سفرنامه اصفهان
روزهای آخر خدمت سربازی من، همزمان با تعطیلات عید فطر شده بود و از لحاظ روحی به شدت دنبال یک مسافرت بودم که این چند روز پایانی سریعتر، تمام شود. به همین خاطر، تصمیم به یک مسافرت چند روزه در تعطیلات عید فطر گرفتم، ابتدای تصمیم داشتیم به شمال کشور و ترجیحا به استان گیلان سفر کنیم، ولی شلوغی جاده های شمال و نبود محل اقامت خالی در شمال کشور، ما را مجبور کرد به سمت دیگه ای برویم و چه مقصدی بهتر از اصفهان زیبا در این فصل زیبای اردیبهشت ماه.
البته شیراز هم در این ماه بسیار دیدنی و عالی است ولی با تحقیقی که در سایت های رزو هتل انجام دادم، متوجه شدم در بازه مذکور به هیچ عنوان امکان پیدا کردن اقامتگاهی در شیراز وجود ندارد.
اینجا لازم است که خدمت دوستان لست سکند عرض کنم که زیبایی ها اصفهان و دیدنی های این شهر فوق العاده بر کسی پوشیده نیست، و کمتر ایرانی هست که از این شهر زیبا دیدن نکرده باشه، هدف من از نوشتن این سفرنامه بیشتر، ارائه عکس های زیبا از جاهای دیدنی اصفهانه و عملاً در یک بازه سفر سه تا چهار روزه به هیچ عنوان نمیشه از همه جاذبه ها این شهر دیدن کرد.
روز اول سفر
صبح روز دوشنبه 12 اردیبهشت، ساعت هفت صبح تهران را به مقصد شهر زبیا اصفهان ترک کردیم. شب قبل مسیر تهران به اصفهان را از طریق گوگل مپ چک کردم و مطابق با مسیر نقشه، ترافیک کاملا عادی بود، صبح هم همین کارو تکرار کردم و باز هم مطابق با اطلاعات نقشه، مسیر کاملا عادی و بدون ترافیک در پیش بود. لذا از انتخاب اصفهان به عنوان مقصد مسافرت در این بازه زمانی، بیش از بیش احساس رضایت کردیم. این نکته رو هم بگم، مطابق با تقویم قرار بر این بود که دوشنبه عید فطر باشه ولی با دیده نشدن ماه در شب قبل، روز دوشنبه هم ماه رمضان بود و شاید این نکته باعث شده بود که عده ای از مردم اون روز را هم در خانه بمانند و روزه داری کنند، خلاصه هرچی بود مسیر پیش روی ما بدور از ترافیک بود.
برای صرف صبحانه در اقامت بین راهی مهر و ماه توقف کردیم و فکر می کردیم نهایتا تا یک ساعت مجدد به مسیر خواهیم برگشت ولی شلوغی این مجموعه، یکی دو ساعتی وقت مارا گرفت. به این صورت که وقتی وارد این مجموعه شدیم، به طبقه بالا رفیتم برای صرف صبحانه، از بین رستوران های طبقه دوم فقط دو رستوران ارائه خدمات صبحانه می دادند، یکی به صورت منویی و انتخابی و دیگری به صورت سلف سرویس، متاسفانه چون جهت پله برقی به سمت رستوران با منوی انتخابی بود، من و همسرم رستوران سلف سرویس را دیر دیدیم، مسئول رستوران در ابتدا اعلام کرد که هر سفارش 10 تا 20 دقیقه به طول می انجامد ولی این مدت زمان برای ما تا یک ساعات و ده دقیقه افزایش پیدا کرد و چه دعواهایی در طبقه دوم شکل نگرفت.ولی خلاصه ما صبحانه را خوردیم و در این مجموعه خوب( به غیر از صبحانه) چرخیدم و مجدد به مسیر اصفهان برگشتیم.
در برنامه سفر رو بر این اساس چیدیم که در روز اول حسابی شهر کاشان را بگردیم و ببینیم ولی وقتی به کاشان رسیدیم، دیدم خیر، نمیشه! ابتدا به سمت باغ فین حرکت کردیم، تقریباً از دو سه کیلومتری باغ فین، حرکت ماشین ها به شدت آهسته و قفل شد و حکایت از این داشت که باغ فین به شدت شلوغه. وقتی به در باغ فین رسیدم از حجم مردمی که فقط تو صف خرید بلیط برای باغ فین بودن به وحشت افتادم. به خانمم با نامیدی گفتم بریم برای خانه های تاریخی کاشان که از جاهای دیدنی کاشان هست، اگه اون ها هم شلوغ بودند به ناچار مجدد به سمت اصفهان حرکت می کنیم.
البته اینم بگم که ما بارها باغ فین اومده بودیم ولی زیبایی این باغ باعث میشه شما هر بار بخواهید مجدد از این مجموعه دیدن کنید. خلاصه به سمت خانه های قدیمی حرکت کردیم. این بار برای اینکه در ترافیک های نزدیک اماکن تاریخی، وقت امون تلف نشه، زودتر پارک کردم و از کوچه و پس کوچه های کاشان شروع کردیم به پیاده روی، و چقدر هم کار خوبی کردیم، به این خاطر که هم بافت کوچه های کاشان را کامل دیدیم و هم اینکه در کوچه های تنگ، ماشین های زیادی روبه روی هم در اومده بودند و ترافیک قفل شده بود و هیچ کسی هم نمی توانست کل مسیر رو دنده عقب برگرده
در این بین تا به خانه های تاریخی برسیم دو تا مورد باحال هم دیدم، اولیش پیرمرد باحالی بود که با صدای بلند پشت موتور برای خودش می گفت، آخه ملت این خشت و گل های خرابه دیدن چی داره که این همه آدم بلند شده اومده اینجا! دومیش هنگامی بود که در مسیر برای رفتن به خانه ها از حیاط حرم امامزاده سلطان امیر احمد عبور کردیم، روحانی متولی امام زاده راه را برای مردمی که به قول خودش حجاب خوبی نداشتد، بسته بود و اجازه ورود به حیاط را نمی داد، در حالی که همه قصد عبور داشتند. خلاصه ما که رد شدیم و یه نمیچه زیارتی هم کردیم.
اول از همه به خانه تاریخی طباطبایی ها رسیدیم و از این خانه زیبا بازدید کردیم. فکر کنم عکس ها کاملا مشخصه که چه حجم زیادی از مردم در حال بازدید بودند و تقریبا پیدا کردن یه کادر خالی برای عکاسی بسیار بسیار سخت بود.
ولی خلاصه ما یکی از حیاط ها را پیدا کردیم که جمعیت کمتری به اون سمت می آمد، لذا تا توانستیم عکس گرفتیم.
پس از بازدید از این خانه، به سمت خانه عامری ها حرکت کردیم، که در مسیر به یک مجتمعه باحال گلاب و عرقیجات گیری رسیدیم، که در حال توضیح و پذیرایی از مردم بودند. اونجا هم باحال بود
شانس آوردیم و به موقع به خانه عامری ها رسیدم، به این خاطر که این مجموعه فقط یه خانه تاریخی نیست و به یک هتل هم تبدیل شده، لذا از ساعت 12 به بعد جهت رفاه حال مسافر های خود مجموعه، اجازه بازدید به بازدیدکنندگان نمی دهند. اینم بگم که هزینه بلیط اش یکم بالاتر بود نسبت به بقیه جاهای کاشان.
وقتی خانه عامری ها بود یکم هوا گرم شده بود و یه نوشیدنی خنک می توانست کلی حالمون را سرحال بیاره. به همین خاطر رفتیم به کافی شاپ یا شربت خانه خانه عامری ها که در طبقه پایین خانه عامری ها بود.
بعد از تازه شدن نفس امون مجدد به سمت باغ فین حرکت کردیم که شاید بشه از این باغ بازدید کرد و سپس به سمت اصفهان حرکت کرد ولی، جمعیت کم که نشده بود بیشتر هم شده بود. پس با نا امیدی به سمت اصفهان حرکت کردیم که بیش از این زمان را از دست ندهیم. بعد از شروع حرکت و سپری شدن مدت زمانی، تابلوهای شهر نطنز خودنمایی کرد، به خانم گفتم یه دوری بزنیم در این شهر ببینیم چه خبره؟ که خانم هم اوکی داد رفتیم داخل شهر و چقدر هم باحال شد این تصمیمی که در لحظه گرفتیم.
در شهر که می چرخیدم تابلو مسجد جامع تاریخی نطنز جلب توجه کرد و به مست این مسجد رفتیم. به مسجدی با کاشی کاری بسیار زیبا دیدم که در سکوت ایستاده، تقریبا هیچ مسافری برای بازدید نبود، ولی این همه زیبایی در این مسجد به واقع مستحق احترام بیشتری بود. درختی کهنسال در روبه روی مسجد قرار داشت که آرامشی عجیب داشت. متاسفانه درب مسجد بسته بود و ما فقط به سیاحت مسجد از بیرون پرداختیم.
در کوچه های اطراف مسجد، گشتی زدیم، کوچه های ساکت و خلوت، تابلو دو استاد سفالگر جلب توجه کرد و به سمت آن رفتیم. دو استاد که باهم رقابت می کردند در کوچه های که خالی از مسافر و بازدید کننده بود و هنر فوق العاده خود را به رخ هم می کشیدند.
مجدد به سمت مسجد و ماشین حرکت کردیم، در کنار مسجد تابلویی وجود داشت که اشاره به آتشکده داشت، به سمت آتشکده رفتیم، آتشکده غریبتر از مسجد و دو استاد کهنسال سفالگر. برام جالب بود که بنایی که روبه رو ام قرار داره مربوط میشه به دوران ساسانی، اگرچه نسبت به عکس هایی که در اینترنت وجود داشت این بنا مرمت شده و بازسازی شده ولی نباید اینقدر غریب می بود.
بالای شهر نطنز، کوهی قرار داره، که بالای کوه سازه ای گنبدی شکل خودنمایی می کنه، با سرچی که در اینترنت کردم متوجه شدم آن سازه هم تفرجگاهی برای شاهان بوده که احتمالا غریبتر از همه این مواردی باشه که دیدم.
دیدنی های زیبایی در شهر نطنز زیبا، دیدیم ولی بیشتر از اینکه انرژی بخش باشند به خاطر کم توجهی که به این اماکن شده بود با غم از این شهر بیرون اومدیم. حدود ساعت 5 بعد از ظهر به شهر زیبا اصفهان رسیدیم و مستقیم اومدیم هتل خواجو که از قبل رزرو کرده بودم. اتاق را بهمون سریع تحویل دادند، اتاق کوچک ولی تمیز بود و در کل برای شهر اصفهان که به طور پیوسته در گردش هستید، کوچک بودن یا بزرگ بودن اتاق زیاد مهم نیست.
بعد از کمی استراحت در حالی که هوا یکم تاریک شده بود به سمت پل خواجو حرکت کردیم. فاصله هتل تا پل خواجو کم بود و امکان پیاده روی تا هتل وجود داشت.
ابتدا تصور کردیم که آب با دبی بسیار کم در زاینده رود در جریان است به این خاطر که تا نزدیکی پل آب وجود داشت و وزش باد به آب حرکت می داد ولی بعد از دقت متوجه شدیم که آب در جریان نیست و فقط در بعضی از قسمت ها به ویژه نزدیک پل خواجو مقداری آب باقی مانده است که با وزش باد کمی شکل جریان به خودش می گیرد. دیدن زاینده رود خشک ،از نطنز ناراحت کننده تر بود. شب اول اصفهان را به لذت بردن از پل خواجو با زاینده رود بی آب گذراندیم البته محیط کافه های اطراف پل و خود مردم شهر که بسیار سرزنده هستند فوق العاده است.
روز دوم سفر
روز دوم سفر را پر قدرت شروع کردیم و برای بازدید از جاذبه های دیدنی اصفهان کجا بهتر از میدان نقش جهان برای بازدید و لذت بردن میشه وجود داشته باشه. حوصله اتون را سر نبرم، از صبح مشغول به این میدان زیبا شدیم و از جاذبه ها و دیدنی های لذت بردیم تا ظهر که از گرسنگی به خودمون اومدیم.
بعد از بازدیدی نسبتا طولانی از مسجد شاه، به سمت عمارت عالی قاپو رفتیم، ولی با صف بسیار شلوغ این عمارت روبه رو شدیم، لذا گفتیم اول به سمت مسجد شیخ لطف ا... بریم و بعد مجدد به سمت عالی قاپو بر می گردیم.
مسجد شیخ لطف الله و کاشی کاری های بی نظیرش واقعا انسان را به وجد میاره، چرا اینقدر خوبه این شهر و زیبایی هاش. اگر یه لباس به رنگ آبی داشته باشید که به رنگ کاشی های مسجد نزدیک باشه، عکس هایی که در داخل مسجد خواهید گرفت از عالی به بی نظیر تبدیل میشه، با این فرض هردو از رنگ آبی در لباس هامون استفاده کردیم و نتیجه کار هم واقعا خوب و لذت بخش شده بود.
بعد از بازدید از مسجد مجدد به سمت عالی قاپو حرکت کردیم تا این کاخ زیبا را هم ببینیم ولی انگار باز شانس نداشتیم، صف جمعیت به طرز چشم گیری افزایش پیدا کرده بود و ما هم که به خاطر کرونا یکم مراعات می کردیم مجددا از بازدید از این کاخ منصرف شدیم و موکول به روزهای بعدی سفر کردیم
پس به سمت بازارهای اطراف میدان نقشه جهان حرکت کردیم و از صنایع دستی و زیبا اصفهان لذت بردیم.
هر از چند گاهی من از بازارچه ها بیرون می اومدم و نگاهی به عالی قاپو مینداختم که ببینم یکم خلوت تر شده که بشه ماهم برای بازدید بیایم ولی نه پیوسته جمعیت بازدید کننده از عالی قاپو بیشتر و بیشتر می شد.
دیگه از اینکه عالی قاپو را امروز بازدید کنیم کلا نامید شدیم ولی نمی شد وقت را ازدست داد، پس به سمت کاخ چهل ستون که فاصله کمی هم از میدان نقش جهان داشت پیاده به راه افتادیم. وقتی به در کاخ چهل ستون رسیدیم، باز هم جمعیت زیاد بود ولی دیگه ما اهل باخت دادن نبودیم پس به هر طریقی که شد بلیط گرفتیم و وارد این کاخ شدیم.
هرکدام از نقاشی ها این کاخ داستانی دارد ، باید پای هر نقاشی ایستاد و داستانش را خواند و لذت برد از این همه هنر.
نیم ساعتی بر روی صندلی های اطراف کاخ نشستیم تا از محیط باغ اطراف کاخ لذت ببریم، ولی دیگه گرسنگی یکم اذیت کننده شده بود. روز قبل با مشورتی که با یکی از دوستان خوب اصفهانی کرده بودم، تقریبا تمامی وعده های غذایی که در اصفهان بودم و رستوران هایی که می خواستم برم را انتخاب کرده بودم، برای ناهار به پیشنهاد دوستم گزینه اول ما رستوران شهرزاد اصفهان بود که بسیار معروف هم هست و جزو بهترین رستوران های اصفهان محسوب میشه، ولی با توجه به شلوغی اصفهان رفتن به این رستوران برای ناهار تقریبا غیر ممکن بود پس با پیشنهاد دوستم رفتیم سراغ رستوران حاج اسماعیل چلویی که بین خود مردم اصفهان محبوبیت خوبی داره.
از حق نگذریم، کیفیت غذای خیلی خوبی داشتند در این رستوران ولی با توجه به اینکه نسبت به خیلی جاها کمتر شلوغ بودند ولی خیلی معطل کردند. خلاصه بعد از یک صبح تا ظهر پر تلاش به سمت هتل جهت استراحت و بعد از اون بازهم اصفهان گردی برگشتیم.
برنامه امون برای گشت شبانه در اصفهان بازدید از محله جلفا بود، که طبق تعریف دوست عزیز اصفهانیم شب های زیبا و پر جنب و جوشی داره.
با توجه به حضور بازدیدکنندگان زیادی از این محل در شب، محله جلفا کافه های متعدد زیاد و زیبایی هم داره که هرکدوم آدم را مشتاق به بازدید از اونها می کنه. بعد از بازدید از محله جلفا، مجدد مزاحم دوست اصفهانی عزیزم شد و گفتم کجا می تونیم این ترکیب دوغ و گوش فیل را امتحان کنیم، که آدرسی هم که بهم داد یعنی گوش فیل عدالت، زیاد هم از محله جلفا دور نبود و رفتیم و این ترکیب سمی رو هم امتحان کردیم.
خوردن دوغ و گوش فیل به ویژه دوغ خوشمزه آن، چنان احساس خواب آلودگی در من ایجاد کرد که دلم می خواست همونجا گوشه خیابان بخوابم، ناچار مجدد به هتل بر گشتیم تا شب را استراحت کنیم و برای فردا آماده تر به سراغ زیبایی های تمام نشدنی اصفهان بریم.
روز سوم
شب قبل، سایت مربوط به بازدید از کلیسای وانک رو چک کردم و دیدم که بازدید از کلیسا از ساعت 8:30 آغاز می شود، پس ساعت ها رو کوک کردیم که صبحانه هارو زود بخوریم و به سمت کلیسا بریم که با توجه به جذابیت هاش باید بازدید کنندگان زیادی هم می داشت.
ساعت هشت صبح به محله جلفا رسیدیم و تاکسی مارا روبه روی میدان جلفا اصفهان پیاده کرد. اینجا من یکم سوتی دادم و با دیدن گنبد کلیسای بیت الحم، همسر را به سمت این کلیسا هدایت کردم و به تذکرات همسر توجهی نکردم، این شد که ما یه مقدار زمان از دست دادیم و تقریبا همان ساعت 8:30 به روبه روی کلیسای وانک رسیدیم.
این توضیح را بدهم خدمت دوستان، که کلیسای بیت اللحم، یکی از بزرگترین کلیساهای شهر اصفهان هست و به دلیل اینکه همچنان مورد استفاده ارامنه این شهر قرار می گیرد بازدید عمومی ندارد، که صد البته این مورد را همه عزیزان احتمالا بدانند. وقتی به درب کلیسا رسیدیم، تعداد زیادی بازدیدکننده در صف منتظر ورود دیدیم و ماهم به جمعیت اضافه شدیم. پس اگر قصد بازدید از این کلیسا را دارین حتما ساعت ابتدایی بروید که بسیار شلوغ خواهد شد.
داخل کلیسای وان سرشار از زیبایی است، تصاویر و قاب های نقاشی این کلیسا با وجود اینکه برای بار سوم بود که می دیدم بازهم زیبا و خیره کننده بود. در این بین یکی از بزرگواران ارمنی که مسئول موزه هم بود از آمار بالای مهاجرت بین ارامنه می گفت و اینکه تقریبا در برخی از شهرهای بزرگ تعداد ارامنه از انگشت های یک دست هم کمتر شده است، این مورد حسابی ناراحت کننده بود.
بعد از بازدید از کلیسا، به سمت خانه ملاباشی اصفهان رفتیم، این خانه که به خانه معتمدی نیز مشهور است از خانه های زیبای شهر اصفهان است که عکس های آن در اینستاگرام به شدت پرطرفدار شده است. اما غافل از اینکه صاحب خانه، تعداد بسیار کمی بازدید کننده که از قبل در سایت رزرو کرده باشند را پذیرش می کنه، وقتی پشت درب بودیم سایت هارا هم چک کردیم دیدم که تا یک هفته هم زمانی برای بازدید وجود ندارد. پس سرخورده و ناراحت شروع کردیم به پیاده روی در نزدیکی خانه ملاباشی، که یکی از مغازه دار ها بهمون گفت برید انگورستان ملک، هم بازه و هم خلوت و چه پیشنهاد خوبی هم داد.
شاید اگر سریال خاتون را تماشا کرده باشید متوجه می شوید که بعضی از لوکیشن های فیلم برداری، به ویژه محل هایی که مربوط به اندرونی قاجار است در این خانه فیلم برداری شده است.
معرفی لوکیشن فیلم و سریال های معروف
ظاهراً و طبق گفته های راهنمای ها موجود در این عمارت، بخش زیادی از انگورستان در پروژه های توسعه ای و خیابان سازی های اصفهان از بین رفته و فقط بخش کوچکی از این باغ ها و عمارت اصلی باقی مانده است. بخشی از عمارت هم مسقف شده که در همان زمان مورد استفاده برای مراسم های مذهبی بوده است.
در این عمارت اشیای تزئینی جالبی وجود داره، که یکی از اون ها را در عکس پایین مشاهده می فرمایید. در مراسم ها داخل ظرف شیشه ای را از آب پر می کردند و ماهی قرمز داخلش قرار می دادند، که به نظرم کار زیبا و خلاقانه ای بوده.
بعد از خارج شدن از این عمارت زیبا و گرفتن چند عکس با سر در ورودی زیبای این عمارت، به سمت عمارت مشیر رفتیم.
حالا خانه مشیر ملک کجاست؟
خانه تاریخی مشیرالملک انصاری که متعلق به وزیر دوره قاجار است اثری ارزنده در تاریخ معماری ایران محسوب میشود. این خانه از دو جهت نسبت به بناهای دیگر قاجار برتری دارد، طراحی و ساخت سلطنتی آن و پیشرو بودن در هنر معماری باعث تمایز آن شده است.
البته پاراگراف بالا، به هیچ عنوان بیانگو تاریخ این خانه نیست و فقط جهت آشنایی کلی با بنا اشاره شده است. به نظر من برای بازدید از این خانه باید حسابی وقت گذاشت و با حوصله بازدید کرد، شیشه کاری های فوق العاده، آینه کاری های زیبا، معماری عالی و ...، واقعا یکی از زیباترین عمارت های ایران همین عمارت مشیر می باشد.
عمارت مشیر حسابی خستگی گردش صبح را از بین برد، به ویژه اینکه یک کافه بسیار زیبا هم در این عمارت هست که لذت این مکان را چندین برابر می کند.
بعد از صرف یک میان وعده مفصل، که تقریبا داشت جای ناهار را می گرفت و اندکی استراحت مجددا قصد گردش شهر اصفهان را کردیم. در این بین بود که یادم اومد ما اصلا هشت بهشت اصفهان را ندیدیم، پس به سمت هشت بهشت حرکت کردیم.
کاخ هشت بهشت که روزگاری زیباترین کاخ عالم نامیده میشده، اصلا در وضعیت خوبی نبود و نسبت به بقیه اماکن شهر اصفهان با بی ملایمتی بیشتری روبه رو بود. فضای اطراف باغ واقعا عالی بود ولی نقاشی های کاخ و دیواره ها تقریبا نابود شده بود و اثری هم از مرمت و تعمیر بر روی این کاخ مشاهده نمی شد و افسوس...
بعد از هشت بهشت به سمت هتل رفتیم، هتل خواجو در نزدیکی خیابان چهار باغ اصفهان که از زیباترین خیابان های شهر اصفهان بوده و هست قرار داره، پس حیف بود که پیاده روی در این خیابان با صفا را از دست بدهیم.
بعد از خوردن ناهار در ساعت 5 عصر، یکم استراحت کردیم که خستگی روز به در شه و برای برنامه شب، که بازدید مجدد از میدان نقش جهان بود آماده بشیم.
از شلوغی عکس ها مشخصه که مردم زیادی هم مثل ما، همین برنامه رو برای شب داشتند!! واقعا شب های میدان نقش جهان هم عالیه، یعنی هم باید روز اش تجربه بشه و هم شب این میدان زیبا مجدد به سمت عالی قاپو رفتم برای بازدید، ولی قسمتون نشد که نشد.
خلاصه بعد از کلی پیاده روی در شب میدان نقش جهان و کلی خرید، به هتل برگشتیم.
روز آخر و حرکت به سمت تهران
صبح زود بعد از صرف صبحانه وسایل را جمع کردیم به سمت تهران حرکت کردیم، یکم بابت اینکه آخرین روز تعطیلات بود نگران بودم که شاید حجم ترافیک بیشتر باشه ولی خداروشکر به راحتی تا تهران اومدیم. در راه برگشت بودیم که اخبار رادیو اعلام کرد که آب زاینده روز برای کشت بهار، باز خواهد شد و همین باعث شد افسوس ما چند برابر بشه از دوری از این شهر زیبا، که زاینده رود را هم خشک دیده بودیم.
در مسیر برگشت هم سعی کردیم بد نگذرونیم، یه استراحت کوتاهی در مجتمع بین راهی روناک کردیم. طراحی این اقامتگاه واقعا جالب بود، چشمه آبی هم وجود داشت که داخلش هم ماهی داشت، لذا اگر مسیرتون به اون سمت افتاد حتما یکی از گزینه های مناسب جهت استراحت خواهد بود.
سخن آخر:
هدف من از نوشتن این سفرنامه، فقط و فقط اشتراک چند عکس زیبا از زیبایی های تمام نشدنی شهر اصفهان بود، حتما اماکن بسیار زیادی دیگری هم بوده که دیدن آنها در این سفر قسمت ما نشد، شاید هم این موضوع یکی دیگر از جاذبه های شهر اصفهان باشه، که انسان رو مجدد مشتاق به سفر به این شهر زیبا می کنه.
نویسنده: علی مدحیان