطوری که از متنم متوجه شدید دیگه راهی برای برگشت نداره. من یکی که بعد از این همه درس خوندن واقعا انگشت به دهنم که چطور همچین عملیاتی با این همه دقت و بدون خطا انجام میشه! الان آخرین پروژه آمریکا تو این زمینه دست آقای ایلان ماسکه معروفه که میخواد ماهواره بر رفت و برگشتی رو بسازه (بخونید زندگینامشو عالیه، نابغه ای که ماشین برقی رو با تامین رایگان شارژ برقیشون تا آخر عمر به فروش میروسونه و برای این کار کلی ایستگاه شارژ برق تو آمریکا احداث کرده و با همه اینا پروژش سودده هست!). دست مریزاااد و خدا قوتت بده پسرم! راستی نحوه انجام عملیات پیاده شدن محموله ها تو قسمت انتهایی موزه به وسیله مانیتورهای بزرگ نشون داده شده و شبیه سازی سطح سیاره ها و این دستگاهها به قشنگی به وسیله ماکت های خیلی بزرگ ترسیم شده.
یکم جلوتر ایستگاه فضایی بین المللی و ایستگاه فضایی میر رو در ابعاد واقعی میبینیم که فوق العادست (ما کلا دو تا ایستگاه فضایی تو مدار زمین داریم). با تمام تجهیزات داخلش اعم از جعبه و میز غذاشون، توالتشون، صندلی و میزکارشون، تردمیل کفی نیم متریشون و البته پنجره ای که تصویرش کره آبی رنگ قشنگمون با همون ابروبادهای سفیدرنگ نقاشی شده خلقته که همه رو به وجد میاره. بسیااار تاثیر گذار... احسنت واقعا...
بازم میریم جلوتر. گلهای واقعی و سبزیکاریهایی که توی فضا انجام میشه. چه گل ارکیده بزرگی!
موزه یه کافه فضایی داره که با استفاده از تابلوها به راحتی بهش میرسید. این کافه انواع غذاها و نوشیدنیهای فضایی رو سرو میکنن که میتونید برای سوغاتی خرید کنین فکر جالبیه :) . ما هم یه گوشت فضایی خریدیم به قیمت 500 روبل. کمی جلوتر انواع لباسهای فضایی واقعی به خوبی به نمایش گذاشته شدن. یه بلندگو که شمارش معکوس و چکاپهای تکنسینها قبل از پرتاب ماهواره بر رو اعلام میکرد تو اون فضا خیلی حس خوبی بود. شهاب سنگهای واقعی و بزرگی که با اسم و مشخصاتشون به نمایش گذاشته بودن و میتونستین اونا رو از نزدیک ببینید و لمس کنید و خیلی چیزای دیگه که حتما باید با چشمای خودتون ببینید و درک کنید.
حتما اسم آپولو 11 رو خیلی شنیدید. بفرمایید این آپولو 11 هست! فضاپیمای آمریکایی که بزرگترین موشک تولید شده بشر تا کنون هست و تونست رویای پا گذاشتن انسان بر روی ماه رو به حقیقت تبدیل کنه.
نمونه هایی از ماهواره های مخابراتی روسیه
ماکت ایستگاه فضایی میر روسیه که اولین ایستگاه فضایی جهان هست
نمونه های واقعی لباس فضا نوردان
چگونگی ارسال میوه و سبزیجات تازه به فضا که هزینه ارسال هر کیلو از اونها به فضا هزاران دلار می شه
نمونه های کوچک شهاب سنگ که میتونستید اونها رو از فروشگاه ورودی موزه خریداری کنید قیمت ها از 20 هزار تا 300 هزار روبل مختلف بود با توجه به اندازه و نوع سنگ ها
انواع غذاهای فضایی مثل سوپ، گوشت، مرغ و غیره که می تونستید داخل موزه فضایی بخرید و امتحانشون کنید.
یه مانیتور هم هست که اسم و مشخصات مسافرایی که تا حالا به فضا رفتن اونجا هست و با لمس هر کدوم از اونها مشخصاتشون رو نشون میده. چه غرورآمیزه دیدن اسم انوشه انصاری روی این مانیتور :) .
در بیرون از موزه فضا کنار خیابون هم این لاک پشت های کوچولو رو که اندازه دو بند انگشت بودن میفروختن!
نمای بیرونی موزه فضا هم بسیار قشنگ و معناداره.
بعد از دیدن موزه فضا که چند ساعتی طول کشید، ناهار یا میشه گفت شام رو توی یه KFC نزدیک همون جا خوردیم. بعدش بسمت بازار vdnkh رفتیم که بازار ارزونی بود و ما چند تا پیراهن مردونه خوش دوخت به قیمت 600 روبل (42 هزار تومن) خریدیم. البته تو همین بازار هم پالتو پوست بلند به قیمت چند میلیون تومن بود. بعد از یه گشت و گذار توی بازار بسمت هتل حرکت کردیم.
روز هفتم: میدان سرخ- مرکز خرید okhotny ryad
با توجه به گروه تلگرامی که تورلیدر برامون درست کرده بود اعلام شد که ساعت 11 توی لابی هتل آماده باشیم برای رفتن به میدان سرخ. تمام روسیه یک طرف و این میدان خاص یک طرف. یه میدان با بناهای زیبا که بسیار محبوبن. کلا بناهایی که توی میدان سرخ هستن شامل کلیسای سنت باسیل، کلیسای کازان، موزه تاریخ طبیعی، مقبره لنین، بازار گوم و کاخ کرملین هست. ورودی میدان سرخ یه دروازست که یه جاذبه دیگه مسکو از سمت این دروازه قابل مشاهدست. نقطه صفر مسکو. این نقطه درواقع نقطه ای هستش ک تمام محاسبات فاصله ای شهر مسکو بر این مبنا انجام میشده. از همون ابتدای ورود از شلوغی و تجمع مردم متوجه میشید که نقطه صفر مسکو باید همینجا باشه و درسته همینجاست! الان توریستا تو این نقطه می ایستن، آرزو میکنن و با پرتاب سکه با دست چپ به پشت سرشون معلوم میکنن که آرزوشون برآورده میشه یا نه. همین خنده ها و محبت های بی توقعی که بین مردم با زبون های مختلف رد و بدل میشه رو با هیچی عوض نمیکنم. من این فضای دوستداشتنی رو خیلی جاها بین توریستا تجربه کردم. انگار آدمها تو مسافرتهاشون که دغدغه هاشونو فراموش میکنن چیزی جز محبت و دوستی خالص ته قلبشون ندارن. پس وقتی خواستیم کسی رو بخاطر کاری سرزنش و قضاوت کنیم یادمون باشه دغدغه هامون باهم فرق داره و هیچکس جای هیچکس نیست!
نقطه صفر مسکو که تمام مسافت ها از اون محاسبه میشه و در زمان امپراتوری روسیه در سنت پترزبورگ قرار داشته
میریم جلوتر. بناها بلندن و معماری خاص دارن. یعنی مثلا به جای اینکه یه دیوار رو صاف کشیده باشن بالا بدون هیچ هنری! میبینید که با ایجاد زاویه و چندلایه کردن هر خطی از بنا بهش حجم دادن. بااینکه روسها منظورشون از کلمه سرخ برای این میدان رنگ سرخ نیس و میگن red براشون مفهوم زیبا میده اما خیلی بناها تو این میدان قرمز رنگ هستن. مثلا دیوار قرمز موزه تاریخ طبیعی که فوق العاده نمای زیبایی داره. یا دیوار قرمز کاخ کرملین که درواقع کاخ ریاست جمهوری هست و خیلی قشنگ خودنمایی میکنه. کاخ کرملین بلیط ورودی 500 روبل داره که برای ما بعهده تورمون بود و برای همین هم برنامه آخر بود. ساعت کاخ که بالای یه برج (برج اسپاسکایا یا برج ساعت) بخوبی گردش زمان رو با عقربه هاش نمایش میده و هر یک ربع ساعت زنگش بصدا درمیاد. هر یک ساعت هم با صدای دیگه ای اعلام وقت می کنه که این صداها را مجموعه ای از ناقوس های کوچک و بزرگ به وجود میارن. موزه تاریخ طبیعی هم ورودی 300 روبل داره که اگه کسی دوست داشته باشه میتونه بره دیدن کنه.
موزه تاریخ طبیعی مسکو در ورودی میدان سرخ
موزه تاریخ طبیعی مسکو در شب
موزه جنگ جهانی دوم در میدان سرخ
هنوز به کلیسای سنت باسیل خیلی نزدیک نبودیم و باید 300 متری راه میرفتیم حداقل. واقعا این میدون بزرگه هااا. کم کم طی طریق کردیم تا به این کلیسای پفکی خاص برسیم. داستانهای زیادی مبنی بر درآوردن چشمهای معمار کلیسای سنت باسیل شنیدم که البته این داستان رو برای خیلی بناهای دیگه هم شنیدم. در اینکه پادشاها برای ثبات قدرتشون بیرحم بودن شکی نیست اما در مورد این مسئله خاص، یا اینکه اینکار بین پادشاهان اون زمان رسم بوده یا از روی چشم و هم چشمی همدیگه اینکارارو میکردن واقعا! حکایت کلیسای سنت باسیل هم در نوع خودش جالبه:
این کلیسا نام دیگه ای هم داره که امروزه استفاده نمیشه "یورودستوو" که یه واژه روسی هست به معنی دیوانگی. این اسم اشاره میکنه به نوعی از اعتقادات مسیحیان، که در آن کسی که این عقیده رامی پذیرد مال دنیا و خانواده و همه چیز را برای مسیح رها میکنه و خودش رو شبیه انسان دیوانه ای میکنه که فقط در جستجوی مسیح هستش و هیچ وابستگی دیگه ای نداره. افرادی که به این روش اعتقاد داشتن با لباسهای پاره و کهنه و گاهی کاملا برهنه و بدون لباس گدایی میکردن و ریاضت می کشیدن. سنت باسیل نام یکی از همین افراد بوده که در کنار همین کلیسا زندگی میکرده و یکی از بزرگترین و معروفترین دیوانگان مسیح نام گرفته بوده. کلیسای ارتودوکس روسیه اسم 36 نفر رو به عنوان دیوانگان مسیح و تقدیس شده عنوان کرده که بجز سنت باسیل، یکی از معروفترین آنها گریگوری راسپوتین هست که میگن مرموزترین فرد در تاریخ روسیه هست که لازمه داستان زندگیش رو بخونیم.
به کلیسا که رسیدیم قشنگی گنبدهای پفکیش و همینطورم رنگ آمیزی فوق العادش که آدم رو یاد داستانهای تخیلی میندازه رو تحسین کردیم. و شاید بالغ بر صد عکس رو من فقط از همین کلیسا گرفتم. دورش چرخیدیدم و همه گنبدهایی که پشتش قایم شده بودن رو هم نظاره کردیم. اینم بگم خیلی بزرگ نیست. یعنی مثلا فکر کنین یه بنای بزرگ و پرابهت باشه. نه بیشتر یه بنای دوست داشتنی و رنگارنگه تا یه بنای پرابهت. کلیسای خون ریخته سنت پترزبورگ رو میتونم بگم پرابهت بود، اما نوع گنبداشون به کلی باهم فرق داره و هرکدوم به یه شکلی زیبا هستن. وقتی عکساتونو با سنت باسیل میبینین که مث فوتوشاپ میمونه تا واقعیت :) . ورودی کلیسا هم 350 روبله که ما برنامه ای برای دیدن داخلش نداشتیم بخصوص اینکه میدونستیم این کلیسا طراحی بیرونش خاصه و داخش شبیه کلیساهای دیگست.
کلیسای معروف سنت باستیل که نماد روسیه هست و در میدان سرخ مسکو واقع شده
نمای پشتی کلیسای سنت باستیل
کلیسای سنت باستیل در شب که به نظرم زیبایی بیشتری هم داشت
دل کندیم و رفتیم جلوتر بسمت بازار گوم. بازاری با معماری اروپایی و لوکس. بسیار زیبا و البته گرون. یه بستنی معروف تو این بازار میدن که من تو مخیلم هم نمیگنجید که معروفیتش در این حد باشه که یه صف یک کیلومتری داشته باشه و با دوربینهای فیلم برداری در حال مصاحبه باهاشون باشن! خووو یه بستنیه دیگه اینکارارو نداره :D: به هر حال ما که روح و جسممون توانایی وایسادن تو این صف رو نداشت بستنیهای دیگه ای که خلوت بودن رو گرفتیم و نوش جان کردیم. باید بگم روز قبلش ما مشابه این بستنی رو تو پارک موزه فضا خورده بودیم و همچین تحسین ما رو برنینگیخته بود که با همچین صحنه ای مواجه بشیم. یعنی واقعا فرق دو تا بستنی ممکنه تا این حد باشه!
بازار گوم در میدان سرخ
بستنی معروف بازار گوم که مردم بخاطرش یک کیلومتر صف کشیده بودن
نور پردازی زیبای بازار گوم در شب
خروجی بازار گوم هم فوق العاده قشنگه. پراز گلکاری های قشنگ.
بازار گوم در میدان سرخ که نمای زیبایی از گل کاری ها و موزه تاریخ طبیعی داشت
از این بازار هم گذشتیم و بسمت مقبره لنین رفتیم. اما یکم از داستان مقبره لنین هم بگیم:
تو تاریخشون نوشته لنین چهره استثنایی و بی نظیری بوده. اون فرقه کمونیستی رو بنیانگذاری کرده و اون رو به حزبی مبدل کرد که باعث انقلاب 1917 شد تا نخستین حکومت سوسیالیستی جهان اعلام موجودیت کنه. باروی کار اومدن کمونیسم در روسیه، دو مقبره در زیر دیوار کرملین برای نگهداری بقایای افراد مهم انقلابشون ساخته شد. از افراد مشهوری که تو این مقبره ها مدفون هستن یوری گاگارین رو میشه اشاره کرد. به تدریج که تعداد این قبرها زیاد شد بزرگان روسیه در آرامگاه نوودیچی به خاک سپرده می شدن. درست پشت مقبره لنین یک قبر جلب توجه می کنه که با تاج گل های فراوان مزین شده که قبر ژوزف استالین هستش . البته استالین قبلا در کنار لنین به خاک سپرده شده بود اما با توجه به جنایات فراوان و تصمیم حزب مبنی بر استالین زدایی و تطهیر چهره حزب، جسد مومیایی استالین به پشت مقبره لنین منتقل شد.
زمانی که لنین مرد سران نظام کمونیستی تصمیم گرفتن جنازه او را حفظ کنن به همین دلیل جنازه را با مواد شیمیایی خاصی نگهداری کردن اما بعد از مدتی اجزاء بدن لنین شروع به متلاشی شدن کرد و قسمتهایی از صورت از بین رفت. در نهایت جنازه را به همان روش مصری ها مومیایی کردن و مجبور شدن قسمتهای آسیب دیده را با موم ترمیم کنن بنابر این چیزیکه امروز در مقبره لنین دیده می شه یک ماسک مومی هست که روی صورت مومیایی شده لنین قرار گرفته .هر 18 ماه برای جلوگیری از تجزیه، جنازه به منظور عملیات بیوشیمی از آرامگاه خارج می شه و طبق اعلام مرکز اداره مقبره هزینه نگهداری این جسد سالیانه نزدیک به 200 هزار دلاره.
با همون محدودیتهای زیاد و ممنوع بودن عکس و فیلم، ما هم از لنین دیدن کردیم که البته بنظرم چیز خاصی نبود و اگه نمیرفتیم هم چیزی از دست نمیدادیم.
