با سلام دوباره خدمت همه لست سکندی های عزیز و دوست داران و عاشقان سفر و سیاحت. از آخرین سفر خارجیم 4 سال میگذره که در تابستان 97 به ارمنستان و گرجستان سفر کردم و شرح سفرنامه هم در داخل سایت موجود می باشد و خیلی وقت بود دلم برای سفر خارجی تنگ شده بود که متاسفانه به خاطر شرایط کرونا ، گرونی دلار و از همه مهمتر بچه دار شدن، قید سفر خارجی رو زده بودیم. الان پسرم آریا 3 سال دارد و برای من و خانومم یکم سخت بود که همچین سفری را با بچه کوچیک بریم ولی دیگه دل به دریا زدیم و مقدمات سفر و برنامه ریزی لازم رو انجام دادیم و شکر خدا یکی از بهترین سفرهای زندگیمون بود و به تمامی پدر و مادرهایی که عاشق سفر هستن و تازه بچه دار شدن توصیه میکنم به خاطر بچه قید مسافرت رو نزنن و مطمعن باشید با برنامه ریزی درست و صحیح بسیار سفر خوب و پرباری خواهید داشت که هم به والدین و هم به بچه خیلی خوش میگذره.
از الان عرض کنم که سفرنامه را با زبان ساده و عامیانه بیان میکنم که هم واسه من راحتتر هستش و هم خواننده اذیت نمیشه و در طول نگارش سفر نامه ، عکس های زیادی قرار دادم که کلا از آرشیو شخصی خودم هست و به ترتیب عکس ها جلو میرم که اگه از یک محل چند بار عکس گذاشتم ، شما اینو به حساب سادگی و شیوایی نگارش من بزارید. خوب من قبل از اینکه تصمیم بگیرم به غرب ترکیه سفر کنم، تصمیم داشتم با ماشین شخصی به ترابزون، اوزون گل و دیاربکر بروم که خیلی وقته دلم میخواد اونجاها را با ماشین شخصیم برم و حتی قبلش ماشین رو هم کاپیتاژ کردم و هزینه کاپیتاژ با گواهینامه بین المللی 1300000 تومان شد ولی به علت اینکه سفر من در اوایل خرداد ماه بود و آب و هوای ترابزون در اون زمان سرد و بارانی بود یکدفعه نظرم عوض شد و به فکر غربی ترین نقطه ترکیه افتادم و سفر به ترابزون را به وقت دیگه ای موکول کردم.
از سایت بلیط هواپیما برای تاریخ 3 خرداد(رفت) و تاریخ 11 خرداد (برگشت) از شهر وان به ازمیر و بالعکس رزرو کردم که برای 3 نفر 10800000 تومان شد. من اصلا فکر نمیکردم برای پسرم به اندازه یه بزرگسال حساب بشه که وقتی پرس و جو کردم، گفتن که بالاتر از 2 سال، بزرگسال حساب میشه و از قبل از طریق سایت بوکینگ و گوگل مپ ، اقامتگاه و هاستل های مورد نظر را انتخاب کردم و همچنین ۱۰۰۰ دلار از قرار هر دلار به قیمت ۲۷۰۰۰ تومان تهیه کرده بودم که هر چند در زمان سفرم در خرداد ماه دلار ۳۲۰۰۰ تومان شده بود و الان هم که در حال نگارش سفرنامه هستم همون 32000 تومان هست.
روز دوشنبه بتاریخ 2 خرداد 1401 صبح زود از مهاباد به سمت خوی و مرز رازی حرکت کردم که بعد از 4 ساعت به مرز رسیدم و چونکه روز سه شنبه تاریخ 3 خرداد ساعت 2 ظهر به وقت ترکیه پرواز داشتم خواستم ریسک نکنم یه روز قبلش به شهر وان ترکیه بروم که تقریبا ساعت 11 به مرز رسیدم. من ماشین را قبلا کاپیتاژ کرده بودم و با خودم گفتم حالا که کاپیتاژ شده، پس با همون ماشین شخصی برم وان ، هر چند هزینه های اضافه روی دستم گذاشتم و 900000 تومان بیمه ماشین بابت 1 ماه و مابه تفاوت بنزین برای 70 لیتر محاسباتی ماشینم 1600000 تومان شد و واقعا رد کردن ماشین از مرز خیلی سخته و دقیقا 4 ساعت در مرز معطل شدیم.
ساعت 3 به وقت ایران از مرز رد شدم و بعد از تقریبا 2 ساعت به شهر وان رسیدم. جاده هم واقعا خلوت بود و مناظر زیبا و سدهای آبی سر راهمون بودن و لذت میبردیم اینم عرض کنم قبلا از طریق سایت، عوارض خروج از کشور برای 3 نفر به مبلغ 1200000 تومان را پرداخت کرده بودم همچنین کارت واکسیناسیون 3 دوز سینوفارم را برای خودم و خانومم به صورت کارتی و رنگی چاپ کردم که کسی هم سراغش رو نگرفت حتی قبل از سفر بعضی ها میگفتن تست pcr رو میخوان که البته ما دیگه تست ندادیم و هیچی هم توی مرز از ما نخواستن و از بابت محدودیت های کرونا چیز خاصی پیش نیامد.
وقتی به شهر وان رسیدیم ماشین رو در پمپ بنزین پارک کردم و از طریق یکی از کارکنان اونجا با یکی از آشناهامون که در شهر وان ساکن هستش تماس گرفتم و در پمپ بنزین دنبالمون اومد و شب را در خانه ایشان ماندیم و برام سیم کارت ترکیه هم به قیمت 300 لیر تهیه کرد که 15 گیگ اینترنت داشت و در جریان سفرم، اینترنت خیلی برای من لازم و ضروری بود خوشبختانه یه پسر کوچیک 4 ساله به اسم صفا داشتن و همبازی خوبی برای آریا شد.
ماشینم رو هم در پارکینگ آشنامون گذاشتم و خیالم از بابت ماشینم راحت شد و 3 ساعت قبل از پرواز ما در فرودگاه وان بودیم، سوار هواپیما سان اکسپرس شدیم و سر ساعت مقرر حرکت کرد و دقیقا ۲ ساعت و سی دقیقه بعد به فرودگاه ازمیر رسیدیم، چیزی که مایه تعجب بود توی هواپیما اصلا از پذیرایی خبری نبود و فقط نوشیدنی توزیع میکردن اون هم پولی!!! هر نوشیدنی حداقل با ۴ برابر قیمت عادی!!!! توی مسیر پرواز مشکلی پیش نیامد و شکر خدا آریا هم کلا خوابید.
فرودگاه ازمیر چندان بزرگ نبود و زود به در خروجی رسیدیم و از اونجا دنبال اتوبوس های کوش آداسی گشتم که با پرس و جو زود پیداش کردیم. وقتی ما سوار شدیم ۵ دیقه بعد حرکت کرد که نفری ۸۰ لیر بود و ۲ ساعت بعد به کوش آداسی رسیدیم و از همون اولش کشتی کروز در اول ورودی شهر خودنمایی میکرد .
اتوبوس ما رو در ترمینال پیاده کرد و ازونجا ماشین دربست گرفتم و به هاستل Garden palace pansiyon که دقیقا در مرکز شهر بود رفتیم و واقعا جای خوب و با صفایی بود، حیاط زیبایی داشت که وسطش درخت توت بود و دور و برش کلا گل و باغچه ، همچنین یه جا در حیاط درست کرده بودن که لونه لاکپشت بود و فک کنم بالای ۵۰ تا لاکپشت داشت. من این هاستل رو از قرار هر شب ۴۰۰ لیر رزرو کردم که کلا ۴ شب در اینجا اقامت داشتم و اتاق ۳ تخته همراه با صبحانه بود.
بعد از کمی استراحت در هاستل، آماده شدیم تا به بیرون برویم و با چند قدم پیاده روی در مرکز شهر بودیم که پر از مغازه، کافه و رستوران بودند و جمعیت زیادی از مردم و گردشگران تور کوش آداسی تا پاسی از شب رفت و آمد داشتند اکثر توریست ها در این مناطق، اروپایی بودن و در کل، سطح هزینه ها در کوش آداسی بسیار بالاست. همینطور که داشتیم پیاده روی میکردیم به کاروانسرای قدیمی و بازار هم سری زدیم و به خط ساحلی و اسکله زیبای آنجا رسیدیم که انواع غذاهای دریایی داشتند و از دور کشتی زیبای کروز دیده میشد که واقعا بزرگ بود و یکی از نمادهای شهر کوش آداسی محسوب می شود.
بعد از کمی گشت و گزار تصمیم گرفتیم شام بخوریم و یه مغازه شاورمه فروشی پیدا کردیم و در آنجا کمی نشستیم و خستگی بدر کردیم و بعد از صرف شام دوباره در اطراف چرخی زدیم و به هاستل برگشتیم و اونقدر خسته بودیم که فورا هممون خوابمون برد.
صبح روز بعد که از خواب بیدار شدیم برای صبحانه به حیاط رفتیم و واقعا صبحانش در این فضا بسیار دلچسب بود و دور تا دور حیاط ، لاکپشت های بزرگ و کوچیک احاطه کرده بودن که تا حالا این همه لاکپشت یه جا ندیده بودم و واقعا جالب بود و بعد از خوردن صبحانه آماده شدیم و رفتیم بیرون، میخواستم به جزیره کبوتر بروم و عصری هم به ساحل معروف lady beach. با پیاده روی به جزیره کبوتر رسیدیم که کشتی های تفریحی زیادی در اطراف اونجا بود و میتونستی بلیط تهیه کنی و در تایم مشخص حرکت میکردن، ما همچنان رفتیم تا به جزیره کبوتر رسیدیم و در آنجا قلعه سنگی و بنای تاریخی زیبایی وجود داشت و محل پیاده روی بسیار خوب بود که کلا با گل و درخت و... احاطه شده بود.
در اینجا بازدید رایگان بود و تقریبا 2 ساعتی در اونجا چرخیدیم و بعد به هاستل برگشتیم کمی استراحت کردیم و ازونجا تاکسی گرفتم و به ساحل لیدی بیچ رفتیم . هوا بسیار خوب بود و مردم زیادی برای تفریح در آنجا بودن و در تمام خط ساحل پر از رستوران و کافه و مغازه بود . اونجا یکم شنا کردیم و آریا هم شن بازی کرد و عصری هم دنبال رستوران خوب گشتیم و شام رو هم همونجا خوردیم که منظره واقعا به یاد ماندنی داشت و غروب خورشید واقعا آرامش بخش بود. بعد از غروب دوباره تاکسی گرفتم و به هتل برگشتیم.
روز پنجشنبه یکی از بهترین روزای سفرم بود و صبح زود از خواب بیدار شدیم و صبحانه خوردیم و کوله پشتی رو آماده کردیم و راهیه ماجراجویی شدیم. امروز میخواستم به سایت تاریخی افسوس و غار آنجلس، آرتمیس و روستای بسیار زیبای شیرینجه برویم. خلاصه تاکسی گرفتیم و به ترمینال رفتیم و ازونجا سوار اتوبوس شهر سلجوق شدیم که در نزدیکی شهر و نرسیده به سلجوق پیاده شدیم و اونجا چند تا تاکسی وجود داشتن که ما را در تمامی طول مسیر همراهی میکردن.
با کلی چونه زدن با 500 لیر راضی شد و اول ما را به غار تاریخی اصحاب کهف و بعد سایت تاریخی افسوس و بعد به شهر سلجوق میرفتیم و اونجا از یکی از عجایب هفتگانه یعنی معبد آرتمیس بازدید میکردیم و در نهایت ما را به روستای شیرینجه میبرد و تمام. کلا 6 ساعتی دربست با ما بود. ازونجا حرکت کردیم و اول از همه به غار آنجلس رسیدیم هر چند اول ظهر و خلوت بود اونجا را کامل گشتیم و خیلی برای ما جالب بود که زمانی اصحاب کهف در اینجا بودن هر چند زیاد به این مکان تاریخی نرسیده بودن و میتونستن بهتر بهش رسیدگی کنن، البته این مکان رایگان بود و بلیطی نمیخواست.
بعد از غار اصحاب کهف سوار تاکسی شدیم و ما را به سایت تاریخی افسوس برد همین رو بگم که عظمت این سایت هیچ وقت از ذهنمون پاک نمیشه و حتما آدم باید خودش اونجا باشه و با چشم خودش ببینه تا بتونید به گذشته های بسیار دور سفر کنید و تاریخ را جسم و روح خودتون لمس کنید. بلیط این سایت برای هر نفر 180 لیر بود که واقعا ارزش داشت و 4 ساعت تمام در اینجا بودیم . مسیر پیاده روی زیادی داشت و توریست های زیادی از اکثر نقاط جهان در اینجا بودن و همه مشغول بازدید و عکس گرفتن از این بنایای تاریخی بسیار زیبا بودن.
بعد از اینجا و پیاده روی طولانی به مسیر خروجی سایت رفتیم و اونجا استراحت کوچیکی کردیم و روباره سوار تاکسی شدیم و به شهر سلجوق و بعد به معبد آرتمیس که یکی از عجایب هفتگانه هستش رفتیم هر چند غیر از یک ستون چیزی از این بنای عظیم باقی نمونده بود و یه لک لک زیبا روی آن ستون لانه کرده بود در اینجا هم بازدید رایگان بود و بازدید از اینجا کلا نیم ساعت طول کشید و دوباره سوار تاکسی شدیم و به راه افتادیم.
بعد از تقریبا یک ساعت به روستای بسیار زیبا و به یادماندنی شیرینجه رسیدیم و اینجا بود که کارمون با راننده تموم شد و 500 لیر را بهش دادیم، این روستا واقعا حال و هوای خاص خودش رو داره و هر چی بگم ، کم گفتم . مردمی به شدت مهمان نواز دارن ، تمام کوچه ها و خانه ها از گل و گیاهان معطر پر شده ، انگار در بهشت هستید همه جای روستا بوی گل یاس میومد اکثر اهالی بومی روستا مشغول به کار و صنایع دستی هستن، محصولات محلی از قبیل میوه های خشک و دوشاب، انواع مربا ، صابون های دست ساز و کلی چیزای دیگه به وفور پیدا میشه. اگه بخوام نمونه این روستا را با ایران مقایسه کنم میتونم بگم شبیه جواهرده در ایران هستش البته با چاشنی روحیه شاد و خندون بیشتر.
در اینجا هم توریست های زیادی دیده میشدن که از این مناظر لذت میبردن. وقتی ما به این روستا رسیدیم آریا خوابیده بود و رفتیم یه مغازه قهوه فروشی و آریا رو اونجا قرار دادیم تا راحتتر بخوابه و یکم استراحت کنه ما هم از قبل تعریف قهوه فروشی های اینجا رو شنیده بودیم و اون آقای مهربان اول از همه بالش برای آریا آورد و بعد مشغول درست کردن قهوه برای ما شد که یکی از بهترین قهوه های عمرم را در آنجا خوردیم که برای 2 نفر 50 لیر شد.
بعد از اینکه یکم خستگی در کردیم و آریا هم بیدار شد دیگه رفتیم و کل روستا رو پیاده روی کردیم و واقعا انگار تکه ای از بهشت را پیدا کرده باشید، بود. اونقدر از مناظر و زیبایی های اونجا لذت بردیم که گفتم ای کاش 1 شب در اینجا اقامت داشتم البته تمام کوچه ها پر از هاستل بود و از 400 لیر به بالا قیمت ها شروع میشد. تقریبا 3 ساعت در این روستا بودیم و واقعا نمیتونستیم ازش دل بکنیم ولی دیگه به خاطر تاریکی هوا و نبود وسیله نقلیه بهتر بود که بریم و اونجا سوار اتوبوس سلجوق شدیم و از اونجا هم سوار اتوبوس کوش آداسی، و به هاستل برگشتیم.
وقتی به هاستل برگشتیم خیلی خسته و گرسنه بودیم که دوباره رفتیم بیرون و تا شام بخوریم و همچنین خیلی هوس باقلوا هم کرده بودم که یه مغازه خوب پیدا کردیم و بعد از شام به اونجا رفتیم وقتی کاملا سیر شدیم به هاستل برگشتیم و برای فردا یعنی روز جمعه برنامه ریزی کردیم که میخواستیم به پارک آبی بریم.
خوب جمعه آماده شدیم و پارک آبی تورتوگا را انتخاب کردیم که در جنوب کوش آداسی هست و تقریبا نیم ساعت با اونجا فاصله داشتیم که اصلا با تاکسی به صرفه نبود چون حداقل 200 لیر میگرفتن، پس ناچار به مرکز شهر رفتیم جایی که ایستگاه اتوبوس ها در آنجا قرار داره و با سوال و پرس و جو گفتن که سوار اتوبوس شماره 6 بشیم که دقیقا ما را در دم در پارک آبی پیاده کردن. این پارک خیلی تعریفش رو شنیده بودم و حتی مناسب کودکان و خانواده هم بود که هزینه هر نفر بزرگسال 250 لیر بود و واقعا همه چی مرتب و منظم بود و تمامی بازی های مناسب کودکان و بزرگسالان را داشت ، آریا هم که وقتی از بازی خسته شد گرفت خوابید و ما هم که می خواستیم در پارک تفریح کنیم آریا را بردیم بخش کودکان که kids club نام داشت و در اونجا والدین بچه هاشون رو به مربی ها میسپردند که دقیقا مثل مهد کودک بود البته با امکانات بسیار فراوان و بازی های بیشتر.
خلاصه آریا را بردیم اونجا و در اتاق مخصوص خواب، روی تخت گذاشتیم که خوابیده بود و به اون مربی های خانوم سپردیم و با خانومم رفتیم برای تفریحات آبی. البته نیم ساعت بعد دوباره برگشتیم کلوپ بچه ها که خاطرمون جمع بشه و دیدیم آریا بیدار شده و خیل شاد و خندان، داره با بچه های دیگه بازی بازی میکنه و نقاشی میکشه. کم کم عصری که همه خسته شدیم رفتیم ایستگاه و منتظر اتوبوس شدیم و بعد از نیم ساعت در مرکز شهر پیاده شدیم سری به مسجد کوش آداسی زدم و یکم در بازار گشتیم و شام خوردیم و دیگه برای خواب به هاستل برگشتیم و فرداش یعنی شنبه بعد از 4 شب اقامت در کوش آداسی به آلاچاتی میرفتیم.
شنبه صبح زود بیدار شدیم و وسایلمون رو کامل جمع کردیم و بعد از صبحانه به ترمینال رفتیم و چون مستقیم به آلاچاتی اتوبوس نداشتن مجبور شدیم اول به ازمیر بریم و بعد ازونجا دوباره اتوبوس عوض کردیم و به آلاچاتی رفتیم کلا این پروسه 3 ساعت طول کشید که به آلاچاتی رسیدیم اونجا در میدان اصلی پیاده شدیم و با 10 دقیقه پیاده روی به هاستل Sari Gelin Alacati که قبلا رزرو کرده بودم رسیدیم که واقعا تمیز بود و همه جا برق میزد یه بالکن زیبا رو به باغ داشت و توی باغ هم که صبحانه صرف میشد و هم میتونستی بری اونجا بشینی و از منظره زیباش لذت ببری.
اتاق ما 2 تخته بود که اینم شبی 400 لیر همراه با صبحانه رزرو کردم و میخواستم 2 شب در اینجا اقامت داشته باشم. چون آلاچاتی جای کوچیکی بود و همینقدر براش کافی بود. خیلی گرسنه بودیم و برای نهار به بیرون رفتیم تا حالا همچین کوچه های دلربایی ندیده بودم کلا با گل و گیاه تزیین داده شده بودن و اینجا هم کلا بوی گل یاس میداد و کوچه به کوچه در اینجا پر از کافه و رستوران و تفریحات شبانه بود کوچه هایی باریک و رنگارنگ و پیاده روی لذت بخش.
خلاصه یه جایی رو پیدا کردیم که نهار بخوریم و نهارشم واقعا خوشمزه بود که وقتی صورت حساب رو ازشون خواستم واقعا از تعجب شاخ دراوردم که یه نهار ساده که توی عکس میبینیدش، برای ما شد 350 لیر که نسبت به قیمت غذا در ترکیه بسیار زیاد بود!!!!!! دیگه اینبار با احتیاط بیشتر خوردنی میخریدم و اول قیمت میپرسیدم و بعد انتخاب میکردیم در اینجا همه چیز فوق العاده گرون بود و حتما باید قبلش سوال میکردید.
خوب بعد از نهار دوباره یه گشتی زدیم و به توربین بادگیر های آلاچاتی رفتیم که یکی از نماد های شهر زیبای آلاچاتی هست و واقعا زیبا بود و مثل بام شهر بود چون نمایی زیبا از کل شهر داشت . کلا در آلاچاتی صبح ها تا ظهر کلا خلوت بود و عصر ها کم کم مردم میومدن بیرون ولی دیگه شب ها واقعا غوغا بود و تا نصف شب جشن و پایکوبی بود من خودم به روحیه اینا واقعا حسودیم میشد که چقدر انرژی و روحیه شادی داشتن، هر چند تورم در ترکیه زیاد شده ولی باز هم مردم افسرده، ناراحت یا عصبی نبودن. متاسفانه توی کشور ما روحیه داغون، همیشه عزادار و افسرده هستیم که خودتون بهتر از من وضعیت رو میبینید.
خوب شب های آلاچاتی توی هر کوچه ای میرفتی بزم و شادی بود و شب هاش واقعا به یادماندنی بود ما هم تمام کوچه هاش رو گشتیم و بعد رفتیم یه جای خوب برای شام پیدا کنیم که اتفاقی چشمم به غذاخوری تایلندی افتاد و هوس نودل کردم همراه با برنج دودی مخصوص خودشون که فوق العاده خوش مزه بودن و حتی برای فردا شب هم دوباره به همینجا برگشتیم. دیگه تقریبا ساعت 2 شب بود که به هاستل برگشتیم و آریا هم خیلی وقت بود که خوابیده بود و در آغوش من یا مادرش جابه جاش میکردیم و از این شبگردی نهایت لذت رو بردیم.
خوب روز یکشنبه صبح تصمیم داشتم به چشمه بریم که بعد از خوردن صبحانه با 10 دقیقه پیاده روی به میدان اصلی آلاچاتی رفتیم و ازونجا بلیط چشمه گرفتم که با نیم ساعت به اونجا رسیدیم. چشمه هم یه شهر اسکله ای زیبا پر از قایق های بادی و گردشگری بود، خیابون ها و محل پیاده روی هم کلا سنگفرش بسیار زیبایی داشت که با گل های و گیاهان رنگارنگ تزیین شده بود انگاری نقاشی بودند و تا حالا این همه تنوع رنگ یکجا ندیده بودم. همینطور در امتداد مسیر قلعه جلو رفتیم و وارد قلعه چشمه شدیم که بلیط هر نفر 40 لیر بود و یکی از بناهای تاریخی چشمه می باشد و تقریبا 2 ساعتی در اونجا به گشت و گزار مشغول بودیم و دیدی 360 درجه از تمام چشمه داشت توی قلعه زیر یه درختی نشستیم تنقلات و میوه خوردیم تا کمی انرژی بگیریم که خیلی منظره زیبایی داشت و واقعا لذت بخش.
بعدا ز قلعه تقریبا دویست متر پایینتر کاروانسرای قدیمی چشمه وجود داشت که الان به هتل تبدیل شده و منم ازشون اجازه گرفتم و رفتم داخلش تا ازش بازدید کنم بر حسب ادب که اجازه بازید داده بودن ، گفتم اونجا قهوه هم بخوریم که خیلی خوش طعم بود. دوباره از کاروانسرا به راه افتادیم و از طرف اسکله میرفتیم که پر از مغازه و رستوران بود و قایق های تفریحی خودنمایی میکردن. البته اینو یادم رفت عرض کنم ما در اکثر شهرها حتما میوه های رنگارنگشان را تهیه میکردیم و چیزی که جای تعجب داشت با وجود اینکه میوه هاشون خیلی از مال ما زیباتر و خوشمزه تر بود قیمت هم خیلی کمتر از مال ایران بود برای مثال گیلاس تکدانه کیلویی 16 لیر، آلوچه 10 لیر، موز 14 لیر و..... فقط در کشور خودمون چیزای بی کیفیت را با قیمت نجومی باید خرید. غیر از بنزین که لیتری 25 لیر بود بقیه چیزها واقعا هم قیمت ایران بودن یا کمی بیشتر یا کمتر. این قیمت ها مال 1 ماهه پیش هست عرض کردم.
خوب بعد از تقریبا ۵ ساعت گشتن در چشمه، دوباره سوار اتوبوس شدیم و به آلاچاتی برگشتیم. بعد کمی استراحت در هاستل دوباره به کوچه های رنگارنگ برگشتیم که از آخرین روزمان در این بهشت گمشده لذت ببریم. به یه مغازه شیرینی فروشی رفتیم و اونجا دسر خوشمزه همراه با شیرینی ماکارون و چایی خوردیم که واقعا طعم عالی داشت. توی کوچه ها تا پاسی از شب پیاده روی کردیم که نصف شب به یه مغازه چایی فروشی مخصوص رفتیم که خیلی با تشریفات بودن و طعمشم فوق العاده بود، دیگه وقتی خیلی خسته شدیم به هاستل برگشتیم و برای فرداش یعنی دوشنبه صبح به ازمیر میرفتیم و اونجا هم ۲ شب اقامت داشته باشیم.
روز دوشنبه صبح زود بیدار شدیم و صبحانمون رو خوردیم، وسایل رو از قبل آماده کرده بودیم و اتاق را تحویل دادیم به میدان اصلی آلاچاتی رفتیم و متاسفانه حجم مسافرا زیاد بود و اونجا 2 ساعت معطل شدیم و بعد سوار اتوبوس ازمیر شدیم که بعد از 1 ساعت ونیم به ازمیر رسیدیم و اتوبوس ما را در شرقی ترین نقطه ازمیر پیاده کرد که من فکر میکردم به ترمینال ازمیر میره، و واقعا فاصلش تا کوناک که من در آنجا هاستل گرفته بودم زیاد بود و اصلا تاکسی به صرفه نبود پس ناچارا رفتم و ازمیر کارت گرفتم و از طریق مترو و اتوبوس بعد از 1 ساعت خودم را به هاستل Lotus Garden hostel رسوندم و واقعا خسته شده بودیم .
این هاستل در بازار کوناک واقع شده بود که از سایت تاریخی آگورا پیاده 10 دیقه فاصله داشت این هاستل حال و هوای خانه دانشجویی داشت و در طبقه پایین 2 تا اتاق بزرگ وجود داشت که یکیش خوابگاه دختران و اتاق دیگری خوابگاه آقایون بود و یه حیاط دلباز و زیبا داشتن که یه خانوم جوان کم سن و سال همراه با دوستاش این هاستل را با بهترین حالت ممکن اداره میکردن و قوانین سخت و جالبی داشتن. اتاق خانوادگی هم در طبقه بالا بود که کلا 2 تا اتاق خانوادگی داشتن و ما در یکی از اونا ساکن شدیم تا حالا اتاق اینقدر بزرگ ندیده بودم که البته همین خونه قدمت بیشتر از 80 سال داشت و سقفش مثل خانه های قدیم بالای 6 متر داشت برای ما جالب بود.
این هاستل رو با قیمت شبی 350 لیر همراه با صبحانه رزرو کردم که قیمت پایینش هم به خاطر خدماتش بود برای مثال سرویس بهداشتی و حمام اشتراکی بودن و آشپزخانه کاملی داشت که خانومم اونجا آشپزی هم کرد برای ما اقامت در این هاستل واقعا لذت بخش بود و با همچین محیطی اصلا مشکلی نداشتیم خود مسئول این هتل گفت تا حالا هییچ ایرانی به این هاستل نیومده چون اکثرا با تور ازمیر سفر می کنن و همچنین گفت تا حالا کسی با بچه کوچیک اینجا نیومده و از این بابت خیلی ابراز خوشحالی میکرد که آریا رو میدید و باهاش بازی میکرد. اکثر مسافرای این هاستل از خانوم و آقا همشون ژاپنی بودن و هر کی سرش توی کار خودش بود یکی مشغول درس بود، یکی لبتاب، خواندن کتاب و...... شب ها هم همه دور هم در حیاط جمع میشدن و در یک فضای دوستانه و صمیمی با هم بگو بخند میکردن. ببخشید توضیحاتم در مورد این هاستل اینقدر طولانی شد چون برای ما خیلی جالب بود، خوب بعد از استراحت و خواب کافی به بیرون رفتیم و شام رو نزدیک هاستل از یک رستوران ایرانی خوردیم و شب هم در خط ساحلی پیاده روی کردیم و چون هواش یکم خنک بود زودتر به هاستل برگشتیم.
روز سه شنبه که آخرین روز ما در ازمیر بود برنامه فشرده ای داشتیم تا بتونیم به جاذبه های ازمیر بریم و بازدید کنیم. بعد از صبحانه کوله پشتیم رو آماده کردم و رفتیم بیرون ، در ازمیر اولین چیزی که خیلی برامون جلب توجه میکرد سطح قیمت های پایین نسبت به کوش آداسی و آلاچاتی بود و واقعا هزینه تاکسی، خورد و خوراک، لباس و سوغاتی و... کلا ارزونتر بود پس خانومم تصمیم گرفت از بازار کوناک یکم وسایل بخره و با آریا 2 تایی باهم 2 ساعتی گشتن و منم که قبلا باهاش هماهنگ شده بودم تنهایی به سایت تاریخی آگورا رفتم و از اونجا بازدید کردم که بلیطش 40 لیر بود.
بعد از این برنامه، با خانومم همدیگر رو پیدا کردیم و تصمیم داشتیم به تله کابین ازمیر و بام ازمیر برویم که از طریق مترو بعد از 1 ساعت به محل مورد نظر رسیدیم و و از طریق ازمیر کارت بلیط 25 لیر برای هر نفر در تلکابین رو پرداخت کردم که بعد از 15 دیقه با تلکابین به بام ازمیر رسیدیم. منظرش بسیار زیبا بود و تمام شهر کاملا پیدا بود. بعد از تقریبا 1 ساعت دوباره با تلکابین به پایین اومدیم و از طریق اتوبوس و مترو به مسیر آسانسور تاریخی ازمیر رفتیم و از آنجا هم بازدید کردیم که رایگان بود. کوچه منتهی به آسانسور پر از کافه بود و سوار آسانسور شدیم.
اونجا هم مثل بام ازمیر اما در مقیاس کوچکتر بود و توریست های زیادی اونجا بودن . بعد از آسانسور دوباره به میدان ساعت برگشتیم و آریا مشغول دونه دادن به کبوترهای زیبا بود و کمی اونجا موندیم. آخرین جایی که میخواستم بازدید کنم قلعه کادیفی کاله بود و تاکسی گرفتم و ما را تا دم در اونجا برد. قلعه ازمیر در بالاترین نقطه کوناک بود و منظره زیبایی از غروب خورشید رو داشت و اونجا 2 ساعتی موندیم و از مناظرش لذت بردیم و کم کم به هاستل برگشتیم ، دیگه سفر ما در عروس دریای اژه تموم میشد و فرداش یعنی چهارشنبه صبح ساعت 10 به شهر وان پرواز داشتیم.
روز چهارشنبه فرا رسید و و از طریق مترو به فرودگاه رفتیم و سر ساعت مشخص پرواز صورت گرفت. تقریبا ساعت 2 به شهر وان رسیدیم که نسبت به هفته قبل که هواش خیلی سرد بود اینبار هوا کاملا تابستانی بود و اون آقای آشنام با ماشین خودم زحمت کشید و اومد فرودگاه دنبالم گه ازش اجازه گرفتم امشب رو در هتل بمانم چون اونطوری راحتتر بودم خلاصه هتل sardur نزدیک هتل مشهور الیت را رزرو کردم که شبی 400 لیر بود البته هتل الیت رو هم استعلام کردم و شبی 900 لیر بود و اصلا به صرفه نبود.
اگه یادتون باشه گفتم که ازمیر برای ما ارزون بود و... حالا توی شهر وان میتونم بگم حتی از ازمیر هم خیلی ارزونتر بود. بیخودی نیستش شهر وان اینقدر برای سفر و خرید مشهور شده. واقعا میشه گفت قیمت ها مفت بود . بعد از کمی استراحت توی هتل رفتیم و نهار مفصلی خوردیم و منم ماشینم رو کارواش بردم . بعدا رفتیم بازار و یکم خرت و پرت خریدیم و تا شب بیرون بودیم. شب هم به هتل برگشتیم و استراحت کردیم و صبح روز بعد یعنی پنجشنبه بعد از صرف صبحانه وسایل رو جمع کردیم داخل ماشین گذاشتیم . البته اینبار تصمیم داشتم به جای مرز رازی از طریق مرز سرو و ارومیه برگردم که بعد از چهار ساعت به مرز سرو رسیدیم و واقعا مناظرش زیبا بود مخصوصا روستای با صفای *گور* در نزدیکی مرز سرو. اینطوری بود که سفر 11 روزه من به پایان رسید.
دوستان خوبم امیدوارم از این سفرنامه خوشتون اومده باشه و ممنونم که تا آخرش رو خوندید فقط چند نکته پایینی رو عرض کنم:
کل هزینه من توی این سفر 800 دلار بود. در مورد عکس ها و مکان های تاریخی کمتر توضیح دادم و اگه اطلاعات بیشتری خواستید میتونید در گوگل سرچ کنید. هاستل هایی که معرفی کردم اگه خواستین بیشتر در موردش بدونید میتونید توی گوگل مپ یا سایت بوکینگ نگاه کنید. هاستل هایی که من رزرو کرده بودم بابت هیچ کدومشون پیش پرداختی یا پولی پرداخت نکرده بودم اصلا واسه ما ایرانی ها امکان پذیر نیست و شماره این هاستل ها رو از طریق گوگل مپ درمیاوردم و بعد باهاشون تماس میگرفتم یا از طریق واتساپ ارتباط برقرار میکردیم و رزرو میکردم. ببخشید که عکس های من یکم زیاد بود البته توی کل سفر به اندازه 45 گیگ که شامل 1800 عکس و فیلم بود محتوا جمع کردم، دیگه اینطوری بود که عکسام در سفرنامه هم زیاد شد.
از سایت لست سکند عزیز هم واقعا ممنونم که همچین محیطی رو برای اشتراک سفرنامه ها قرار داده، خودم قبل از سفر، سفرنامه های زیادی رو در این سایت خوندم که واقعا آموزنده بود و نکات زیادی رو یاد گرفتم که تونستم همچین سفری رو برنامه ریزی کنم.
نویسنده: نوید امتیاز