سفر به شهرهای زیبای ازبکستان

0
سفر به شهرهای زیبای ازبکستان
آموزش سفرنامه‌ نویسی
14 شهریور 1404 12:00
0
98

سفر به بخارا و سمرقند آرزوی خیلی از ما ایرانیان است و من به لطف خدا در نیمه دوم شهریور 1403 عازم این سفر شدم. معمولا توصیه می شود که زمان سفر با تور ازبکستان، بهار و پاییز باشد ولی تجربه ی سفر من حاکی از آن است که بخاطر دمای هوا،  اواخر تابستان از پاییز می تواند بهتر باشد. من 18 ساعت قبل از سفر، از شیراز به تنهایی با پرواز به تهران رفتم و روز چهارشنبه 21 شهریور با پرواز قشم ایر ساعت 9 صبح بهمراه راهنمای توری که مدتها وی را در فضای مجازی دنبال می کردم، عازم تاشکند شدیم. گروه ما یک گروه 23 نفره بود با دو راهنمای تور که حقیقتا برای ما از هر جهت سنگ تمام گذاشتند. در این سفر به شهرهای تاشکند، سمرقند، بخارا و خیوه رفتیم و از این اماکن دیدن کردیم:

تاشکند: یادمان فداکاران میهن، یادمان زلزله ی تاشکند، یادمان شهدای جنگ جهانی، کاخ رومانف، موزه ی امیر تیمور، برج ساعت و میدان امیر، بازار چهارسوق.

سمرقند: آرامگاه برهان الدین ساغرچی، گور امیر، خانه ی صدرالدین عینی، میدان ریگستان، شاه زنده، قدمگاه خضرنبی، مسجد و آرامگاه بی بی خانم، رصدخانه الغ بیگ و کارگاه کاغذ سازی.

بخارا: لب حوض، برج/منار کلان، آرامگاه امیر اسماعیل سامانی، بازار بخارا، چشمه ایوب، مسجد بالای حوض، ارگ بخارا، چهار منار، خانه تاریخی فیضل اله خواجه ، کارگاه عروسک سازی، آرامگاه بهاالدین نقشبندی، کاخ امیر بخارا.

خیوه: ایچان کالا و اکثریت بناهای آن، دیشان کالا. 

ازبکستان کشوری با حدود یک چهارم مساحت ایران و جمعیتی تقریبا نصف جمعیت ایران است. از پهنه ی ازبکستان نیز حدود هشتاد درصد آن بیابان است و بخش های سرسبز آن در جنوب شرق، نزدیک مرزهای تاجیکستان و در غرب در امتداد رود جیحون(آمودریا)قرار گرفته است. این کشور 12 ایالت دارد که که ما در این سفر از مرکز4 ایالت آن دیدن کردیم.

از آنجا که آرزوی من این است که هر ایرانی فرهنگ دوست، حداقل یک بار به این مقصد سفر کند؛ در ادامه روز شمار سفر را در دو بخش برای شما خواهم نوشت و برای پرهیز از خستگی مخاطب، مطالب مربوط به بناها و جاذبه ها را بصورت جداگانه در انتهای هر بخش خواهم آورد. لازم به توضیح است که منبع این نوشته ها ،توضیحات راهنمایان عزیز سفر ما هست و من حقیقتا چندان راستی آزمایی در مورد این توضیحات انجام نداده ام؛ اما تا حد زیادی مطمئن هستم که گفته های این بزرگواران ، قابل اتکا می باشد.  

روز اول (چهارشنبه 21 شهریور): به سوی تاشکند

مسیر پروازی تهران-تاشکند از روی کشور ترکمنستان می گذرد، از میانه سمرقند و بخارا عبور می کند و به تاشکند می رسد. خوشبختانه  جی پی اس گوشی من (در حالیکه در حالت پرواز بود) توانست روی برخی مناطق مسیر کار کند و من توانستم شهرهایی مثل ترکمن آباد (ترکمنستان) و بخارا را از بالا به خوبی ببینم و عکس بگیرم. ساعت 11:30 به وقت خودمان ( 13 به وقت تاشکند) به تاشکند رسیدیم. فرودگاه تاشکند علی رغم اینکه خیل کثیر گردشگر در این ماه عازم ازبکستان هستند، خلوت بود.

پس از تشریفات ورود و چنج کردن یک صد دلار به سوم ازبکستان ( هر دلار معادل 12670 سوم بود) از فرودگاه با اتوبوس به سمت رستوران رفتیم. این رستوران کنار برج تلویزیون و یادمان فداکاران میهن بود. گفته شد که در این منطقه در دوره ی استالین، هزاران نفر اهل اندیشه و انتقاد را صبح زود وقتی که قطار با صدای بلند رد می شد، به رگبار می بستند و همان جا دفن می کردند. گور دستجمعی آنها بعدها در دوره اسلام کریم اف شناسایی شد و یادمان فداکاران میهن در نزدیک آن احداث گردید. بعد از صرف نهار که انواع کباب کوبیده، کنجه و جوجه بود (خوشمزه ولی شور) با اتوبوس به سمت سمرقند به راه افتادیم و بعد از 5 ساعت طی مسیر، حدود 10 شب به هتل" شهر" در خیابان امیر تیمور سمرقند رسیدیم. یک هتل نو و تمیز که حتی جهت قبله در اتاق های آن مشخص شده بود. 

   

تصویر1: یادمان فداکاران میهن (تاشکند)
یادمان فداکاران میهن (تاشکند)

روز دوم (پنج شنبه 22 شهریور): سمرقند

صبح زود به تنهایی بیرون زدم و بخشی از خیابان عبدالرحمن جامی را تا بلوار دانشگاه ( که یک چهار باغ وسیع بسیار سرسبز و زیبا بود) جلو رفتم و از چیزهایی که دوست داشتم، عکس گرفتم. بعد از صرف صبحانه به همراه گروه، گردش در سمرقند را شروع کردیم. ابتدا به آرامگاه برهان الدین ساغرچی( از بزرگان اهل تصوف و استاد امیر تیمور) رفتیم، سپس پیاده به سمت گور امیر رفتیم. در گور امیر مجموعه ای از مقبره ها (امیر تیمور، شاهرخ پسر امیر، الغ بیگ (پسر شاهرخ) و ...   ) در زیر یک سقف طلایی قرار گرفته اند. مقبره ی امیر تیمور از سنگ سیاه است که در پایین گور استادش( میر سعید بَرَکه) دفن شده است. 

از گور امیر پیاده به سمت منزل صدرالدین عینی رفتیم. صدرالدین عینی یکی از مروجین معروف زبان فارسی در منطقه آسیای مرکزی است که خانه ای با صفا در مرکز شهر قدیم سمرقند دارد. از آنجا باز پیاده به سمت میدان ریگستان معروف رفتیم. میدانی که از سه طرف به سه مدرسه شیردار، الغ بیگ و طلا کاری محصور شده است و هر مدرسه معماری و ظرافت های منحصر به فرد خود را دارد. در مدرسه ی شیردار به محضر یک استاد موسیقی رفتیم و با سازهای موسیقی ازبکستان و نوای آنها آشنا شدیم.

پس از بازدید از میدان ریگستان برای صرف نهار به خانه ای مربوط به قرن 19 رفتیم که بسیار شبیه به خانه های تاریخی خودمان بود و روی دیوارهای اتاق مهمان خانه اش ، اشعار زیبایی به فارسی و خط نستعلیق نوشته شده بود. یکی از آن اشعار برایم بسیار آشنا بود و آن را بر سر در خانه های بافت تاریخی شیراز دیده بودم. شعری که خیلی هم دوستش داشتم: " گشاده باد به دولت همیشه این درگه   به حق اشهد ان لا اله الله". نهار هم شوربا ( همان آبگوشت نخود خودمان ) بود با پلوی سمرقندی که برنجی بود نپخته و دم نکشیده (ماهیت آن چنین بود نه اینکه آشپز بد باشد) و مجبور شدیم بخاطر هضم آن، نوشابه های گاز دار زیادی نوش جان کنیم.

عصر پس از مقداری استراحت در هتل، با اتوبوس عازم شاه زنده شدیم. شاه زنده روی ارتفاعات افراسیاب است و یک پلکان طولانی دارد که شما را به کوچه ای می رساند که اطراف آن مقبره های زیبای خاندان تیموری است و در انتهای کوچه می رسد به مقبره پسر عموی حضرت رسول که حس و حالی وصف ناپذیر داشت. سپس به قدمگاه خضر نبی رفتیم و از آنجا پیاده به سمت مسجد و آرامگاه بی بی خانم ( همسر مغول امیر تیمور که بواسطه وی لقب گورکان (داماد) را گرفته بود) رفتیم.

در وسط مسجد یک رحل سنگی بسیار بزرگ بود که قرن ها روی آن بزرگترین قرآن ها قرار می گرفت. در کنار مسجد هم بازار سیاب بود، که چهره ای امروزی داشت و همراهان سفر از آن آلو و کشمش خریدند. در مسیر برگشت به هتل که حالا دیگر شب شده بود، بهمراه 5 تن از همسفران از اتوبوس پیاده شدیم و وارد میدان ریگستان شدیم تا برنامه ی نور و صدای آنجا را در شب ببینم که حقیقتا ارزش دیدن داشت. بعد هم پیاده راه افتادیم، از کنار مجسمه امیر که در میدان بزرگی بر تخت نشسته بود، گذشتیم. بخشی از بلوار دانشگاه را پشت سر گذاردیم و  در نهایت به پارک استقلال (تقاطع خیابان امیر تیمور و جامی) که نزدیک هتل مان بود، رسیدیم. پارکی که در آن مجمسه های زیبای جامی و علیشیرنوایی قرار داشت و آن موقع شب( ساعت 21) بسیار خلوت بود. خوب است بدانید که سمرقند و بخارا شهر شب نبودند و از سر غروب مردم محلی کمی را می دیدی که مشغول پیاده روی و شهرگردی باشند. 

 

گور امیر(سمرقند): گور امیر یا مقبره امیر تیمور توسط یک معمار ایرانی به نام  محمود بن اصفهانی ساخته شده است. گنبد خیاره ای شکل آن، 64 خیاره دارد که بر اساس سن حضرت محمد(ص)  بعلاوه یک سال جنینی ایشان طراحی شده است. در این مکان ، امیر تیمور بهمراه استاد و فرزند و نوادگانش دفن است. اگر قبر تیمور ( سنگی به رنگ سیاه) را در مرکز در نظر بگیریم، بالا دست آن قبر میرسعید بَرَکه، استاد تیمور است. سمت راست، محمد سلطان نوه تیمور که پیش از وی از دنیا رفت و در اصل بنای فعلی بخاطر او به دستور امیرتیمور احداث می شود. سمت چپ، شاهرخ پسر تیمور است و در پایین دست قبر تیمور، قبر میرزا اُلُغ بیگ نوه تیمور و فرزند شاهرخ و گوهرشاد خانم ( مسجد گوهرشاد مشهد به نام ایشان است) قرار دارد. نکته ی قابل تامل در مورد تیمور این است که اگرچه تیمور در ایران، هندوستان و ... به خونریزی شناخته شده است ولی مدنیت را به سمرقند می برد. بعبارتی رنسانس هنری سمرقند در دوره تیمور شکل می گیرد. شاخصه های حکومت 35 ساله ی تیمور؛ ثبات سیاسی، رونق اقتصادی و احترام به تصوف (آزادی بیان) می باشد. 

تصویر 2: گور امیر(سمرقند)
گورامیر(سمرقند)
تصویر3: داخل گور امیر(سمرقند)
داخل گور امیر(سمرقند)

خانه صدرالدین عینی(سمرقند) :صدرالدین عینی( محقق، شاعر، نویسنده و مترجم)(1890-1953) از بخارایی های جوان است که تمام نوشته های خودش را به زبان فارسی نوشته است. او از دوستان صمیمی ابوالقاسم لاهوتی( وزیر فرهنگ تاجیکستان ) بود. 

تصویر 4: خانه صدرالدین عینی(سمرقند)
خانه صدرالدین عینی(سمرقند)

مجموعه ریگستان(سمرقند): ریگستان نماد ریگ های بجا مانده از رودخانه ای است که از آنجا عبور می کرده و در زمان حمله ی مغول (قرن 13م) خشکانده شده است. عمده اثار و بناهای ریگستان در دوره شیبانیان ساخته می شود. سه بنای مهم این مجموعه مدرسه شیردار، مدرسه الغ بیگ و مسجد ( مدرسه) طلا کاری می باشد: 

1-  مدرسه ی شیردار به سردر آن شهره است. نکته قابل تامل اینکه به لحاظ تصویری آنچه ترسیم شده، ببر است ولی چون در آسیای میانه به ببر، شیر می گویند به مدرسه ی شیردار شهره شده است. ( در آسیای میانه به شیر ، پلنگ می گویند و به پلنگ ، ببر!)

