سلام و وقت بخیر خدمت دوستان عزیز در سایت لست سکند امروز بالاخره بعد ازمدت ها زمان خالی بدست آوردم که سفرنامه و خاطرات سفر شیرازی که با همسرم به این شهر زیبا داشتیم، را اول برای خودم و بعد برای اشتراک گذاری با دوستان لست سکندی ثبت کنم. مثل سفرنامه های قبلی هدف از اصلی از این نوشتن این سفرنامه، اشتراک گذاری چندین عکس، از زیبایی های ایران عزیز است.
برنامه ریزی پیش از سفر:
10 فروردین 1402، نگاهی به تقویم روی میز انداختم، تعطیلات عید فطر بسیار وسوسه انگیز بر روی اردیبهشت ماه خودنمایی می کرد. به صورت اتفاقی، نگاهی به سایت های رزواسیون هتل در شیراز کردم و دیدم بلههههه، از الان برای این تاریخ، تقریبا 75 درصد هتل های شیراز پر شده و جای خالی ندارند، رفتم سراغ بلیط هواپیما، اوه اوه اون که از همین الان کامل پر شده!
یکم مردد شدم بین این که این تعطیلات بریم سفر خارجی مثلاً استانبول و یا اینکه بریم شیراز، هوای استانبول را چک کردم و دیدم فعلا یکم هوا سرده پس تصمیم را برای رفتن به شیراز گرفتم، ضمن اینکه هوای شیراز در ایده آل ترین حالت ممکن قرار داشت. پس مجدد رفتم سراغ سایت های رزواسیون هتل در شیراز برای انتخاب هتل و شروع به جست و جو کردم. با توجه به اینکه در بازه زمانی عید فطر، پروازهای شیراز پر شده بود، می بایست این سفر را زمینی می رفتیم.
پس برنامه سفر را به صورت یک شب توقف در اصفهان، سه شب در شیراز و در انتها یک شب شهرکرد برای مسیر برگشت در نظر گرفتم. الویت من در این سفر، بوتیک هتل ها و هتل های سنتی بودند، ولی با توجه به شلوغی شهر شیراز، تمام بوتیک هتل های شیراز پر شده بودند، مورد بعدی این بود که با توجه به اینکه با ماشین قصد سفر داشتم، وجود پارکینگ برای من الویت بالایی داشت.
پس به ترتیب، برای یک شب اصفهان، هتل سنتی اصفهان به قیمت یک میلیون و هشتاد هزار تومان، هتل الیزه شیراز به مدت سه شب به قیمت پنج میلیون و هفتصد هزار تومان و هتل پارسیان شهرکرد را به قیمت یک میلیون و صد تومان رزو کردم.
شروع سفر روز اول:
صبح ساعت هشت صبح، تهران را به مقصد شهر زیبای اصفهان ترک کردیم، مثل همه سفرهای بهاری، خنک های ابتدای صبح دیوانه کننده بود و با انرژی بسیار بالا به جاده زدیم. با توجه به اتفاقات سفر سال گذشته به اصفهان، تصمیم گرفتیم که صبحانه را از خانه برداریم و در استراحتگاه های بین راهی توقف نکنیم. سال پیش بیش از 2 ساعت برای صرف صبحانه در مجموعه مهر و ماه معطل شدیم
بله همانطور که از عکس بالا مشخص است، اسپانسر این سفر ما محصولات رامک و نامی نو می باشند. البته کاملا شوخی می کنم. بعد از صرف صبحانه، اولین ایستگاه ما برای گردش و لذت از سفر جاده ایم شهر زیبا کاشان بود.
این موتورها که در تصویر می بینید، یک گروه شش نفره از آلمان بودند که برای گشتن ایران به کشور زیبای ما سفر کرده بودند و واقعا چه موتورهای BMW باحالی داشتند. یکمی باهاشون هم کلام شدم و دیدم مسن ترین اونها، 65 سالشه، یکم برام تعجب آور بود، که با این سن از آلمان تا اینجارو با موتور اومده بود!