مقبره لنین
دیگه فقط موند کاخ کرملین. این کاخ ورودیش پشت به میدان سرخ هست. از همون ورودیش سربازایی که خیلی صاف و بدون حرکت وایسادن رو میشه دید. یه آبنمای قشنگ با چندتا اسب در حال غرش هم تماشایی هستن. یه مسیری سربالایی رو پیاده روی کردیم تا به در اصلی رسیدیم. از همون اول تو محوطه چند تا توپ کوچیک دیده میشن. یه ساختمون شیشه ای و یه ساختمون سفید رنگ که در حال حاضر مورد استفاده سران هستن و ورودشون ممنوعه. سربازا توریستا رو مستقیم به سمت میدان کلیساها هدایت میکنن. میدونین کلیساهای داخلش برای دعا و عبادت کاخ نشینا ساخته بودن که نخوان بیان بیرون از کاخ و هدف دیگه ای نداشتن. برا همینم کلیساهای خاصی نیستن. گرچه منظره بیرونشون با اون گنبدهای طلاییشون برا عکس خیلی هم قشنگه اما داخل کلیساها چیز خاصی نبود. تو یکی از کلیساها یه ترمه نگهداری میشه که میگن هدیه شاه عباس بوده، عکسشو این زیر میزارم براتون.
کلیساهای کاخ کرملین
داخل کلیسای Archangel کاخ کرملین
بخشی از ترمه که شاه عباس به پادشاه روسیه هدیه داده بود در کلیسای Dormition کاخ کرملین
بعد از دیدن کلیساها داخل محوطه کاخ سراغ توپ تزار و زنگ تزار رفتیم که همه در حال عکس گرفتن باهاشون بودن. اینو بگم که اگه هیچ درکی نسبت به اندازه توپهای جنگی اون موقع نداشته باشین نسبت به این توپ هم که البته عنوان بزرگترین سلاح در جهان رو یدک میکشه و تو کتاب رکوردهای گینس هم ثبت شده، حس خاصی پیدا نمیکنین. پس بهتره یکم بدونیم راجبش. توپ کلا یه سلاح قدیمی جنگی هستش که استفادش از چینیها که باروت رو اختراع کرده بودن شروع شد و بعدها فراگیر شد و پیشرفتهای زیادی کرد. توپها از آهن یا برنز ساخته میشدن که خیلی سنگین وزن بودن. اون زمانا توپ جنگی اهمیت زیادی داشته چون باهاش میشده دیوارای شهرها و قلعه ها رو فروبریزن، یا حتی کشتیها رو درهم بشکنن. هر کی ارتش مهمی داشته درواقع توپخانه خیلی مهمی هم داشته. جالبتر از همه چیز اینکه اسلحه درواقع ایدش از همین توپ جنگی اومده! همه چیز از اختراع تفنگ سرپر دو لول آغاز میشه تا الان که دیگه من نمیدونم پیشرفتهای جنگی سر به فلک کشیده. طول توپ سزار 5/5 متر و وزنش 40 تن و کالیبرش 1/2 متر هست. این توپ برای دفاع از کرملین ساخته شده بوده اما به گفته بعضیا به دلیل اینکه همیشه ترس این رو داشتن که محل پرتاب خودش رو منفجر کنه هیچوقت مورد استفاده قرار نگرفته. گلوله های چدنی این توپ هر کدوم 2 تن وزن دارن. البته بزرگترین توپ ساخته شده از نظر وزن و اندازه توپ "دورا" آلمانی با کالیبر 80 سانتیمتر و وزن 1350 تن هستش. این توپ دورا هم خودش داستانی داره برا خودش که دیگه اینجا طولانی میشه بگم اما عکسشو براتون میزارم. هر چند توپ تزار از نظر وزن و طول از دورا عقب میمونه اما بزرگترین سلاح به لحاظ کالیبر محسوب میشه. خلاصه اینکه شاه توپی که توی کرملین هست، توپ بزرگیه و چون عقبه تاریخی زیادی پشت این سلاح جنگیه و توی گینس هم ثبت شده الان یه جاذبه توریستی محسوب میشه.
توپ تزار بزرگترین سلاح جنگی دنیا از نظر کالیبر
خواستم یه عکسی از توپ تزار بگیرم که کسی تا حالا از این زاویه نگرفته باشه! امیدوارم موفق شده باشم!
توپ دورا. بزرگترین توپ جنگی دنیا که هیتلر اون رو ساخت.
یه زنگ یا ناقوس بزرگ هم هست که به اسم Tsar bell معروفه. یه جایی خوندم توپها و زنگها همیشه رابطه ویژه ای داشتن. از یک جنس و حتی اغلب توی یک کارخانه ساخته می شدن. در طول تاریخ، زنگها ذوب می شدن تا در زمان جنگ ازشون توپ ساخته بشه و توپ ها هم ذوب می شدن تا در زمان صلح از اونها زنگ ساخته بشه. پس تعجب آور نیس که هردوی اونها رو توی کاخ کرملین مسکو در فاصله صدمتری از هم ببینیم. این زنگ 6 متر ارتفاع و تقریبا 200 تن وزن داره. اگه به سطحش دقت کنین میبینید با یه سری فرشته ها و ملکه ها و تزارهاشون تزئین شده. زنگ تزار هم مث توپ تزار هیچوقت استفاده نشده. به لحاظ تاریخی نوشتن ریخته گری و ساختن ناقوس روسها با بقیه آهنگرا فرق داشته و از این جهت آوازه داشتن. صدای ناقوس روسی قوی و بطور غیر عادی آهنگین بوده.
به فرمان یکی از امپراطریس های روس دستور ساخت بزرگترین ناقوس صادر میشه. در سال 1735 میلادی (سیصد سال پیش) این ناقوس ریخته گری و دو سال صرف تزیینات و نوشته های روی اون میشه. کارها در حال اتمام بوده که آتش سوزی بزرگی توی کرملین رخ میده و تقریبا تمام سازه های چوبی را میسوزونه، چادر روی گودال ناقوس هم میسوزه. ناقوس داغ میشه و مردم که در حال خاموش کردن آتش بودن، روی ناقوس هم آب میریزن. در نتیجه آهن ترک برمیداره و یه تکه بزرگ ازش جدا میشه (کسایی که مث من متالورژی خوندن میدونن که آلیاژهای آهنی در اثر سرد شدن ناگهانی ساختار شکننده پیدا میکنن به اصطلاح مارتنزیتی میشن). کلا ناقوس معروف به ناقوس سزار چندین بار بعد از ساخته شدن به علت آتش سوزیهایی که رخ میداده سقوط میکرده و میشکسته و هر بار دوباره اونو ذوب و ریخته گری میکردن. این چیزی که الان توی کرملین هست آخرین ناقوس تزار هستش که توی گودال میسازنش اما اینبار در اثر ریختن آب یه تیکش جدا میشه. تقریبا 100 سال این ناقوس توی گودال باقی میمونه تا اینکه بالاخره در زمان حکومت تزار نیکلای اول، دستور داد گودال را باز کنن، ناقوس رو تمیز و اون رو روی پایه ای نزدیک ناقوس ایوان کبیر قرار بدن و الان به عنوان سمبل هنر بی نظیر ریخته گری روسی در همونجا ایستاده.
زنگ تزار سمبل نمایش هنر ریخته گری روس ها در زمان های دور
بعد از دیدن توپ و زنگ سزار بسمت خروج از کرملین حرکت کردیم. سربازایی که دم ورودی ایستاده بودن رو مردم یکی یکی باهاشون عکس میگرفتن. جالبه حتی پلک هم نمیزدن!
نگهبان های جلوی ورودی کاخ کرملین که تحت هیچ شرایطی تکون نمیخوردن و مردم باهاشون عکس میگرفتن.
یه بازار زیرزمینی هم نزدیکای خروجی میدان سرخ هست به اسم okhotny ryad که یه پاساژ زیرزمینیه که ما هم بعد از کاخ کرملین یه دوری توش زدیم قیمتاش بالا بود اما هم وطنامون شب هم اومده بودن حسابی گشته بودن و میگفتن کلی خرید کردن. بعدش هم رفتیم برای ناهار. تور ما برای ناهار رستوران look in rooms رو در نظر گرفته بود که درواقع یه کافه – رستوران بود. برای ناهار هم چلوکباب دادن که بد نبود و کنار بقیه هم وطنامون یه گپی زدیم و خوش گذشت. بعدم حرکت بسمت هتل بود.