2-  مدرسه میرزا الغ بیگ: روبروی مدرسه شیردار است. حجره عبدالرحمن جامی در این مدرسه بوده است. در بخارا و هرات نیز دو مدرسه با نام میرزا الغ بیگ وجود دارد. 

3-    مسجد طلاکاری: زیر گنبد این مسجد از آب طلا هست و زیبایی خیره کننده ای دارد. 

 

تصویر 5: میدان ریگستان (سمرقند)
میدان ریگستان (سمرقند)
تصویر 6: میدان ریگستان در شب(سمرقند)
میدان ریگستان در شب(سمرقند)
تصویر7: مسجد طلاکاری(سمرقند)
مسجد طلاکاری(سمرقند)

 

مجموعه شاه زنده(سمرقند):قثم بن عباس (شاه زنده) در انتهای این کوچه مدفون است. خاندان تیموری آرامگاه های خود را در اطراف این کوچه بنا کرده اند. کاشی کاری های این مجموعه در دنیا بی نظیر است. اگر سلجوقیان به آجر کاری معروف هستند، تیموریان به کاشی کاری شناخته شده هستند ( مسجد جامع یزد با کاشی کاری های چشمگیرش مربوط به این دوره است). نکته قابل تامل اینکه تعداد زیادی از آرامگاههای این مجموعه مربوط به فرزندان مونث خاندان تیموری می باشد. 

 تصویر 8: مجموعه شاه زنده(سمرقند)
مجموعه شاه زنده(سمرقند)

 

-مسجد بی بی خانم / مسجد جامع سمرقند: این مسجد یکی از مرتفع ترین بناهای تاریخی جهان اسلام است. به روایتی گفته می شود که زمانی که تیمور در جنگ بوده، همسر مغول وی، سارای ملقب به بی بی خانم ( که بخاطر ایشان ، تیمور لقب گورکانی می گیرد) تصمیم می گیرد که این مسجد را بسازد. رحل سنگی بزرگ در میانه این مسجد در نوع خود بی نظیر است. 

 

تصویر 9: مسجد بی بی خانم(سمرقند)
مسجد بی بی خانم(سمرقند)

 

روز سوم ( جمعه 23 شهریور): به سوی بخارا

صبح زود از هتل بیرون زدم تا سمت دیگری از خیابان جامی را ببینم. در واقع کل خیابان جامی را در این دو روز از سمت مرتب و تمیزش تا سمت معمولی اش دیدم و عکاسی کردم. سپس بهمراه گروه از هتل به سوی بخارا خارج شدیم. در مسیر نیز از رصد خانه الغ بیگ و کارگاه معروف کاغذسازی سمرقند بازدید کردیم. در این بازدید، یک راهنمای تور سمرقند محلی به نام خانم دل افروز برای ما به لهجه شیرین تاجیکی صحبت می کرد. بر اساس گفته های دل افروز، سمرقند سه مرحله ی تاریخی را پشت سر گذاشته است: 1- سمرقند کهنه که در خرابه های افراسیاب واقع شده و افراسیاب به معنای نزد سیاب/ نزد آب سیاه است.

2- سمرقند دوره تیمور (شهر کهنه امیر تیمور) نیز جایی است که امروز گور امیر و میدان ریگستان در آن واقع شده است. سمرقند به معنای مرا قند است. زمین سمرقند حاصلخیز؛ آب سمرقند، شیرین و باد خوب از سمت کوه های زرافشان تاجیکستان دارد. 3-سمرقند جدید که از اواخر قرن 19 توسط روس ها پایه گذاری می شود.  نکته ی قابل تامل اینکه سمرقند تا سال 1930 پایتخت ازبکستان بوده است. 

مسیر 4 ساعته سمرقند- بخارا را با اتوبوس طی کردیم. نهار را در یک رستوران بین راهی خوردیم و از رودخانه زرافشان عبور کردیم و حدود ساعت 5 عصر به هتل مان (هتل نادر دیوان بیگی) در کنار لب حوض رسیدیم. بعد از تحویل اتاق، بهمراه راهنمایان وارد بافت تاریخی بخارا شدیم. از کنار لب حوض عبور کردیم، از زیر طاق صرافان گذشتیم. مغاک عطار را از بیرون دیدیم، طاق تلپک فروشان و زرگرها را رد کردیم و در نهایت رسیدیم به منار کلان که آن موقع شب، منظره ای عالی در جلوی چشمان مان خلق کرده بود. منار کلان در محوطه بین دو مدرسه میر عرب و مسجد کلان بود. گفته می شد که مدرسه میر عرب ( که هنوز کاربری مدرسه علمیه داشت) از پول حاصل از فروش بردگان ایرانی (زوار امام رضا(ع)) ساخته شده است. 

کارخانه کاغذ سازی سمرقند: سابقه ی کاغذ در این منطقه به دولت سغدیان که مرکز آن افراسیاب بوده، باز می گردد. در دوره مسلمانان نیز کاغذ توسط چینی ها به آسیای میانه آورده می شود. در قرن 9 میلادی، اهالی سمرقند یک نوآوری تازه در کاغذ ایجاد می کنند. بدین شکل که امکان استفاده از دو طرف کاغذ را فراهم می آورند. کاغذ سمرقند تا 600 سال ماندگاری دارد. کارخانه فعلی کاغذسازی در انتهای قرن 20 به دست یک مبدع و کارآفرین سمرقندی ایجاد می شود. او سال ها تلاش می کند که نحوه ساخت کاغذ را که به فراموشی سپرده شده بود، یافته و آن را احیا کند. این کاغذ از پوست تنه درخت توت درست می شود. فرآورده های زیبایی از این کاغذ در همین کارخانه به فروش می رسد. همسفران ما برای خود کاغذهای سمرقند به ابعاد A4گرفتند تا شجره نامه های خانوادگی خود را روی آن بنویسند!

 تصویر 10: کارگاه کاغذ سازی (سمرقند)
کارگاه کاغذ سازی (سمرقند)

 

تصویر11: فروشگاه کارگاه کاغذسازی (سمرقند)
فروشگاه کارگاه کاغذسازی (سمرقند)

 

مغاک عطار(بخارا): مسجد مغاک عطار پیشینه چند هزار ساله دارد. این بنا که در مرکز تاریخی بخارا قراردارد، به دوره کوشانیان (هم عصر سلوکیان و اشکانیان) باز می گردد و در آن زمان معبد بوداییان بوده است. در عصر ساسانی به معبد زرتشتیان تبدیل می شود و با ورود اسلام تا سال 1917 تبدیل به مسجد می شود. با انقلاب بلشویکی به کافه مبدل می شود و امروز کاربری موزه دارد.

تصویر 12: مغاک عطار(بخارا)
مغاک عطار(بخارا)

 

تصویر13: منار کلان (بخارا)
منار کلان (بخارا)

روز چهارم ( شنبه 24 شهریور): بخارای شریف

قبل از طلوع آفتاب، لباس گرم پوشیدم و رفتم لب حوض تا صدای بخارا را ضبط کنم. پرنده ها روی درختان لب حوض می خواندند و همزمان صدای ترتیل قرآن یک قاری از یکی از بناهای لب حوض می آمد و ترکیب این دو، حال و هوای آدم را دگرگون می کرد و حقیقتا ارزش ضبط کردن داشت. لب حوض محصور در سه بنای مهم است. مدرسه نادر دیوان بیگی در شرق، مدرسه کوکلداش در شمال و خانقاه نادر دیوان بیگی در غرب. در میانه ی فضای سبز آن نیز مجمسه ی معروف ملانصرالدین نصب شده است. 

بعد از صبحانه بهمراه همسفران تور بخارا، سوار بر اتوبوس حرکت کردیم. ابتدا به مقبره امیر اسماعیل سامانی رفتیم. سپس پیاده به سمت بازار بخارا و چشمه ایوب رفتیم. در ادامه از مسجد بالای حوض بازدید کردیم و  در نهایت به ارگ بخارا رسیدیم. نکته ی قابل توجه اینکه از مقبره امیر اسماعیل تا ارگ بخارا را به راحتی می توان پیاده رفت و از بناها دیدن کرد و هیچ نیازی به گرفتن ماشین نیست. 

نهار را در رستوران چسبیده به هتل خوردیم. کمی استراحت کردیم و بعد با اتوبوس به بازدید دو مکان رفتیم. ابتدا خانه تاریخی فیضل اله خواجه را دیدیم و سپس به چهار منار رفتیم. به سمت هتل بازگشتیم و در ضلع جنوبی لب حوض از یک کارگاه عروسک سازی زیبا بازدید کردیم و توضیحات عروسک ساز پرانرژی و شوخ طبع را شنیدیم. سپس برای شام به یک برنامه ی آواز و البته شوی لباس در مدرسه ی نادر دیوان بیگی رفتیم. خیل عظیم گردشگران به مدت یک ساعت و نیم پشت میزهای پذیرایی نشسته بودند و با غذاهای مختلف پذیرایی می شدند و همزمان از برنامه ی شاد زنده بهره می بردند. 

 تصویر 14: ارگ بخارا
 ارگ بخارا

 

تصویر 15: چهارمنار(بخارا)
چهارمنار(بخارا)
تصویر 16: کارگاه عروسک سازی(بخارا)
کارگاه عروسک سازی(بخارا)

 

مجموعه لب حوض(بخارا): مجموعه لب حوض محصور در سه بنای مهم است. مدرسه نادر دیوان بیگی در شرق، مدرسه کوکلداش در شمال و خانقاه نادر دیوان بیگی در غرب. در میانه ی فضای سبز آن نیز مجمسه ی معروف ملانصرالدین نصب شده است. در گذشته آب بخارا از رودخانه زرافشان تامین می شده و ذخیره آن در 114 حوض که در پهنه شهر بخارا قرارداشتند، صورت می گرفته است. مکان این حوض ها در موزه آب ( آرامگاه چشمه ایوب) در نقشه ای به نمایش گذاشته شده و حوض موجود در مجموعه لب حوض یکی از این 114 حوض بخارا است.

 تصویر 17: سردر مدرسه نادر دیوان بیگی(بخارا)
سردر مدرسه نادر دیوان بیگی(بخارا)

 

تصویر 18: طاق صرافان(بخارا)
طاق صرافان(بخارا)

 

 آرامگاه امیر اسماعیل سامانی(بخارا): جد امیر اسماعیل سامانی در سامان (روستایی نزدیک ترمذ) می زیسته است. امیر اسماعیل بعد از دو قرن سکوت ایرانیان ( قرون 7 و 8 میلادی) زمینه احیاء زبان فارسی را بوجود می آورد. مقبره امیر اسماعیل سامانی اولین بنای آجری آسیای میانه است. اگرچه هنر آجرکاری به نام سلجوقیان در تاریخ ثبت شده است، ولی مقبره امیر اسماعیل سامانی اوج هنر آجر کاری است که به دستور خود امیر اسماعیل (قبل از عصر سلجوقیان) ساخته شده است. اندازه بنا ده در ده (متر) است و منطبق بر جهت های اصلی احداث شده است. درگذشته اطراف این بنا گورستان بوده و عمده این بنا تا صد سال قبل زیر خاک بوده و به همین دلیل سالم مانده است. 

 تصویر 19: مقبره امیر اسماعیل سامانی(بخارا)
 مقبره امیر اسماعیل سامانی(بخارا)

 

تصویر 20: داخل مقبره امیر اسماعیل سامانی(بخارا)
داخل مقبره امیر اسماعیل سامانی(بخارا)

خانه تاریخی فیضل اله خواجه (بخارا): این خانه ی تاریخی بسیار زیبا متعلق به فیضل اله خواجه یف(1896-1938) فرزند عبداله خواجه یف (تاجر اهل بخارا) بوده است. او برای تحصیل به مسکو می رود و با اندیشه های نو آشنا می شود و در نهایت به ترک های جوان ملحق می شود. مدتی رییس جمهوری خلق بخارا و عضو حزب مرکزی کمونیست می شود و در نهایت در سال 1938 به دستور استالین اعدام می گردد. ما در این خانه ی زیبا پس از بازدید از بخش های مختلف خانه، به نوای لالایی زیبای زنان ازبکی که توسط یک خانم تاجیک اهل بخارا خوانده می شد، گوش کردیم و در ادامه بانوان همسفر لباس های ازبکی پوشیدند و دسته جمعی عکس گرفتند. 

 تصویر 21: خانه تاریخی فیضل اله خواجه (بخارا)
خانه تاریخی فیضل اله خواجه (بخارا)

روز پنجم ( یکشنبه 25 شهریور): به سوی خیوه

بعد از تحویل اتاق ها، با اتوبوس سفر خود را به سمت خیوه ادامه دادیم. در خروجی شهر بخارا از آرامگاه بهاالدین نقشبندی ( بزرگ طریقت نقشبندی) بازدید کردیم. آرامگاه او در میانه یک باغ بزرگ و مصفا با تعداد زیادی بناهای مختلف بود. گفته می شد که مردمان بخارا و سمرقند زمانی که می خواهند عازم خانه ی خدا شوند، باید 7 پیر مدفون در بخارا را زیارت کنند و آخرین و مهم ترین پیر، شیخ بهاء الدین نقشبندی است. پس از بازدید از آرامگاه به کاخ تابستانی امیر بخارا رفتیم. کاخ در محوطه یک باغ بزرگ بود و طاووس ها در فضای باز آن برای خود خرامان خرامان می چرخیدند. با خروج از کاخ، از بخارای شریف خداحافظی کردیم و به سوی خیوه حرکت کردیم.

