هدف از سفر یک روزه من و همسرم انجام یک ماموریت عکاسی از باغ هشت بهشت اصفهان بود ولی مگه میشه اصفهان رفت و از جاهای قشنگ و پر انرژیش عکاسی نکرد و لذت نبرد ؟!
عصر سهشنبه ۸ آبان تهران را به مقصد شهر کوچک دلیجان ترک کردیم تا شب را در منزل یکی از اقوام سپری کنیم و صبح روز بعد به جهت نزدیکی شهر دلیجان به اصفهان به سمت مقصدمان حرکت کنیم. همین باعث میشد 3 ساعت زودتر از تهران به اصفهان برسیم و صبح زود برای شروع کار در اصفهان باشیم. شهر دلیجان که یکی از شهرستان های استان مرکزی به حساب میآید از شمال با استان قم، از جنوب با استان اصفهان، از شرق با شهرستان کاشان و از غرب با شهرستان محلات همسایه است.
صبح روز بعد (۹ آبان) ساعت ۸ صبح از دلیجان به سمت اصفهان به راه افتادیم.
ساعت ۹:۳۰ به شهر زیبای اصفهان رسیدیم و مستقیماً به باغ بزرگ و سرسبز هشت بهشت رفتیم. خوشبختانه در ضلع شرقی مجموعه پارکینگی وجود داشت که ماشین را آنجا پارک کردیم. باغ هشت بهشت بوستان بزرگی است که در مرکز این پارک عمارت هشت بهشت قرار گرفته است.
حدود ساعت ۱۰ کار عکاسی ما از کاشی های بیرونی امارات شروع شد. هوا بسیار خنک و نیمه ابری بود و توریست های زیادی هم برای بازدید آمده بودند. نکته جالب توجه برای ما حضور پررنگ دوچرخه سواران و متأسفانه موتورسواران زیادی در محوطه بوستان بود و ظاهراً هیچ گونه نظارتی مبنی بر حضور موتور سیکلت در پارک وجود نداشت و همین قضیه باعث کمی نگرانی و نبود امنیت در پارک برای ما شده بود.
حدود ساعت ۱۳ و ۳۰ دقیقه تصمیم گرفتیم که وقفه ای در کار بدهیم و پس از صرف ناهار مجددا به عکاسی بپردازیم. قبل از سفر همسرم از یکی از اساتید دانشگاهش که اهل اصفهان هستند در خصوص رستوران های خوب اصفهان پرسیده بودند و ایشان هم رستوران ریحون را به ما معرفی کردند. ولی از آنجایی که ما فاصله زیادی با رستوران ریحون واقع در بلوار ملت در نزدیکی سی و سه پل داشتیم و از طرفی هتل عباسی در ضلع غربی بوستان قرار داشت، برای صرف ناهار هتل عباسی را انتخاب نمودیم.
در وصف هتل مجلل و زیبای عباسی هر چه بگویم کم است.پس از ورود از درب اصلی مستقیماً به سمت حیاط هتل رفتیم. اولین چیزی که نظر ما را به خود جلب کرد درختان پربار خرمالو بود که زیبایی آنجا را دو چندان کرده بود. محوطه حیاط بسیار تمیز و پاکیزه بود و همچنین موسیقی آرام و جان نوازی در حال پخش بود.
از آنجایی که هوا کمی ابری بود رستوران سنتی هتل تعطیل بود، بنابراین برای صرف ناهار به رستوران (تالار )چهلستون که در سمت راست لابی قرار داشت مراجعه کردیم. تالار چهل ستون در دو طبقه و با ظرفیت حدود ۴۰۰ نفر با معماری خاص و منحصر به فرد هر بیننده ای را مجذوب خودش می کرد. تمام صندلی ها چوبی و با روکشی از جنس مخمل قرمز و چیدمان ظروف بر روی میز ها با دقت زیادی انجام شده بود. ما برای ناهار یک جوجه چینی و یک شیشلیک مخصوص عباسی به همراه ۲ قوطی باواریا سفارش دادیم. حدوداً ۱۰ دقیقه بعد از سفارش غذا های خوش رنگ و لعاب مان روی میز قرار گرفت.
شیشلیک مخصوص برخلاف انتظارمان از کیفیت خیلی معمولی برخوردار بود ولی در عوض جوجه چینی همراه با مخلفات کنارش بسیار بسیار دلچسب بود.
( هزینه غذا+سرویس+ارزش افزوده ١٨٢١٣٣۶ ریال ) .
پس از صرف ناهار و کمی گشت و گذار در هتل به سمت باغ هشت بهشت راهی شدیم. ساعت حدود ۳ بود که مجدداً عکاسی را آغاز کردیم.
پس از اتمام عکاسی، برای بازدید از داخل عمارت بلیطی را به مبلغ ۲۵۰۰ تومان تهیه کردیم.