بازار okhotny ryad در خروجی میدان سرخ
سقف بازار okhotny ryad که به شکل زیبایی نقشه کره زمین رو نشون می داد.
کلاب و رستوران لوک این روم که نهار رو در اونجا خوردیم چلوکبابش نسبتا خوب بود
ما از تور جدا شدیم چون برنامه داشتیم بریم بلیط سیرک نیکولین مسکو رو بگیریم. آدرس سیرک نیکولین به این شکله که بعدا راجب خود سیرک توضیح میدم: ایستگاه مترو Trubnaya خط شماره 9 خاکستری. نقشه صندلیای سالن سیرک و قیمتاش هم به این شکله:
نقشه صندلیهای سالن سیرک نیکولین که نوع بلیطش با توجه به جای صندلی که انتخاب می کردید از 500 تا 3500 روبل تغییر می کرد.
روز هشتم: کنیسه - شاتل فضایی- بازار ایزمایلف- ایستگاههای مترو- مسکوسیتی
امروزم روز آزادمون بود. بعد از صرف صبحانه بسمت یه کنیسه یهودی که توی نقشه پیداش کرده بودیم حرکت کردیم. میدونید چون هزار تا کلیسا دیده بودیم دلمون میخواست یه کنیسه هم ببینیم چطوریه. آدرس کنیسه هم به این شکل بود:
- با مترو به ایستگاه kitay-gorod رفتیم و از اونجا با 10 دقیقه پیاده روی به سمت خیابان بولشوی به Moscow coral synagogue رسیدیم.
دم در کنیسه که رسیدیم دیدیم نگهبان مسلح ایستاده، چیزی که برای هیچ کلیسا یا مسجدی ما نمیبینیم. داخل هم که رفتیم با دستگاه ایکس ری چکمون کردن و داخل کیفامونو گشتن. جو خیلی امنیتی بود. داخل کنیسه چند تا قفسه دیدیم پر از کتابهای عبری، خود کنیسه شبیه همون کلیسا بود با این تفاوت که هیچ نوع تصویری از پیامبرشون رو روی در و دیوارها نکشیده بودن و هیچ مجسمه ای هم نداشت. فقط کاشیکاری و سقف گنبدی و لوستر. خاخام ها با کلاههای کوچیکشون یا در حال دعا بودن یا دور هم نشسته بودن و چیزی میخوردن و صحبت میکردن. کلا به ما هم به حالت عجیبی نگاه میکردن! تورات هم رو یکی از میزا بود و ما هم نگاهی انداختیم. همه چیز کنیسه رو با دقت دیدیم. در نوع خودش برامون تجربه جدیدی بود. تو ورودی کنیسه هم یه سری صنایع دستیشون رو برای فروش گذاشته بودن که من از دیدن ماتروشکا به شکل خاخام یهودی خیلی تعجب کردم :) .
یکی از کسانی که در کنیسه از روی تبلت داشت دعا می خوند
نمایی از محوطه داخلی کنیسه یهودیان مسکو
در خارج از سالن اصلی کنیسه ماتروشکاهای جالبی بود که به شکل خاخام های یهودی تراشیده شده بودن و به قیمت های 600 تا 1500 روبل به بازدید کننده ها فروخته می شدن.
بعد از دیدن کنیسه رفتیم دوباره سمت پارک فضایی چون یه قسمت از پارک رو ندیده بودیم. بالای موزه فضایی مسکو مجموعه پارک بسیار بزرگی هست که شامل محل برگزاری نمایشگاه های بین المللی و باغ گیاه شناسی، مراکز فروش، آکواریوم مسکو و محل نگه داری شاتل فضایی بوران و هواپیما و هلی کوپترهای جنگی روسی و ماهواره بر سایوز هست. طبق مطالعاتم قرار بود ما داخل یه شاتل فضایی واقعی بریم و همه چیز رو برامون شبیه سازی کنن. بلیط رو که قیمتش 700 روبل بود گرفتیم. این شاتل درواقع یه شاتل فضایی واقعی بود که در زمان شوروی ساخته شده بود اما هیچگاه به فضا پرتاب نشد. اسم این شاتل بوران بود که از چند سالیه اون رو به پارک ویدینخ آوردن و تور شاتل فضایی رو راه انداختن.
شاتل فضایی بوران روسیه که در سال 1988 اولین و آخرین ماموریت فضایی خودش رو انجام داد. در حال حاضر یکی از اونها برای بازدید عموم به پارک ودنخ آورده شده است. رنگ سیاه جلوی دماغه اون در واقع کاشی های سرامیکی هستن که هنگام بازگشت شاتل از فضا میتونن تا دمای 1600 درجه رو تحمل کنند. تا آسیبی به شاتل و خدمه اون نرسه.
تورش به این شکل بود که هر ساعت یکبار برگزار میشد و تا تعداد 10 نفر با هم میرفتن داخل. پس از ورود یه فیلم 15 دقیقه ای به زبان روسی با زیرنویس انگلیسی به نمایش گذاشته میشد. فیلم راجب تاریخچه ساخت این شاتل و مقایسه اون با شاتل فضایی آمریکاست. نکته جالب این بود که هم توی فیلم و هم لیدر تور اصرار داشتن که مدل روسی با مدل آمریکایی فرق داره! اما بنظر من که خیلی شبیه به هم بودن و مشخص بود که روسها این شاتلشون رو از روی همون نمونه آمریکایی کپی برداری کرده بودن :) .
مقایسه شاتل فضایی روسی بوران سمت راست و شاتل آمریکایی سمت چپ که بنظرم خیلی به هم شبیه هستن!
بعد از تموم شدن فیلم داخل شاتل رفتیم و در اونجا درباره اجزای مختلف شاتل و مواد به کار رفته در اون توضیحاتی رو میدادن و دستگاههایی بود که با کمک اون دستگاهها میتونستی انواع مختلف شاتل ها و ماهواره برها و موشک های روسی و آمریکایی رو انتخاب کنی و اطلاعات جالبی درمورد هر کدوم به دست بیاری. در پایان هم به قسمتی رفتیم که محل نشستن فضانوردا در شاتل بود و میتونستید از اونجا به صورت شبیه سازی شده جای یک فضانورد بشینید و شاتل رو از فضا تا لحظه فرودش روی باند فرودگاه هدایت کنید.
در این سالن مانیتورهای لمسی قرار داشت که اطلاعات خوبی راجع به انواع موشک ها و ماهواره برهای روسی و آمریکایی ارایه می کرد.
شبیه ساز پرواز با شاتل فضایی و فرود اون روی زمین
کل تور ما روس بودن بجز ما. لیدرمون هم هر چیزی رو که به روسی میگفت بخاطر ما انگلیسیش رو هم میگفت که باحال بود.
تورلیدر شاتل فضایی که خیلی مشتاقانه همه چیز رو توضیح می داد
بعدش هم ما رو به یه جایی شبیه بالکن بردن و همه شاتل رو از بالا دیدیم. میدونید شاتل درواقع یه نوع هواپیمای کوچیک هستش که برای حمل محموله های بسیار سنگین به ایستگاههای فضایی مورد استفاده قرار میگیره. نحوه کارش هم به این شکله که یه هواپیمای بزرگ، شاتل رو روی کولش سوار میکنه و تا یه ارتفاع خاصی بالا میبره بعد اون رو رها میکنه. شاتل شروع میکنه به چرخش دور زمین و با هر بار چرخش یه مقدار مدارش رو بزرگتر میکنه تا اینکه به ایستگاه فضایی برسه. برای برگشتش هم دقیقا همین پروسه رو طی میکنه. باید بگم هر بار عملیات یه شاتل دو سه ماهی طول میکشه که به دلیل همین طولانی بودن زمان سفر دیگه استفاده نمیشن و بجاش از همون موشکهای ماهواره بر که مستقیم بسمت هدف حرکت میکنن استفاده میکنن که قبلا براتون توضیحش رو دادم و البته فعلا این ماهواره برها برخلاف شاتل ها قابل برگشت به زمین نیستن.