مجموعه بناهای شیخ بهاالدین نقشبندی(بخارا): این مجموعه که در میراث جهانی یونسکو ثبت شده است. مجموعه ای از ارامگاههای مربوط به اعصار مختلف و بناهایی با کاربری های مختلف است در میانه ی باغی بزرگ که مهم ترین بخش آن، مقبره شیخ بهاالدین موسس سلسله نقشبندیه است. بالای این آرامگاه نیز همچون سایر آرامگاه های افراد خاندان حضرت رسول (ص) و پیران طریقت در آسیای میانه، توقی ( یک چوب بسیار بلند که از آن دم اسب آویزان است) دیده می شود.

گفته شد که واژه "پاتوق" از همین جا گرفته شده است. وقتی افراد در گذشته می خواستند با هم قراری حوالی این بناها بگذارند، به یکدیگر می گفتند که پای توق همدیگر را ببینیم و این عبارت در تاریخ ماندگار شد. از مجموعه بهاالدین نقشبندی که عجیب انرژی بالایی برای من و همسفرانم داشت، یک جمله به یادگار ماند. جمله ای که اصل این طریقت محسوب می شود: "دل به یار و دست به کار". به این معنا که دلت با خدا باشد اما معیشتت را از حرفه ای که می دانی به دست بیاور نه از حرف زدن برای مردم و نماز خواندن !

 تصویر 22: مقبره شیخ بهاالدین نقشبندی(بخارا)
 مقبره شیخ بهاالدین نقشبندی(بخارا)
تصویر 23: توق داخل چشمه ایوب(بخارا)
توق داخل چشمه ایوب(بخارا)

 

تصویر 24: کاخ تابستانی امیر بخارا
کاخ تابستانی امیر بخارا

 اطلاعات بیشتر برای علاقه مندان: 

-کتب پیشنهادی برای مطالعه ی بیشتر: "آثار تاریخی ورارود و خوارزم" اثر منوچهر ستوده" ؛ ایرانویج" اثر بهرام فره وشی؛ "تاریخ بخارا " اثر ابوبکر محمد بن جعفر النرشخی؛ "ریگستان" اثر شهزاده سمرقندی.

دوره های تاریخی آسیانه میانه (به تاریخ میلادی):

قرن 6: انتهای دوره ساسانیان

قرن 7و8: امویان و عباسیان ( دو قرن سکوت)

قرن 9و10: طاهریان، صفاریان و سامانیان ( بیشتر به دوره سامانیان شناخته شده است)

قرن 11و12: ظهور ترک ها : غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان( بیشتر به دوره سلجوقیان شناخته شده است)

قرن 13: حمله ی چنگیز خان

قرن 14 و 15: ایلخانان مغول و تیموریان ( بیشتر به دوره تیموریان شناخته شده است)

قرن 16 و 17: شیبانیان ( از طایفه ازبک بوده اند و همزمان دولت صفویه در ایران)

قرن 18: تسلط تزارهای روسیه بر منطقه

قرن 19: جدایی از ایران به لحاظ دیپلماتیک طی قرارداد آخال (سال 1881 میلادی)

 روز پنجم (یکشنبه 25 شهریور): به سوی  خیوه

مسیر بخارا – خیوه یک مسیر حدودا 7 ساعته بود که تقریبا 4 ساعت آن فقط از میان بیابان قزل قوم می گذشت. نکته ی جالب توجه این بود که در این مسیر هیچ تپه یا کوهی نبود و خیلی تدریجی از میان باغ ها و کشت های فراوان به پهنه ی بیابان وارد می‌شدی و در انتهای مسیر با عبور از رود جیحون (آمو دریا) شاهد سرسبزی و طبیعت زیبای منطقه ی خوارزم می گشتی به حدی که از کنار شالیزارهای برنج عبور می کردی! موقع غروب به هتل خودمان (هتل آسیا) در خیوه  رسیدیم.

هتل در محوطه دیشان کالا و پشت حصار ایچان‌کالا (قلعه) بود. ایچان کالا همان محوطه حکومتی (به مساحت 26 هکتار و ثبت جهانی یونسکو) شهر خیوه است که در گذشته خاندان حکومتی و بزرگان در آنجا زندگی می کردند و با چهار دروازه (تاش در جنوب، پهلوان در شرق، آتا در غرب، باغچه در شمال) به دیشان کالا وصل می شد. دیشان کالا محل زندگی مردم عادی بود و آن هم قبلا با حصارهایی که امروز نشان چندانی از آنها نبود از محوطه اطراف خود جدا می شد. پس از اقامت در هتل آسیا، به ایچان کالا رفتیم و ایچان کالا در شب را تجربه کردیم. ایچان کالا در سال های اخیر محل زندگی مردم عادی شده است و یکی از جذابیت های آن همین وجود خانه های مردم عادی در کوچه پس کوچه های قدیمی پر از مسجد، مدرسه، آب انبار، کاروانسرا و .... است، در حالی که فرزندان خردسالشان در حال بازی و گشت و گذار هستند و لباس های خانواده روی بندهای لباس در مقابل خانه ها آویزان!

 

تصویر 1: ایچان کالا در شب
 ایچان کالا در شب

 

تصویر 2: محیط پیرامونی ایچان کالا
محیط پیرامونی ایچان کالا

 

تصویر3: دروازه پهلوان در شرق ایچان کالا
 دروازه پهلوان در شرق ایچان کالا

 

تصویر4: زندگی مردم عادی در ایچان کالا
زندگی مردم عادی در ایچان کالا

دریاچه آرال (خوارزم): رودخانه های آمودریا (جیحون) و سیردریا (سیحون) به دریاچه خوارزم ریخته می شوند. بخش عمده این دریاچه طی 60 سال اخیر خشک شده است. علت آن هم برداشت بی رویه آب توسط کانال هایی بود که در زمان شوروی سابق بخاطر خودکفایی پنبه صورت می گرفت. این خشکسالی بعنوان یکی از بدترین اتفاقات زیست محیطی دنیا شناخته می شود. 

 تصویر5: رودخانه جیحون
 رودخانه جیحون

 

روز ششم (دوشنبه 26 شهریور): خیوه

صبح خیلی زود از هتل بیرون زدم تا ایچان کالا را از بیرون دور بزنم و چهار دروازه را از بیرون ببینم و عکاسی کنم. حضور پررنگ بانوان سالمند اروپایی و ژاپنی درآن ساعت صبح که مثل من در اطراف حصار در حال عکاسی کردن بودند، برایم بسیار قابل تامل بود. بعد از صبحانه بهمراه گروه از دروازه آتا (دروازه غربی) وارد ایچان کالا شدیم. برای بازدید از بناهای متعدد تاریخی ایچان کالا یک بلیط واحد وجود دارد که با خرید آن می توان از هر بنایی که خواستی دیدن کنی. 

از کنار کالتا منار و مدرسه محمدامین خان گذشتیم و وارد ارگ حکومتی/کهن دژ ایچان کالا شدیم. داخل ارگ دو ایوان بزرگ و یک نمایشگاه بود و متاسفانه امکان بازدید از طبقه ی دوم ارگ در آن تاریخ وجود نداشت. در وسط هر ایوان، یک سکوی گرد بزرگ بود که در گذشته چادرهایی روی آن بر پا می کردند و افرادی که قصد ملاقات با خوانین خیوه را داشتند در آنجا منتظر می ماندند. بعد از کهن دژ از چند مدرسه که همگی نمایشگاههای مختلف شده بودند بازدید کردیم.

به مسجد جامع خیوه رسیدیم که گفته می‌شد تنها مسجد چوبی دنیا است و تاریخ بنای آن به قرن 16 میلادی باز می گردد. سپس به کاخ حرمسرا رفتیم و از کاشی کاری های زیبای آن بازدید کردیم. دیگر ظهر شده بود و برای نهار به یک مدرسه که کاربری رستوران داشت رفتیم. ایچان کالا پر است از مدرسه های کوچک و بزرگ که تقریبا همگی تغییر کاربری به نمایشگاه و رستوران و هتل پیدا کرده اند. در ایچان کالا سه منار مسجد جامع، کالتا منار و اسلام خواجه وجود دارد که به ترتیب مربوط به قرن های هجدهم، نوزدهم و بیستم است. جدید ترین و مرتفع ترین آنها منار اسلام خواجه است (به ارتفاع 57 متر) که به دروازه ی تاش (دروازه ی جنوبی) نزدیک است و ما با آن می توانستیم مسیر هتل‌مان را پیدا کنیم. 

 تصویر6: ارگ حکومتی
ارگ حکومتی

 

تصویر7 : کاشی کاری های ارگ حکومتی
کاشی کاری های ارگ حکومتی

 

تصویر 8: کاخ حرمسرا
کاخ حرمسرا

 

تصویر9: کاشی کاری های کاخ حرمسرا
کاشی کاری های کاخ حرمسرا

 

تصویر10: منار اسلام خواجه
 منار اسلام خواجه

 بعد از نهار باز به نمایشگاه های مختلف موسیقی، نقاشی، چوب، خط و ....  در مدارس سر زدیم و در ادامه به مقبره پوریای ولی رفتیم. مقبره ای سرشار از انرژی که دلت نمی خواست از آن بیرون بروی. نزدیک عصر که گروه خسته شده بود، تعدادی به هتل برگشتند و ما به اتفاق راهنما از دروازه ی شمالی ایچان کالا خارج شده و گشتی در دیشان کالا زدیم. کوشا دروازه (تنها دروازه دو قلوی ازبکستان) را بازدید کردیم و در خیابان های سرسبز خیوه قدم زدیم. موقع اذان مغرب به هتل رسیدیم و دیگر وقت خداحافظی از خیوه ی رویایی رسیده بود.

سوار اتوبوس شدیم و به سمت شهر اورگنج و فرودگاه آن حرکت کردیم. فرودگاه کوچک و مرتب اورگنج در آن ساعت تنها یک پرواز داشت و آن پرواز اورگنج – تاشکند بود. در آنجا شنیدیم که اینقدر گردشگران اروپایی به شهر خیوه علاقه‌مند شده اند که مدتی است یک پرواز مستقیم رم- اورگنج ایجاد شده است. پرواز اورگنج – تاشکند حدود یک ساعت بود و حدود ساعت 12 شب به تاشکند رسیدیم و مستقیم به هتل ویندهام در مرکز شهر تاشکند رفتیم. 

 

تصویر11: ورودی مقبره پوریای ولی 
ورودی مقبره پوریای ولی 

 

تصویر12: فضای داخلی مقبره پوریای ولی
فضای داخلی مقبره پوریای ولی

 

تصویر 13: نمایشگاه موسیقی
نمایشگاه موسیقی
تصویر14: فضای داخلی یکی از مدارس
فضای داخلی یکی از مدارس
تصویر15: گورستان قدیمی مجاور مقبره پوریای ولی
گورستان قدیمی مجاور مقبره پوریای ولی
تصویر16: کوشا دروازه
کوشا دروازه

کالتا منار (خیوه): این منار که در قرن 19 در حال ساخت بوده و نیمه تمام رها شده است، قصه ای برای خود دارد. در دوره ناصری، زائران امام رضا مورد تعرض ساکنان آسیای میانه قرار گرفته، به بردگی برده می شدند. ناصرالدین شاه دستور می دهد تا خان خیوه (محمد امین خان) اندکی تادیب شود تا جلوی این حملات گرفته شود. از قضا یکی از چاکران درگاه ناصری، دستش به محمد امین خان می رسد و سر او را از گردن جدا می کند و به حضور شاه می آورد.

شاه که از این کار بسیار ناراحت می شود، دستور می‌دهد سر خان خیوه را با احترام، در دروازه دولت تهران به خاک بسپارند. با مرگ محمد امین خان، مناری که در زمان او در حال ساخت بود و قرار بود بلندترین منار منطقه باشد، نیمه تمام رها می شود. همانند تمامی ابنیه تاریخی ازبکستان که نوشته‌های به زبان فارسی دارند، بر گرداگرد این برج نیز شعری به زبان فارسی نوشته شده است. خوب است بدانید که تا قبل از تسلط روسیه، تمام نوشته‌های مهم (کتیبه ها، اسناد ، سنگ قبرها و .... ) در آسیای میانه به زبان فارسی نوشته می شده اند. 