از آنجایی که طبقه دوم عمارت در حال تعمیر و بازسازی بود تنها از طبقه اول بازدید کردیم. این کاخ همزمان با سالهای آغازین حکومت شاه سلیمان در سال ١٠٨٠ (ه.ق) بنا گردیدهاست.
این بنا با طاقهای زیبا و تزئینات فراوان یکی از نمونههای درخشان معماری عصر صفویه بهشمار میرود.
پس از بازدید از داخل عمارت و از آنجایی که کارمان بسیار طولانی شد تصمیم گرفتیم شب را در یکی از اقامتگاه های سنتی سپری کنیم. هتل سنتی طلوع خورشید (خیابان ابن سینا) تنها هتل سنتی بود که یک اتاق خالی داشت.
خوشبختانه پرسنل هتل در تماس تلفنی که با آنها داشتیم متذکر شدند که سقف این اتاق دچار کمی نم گرفتگی شده و از ما خواستند که قبل از رزرو تلفنی اتاق را از نزدیک ببینیم. بنابراین ما برای بررسی اتاق راهی خیابان ابن سینا شدیم که علاوه بر هتل مذکور هتل های سنتی عتیق و ابن سینا در آنجا قرار داشت.
پرسنل هتل طلوع خورشید بسیار خوش برخورد و گرم از ما استقبال کردند و پس از بررسی اتاق مورد نظر و از آنجایی که همه چیز اتاق عالی و بسیار پاکیزه بود و تنها عیب آن سقف نم گرفته اش بود، که البته از نظر من و همسرم مشکل خیلی حادی نبود تصمیم گرفتیم شب را آنجا اقامت کنیم.
هزینه یک شب اقامت در اتاق دو نفره ۳۱۰ هزار تومان بود اما باتوجه به اینکه سقف این اتاق کمی نم داشت ما مبلغ ۲۰۰ هزار تومان پرداخت کردیم و مستقر شدیم. داخل اتاق منوی غذا و همچنین دستورالعمل اتصال به اینترنت پر سرعت وای فای هتل و همچنین پاره ای از توضیحات دیگر وجود داشت.
هوای اتاق بسیار گرم و مطبوع بود. امکانات اتاق شامل گاو صندوق کوچک، تلویزیون، رادیاتور، کولر گازی، یخچال ، تلفن و وسایل بهداشتی مورد نیاز بود. بعد از مستقر شدن تصمیم گرفتیم با اسنپ به میدان نقش جهان برویم و ساعاتی را در آنجا به گردش بپردازیم. هزینه رفت با اسنپ ۴ هزار تومان شد. ساعت حدود ۶ بعد از ظهر بود و هوا رو به تاریکی میرفت.
این سومین یا چهارمین سفر من به اصفهان و نقش جهان بود اما باز هم برایم تازگی داشت.دیدن درشکه های اسب سواری، جلال و جبروت عمارت عالی قاپو، گلدسته های سر به فلک کشیده مسجد امام، حجره های سنتی و شور و هیجان بازدیدکنندگان بدون شک یکی از تکرار نشدنی ترین حس های دنیا است.
بعد از کلی عکس برداری به خصوص عکس های ۳۶۰ درجه که تخصص اصلی من به عنوان یک عکاس است وارد مسجد امام شدیم اما متاسفانه بخشی از مسجد در دست تعمیر بود و نتوانستیم به طور کامل از مسجد دیدن کنیم. بنابراین وارد بازار شده و حسابی از آن همه هنر و استعداد ایرانی لذت بردیم. انواع و اقسام ظروف مسی، میناکاری، خاتم کاری، گبه و گلیم و همچنین مدل های مختلف سفره های قلم کاری شده در هر گوشه و کنار بازار به چشم میخورد.
بعد از بازارگردی نوبت به صرف شام رسید. چاه حاج میرزا و یا چایخانه آزادگان در دل بازار مکانی بود که برای صرف بریانی خوشمزه انتخاب کردیم.
ظاهراً قدمت چاه حاج میرزا به زمان صفویان باز میگردد که به مرور زمان تبدیل به قهوه خانه شده است. در گوشه و کنار ورودی این قهوه خانه انواع چراغ ها، ساعت ها و قوری های بسیاری قرار گرفته بود. بعد از در ورودی در سمت چپ یک دالان قرار دارد که در حین گذر از آن دالان دائماً به سقف و گوشه کنارههای آن نگاه می کردیم و حسابی متعجب بودیم از آن همه اسباب و اثاثیه.
پس از عبور از دالان وارد قهوهخانه شدیم. در دوطرف میز های مستطیلی چوبی با فاصله کم قرار داشت و مردم بسیاری در حال صرف انواع مختلف غذاها بودند. خوشبختانه خبری از دود و قلیان نبود و تا چشم کار میکرد انواع و اقسام ظروف قدیمی و عتیقه از سقف آویزان شده بود. در آن شلوغی جایی پیدا کردیم و با کمی نگاه به اطراف توانستیم پی ببریم که چه خوراکی هایی در آنجا پرطرفدار است بنابراین یک بریانی و یک دوغ و گوشفیل سفارش دادیم.
با دیدن سقف و ظروف متصل به آن، آلات تعزیه و تابلوهایی از بزرگان و لوطی های قدیمی در زمان سفر کردیم و به راستی که پشت همه این دیدنی ها داستان هایی نهفته است.وقتی سفارشات روی میز ظاهر شد از عالم خیالات خود خارج شدیم و با ذوق فراوان شروع به خوردن کردیم. بریانی بسیار عالی بود و اصلا هم چرب نبود. دوغ و گوشفیل هم طعم ترش و شور و شیرین جالبی می داد که فکر می کنم نه من و نه همسرم تمایلی به خوردن دوباره اش نداریم. اما تجربه کردنش و اشتراک این تجربه خالی از لطف نیست. خلاصه که بعد از حدود یک ساعت گشت و گذار در تاریخ و پرداخت ۲۶۰۰۰ تومان بابت هزینه غذا آنجا را ترک کردیم و با اسنپ به هتل بازگشتیم (هزینه مسیر برگشت ۵۵۰۰ تومان شد).
پس از یک دوش آب گرم و تعویض لباس چای سفارش دادیم و در حیاط هتل روی تخت های چوبی و رو به حوض شروع به نوشیدن چای گوارایمان کردیم. حیاط هتل نقلی اما سرشار از حس خوب بود. گلهای طبیعی، ماهی های سرخ درون حوض، کوزه های آب، گلدانهای کاکتوس، گلیم ها و بالش های سنتی، پنجره های رنگی، و موسیقی دل انگیزی که پخش میشد، همه و همه ما را برای ساعاتی از زندگی پر هیاهو دور میکرد.
صبح فردا (پنجشنبه ۱۰ آبان )ساعت ۸ صبح در غذاخوری هتل که در طبقه دوم قرار داشت حاضر شدیم. سالن توسط توریست های فرانسوی پر شده بود. صبحانه شامل تخم مرغ نیمرو، تخم مرغ و اسفناج،ورق های کالباس،خامه،کره پنیر و عسل و مربا، خیار و گوجه، کیک و پیتزا های کوچک بود. همچنین نون سنگک،تست و باگت.
یک سماور بزرگ همراه با قوری چای، نسکافه و آب پرتقال در گوشهای دیگر روی میز قرار داشت . نکته قابل تأمل قرار دادن قوطی شیر ۱ لیتری روی میز نوشیدنی ها بود که به نظرم بهتر بود همچون آب و پرتغال در ظروف مخصوص میریختند تا جلوه بهتری داشته باشد. کیفیت صبحانه خوب و مناسب بود.
پس از صرف صبحانه آماده رفتن شدیم. دل کندن از هتل به آن زیبایی جدا که سخت بود، اما اگر سفر دیگری به اصفهان داشته باشیم قطعاً در همین هتل اقامت می کنیم، چون علاوه بر زیبایی هتل، برخورد پرسنل و همچنین پاکیزگی اتاق و محوطه هتل بسیار قابل توجه بود. پس از تسویه حساب حدود ساعت ۹ صبح به سمت کلیسای وانک حرکت کردیم تا قبل از بازگشت به تهران از این مکان هم دیدن کنیم. هزینه بلیط کلیسا ۸ هزار تومان برای ایرانیان و برای مسافران خارجی ۳۰ هزار تومان بود.
از زیبایی و معماری شگفت انگیز کلیسا هرچه بگویم کم است . نقاشی ها و کاشیکاری های کلیسا که توسط هنرمندان ارمنی انجام شده بود در نوع خود بسیار منحصر به فرد بود. خوشبختانه در آن ساعتی که ما آنجا حضور داشتیم جمعیت اندکی آمده بودند، بنابراین زمان را مغتنم شمردم و سریع شروع به عکس برداری ۳۶۰ درجه از داخل کلیسا کردم که البته چون عکاسی با سه پایه ممنوع بود با نور کم داخل کلیسا و رسیدن به عکس با کیفیت کاری بس دشوار بود که از پس مردان کهن برآید :)) تا یادگاری خوبی از این مکان مقدس داشته باشم که خدا روشکر نتیجه اش هم رضایت بخش بود برام امیدوارم شما هم لذت ببرید.
در حیاط کلیسا موزه ای وجود دارد که کتاب ها و انواع و اقسام لباسهای روحانیون ارمنی در آنجا نگهداری می شود.
پس از بازدید از موزه و کلیسا به سمت پارکینگی که در خیابان جلفا(خیابان کناری کلیسا) قرار داشت و ماشین را آنجا پارک کرده بودیم رفتیم و بابت پارک ماشین مبلغ دو هزار تومان پرداختیم و سپس اصفهان را به مقصد تهران ترک کردیم.سفر ما هرچند کوتاه بود ولی تجربه های زیادی به همراه داشت که یادآوری هرکدام ما را بسیار خرسند میکند.