روز پنجم(دوشنبه 1 آپریل 2019): پرسه در میان شالیزارها!
این روز به بازدید از "نین بین" اختصاص داشت. این تور به "تام کوک" معروف است و به دو صورت موجود بود: اولین نوع تور شامل معبد Hoa Lu و Tam Coc بود و نوع دوم شامل Mua Caves و Tam Coc. تفاوت این دو در بخش اول تور بود که یکی شامل بازدید از شهر تاریخی Hoa Lu بود و دیگری شامل کوهنوردی برای دیدن منظره ای از رود تام کوک از بالای یک کوه.
انتخاب ما گزینه اول بود. قیمت تور 35 دلار بود که حتی پس از چانه زنی موفق به گرفتن تخفیف نشدیم.
پس از خوردن صبحانه با ترنسفر تور حدود ساعت 7 صبح عازم شدیم. زندگی عادی مردم در جریان بود و ما توریستهایی بودیم که از پنجره چشم به آنها دوخته بودیم!
فیلمی از جریان عادی زندگی!
در این تور تعداد افراد گروه کمتر بود و کسی هم اهل معاشرت نبود. تا مقصد حدود 3 ساعت راه بود. در میانه راه تعدادی از افراد تور که عازم پله نوردی بودند از ما جدا شدند.
حدود ساعت 11 به شهر "هوا لو" رسیدیم. "هوا لو" اولین پایتخت ویتنام است که در قرن دهم پایه گذاری شده است. در واقع کشور مستقل ویتنام پس از سالها جنگ داخلی و مقابله با سلسله جنوبی چین توسط پادشاه "دین تین هونگ" تاسیس شده است. دلیل انتخاب این محل به عنوان پایتخت، کوهستانی بودن آن است که آنرا نفوذناپذیر کرده است. دو پادشاه نخستین ویتنام در این محل حکمرانی کرده اند و سپس پایتخت به هانوی منتقل شده است.
این شهر دارای بخشهایی است که مهمترین آن عبارتند از معبد "دین تین هونگ" و معبد "ل دای هان".
ابتدا به بازدید از معبد "دین تین هونگ" رفتیم. نخستین امپراتور ویتنام که در این منطقه بزرگ شده است و به جنگ آوری معروف بوده است. اما از آنجا که جانشین مناسبی نداشته است، پس از او کشور مجددا دچار هرج و مرج می شود. این معبد به یاد وی و به منظور ستایش و پرستش او ساخته شده است.
معبد دین تین هونگ
در پل ورودی معبد نیز نمایشگاه عکسی از فرهنگ ویتنام برقرار بود که جالب و قابل توجه بود.
پل ورودی
عکسی از برداشت نمک
عکسی از ماهیگیری با تور
در حال بازدید بودیم که باران شدیدی گرفت و مجبور شدیم دو عدد کاور یکبارمصرف پلاستیکی از دست فروشها بگیریم که واقعا بدردبخور بودند. هر کاور 10هزار دانگ معادل 5هزار تومان قیمت داشت.
ورودی معبد
مجسمه های خاندان سلطنتی
محوطه معبد
پس از بازدید از معبدها به رستوران رفتیم. رستوران بصورت سلف سرویس بود و تمامی تورها به همین رستوران مراجعه میکردند. تنوع غذاها زیاد بود اما کیفیت و طعم چندان خوبی نداشت. غذای این تور جزء معدود وعده های غذایی بود که چندان دلچسب نبود.
نهار تور
سپس عازم قایق سواری در رودخانه زیبای تام کوک شدیم. اگر نام تام کوک را سرچ کنید از دیدن عکسهای طلایی رنگ آن شگفت زده خواهید شد. تام کوک در واقع رودخانه ای است که در میان شالیزارهای برنج در جریان است. در فصل پاییز این شالیزارها بلند و طلایی میشوند و منظره ای بدیع خلق میکنند. متاسفانه در زمان سفر ما نشانی از زردی شالیزارها نبود اما باز هم طبیعتی زیبا و بی نظیر بود. باران همچنان ادامه داشت و بر زیبایی رود افزوده بود. برای قایق سواری هر دو نفر با یک قایقران عازم رودخانه شدیم.
در انتظار قایق سواری
اکثر قایقرانها خانم های تقریبا مسنی بودند که پارو میزدند. شیوه پارو زدن آنها بیشتر با پا بود که روش جالب و عجیبی بود. در ادامه شما را به دیدن تصاویری از این مسیر رویایی دعوت میکنم. گرچه عکسها هرگز نمی توانند زیبایی این محل را به خوبی نشان دهند.
در امتداد تام کوک
حدود نیم ساعت قایق سواری کردیم. در انتهای مسیر چند قایق شناور برای فروش خوراکی و محصولات محلی بودند. خوشبختانه در مسیر برگشت باران بند آمد و توانستیم عکسهای بهتری بگیریم.
تام کوک بسیار زیبا بود، انگار در بخشی از بهشت بودیم. دوست نداشتم قایق سواری ما تمام شود. واقعا مناظر طبیعی ویتنام خیلی زیباتر از عکسهایشان هستند.
قبرستانی در میانه رود!
"آه که چقدر ویتنام می توانست قشنگ باشد. کوههایی که اینک قتلگاه سربازان است درست مانند توده ای از یشم و زمرد هستند. آسمان که فعلا محل پرتاب بمب ها و خمپاره هاست چقدر آبی است و رودخانه، که فعلا از آن برای خاموش کردن آتش ها استفاده می شود چه آب گوارا و خنکی دارد. چقدر آسان می شود در اینجا خود را خوشبخت حس کرد و چه خوب می شد کنار رودخانه ماهیگیری کنیم و یا در جنگل پیاده راه برویم" (زندگی، جنگ و دیگر هیچ).
و چقدر خوب که ما الان اینجا هستیم. سالها پس از جنگ.
قایق سواری در تام کوک- لطفا با صدا گوش بدهید!
پس از قایق سواری از دکه ای کیک موز به قیمت 10هزار دانگ گرفتیم که بسیار خوشمزه و ترکیب شیرینی از موز و نوعی خمیر بود که سرخ شده بود.
کیک موز
بالاخره زمان دوچرخه سواری فرا رسید؛ بخش مورد علاقه من در سفر. دوچرخه ها را برداشتیم و به همراه لیدر عازم شدیم. ابتدا در امتداد جاده حرکت کردیم که با توجه به عرض کم جاده و عبور ماشینها کمی خطرناک بود. البته راننده های ویتنامی با اینکه خیلی بد رانندگی میکنند، حواسشان به توریستهای دوچرخه سوار و سر به هوا هست.
سپس وارد مسیرهای خلوت تر شدیم و کمی در میان شالیزارها دوچرخه سواری کردیم. دوچرخه سواری در طبیعت برای من همیشه حس خاصی دارد، اینکه جریان باد را بر روی تک تک اعضای بدنت حس کنی واقعا لذت بخش است. احساس میکنم هنوز زنده ام و زندگی در جریان است، اگر چه سخت!
دوچرخه های خوشبخت و دوچرخه صورتی من در انتهای صف!