تصویری که نشون میده شاتل فضایی برای ارسال به فضا بر پشت یک هواپیمای غول پیکر سوار میشه و نحوه کارش به این شکله که تا نزدیک جو زمین بالا برده میشه پس از اون شاتل در فضا رها میشه و بعد از چندین بارگردش در مدار زمین به نقطه مورد نظر در فضا می رسه.
تور جالبی بود. از شاتل که بیرون اومدیم با یه زن و شوهر روس آشنا شدیم که استاد دانشگاه بودن و وقتی فهمیدن ما ایرانی هستیم خیلی احترام گذاشتن و گفتن که دانشجوی ایرانی داشتن و فوق العاده باهوش بوده. ما هم کلی به خودمون افتخار کردیم و خدافظی کردیم. یه خرده اونورتر داخل پارک هم یه ماهواره بر سایوز با سایز واقعی دقیقا عمودی به سمت آسمون گذاشته بودن که خیلی عظیم و با ابهت بود مخصوصا وقتی زیر 5 تا موتورای زیرش وامیستادی تن آدم رو به لرزه مینداخت. بسیااار قشنگ بود.
ماهواره بر روسی سایوز که بخاطر قابلیت هاش و قیمت مناسبش امروزه بسیاری از ماهواره های دنیا رو به فضا میفرسته حتی ماهواره های آمریکا رو. و یکی از افتخارات کشور روسیه حساب میشه. بزرگیش رو از آدمایی که اون پایین ایستادن میشه تشخیص داد.
موتورهای ماهواره بر بزرگ سایوز روسیه در پارک ودنخ
بعد از پارک فضایی رفتیم به سمت بازار ایزمایلوف که تعریفش رو خیلی شنیده بودیم. با اینکه فاصله بازار ایزماییلوف تا پارک ودنخ خیلی زیاده اما مینی بوس های شماره 311 از جلوی پارک ودنخ مستقیم میبرن تا بازار ایزماییلوف. این بازار یه بازار دست فروشها و بساطی هاست که دقیقا کنار هتلهای المپیکی آلفا و بتا و گاما قرار داره. خود روسها هم این بازار رو به عنوان یه بازار سنتی و صنایع دستیشون میدونن. مسیر رفتن به این بازار:
- برای رفتن به این بازار میتونید به ایستگاه مترو Partizanskaya خط شماره 3 آبی رنگ بروید یا اینکه با مینی بوس شماره 311 از جلوی پارک ودنخ به اونجا برید.
وقتی پیاده شدیم با خودمون گفتیم یه چیزی به عنوان استریت فود (غذای خیابونی) از یکی از مغازه های کوچیک و کنار هم محل بخریم و نفسی تازه کنیم. چیزی که گرفتیم بعد از کلی صحبت و پرسیدن یه نون گرد بود که داخلش گوشت گوسفند گذاشته بودن (البته انواع گوشتها تو این غذاها پیدا میشه حتما مطمئن بشید گوشت خوک و اینها نباشه) و سرخش کرده بودن. روغنی و خوشمزه بود که با یه نوشیدنی کواس لذتشو برامون چندبرابر کرد. چقد کفتر میومد تو این مغازه ها و مردم بهشون یه تیکه از غداشونو میدادن. گنجشکا رو که دیگه نگید که هنوز تو کفشونم. اصلا اصلا اصلا از آدم نمیترسیدن! تو این سفر بارها نون و خوراکی و اینا دستم گرفتم و گنجشکا اومدن گرفتن!
غذاهای خیابانی در بازار ایزماییلوف
خلاصه بلند شدیم و رفتیم به سمت ساختمون بلند هتل آلفا، چون بازار همون طرفاست. سمت چپتون که هتل آلفا باشه سمت راستتون یه دریاچه خوش منظره میبینین که چند تا اردک ناز در حال شنا هستن. چه جای خوبی دارن واقعا خوش به احوالشون! بارونم باریدن گرفته بود و ما هم چترمونو باز کرده بودیم و قدم زنان به سمت بازار میرفتیم.
دریاچه بکر و زیبای نزدیک بازار ایزماییلوف
دریاچه بکر و زیبای نزدیک بازار ایزماییلوف
اردک های زیبای دریاچه ایزماییلوف
اردک های زیبای دریاچه ایزماییلوف
یه بنای خوشگل روبروتون میبینین که بهش میگن کرملین که شکارگاه و استراحتگاه تزارها بوده قبلا، الان میگن به عنوان تالار عروسی ازش استفاده میکنن. بازارم همینجاست. پر از ماترووووووشکا و خز و پوست و روسری روسی و ظروف سنتی و اینا. ما هم قبل از همه چیز دنبال ماتروشکا بودیم. ماتروشکاها بجز عروسکای تودرتو یه مدلهای دیگه ای دارن که یه دونه عروسک بزرگن داخلش یه بطری نوشیدنی جا میگیره و مخصوص همینکاره. بزرگن خیلی و به نسبت ماتروشکاهای تودرتو بیشتر به مذاق ما خوش اومدن. یه دونشو خریدیم 1500 روبل (حدود 105 هزار تومن).
بازارچه ایزماییلوف مسکو که صنایع دستی روسیه و پوست در اینجا قیمت مناسب تری داره
کلاه ها و شال گردن های بازار ایزماییلوف
پوست خرس جنگل های سیبری
فروش صنایع دستی چوبی در بازار ایزماییلوف
صنایع چوبی روسیه که در این بازار نسبتا ارزانتر بودند
فروش صنایع دستی چوبی در بازار ایزماییلوف
سوغاتی ما که اونو به قیمت 1500 روبل از بازار ایزمایلوف خریدیم
اینجا کلی کلاه گرم زمستونه برا مامانامون خریدیم. مغازه دارا فارسی هم بلد بودن! یه مغازه ای هم بود که تابلوهای لوکس برنزی میفروخت. تابلوهای سه بعدی که نور فانوس و چراغای توی تابلو واقعا چراغ بودن و روشن و خاموش هم میشدن. چه قشنگ بودن اما خیلی گرون. تا حالا پوست درسته خرس و گرگ و اینا ندیده بودم که اینجا خیلی عادی بود. تو خیلی مغازه ها بود.
فروش تابلوهای برنزی زیبای کار دست
فروش تابلوهای زیبای کار دست- چراغشو ببینید که روشنه
بعد از این بازار، ما تصمیممون دیدن ایستگاههای مترو معروف و قشنگ مسکو بود که باید اینجا خیلی چیزا رو بگم. سیستم مترو مسکو واقعا شبیه هیچ جا نیست. پله های برقی فوق العاده طولانی و عمیق و آهنی! من که وقتی ته پله رو نگاه میکردم واقعا میترسیدم. تو این شهر زیرزمینی که میرید مسیرهای پیاده روی طولانی اما جالبه. یکم پیچیدست چون فقط زبان روسیه و هیچ جا انگلیسی ننوشته. باید چند تا قانون برای خودتون بزارید که بتونید راحت ازش استفاده کنید. حتما نقشه مترو دو زبانه همراه خودتون داشته باشید (روسی و انگلیسی). نقطه تقاطع خطوط مترو گاهی تلاقی چندین خط مترو هستن. نام ایستگاههای مترو رو مث ایران روی در و دیوار مترو نمیبینید. اسم همون ایستگاه بسته به اینکه به کدوم خط هدایت شدید متفاوت میشه! شما کاری که باید بکنید اینه که بعد از پله طولانی دنبال شماره خط مورد نظرتون بگردید یا روی زمین یا روی دیوار یا تابلوهای سقفی بالاخره یه فلش کشیده به اون شماره خط. بسمت شماره خط که رفتید از چند تا پله کوچیک بتونی بالا یا پایین میرید و به تونل مورد نظر میرسید که یا باید سمت چپ بایستید یا سمت راست. که این رو هم اگه نپرسیدید از اسم کل ایستگاهای اون خط مترو روی تابلوهای سقفی میتونید متوجه بشید. البته به زبان روسی هست که چون من بلد بودم ما مشکلی نداشتیم. در مورد مترو شما فقط یادتون باشه از اون پله های خیلی بلند اگه بالا رفتید دیگه نمیتونید برگردید داخل و باید مجددا بلیط بگیرید! کلا پله های طولانی یعنی خروج از مترو. وقتی سوار قطار شدید توی بعضی از خطوط، هر ایستگاه رو اعلام میکنه و روی مانیتور ال ای دی هم مینویسه اما در اکثر خطوط مترو مسکو نه چیزی اعلام میشه نه از داخل واگن ها تابلوی ایستگاه ها دیده میشه. برای همین خیلی باید دقت کنید و ایستگاه ها رو بشمارید تا از ایستگاه مورد نظرتون رد نشید. اگه بخواییم مقایسه ای بین مترو سنت پترزبورگ و مسکو انجام بدیم علی رغم اینکه مترو مسکو خیلی بزرگ تر و پیشرفته تره اما تابلوها و علایم راهنمایی در سنت پترزبورگ خیلی بهتره و خیلی جاها اسم ایستگاه ها رو به انگلیسی هم نوشته اما داخل مترو مسکو که بشید کلا باید با زبان انگلیسی خداافظی کنید!!!
