سفری هیجان انگیز و ماجراجویانه به سرزمین گل های رز و آفتابگردان، بلغارستان
( وارنا ، پلوودیو ، صوفیا، نسبار، بالچیک، کرانوو)
چند روزی بود که تصمیم گرفتیم سفر امسالمون رو انتخاب کنیم ، قرار بود امسال بریم تور کشتی کروز یونان ولی خوب با افزایش نرخ شدیدی مواجه شدیم تور 6 تا 8 میلیونی شده بود 19 میلیون و یه کم برامون سنگین بود و منصرف شدیم و تصمیم بر این شد تا بلغارستان رو به خاطر ویزای معتبرش در سفارت های اروپایی انتخاب کنیم ، بعد از چک کردن نرخ تورهای بلغارستان و هتل ها تصمیم بر این شد که تاریخ 21 تیر رو با پرواز ماهان به مدت 7 شب روی هتل ادمیرال ( که معروف به نگین گلدن سندزهست) انتخاب کنیم .
مدارک رو آماده کردیم برای اخذ ویزا و فرستادیم تهران برای کارگزار، دو روز بعد ارسال مدارک رفتیم برای انگشت نگاری در سفارت بلغارستان، بعد از مراحل انگشت نگاری ، روز 19 تیر مدارکمون رسید به دستمون و رفتیم برای دریافت ارز دولتی .
(اولین روز سفر ، پنجشنبه ۲۱تیر)
صبح بیدار شدیم و آماده شدیم رفتیم برای خداحافظی با خانواده، صبحانه خوردیم و حرکت کردیم به سمت تهران، ساعت 15:30بعد از ظهر رسیدیم فرودگاه، یه کم نشستیم تا گیت پرواز باز شد و کارت پروازمون رو گرفتیم و یوروهامون رو هم دریافت کردیم و بعدش رفتیم غذا خوردیم و سوار هواپیما شدیم ، ساعت 19:55پروازمون انجام شد با ماهان ایر، ساعت 21:45 به وقت وارنا رسیدیم فرودگاه، رفتیم وسیله هامون رو تحویل گرفتیم و کمی از یوروهامون رو به لوا تبدیل کردیم و لیدرمون رو دیدیم و سوار اتوبوس شدیم و اومدیم هتل خودمون(ادمیرال)، بین راه کمی از قوانین بلغارستان رو لیدر توضیح دادن و همینطور گشت هایی که قراره برگزار بشه ، خلاصه بعد ازطی مسافت فرودگاه تا هتلمون رسیدیم به هتل ادمیرال و لیدر ما که آقای حامی بودن کارهای دریافت اتاقمون رو انجام دادن و پاسپورت هامون رو از ما گرفتن و در نهایت اتاقمون رو تحویل گرفتیم تو طبقه همکف بود و دقیقا رو به دریا بود و خیلی خوب بود، منظره زیبایی از اتاقمون به دریا داشتیم ، کمی وسیله هامون رو جا به جا کردیم و در نهایت هم خوابیدیم تا برای فردا آماده باشیم .
1 . نمای هتل ادمیرال در شب ، گلدن سندز
2 . نمای هتل ادیمرال در روز ، گلدن سندز ( عکس از اینترنت )
دومین روز سفر، (جمعه ، ۲۲ تیر)
صبح زود بیدار شدیم رفتیم رو تراس اتاقمون و از هوا و منظره خوبه هتلمون لذت بردیم و کمی نشستیم و بعد هم آماده شدیم و رفتیم صبحانه خوردیم .
3 . نمای اتاقمون از هتل ادمیرال، گلدن سندز
بعد هم رفتیم هتل آسترا جلسه داشتیم با لیدرها در مورد شهر وارنا و گلدن سندز و گشتها و مقرراتش. بعد رفتیم یه دوری تو بازار ساحلی زدیم و رفتیم یه سیم کارت دیگه خریدیم و دو تا آب هم خریدیم و بعد قدم زنان رفتیم به سمت یه شرکت توریستی و باهاشون در مورد تور صوفیا صحبت کردیم ( آقای مارتین ) بهشون گفتیم که میخوایم اول بریم پلوودیو و از اونجا هم صوفیا و در نهایت برگردیم گلدن سندز به مدت دو روز ، قرار شد که به ما خبر بدن که میتونن ما رو ببرن یا نه . بعد هم ماشین گرفتیم و رفتیم وارنا خواستیم بریم کلیسای کتدرال که بارون شدید شد و رفتیم گرند مال یه کم چرخیدیم و بعد رفتیم نهار خوردیم .
4 . گرند مال ، وارنا ( عکس از اینترنت )
بعد نهار هم رفتیم ماشین گرفتیم و رفتیم کلیسای کتدرال ، نماد شهر وارنا این کلیسا است که خیلی زیبا و با شکوهه، بارون شدیدی میبارید رفتیم وارد کلیسا شدیم ، پر از سکوت و آرامش بود واقعا فضای روحانی داشت کل کلیسا رو گشتیم و یه نماد هم خریدیم و اومدیم بیرون کلیسا ، بارون هم بند اومده بود محوطه ی کلیسا رو هم کاملا گشتیم .
