89
35K
7 شهریور 1401 16:10
مقدمه همه چیز از سال 79 شروع شد...من و يک سی دیِ فيلم هندی به اسم Kuch Kuch Hota Hai اونايی که فيلم رو به تماشا نشستن شايد مثل من کارشون به جور هندوستان کشيدن ختم شده و اونايی که فيلمو نديدن پيشنهاد ميکنم بخش کوچولويی از
به نام خدا مقدمات سفر: تابستان 1400 خانوادگی قرار گذاشته بودیم، سفری به شهر ازمیر ترکیه داشته باشیم. یکی از دانشجویان سابق خواهرم اهل شهر ازمیر بود که قبلاَ چند سالی برای تحصیل به ایران آمده بود و فارسی را به خوبی صحبت می کرد و گفت
سفر ماجراجویی زمینی دور ترکیه سلام خدمت همه لست سکندیهای عزیز، امیدوارم هر جا هستید سلامت باشید و دلتون شاد و فکرای بزرگ تو سرتون. امیدوارم با نوشتن این سفرنامه بتونم کمک کوچیکی به شما دوستان عزیزم جهت سفرهای زمینی طولانی و غیر طولانی پیش روتون
تاریخ سفر: 99/11/08 با سلام خدمت همه لست سکندی های عزیز و دوست داران سفر. من مدت زیادی نیست که با لست سکند آشنا شدم ولی یکی از سرگرمی ها و تفریحاتم خوندن سفرنامه ها با مقاصد مختلف این سایت شده. خودم هم بسیار دوست دار
چند سالی بود که برای سفر به اکسپو، برنامه ریزی کرده بودم. در حقیقت از 5 سال قبل، یعنی اکسپو میلان. به خاطر کرونا اکسپو در سال 2020 برگزار نشد و زمان برگزاری آن از مهر 1400 تا فروردین 1401 شد. دبی کشور گرمی است
قبلا و در سال 98 به استانبول سفر کرده بودیم و همه جاهایی که معروف بود و در سفرنامه ها خونده بودیم رو رفتیم و خرید کردیم و خیلی خوش گذشت. ولی صد البته که وقت کم آوردیم. اینبار فرصتی پیش اومد که جنبه های
جایی که دوست دارم بروم، جایی است که هنوز به آنجا نرفته ام ..... زندگی یک رویاست، کافیست کمی آرام تر در آن راه برویم تا از لذت های آن کمال استفاده را ببریم. ما اینجاییم تا از این هدیه گران بها خداوند به بهترین نحو
سلامی به گرمای جنوب محمد 35 ساله اهل تهران هستم. بعد از مدتها قرنطینه و پرهیز از سفر به دلیل بیماری منحوس کرونا، دوز دوم واکسن رو که تزریق کردم بلافاصله سفری به شمال کشور و بعد به استان زیبای لرستان رفتم، ولی هنوز سفردونیم خالی
سفر به سواحل ترکیه با طعم کرونا یک مقدمه کوچولو: من به سبک دلخواه خودم سفرنامه رو نوشتم چون فکر میکنم سفرنامه تجربیات و خاطرات هر کس در مورد سفرهایی که رفته منحصر به همون شخصه و به نظرم هر کس هر طور و به هر طریقی
این سفرنامه حاصل تجربیات و نظرات شخصی من در طول 27 روز سفرتنهایی بکپکری به پنج شهر هند( بمبئی- جودپور- جیپور- آگرا- واراناسی و دهلی) هستش. سفرنامه رو به هفت قسمت تقسیم کردم و هر قسمت رو به یک شهر اختصاص دادم. بخش اول و دوم سفرنامه
شروع سفر فائزه... فائزه... با توام زودباش پیاده شو!! با صدای حامد از فکر و خیال بیرون اومدم بدو بدو وسایل رو از ماشین (اسنپ) برداشتم و دوباره توی کیفم پاسپورت رو چک کردم که بعد از ده بار چک کردن سرجاش باشه. رفتیم و خودمونو به
در یک کتابِ نانوشته خوندم که : "پدربزرگ رو به پدرم کرد و گفت : پسرم توی هر شهر برای خودت یه خونه بخر! پدر با عصبانیت رو به پدر بزرگ : آخه مگه من اینقدر وضع مالی خوبی دارم که توی هر شهر یه خونه بخرم؟! من
شروع یک سفر رویایی زمانی شروع شد که در اوایل اسفند 1399 به پیشنهاد خواهرم، تصمیم سفر به قشم گرفتیم (در اسفند ماه قیمت بلیط هواپیما و هتل نسبت به فروردین ماه، مناسب تر است). سریعا شروع به سرچ قیمت های بلیط هواپیما و هتل کردیم.
روز اول (1400/7/30): تا بحال نام EXPO را شنیده اید؟ پس آماده سفری به دور دنیا در چهار روز باشید! EXPO بزرگترین رویداد نمایشگاهی جهان و سومین رویداد گردهمایی اجتماعی بزرگ دنیا بعد از المپیک و جام جهانی است که در واقع المپیک فرهنگ ملل است. اکسپو
اواخر بهمن 99 است و یک سالی که یک مهمان ناخوانده کاسه کوزه سفر دوستان رو به هم ریخته. آخر چرا مگه ما چقدر زمان داریم برای رسیدن به آرزوهامون برای زندگی کردن، خاطره سازی کردن. یک روز کاری سنگین رو تموم کردم توی ماشین نشستم،
شروع یک سفر بدون برنامه به اصفهان اوایل مهر 1400 بود که از اون تصمیم های عجولانه و سریع گرفتم. سریع چند وعده غذای سبک آماده کردم و وسایل رو جمع کردم. ناهار رو در منزل خوردم و حرکت. ساعت 1 ظهر از تهران به سمت
با سلام خدمت دوستان عزیز. واقعیتش قصد نوشتن سفرنامه رو نداشتم ولی با توجه به سفرنامه هایی که خوندم و سفری که رفتم متوجه شدم که خیلی از اطلاعات تغییر کرده مخصوصا قیمتها. نهایتا به این نتیجه رسیدم که سفرنامه ای به صورت مقاله ای جامع
به تقویم که نگاه میکنم حسرت میخورم، حسرت اینکه این کرونای لعنتی اگر نبود چقدر با دیدنِ عددهای قرمز شده توی تقویم عشق میکردم. هفته آخر اردیبهشت 1400 را می گذرانیم و بهشتی ترین فصل خدا می گذرد بی آنکه توانسته باشیم از طبیعت لذت
گفتن قصههای خوبقصهی خورشید و غروبقصهی نخلای جنوبلب دریا... لب دریا در پیادهراهی خلوت از کیشِ جنتطراز مشغول قدم زدن و حال و قال بودیم و دل و جانمان مروح بود از خنکای سایهسار درختان که ناگهان صدای جیغ ممتد یک خانوم به گوش رسید. تا
"زمانیکه هنوز لاستیک ماشینها آن بوسه شوم خود را بر خاک پاک سوباتان نزده بودند، سوباتانی داشتیم بسیار رویایی و دوست داشتنی. در آن سوباتان نه سیمانی بود و نه حلب و نه تیرآهنی. هر چه می دیدی از نوع طبیعت بود و از جنس