به کاشان که رسیدیم، به خانمم گفتم بیا باز یه سر به باغ فین بزنیم، سال گذشته شلوغی باغ فین موجب شد بی خیال بازدید این مجموعه تاریخی و بسیار زیبا بشویم. به باغ فین که رسیدیم، دیدیم خداروشکر، امسال شانس بازدید داریم. اتفاقا دوستان آلمانی هم در حال بازدید از مجموعه باغ فین بودند. تقریبا جمعیت اندکی در مجموعه وجود داشت و با خیال راحت می شد از این مجموعه زیبا بازدید کرد.
یک توصیه دوستانه در بازدید از جاذبه های تاریخی ایران، سرتون رو بالا نگه دارید!
حدود ساعت 4 عصر بود که شهر زیبای اصفهان رسیدیم. مستقیم به سمت هتل سنتی اصفهان رفتیم تا هم کمی استراحت کرده باشیم و هم سریع به بازدید از مناطقی از شهر زیبای اصفهان و جاهای دیدنی اصفهان برویم.
هتل سنتی اصفهان واقع دربافت تاریخی شهر اصفهان و در بازار اطراف نقش جهان می باشد. هتل پارکینگ مناسبی داره ولی فاصله ای 100 متری از هتل داره، یکم فقط دسترسی به پارکینگ با توجه به باریک بودن مسیر سخت می باشد ولی خیلی ترسناک نیست. در کل ما از اقامتون در این هتل راضی بودیم، فضای هتل به شدت آرامش بخش بود و اتاق ها تمیز بودند، فقط تجهیزات داخل اتاق کمی قدیمی و کهنه شده بودند. بعد از جابه جایی وسایل، ابتدای امر به رستوران هتل رفتیم، در واقع کافه هتل، اگر در این هتل اقامت هم نداشتید، کافه هتل به اسم کافه هیچ، واقعا جای تماشایی و آرامش بخشی هست.
بعد از ناهار، پیاده به سمت میدان نقش جهان حرکت کردیم. پیاده روی در بازار اصفهان بی نهایت لذت بخشه، زمان در این بازار سال هاست متوقف شده. بلاخره رسیدیم به نقش جهان!
بر خلاف باغ فین، امسال هم امکان بازدید از کاخ عالی قاپو برای ما فراهم نشد، کاخ در روزی که ما اصفهان بودیم، بازدید نداشت. این رو به فال نیک گرفتیم که مجدد برای دیدن اصفهان باید به این شهر زیبا بیاییم.
بعد از حدود یک ساعتی نشتن و لذت بردن از میدان نقش جهان، مجدد به سمت هتل برگشتیم تا اینبار با توجه به جاری بودن آب در زاینده رود، با ماشین به سمت پل خواجو برویم.
در کنار این پل زیبا، مجموعه شهرداری اصفهان خوش سلیقه به خرج داده بود و ماکت های بزرگی از ساختمان ها زیبایی که زمانی در اصفهان موجود بوده و اکنون از بین رفتن تحت عنوان نیمه گمشده شهر اصفهان به همراه توضیحات برای بازدید قرارداده بود. تقریبا تمامی این مجموعه ها، که هرکدامش می توانست جاذبه توریستی دیگری برای شهر اصفهان باشد، توسط حاکم وقت اصفهان به اسم ظل السلطان از بین رفته بودند. و چه بسیار حرف های ناپسندی که نثار این سلطان نکردیم.
زاینده رود پرآبی را برای همه اصفهانی ها و ایران آرزومندم، زاینده رود بدون آب، نیمی از جاذبه های اصفهان را کم می کند. در همین حال بودم که با یکی از رفقای اصفهانی تماس گرفتم و جویای احوالش شدم. به توصیه این دوستمون قرار شد سری هم به خیابان چهار باغ بزنیم که ظاهرا هم سنگ فرش شده و هم بخشی از آب زاینده رود به این خیابان هدایت شده بود. خلاصه به سمت چهار باغ رفتیم و شام هم از یکی از لقمه کبابی های چهارباغ، سه عدد لقمه کباب واقعا خوشمزه خریداری کردیم.
بعد از چهارباغ، مجدد به سمت هتل سنتی اصفهان رفتیم، صفای هتل با خنک تر شدن هوا بیش تر هم شده بود. اندکی در حیاط هتل نشستیم و بسیار لذت بردیم از یک شب اقامت در اصفهان زیبا.