5 . کلیسای کتدرال ، وارنا
دقیقا رو به روی کلیسای کتدرال برج ساعت بود که اون هم زیبا و قشنگ بود و به رسم همه ی شهرها که میدون یا برج ساعت دارن در وارنا هم دیدیم.
6 . برج ساعت ، وارنا
از اونجا هم قدم زنان رفتیم به سمت موزه باستان شناسی ، رفتیم و موزه رو از نزدیک دیدم و یه دوری هم تو محوطش زدیم جالب بود برامون ، موزه قشنگ و پر باری بود .
7 . موزه باستان شناسی ، وارنا
بعد هم رفتیم شهر گردی ، رفتیم به سمت خیابون رو به روی کلیسای کتدرال که یه پیاده راه به نظر میومد و شروع کردیم به قدم زدن ، خیلی زیبا بود خیابونش. دور تا دور خیابون فروشگاه های لباس و کیف و کفش و صنایع دستی بود، به سمت ساختمون تئاتر رفتیم و از نزدیک ساختمون رو دیدیم ، معماری جالب و زیبایی داشت یه ساختمون رنگی و خاصی بود .
8 . ساختمان تئاتر ، وارنا
از اونجا هم قدم زنان رفتیم برای شهرگردی، تو کوچه ها میگشتیم و خیابون های زیبا و قشنگی رو میدیدم که به حموم رومی رسیدیم و ایستادیم و از نزدیک دیدیمش اکثرش از بین رفته بود و در حال بازسازی بود ولی خوب خیلی از جاها هم باقی مونده بود خلاصه اینکه جالب بود .
9 . حمام رومی ، وارنا ( عکس از اینترنت )
داشتیم به سمت اسکله میرفتیم که بین راه یه کلیسای محلی کوچیک رو هم دیدم که خیلی فانتزی و خوشگل بود .
10 . کلیسای محلی کوچیک ، وارنا
در نهایت بعد از کلی پیاده روی و گشت و گذار تو کوچه و پس کوچه های شهر وارنا که خیلی زیبا و سرسبز بود رسیدیم به اسکله و کشتی دزدان دریایی رو هم دیدیم، یکی از گشت هایی که برای مسافران برگزار میکنند تور کشتی دزدان دریایی هست که با همین کشتی ها انجام میشه بعد رفتیم عکس گرفتیم و رفتیم ساحل دریای سیاه رو هم از نزدیک دیدیم و کمی قدم زدیم و از آرامشی که داشت لذت بردیم و همچنان قدم زنان رفتیم به سمت یه غذا خوری ساحلی خیلی شیک و غذای دریایی سفارش دادیم البته به پیشنهاد خودشون ( به نام چاچا که همون کیلکای خودمونه که سوخاریش کرده بودن) خیلی طعم خوب و عالی داشت خیلی لذت بردیم از خوردنش و پیشنهاد میکنم اگر به بلغارستان رفتید حتما این غذا رو تست کنید .
11 . غذای دریای به نام چاچا ، وارنا
بعد از صرف غذا و کمی استراحت حرکت کردیم به سمت خیابون معروف وارنا که پیاده راه هم هست به نام چرناموره ، کل مسیر رو تا خیابون مورد نظر پیاده رفتیم مسیر طولانی و سرسبزی بود تا اینکه رسیدیم به چرناموره، خیلی زیبا و قشنگ بود یه خیابون پهن و بزرگ با برندهای دنیا و منظره رو به دریا ، خدایا خیلی زیباست خیلی،واقعا از قدم زدن توش لذت بردیم ، همه نوع آدم با هر رده سنی که فکرش رو بکنید اینجا بودن و در حال تفریح و خوشگذرونی ، چند تا گروه موسیقی هم بودن که هر کدوم به سبک خودشون نوازندگی میکردن ، کلی وقت گذروندیم و غروب خورشید رو هم اونجا دیدیم که خیلی بینظیر بود ، چند تایی هم نماد از شهر وارنا و کلیسای کتدرال و ... خریدیم
12 . خیابان چرناموره ، وارنا
و در نهایت هم ماشین گرفتیم رفتیم به سمت گلدن سندز، رسیدیم هتل و رفتیم برای استراحت .
روز سوم سفر ،( شنبه 23 تیر )
صبح بیدار شدیم و رفتیم صبحانه خوردیم و بعد تو لابی آقای سعید ( سرگروه لیدرهای بلغارستان) رو دیدیم و راجع به سفر به صوفیا صحبت کردیم و به سختی تونستیم پاسپورتمون رو بگیریم و سریع اومدیم آماده شدیم و وسیله هامون رو جمع کردیم و رفتیم آب خریدیم و رفتیم سمت هتل پرستیژ که سوار شاتل بشیم و بریم وارنا برای خرید بلیت اتوبوس، شاتل رفته بود و ما هم تاکسی گرفتیم رفتیم ترمینال وارنا که بلیت اتوبوس برای پلوودیو بخریم توی راه با راننده حرف زدیم و گفتیم ما رو با ۲۵۰ یورو میبرن صوفیا و برمیگردونن دو روزه گفت من هم میبرمتون اول گفتیم نه شاید با اتوبوس بهتر باشه رفتیم دیدیم هم ساعت حرکت اتوبوس و هم زمان رسیدنش خوب نیست و منصرف شدیم و به راننده زنگ زدیم و گفتیم بیاد و با هم بریم پلوودیو و بعد هم صوفیا، راننده اومد دنبالمون و حرکت کردیم به سمت پلوودیو ، چقدر این کشور زیباست کل مسیر رو که میرفتیم به سمت پلوودیو پر بود ازمزرعه گل آفتابگردون و بسیار سرسبز و زیبا بود خدایا خیلی خیلی خوب بود ، راننده وسط راه یه جای قشنگ و سرسبزی که رودخونه هم داشت ایستاد برای استراحت و نهار ما هم یه چیزی خوردیم و حرکت کردیم به سمت پلوودیو.
13 . رستوران و اقامت گاه بومی بین راه، وارنا به پلوودیو
قبل از سفر من تو سایت ها و سفرنامه ها خونده بودم که هر روز در شهر پلوودیو و صوفیا تورهای شهرگردی رایگان برگزار میشه در مکان های خاصی مثل ساختمون شهرداری . صبح ها ساعت 10 و 11 صبح و عصر ها هم ساعت 6 عصر برگزار میشود.
ساعت 17:45 رسیدیم به پلوودیو و رفتیم کنار ساختمون شهرداری و دیدیم لیدری که تور شهری رو برگزار میکرد اونجا بود رفتیم و خودمون رو معرفی کردیم بهش و یه کم صحبت کردیم با هم و گفت از کجا اومدید و ما هم گفتیم که ایرانی هستیم و از وارنا اومدیم تا دو شهر پلوودیو و صوفیا رو ببینیم و واقعا تعجب کرد و تحسینمون کرد و گفت تو این همه سالی که داره کار میکنه شاید به تعداد انگشت های یک دست هم ایرانی ها نیومدن و تو این تور شرکت نکردن و خیلی خوشحال شد و چقدر هم ایران رو دوست داشت.
14 . لیدر تور شهری پلوودیو
یه کم منتظر موندیم تا ساعت 18:10 تور شهری شروع شد.
15 . ساختمون شهرداری و محل برگزاری تور شهری پلوودیو
چند تا جاذبه ی کوچیک هم دور میدون بودن که اونا رو هم دیدیم .
16 . جاذبه های پلوودیو
17 . جاذبه های پلوودیو
تورلیدرمون اول یه کم توضیحات راجع به شهر پلوودیو و قدمتش داد و بعد هم حرکت کردیم به سمت شهر گردی، اول رفتیم کنار مجسمه شانس، و توضیحاتی دادن راجع به این مجسمه که مردم شهر پلوودیو باور دارن که اگر آرزوهاتون رو زیر گوش این مجسمه بگید حتما آرزوتون برآورده میشه .
18 . مجسمه شانس ، پلوودیو
19 . نماد شهر پلوودیو
بعد شروع کردیم به ادامه گردش تا رسیدیم به مجسمه ی یک خانم هممون اول فکر کردیم که مجسمست ولی بعد فهمیدیم یه خانمی هستن که خودشون رو به شکل مجسمه در آوردن و میشد باهاش عکس گرفت و مبلغی هم اگر دوست داشتید بهشون پرداخت میکردید.
20 . مجسمه بانو ، پلوودیو
21 . پیاده راه های شهر پلوودیو
رفتیم به سمت آمفی تئاتر قدیمی شهر که بسیار جالب و زیبا بود ، لیدر شروع کردن به ارائه توضیحات در مورد این مکان و با شکلات های بلغاری هم از ما پذیرایی کردن و کمی هم عکس از اینجا گرفتیم و راهی قسمت های دیگه ی شهر شدیم.
22 . آمفی تئاتر شهر پلوودیو
23 . نمای کلی از آمفی تئاتر پلوودیو
و بعد از اتمام بازدید این سایت هم رفتیم به سمت بافت قدیمی شهر پلوودیو ، در ابتدا مسجد عثمانی رو دیدیم که در زمان امپراتوری عثمانی در اینجا ساخته شده بود توسط سلطان مراد .
24 . مسجد عثمانی ، پلوودیو
رسیدیم به قسمت قدیمی شهر و بازار صنایع دستی، خیلی زیبا بود کوچه های فوق العاده زیبا و دوست داشتنی داشت . خونه های قدیمی و چوبی به سبک بلغاری که واقعا خودنمایی میکردن از زیبایی.
25 . خیابان های بافت قدیم شهر پلوودیو
26 . خانه های بافت قدیمی شهر پلوودیو
27 . خانه های بافت قدیم شهر پلوودیو
رسیدیم به دروازه رومی و لیدرمون یه کم توضیح داد راجع بهش و در کنار دروازه رومی یه خونه موزه قدیمی و بسیار زیبا بود که متاسفانه از شانس ما بسته شده بود و ما فقط تونستیم از بیرون یه چند تایی عکس بگیریم ازش.
28 . خانه موزه بافت قدیم شهر پلوودیو
بعد از بازدید از این قسمت های شهر و دیدن دروازه رومی و خانه موزه قدیمی از دوررفتیم به سمت بام پلوودیو و قلعه قدیمیه شهر خیلی زیبا بود و فوق العاده که منظره بسیار زیبا و خارق العاده از شهر رو میتونستید ببینید خیلی بینظیر بود و حال و هوای خاصی داشت .
29 . بام و قلعه شهر پلوودیو
از اونجا هم رفتیم به سمت تالار آمفی تئاتر اصلی و سالم شهر تا به اونجا برسیم از کوچه های بسیار زیبایی گذشتیم و منظره غروب خورشید رو هم تو کوچه ها دیدیم که خیلی قشنگ بود.
30 . کوچه های قدیمی بافت قدیم شهر پلوودیو زمان غروب خورشید
رسیدیم به آمفی تئاتر اصلی شهر که هنوز هم پا برجا بود و مراسماتی در آنجا برگزار میشد و زمانی که ما رسیدیم یه گروه موسیقی در حال اجرای موسیقی بودن .
در نهایت رفتیم به سمت کلیسای قدیمی شهر و اونجا رو هم دیدیم و توضیحاتش رو شنیدیم و با هم گروه هامون که همه از جاهای مختلف دنیا اومده بودن خداحافظی کردیم و کمی هم با لیدرمون صحبت کردیم و شماره تماس و آدرس سایتشون رو ازش گرفتیم و باهاش خداحافظی کردیم .
31 . کلیسای بافت قدیمی شهر پلوودیو
بعد قدم زنان اومدیم سمت ماشینمون و از همون مسیرها گذشتیم که خیلی زیبا بودن، بین راه غذا خریدیم هم برای خودمون و هم برای راننده و بعد خوردن غذا حرکت کردیم به سمت صوفیا، بین راه از سایت بوکینگ هتلمون رو در صوفیا رزرو کردیم هتل( best western art) و رسیدیم هتل ، اتاقمون رو تحویل گرفتیم و آماده شدیم برای خواب .
(روز چهارم سفر ، 24 تیر)
صبح از خواب بيدار شديم و وسيله هامون رو جمع كرديم و آماده شديم رفتيم صبحانه خورديم و بعد اومديم تو اتاقمون و كيفمون رو گرفتيم و رفتيم رزرواسیون هتل و کیفمون رو گذاشتیم امانات و رفتیم به سمت شهرگردی صوفیا، اول رفتیم پارک جلوی هتلمون ( national palace of culture) و اونجا پارک رو گشتیم و معبد ( temple of bulgariam martyrs) رو دیدیم و قصر ملی رو هم دیدیم و بعد رفتیم به سمت خیابون پیاده روی شهر صوفیا به نام (خیابان ویتوشا ) و یه کم اونجا روگشتیم خیلی زیبا بود خیلی .
32 . خیابان ویتوشا ، صوفیا
33 . مجسمه ای در خیابان ویتوشا ، صوفیا
قدم زنان رفتیم به سمت کاخ دادگستری محل برگزاری تور شهر گردی، کمی منتظر موندیم تا همه ی هم گروه هامون اومدن که از جای جای دنیا بودن ، راس ساعت ۱۱ صبح تور شروع شد و حرکت کردیم به سمت جاذبه ها،
در ابتدا رفتیم کلیسای اس تی ندلی رو دیدیم و یه کم لیدرمون در رابطه با سال ساخت و قدمتش و اینکه مال چه مذهبیه توضیح داد و کل گروه خودشون رو معرفی کردن و گفتن که از کجا اومدن .
34 . کلیسای اس تی ندلی ، صوفیا
حرکت کردیم از اینجا به سمت مجسمه صوفياي مقدس اون رو هم ديديم، توضیحاتش رو شنیدیم و کمی عکس گرفتیم از مناظر زیبا .
35 . مجسمه صوفیای مقدس، صوفیا
هتل بالكان صوفيا رو هم ديديم که کاملا به سبک کمونیستی بود و دقیقا برای ما یادآور ساختمون های روسیه بود.
36 . ساختمان دولتی سبک کمونیستی در صوفیا
قدم زنان رفتيم به سمت كليساي سنت پتکا سدلرز که یه کلیسای قدیمی و کوچیک که مال مذهب پروتستان بود و در کنار آمفی تئاتر سردیکا بود اون رو هم دیدیم و توضیحاتش رو شنیدیم .
از اونجا به سمت آمفی تئاتر سردیکا رفتیم و توضیحاتش رو شنیدیم .
38 . آمفی تئاتر سردیکا ، صوفیا
در کنار آمفی تئاتر مسجد بانیا باشی بود که این مسجد هم در دوران عثمانی ساخته شده بود و کمی توضیحاتش رو هم لیدرمون ارائه کردن .
39 . مسجد بانیا باشی ، صوفیا
همه ی گروه رفتیم به سمت جایی که آب گرم معدنی بود برای خوردن ، عرض کنم خدمتتون که در شهر صوفیا چشمه و حمام های آب گرم معدنی که قابل استفاده برای توریست ها هستند وجود دارند . کمی آب گرفتیم برای خوردن که خیلی گرم بود و طعم خاصی هم داشت.
40 . آب گرم معدنی برای خوردن ، صوفیا
از اونجا رفتیم به سمت موزه تاریخ صوفیا و توضیحاتش روگوش کردیم ، موزه بسیار زیبا و خاص بود با معماری جالب و در فضایی بسیار سرسبز و زیبا قرار داشت .
41 . موزه تاریخ ، صوفیا
دوباره رفتیم به سمت هتل بالکان و از اونجا موزه ملی باستان شناسی رو دیدیم و رفتیم به سمت کلیسای سنت جرج که یه کلیسای کوچیک بود در دل کلی ساختمون های مسکونی اون رو هم دیدیم ، خیلی جالب بود برامون .
42 . کلیسای سنت جرج ، صوفیا
رفتیم به سمت تنها خیابون زرد رنگ در دنیا که کل سنگ فرش هاش به رنگ زرد طلایی که خیلی خوشرنگ و زیبا بود ، به سمت پارک باغ شهر و تئاتر ملی ایوان وازوف رفتیم که خیلی پارک سرسبز و زیبایی بود و گروه های موسیقی اونجا نشسته بودن و در حال نوازندگی بودن ، سرزندگی و شادابی رو در جای جای این کشور میتونستید ببینید ، دو تا دوست خارجی که خانم و آقای مسنی بودن هم پیدا کردیم که از قاب گوشی من خوششون اومده بود و من هم بهشون هدیه دادم .
43 . ساختمان تئاتر ملی ایوان وازوف، صوفیا
از اینجا به سمت درخت آرزوها رفتیم و لیدرمون کمی توضیح دادن برامون که اگر کسی آرزویی داره میاد اینجا و آرزو میکنه و یه تیکه پارچه به درخت گره میزنه و میره .
44 . درخت آرزوها ، صوفیا
و از اونجا هم رفتیم برای بازدید از کلیسای سنت صوفیا و بعد از کمی پیاده روی رسیدیم به کلیسا و تو ضیحاتش رو گوش کردیم و مقبره چند تا از شهدای گمنام هم در اینجا بود.
45 . کلیسای سنت صوفیا
در آخر هم کلیسای کتدرال الکساندر نفسکی رو دیدیم که نماد شهر صوفیا هم هست ، بسیار کلیسای بزرگ و با عظمتیه و همینطور هم با شکوه ، با دوست آمریکاییمون جاستین که در طول تور باهاش آشنا شده بودیم و لیدرمون خداحافظی کردیم ورفتیم داخل کلیسای الکساندر نفسکی رو دیدیم ، خدایا چقدر با شکوه و زیبا بود و بعد هم مقبره شهدای گمنام رو هم دیدیم.
46 . کلیسای کتدرال الکساندر نفسکی ، صوفیا
رفتیم کمی از نمادهای شهر صوفیا رو خریدیم از بازارچه صنایع دستی کوچیکی که در کنار کلیسا بود. در آخر هم کلیسای روسی رو دیدیم که به سبک روسی ساخته شده بود و خیلی زیبا بود.
47 . کلیسای روسی ، صوفیا
دوباره تمام مسیر پیاده روی رو برگشتیم و مرور کردیم و رفتیم تو خیابون ویتوشا نهار خوردیم و برای راننده هم نهار خریدیم و رفتیم وسیله هامون رو از هتل گرفتیم و حرکت کردیم به سمت گلدن سندز و هتلمون، توی راه ایستادیم و یه چیزی خوردیم و ساعت ۱۱ شب رسیدیم هتل، رفتیم بیرون شام خوردیم ( غذای دریایی) و بعد هم اومدیم هتل و خوابیدیم.
(روز پنجم سفر ۲۵ تیر)
صبح بیدار شدیم ، آماده شدیم و رفتیم برای صرف صبحانه ،بعد رفتیم برای همسرم شارژ برای اینترنت گوشیش گرفتیم و رفتیم سمت هتل ملیا گرند تا آقای سعید رو برای تورها ببینیم ازشون ۳ تا گشت خریدیم و بعد هم سوار ماشین شدیم برای گشت نسبار، حرکت کردیم به سمت نسبار وسط راه ایستادیم یه کم برای استراحت و دوباره حرکت کردیم ،بین راه سانی بیچ رو هم دیدیم و رسیدیم نسبار، ( نسبار در واقع یه شهر بندری هست که خیلی زیبا و دیدنیه به شهر آسیاب بادی و به 50 کلیسا هم معروفه) این شهر بینهایت زیبا و فانتزی هست و در کل این شهر 48 تا کلیسا وجود داره که بسیار دیدنی و جذاب هستند برای توریست ها .
48 . آسیاب بادی شهر نسبار (windmill ) ، بلغارستان
49 . مجسمه سنت نیکلاس ورودی شهر نسبار، بلغارستان
در ابتدای ورود به شهر، آسیاب بادی و مجسمه سنت نیکلاس در ورودی شهر رو دیدیم سپس رفتیم به سمت کلیسای بلک مدونا و از نزدیک دیدیمش و توضیحاتش رو هم شنیدیم از لیدرمون که خیلی جالب بود و متاسفانه نتونستم ازش عکسی بگیرم .
بعد هم به سمت کلیسای سنت صوفیا رفتیم که تقریبا از بین رفته بود و خرابه هایی ازش باقی مونده بود توضیحاتش رو شنیدیم و کمی عکس گرفتیم ازش و گروه آماده شد تا بریم به سمت بافت شهری.
50 . کلیسای سنت صوفیا ، نسبار
قدم زنان گروه به سمت مرکز شهر رفتیم و از کوچه های زیبایی گذشتیم که پر بود از مغازه های رنگارنگ صنایع دستی. رسیدیم به ساختمان موزه فیلم و کلیسای کریس پنتوکراتور که کلیسای زیبایی بود .
51 . church of Christ pantocrator ، نسبار
همه در این مکان جمع شدیم و به توضیحات لیدرمون گوش کردیم که گفت در ابتدا میریم برای صرف نهار و بعد از صرف نهار هر شخصی میتونه خودش بره و شهر رو بگرده و بعد از 2 ساعت همه در همین مکان جمع شوند .
ما هم رفتیم برای نهار که رستوران در منظره زیبایی قرار داشت در کنار دریا و از صرف غذا در این رستوران بسیار بسیار لذت بردیم .
بعد نهار رفتیم خودمون برای گشت و گذار در شهر ، چقدر این شهر زیباست چقدر دلنشین و سرزندست. از دیدن مغازه های صنایع دستی لذت میبردیم چون همه ی رنگ های عالم رو میشد در این مغازه ها دید ، مغازه هایی که محصولات گل رز رو میفروختن چون کشور بلغارستان بزرگترین صادر کننده گل رز و محصولاتش هست( مثل صابون ، شامپو، عطر و ادکلن، کرم، شکلات و شیرینی و شربت و ...).
رفتیم به سمت کلیسای سنت استفان که یه کلیسای زیبا و کوچیکی بود با معماری زیبا و قشنگ که کاملا سالم هم بود و در حال حاضر استفاده هم میشد .
52 . کلیسای سنت استفان ، نسبار
از مغازه صنایع دستی که رو به روی کلیسا بود نماد شهر نسبار رو هم خریدیم و رفتیم به سمت آمفی تئاتر قدیمی شهر، تقریبا از بین رفته بود و کمی از اثر باقی مونده بود و منظره بسیار زیبایی از دریا داشت که فوق العاده بود و حس بسیار خوبی به آدم میداد .
بعد از دیدن این مکان رفتیم و کوچه و پس کوچه های شهر رو دیدیم که بسیار تمیز و زیبا و پر از آرامش بود در هر خیابانی کلی کلیساهای کوچیک و زیبا رو میدیدم و برامون خیلی تجربه ی خوبی بود واقعا لذت بردیم از این همه زیبایی و سرزندگی در این شهر .
برگشتیم به سمت آسیاب بادی و عکس گرفتیم و مجسمه رو هم دوباره دیدیم و رفتیم به سمت کلیسای مادر الوسا مقدس و این کلیسا رو هم که تقریبا از بین رفته بود و مقدار کمی ازش باقی مونده بود رو دیدیم .
54 . church of the holy mother eleusa ، نسبار
بعد از دیدن کلیسا رفتیم به سمت مکانی که قرار بود همه ی گروه اونجا باشن ، همه جمع شدیم و رفتیم به سمت اتوبوس و حرکت کردیم برای مسیر بعدی که رودخانه کمچیا بود ، بعد از طی مسیر رسیدیم به رودخانه ، اینجا محلی بود که روس ها اقامت داشتن و محوطه ی بسیار بزرگی بود که در آن اقامت گاه های کوچیک و هتل ساخته بودن که خود روس ها میتونستن استفاده کنند، ما رفتیم به سمت رودخانه و سوار قایق شدیم و از مسیر زیبای رودخانه بسیار بسیار لذت بردیم .
55 . رودخانه کمچیا ، بلغارستان
بعد از گشت و گذار در رودخانه رفتیم به سمت اتوبوس و حرکت کردیم به سمت گلدن سندز ، اومدیم هتلمون و وسیله ها رو گذاشتیم و کمی استراحت کردیم و رفتیم گلدن سندز گردی ، رفتیم شام دونر خوردیم و قدم زدیم و کافه ها و بارهایی که شلوغ و شاد بودن رو از دور دیدیم و مردمی که چقدر سالم و شاد و بدون هیچ تعصب بیخودی در کنار هم زندگی میکردن ، مسیر طولانی رو پیاده رفتیم و لذت بردیم از سرزندگی شهر در شب و بعد هم اومدیم هتل و استراحت کردیم تا آماده باشیم برای تور فردا.
( روز ششم سفر ، ۲۶ تیر)
صبح بیدار شدیم ، رفتیم صبحانه خوردیم و بعدش اومدیم آماده شدیم و رانندمون اومد دنبالمون(خانم روسی) قرار شد امروز بریم اطراف وارنا رو بچرخیم مثل ( صومعه آلاجا، جنگل سنگی ، مجیک اسپرینگ و روستای کلیمانتسی )در ابتدا رفتیم به سمت صومعه آلاجا ، جای جالبی بود صخره ها رو کنده بودن برای عبادت، اعتقاد داشتن که مکان عبادت نباید راحت باشه باید در شرایط سخت باشه چون برای رسیدن به معبود باید از سختی ها ی زیادی گذشت و اینکه مکان بسیار عرفانی و پر از آرامشی بود.
56 . صمعه آلاجا ، گلدن سندز
از اونجا هم حرکت کردیم رفتیم وارنا مال و نهارمون رو خوردیم چون امروز روز گشت شهری رایگان بود و ما قبلا خودمون رفتیم و شهرگردی رو انجام دادیم ترجیح دادیم که جاهای دیگه رو ببینیم و فقط برای صرف نهار رفتیم وارنا مال و از بن نهارمون استفاده کردیم و بعد از صرف نهار حرکت کردیم به سمت جنگل سنگی( ston forest ) ، خیلی قشنگ بود و قدیمی به ۲ میلیون سال پیش برمیگرده ، اینجا در اثر فرسایش سنگ ها به وجود اومده و مثل این و یا شاید حتی بهتر از این رو هم ما در ایران در دره ستارگان داریم .
57 . جنگل سنگی (stone forest ) ، آکساکووو ، وارنا
بعد از دیدن این مکان و خریدن نماد از اینجا حرکت کردیم به سمت(مجیک اسپرینگ ) جایی که آب از زمین بیرون میومد ، یه منطقه ی ییلاقیه جالبی بود که اقامت گاه های بوم گردی هم در اونجا بود که اگر دوست داشتید میتونستید اونجا بمونید و بسیار خوش آب و هوا هم بود .
58 . مجیک اسپرینگ ، دٍونیا ، وارنا
خیلی لذت بردیم از دیدن این مکان خوش آب و هوا ، حرکت کردیم به سمت روستای کلیمانتسی ، روستای عجیب و جالبی بود یه خونه بود تو روستا که مال شخص خیلی پولداری بود توی حیاطش یه رستوران بزرگ و جالبی درست کرده بود که وقتی وارد رستوران میشدید پر بود از وسایل شکار و حیوانات خشک شده و صنایع دستی .
59 . رستوران خانه ی کلیمانتسی خان
بعد از دیدن رستوران رفتیم و محوطه رو گشتیم که دیدیم ریزورت هایی هم برای اقامت ساخته شده که خیلی سبک جالبی داشتن . چندین تا ریزورت در سبک های مختلف .
60 . ریزورت های روستای کلیمانتسی
61 . نمای داخلی بعضی از ریزورت ها
انواع حیوانات هم در این خانه نگهداری میشدند مثل ( پرندگان ، کانگورو ، اسبهای پا کوتاه ، خرگوش ها و...)
62 . حیوانات خانه کلیمانتسی خان
63 . حیوانات خانه کلیمانتسی خان
چون کلیمانتسی خان شخص ثروتمندی بودند مجموعه ای از ماشین های لوکس رو هم در حیاطشون داشتند که بسیار جالب و دیدنی بودند .
64 . محوطه ی خانه ی کلیمانتسی خان
65 . محوطه ی خانه ی کلیمانتسی خان
علاوه بر تمامی چیزهایی که عرض کردم خدمتتون انواع میوه ها هم در حیاط خانه موجود بود مثل ( سیب ، گلابی، انواع آلوها، گردو، انجیر و...)
در نهایت رفتیم و در رستوران خانه ی خان غذا خوردیم که بسیار لذت بخش و لذیذ بود و حرکت کردیم به سمت وارنا و راس ساعت ۸ عصر رسیدیم هتل.
روز بسیار خوبی رو گذروندیم با تجربیات فراوان . کمی استراحت کردیم و بعد رفتیم بیرون ، میوه و عطر خریدیم و رفتیم سوپر مارکت خرید کردیم و اومدیم تو هتل وسیله ها رو گذاشتیم و رفتیم برای صرف شام ( یه رستوران با غذای ایرانی پیدا کردیم) که منوی کاملا فارسی داشت و فهمیدیم که این رستوران طرف قرارداد با چارتر کننده پرواز قشم ایر هست و بعد شام هم قدم زنان اومدیم هتل و استراحت کردیم .
هفتمین روز سفر ، ۲۷ تیر
صبح بیدار شدیم و رفتیم صبحانه خوردیم و رفتیم ساحل و استخر هتلمون رو دیدیم و کمی استراحت کردیم و بعد اومدیم هتل آماده شدیم و رفتیم برای صرف نهار، بعد از نهار هم رفتیم سمت هتل ملیا و سوار اتوبوس شدیم و حرکت کردیم برای تور بالچیک،خیلی مسافت زیادی نبود از وارنا تا بالچیک تقریبا نیم ساعت تو راه بودیم و بین راه یه جایی ایستادیم که صنایع دستی با سفال درست میکردند این مکان مال خاندانی بود که نسل به نسل این کار را انجام میدادند جالب و دیدنی بود .
رسیدیم به بالچیک، پیاده شدیم از اتوبوس و رفتیم سمت باغ ، مغازه های صنایع دستی زیادی رو در اینجا میدیدم که همه رنگارنگ و زیبا بودن ، در ابتدا باغ گیاه شناسی
66 . باغ گیاه شناسی ، بالچیک
و بعد هم باغ گل ها و سرو ناز ایرانی رو دیدیم.
67 . باغ گل ها و سر ناز ایرانی، بالچیک
واز اینجا رفتیم پانورامیک دریا و باغ رو از نزدیک مشاهده کردیم .
68 . پانورامیک باغ و دریا، بالچیک
کمی آب نبات خریدیم ، شربت خوردیم و رفتیم به سمت باغ و حمام رومی .
69 . باغ و حمام رومی ، بالچیک
در زمان ورود به باغ رومی یه نوازنده در حال نوازندگی بود و وقتی دید که ما توریست های ایرانی هستیم شروع کرده به نواختن آهنگ ایرانی که بسیار لذت بردیم .
70 . نوازنده بلغاری در بالچیک
سپس درخت آهن و یه درخت عجیب چینی و باغ رز رو هم دیدیم و رفتیم به سمت کلیسایی که در محوطه وجود داشت و به روایتی میگفتن که بعد از مرگ ملکه ماریا تا مدتی قلبشون رو بنا به توصیه ی خود ملکه در اینجا نگه داری میکردند.
71 . کلیسای محوطه کاخ بالچیک
در آخر هم رفتیم قصر ملکه ماریا ملکه ی رومانی رو دیدیم یه قصر تابستونیه کوچیک و دنج بود و دید خیلی خوبی به دریا داشت و میگفتند زمانی که ملکه ماریا به این منطقه اومده بود به قدری از این منظره لذت برده بود که ازهمسرشون خواستند تا در اینجا قصری براشون بسازند و مردمان این منطقه بسیار به ملکه ماریا علاقه دارند ، ملکه فرد بسیار معتقد و درستی بودند بنا به گفته های مردم محلی.
72 . قصر ملکه ماریا ، بالچیک
رفتیم و داخل قصر رو هم دیدیم بسیار ساده و با چیدمانی نه چندان تجملاتی ولی زیبا بود دید خوبی به دریا داشت و بسیار آرامش بخش بود.
73 . نمای داخلی قصر ملکه ماریا، بالچیک
بعد از بازدید کلی از داخل و محوطه قصر رفتیم به سمت صندلی ملکه ماریا که بر روی این صندلی مینشستند و منظره ی زیبای دریا رو نگاه میکردند .
74 . صندلی ملکه ماریا ، بالچیک
در راه برگشت هم یه چند تا نماد خریدیم و سوار اتوبوس شدیم و رفتیم به سمت رستورانی که در مرز بلغارستان و رومانی بود برای صرف شام و شرکت در جشن ها و رقص های محلی و سنتی که برگزار میشد . در زمان ورود ما به رستوران با یک نوع نون محلی و نمک از ما پذیرایی کردند و رفتیم و سر میزی که از قبل برای مسافران ایرانی رزرو شده بود نشستیم و رقص هایی که برگزار میشد رو دیدیم و شام هم صرف شد و بعد از شام هم کمی رقص و پایکوبی برای مسافران انجام شد و در نهایت هم سوار اتوبوس شدیم و رفتیم به سمت گلدن سندز . روز و شب خیلی خوبی بود و خیلی خوش گذشت ، شب هم با رقص و آهنگ ایرانی تمام شد. اومدیم هتل و وسیله هامون رو جمع کردیم و چمدون ها رو بستیم و خوابیدیم .
(هشتمین و آخرین روز سفر، ۲۸ تیر)
صبح بیدار شدیم ، آماده شدیم رفتیم صبحانه خوردیم و اومدیم وسیله هامونو جمع کردیم و اتاق رو تحویل دادیم و رفتیم سمت تور جیپ سافاری، یک خانمی راننده ماشین ما بود که با همسرشون کار میکردند همسرشون هم راننده ماشین دیگه ای بود، بسیار خانم مهربون و خوش برخوردی بودند همسرشون هم بسیار شوخ و شیطون، و در کل مسیر با همسر من شوخی میکردند و سر به سر هم میذاشتند .
سوار ماشین شدیم و با لیدرمون و بقیه همسفرهامون حرکت کردیم برای تور سافاری به سمت جنگل های اطراف وارنا ، ابتدای مسیر سافاری همه ایستادیم تا بقیه ی جیپ ها هم برسند و با هم حرکت کنیم، همه رسیدن و با هم حرکت کردیم برای یه روز خوب و هیجان انگیز .
75 . تور سافاری ، کرانوو ، وارنا
از مسیر های بسیار سرسبز و زیبایی رد شدیم و همینطور هم از مزارع گل آفتابگردان که بینظیر بودن.
76 . مزارع گل آفتابگردان، کرانوو، وارنا
بین راه ایستادیم و یه کم عکس گرفتیم و ازما پذیرایی کردن و یه کم خرید کردیم (عسل)، بعد رفتیم سمت جنگل، صبحانه و نهار خوردیم و کمی هم رقص و پایکوبی و نواختن دف و خواندن آواز توسط لیدر عزیزمون که بسیار دلنواز بود ، تیراندازی و طناب کشی هم انجام دادیم که برنده تیراندازی یک جایزه بهشون تعلق میگرفت، کم کم بارون شروع به باریدن کرد و ما هم وسیله هامون رو جمع کردیم و رفتیم سوار ماشین شدیم و از مسیر زیبایی که رد میشدیم بسیار لذت بردیم به همراه هوای خوبی که با بارش بارون داشتیم .
ساعت 16:30 رسیدیم به گلدن سندز و با راننده هامون که زن و شوهر بودند عکس گرفتیم و خداحافظی کردیم همینطور هم با لیدرمون، رفتیم کمی دور زدیم و کمی شکلات هم خریدیم و اومدیم هتل وسیله ها رو گذاشتیم تو چمدون و رفتیم نهار خوردیم و بعد نهار هم اومدیم لباسهامون رو عوض کردیم و رفتیم سمت فرودگاه، با لیدرهامون که بسیار خوش برخورد و با محبت و وارد به کار بودند خداحافظی کردیم و عکس گرفتیم و کارت های پروازمون رو هم تحویل گرفتیم و سوار هواپیما شدیم و پرواز کردیم به سمت تهران .