چندسالی بود که آرزوی رفتن به کنسرت خواننده موردعلاقم رو داشتم و از شانس خوبم همسرم هم از طرفداران این خواننده هست و باهم قرار گذاشتیم تا جوونیم یک بار هم که شده کنسرت این خواننده رو بریم. عصر جمعه یک روز پاییزی در مهرماه رو کاناپه خونه مامانم کنار همسرم لم داده بودم و صفحات اینستاگرام رو بالا پایین میکردم که پیج خواننده موردعلاقم استوری گذاشت که به مناسبت سال نو میلادی در استانبول کنسرت خواهد گذاشت.
همونجا سریع ازجام پریدم و به همسرم گفتم بیا بلیط بخریم و بریم, هم بالاخره کنسرت رو میریم هم چون ژانویه اس کلی خرید خوب میکنیم هم برای اولین بار استانبول زیبا رو میبینیم.همسرم هم مخالفت نکرد و گفت اگه دوست داری بگیریم و منم سریع به دوستای مشترکمون زنگ زدم و اونا رو هم در جریان قرار دادم. اونا هم کلی استقبال کردن و اینجوری شد که تا ساعت 9 اونشب 4تا بلیط کنسرت رو رزرو و خریداری کردیم و مقدمه سفرمون شکل گرفت.
از فردای اون روزدنبال تور استانبول بودم چون میدونستم واسه اون تاریخ(7دی) هم شلوغه هم نرخ ها گرون تره اما هیچ آژانسی برای اون تاریخ تور نمیفروخت و میگفتن باید اواسط آذر اقدام کنی. هتلی که مدنظرمون بود الیت ورد 5 ستاره یا بارسلو بود که برای پاییز و زمستان تور 5 روزه قیمت 22تا 25 میلیون برای هرنفر بود ولی توو اون تاریخ خاص 35میلیون برای هر نفر قیمت میدادن.
ما چون قصدمون برای این سفر اول کنسرت و بعد خرید بود ترجیح دادیم یکم سطح هتل رو بیاریم پایینتر, برای همین هتل مرکیور بومونتی 5ستاره رو برای 4شب و 5روز با پرواز صبح به شب ایران ایر به قیمت هر نفر 22600 خریداری کردیم. قبل از سفر من همه جوانب رو سنجیدم و تمام جاهای دیدنی استانبول و مراکز خریدی که قرار بود بریم رو لیست کردم و مسیرهاشون رو از روی گوگل مپ چک کردم( همیشه توو سفرها نقش لیدر رو دارم و چون اصولا برنامه ریز خوبی هستم و بواسطه شغلم مدیریت رو خوب بلدم همسفرها با خیال راحت به برنامه ها و زمانبندی های من اعتماد میکنن و با اون پیش میرن!)
از اونجایی که فکر میکردیم توو تاریخ سفر ما هوا خیلی سرد و بارونی باشه خیلی از جاهای گردشگری مث ساپانچا و پارک آبی و ... از برناممون خط خورد و بیشتر پاساژ و مراکز خرید استانبول بهش اضافه شد! چون بعد از کنسرت هدف بعدی ما یه خرید حسابی بود. چهارشنبه ساعت 4بامداد به مقصد فرودگاه امام اسنپ گرفتیم و بعد از چهل دقیقه رسیدیم. خیلی سریع کارت پروازهارو گرفتیم و از گیت عبور کردیم و خوشبختانه پرواز دقیقا سر موقع انجام شد.
بعد از سه ساعت به فرودگاه بسیااااااار بزرگ استانبول رسیدیم. انقدر ما توو این فرودگاه راه رفتیم که خدا میدونه!(من که فرودگاه نقلی خودمون رو ترجیح میدم!) تا برسیم به تحویل بار و در خروجی 1ساعت طول کشید البته بیست دقیقه ای توو فری شاپ مشغول بودیم. ترنسفر به خوبی انجام شد و ما راس ساعت 2 به هتل مرکیور بومونتی رسیدیم. درباره هتل بخوام بگم برای ما رضایتبخش نبود و هتل اصلا درحد پنج ستاره نیست. دلایلش هم توو صفحه خود هتل توضیح دادم.
چک این به سرعت انجام شد و اتاق هامون رو تحویل گرفتیم و سریع چمدونارو گذاشتیم و چون خیلی گرسنه بودیم زدیم بیرون تا هم چرخی اطراف خیابون هتلمون بزنیم هم یه ناهار بخوریم. اطراف هتل رستوران زیاد بود و ما یه برگر فروشی روانتخاب کردیم و برای ناهار دوتا برگر گوشت و دوتا برگر مرغ و دوتا میکس سوخاری ونوشیدنی سفارش دادیم. طعمشون خوب بود ولی عالی نبود. کلا بنظرم هیچ جا غذاش مثل وطن خودمون نمیشه.