 

تصویر 17: مدرسه محمد امین خان و کالتا منار
مدرسه محمد امین خان و کالتا منار

 مسجد جامع خیوه: این مسجد شبیه هیچ مسجد دیگری در دنیا نیست و مسجدی است با سقف چوبی و 212 ستون چوبی. منار مسجد جامع نیز که مربوط به قرن 18 است در کنار آن واقع شده است. آخرین ویرانی این مسجد در زمان نادر شاه افشار است که آن را به آتش می کشد. پس از آن برای احیای مسجد، ستون های چوبی فعلی را از جاهای مختلف می آورند، بنابراین تقریبا طرح هیچ دو ستونی به هم شبیه نیست. در انتهای این مسجد یک قبر قدیمی بود که در کناره های سنگ آن شعری از گلستان سعدی حک شده بود:

رسم است که مالکان تحریر                       آزاد کنند بنده پیر

ای بار خدای گیتی آرای                            بر بنده پیر خود ببخشای

 

تصویر 18: مسجد جامع خیوه
مسجد جامع خیوه

 

روزهفتم (27 شهریور): تاشکند

ساعت 9 صبح با اتوبوس به سمت یادمان زلزله 1968 تاشکند رفتیم. زلزله ای که کل تاشکند را با خاک یکسان می کند و بعد از آن تاشکند با یک نقشه ی مهندسی بسیار خوب از نو ساخته می شود. تاشکند شهری بود با خیابان های 6 بانده، پیاده روهای عریض و درختان تنومند و سرسبز که کمترین ترافیک را در خیابان های آن می دیدی. بعد از یادمان زلزله با اتوبوس به سمت یادمان شهدای جنگ جهانی رفتیم و مابقی مسیر را پیاده رفتیم تا موزه امیر تیمور.

در این مسیر طولانی از محوطه فواره های بلند زیبا، کاخ رومانوف (البته فقط نمای بیرونی کاخ) و میدان امیر تیمور و ساعت های معروف اطراف آن بازدید کردیم. سپس به موزه امیر تیمور رسیدیم و با تعجب از اینکه در این موزه عمده ی دیدنی ها، ماکت های بناهایی بود که در سفر ازبکستان دیده بودیم، از آن خارج شدیم. نهار را نزدیک موزه در یک رستوران بسیار شلوغ که تنها یک غذا داشت و آن هم یک جور مرغ کنتاکی بود که با سس مخصوص سرو می‌شد، خوردیم. 

عصر این روز تور تاشکند ، برای خودمان بود لذا با عده ای از دوستان به سیتی سنتر تاشکند که تازه یک سال از افتتاح آن می گذشت، رفتیم. نکته ی قابل توجه این بود که این سیتی سنتر با وجود تازه تاسیس بودن، شلوغ بود و انواع برندهای معروف پوشاک دنیا در آن شعبه داشتند. البته از نگاه همسفران، قیمت ها بسیار بالا بود و چندان ارزش وقت گذاشتن نداشت. در خیابان مقابل سیتی سنتر، با کمک یک پلیس راهور، تاکسی یاندکس گرفتیم و عازم چهار سو بازار تاشکند و گنبد کلان شدیم.

بازاری که از گل و گیاه تا مواد غذایی و لباس در آن بود و البته بسیار شبیه بازار روزهای شهرهای خودمان بود. طبقه‌ی دوم  زیر گنبد کلان، محل فروش خشکبار بود و از آنجا کشمش و آلوی بخارا را خریدیم که حقیقتا ارزش خرید داشت. موقع برگشت، با کمک یک دانش آموز 13-14 ساله‌ی تاشکندی، تاکسی یاندکس گرفتیم. جالب اینجا بود که راننده داشت به ما قیمت را دو برابر اعلام می کرد و دانش آموز معصوم با تمام وجود سعی داشت به ما حالی کند که راننده دارد قیمت را بالا می گوید و باید نصف آن را پرداخت کنید. در مسیر چارسو بازار –هتل، برای اولین بار در تاشکند به ترافیک سنگین نزدیک هتل ویندهام خوردیم.

از راننده علت ترافیک را پرسیدیم و او پاسخ داد که خودروی رییس جمهور ساعت 7 از اینجا عبور می‌کند و همیشه این ترافیک را در این ساعت داریم. در همان لحظه یک خودروی سیاه نه چندان مدل بالا از فرعی وارد خیابان شد و با سرعت دور شد و من متوجه موقعیت مقر ریاست جمهوری در آن خیابان شدم. 

 تصویر 19: یادمان زلزله 1968 تاشکند
یادمان زلزله 1968 تاشکند
تصویر20:  گنبد کلان
گنبد کلان
تصویر21 : مرغ کنتاکی مخصوص
مرغ کنتاکی مخصوص

یادمان شهدای جنگ جهانی (تاشکند): یکی از کارهای فاخری که در بزرگداشت فداکاران جنگ جهانی در ازبکستان انجام شده، احداث یادمان شهدای جنگ جهانی در یکی از پارک های مرکزی شهر تاشکند است. در این یادمان، اسامی فداکاران هر ایالت (از 12 ایالت ازبکستان) در قالب یک کتاب بزرگ با برگ های فلزی زرین، به ترتیب حروف الفبا نوشته شده است و این کتاب ها، با نام ایالت مربوطه در دو جایگاه روبروی هم قابل مشاهده هستند. در انتهای این دو جایگاه طولانی مقابل هم، مادری غمگین بر سر آتش جاودان نشسته است. برای من دیدن این مکان، یکی از ماندگارترین خاطرات سفر بود. مدام در ذهن‌ام این اثر هنری ارزشمند را با مقبره های شهدای گمنام پراکنده در شهر ها و روستاهای ایران مقایسه می کردم که هیچ رنگ و بویی از هنر و معنا در آنها احساس نمی شود.

 

تصویر 22: یادمان شهدای جنگ جهانی-مادر داغدار
 یادمان شهدای جنگ جهانی-مادر داغدار
تصویر23: یادمان شهدای جنگ جهانی (نام شهدا)
 یادمان شهدای جنگ جهانی (نام شهدا)

کاخ رومانف (تاشکند): این کاخ متعلق به نیکولای کنستانتینوویچ رومانوف نوه تزار نیکلای اول است که در حدود سال 1890 ساخته شده است. دو روایت در مورد رومانف وجود دارد: 1- تزار روسیه وی را به تاشکند تبعید کرده است. 2- او خود یک تبعید خودخواسته را برای خود در نظر گرفته است.  به هر صورت ساختمان این کاخ آنقدر قوی بوده که از زلزله 1968 تاشکند، بطور کامل جان سالم به در می‌برد. مقابل ساختمان نیز مجسمه گوزن، سگ شکاری و ... می بینید که نشان از علاقه رومانف به شکار داشته است.