پله های واقعا عمیق متروی مسکو که با همه پله برقی هایی که تا حالا دیدید فرق می کنن
ایستگاه مترو Izmailove
اما بریم سراغ ایستگاههای قشنگ مترو ...
کل ایستگاههای مترو مسکو 206 عدد میشن، دیدن همش که امکانپذیر نیس مسلما. خیلی از ایرانیا از خیر این قضیه میگذرن چون نمیدونن کجا برن و کدومو برن. تمام ایستگاههای مترو مسکو سقف بلند گنبدی دارن که قشنگن اما اگه ایستگاههای خاص رو ببینید دیگه به همش نمیگید قشنگ! من یه راهکار ساده دارم که پیشنهاد میکنم اینکارو بکنید. یه خط خاص هست که زمان استالین ساخته شده و اصرار داشته که این خط مترو رو بسازه و از طریق یه رینگ (حلقه) تمام ایستگاههای مترو رو به هم وصل کنه و هزینه های خیلی زیادی رو صرف این ایستگاهها میکنه. میگن زمانی که استالین در حال شنیدن گزارش طرح توسعه مترو بود، فنجان قهوه خودش رو بر روی نقشه اون گذاشت. از زیر فنجان رد قهوه ای رنگ لبه فنجان به وجود اومد و اینطوری بود که دستور ساخت خط حلقه رو داد. خط حلقه یه خط منحصر بفرده و کلیه 12 ایستگاه اون جزو آثار معماری محسوب میشن (از کل ایستگاههای متروی مسکو، 44 ایستگاه جزو آثار معماری شهر مسکو هستن). خاصیت حلقه اینه که میتونه بار ترافیکی رو هم کم کنه چون آدم از هر طرف که بره به ایستگاه مورد نظرش میرسه و اینکه خیلی از خطوط رو قطع میکنه که شما میتونید به راحتی خط عوض کنید. یه چیز جالب هم اینکه چون حلقه پایان نداره شما برای مشخص کردن تونل چپ یا راست مدنظرتون باید به ایستگاه بعدیتون توجه کنین فقط! چیزی که توی خط حلقه مترو پکن هم استفاده شده. وارد خط 5 مترو بشید و یکی یکی توی هر ایستگاه پیاده بشید و زیبایی و ظرافت کاخ های زیرزمینی مسکو رو تماشا کنید. توی مسکو قطارها هر یه دقه به یه دقه وارد ایستگاه میشن برا همینم میتونین بدون معطلی و خیلی راحت بعد از دیدن هر ایستگاه دوباره سوار قطار بشید و به ایستگاه بعدی برید.
خلاصه ما بعد از دیدن بازار ایزمایلوف به سمت ایستگاه مترو Partizanskaya راه افتادیم و تور متروگردیمون رو شروع کردیم. باید بگم مترو در هر لحظه پر از آدمه و عکسایی که توی اینترنت از ایستگاههای مترو میبینین حاصل تلاش بی شائبه یه عکاس کانادایی به اسم دیوید بوردنی هستش که یک سال دوندگی کرد تا بالاخره اجازه عکاسی از ایستگاههای خیره کننده مترو رو بعد از خالی شدن از جمعیت گرفت و خودش میگه در نهایت هم مجبور شده ایستگاه ها را برای یک ساعت بعد از نیمه شب برای عکاسی اجاره کنه! اون دو هفته زمان صرف اینکار کرد. اینم بگم کیفیت دوربینتون باید خیلی خوب باشه تا بتونین تو اون نور نامناسب زیر زمین، این کاخهای به تمام معنا رو درست همونقد که به وجد میاین برای دیگران ترسیم کنین. کلی مجسمه، کلی کار دست، این همه رنگبندی قشنگ. اگه بگم همون سبک گچ بری ها و لوسترهای توی کاخاشونو اینجا با همون دقت و ظرافت میبین دروغ نگفتم! تازه فک کنین اینا قدمت 70 ساله دارن! یه جای عمومی که هر روز 9 میلیون نفر ازش رد میشن والا خیلی خوب سالم مونده. راستی اگه سیمکارت روسیه رو داشته باشین تو مترو میتونین به وای فای رایگان هم وصل بشین! بیاین چند تا عکس ببینیم:
ایستگاه prospect mira
ایستگاه kievsskaya
ایستگاه مندلیوف
ایستگاه Novoslobodskaya
ایستگاه Komsomolskaya
ایستگاه Taganskaya
مجسمه های داخل ایستگاه های مترو
تزیینات ورودی ایستگاه مترو
تزیینات ایستگاه مترو
تزیینات ایستگاه مترو
برنامه بعدی ما برا امشبمون رفتن به مسکوسیتی بود. امروزه تو دنیا سعی میکنن بافت تاریخی شهرها رو تغییر ندن. برا همینم برجها و آسمان خراشای مسکو رو یه جایی خارج از شهر تو حاشیه رودخونه تعبیه کردن. اون برج پیچونکی که تو عکسم میبینین طراحی پیچونکی داره اما ثابته. دبی که میخواد خودشو از لحاظ آسمان خراشا و مدرنیت تو صدر همه کشورا قرار بده و البته پولشم داره! همین برج رو تقریبا تکمیل کرده طوریکه هر طبقش مدام در طول شبانه روز در حال چرخش هم راستای طراحی پیچش هست! ینی هر زمانی از شبانه روز که بهش نگاه کنین یه شکل میبینیدش! خارق العاده نیس!؟ لاااایک به وجودشون...!
منطقه مسکو سیتی از پشت شیشه نم زده اتوبوس. این منطقه از مسکو پر از برج های سر به فلک کشیده با طرح های مختلف هست.
روز نهم: کلیسای عیسی منجی- تپه گنجشکها و ساختمان دانشگاه ملی مسکو (هفت خواهران)- پارک پیروزی- سیرک بزرگ نیکولین مسکو
امروز روز آخرمون بود و هنوز بخشی از برنامه گشت شهریمون باقی مونده بود. ساعت 11 توی لابی منتظر لیدرمون بودیم و وقتی اومد به سمت کلیسای عیسی منجی حرکت کردیم. کلیسای قشنگیه، موقع گشت و گذار توی شهر چندین بار ازش رد شده بودیم. یه کلیسای تمام قد سفید با گنبدای طلایی.
کلیسای عیسی منجی مسکو
بعدش رفتیم بسمت تپه گنجشکها. مسکو کلا شهر مسطحیه و اصلا کوه و اینا نداره. بالاترین نقطش یه تپست به اسم تپه گنجشکها یا بام مسکو. اینجا همه مسکو رو از بالا میتونین ببینین. قشنگه و تمیز. یه ورزشگاه از اینجا بخوبی دیده میشه که بزرگترین ورزشگاه مسکو هست و قراره جام جهانی فوتبال 2018 همینجا برگزار بشه. ایشالا قسمت بشه اون موقع هم روسیه باشیم، تو این تاریخی که ما بودیم روزشمار جام جهانی روی عدد 343 بود :) . کلا به همین مناسبت هم توی خیلی از قسمتهای شهر نمادهای جام جهانی دیده میشد. خیلی خیابونها و پیاده روها هم در حال تعمیر بود.
نمادهای برگزاری جام جهانی سال 2018 در بسیاری از نقاط مسکو و سنت پترزبورگ به چشم می خورد. اینجا سنت پترزبورگ خیابان پیرکووسکایا
با رای مردم روسیه گرگ زابی واکا نماد جام جهانی فوتبال 2018 روسیه انتخاب شده
نمادهای فوتبال و جام جهانی در کنار رودخانه نوا
روز شمار جام جهانی فقط 343 روز تا جام جهانی باقی مانده
نمای پانورامای بزرگترین ورزشگاه مسکو که قراره بازیهای جام جهانی سال2018 هم اینجا برگزار بشه از بالای تپه گنجشک ها. عکس از اینترنت.
نمای بزرگترین ورزشگاه مسکو که قراره بازیهای جام جهانی سال2018 هم اینجا برگزار بشه از بالای تپه گنجشک ها.
یکی از ساختمونهای هفت خواهران استالین (بهشون میگن Boxes) که دانشگاه دولتی مسکو باشه و یه زمانی بلندترین ساختمون اروپا بوده هم روی همین تپه ساخته شده. در حال حاضر ساختمونهای هفت خواهران که هفت تا ساختمون همشکل هستن و تو قسمتهای مختلف شهر ساخته شدن کاربری های مختلفی دارن.
از اینجا یعنی بالای تپه گنجشک ها مسکو سیتی یا بخش مدرن مسکو هم به خوبی و زیبایی دیده میشه. آاااااااااه چه کشور قشنگی هستی روسیه و چقدر احساسات آدم رو درگیر میکنی. غرور واژه مستحقیه برای مردمان این سرزمین. گرچه من اصولا به مرزکشی بین آدمها اعتقادی ندارم و بنظرم کل کره زمین حق هممونه :) . بگذریم ... چقد تو جاذبه های توریستیشون عروس و داماد دیدیم این چند روز. کی میگه اینا ازدواج نمیکنن آخه! چ ناز و ساده و باصداقت هم هست مراسم کوچیکشون. خیلی از ایرانیها میرن باهاشون عکس یادگاری میگیرن و چقد آغوش باز و دید مثبتی دارن به آدمها. خوبه یاد میگیریم ازشون حتما، برای همین سفر میکنیم که یاد بگیریم.
تصویری از منطقه مسکو سیتی از فراز تپه گنجشک ها
تصویر نزدیکتری از برج های مسکو سیتی
مرحله بعدی تورمون رفتن به پارک پیروزیه. این پارک یه موزه جنگ هم داره که اگه کسی دوست داره میتونه خودش تو برنامش بزاره. کلا وقتی وارد پارک میشیم ابهت جنگ رو از نمادهایی که گذاشتن حس میکنی. این ستون بلند تو عکس رو از ذوب کردن کلاه خودهای سربازاشون ساختن. چقد زیاد بودن طفلکیا و حالا نیستن و یادبودشون هست. اینم بگم انقد پارکهاشون تمیزه و مرتب، که کل استانداردهای تو ذهنتونو از تعریف یه پارک پاک میکنین و کلا یه سری دیگه جایگزینش میکنین :) بیاین چند تا عکس دیگه ببینیم با هم:
پارک پیروزی مسکو
نماد هایی از جنگ جهانی دوم در پارک پیروزی مسکو
با توجه به اینکه پارک پیروزی خیلی بزرگ هست ماشین هایی بودن که شما رو دور پارک میچرخوندن و میتونستید در ایستگاه های مورد نظرتون پیاده بشید
بعد از این پارک هم ناهارمون رو تو همون رستوران قبلی که تور ما رو برد میل کردیم و با دوستامون گپی زدیم و به هتل برگشتیم.
اما آخرین برنامه ما بعنوان حسن ختام این سفر فوق العاده، سیرک نیکولین بود که میخوام یه دل سیر براتون تعریف کنم. کلا دو تا سیرک داره مسکو: سیرک بزرگ مسکو و سیرک قدیمی مسکو یا نیکولین. که ما با توجه به تعریفایی که قبلا درباره سیرک نیکولین شنیده بودیم بلیط این سیرک رو گرفته بودیم.
آدرس سیرک: ایستگاه مترو Trubnaya خط شماره 9 خاکستری
این سیرک قبلا اسمش سیرک قدیمی مسکو بوده و قدمتی بیشتر از 100 سال داره (از سال 1880)! بعد از مرگ ستاره و مدیر محبوبشون "نیکولین" اسمش رو به سیرک بزرگ نیکولین تغییر دادن که خیلی جاها هم عکس این هنرمند رو در معرض نمایش گذاشتن. زمانیکه ما رسیدیم خیلی شلوغ شده بود. هنوز اجازه ورود نداده بودن. سیرک ساعت 7 شروع میشد که حدودای ساعت 6/5 درا رو باز کردن. وارد سالن که شدیم همون اول گل از گلمون شکفت! اصلا انتظار نداشتیم. خیلی حیوونا مخصوصا حیوونای خاص رو برای عکس گرفتن و تماشای مردم تو سالن گذاشته بودن و مربیاشون کنارشون ایستاده بودن و تبلیغشونو میکردن. لذتبخش بود و مارو به وجد آورد. سگهای خاص و مینیاتوری، پلنگ، ببر، کانگرو، اسب و ... . مردم برای عکس گرفتن باهاشون تو صف بودن. قیمتا برای هر کدومشون متفاوت بود. مثلا ما با پلنگ عکس گرفتیم به قیمت 1500 روبل یعنی 100 هزار تومن حدودا.
حیواناتی که در ورودی سیرک نیکولین میتونستید از نزدیک اونها رو ببینید و باشون عکس بگیرید
سگ های زیبای سیرک نیکولین
سگ های زیبای سیرک نیکولین
سگ های زیبای سیرک نیکولین
کانگرو هم بود برای دیدن و عکس گرفتن از نزدیک
سگ های زیبای سیرک نیکولین
خیلی ها در صف ایستاده بودن تا به نوبت با این حیوانات خاص و زیبا عکس بگیرن
حیوان مورد علاقه من یعنی پلنگ!!! موهای کلفت و پوست خشنی داشت اما خودش آروم بود
انواع خوراکی مث بستنیای مختلف، پفیل و .... حتی صنایع دستی هم داخل سالن فروخته میشد. جوشو دوست داشتم کلا. یه دل سیر حیوونا رو تماشا کردم خیلی ناز بودن دلم میخواست خیلیاشونو بغل کنم البته بجز ببر و پلنگ! وارد سالن اصلی شدیم. خیلی خیلی سالنشون قشنگ بود. ما که برای نمایش باله سالنمون خوب از آب درنیومده بود اینجا برامون جبران شد! عمق سالن به شکلی بود که هر کسی هر جا نشسته بود بخوبی روی نمایش اشراف داشت. شیب صندلیا رو طوری طراحی کرده بودن که ردیف پایینی خودتو چندان نمیدیدی شایدم به چشم نمیومد انقد سالن ما رو محو خودش کرده بود! جالب بود. جای ما وسط بود که بلیطشو به قیمت 1500 روبل برای هر نفر خریده بودیم. نقشه سالن رو هم که قبلا براتون گذاشتم.
سالن برگزاری سیرک نیکولین که سالن بسیار زیبا و با امکانات پیشرفته صدا، نور پردازی و صحنه بود و همه تماشاگرها کاملا به صحنه نمایش مسلط بودند
سالن پر بود کاملا. کوچیک و بزرگ، با هر رنج سنی بودن. الحمدلله همه انرژی داشتن، تشویق که میکردن سالن رو هوا بود. شروع نمایش با اجرای یه مجری شروع شد. یه حال و احوال کرد و چند تا از ستاره ها رو معرفی کرد و همه رو به دیدن نمایش دعوت کرد. یه دلقک اومد تو صحنه. باید بگم من همیشه فک میکردم دلقک بودن شغل آسونیه و اصلنم جذاب نیس! اما این دلقک کل صحنه رو میگردوند. کاری کرد که حس میکردم مخاطب اصلیش خود منم! همه کار بلد بود از نمایش با حیوونا گرفته تا زدن درام! و بندبازی و سرگرمی و ... . درام که زد همه بلند شدن و تشویقشونو انقد ادامه دادن که گفت باشه دوباره میزنم! هر بار یه گروهی میومدن نمایش اجرا میکردن و بین نمایش ها این دلقک فوق العاده هنرمند میومد.
خرس دوست داشتنی سیرک نیکولین
شعبده بازی، همراه با رقص و حرکات آکروباتیک
دلقک معروف سیرک نیکولین که واقعا هنرمند بود
در آخر قسمت اول برنامه دلقک سیرک درام زیبایی نواخت که همه ایستاده تشویقش کردن
حرکات اکروباتیک و رقص
یکی از نمایشهایی که من خیلی دوست داشتم بند بازی عاشقانه یه زن و مرد بود. یعنی یه رقص زمینی به تمام معنا رو روی هوا اجرا کردن! یکی دیگه از نمایشها غرق کردن یه مرد با زنجیر بسته شده بود که چند دقیقه ای طول کشید و مرده زنجیرشو پاره کرد و از توی اون ستون شیشه ای پر از آب اومد بیرون. استرس زا بود. همش نفس آدم تو سینش حبس میشد!
خارج شدن مرد از زنجیر در زیر آب
یکی دیگه از نمایشها که دیگه اوج صحنه پردازی بود نمایش روی فواره آب ایستادن یه گروه بود. وسط استیج چنان فواره های بلندی درست کرده بودن که زنده بودن صحنه رو به یاد و خاطر هممون سپرد.
در قسمت دوم نمایش کف سالن پر از فواره و نمایش آب می شد
باید بگم اگه تو این سیرک میومدن برا من شیر و ببر رو از حلقه آتیش عبور میدادن اصلا اصلا لذت نمیبردم. این کارا دیگه قدیمی و تکراری شده. من اینجا سبک جدیدی از سیرک رو دیدم که میتونم اون رو مجموعه ای از خلاقیت، هنر صحنه پردازی، ژیمناستیک حرفه ای، بازیگری، رقص، موسیقی و نورپردازی و هنر صحنه گردانی تعریف کنم. یه لایک عمیق به وجودشون!
نمایش با یه استراحت نیم ساعتی تا ساعت 10 شب طول کشید و ما با یه انرژی خیلی خوب سالن رو ترک کردیم و برای آخرین بار رفتیم میدان سرخ مسکو رو با نورپردازی شبهای مسکو دیدی بزنیم و وداعی بکنیم.
بعدش هم برگشتیم و یه مقداری وسایلمون رو جمع و جور کردیم و به خواب خوشی فرورفتیم تا فردا مسکو رو به قصد فرودگاه امام خمینی تهران ترک بکنیم.
روز دهم: حرکت به سمت تهران
امروز دیگه روز حرکت به سمت تهران بود. اتوبوس ترنسفر هم ساعت 12 قرار بود بیاد دنبالمون، برا همینم فرصتی نبود برای بیرون رفتن. فقط صبحانه خوردیم و وسایلمونم بستیم و برای خداحافظی با مسکو رفتیم اطراف هتل به سمت رودخونه و یک ساعتی با آرامش قدم زدیم و سفرمونو یه مروری کردیم. سر ساعت فرودگاه بودیم و بازرسی و پرواز و پایان سفر و شکرگزار پروردگار که به سلامتی رفتیم و به سلامتی برگشتیم ...
توصیه ها:
در نهایت دو تا مطلب رو به عنوان توصیه و پیشنهاد بیان میکنم. یکی اینکه انواع غذاها و نوشیدنی های معروف روسی رو براتون توی یه تصویر این زیر آوردم که ما خودمون چند تاشو مث بلینی، پلمنی، درانیکی و کاشا و کواس رو امتحان کردیم که خوب بودن. شما هر کدومشو وقت کردید امتحان کنید و لذتشو ببرید.
مجموعه ای از غذاها و نوشیدنی های روسی که توی سفرتون حتما امتحانشون کنید.
دوم هم اینکه ما همیشه توی هر سفری دو مورد مهم رو قبل از سفر آماده می کنیم که بتونیم نهایت استفاده رو از سفرمون ببریم که اگه بتونه به درد یک نفر هم بخوره برای برنامه ریزی سفرش عمیقا باعث شادی و مسرت من میشه. 1- برای هر سفری شما حتما باید نقشه آفلاین هم داشته باشید چون به هر دلیلی ممکنه خیلی جاها استفاده از گوگل مپ امکانش نباشه. ما نقشه های آفلاینمون رو با نصب نرم افزار فوق العاده maps.me که هم نقشه ست و هم GPS آفلاین فراهم میکنیم. بعد از نصبش هر شهر یا کشوری که دوست داشته باشید رو با یه تاچ دانلود میکنید و مهمتر از همه چیز اینکه میتونید روی نقشه نشانه گذاری کنید (waypoint بگذارید). یعنی فقط با یه موبایل و بدون اینترنت شما هم میتونید نقشه مسیر رو داشته باشید، هم GPS، هم روی نقطه مورد نظرتون waypoint بزارید و اطلاعات مورد نیازتون رو روی اون بنویسید و همیشه در سفر همراهتون باشه، اینم یه مثال از یکی از waypoint های ما:
استفاده از نرم افزار maps-me که قابلیتهای خوبی نظیر جهت یابی و موقعیت یابی آفلاین و همچنین نشانه گذاری محل های مورد نظر داره. میتونید اطلاعات هر نقطه ای رو که میخواید برید ببینید توی این نرم افزار دخیره کنید.
2- یه جدول که تمام نکات اساسی سفر مثل اسم جاهای دیدنی، ورودی ها و بلیطها، ساعتای بازدید و ... رو در بر بگیره که تصویرش رو این زیر برای مسکو و سنت پترزبورگ به صورت جداگانه میارم و لینک دانلود PDF این جداول رو که با کیفیت بالا باشه هم دنبالش میارم.
خلاصه ای از اطلاعات سفر و مناطق دیدنی سنت پترزبورگ و مسکو که اگه کیفیت بهتر بخواید لینک دانلود رو به صورت PDF این زیر گذاشتم.
دانلود خلاصه راهنمای سنت پترزبورگ
دانلود نقشه مترو سنت پترزبورگ با کیفیت بالا
دانلود نقشه مترو مسکو با کیفیت بالا
نتیجه گیری:
هر دو شهر سنت پترزبورگ و مسکو و کلا پکیج تور مسافرت قشنگی برای ما رقم زد. خیلی دوستانه و صمیمی تمام ایرانیهای عزیزم رو به این سفر تشویق میکنم چرا که میدونم با توجه به ویژگی های ما ایرانیها که کلا آدمهای معناگرا و عمیق نگر، اهل فرهنگ و هنر، دوستدار طبیعت و کلی صفت خوب دیگه هستیم رفتن به این سرزمین و تجربه جذابیتهاش نه تنها انرژی مضاعفی برای گرمی زندگی و کارمون بهمون میده بلکه نگاهی گذرا به تاریخ پرفراز و نشیبش و لمس زندگی های گذشته ای که یادبود هستن برای امروزهاشون فقط یه نکته رو به ما یادآور میشه که به قول سهراب سپهری:
من و تو می دانیم زندگی یک سفر است
زندگی جاده و راهی است به آن سوی خیال
زندگی آمدن و بودن و جاری شدن است
زندگی یک نفس است که تو با میل به جانت بکشی
این همه زندگی است
"سهراب سپهری"