صورتحسابمون برای ناهار روز اول 750لیر (هر لیر 1760 تومان) شد. بعد از ناهار تصمیم گرفتیم یه مرکز خرید بریم تا برای فرداشب(کنسرت) یکدست لباس نو بخریم. مرکز خرید جواهیر و پاساژ ترامپ نزدیکترین مراکز به هتلمون بودند. توو گوگل مپ پاساژ ترامپ رو سرچ کردم و دیدم 20دقیقه پیاده راه داریم برای همین تصمیم گرفتیم پیاده این راه رو بریم و ازمغازه های بین راه هم دیدن کنیم.(کلا اینو بگم تجربه ای که ما داشتیم توو استانبول یا باید پیاده بری یه جا یا با تاکسی وگرنه با وسایل نقلیه فقط وقت ادم تلف میشه!)
مرکز خرید ترامپ یه پاساژه که پایین برج ترامپ قرارداره و بیشتر فروشگاههاش اجناس ترک دارند و برند خاصی نیستن اما چیزای شیک و قیمت مناسب زیاد داشت البته کوتون,السی و دفکتو نمایندگی داشتن. و یه فودکورت هم داشت و یه کافه دنج هم جلوی درش بود که ما بعد از خرید یه نوشیدنی هم اونجا خوردیم.جلوی همه مراکز خرید هم درخت کریسمس تزیین کرده بودن و فضای جالبی واسه عکاسی بود.
همسرم یه کاپشن خیلی شیک با جنس عالی خرید 1700لیر و من هم یه بوت بلند 1600لیر و یه مقدار هم خرید خورده ریز کردیم و بعد تصمیم گرفتیم به پاساژ جواهیر بریم که دقیقا روبروی پاساژترامپ هست و ده دقیقه پیاده فاصله دارند. پاساژ جواهیر تقریبا تمامی نمایندگی هارو داره و میشه خرید خوبی داشت فضای بزرگ و زیبایی هم داره. تزیین کریسمسی خیلی خوشگلی هم داشت و جلوی ورودی یه خواننده ایرانی رپ میخوند ویه خواننده ترک هم چندمتر اونطرف تر ترکی میخوند.
مستقیم به نمایندگی ادیداس در طبقه اول رفتیم ونفری یک جفت کتونی برند محبوبمون روخریدیم و کلی هم حسرت خوردیم که چرا نمیتونیم توو کشور خودمون انقد راحت خرید کنیم.کتونی همسرم 4800 لیر و برای من 3600 لیر.(قیمتارو میذارم تا هم با ایران مقایسه کنید هم اینکه قیمت اونجا دستتون بیاد) نمایندگی السی و ادیداس جواهیر بنظرم خیلی کامل و خوب بودن. همسرم از السی یه شلوار جین 550لیر ,یه کتونی 360 1700لیر و یه بافت 450لیر خرید. زارا و کوتون هم یه نگاهی انداختیم و دیگه خستگی امانمون رو برید البته ساعت ده و نیم شب شده بود و پاساژ هم تعطیل شد!
از جواهیر تا هتل روهم پیاده رفتیم(که کار بسیار اشتباهی بود! چون کلی راه رفته بودیم و کلی هم خرید کرده بودیم و روز اول خودمون رو له کردیم, از کمر درد و پادرد خوابمون نمیبرد) و خریدامون رو داخل هتل گذاشتیم و به کبابی روبروی هتل رفتیم. دوتا آدنا کباب و دوتا چنجه با نوشیدنی به مبلغ 1000لیر سفارش دادیم.غذاش خوشمزه بود ولی بازم کباب کوبیده های وطن چیز دیگریست, مثلا شاندیز مشهد رو خورده باشی اصلا اینا برات کباب به حساب نمیاد!
شب اول رو لهیده و داغون به پایان رسوندیم و با شوق وذوق وصف ناپذیری منتظر شب موعود بودیم.
روز دوم
روز دوم ساعت 8 صبح بیدار شدیم هنوز کف پام از پیاده روی های شب قبل ذوق ذوق میکرد. برای صبحانه به طبقه هشتم هتل رفتیم,کنسرت ساعت 9شروع میشد و ما باید با در نظرگرفتن ترافیک 7راه میفتادیم پس صبح زودتر بیدار شده بودیم که بتونیم به برنامه های گردشی اون روز هم برسیم که البته به همش نرسیدیم!
صبحانه هتل معمولی بود در حد هتل 3ستاره تاپ, کلا این هتل خیلی معمولی هست انتظارات رو براورده نمیکنه. بعد از صبحانه, اول به صرافی رفتیم و کمی دلار چنج کردیم( هر صد دلار رو روزای اول 2920 لیر چنج میکردن روز آخر 2970 تا شد!بهترین نرخ رو همین صرافی نزدیک هتلمون داشت) و بعد به نمایندگی ترکسل رفتیم و یه سیمکارت ترک با 20 گیگ اینترنت یکماهه به مبلغ 800لیر خریدیم. اپلیکیشن bitaxi رو نصب کردم و برای کاخ دلما باغچه درخواست تاکسی کردم. (bitaxi مث اسنپ خودمونه که مخصوص کشور ترکیه اس ولی امان از پیدا شدن ماشین! 3و4مدل ماشین میشه درخواست داد که تاکسی زرد ارزونترینشه ولی 90درصد مواقع پیدا نمیشه! بعدا فهمیدیم همون تاکسی بگیریم کنار خیابون و تاکسی متر بزنه بهتره توو بعضی مسیرها ارزونتر هم درمیاد)
بعد از یک ربع یه ون اومد و ما رو با مبلغ 130 لیر به دلماباغچه برد. کاخ دلما باغچه آخرین کاخ عثمانی ها تا زمان آتاتورک هست و توو محله بشیکتاش و نزدیک اسکله کاباتاش واقع شده. نمای بیرونی کاخ حقیقتا خیلی زیباتر از داخلش هست. بلیط بازدید برای هر نفر 650لیر بود. 4تا بلیط تهیه کردیم و داخل کاخ شدیم. توو همون زمان کلی هم دانش آموز اورده بودن برای بازدید که یاد دوران مدرسه خودم افتادم که واسه بازدید کاخ سعد آباد رفته بودیم.
این کجا و آن کجا...... بنظرم کاخ سعد آباد و نیاوران بسیار زیباتر و لوکس تر از این کاخ هست(البته داخلش!) حدود یک ساعت و نیم بازدید این کاخ وقتمون رو گرفت.حیاط زیبایی داشت مخصوصا دربی که رو به دریا بود ویوی خیلی زیبایی داشت ولی داخلش به غیر از یه سالن که سقفش معماری قشنگی داشت دیگه چیز خاصی نداشت(شایدم چون من اصلا به چیزای تاریخی علاقه ندارم برام اینجوری بود).
بعد از بازدید دلماباغچه تصمیم گرفتیم به پاساژ سینان پاشا که توو همون بشیکتاش هست بریم. من تعریف اینجارو از بلاگرهای اینستا که همش استانبول گردی میکنن شنیده بودم که خیلی قیمت اجناس مناسبه و میشه خرید خوبی داشت.
همونطور که کنار اسکله کاباتاش بلال کبابی میخوردیم توو گوگل مپ اسم مرکزخرید رو سرچ و کوتاهترین مسیر که با اتوبوس بود رو انتخاب کردم.در ایستگاه اتوبوس کنار اسکله کاباتاش یه استانبول کارت تهیه کردیم(یه خانوم ترک کمکمون کرد وبعدش ازمون درخواست کمک کردکه 30 لیر بهش دادیم, کلا توو استانبول همش میان سراغت ازت پول بگیرن گدایی مث کشور خودمون مرسوم هست ظاهرا!) و اتوبوس مربوطه رو سوار شدیم و بعد سه ایستگاه خودمون رو به مرکزخرید سینان پاشا ایش مرکزی رسوندیم. حقیقتا وقتمون رو تلف کردیم اینجا به هیچ وجه به درد ما نمیخورد. اجناس بی کیفیت و گران.مثلا یه کاپشن بی نام و نشان 1400 لیر بعد منگو کاپشنش 1600لیر شما کدوم رو انتخاب میکنید؟! یا مثلا یه شلوار جین 690لیر بعد من از برشکا یه جین خوشگل گرفتم 580لیر.
یه نگاه اجمالی انداختیم و دیدیم اینجا هیچ چیز گیرمون نمیاد.ساعت دو شده بود و احساس گرسنگی وخستگی اومد سراغمون. روبروی همون پاساژ پر ازکافه و رستوران بود . برای ناهار به یکی از رستوران ها رفتیم و کباب ترکی سفارش دادیم.دوتا کباب ترکی گوشت و دوتا دنر مرغ با نوشیدنی مجموعا 680 لیر شد. حجم غذاهای استانبول نسبت به تهران خیلی کمه. مثلا همین کباب ترکی ها بنظرم واسه خانوما کافیه ولی اقایون رو سیر نمیکنه باید دوتا بخورن!
ساعت سه و نیم شده بود و ما برنامه گردشیمون مونده بود.هنوز میخواستیم به محله سلطان احمد بریم و کاخ توپکاپی ومسجد ایاصوفیه و مسجد آبی رو ببینیم اما زمان نداشتیم و اینطوری کنسرت رو از دست میدادیم. با اتوبوس به هتل برگشتیم که یک ساعتی طول کشید وکلی هم پیاده روی داشت و ما پشیمون که چرا دوباره تاکسی نگرفتیم.خسته و کوفته رسیدیم هتل و تصمیم گرفتیم برای رفرش شدن یسر به استخر بزنیم تا خستگیمون در بره و واسه کنسرت اماده شیم.
استخر هتل خیلی کوچیک بود درحد حوض! من دلم میخواست ماساژ بگیرم که هزینه ش 1500 لیر بود چون وقتمون کم بود بیخیال شدم. یکم توو استخر و سونا موندیم و یکم که درد پاهامون کمتر شد به اتاقا برگشتیم و بعد یه استراحت کوتاه واسه کنسرت اماده شدیم. همین که میخواستیم بریم و پولا و گوشیمون رو از سیف باکس برداریم دیدیم که در سیف باکس لاک شده و باز نمیشه. قبل سفر از نا امنی سیف باکس هتل های استانبول شنیده بودمو فکرکردم که ای داد بیداد حتما برای من بخت برگشته اتفاق افتاده و همه پولامون رفت! سریع به رسپشن هتل رفتم و با استرس زیاد داشتم به انگلیسی توضیح میدادم که فهمیدم خانوم رسپشن که اسمش پانته آ بود ایرانی هستش.
مشکلمون رو گفتم و تاکید کردم که برای کنسرت دیرمون شده. از شانسمون مسئول سیف باکس ها رفته بود برای استراحت ولی خانوم پانته آ چندین بار باهاش تماس گرفت و اون اقا بعد ده دقیقه خودش رو رسوند و مشکل رو حل کرد(همینجا از هموطن خوبم پانته آ تشکر میکنم. پولا و همه چی سرجاش بود خداروشکر اما تجربه شد همه پولارو یه جا نذاریم مخصوصا توو استانبول!)
سریع رفتیم بیرون هتل و bitaxi روباز کردمو برای هالیج کنگره سنتر درخواست ماشین دادم امااااااا ماشین پیدا نمیشد که نمیشد. ما هم استرس گرفته بودیم که واااای اینهمه برنامه چیدیم و هزینه کردیم برای این شب و حالا داریم از دستش میدیم. حال 4نفرمون هم خراب بود.هیچ تاکسی هم از خیابون ردنمیشد. از هتل خواستیم برامون تاکسی بگیره اما گفتن تاکسی نیست. روز اول لیدر گفته بود ترنسفر کنسرت نفری 20 دلار هستش و ما بخاطر مبلغ بالا قبول نکرده بودیم و حالا ناچار به لیدر زنگ زدیم ولی اونم آب پاکی رو ریخت رو دستمون که همه ترنسفرها راه افتادن.
همینجوری هاج و واج مونده بودیم جلوی هتل که یه اقای ایرانی اومد و گفت میخواید برید کنسرت؟ الان بخاطر تردد زیاد و ترافیک بالا سمت اون سالن تاکسی گیرتون نمیاد. اما به من اعتماد کنید بریم تا براتون از یه آژانس ماشین بگیرم. خلاصه ما هم راهی نداشتیم دنبال اقا ارش راه افتادیم و اونم توو راه داشت تورهاش رو به ما معرفی میکرد ولی ما اصلا نمیشنیدیم فقط استرس از دست دادن کنسرت رو داشتیم.
به دکه آژانس رسیدیم و اقا ارش به ترکی با اونا صحبت کرد و ظاهرا میگفت ماشین نداریم با اینکه دوسه تا تاکسی دم در بود!خلاصه ارش بهمون گفت اینا چون دیدن عجله دارین نرخ بالاتر میخوان(که البته من مطمئنم ایشون با راننده بسته بود و برای خودش پورسانت میخواست!) ماهم که گیر کرده بودیم گفتیم اشکال نداره فقط ماروببرن! خلاصه قبول کردن با 400لیر مارو برسونن که ماهم خیلی راضی و خوشحال سوار شدیم و ساعت 8و ربع بود که رسیدیم دم سالن. راننده بهمون گفت برگشتنی اوضاع تاکسی بدتره و اگه بخواین من با 500 لیر میام دنبالتون. یکم چونه زدیم و قرار شد با 450 لیر مارو برگردونه.
حس و حال کنسرت قابل وصف نیست فقط کاش...... کاش...... و هزاران کاش! بعد از اتمام برنامه با راننده تماس گرفتیم بیاد و چه خوب که باهاش هماهنگ کردیم چون برای برگشت تاکسی ها کوتاهترین مسیرهارو حداقل نفری 200لیر میخواستن. از راننده خواستیم مارو به گالاتا پورت ببره تا یه کافه بریم و شب قشنگمون رو با یه کافه ساحلی و خوردن شام به اتمام برسونیم. به گالاتا پورت که رسیدیم ساعت 12 شب بود و همه کافه ها بسته شده بود.من نمیدونم چرا میگن استانبول شهر زنده اس ما یه رستوران پیدا نکردیم غذا بخوریم.
یکم رو پل کنار دریا قدم زدیم و بعدش یه تاکسی تا هتل گرفتیم به مبلغ 250 لیر و اونشب گرسنه خوابیدیم!
روز سوم
روز سوم ساعت 9 برای صبحانه رفتیم و صبحانه مثل روزقبل بود و چیزی اضافه نشده بود یاتغییری نکرده بود. معمولا هتل های پنج ستاره روزانه توو اقلام صبحانه شون تنوع دارن. بعد از صبحانه تصمیم گرفتیم باکشتی به جزیره بویوک آدا بریم. یار همیشگی سفرهام(گوگل مپ) رو باز کردم و جزیره بویوک آدا رو سرچ کردم. کوتاهترین مسیر از اسکله امین اونو بود. با اتوبوس که ایستگاهش 100متر جلوتر از هتل بود خودمون رو به اسکله رسوندیم. اسکله امین اونو قشنگ تر و دنج تر از کاباتاش بود و کلی هم کافه اطرافش بود که ماهی کبابی و انواع غذاهارو میفروختن.
بوی ماهی یکم اذیت کننده بود ولی درکل حس وحال خوبی داشت. 4تا بلیط کشتی گرفتیم برای هر نفر 80 لیر و سوار کشتی شدیم. کشتی توو مسیر 4جا نگه میداره , کادیکوی که قسمت آسیایی هست , کینالی آدا,هیبلی آدا و بویوک آدا. ما آخرین جزیره یعنی بویوک آدا پیاده شدیم چون هم بزرگتره هم توریستی تره.این جزایر به اسم جزایر پرنس معروفه که توراش از نفری 25دلار شروع میشد که ما خودمون رفتیم با ناهار و رفت و امد برای 4نفرمون 60دلار شد.
داخل جزیره ماشین و موتور بنزینی نیست و توریست ها دوچرخه کرایه میکنن و داخل جزیره رو میگردن.حال و هوای جزیره خیلی خوب بود خونه های ویلایی رنگارنگ, ساحل زیبای دریای سیاه و کافه ها و رستورانهای زیاد توو این جزیره به چشم میاد.نفری یه دوچرخه کرایه کردیم برای یکساعت 50لیر و یه خورده جزیره رو گشتیم و یه رستوران ساحلی نشستیم و برای ناهار ماهی سوخاری(ماهی سیباس) و استیک گوشت سفارش دادیم. بهترین غذایی که خوردیم همینجا بود. ماهی منو یاد ماهی سیباسی انداخت که قشم خوردیم و استیک هم بسیار لذیذ بود. ماهی 200لیر و استیک گوشت 320 لیر.
یچیزی راجعبه استانبول برای من خوشایند نبود و اونم وجود گربه های زیاااااده که همه جا هستن حتی موقع غذاخوردن ولت نمیکنن البته خودشون که ظاهرا خوششون هم میاد ولی برای من و امثال من که از سگ و گربه میترسیم خیلی ازاردهنده اس. توو جزیره که ناهار میخوردیم 3تا گربه اومدن زیر میزمون وهی خودشون رو به پاهامون میمالوندن ومن داشتم سکته میکردم چندبار هم جیغ کشیدم که همه هم با تعجب نگام میکردن وتازه انگار ناراحت هم میشدن که چرا با گربه ها بدرفتارم! حیف اون غذای خوشمزه که من از ترس گربه ها توو دوقیقه قورتش دادم که فقط زود تموم شه و بریم.
بعد از ناهار و تحویل دوچرخه ها دوباره بلیط کشتی برای برگشت به همون اسکله امین اونو رو گرفتیم و برگشتیم.(موقع پیاده شدن ساعت های برگشت کشتی هارو از باجه چک کنید چون توو سه تا بازه زمانی بلیط برگشت داره) ساعت 5بود که به امین اونو رسیدیم.همسرم یکم بلوط کبابی خرید که من یکم امتحان کردم و خوشم نیومد ولی همسرم و دوستش ظاهرا دوست داشتن. صدف هم میخواستن امتحان کنن که من نذاشتم چون شنیده بودم این صدف ها توو شرایط بهداشتی نگهداری نمیشن .
قصد داشتیم با تراموا به برج گالاتا بعد خیابان استقلال معروف و بعد هم میدان تکسیم بریم . با تراموا یک ایستگاه تا برج گالاتا فاصله داشت. از یک عالمه پله رنگی رنگی بالا رفتیم و بعد از یه سربالایی تند به برج معروف استانبول رسیدیم که قسمت بالای برج ههم داشتن بازسازی میکردن و یه صف طولانی هم برای بازدید جلوش بود. اطراف برج پر از کافه های باصفا بود و ما هم درست موقع غروب اونجا بودیم و منظره بسیار زیبایی رو شاهد بودیم. من دوست داشتم توو اون کافه های اطراف بشینیم و یه چای و باقلوا با ویوی برج گالاتا بخوریم که همسفرامون نظرشون این بود باقلوا رو کافه مادو تووخیاباون استقلال بخوریم.
به سمت خیابان معروف استقلال راه افتادیمو همین که به سر خیابون استقلال رسیدم فونیکولار بامزه ش رو هم دیدیم . ناخودآگاه دستامون روی کیفامون سفت شد. انقد که شنیده بودیم توو این خیابون دزدی میشه و امنیت زیر صفره!
استقلال شلوغترین خیابون استانبول هستش و تقریبا اکثر برندها هم اینجا نمایندگی دارن. خیابون پر از کافه و رستوران است و همه جور قشری توو این خیابون دیده میشه. حس و حال خوبی داره. نمایندگی دفکتو و منگوی اینجا نسبت به بقیه مراکز بنظرم بهتر بودن. برای دخترم از منگو کاپشن خریدم 700لیر و شلوار جین 550لیر.
از دفکتو هم کلی خرید کردیم.همینطور که پایین میومدیم چشممون خورد به کافه مادو و برای خوردن باقلوا و کنوفه به کافه رفتیم. 3تا قهوه ترک و یه چای و 4تا دونه باقلوا پسته ای و یه کنوفه مجموعا 740 لیرشد که بنظرم واسه چای و باقلوا خیلی گرون بود اما ارزشش رو داشت چون تابحال چنین کنوفه ای نخورده بودم و گمون نکنم مثلش رو توو ایران بتونم پیدا کنم.
کل خیابون استقلال رو پیاده اومدیم و خرید هم کردیم. این بین دوتا پاساژ هم رفیتیم که یکیش بی اوغلو بود که یه پاساژ مردونه فروشی بود با قیمت های مناسب ولی خب برندخاصی نبودن و اون یکی هم اسمش یادم نیس ولی بنظرم اینا هیچکدوم ارزش وقت گذاشتن نداره.تقریبا به اون سر خیابون که رسیدیم یعنی نزدیک میدان تکسیم درحالی که پا و کمرمون درحال شکستن بود به یه کباب ترکی فروشی نسبتا شلوغ رفتیم.(کلا سفر به استانبول اصلا سفر ریلکسی مث آنتالیا نیست پایان هر روز از خستگی ادم پس میفته مخصوصا اگه قصدش از سفر خرید هم باشه). 4تا کباب ترکی گرفتیم با نوشیدنی 800لیر و 50 لیر هم انعام گرفتن.
بعد از شام خودمون رو به میدون تکسیم رسوندیم که کلی هم دیزاین کریسمسی اطراف میدون بود و زیبایی اونجارو دوچندان کرده بود. بعد از انداختن عکسهای یادگاری باچهره های خسته یه تاکسی گرفتیم و به هتل رفتیم و شب سوم سفرمون هم اینطوری تموم شد.
روز خرید:
صبح روز چهارم توو سالن صبحانه باهمسفرامون صحبت میکردیم که هنوزکلی از خریدامون مونده و سوغاتی هم نخریدیم برای همین تصمیم گرفتیم بعد از صبحانه دلارامون رو چنج کنیم و بریم مرکزخرید ونیزیا.
دلار رو با نرخ 2960لیر چنج کردیم و قید وسایل نقلیه عمومی رو زدیم و با مبلغ 320لیر تاکسی گرفتیم(اگه با اتوبوس یا مترو برید حداقل 1ساعت و نیم توو راه هستید و چون باید خط عوض کنید حداقل نفری 60لیر باید هزینه کنید. اگر بیشتر از دونفر هستید اصلا به حمل و نقل عمومی فکرنکنید خیلی شیک و مجلسی تاکسی بگیرید. وقت و زمان توو استانبول ارزش بیشتری داره)
بعد از 20 دقیقه به مگااوتلت ونیزیا رسیدیم. مرکز خریدی بسیار بزرگ و زیبا و الهام گرفته از ونیز ایتالیا.اکثر برندها توو این اوتلت نمایندگی دارن و بهتون قول میدم اگه صبح تا شب توو این اوتلت باشید باز هم زمان کم میارید! ما تقریبا 70 درصد خریدامون رو از این اوتلت انجام دادیم و بسیار راضی بودیم. نمایندگی فلو این پاساژ ازهمه جا کامل تر بود و خودش شبیه پاساژ بود! قیمتها هم به نسبت مناسب بود. خریدای خودم: کیف از فلو 500لیر, کیف از پیرکاردین 1250لیر, کتونی ماراتن 850لیر, کتونی کینتکس 650لیر, شلوار جین 450لیر و کلی لباس و عینک افتابی وچیزای دیگه.
از ساعت 11 تا 3 یکسره خرید کردیم و بعد به فودکورت رفتیم و ناهار رو kfc خوردیم.کیفیتش خوب بود یکم تند بود ولی خوشمزه بود ما هر دونفر یه پک سوخاری گرفتیم با نوشابه 380لیر. بعد از ناهار تا ساعت پنج و نیم یکم دیگه خرید کردیم وچون برای شب تور کشتی(بسفر) رو رزرو کرده بودیم با تاکسی به هتل برگشتیم تا بعد یه استراحت کوتاه ساعت 7 و نیم ترنسفر کشتی اومد دنبالمون.
برای ایرانیا معمولا سه تا کشتی شبانه هستش که توو تنگه بسفر حرکت میکنن و از پل بغاز عبور میکنن و ویوی زیبایی توو شب دارن و داخلشون هم برنامه شاد و پذیرایی دارن که تقریبا شبیه هم هستن با این تفاوت که اندازه کشتی ها فرق داره و خواننده هایی که اجرا دارن توو دوتا از کشتی ها شناخته شده هستن.کشتی سوداتور که بزرگترین کشتی هست و فقط دوروز توو هفته برنامه داشت 3طبقه هست و قیمتاش از نفری 65 دلار شروع میشد تا 120دلار که برای قسمت vvip هستش. کشتی آرش که از نفری 45دلار شروع میشد تا 80دلار و کشتی نیس که از 25دلار شروع میشد تا 40 دلار.
ما کشتی نیس رو رزرو کرده بودیم که کشتی کوچیکی بود. برنامه هاش جالب بود وغذاش هم سینه مرغ سوخاری با برنج و سالاد و نوشیدنی بود انصافا خوش مزه هم بود. کلی عکس از عرشه کشتی گرفتیم. شبهای بسفر واقعا زیبا بود.
بعد از اتمام برنامه ساعت 12 شب ترنسفر مارو به هتل برگردوند و شب آخر سفرمون هم به پایان رسید.
روز آخر:
از اونجایی که بلیط برگشتمون برای ساعت 8و پنجاه دقیقه شب بود فک میکردیم تا 5و6 بعداظهر زمان داریم و میتونیم ایاصوفیه و توپکاپی و محله بالات رو هم ببینیم اما لیدر گفت راس ساعت3 میاد دنبالمون و چون هنوز کمی از خریدامون مونده بود همگی به اتفاق تصمیم گرفتیم اول به مرکزخرید جواهیر بریم و اگر تایم داشتیم این سه تا جا یا حداقل یکیش رو بریم. بعد از صبحانه ساعت 10 و نیم اتاق هارو تحویل دادیم و چمدان هارو توو اتاق امانت گذاشتیم و با تاکسی راهی جواهیر شدیم.(برای مسیرهای کوتاه تاکسی به صرفه تر هم هست مثلا از هتل ما تا جواهیر یک ایستگاه فاصله بود که با مترو یا اتوبوس نفری 15لیر میشد ما چهارنفر بودیم مجموعا 60لیر میشد منتها تاکسی 45لیر شد)
همسرم دنبال نمایندگی اسیکس بود که متاسفانه گفتن جواهیر نمایندگیش رو نداره و باید ایستینیه پارک رو بریم که ما هم دیگه زمان نداشتیم. برای همین راضیش کردم بجاش ریبوک بخره. چون شب سال نو میلادی بود تخفیفای جالبی خورده بود مثلا اگر یک جفت کتونی ریبوک میخریدی جفت دوم نصف قیمت بود منم از این فرصت استفاده کردم و وقتی همسرم کتونیش رو خرید جفت دوم رو هم من برداشتم. کتونی همسرم 2700لیر و برای من 1900 لیر که با تخفیف 950لیر شد و بسیار ارزنده بود. از برند برشکا هم یه کیف 690لیر و یه کفش 750لیر و یه شلوار جین 580لیر خریدم. ساعت 1شده بود و خریدای ما دیگه تموم شده بود البته من میترسیدم اضافه بار بخوریم چون 3تاچمدان و یه ساک داشتیم وگرنه دلم میخواست فروشگاه میگروس هم میرفتیم و نوتلا و شکلات هم میخریدیم.
به سمت هتل برگشتیم و متاسفانه زمان برای بالات و توپکاپی و ایاصوفیه و مسجد ابی هم نماند. البته خیلی جاها موند که ما نرفیتیم چون زمانمون خیلی محدود بود و اینکه ما بیشتر وقتمون رو به خرید اختصاص دادیم. نزدیک هتل دوتا آدنا کباب, دوتا چنجه و یه کتف و بال کبابی با نوشیدنی برای ناهار خوردیم 1000لیر و تا به لابی هتل رسیدیم ترنسفر اومد دنبالمون و ما راهی فرودگاه شدیم. توو راه به شهر بسیار بزرگ و زیبای استانبول نگاه میکردم و با خودم فکرمیکردم دفعه بعدی اگه بیام استانبول حتما دخترمم میارم که با خیال راحت حداقل 10روز رو بمونم.
در پایان سفرنامه گفتن چندتا نکته خارج از لطف نیست:
1-قبل از سفر همه از ناامنی استانبول گفتن و ما مدام ترس دزدیده شدن پولامون, خفت شدن و دعواهای خیابونی رو داشتیم درصورتی که اینطور نبود. توو هر سفری ممکنه برای هرکسی اتفاق ناخوشایندی بیفته که براش خاطره بدی بشه و راجعبش خیلی اغراق کنه, بنابراین خیلی به این حرفا توجه نکنید توو کشور خودمون هم اگه حواسمون نباشه همین اتفاقا میفته پس با ترس و اضطراب و استرس سفر رو برای خودتون سخت نکنید.
2- استانبول شهر خیلی بزرگیه تقریبا 6برابر تهران هستش, 4و5 روز زمان خیلی کمی هست و برای دیدنیهای شهر کافی نیس. من اگه بازم بخوام به استانبول سفر کنم قطعا بالای 10روز میمونم تا باخیال راحت و با زمان کافی همه جارو بگردم. مخصوصا بخش آسیایی اسکودار وتپه چاملیچاو ....
3- حمل و نقل عمومی در استانبول درسته ارزان تر هست ولی کلی از وقت شمارو میگیره. وقتی انقد هزینه کردید و تا اونجا رفتید به فکر صرفه جویی رفت و امد نباشید چون ارزش اون وقت بیشتره, البته اگه بیشتر از یک هفته اقامت دارید با مترو و اتوبوس برید بهتره.
4-دلاراتون رو توو مراکز خرید چنج نکنید نرخ پایینتری میدن.
5-اگه خرید زیاد دارید از فروشگاه ها تکس فری بگیرید. دیگه توو فرودگاه خبری از صف طولانی نیست. ما اشتباه کردیم فقط واسه دو سه قلم روز اخر که از جواهیر خریدیم تکس فری گرفتیم که مجموعا روی 4000 لیر 260 لیر فرودگاه برگردوند در صورتی که ما حدود 50هزار لیر خرید کردیم که اگه برای همش تکس فری میگرفتیم شاید فرودگاه یه صددلاری بهمون میداد!
6-برای مدیریت زمان و داشتن برنامه منظم گردشگری تور بگیرید بهتره درسته گرونتر درمیاد ولی خب با برنامه تره.
به امید سفری تازه.....
پایان