رومانف در محوطه این کاخ یک باغ وحش کوچک و یک باغ گیاه شناسی نیز در زمان خود ایجاد می کند. رومانف در تاشکند فرد خوشنامی بوده و برای اولین بار سینما را به تاشکند می آورد. پس از مرگ نیز ثروت خود را به شهرداری تاشکند اهدا می کند. متاسفانه در زمان حضور ما، امکان بازدید از کاخ وجود نداشت و فقط از پشت نرده ها آن را نظاره‌گر بودیم. علت این امر، به حالت مخروبه درآمدن کاخ رومانف است چرا که بر سر مالکیت آن بین خاندان رومانف، دولت ازبکستان و فدراسیون روسیه دعوا شده است. 

 

 تصویر24: کاخ رومانف (تاشکند)
کاخ رومانف (تاشکند)

موزه امیر تیمور (تاشکند): این موزه بزرگترین و فاخرترین موزه تیموری است که در اواخر قرن 20 افتتاح می شود.  ساختمان موزه از بیرون شبیه تاج امیر تیمور است و بر روی پنجره های بزرگ آن از بیرون، شعارهای تیمور (عدالت، دیانت، مرحمت، قدریت، موافقت، متانت و ...) حک شده است. در ورودی موزه، نقاشی فاخری بر روی دیوار است که امیر تیمور در مرکز آن است و اطراف آن اتفاقات و آثار بجا مانده از دوره تیموری است. بالای سر تیمور هم این عبارت به فارسی نوشته شده است:" راستی رستی". در این موزه ماکت کلیه آثار بجا مانده از عصر تیموری که در طی این سفر بخشی از آنها را دیدیم، گذاشته شده است.

از چیزهای جالبی که در این موزه دیدیم، یکی موی مژه و ابروی باقیمانده از جسد تیمور است و دیگری عکس شمشیر تیمور که اصل آن در کاخ سعد آباد تهران نگهداری می شود . این شمشیر به مناسب جشن های 2500 ساله توسط دولت شوروی سابق به شاه ایران اهدا شده است. دولت ازبکستان چندین سال در پی بدست آوردن این شمشیر بوده؛ لیکن میراث فرهنگی ایران، لطف می کند و عکس آن را برای ازبکستان می فرستد. 

 

تصویر 25: موزه امیر تیمور – محیط بیرونی
موزه امیر تیمور (محیط بیرونی)

 

تصویر26: موزه امیر تیمور (فضای داخلی)
موزه امیر تیمور (فضای داخلی)

روز هشتم (28 شهریور): بازگشت از تاشکند به تهران

 صبح خیلی زود بیرون زدم و تمام مسیری که روز قبل، با اتوبوس و پیاده رفته بودیم را خودم به تنهایی پیمودم و از خلوتی صبح برای عکاسی استفاده کردم. مقداری هم به موازات مقر ریاست جمهوری در کنار نهر پرآبی که از آنجا عبور می کرد، پیاده روی کردم که در نهایت افسران نگهبان عذرم را خواستند و مجبور شدم، مسیر را تغییر دهم و به مسیر اصلی برگردم. برای صرف صبحانه حدود ساعت 9 به هتل ویندهام برگشتم.  روز آخر بود و دل کندن از چنین مقصدی سخت!

ساک هایمان را جمع کردیم و سوار بر اتوبوس به فرودگاه بین المللی تاشکند که چسبیده به فرودگاه داخلی آن بود، رفتیم. پرواز قشم ایر ساعت یک و نیم به وقت تاشکند، نیم ساعتی تاخیر داشت. سوار شدیم و این بار بر خلاف مسیر رفت، آسمان پر از ابر بود و نمی‌شد پهنه ی زیبای ازبکستان را از بالا دید. با همسفران گرم گفتگو شدیم و دو ساعت و نیم بعد در فرودگاه امام به زمین نشستیم!

 

تصویر27: مجسمه امیر تیمور (تاشکند)
مجسمه امیر تیمور (تاشکند)

 

تصویر 28: برج ساعت (تاشکند)
برج ساعت (تاشکند)

 

تصویر29: یک نمونه از ساختمانهای اداری (تاشکند)
 یک نمونه از ساختمانهای اداری (تاشکند)
تصویر30: نهر کنار مقر ریاست جمهوری
نهر کنار مقر ریاست جمهوری

اطلاعات بیشتر برای علاقه مندان:

-کتب پیشنهادی برای مطالعه: "آثار تاریخی ورارود و خوارزم" اثر منوچهر ستوده" ؛ ایرانویج" اثر بهرام فره وشی؛ "تاریخ بخارا " اثر ابوبکر محمد بن جعفر النرشخی؛ "ریگستان" اثر شهزاده سمرقندی؛ "سیاحتنامه خوارزم" اثر مهدی قلی خان هدایت.

تاریخ خیوه: خیوه یک شهر قدیمی در ولایت خوارزم ازبکستان است. اورگنج، کاس، کات، هزار اسب از دیگر شهرهای ولایت خوارزم هستند. خوارزم سرزمینی در دو سوی آمودریا (به فارسی "جیحون" و به یونانی "اِکسوس") است که به روایت اوستا، زادگاه ایرانیان (ایرانویچ) و بعبارتی اولین سرزمین ایرانیان است. سردی بیش از حد هوا در این منطقه و هجوم قبایل از سمت شرق باعث شد، ایرانیان از این سرزمین مهاجرت کنند. در دوره هخامنشیان، سرزمین خوارزم بعنوان یک ساتراپ با نام خورآسیه شناخته می‌شد و خسروان خوارزم (خوارزمشاهان و نه خوارزمشاهیان) بر این منطقه حکومت می کردند.

خسروان خوارزم نزدیک به شرق (پادشاهان اَفریقی تبار (آریایی تبار)، بلوک کاس را تشکیل داده بودند و خسروان خوارزم نزدیک به غرب بلوک گرگانج را در دست داشتند. قبایل ترک (با حکومت های غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان) از حدود قرن 11 میلادی به این منطقه سرازیر شده و طایفه ازبک (با حکومت شیبانیان) از قرن 16 به این منطقه وارد می شوند. تا قبل از استیلای روسیه، خانات خیوه بر این منطقه حکومت می‌کردند و عمده بناهای آن مربوط به دوره‌ی شیبانیان و خانات خیوه است. قدمت اولیه حصار ایچان کالا به دوره ساسانی باز می‌گردد و 4 دروازه ی فعلی آن در قرن 18 میلادی احداث شده اند.   

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر