سفری جذاب و خاطره انگیز به تایلند – قسمت دوم بانکوک

4
از 73 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
اینجا منطقه‌ای‌ست که به داشتن آبی‌ترین آب‌ها و سبزترین جزیره‌ها معروف است! +تصاویر
آموزش سفرنامه‌ نویسی
30 اردیبهشت 1398 09:00
55
41.9K

 

روز پنجم :‌  پس از خوردن صبحانه و چک اوت هتل به وسیله سرویس ترانسفر به سمت فرودگاه پوکت حرکت کردیم پرواز ما ساعت 11:40 با هواپیمایی نوک ایر به مقصد بانکوک بود ....

نکته ایی که در این پرواز برای ما خیلی قابل توجه بود دسترسی به اینترنت پر سرعت در طول پرواز بود که ما اصلاً نفهمیدیم کی به بانکوک رسیدیم. در این پرواز هم مثل پرواز ایرآسیا فقط آب به مسافران میدادند و الباقی را باید خریداری میکردیم. بویینگ نوک ایر تقریباً ساعت 13 به بانکوک رسید و اونجا شخصی بنام سعید تور لیدر ما بود که باز هم چون ما تعدادمون تکمیل بود یک ون اختصاصی برای ما به سمت هتل به حرکت در اومد. در طول مسیر آقا سعید ضمن خوش آمد گویی در مورد بانکوک و تورهای تفریحی آن توضیحاتی را ارائه نمودند و برگه هایی رو به ما دادند که توضیحات تکمیلی در آن قید شده بود.

تصویر 1

1.JPG

تصویر 2

2.JPG

پس از رسیدن به هتل و چک این قرار شد ما پس از هماهنگی های لازم شب به آقا سعید راجع به تورها خبر بدیم . هتل بانکوک ما هتل 4 ستارهMandarin Hotel  در منطقه پتونام بود. هتلی بسیار شیک ، تمیز و دارای امکانات زیاد و همچون پوکت کارکنان بسیار مهربان و مودب داشت. نکته ایی که فراموش کردم راجع به هر دو هتل پوکت و بانکوک عرض کنم این بود که هر دو دارای کتری برقی و هر روز چای و نسکافه شارژ بصورت فری شارژ میشد.

هتل بانکوک ما شاید از نظر پرستیژ با کلاس تر از هتل رامادا پوکت بود ولی بر خلاف آن اتاق های ما همه رو به یک ساختمان قدیمی که بیشتر شبیه به محل کار بود قرار داشت و اتاق ها مانند پوکت دلباز نبودند.

تصویر 3 : ورودی هتل عکس از اینترنت

3.jpg

تصویر 4 : رسپشن هتل عکس از اینترنت

4.jpg

تصویر 5 : استخر هتل

5.jpg

تصویر 6 : سرویس اتاق

6.jpg

پس از اقامت در هتل و دوش گرفتن برای فردا تور سافاری وورد را رزرو کردیم و چون خواهر خانمم و همسرش قبلاً این تور رو رفته بودند دریم وورد را رزرو کردند و پدر خانم و مادر خانم محترم نیز تصمیم به خرید گرفتند چون ما می خواستیم به مرکز خرید MBK برویم قرار را با آقا سعید برای اونجا اوکی کردیم و قرار شد فردا راس ساعت 8:30 در لابی هتل منتظر سرویس ترنسفر باشیم. چون خیلی خسته بودیم نتونستیم MBK را کامل بچرخیم و پس خوردن شام در مک دونالد به سمت هتل راهی شدیم که باران شدیدی شروع به باریدن کرد.

تصویر 7 : نمای بیرونی MBK

7.JPG

تصویر 8 : مرکز خرید MBK

8.JPG

روز ششم : صبح ساعت 7 بیدار شدیم و برای خوردن صبحانه به طبقه همکف هتل رفتیم . تنوع صبحانه این هتل هم خیلی زیاد بود ولی به نسبت هتل پوکت برای من به شخصه تنوع زیادی نداشت و اغلب شرق آسیایی بود خلاصه ما هر طوری بود صبحانه را خوردیم و منتظر حضور سرویس شدیم که طبق معمول زودتر از موعد تشریف آوردند و ما 5 نفر به سمت 2 هتل دیگه برای سوار کردن سایر مسافران ایرانی عزیز حرکت کردیم پس از حدود 50 دقیقه به محل سافاری رسیدیم.

تصویر 9 : صبحانه هتل

9.jpg

اونجا یه خانم تایلندی لیدر گروه ما بودند که همراه با شمارش ، برچسب های شماره گروه رو به سینه ما چسبوندن و پس از آن راهی سافاری شدیم. بعد از در ورودی کلی طوطی رو واسه عکس گرفتن نگهداشته بودن که برای هر عکس مبلغی رو می گرفتن .

تصویر 10

10.JPG

ما دنبال لیدر گروه از بین قفس حیوانات مختلف مثل ببر، انواع پرنده ، کفتار ، تمساح ،‌پانی و.... رد شدیم و کلی از مناظر زیباش لذت بردیم وعکس گرفتیم . اما در این بین چند تا حیوون خاص هم دیدیم که از جمله آنها میتوان به مورچه خوار ، شیر دریایی و زرافه هایی نام برد که ما وارد یک آلاچیق بلند شدیم و درست جلو صورت آنها بودیم و با پرداخت 100 بت یک سطل موز با یک سیخ بلند خریدیم و به زرافه ها دادیم و کلی عکس و فیلم گرفتیم .

تصویر 11

11.JPG

بچه خواهر خانمم که از خوشحالی بال در آورده بود و همانند ما کلی لذت می برد. دلیل همراهی لیدر در این تور مدیریت درست زمان جهت رسیدن به شوو های نمایشی حیوانات هست به طوری که در زمان مشخص یک شوو نمایش داده میشود.

داخل گروه من شده بودم مترجم لیدر حتی یک جایی من مشغول عکاسی بودم که دیدم داره دنبالم میگرده و میگه به گروه بگو بعد از تور همه بیان کافه ایی که پشت قرار داره. شووهای که ما رفتیم شوو میمونها ، فیل ها ، فک ها و دلفین ها بود که همه جذاب و دیدنی بود ولی از همه بیشتر شو دلفین ها به ما چسبید چون قبل از شروع موزیک های شادی پخش میکردند و علاوه بر موزیک هندی که خیلی از جمعیت اونجا هندی بودند و رقصیدن یک آهنگ ایرانی هم پخش کردند که ما با توجه به تعداد کممون فقط جیغ و دست میزدیم که زیاد جلوه کنیم.

تصویر 12 : نمایش میمون ها

12.JPG

 

تصویر 14

14.JPG

تصویر 15 : سافاری وورد

15.JPG

تصویر 16 : سافاری وورد

16.JPG

تصویر 17  : سافاری وورد

17.JPG

در این تور ناهار رو زرشک پلو با مرغ و نوشابه دادند که ما وقتی این صحنه رو دیدیم درپوست خود نمیگنجیدیم . در این تور کلاً فضایی شاد حکم فرماست و جای جای آن موزیک و اغلب رقص تایلندی برپاست درآخر سوار ماشین شدیم و وارد محوطه حیوانات شدیم . حالا ما تو قفس بودیم و حیوانات آزاد بودن در این قسمت کرگدن، زرافه ، گورخر، گاو میش ، آهو و در قسمت مجزا ببرهای زیبا منتظر بازدیدکننده ها بودن خانمم که از خستگی خوابید و من هم علاوه بر بازدید چندتایی عکس هم گرفتم.

تصویر 18

18.JPG

پس از پایان تور به سمت هتل حرکت کردیم و برای شب تور کشتی بر روی دریا آماده شدیم . قبل از خروج از هتل برای فردا تور سیام پارک رو با همون آقا سعید اوکی کردیم (‌ به دلیل اینکه اطلاع خاصی از فروش تورهای بانکوک نداشتیم به ناچار از خود تور لیدر خرید می کردیم )  بوسیله تاکسی و از طریق اطلاعاتی که از قبل داشتیم به سمت مرکز کشتی ارکید سفید حرکت کردیم و پس از تهیه بلیط و گشتی در پاساژ کوچک اونجا چند تا دختر خانم با لباس محلی به ما مراجعه کردند و با ما عکس گرفتند و گل هایی رو به سینه هامون سنجاق کردند و رفتند سوار کشتی که شدیم. اغلب توریستهایی از هند ،‌چین و اروپا وجود داشتند و یک خانم خواننده که به همه زبان ها شهر می خوند و یک نفر نوازنده کیبورد 3-2 ساعت بر روی آب بودیم و هر زمان که دلمان می خواست از بوفه غذا ها استفاده میکردیم ولی من به دلیل بد غذا بودن فقط شیرینی ، سیب زمینی و میوه می خوردم بعد از پایان تور کشتی باز هم با تاکسی به سمت هتل برگشتیم .  

تصویر 19 : محل سوار شدن به کشتی

19.JPG

تصویر 20 : کشتی White Orchid

20.jpg

تصویر 21 : کشتی White Orchid

21.jpg

تصویر 22 : یکی از معابد در شب

22.JPG

روز هفتم : امروز به دلیل خستگی روز قبل یه خورده دیر از خواب بیدار شدیم و در حین خوردن صبحانه بودیم که سرویس ترنسفر به لابی هتل رسید و اسم ما رو صدا زد ما به جز مادر خانم و پدر خانمم همگی وارد ون شدیم و بسوی سیام پارک به راه افتادیم.

سیام پارک هم شهر بازی و هم پارک آبی داشت که ما از هیچ کدوم لذت نبردیم شهر بازی که خیلی بازیهایی مبتدی و قدیمی ،‌ پارک آبی هم به جز دو تا سرسره و یک دریاچه مصنوعی بزرگ چیز خاص دیگه ایی نداشت بعلاوه ناهار خیلی خیلی بد اونجا که داخل یک سالن بزرگ سرو میشد و بوی بد ادویه ها در فضای اونجا پیچیده بود. با راننده تماس گرفتیم و خواستیم که زودتر دنبال ما بیاد و مارو به هتل برگردونه. خواهر خانم و همسرش که روز قبل رو دریم وورد رفته بودند خیلی خیلی راضی بودند و میگفتند که اونجا خیلی بهتر از سیام پارک بوده.

تصویر 23

23.JPG

پس از اینکه به هتل برگشتیم مجدد برای خرید به MBK  مراجعه کردیم و اینبار همه خانواده کل پاساژ را ریز به ریز گشتیم و خرید کریدم و پس از آن راهی بازارهای شبانه بانکوک واقع در پتونام شدیم که البته تعدادی از افراد به دلیل خستگی از همانجا به هتل برگشتند.

 پتونام Pratunam پر از مغازه و دستفروشهایی بود که انواع و اقسام پوشاک و صنایع دستی را ارائه می کردن ، البته کیفیت این بازار به مراتب پایین تر از جاهای دیگه بود. فروشنده های غذا در کنار این خیابونا هم که بخش جدا نشدنی تایلند بخصوص خیابانهای این منطقه بودن انواع و اقسام مرغ ، ماهی ، سوسیس و کلی جک و جونور که اصلا اسمشونم نمی دونم می فروختند و در کنار آنها از انبه و آناناس های خوشمزه و خوش طعم نیز نمی توان به سادگی عبور کرد.

با تاکسی به سمت این مرکز خرید شبانه رفتیم این مراکز از تاریکی هوا شروع به فعالیت می کنند تا تقریباً ساعت 12 شب و پس از کلی گشت و گذار و البته خرید شام را دیر وقت در مک دونالد 24 ساعته در نزدیکی مرکز خرید پلاتینیوم خوردیم و خرد و خسته به هتل برگشتیم.

تصویر 24

24.JPG

تصویر 25 : دست فروشان غذا

25.JPG

تصویر 26 : غذای دست فروشان

26.JPG

 من که همیشه عادت دارم از هر جا نمادی را به عنوان سمپل و یادگاری داشته باشم دو تا از نماید تایلند بودا و توک توک را خریدم از eleven7 بیسکویت و آب میوه گرفتیم و به وسیله توک توک به هتل برگشتیم در نزدیگی هتل ما استارباکس شعبه داشت و من و خانمم این چند روزه تقریباً 3-2 بار نوشیدنی گرم خوردیم و اونشب هم به اتفاق خواهر خانم و همسرش رفتیم و یه نوشیدنی جدید تست کردیم.

تصویر 27 : توک توک تصویر از اینترنت

27.jpg

روز هشتم :‌ امروز رو بر اساس برنامه ریزی که از قبل کرده بودیم خودمون تصمیم گرفتیم به دیدن اماکن تاریخی بانکوک برویم اونروز هوا به قدری گرم بود که ما خیس خیس شدیم.

امروز رو یکم بیشتر خوابیدیم و پس از صبحانه بجز پدر ، مادر و برادر خانمم همه به سمت اولین مکان که کاخ پادشاهی بود  با تاکسی راهی شدیم تاکسی از محله چینی ها عبور کرد که به محلی زیبا و یک دست قرمز بود و پس از آن در مکانی که نزدیک کاخ بود و اجازه عبور بیشتر نمی دادند پیاده شدیم و همسو با الباقی توریست ها به سمت ورودی کاخ حرکت کردیم و مدام آب و نوشابه می خوردیم. پس از عبور از ترافیک نسبتاً روان توریست در ورودی کاخ به محوطه اصلی رسیدیم که کاخی زرد رنگ با عظمت در مقابل ما خودنمایی میکرد.

تصویر 28

28.JPG

تصویر 29

29.JPG

پس از نیم ساعت خواهر خانمم تماس گرفت که بچه گرمش بوده و ما رفتیم هتل . حدود 3 ساعت مشغول بازدید از کاخ بودیم و نکته ایی که خیلی برامون جالب بود توریست های چینی مدام از ما درخواست میکردند که باهاشون عکس بگیریم و ما هم با کمال میل و خنده و شوخی میپذیرفتیم.

تصویر 30

30.JPG

تصویر 31

31.JPG

تصویر 32

32.JPG

تصویر 33 : خستگی کودک در کاخ پادشاهی

33.JPG

پس از خروج از کاخ به eleven7 رفتیم و دو تا نوشابه خنک خوردیم و کمی از عطشمون کاسته شد همزمان که مشغول خوردن نوشابه بودم متوجه کافه ایی شدم که بیشتر شبیه قهوه خونه خودمون بود داخل که رفتم جدا از بوی بدی که میومد ولی سرتاسر دیوار آن مملو از انواع اقسام ساعت های دیواری بود که با گرفتن اجازه چندتا عکس گرفتم و پس از آن به سوی مقصد بعد که بودای خوابیده بود به راه افتادیم.

تصویر 34

34.JPG

تصویر 35

35.JPG

با توجه به اطلاعاتی که از قبل کسب کرده بودیم می دونستیم فاصله زیادی ندارند و پس از خروج از کاخ به سمت راست حرکت کردیم و مماس دیوار کاخ مسیر رو ادامه دادیم و پس از یکی دوبار سوال گرفتن به بودای خوابیده رسیدیم. جلوی درب بودای خوابیده زن و بچه هایی دیدیم که تکدی گری میکردند و درخواست کمک داشتند .

تصویر 36

36.JPG

 هوا خیلی گرم بود و اولین کار پس از ورود به کاخ مراجعه آب خوری بود و بعد از آن به کافه جهت خریدن بستنی رفتیم که با کمال تعجب دیدیم همان بستنی که در eleven7 به قیمت 20 بت می خریدیم اونجا 50 بت می فروختند که از خرید آن منصرف شدیم و به دیدن معبد پرداختیم. پس از آن تصمیم داشتیم به محل دیگری برای بازدید برویم که با توجه به گرمی هوا تصمیم گرفتیم به مرکز خرید پلاتینیوم برویم.

تصویر 37 : بودای خوابیده

37.JPG

تصویر 38

38.JPG

تصویر 39

39.JPG

پاساژ پلاتینیوم تو هشت طبقه یکی از بزرگترین پاساژای این منطقه است. اینجا بود که من و باجناق از خانمها جدا شدیم و به سمت پاساژ الکترونیک که در نزدیکی پلاتینیوم بود رفتیم و از دیدن این همه وسایل دیجیتال تو چند طبقه لذت بردم و پس از آن طی تماس با خانم ها قرار شد در طبقه آخر پلاتینیوم که فود کورت بود همدیگه رو ببینیم و اونجا ناهار رو سفارش بدیم.

تصویر 40 : مرکز خرید دیجیتال

40.jpg

به جز من همه از یک استیک فروشی آمریکایی استیک سفارش دادند که الحق خوشمزه بود و من به همون KFC بسنده کردم و بعد از آن به یک مرکز عمده فروشی پوشاک در پشت برج بانک تایلند رفتیم ولی خب به نظر من قیمت ها نسبت به تعریفی که از تایلند میکردند خیلی بالا بود به هر حال غروب به سمت هتل رفتیم و برای شب آخر من و خانمم و خواهر خانمم و همسرش تصمیم گرفتیم به خیابان خواسان برویم.

خیابان خوسان Khaosan Road  یکی از معروف ترین خیابان های بانکوک و در حال حاضر از دیدنی های بانکوک است .شب های خیابان خوسان بسیار دیدنی و به یادماندنی است . شب ها در سرتاسر خیابان فانوس های کاغذی می شود که زیبایی خاصی را به این خیابان می بخشند. یکی از جذابیت های اصلی این خیابان وجود کافه ها و رستوران های مختلف در آن است، علاوه بر کافه و رستوارن در این خیابان دست فروش هایی عجیب و غریب وجود دارند که به ارائه غذاها و دسرها مشغول هستند.

تصویر 41

41.JPG

به وسیله تاکسی از هتل به سمت خواسان حرکت کردیم ، راننده تاکسی ما رو در محلی پیاده کرد و گفت اینجا همان خواسان هست و ما هم وارد خیابان شدیم پس از پیمودن مسافتی از طریق گوگل مپ متوجه شدم اینجا خیابان دیگری است و تا خواسان 10 دقیقه پیاده روی داره به انتهای خیابان که نزدیک شدیم به جرات میگم که خیلی خیلی ترسیدم البته بیشتر به خاطر خانم هایی که همراهمون بودند خیابان تاریک و بدون حتی یک نفر موجود زنده و فقط تنها چیزی که به گوش میرسید موزیک و سر و صدای آدم ها بود. با عجله بیشتری مسیر را طی کردیم تا به یه میدان رسیدیم که خوشبختانه روشن بود و اونجا متوجه یه خانم و آقای توریست شدیم که اونها هم راه را اشتباه رفته بودند و به اتفاق به سمت خیابان اصلی راه افتادیم. به خیابان که رسیدیم همسو با جمعیت به جلو حرکت کردیم که رسیدیم به جایی که چندتا اروپایی حال خوشی نداشتند و شیشه به زمین میکوبیدن و سر وصدا میکردند.

بعد از اون سریع خودمون رو به آخر خیابون رسوندیم و با یه تاکسی به هر قیمت خودمون رو به هتل رسوندیم و خدا رو شکر کردیم که مشکلی برامون پیش نیومد.

 

روز نهم و آخر :‌ امروز پس از خوردن صبحانه و جمع کردن چمدان هایمان آنها رو به انبار هتل تحویل دادیم و چک اوت کردیم و به اتفاق به سمت مراکز خرید سیام دیسکاوری و سیام پاراگون حرکت کردیم . این دو پاساژ در کنار هم و چسبیده به هم هستند و بسیار زیبا و شیک و مدرن هستند.

در بدو ورود به سیام دیسکاوری همان گروه خیابان خواسان به موزه مادام توسو در طبقه آخر این پاساژ رفتیم و متوجه شدیم که اگر بلیط با تخفیف بخواهیم باید از همون باجه ورودی طبقه همکف پاساژ تهیه میکردیم که باز مجبور شدیم به پایین برگردیم و بلیط ارزون تر تهیه کنیم.

تصویر 43

43.JPG

تصویر 44

44.JPG

این موزه پر از شخصیت های سیاسی ،‌ اجتماعی ،‌ فرهنگی ، ورزشی و سینمایی دنیا بود و برای من جذابیت خاصی داشت و حسابی از دیدن مجسمه  به این طبیعی لذت بردم. پس از بازدید از موزه به فروشگاه در طبقه همکف رفتیم و خانم ها مقداری خرید کردند

تصویر 46

46.jpg

تصویر 47

47.JPG

 و پس از آن جهت ناهار به یکی از شعبه های برگر کینگ رفته و پس از آن به درخواست خانمم مجدد به مرکز خرید پلاتینیوم رفتیم

تصویر 48

48.JPG

از خواهر خانمم جدا شدیم ، مشغول خرید بودیم که متوجه شدیم بارون سیلابی در حال باریدنه که یهو همه جا رو خیس خیس کرد و پس از 10 دقیقه مجدد خشک شد با نگاهی به ساعت یهو دیدم که برای رسیدن به هتل نیم ساعت بیشتر وقت نداریم چون پرواز برگشت ما ساعت 20:30 بود و ما ساعت 4 باید در لابی منتظر آقا رضا می بودیم سریع به سمت خیابان حرکت کردیم و با کلی پوزش از افرادی که در صف بودند به وسیله توک توک به سمت هتل حرکت کردیم از شانس ما چنان ترافیکی در خیابون بود که موتور به سختی حرکت میکرد دیگه نزدیکی هتل تصمیم گرفتیم پیاه شیم و بقیه راه رو پیاده طی کنیم که خدا رو شکر به موقع رسیدیم ولی خواهر خانم و همسرش به دلیل همون ترافیک سنگین با تاخیر به ما ملحق شدند و پس از آن بسوی فرودگاه بین المللی سووارنابومی Suvarnabhumi airport حرکت کردیم . چمدان ها رو  تحویل دادیم و به قسمت خروجی رفتیم که به ساک دستی برادر خانمم گیر دادن و گفتند که باید بازش کنی و پس از بررسی خمیر دندان رو برداشتند و گفتند نمی توانید بیش از 100 گرم به داخل پرواز ببرید و دو راه دارید یا ببرید تحویل بار دهید یا اینکه همینجا بندازید آشغالی که ما قید خمیر دندون رو زدیم و منتظر اعلام پرواز ماهان به مقصد تهران شدیم.

تصویر 49 : غذای تایلندی

49.jpg

تصویر 50 : تحویل چمدان ها

50.JPG

این دومین تجربه من از سفر گروهی خارجه به همراه خانواده بود که مثل سفر قبل بی نهایت خوش گذشت و قطعاً اگر اوضاع اقتصادی اجازه دهد مجدد به یک کشور دیگه سفر خواهیم کرد و در پایان برای همه شما آرزوی سفرهای خوب و خوش دارم . ممنون که همراه ما بودید.

 

نویسنده : محسن خرمایی

 

 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر