از وضع فعلی چنین بر می آید که ما نباید آن چنان از شنیدن این خبر ناراحت شویم، اتفاقا باید مملو از شور و شعف باشیم.
چند روزی است که تیتر اول روزنامه ها و اخبار، تصویب قانون جدید آمریکاست. بنا بر قانون جدید آمریکا، 38 کشوری که شهروندان آن برای سفر به آمریکا نیاز به ویزا ندارند، در صورت سفر به ایران، عراق، سوریه و سودان، قانون لغو روادید برای آن ها بی اعتبار شده و برای سفر به ایالت متحده نیاز به دریافت ویزا خواهند داشت.
در این نوشتار به بررسی سیاسی و دیپلماتیک امضای این طرح که در راستای قانون بودجه آمریکا قرار گرفته است اشاره ای نداریم، به کنگره آمریکا و باراک اوباما و سیاست های ایران هراسی دول غربی نیز اشاره ای نخواهیم داشت، فقط نگاهی به کارنامه گردشگری خودمان می اندازیم که در نوک پیکان این طرح قرار گرفته است.
پرواضح است که ما در سالیان گذشته، شاهد نقطه عطفی در گردشگری ایران نبوده ایم، کشوری که موفق به جلب اعتماد و جذب گردشگران نبوده است اما بنا به تحقیقات صورت گرفته و اذعان گردشگران خارجی، مردمانی مهمان نواز را در خود جای داده است و بسیاری بر این گواه، صحه گذاشته اند که آشنایی با مردم و فرهنگ ایران، دلپذیرتر از دیدن جاذبه های تاریخی و طبیعی آن بوده است.
ما حتی قدم های کوچک مانند اصلاح و ایجاد زیرساخت های لازم برای گسترش آن برنداشته ایم و فقط در تریبون ها دعوت کرده ایم که به ایران بیایید که ما فلان هستیم و فلان؛ اما به چه پشتوانه ای؟
-به پشتوانه هتل هایی که برای گردشگران داخلی هم جا ندارند و ما می خواهیم به زور در آن ها گردشگران خارجی بگنجانیم!
-به پشتوانه جاده ها و راه هایی که در بسیاری موارد حتی ایمنی کافی را ندارند!
-کشوری با تمدن های چند هزار ساله که حتی سرویس های بهداشتی مناسب برای گردشگران داخلی آن وجود ندارد، با این وجود غرق در حس ناسیونالیستی؛ کشورمان را از همه جهات بالاتر از دنیا می دانیم.
شاید این مشکلات، پیش پا افتاده ترین مواردی باشد که هر یک از ما آن را لمس کرده ایم. سیاست های کلان نظیر لغو روادید و تبلیغات بین المللی جهت نشان دادن چهره واقعی ایران و حذف سیاه نمایی ها علیه ملت ایران پیشکش!
نکته دیگر که ما فراموش کرده ایم و کسی به آن اشاره نمی کند این است که ما کشور گردشگر دوستی هم نیستیم و آن چنان ارزشی برای سیاحان قائل نمی شویم.
گردشگری در حال حاضر، به انواع و اقسام جرم ها آلوده است. از دید اقتصادی، به یک بعدی شدن درآمد بعضی مناطق روستایی انجامیده است و در قالب اجتماعی، به تخریب و بی هویت کردن جوامع محلی، بی احترامی به فرهنگ و باورهای بومی و همچنین تهاجم فرهنگی متهم است.
اما اگر گردشگری را پدیده ای مثبت در همه جوانب ببینیم، می توانیم به بعد مثبت اقتصادی آن ازجمله ایجاد اشتغال، گردش مالی و همچنین ارزآور بودن آن اشاره کنیم. در بعد فرهنگی می توانیم به آشنایی ملل از نزدیک و گسترش صلح و ایجاد روابط افتخار کنیم و آموزش های زیست محیطی را نیز در شاخه ای از آن (اکوتوریسم) بیابیم.
بی شک نگاه صرف مثبت یا منفی بودن اثرات گردشگری اشتباهی نابخردانه بیش نیست اما آیا درست است که به خاطر عیب های آن، از اثرات مثبت آن نیز چشم پوشی کنیم؟
ما برای پایبندی فرهنگ و اندیشه خود تلاشی نمی کنیم و نگران تهاجم فرهنگی هستیم، برای آموزش خود برنامه ای نداریم و نگران تخریب شدن خانه و مناظر طبیعی مان توسط گردشگرانیم؛ ما حتی به گردشگران هم زبان و هم دین خود احترام نمی گذاریم و طالب گردشگران کافر غربی شده ایم.
از وضع فعلی چنین بر می آید که ما نباید آن چنان از شنیدن این خبر ناراحت شویم، اتفاقا باید مملو از شور و شعف باشیم. خوشحال از اینکه خانه و کاشانه مان از گزند این بلای خانمان سوز حفظ می شود.
اما به یاد داشته باشیم که اگر روزی از این طرز تفکر به پوچی و انزوا رسیدیم، اول مقدمات گردشگری را در بین مردمان خود گسترش دهیم، سپس برای آمدن گردشگران روزشماری کنیم و تقویم معکوس بسازیم.
منبع : دنیای سفر - حامد احمدی