حدود ساعت 4 بعدازظهر بود که برنامه تور به پایان رسید. سوار مینی بوس و عازم هانوی شدیم. شما می توانید بصورت شخصی نیز به نین بین بروید و در این شهر اقامت کنید و از مناطق بکرتر آن نیز دیدن کنید. از شهرهای مختلف به نین بین اتوبوس وجود دارد. دو نفر از افراد تور نیز با ما برنگشتند و در نین بین ماندند. اما به نظر من استفاده از تور یکروزه کافی و راحت تر بود.
در مسیر برگشت نیز توقف کوتاهی در یک مرکز بین راهی داشتیم. حدود ساعت 9:30 شب بود که به هانوی رسیدیم و در مرکز شهر پیاده شدیم. برای شام به رستوران Xoi Yen رفتیم که غذای خوشمزه و ارزانی (ترکیبی از مرغ و برنج به قیمت 45هزار دانگ) داشت. در بخش نقد و بررسی می توانید توضیحات بیشتری در مورد این رستوران و سایر رستورانهای این سفر بخوانید. پس از شام به سمت هاستل رفتیم و از خستگی بیهوش شدیم!
روز ششم(سه شنبه 2 آپریل 2019): دیدار با یک اسطوره!
امروز آخرین روز در هانوی بود و نادیده های زیادی داشتیم. حدود 8:30 صبح پس از خوردن صبحانه و تحویل دادن اتاق، چمدانها را در هاستل گذاشتیم و عازم مقبره "هوشی مین" شدیم. این بار ساعت کاری را چک کرده بودیم و بایستی قبل از ساعت 11 میرسیدیم. تصمیم گرفتیم از تاکسی استفاده کنیم. در کشورهای شرق آسیا اپلیکیشن "گرب Grab" برای گرفتن تاکسی اینترنتی بسیار راحت و به صرفه است. پیش از سفر این اپلیکیشن را نصب و فعال کرده بودم. استفاده از این اپ نیازی به سیم کارت ندارد و تنها داشتن اینترنت کافی است. مانند اسنپ مبدا و مقصد را مشخص میکنید و مبلغ نیز کاملا مشخص است که بصورت نقدی پرداخت میکنید. اکثر راننده ها انگلیسی نمی دانند اما هیچ مشکلی در این مورد نیست و همه چیز در اپ مشخص و واضح است.
هزینه تاکسی تا مقبره که حدود 2.5 کیلومتر بود 25هزار دانگ معادل 12هزار تومان شد. حدود ساعت 9 رسیدیم. پس از رسیدن به محوطه از دستگاه های بازرسی عبور کردیم و کیف را تحویل دادیم اما امکان بردن موبایل بود. پس از ورود به مقبره با صف طولانی مواجه شدیم. روز قبل تصمیم گرفته بودیم با توجه به طولانی بودن صف، از دیدن جسد مومیایی هوشی مین صرف نظر کنیم و تنها نمای بیرونی بنا و موزه ها را ببینیم اما وقتی به صف رسیدیم حس خاصی ما را در صف نگه داشت. اکثر افراد ویتنامی بودند که برای زیارت و ادای احترام به رهبر بزرگشان هوشی مین آمده بودند. تعداد توریستها در صف انگشت شمار بود. واقعا نمی دانستم در این محل چه میکنم!
پیش به سوی دیدار اسطوره
کم کم با صف پیش رفتیم و خیلی زودتر از آنچه فکرش را می کردیم وارد مقبره شدیم. واقعا معطلی خاصی نداشت و کاملا ارزشش را داشت. داخل مقبره عکسبرداری ممنوع بود. افراد به صف از یک سمت وارد مقبره مکعبی شکل می شدند و بدون توقف از مقابل جسد مومیایی شده رهبر می گذشتند و از سمت مقابل خارج می شدند. شاید 20 ثانیه بیشتر نبود اما حس عجیبی بود، مومیایی با چشمانی نافذ در مرکز دراز کشیده بود و 4 سرباز بدون حرکت در چهارطرف جسد ایستاده بودند. ابهت عجیبی داشت، فضا سرد و مرموز بود، کسی حرفی نمی زد و سکوت عجیبی حکمفرما بود. فضای خاصی بود که تا چند روز فکر مرا مشغول کرده بود و ذهنم در آن فضا مانده بود. خیلی دوست داشتم دوباره آن را تجربه کنم اما متاسفانه فرصتی برای دیدار مجدد نبود.
مقبره هوشی مین، محل نگهداری جسد مومیایی شده وی
" و به من همان سرگیجه و دورانی دست داد که هنگام روبروشدن با کسی بنام قهرمان به ما دست میدهد. هیچ کس نمی تواند در برابر قهرمانی بدون واکنش بماند. و مرکز اصلی قهرمانی جنگ است." (زندگی، جنگ و دیگر هیچ).
پس از زیارت مومیایی به بازدید از بقیه بخشهای باغ پرداختیم. قسمتی که بازدید کردیم شامل دفتر کار و محل اقامت هوشی مین و مجموعه اتومبیلهای شخصی وی بود و ورودی این بخش 40هزار دانگ بود.
کاخ ریاست جمهوری
موزه اتومبیلها
اتاق جلسات
.
اردوی کودکان
دریاچه زیبای باغ
در قسمت دیگری معبد سلطنتی قرار داشت که فضای روحانی و خاصی داشت. همانطور که در معبد بودم فکر میکردم واقعا انسانها چه چیزی را در معابد، مساجد، کنیسه ها و کلیساها جستجو میکنند؟ خودشان را، یا خدایشان را؟
معبد One Pillar Pagoda
در ادامه شما را به دیدن فیلمی از این فضای روحانی دعوت می کنم.
فضای روحانی داخل معبد
سپس به موزه هوشی مین رفتیم که ورودی این موزه نیز 40هزار دانگ بود. طراحی خود موزه جذاب بود ولی اشیا داخل موزه چندان خاص نبود و اگر بازدید نمی کردیم چیز خاصی را از دست نمی دادیم. در طبقه پایین موزه هم سوغاتی فروشی قرار دارد که قیمتهای آن به نسبت مناسب بود.
موزه هوشی مین
مجسمه هوشی مین در ورودی موزه
نمونه ای از زندگی مردم ویتنام
نمونه ای از هدایای داده شده به هوشی مین
سپس برای نهار به مرکز شهر رفتیم، تعریف پیتزا 4Ps را زیاد شنیده بودیم، اما متاسفانه رستوران جمع شده بود! به رستوران "نودل اند رول" در همان نزدیکی رفتیم. یک پرس "اسپرینگ رول" گرفتیم که در برگ برنج پیچیده شده بود و طعم خاصی داشت. داخلش نودل و سبزیجات بود و یک پرس جوجه با برنج که خوشمزه و باکیفیت بود. قیمت این غذا حدود 135هزار دانگ شد.
نهار ویتنامی
سپس پیاده به سمت زندان Hoa Lo راه افتادیم. در میانه راه باران گرفت که خوشبختانه کاورهای پلاستیکی همراهمان بود. از کنار مجسمه "لنین" و همچنین "برج پرچم" نیز گذشتیم. در ویتنام پس از جنگ نشانه های شوروی سابق به وفور در خیابانها دیده می شود.
برج پرچم
زندان "هوالو" توسط فرانسویها برای نگهداری زندانیان سیاسی استفاده می شده است و بعدها در طول جنگ سربازان و خلبانهای امریکایی در این محل زندانی بوده اند.
ورودی زندان هوالو
زندان شامل بخشهای مختلف مانند بند مردان، بند زنان، اتاقهای شکنجه و اعدام و ... بود. این موزه همه روزه از ساعت 8 الی 17 باز میباشد و هزینه بلیت ورودی 30هزار دانگ است.
بند مردان
نمونه لباس زندانی ها
شبیه سازی فرار یکی از زندانیان از طریق کانال فاضلاب
برخی از زندان سیاسی زن که در دوره فرانسویها در این محل زندانی بوده اند
پس از بازدیدی که حدودا یک ساعت طول کشید، با اینترنت رایگان زندان، گرب گرفتیم و عازم نمایشگاه گل شدیم که در پارک Ly Thai To برپا بود. ورودی نمایشگاه زیبا بود اما داخل آن خیلی جذاب نبود. همه در حال عکاسی با گلها و لباس محلی ویتنامی بودند.
نمایشگاه فصلی گل
نمایشگاه گل و مجسمه پادشاه "لی تای تو"
سپس عازم هاستل شدیم و برای آخرین بار کمی در اطراف دریاچه قدم زدیم.
خداحافطی با هانوی زیبا
یکی دیگر از دیدنیهای هانوی نمایش عروسکی روی آب است که Water Puppet نام دارد و در سالنی در نزدیکی دریاچه "هوان کیم" برگزار میشود. هزینه این نمایش 100هزار دانگ است و یک ساعت طول می کشد. نمایش افسانه های قدیمی ویتنام را توسط عروسک گردانانی که در آب قرار دارند روایت می کند. این نمایش بعدازظهرها در چند نوبت اجرا می شود که متاسفانه ما موفق به دیدن آن نشدیم.
بازار معروف "دانگ خوان" در نزدیکی هاستل ما قرار داشت. اما از آنجا که قصد خرید نداشتیم ترجیح دادیم کمی استراحت کنیم. یک ساعتی در لابی هاستل نشستیم. حرکت اتوبوس به "هوئه" ساعت 6 عصر بود و ما نیم ساعت زودتر در محل دفترفروش بلیت بودیم. اتوبوس نیز در همین محل مسافران را سوار کرد.
با ورود به اتوبوس کفش ها را در آوردیم. بله درست خواندید! نفری یک کیسه برداشتیم و کفش ها را داخل کیسه گذاشتیم. اتوبوسها دو طبقه بودند و صندلی تخت خواب شو در اینجا معنای واقعی پیدا می کرد. ما و تقریبا تمامی توریستها در طبقه دوم بودیم!
اتوبوسهای تخت خواب شو
تجربه هیجان انگیزی بود و مثل بچه ها ذوق زده شده بودیم و کلی عکس از خودمان گرفتیم!! اتوبوس راحت و خوب بود و احتمالا طبقه پایین تکان کمتری داشته باشد و راحتتر هم باشد. تنها ایراد، شیوه رانندگی ویتنامیها بود که ترمزهای ناگهانی و تکانهای شدید و بوق زدنهای زیاد اجازه نمیداد خواب راحتی داشته باشیم. برای شام در یک مجتمع بین راهی توقف کردیم و دو عدد پیراشکی خوشمزه و ارزان و مقداری میوه گرفتیم. آن شب به امید دیدن "هوئه" به خواب رفتیم.
روز هفتم(چهارشنبه 3 آپریل 2019): ورود به پایتخت تاریخی
13 ساعت در راه بودیم و حدود 7 صبح به هوئه رسیدیم. "اتوبوسهای شب رو" یکی از راه های صرفه جویی در سفر هستند؛ علاوه بر اینکه قیمت اتوبوس نسبت به هواپیما خیلی ارزانتر بود، با این کار هزینه یک شب اقامت نیز ذخیره شده بود و در مجموع اگر در سفر کمی تحمل سختی کشیدن دارید اتوبوسهای شب رو گزینه مناسبی برای شماست.
"چیزی که تقریبا حتمی است اینست که هوئه نابود خواهد شد، و مبدل به خاکستر. هوئه قشنگ. این قشنگترین شهر ویتنام. به آن نام فلورانس آسیا را داده بودند....در زمان سلطنت امپراتورها پایتخت بوده و به همین خاطر در طی قرنها، معابد و بناهای تاریخی و پل ها و باغ های فراوان در آن ساخته شده است. و حالا آتش بر روی این معابد و بناهای تاریخی و پل ها و باغ ها زبانه میکشد." (زندگی، جنگ و دیگر هیچ).
نماد هوئه را دوست دارم
"هوئه" شهر جذاب، تمیز و زیبایی به نظر میامد و اصلا با شلوغی و بی قانونی هانوی قابل مقایسه نبود. اتوبوس در مقابل دفتر مرکزی شرکت در مرکز شهر توقف کرد و ما که در چند قدمی هاستل بودیم پیاده به سمت هاستل به راه افتادیم. محل اقامت ما "گست هاوس کندین" بود که فوق العاده تمیز و راحت بود. برای یک شب اقامت اتاق دونفره با صبحانه 10 دلار پرداخت کرده بودیم که با توجه به کیفیت هاستل عالی بود.
پیش از این به مسئول هاستل اطلاع داده بودیم که صبح زود میرسیم. مسئولین هاستل بسیار صمیمی و خوش رو بودند و به نسبت سایر ویتنامی ها خیلی خوب انگلیسی حرف می زدند. ما قصد داشتیم چمدانها را در هاستل بگذاریم و برای دیدن شهر برویم اما خوشبختانه اتاق مان آماده بود و همان موقع بدون هزینه اضافه ای اتاق را به ما تحویل دادند.
هاستل کندین
اتاق بسیار دلچسب و راحت بود. دوش گرفتیم و یک ساعتی خوابیدیم. نکته ای که برایم در این سفر جالب بود طراحی حمام هاستلها بود که همگی دارای شیب بندی مناسبی بودند و کف حمام در عرض چند دقیقه کاملا خشک میشد! وقتی این موضوع در هاستلهای ارزان قیمتی که ما اقامت داشتیم رعایت شده بود، قطعا در تمامی هتل ها نیز همینگونه است.
هوئه شهر تاریخی است و حدود 150 سال پایتخت سلسله نگوین بوده است؛ بنابراین اماکن دیدنی زیادی دارد. ما تنها یک روز در این شهر بودیم پس زمانی برای استراحت نداشتیم و ساعت 9 از هاستل خارج شدیم. مهمترین بخش های تاریخی هوئه که ما قصد بازدید از آنها را داشتیم عبارتند از:
- معبد Tien Mu
- مقبره Khai Dinh
- مقبره Minh Mang
- شهر سلطنتی
هوئه به نسبت هانوی شهر گرمی است و از باران خبری نیست. دمای هوا در حدود 30 درجه بود. فاصله اماکن دیدنی از یکدیگر زیاد است و ما بدنبال کرایه موتور بودیم. پیاده به سمت مرکز و شهر تاریخی حرکت کردیم.
رودخانه بزرگ سانگ هونگ که در میان شهر جریان دارد
در نزدیکی قصر تعدادی موتور سوار در جستجوی مسافر بودند. برای بازدید از این سه محل و در نهایت برگشت به شهر سلطنتی ابتدا مبلغ 500هزاردانگ برای هر نفر قیمت دادند اما ما که از قبل حدود قیمت را میدانستیم مبلغ 200هزاردانگ برای هر نفر را پیشنهاد دادیم. راننده ها ابتدا کمی غر زدند و گفتند نمیشود اما وقتی دیدند که ما قصد رفتن داریم یکی از راننده ها قبول کرد. شاید میشد ارزانتر از این هم کرایه کرد اما بدلیل گرمای هوا توان پیاده روی بیشتر نداشتیم.
اگر گواهینامه موتور دارید میتوانید بصورت شخصی موتور کرایه کنید که بسیار به صرفه است و کرایه موتور روزی 10 دلار به بالاست. همچنین امکان کرایه دوچرخه نیز وجود دارد که با توجه به فواصل زیاد اماکن دیدنی و گرمای هوا از آن صرفه نظر کردیم. راحت ترین و البته گران ترین گزینه هم کرایه تاکسی است که به وفور در شهر یافت میشوند. متاسفانه در هوئه "گرب" فقط شامل موتور می شود و تاکسی گرب وجود ندارد.
هوای هانوی ابری بود و ما خیلی به فکر ضدافتاب نبودیم اما هوئه داغ و سوزان بود و ما حواسمان به این موضوع نبود. ترک موتور نشستیم که تجربه جالبی بود. اما بعد ازموتورسواری متوجه شدیم که شدیدا سوخته ایم و تا چند هفته بعد در حال پوست اندازی بودیم!!! پس در هوئه کرم ضدافتاب را فراموش نکنید و یا ترجیحا لباس آستین دار نخی بپوشید.
اولین محل مورد بازدید پاگودای Tien Mu بود که بازدید از آن رایگان و همه روزه از ساعت 8 الی 18 امکانپذیر است. این معبد یک معبد هفت طبقه است که در سال 1601 بدستور نخستین حاکم "سلسله نگوین" ساخته شده است. داستان ساخت این بنا نیز جالب است. براساس افسانه ها هنگامیکه پادشاه در این محل در حال گشت و گذار بود افراد محلی برای او داستانی نقل کردند که یک بانوی پیر به نام Tien Mu (به معنای بانوی آسمانی) با لباسی آبی و قرمز پیش بینی کرده است که پادشاهی خواهد آمد و معبدی در این محل بنا خواهد کرد و پس از این پیشگویی ناپدید شده است. پس از شنیدن این داستان پادشاه تصمیم به ساخت معبدی در این محل میگیرد.
معبد بانوی آسمانی
تصاویر پادشاهان مقدس
محوطه داخلی معبد که شامل چندین حیاط و معبد بود
"معابد ویتنام شبیه معبدهای معمولی نیستند، نه انزوا در آن میبینیم و نه غم. ... و زندگی در اطراف معبد جریان دارد، با سروصدا و هیاهو، با صدای دوچرخه ها و ریشکاها، با فریاد فروشنده ها و پارس سگ ها و با خنده بچه ها که دنبال هم میدوند." (زندگی، جنگ و دیگر هیچ).
رودخانه مجاور معبد
مجددا سوار موتور شدیم و به سمت مقبره "خای دین" حرکت کردیم. مسیر کاملا روستایی و سرسبز بود. چه لذتی داشت موتورسواری در جاده ای پر از دست انداز و خلوت. جایی که هیچ کسی جز ما نبود هیچ صدایی نبود مگر صدای پرندگان. هرگز فکر نمیکردم روزی در ویتنام ترک موتوری نشسته باشم و تنها صدای وزش باد سکوت پیرامونم را بشکند.
موتورسواری تا معبد
راننده بخشی از مسیر را اشتباه رفت و مجبور شد برگردد، توفیق اجباری بود برای موتورسواری بیشتر و تجربه بیشتر حس رهایی! بالاخره به معبد رسیدیم. بلیت ورودی اماکن تاریخی هوئه تقریبا گران است. ورودی این معبد 100هزار دانگ بود. ما یک بلیت ترکیبی گرفتیم که شامل سه بخش مقبره Minh Mang، مقبره Khai Dinh و شهر سلطنتی بود و در مجموع 280هزار دانگ(معادل 140هزار تومان) قیمت داشت که نسبت به خرید جداگانه بلیتها به صرفه بود. دقت کنید که ورود به این معابد با شلوارک بالای زانو و لباس بدون آستین ممنوع است. گرچه در این مورد سختگیری زیادی نمیشد.
معبد زیبا و با ابهت خای دین
خای دین دوازدهمین امپراتور سلسله نگوین بود و از آنجا که تحت تسلط فرانسویها بود چندان نزد مردم محبوب نیست. او مانند بسیاری از پادشاهان قبل بدنبال ساخت مقبره ای برای خود بود و بدین منظور مالیاتها را افزایش داد. ساخت این بنا 11 سال بطول انجامید.
معبد باشکوه خای دین
محوطه پایینی معبد
بازدید ما از این محل زیبا حدود یک ساعت طول کشید. معماری و رنگ بندی واقعا جذاب و درخور توجه بود و به نظر من زیباترین بنای تاریخی بود که در ویتنام دیدیم. باابهت و خاکستری، انگار که در آتشی سوخته باشد و دوباره سر از خاکستر آن بیرون آورده است.
بخش بالایی معبد
معماری و رنگ بندی داخل بنا کاملا متفاوت، خیره کننده و با جزئیات فراوان بود. مقبره پادشاه نیز در این بخش قرار داشت.
مقبره رنگارنگ پادشاه خای دین
سپس با موتور به سمت مقبره "مین مانگ" حرکت کردیم. مین مانگ دومین امپراتور سلسله نگوین است که از مخالفان فرانسویها بوده است. مین مانگ پادشاهی لایق بوده و برای ارتقای کشور و رفاه مردمش تلاش بسیار کرده است. عجیب اینکه گفته میشود که دارای 43 همسر و 142 فرزند بوده است!
قبل از ورود به مقبره، در رستورانی در محوطه نشستیم و دو عدد آب هندوانه خوردیم( هریک 15هزار دانگ). سپس عازم بازدید از بنا شدیم. مقبره مین مانگ دارای چندین حیاط و ساختمان بود. دریاچه کوچکی نیز در محوطه قرار داشت. اما به زیبایی مقبره خای دین نبود.
محوطه معبد
بخشهای مختلف معبد
مقبره پادشاه مین مانگ
حیاط زیبای معبد
حدود دوازده ظهر بود که به مرکز شهر برگشتیم. در کنار رود در یک کافه محلی نشستیم و قهوه ای خوردیم تا دوباره جانی بگیریم و عازم شهر سلطنتی شویم.
یکی از ورودی های شهر قدیمی
ساخت شهر سلطنتی هوئه در سال 1804 با شکل گیری سلسله نگوین آغاز شده است. ابتدا دیوارهای شهر و دروازه های ورودی آن ساخته شد و به تدریج کاخ ها و باغهای داخل آن تکمیل شدند. در داخل شهر سلطنتی بخشی قرار داشت که شهر ممنوعه نامیده میشد و تنها افراد خاندان سلطنتی اجازه تردد در این بخش را داشتند.
برج پرچم شهر سلطنتی
ورودی قصر سلطنتی
محوطه شهر سلطنتی که قصرها دورتادور آن قرار دارند
برکه زیبای نیلوفر و ماهی!
راهروهای سرخ قصر سلطنتی
کاخ های سلطنتی
بازدید از شهر تاریخی حدود یک ساعت و نیم زمان برد. در ادامه شما را به قدم زدن در راهروهای سرخ این شهر دعوت می کنم.
قصر سلطنتی
یکی دیگر از دیدنیهای هوئه بازار "دانگ با" میباشد، اما بدلیل خستگی و گرمای هوا از دیدن آن صرفنظر کردیم و به سمت هاستل به راه افتادیم.
شهر آرام هوئه
برای نهار هوس یک غذای متفاوت کرده بودیم و به رستوران ایتالیایی ریسوتو در نزدیکی هاستل رفتیم. قیمت یک پیتزا و سیب زمینی 170هزار دانگ معادل 85هزار تومان شد. در مجموع هزینه رستورانهای فست فود در ویتنام بالاتر از غذاهای محلی است.
دو سه ساعتی در هاستل استراحت کردیم و کم خوابی شب قبل را جبران کردیم. شب برای دیدن شهر خارج شدیم و به خیابان "تران هوی لین" رفتیم که واکینگ استریت و بازار شبانه است. فضا زنده و شلوغ بود. دست فروشها بساط کرده بودند و اجناس ارزانی میفروختند. بساط غذاهای خیابانی هم به راه بود. امکان قایق سواری در رودخانه نیز وجود داشت. چیزی شبیه دوغ در کیسه های پلاستیکی کوچکی فروخته میشد، کنجکاو شدیم امتحان کنیم گفتند ماست است اما طعمش با ماست تفاوت داشت و طعم بستنی ماستی مایع را میداد.
برای شام تصمیم گرفتیم در کنار افراد محلی غذاهای خیابانی را امتحان کنیم. انتخاب ما نودل با گوشت خرگوش و یک کاسه حلزون بود. نودل خوشمزه بود و گوشت به خوبی کباب شده بود. حلزون طعمی شبیه مغز استخوان داشت مقدار کم آن خوب بود اما یک کاسه پر برای یک نفر زیاد بود. خود محلیها نیز یک کاسه حلزون را بصورت اشتراکی و در کنار غذای اصلی سفارش می دادند.
صرف غذای محلی در کنار خیابان!
غذاهای خیابانی ارزان بودند و مجموع دو غذا 60هزار دانگ(معادل 30هزار تومان) شد. پس از شام به هاستل برگشتیم و با رویای فردا! به خواب عمیقی فرو رفتیم.
روز هشتم(پنجشنبه 4 آپریل 2019): ساحل تو را فرا میخواند!
7 صبح پس از خوردن صبحانه عازم دفتر اتوبوسرانی شدیم. از آنجا با ون ما را به ترمینال بردند و سوار اتوبوس شدیم. اتوبوس این مسیر هم گرچه کوتاه بود اما بصورت تختی بود. این نوع اتوبوسها در کل خیلی راحت و جذاب بودند. ساعت حدود 11 بود که به "دانانگ" رسیدیم.
ورود به دانانگ
دانانگ یک شهر ساحلی خلوت است. در مقابل دفتر اتوبوسرانی پیاده شدیم. قصد داشتیم با استفاده از اینترنت دفتر "گرب" بگیریم اما اینترنت قطع بود. از مسئول دفتر خواستیم برایمان گرب بگیرد که با روی خوش پذیرفت. هزینه تاکسی در دانانگ به نسبت بقیه شهرها بالاتر بود. مسیر تاکسی از مرکز شهر تا ساحل که هتل ما در آن قرار داشت 79هزار دانگ معادل 40هزار تومان شد.
هتل ما De L amour نام داشت که تقریبا ارزانترین هتل ساحلی دانانگ بود. یک اتاق دوتخته با صبحانه و البته رو به دریا 27 دلار قیمت داشت. اما این هتل واقعا عالی و در حد یک هتل 4ستاره بود. زیبایی و تمیزی، پرسنل، صبحانه و تقریبا همه چیز عالی بود. تنها ایراد هتل لابی کوچک آن و نداشتن بالکن در اتاق بود. البته امکاناتی مانند استخر نیز وجود نداشت. در مجموع قیمت هتل در ویتنام بسیار پایین است و هتل های لاکچری نیز قیمتی در حدود 50 دلار دارند.
هتل De L amour
دانانگ دارای دیدنیهایی از جمله مجموعه "کوه مرمر" و "لیدی بودا" است اما ما قصد داشتیم این یک روز وسط سفر را استراحت کنیم و برای ادامه سفر انرژی کسب کنیم.
اتاقمان را در طبقه 10 تحویل گرفتیم و خودمان را به یک قهوه با چشم انداز دریا دعوت کردیم.
نمایی از ساحل از پنجره اتاق
برای نهار به سمت مرکز شهر به راه افتادیم. متاسفانه در محدوده خط ساحلی فقط رستورانهای دریایی وجود دارند که قیمتشان نیز بالاست. حدود نیم ساعتی در امتداد ساحل پیاده روی کردیم و در نهایت رستورانی پیدا کردیم. یک نودل سبزیجات و تخم مرغ و یک برنج سرخ شده با گوشت سفارش دادیم. طعم غذاها خوب و حجم غذا زیاد بود بطوری که برای ما دونفر یک پرس غذا کافی بود. مجموع سفارش ما 180هزار دانگ شد.
نهار در دانانگ
پس از نهار به طرف هتل به راه افتادیم. ساحل خلوت بود و ماهیگیران مشغول بیرون کشیدن تور از دریا بودند. مدتی در ساحل ماندیم و گوش به صدای دلنشین دریا و فریاد ماهیگیران سپردیم.
ماهیگیران در ساحل
" می دانی وقتی مرا با کشتی به شمال فرستادند، دریا را دیدم و ساحل را دیدم که چه سفید و نرم بود. دریا کمی مرا ترساند، چون درخت ندارد و دنیای بی درخت، دنیا نیست." (زندگی، جنگ و دیگر هیچ).
ساحل دانانگ با درختان سر به فلک کشیده اش
عصر کم کم ساحل شلوغ شد و عده ای مشغول بازیهای گروهی مانند والیبال شدند. ما هم به هتل رفتیم و از چشم انداز زیبای ساحل لذت بردیم.
روز نهم(جمعه 5 آپریل 2019): پیش به سوی شهر فانوسها
زمان حرکت رسیده بود. چمدانها را بستیم و به رستوران رفتیم. صبحانه هتل بصورت بوفه و متنوع بود. کیفیت آن نیز خوب بود.
صبحانه هتل
پس از تحویل دادن اتاق، قصد رفتن به "هوی آن" را داشتیم. برای رفتن به "هوی آن" راههای مختلفی وجود دارد:
اتوبوس خط 1: این اتوبوس زرد رنگ از مرکز شهر حرکت کرده و در طول مسیر دارای ایستگاه های متعددی است. کرایه آن 50هزار دانگ برای هر نفر است.
مینی ون: ون هایی وجود دارند که مسافران را از درب هتل سوار کرده و در مرکز شهر هوی آن پیاده می کنند.
تاکسی: گرانترین و آسانترین روش است که البته امکان گرفتن گرب نیز وجود دارد.
ابتدا قصد استفاده از اتوبوس را داشتیم اما با توجه به دور بودن هتل ما از ایستگاه اتوبوس، مجبور بودیم این مسیر را با تاکسی برویم. در نهایت به فکر مینی ون افتادیم. معمولا این ون ها را باید روز قبل رزرو کنید. از مسئول هتل در این مورد پرسیدیم اما متوجه منظور ما از مینی ون نمیشد و مدام تکرار می کرد: اتوبوس. قیمت اتوبوس برای هر نفر 100هزار دانگ(معادل 50هزار تومان) بود. در نهایت با توجه به قیمت مناسب پیشنهادی قبول کردیم. نیم ساعتی منتظر شدیم تا اتوبوس رسید و در کمال تعجب دیدیم که خبری از اتوبوس نیست بلکه همان مینی ون است که اتوبوس نامیده می شود!
مسیر تا "هوی آن" حدود یک ساعت طول کشید. از محلی که پیاده شدیم تا هتل پیاده نیم ساعتی راه بود. با توجه به گرمای هوا و همراه داشتن چمدان مجددا گرب گرفتیم. برای پیدا کردن اینترنت یک دفتر خدمات مسافرتی پیدا کردیم و از اینترنت آن استفاده کردیم. در مجموع ما چندین بار که هیچ دسترسی به اینترنت نداشتیم به دفاتر گردشگری مراجعه کردیم و همیشه پرسنل با روی خوش برخورد می کردند. کرایه تاکسی در هوی آن ارزانتر و 23هزار دانگ معادل 12 هزار تومان بود.
بالاخره به هوی آن رسیدیم. شهری که از ابتدای سفر منتظر دیدارش بودم. محل اقامت ما "هوی آن دات کام!" بود. گست هاوسی بسیار باصفا با پرسنلی استثنائی که توسط مادر و دختری اداره میشد. نقد و بررسی این گست هاوس را میتوانید در سایت بخوانید. هزینه هر شب اقامت در این محل با صبحانه 16.5 دلار بود.
اتاق تمیز و راحت هاستل
پرسنل هاستل هر نوع خدماتی اعم از چنج پول، کرایه دوچرخه، خشکشوئی، رزرو تور و ... را با قیمت مناسبی انجام می دادند.
در مجموع آب و هوای ویتنام شرجی و گرم است و هر لباس را یک یا دوبار بیشتر نمی شود پوشید. اما خوشبختانه قیمت خشکشویی در تمام شهرها مناسب و به ازای هر کیلوگرم لباس 30هزار دانگ (معادل 15هزار تومان) بود. ما هم در طول سفر چندین بار لباسها را به خشکشویی دادیم.
پس از تحویل گرفتن اتاق، قصد چنج پول داشتیم که در خود هاستل انجام دادیم. پرس و جویی هم در رابطه با تور "باناهیل" کردیم. باناهیل یک منطقه توریستی است که امکان رفتن به آن از دانانگ و هوی آن وجود دارد. هدف ما دیدن "پل دستان خدا" یا "گلدن بریج" بود که اخیرا در این پارک افتتاح شده است. برای رفتن به "باناهیل" دو راه وجود دارد؛ راه اول استفاده از تور کامل شامل ترنسفر، بلیت تله کابین و نهار که قیمت آن در سطح شهر 1میلیون و 300 هزار دانگ معادل 56 دلار بود. روش دوم نیز کرایه اتومبیل شخصی به مدت 6 ساعت است. نرخ کرایه اتومبیل برای دو نفر در دکه های توریستی سطح شهر 1میلیون و 200 هزار دانگ بود و بلیت تله کابین نیز نفری 750 هزار دانگ میباشد. پس در مجموع خرید تور به صرفه تر است.
مسئول هاستل به ما پیشنهاد خودرو شخصی به قیمت 900 هزار دانگ را داد که قیمت مناسبتری بود و ما تصمیم گرفتیم روز بعد با راننده عازم باناهیل شویم. البته اگر گذرتان به "دانانگ" نیز میفتد بهتر است این تور را از دانانگ با هزینه کمتر(حدود 35 دلار) بگیرید. این اشتباهی بود که ما مرتکب شدیم و وقتی در انتها موفق به دیدن پل دستان خدا نشدیم، خیلی افسوس خوردیم که چرا از دانانگ به این محل نرفتیم.
برای نهار به مرکز شهر رفتیم. هوی آن دارای یک بخش تاریخی کوچک است. دو خیابان موازی در امتداد رودخانه. شهر فوق العاده توریستی است و احتمالا اگر چند سال پیش به این شهر سفر میکردیم زیبایی آن را بیشتر میشد حس کرد. در جای جای خیابان مغازه های لباس فروشی به چشم میخورد. اکثر این لباس فروشی ها در واقع خیاطی هستند و شما میتوانید صبح پارچه را تحویل بدهید و شب لباس مورد نظرتان را دریافت کنید. ما بدنبال خرید نبودیم به همین خاطر به نظرم این لباس فروشی ها فضای خیابان را زشت کرده بودند اما برای دوستداران خرید قطعا جذاب خواهند بود.
لباس فروشی های عکس خراب کن!
ورود به بافت تاریخی رایگان است اما در این بخش معابد و خانه های تاریخی وجود دارد که بازدید از آنها نیازمند خرید بلیت است. بلیت 120هزار دانگ قیمت دارد که میتوان با یک بلیت از 5 خانه تاریخی بازدید کرد. ما به خیابانگردی و تماشای نمای بیرونی بناها اکتفا کردیم. البته بازدیدی هم از یکی از بناها که رایگان بود داشتیم.
خانه تاریخی و معبد آن
خیابان را تا نیمه ادامه دادیم. محو زیبایی این شهر شده بودیم. توریستهای مسن تر سوار بر "سیکلو" شهر را می گشتند و جوانترها مشغول عکاسی با فانوسها بودند.
سیکلو سواری در شهر
فروشگاه چرم فروشی
هوی آن رویایی
در رستورانی محلی نشستیم، من غذای معروف هوی آن را سفارش دادم؛ "رز سفید" که بافت پلاستیکی مانندی دارد و غذای دیگری شامل برنج و مرغ، که مرغ اصلا خوب نبود و بوی آن به خوبی گرفته نشده بود. در مجموع کیفیت غذای این رستوران متوسط بود. هزینه غذا در حدود 110 هزار دانگ(معادل 55هزار تومان) شد.
رز سفید
پس از قیمت گرفتن تور باناهیل تصمیم گرفتیم به هاستل برگردیم. هوا گرم و کلافه کننده بود و بهتر بود تا شب کمی استراحت کنیم.
تبلیغ تور باناهیل و پل دستان خدا
یکی دو ساعتی نگذشته بود که من احساس کردم حالم خوب نیست و حالت تهوع و سردرد شدیدی داشتم. نمیدانم مسمومیت بود یا خستگی شدید، اما به هرحال این شرایط تا روز بعد ادامه پیدا کرد. قطعا در آن شرایط نمی توانستیم به باناهیل برویم از طرفی هزینه بالایی که داشت نیز بیشتر ما را از رفتن منصرف کرد.
در نهایت قید دیدن "پل دستان خدا" را زدیم. آن شب در هاستل ماندیم و با راهنمایی برخی از دوستان خوددرمانی کردیم. شب خیلی بدی بود و برای اولین بار استرس بیماری در یک کشور غریب را تجربه کردم. تصمیم داشتیم اگر فایده ای نداشت روز بعد به درمانگاه مراجعه کنیم.
روز دهم(شنبه 6 آپریل 2019): گاهی همه چیز خوش پیش نمیرود.
از وقتی عکسهای این پل را دیده بودم، یکی از آرزوهایم دیدن این پل بود. میدانستم که دیگر گذرم به ویتنام نخواهد افتاد و تا ابد این آرزوی ناکام با من خواهد ماند اما چاره ای نبود. شاید زمانش نبود، شاید باید در زمانی دیگر و مکانی دیگر دستان خدا را لمس میکردیم.
تا ظهر در هاستل ماندم و استراحت کردم. صبحانه این هاستل هم بصورت منو و انتخابی بود. علاوه بر انواع تخم مرغ و املت منوی این هاستل شامل پن کیک موز و سالاد میوه هم بود و تنوع و کیفیت خوبی داشت. انتخاب من سالاد میوه و آیس تی بود که شاید کمی سرحال بیایم.
صبحانه سالم
کم کم حوالی ظهر بود که کمی بهتر شدم. جالب اینکه در تمام این مدت مادر مهربانی که هاستل را اداره میکرد مثل یک مادر نگران من بود و حالم را میپرسید و به من رسیدگی میکرد. ظهر از هاستل خارج شدیم و از مسیر دیگری به سمت مرکز شهر رفتیم. از کنار یک بازار تره بار گذشتیم و نظاره گر زندگی آرام و ساده مردم شدیم. چطور است که گاهی اوقات غرق در زیاده خواهی میشویم و زندگی کردن را فراموش می کنیم؟
فروشندگان محلی
کمی قدم زدیم و مسیر را تا انتها ادامه دادیم و به پل ژاپنی رسیدیم.
ورودی پل ژاپنی
پل ژاپنی شلوغ و پرطرفدار
برای نهار بدنبال یک همبرگری بودیم و به شف برگر رفتیم. من ترجیح دادم با مقداری سیب زمینی خودم را سرگرم کنم و غذای سنگین نخورم. قیمت غذا در رستورانهای فست فودی بالاتر از رستورانهای محلی است و هزینه فاکتور ما 215هزار دانگ(معادل 107هزار تومان) شد که البته 50هزار دانگ آن پول دو عدد کوکا بود. در مجموع قیمت نوشابه در رستورانها بالاست و نرخ خاصی نیز ندارد.
شف برگر
گارسن دختر جوانی بود که علاقه زیادی به معاشرت با توریستها داشت و مدت زیادی با هم صحبت کردیم و از ملیت ما پرسید. وقتی گفتیم ایران، دقیقا نمیدانست ایران کجاست که روی نقشه نشانش دادیم. دخترک گفت حتما در موردش سرچ خواهم کرد. در رستوران که بودیم ایران را به انگلیسی سرچ کردم و از نتایج سرچ شگفت زده شدم. امیدوارم دخترک اینکار را نکرده باشد!
سپس به هاستل برگشتیم و تا شب کمی استراحت کردم. در واقع این بیماری بی موقع باعث شد ما یک روز کامل را از دست بدهیم و دیدن پل دستان خدا به آرزوها پیوست.
شب برای دیدن فانوسها و شهر غرق در نور از هاستل خارج شدیم. حال و هوای شهر عوض شده بود و انگار در متن داستانی قرار داشتیم. فانوسهای رنگی در همه جا خودنمایی می کردند و توریستها سرگرم عکاسی بودند. "هوی آن" دلفریب است کاش کمی خلوت تر بود، کاش ده سال پیش به این شهر سفر میکردم؛ اما هنوز هم دلفریب است. رنگهای این شهر شما را جادو میکند.
جادوی رنگها
مسیر را تا انتهای خیابان ادامه دادیم. غرق در زیبایی و هیاهوی شهر بودیم. کاش زمان متوقف می شد و برای همیشه در این شهر می ماندم. کاش در این شهر به دنیا آمده بودم؛ شاید زن دستفروشی بودم که هر روز سنگینی بار زندگی را با بر دوش کشیدن سبدهای میوه تحمل می کرد.
زنان دستفروش
شاید هم دخترک فانوس فروشی بودم که می توانستم هر شب معنای نور و وسوسه رنگها را درک کنم. اما آیا واقعا دخترک فانوس فروش خوشحال و راضی بود؟
دخترک فانوس فروش
اما اکنون و در این لحظه، من فقط توریستی بودم مشتاق و تشنه کشف ناشناخته ها. توریستی که همه چیز به نظرش زیبا میآمد و نمی توانست غم و سختی پشت این چهره ها را درک کند.
شهر فانوسها
به رودخانه رسیدیم. اطراف رودخانه بازارچه شبانه برپا بود و صدای موسیقی از هر طرف به گوش میرسید. بساط دکه های غذای خیابانی نیز به راه بود و من به سختی جلوی خودم را برای امتحان کردن موجودات جدید گرفتم! یک بستنی رولی به قیمت 40هزار دانگ گرفتیم که با منجمد کردن شیر روی سطح سردی آماده میشد. بستنی طعم خوب و مشابه سایر بستنی ها داشت. در فیلم زیر میتوانید طرز تهیه این بستنی را ببینید.
تهیه بستنی رولی
قورباغه و لاک پشت کبابی
برای شام به سمت هاستل برگشتیم و یک رستوران محلی در همان نزدیکی پیدا کردیم. من که به دنبال شامی سبک بودم ساندویچ کره و پنیر و همسرم ساندویچ مرغ سفارش داد. کیفیت غذای این رستوران خوب و قیمت آن بسیار مناسب بود(در مجموع 50هزار دانگ).
روز یازدهم(یکشنبه 7 آپریل 2019): رها باش چون پرنده!
برنامه امروز دوچرخه سواری بود. باز هم فعالیت مورد علاقه من در سفر. روز قبل برای کرایه دوچرخه با هاستل هماهنگ کرده بودیم. کرایه هر دوچرخه برای یک روز 30هزار دانگ بود. بعد از صرف صبحانه با دوچرخه عازم ساحل شدیم. هوا گرم و آفتابی بود ولی دوچرخه سواری همیشه و در هر هوایی لذت بخش است. مسیر ساحل را در پیش گرفتیم و حدود 1 ساعتی در مسیر بودیم.
مسیر شالیزارها تا رسیدن به دریا
"زیبا بود، زیبا بود چون آزادی چیز زیباییست. و اینکه بتوانیم به جنگل و دشت برویم زیباست. و اگر از من بپرسی دوست دارم دوباره چکار کنم، میگویم که دلم میخواهد دوباره دهاتی باشم و گاومیش و مرغ پرورش دهم. یک باغ میوه داشته باشم... بهتر از همه مزرعه است. دریا هم قشنگ است" (زندگی، جنگ و دیگر هیچ).
در مجاور ساحل پارکینگی برای دوچرخه ها قرار داشت (هر دوچرخه 25 هزار دانگ). دوچرخه ها را پارک کردیم و به کنار ساحل رفتیم. وقتی چشممان به تخت های کنار ساحل افتاد آه از نهادمان بلند شد. لباس و سایر وسایل شنا را فراموش کرده بودیم! اینقدر به فکر مسیر و دوچرخه سواری بودیم که حواسمان به مقصد که ساحل است نبود!
ساحل آرام و چشم نواز
ساحل زیبا، تمیز و دلنشین و البته توریستی بود و تعدادی هتل ساحلی نیز در دوردست دیده می شد. حال که نمی توانستیم شنا کنیم تختی کرایه کردیم (یک ساعت نفری 100هزار دانگ ) و ساعتی از منظره زیبای ساحل در آرامش لذت بردیم. خیلی اهل شنا در دریا نیستم اما هیچ زمانی به اندازه آن لحظه دلم شنا کردن نمی خواست! با خود فکر می کردم چرا وقتی انسان از چیزی محروم می شود عطشش برای بدست آوردن آن چند برابر می شود؟
سایبان های ساحلی
بالاخره از ساحل دل کندیم و به شهر برگشتیم. برای نهار مجددا به رستوران محلی که شب قبل پیدا کرده بودیم رفتیم که مثل خیلی از رستورانهای دیگر ویتنام، در واقع حیاط خانه ای بود که در آن میز و صندلی چیده بودند و آشپزی داخل خانه انجام می شد. از عجایب این رستوران آشپزی بود که در واقع گارسن نیز بود و علاقه ای به پوشیدن لباس نداشت و بدون پیراهن غذاها را سرو می کرد!
همسرم ساندویچ ماهی تن سفارش داد و من غذای معروف هوی آن، "کائولائو" را امتحان کردم که ترکیبی از نودلهای ضخیم، نان، گوشت، کاهو و ... است. هزینه این نهار 80هزار دانگ شد. در مجموع رستورانهای محلی و غیرتوریستی محل مناسبی برای صرف غذا هستند. گرچه غذا خوشمزه بود اما حجم آن زیاد بود و من هم بخاطر بیماری شدیدا دچار بی اشتهایی شده بودم. توضیح این موضوع برای مرد کافه چی که با تعجب و نگرانی به مانده غذای من نگاه میکرد خیلی سخت بود!
کائولائو
بعد از دو بار مراجعه به این رستوران با کافه چی دوست شده بودیم کمی گپ زدیم و ملیت مان را پرسید. وقتی اسم ایران را شنید انگار عرق سردی بر چهره اش نشست، چیزی نگفت و دیگر ساکت شد. حس بدی بود هم برای او و هم برای ما. واقعا چرا سیاست باعث می شود صمیمت انسانها در کثری از ثانیه نابود شود و جای آن را افکار منفی بگیرد؟
به هاستل برگشتیم و کمی استراحت کردیم و وسایل را جمع و جور کردیم. روز بعد باید به "هوشی مین" می رفتیم. پرواز ما از فرودگاه دانانگ بود. برای رفتن به فرودگاه از هاستل ماشین رزرو کردیم. قیمت پیشنهادی به نسبت داخل شهر بسیار مناسب بود. 120هزار دانگ برای هر نفر با ماشین سواری که قیمت خوبی بود.
شب برای آخرین بار راهی مرکز شهر شدیم. دل کندن از "هوی آن" سخت بود. گرچه شلوغ بود اما هنوز هم زیباست. می توان ساعتها کنار رودخانه نشست و فانوسها را تماشا کرد. می توان در کوچه پسکوچه ها قدم زد، از دست فروشها کیک انبه و شربت گل لوتوس خرید و با طعم های عجیب آشنا شد. شربتی که هم خوب بود هم بد! نه میشد تا آخر خوردش و نه میشد کنارش گذاشت، باید مزه مزه اش کرد مثل خود شهر هوی آن، مثل تمام شهرهای ویتنام و شاید تمام شهرهای دنیا.
شربت گل لوتوس
تا انتهای خیابان و تا کنار رودخانه رفتیم. برای آخرین بار به کوچه ها نگاه می کردم و سعی می کردم تمام این صحنه ها را در ذهن ثبت کنم. می دانستم که احتمال اینکه دوباره روزی در این مکان باشم تقریبا صفر است.
خیابانهای رنگی شهر
به رودخانه رسیدیم؛ دم غروب بود و قایقرانها بدنبال مشتری بودند.
پل روی رودخانه
قایقهای در انتظار
نرخ برای بیست دقیقه 200هزار دانگ بود. با چانه زنی به قیمت 150هزار دانگ(معادل 75هزار تومان) برای دونفر قایقی کرایه کردیم. قایقران پیرمرد نحیفی بود آرام و ساده. کمی پارو زد و وقتی به وسط رودخانه رسید پارو را رها کرد و سیگاری روشن کرد. رها و بی قید و بند چشم به دور دستها دوخته بود. کاش ما هم می توانستیم کمی از آرامش و قناعت این مردمان را داشته باشیم. دوست داشتم بدانم در فکرش راجع به ما چه میگذرد، اصلا برایش اهمیت دارد که ما که هستیم که در این لحظه از زمان، سرنوشت ما را در قایق او نشانده است؟ اما برای من مهم بود؛ دوست داشتم بیشتر بدانم اما پیرمرد زبان نمیدانست و فقط با لبخند پاسخ ما را میداد.
مرد قایقران
" و غم بزرگی در صورتش پیدا شد. آرام حرف میزد و صدایش مرا به یاد صدای نسیمی می انداخت که برگ های درختی را تکان میدهد. آرام. نرم. حس میکردی که میخواهد گریه کند و حتی در آستانه گریستن هم بود. آیا این مرد هرگز گریسته؟" (زندگی، جنگ و دیگر هیچ).
تحقق یک رویا
قایق سواری حس خیلی خوبی داشت. آرامشی عجیب بر رودخانه حکم فرما بود. در سکوت به دوردستها خیره شده بودیم. دوست داشتم برای چند ساعت روی رود میماندم، همین جا در ویتنام!
آرامش وصف ناشدنی- لطفا با صدا گوش بدهید!
قبل از غروب آفتاب و روشن شدن فانوسها قایق سواری ما تمام شد و کمی در زمانبندی اشتباه کردیم! کشتی های بزرگتری نیز بودند که میشد با آنها کل مسیر رودخانه را پیمود.
در امتداد رود
کم کم فانوسها روشن شد کمی در اطراف دریاچه قدم زدیم و مدتی در پارک مجاور آن نشستیم. بازارچه شبانه نیز برپا بود. دل کندن از این همه زیبایی سخت بود، اما چاره ای نبود کم کم باید می رفتیم مثل تمام رفتنی ها!
رودخانه در شب
نماد هوی آن
بازارچه شبانه
گرسنه بودیم کمی منو رستورانها را رصد کردیم. با توجه به ارزش پایین پول کشورمان حتی در کشور ارزانی مثل ویتنام هم دیگر نمی توان بدون دیدن قیمتها وارد رستورانی شد. رستورانهای کنار رودخانه تقریبا گران بودند. تصمیم گرفتیم به خیابان اصلی برگردیم. قصد داشتیم به رستوران محلی خودمان برویم اما وقتی یاد آخرین مکالمه و نگاه های سنگین کافه چی افتادیم منصرف شدیم. در نهایت به رستوران رایزدروم رفتیم. سفارش ما یک پیتزا و یک سالاد سبزیجات بود. کیفیت غذا خوب بود اما باز هم گران شد(250هزاردانگ معادل 125هزار تومان)!
شام اشرافی!!!
این شام گرانترین غذایی بود که ما در این سفر خوردیم. در مسیر برگشت به هاستل سری به سوغاتی فروشیها زدیم و مجسمه یک زن ویتنامی کلاه برسر را به قیمت 40هزار دانگ به رسم یادگار گرفتیم و با هوی آن خداحافظی کردیم.
نمادهای ویتنام