روز دوم سفر:
صبح ساعت 8، برای صرف صبحانه به کافه هتل رفتیم، با توجه به اینکه هنوز مسیر طولانی تا شهر شیراز داشتیم و احتمال می دادیم که مسیر شلوغ باشد، سعی کردیم زود به سمت شیراز حرکت کنیم.
باتوجه به اینکه صبحانه هتل را به صورت مفصل زده بودیم، در طول مسیر برای ناهار توقف نکردیم. حدود ساعت سه چهار بعد از ظهر به مجموعه پاسارگاد رسیدیم. با توجه به فاصله 200 کیلومتری پاسارگاد با شهر شیراز، تصمیم گرفتیم به بازدید از این مجموعه برویم و در زمان صرفه جویی کنیم.
توضیح کوتاهی در مورد مجموعه پاسارگاد:
مجموعه میراث جهانی پاسارگاد مجموعهای از سازههای باستانی برجایمانده از دوران هخامنشی است که در شهرستان پاسارگاد در استان فارس جای گرفتهاست. این مجموعه دربرگیرنده ساختمانهایی چون آرامگاه کوروش بزرگ، پاسارگاد، باغ پادشاهی پاسارگاد، کاخ دروازه، پل، کاخ بارعام، کاخ اختصاصی، دو کوشک، آبنماهای باغ شاهی، آرامگاه کمبوجیه، ساختارهای دفاعی تل تخت، کاروانسرای مظفری، محوطه مقدس و تنگه بلاغی است.
این مجموعه، پنجمین مجموعه ثبتشده در فهرست آثار میراث جهانی در ایران است که در نشست یونسکو که در تیرماه سال ۱۳۸۳ در چین برگزار شد به دلیل دارا بودن شاخصهای فراوان با صد در صد آرا در فهرست میراث جهانی به ثبت رسید.
یکم آفتاب تیز بود ولی نسیم خنک بهاری خستگی را از بدن بدر می کرد. داخل مجموعه، اتوبوس هایی قرار داشت که با خرید بلیط امکان بازدید از کاخ ها دورتر فراهم می شد. ولی هوا به قدری خوب بود که تقریبا ما تمام مسیر را پیاده رفتیم و از سفرمون در تاریخ لذت بردیم. فضا و لوکیشن طوریه که تا صبح میشه عکس گرفت و لذت برد.
بعد از بازدید از پاسارگاد، به سمت نقش رستم رفتیم ولی متاسفانه ساعت بازدید تا 17 بود و ما کمی دیرتر رسیدیم.
به ناچار به سمت شهر شیراز مجدد به راه افتادیم تا به هتل الیزه برسیم. از قبل می دانستم که هتل الیزه از بافت تاریخی شهر شیراز به دور است ولی پاکیزگی، داشتن پارکینگ و تعاریفی که ازش شنیده بودم موجب شد که این هتل را رزو کنم. البته پر بودن دیگر هتل ها شیراز نیز بی تاثیر نبود. ابتدای امر دوری این هتل یکم تو ذوق امون زد ولی با تحویل اتاق، رفتار مودبانه پرسنل و تمیز اتاق ها، این مورد به کلی بر طرف شد.
یکم استراحت کردیم و چند قدمی در محله معالی آباد شیراز شروع به قدم زدن کردیم. خستگی مسیر خیلی زیاد بود به همین خاطر مجدد به هتل برگشتیم و تا شام رو در رستوران هتل بزنیم.
کیفیت غذای هتل واقعا مناسب و خوشمزه بود، فقط قیمت ها یکم از بیرون بالاتر بود. در انتهای شب هم با خستگی فراوان به اتاق برگشتیم و تا فردا رو پر شور شروع کنیم. با توجه به جاذبه های شیراز، اصلا زمانی نبود که بخواهیم به هدر بدهیم و باید زمان را به شدت مدیریت می کردیم.
صبحانه هتل با توجه به 4 ستاره بودن، یکم جا داشت متنوع تر باشه ولی تقریبا موارد صبحانه هر روز عوض میشد، چندین مدل آش هم داشتند که آش شیرازیشون خیلی خوشمزه بود. خلاصه بعد از صبحانه سریع به سمت مسجد نصیر حرکت کردیم.
با رسیدن به مسجد نصیر ملک، با حجم بالای جمعیت مشتاق برای ورود به مسج روبه روشدیم. الکی نبود که همه هتل ها شیراز پر شده بودند، حجم گردشگرای ایرانی و خارجی واقعا بالا بود و به سختی میشد یک کادر خالی پیدا کرد. در این موارد هم باز توصیه می کنم که سرتون را بالا نگه دارید.
تقریبا تمامی خانم های داخل شبستان مسجد، می خواستند یک نوع عکس بگیرند و تمام تلاشش خود را انجام می دادن تا فضایی را حتی شده به زور خالی کنند و مدل عکس پایین را ثبت کنند.
ولی با توجه به جمعیت انبوه موجود در مسجد، یک درصد هم احتمال نداشت به این عکس نزدیک بشوند.
بعد از بازدید از مسجد نصیر الملک به سمت موزه نارنجستان پیاده حرکت کردیم. اونجا هم صف مشتاقان و بازدید کنندگان بسیار شلوغ و طویل بود، چاره ای نبود، نه زمان داشتیم که برویم و روز دیگه برای بازدید اقدام کنیم و نه از در روزهای آینده کاسته می شد، به ناچار رفتیم در صف بلیط فروشی !
وجود حوض و فواره وسط حیاط نارنجستان به خنک سازی هوای خیلی کمک کرده بود و فضا با آفتاب گرم، واقعا دلنشین و خوب بود.
بعد از بازدید از کل مجموعه، یک گوشه ای گیر آوردیم و حسابی از زویای مختلف عکس گرفتیم، بعد که عقده عکاسی تموم شد به سراغ خانه زینت الملوک رفتیم.
آینه کاری و سقف های این خانه به شدت زیبا و دلنواز هستند. بعد از بازدید از این همه زیبایی و البته ماندن در صف های طولانی، حسابی گرسنه شده بودیم، لذا سریع به سمت رستوران هفت خوان، که از معروفترین و بهترین رستوران های شیراز هست حرکت کردیم. شانس اینبار با ما یار بود و هم جای خوبی پارک کردیم و هم خیلی سریع نوبت ما شد. البته خب قبل از ساعت یک به رستوران رسیدیم و بعد از آن، به شدت رستوران شلوغ شد. همسر که از تهران گفته بود میخواد شیراز فقط کلم پلو امتحان کنه ولی کباب بره موجود در منو به شدت وسوسه کننده بود و من رفتم سراغش. واقعا یکی از بهترین و لذیذ ترین غذاهایی بود که من در رستوران ها خوردم، حتما این مورد را امتحان کنید.
بعد از صرف غذای یک وعده عالی به با ماشین به سمت دروازه قرآن رفتیم، با توجه به اینکه هتل الیزه، در محله معالی آباد شیراز قرار داشت، هنگام ورود به شهر، ما اصلاً دروازه قرآن شیراز را ندیده بودیم و از مسیر دیگه ای وارد شهر شده بودیم.
البته آرامگاه خواجوی کرمانی هم در این قسمت از شهر شیراز قرار داره، که از شعرا و عرفای قرن هفتم می باشند. بعد از بازدید از این قسمت به سمت پارک باغ ارم شیراز حرکت کردیم. هوای شیراز هم به شدت فوق العاده بود، باران های بهاری به همراه رعد و برق های زیاد که چندتایی از این رعد و برق ها هم به زمین خورد و صدای به شدت وحشتناکی تولید کرد. خلاصه طولانی مدت به گردش در باغ ارم سپری کردیم.
البته باغ ارم هم مانند مابقی جاهای دیدنی شیراز، سرشار از جمعیت مشتاق بود و ولی گستردگی فضا باعث شده بود ازدحام جمعیت آزاردهنده نباشد. یک نکته ای،حتی اگر آلرژی هم نداشته باشید، در باغ ارم که سرشار از شکوفه های بهار نارنج هست، قطعا مست می شوید و ممکنه عطسه به سراغتان بیاد وای به حال من و همسرکه هر دو به خیلی از چیزها آلرژی داریم.
بعد از باغ ارم، دیگه وقت نیاز به استراحت داشتیم، پس مجدد به هتل برگشتیم تا استراحتی کنیم و مجدد برای بازدیدها برگردیم.
اول از همه به سراغ حافظیه رفتیم. در حافظیه هم جمعیت بسیاری در حال بازدید بودند. مدیریت حافظیه، دست به یک خوش سلیقگی زده بود و به صورت پیوسته، اشعار حافظ با صدای استاد شجریان از بلندگوهای مجموعه در حال پخش شدن بود، ولی جمعیتی که در حال بازدید بود، نه تنها به این نوای بی نظیر توجهی نداشت، بلکه درصدد جلب توجه بود و عده ای با آهنگ ساسی مانکن در حال رقصیدن بودند، واقعا جای تاسف داشت! آخه چرا یه عده باید بالای مقبره حافظ بخواهند با آهنگ ساسی برقصند. با همسرم دورترین نقطه به جمعیت را انتخاب کردیم و روی یک صندلی رو به مقبره نشستیم و صدای بی نظیر و ترانه مرغ سحر استاد را شنیدیم و لذت بردیم. یاد کنسرت همایون افتادم، جمعیتی که یک صدا مرغ سحر را می خواند و اشک می ریخت، ولی اینجا کسی کوچکترین توجهی به این صدای زیبا و اشعار نداشت، سرتون را درد آوردم، از ماست که برماست.
بعد از حافظیه به سراغ سعدیه رفتیم، اوضاع در سعدیه بهتر بود، آرامشی بر قرار بود و فردی خوش صدا، اشعار سعدی را می خواند و واقعا هم صدای خوبی داشت. برای من سوال شد، آدم های بازدید کننده همان آدم ها بودند، پس چرا در حافظیه اون رفتار را انجام می دادند! گوش دادن به اشعار استاد سخن سعدی، با صدای زیبا، حسابی سرحالمون کرد.
مجددا به راه افتادیم و به سراغ شاه چراغ رفتیم، گفتیم برویم و سفرمون را از سیاحتی صرف به سیاحتی زیارتی تبدیل کنیم. در قسمت هایی از حرم، عکس های مربوط به ترور و حادثه تلخ شاهچراغ قرار داده بودند و محل شهادت هریک از این عزیزان را مشخص کرده بودند. عزیزانی که مظلوما از بین رفتند و داغشون تا ابد با خانواده هاشون باقی خواهد ماند.
بعد از زیارت حرم، ساعت از 10 شب گذشته بود و خسته و کوفته به سمت هتل برگشتیم تا برای فردا که برنامه بازدید از تخت جمشید را داشتیم آماده شویم. با توجه به شلوغی ها تصمیم گرفتیم که زود حرکت کنیم و تا به صف های طولانی بازدید برخورد نداشته باشیم.
روز سوم سفر:
ساعت 8 ، صبحانه خورده، لباس پوشیده به همراه کلاه نشستیم در ماشین و به سمت تخت جمشید حرکت کردیم.
نکته مهم: کرم ضد آفتاب حتماً استفاده کنید
خنکی هوا، اصلا اجازه نداد که من متوجه بشوم چه بلایی داره سر پوستم می آد، حتما هم از لباس های آستین بلند استفاده کنید تا سطح تماس آفتاب با پوست شما به حداقل برسد. از این موارد که بگذریم، برای بازدید از تخت جمشید به حداقل 2 ساعتی زمان نیاز هست، اگر هم تمایل دارید می توانید تور لیدرهای که در مجموع هستند بخواهید تا راهنماییتون کنن و اطلاعات کاملی در این بناهای عظیم به شما ارائه دهند.
بعد از بازدید از مجموعه تخت جمشید، در بالای تپه ها دو مقبر دیده می شود، که حتما به این مقبره ها که یکی از آن ها متعلق به اردشیر دوم و دیگری اردشیر سوم می باشد سر بزنید و علاوه بر بازدید از این مقبره ها، از viewpoint فوق العاده از تخت جمشید لذت ببرید.
بعد از بازدید از تخت جمشید و نوشیدن دو عدد لیموناد در کافه هتل تخت جمیشد به سمت نقش رستم مجدد حرکت کردیم و تا بازدید از این مجموعه را هم از دست ندهیم. این آرامگاه که در فاصله 6 کیلومتری از تخت جمشید قرار دارد، مقبره 4 تن از پادشاهان بزرگ هخامنشی و نقش واره های از جشن ها و افتخارات دوران پرشکوه هخامنشی و ساسانیان می باشد. در این منطقه به ترتیب مقبره پادشاهان داریوش بزرگ، خشایارشاه، اردشیر یکم و داریوش دوم قرار گرفته است.
شاید همین نقش واره بر روی سنگ و ثبت پیروزی شاه ایران بر امپراطور روم باعث شده است که مردم محلی اسم این مکان را نقش رستم نام گذاری کنند و این اسم تا کنون پا بر جا مانده است.
در تخت جمشید برای یادگاری یکی از مگنت یکی از نقش های قدیمی را جهت یادگاری خریداری کرد که در بازدید از نقش رستم متوجه شدیم، این نقش در واقع مرتبط با جشن تاج گذاری اردشیر بابکان، بنیانگذار سلسله ساسانی است که در حال گرفتن اورنگ شاهی از اهورامزدا است و در زیر پای اسب او آخرین پادشاه اشکانیان قرار گرفته است.
بعد از بازدید از مجموعه نقش رستم، جهت خنک سازی بدن، دو عدد فالوده شیرازی که خیلی هم جوابه زدیم بر بدن! اصلا تا شیراز بیایم و فالوده نخوریم!
بعد از نقش رستم، به سراغ نقش رجب رفتیم، البته نقش رجب فقط حاوی چهار نقش واره بر روی سنگ ها می باشد و نشانگر این موضوع است که این محل در گذشته مکان مهمی از اجتماع مردم ایران زمین بوده است.
با توجه به اینکه نقش رجب، کمتر بین مردم شناخته شده است، به غیر از ما و چند گردشگری که خیلی زود هم محل را ترک کردند، بازدید کننده ای دیگری نبود. به همین خاطر با خیال راحت در زیر سایه یکی از این نقشواره نشستیم و به خواندن تاریخ و داستان هریک از آن ها مشغول شدیم. بعد از این که حسابی به اطلاعات تاریخی خود اضافه کردیم، مجدد به شیراز برگشیتم تا کمی در تاریخ جلوتر برویم و به ارگ کریمخان برسیم.
تصویر بالا که بنظرم یکی از کارهایی که با سلیقه به مجموعه زند اضافه شده است، نمایشگر دو شاه و یک خائن است، خائنی که شاید بر زندگی امروز همه ما تاثیر گذار بوده و در طول تاریخ ایران زمین هم، از خائن ها کم نبوده اند. تصویر مربوط به یکی از جلسات کریم خان زند، با حضور لطفعلی خان زند و ابراهیم خان کلانتر( خائن به لطفعلی خان) می شود.
بعد از بازدید از ارگ کریمخانی، سری هم به موزه پارس یا عمارت کلاه فرنگی زدیم.
در این موزه هم به اشیا و نقاشی های جالب زیادی برخوردیم که دیدن آنها را به همه دوستان توصیه می کنم از جمله:
بعد از عمارت کلاه فرنگی به سراغ حمام و بازار وکیل رفتیم
تقریبا 10 سال پیش که من به شیراز اومدم، حمام وکیل در حال مرمت و بازسازی بود و الان بعد از ده سال تقریبا به همان وضع سابق بود. راسیتش دیگه توانی در پاهایمان نمانده بود و فردا می خواستیم برگردیم، شیراز و جاذبه های این شهر خیلی بیشتر از این بود که بشود با یک مسافرت سه شبه، به اتمام برسد. البته این برای ما جای خوشحالی داشت، به این خاطر که باعث می شد مجدد به این شهر زیبا و مهمان نواز سفر کنیم. به ناچار از روی خستگی به هتل برگشتیم و ساعت هفت شب از یکی از رستوران های شیراز برای وعده ای که نه نهار بود و نه شام خورشت قیمه با شکرپلو گرفتیم. من به این خاطر که اصالتا همدانی هستم و همدانی ها هم طبع شیرینی دارند، بسیار با این غذای شیرازی حال کردم!
روز چهارم سفر:
بعد از صرف صبحانه و تحویل اتاق، خیلی زود شیراز را به سمت یاسوج و سپس شهر کرد ترک کردیم و به راه افتادیم. هدف از انتخاب این مسیر برای برگشت، دیدن بخش هایی دیگری از ایران بود و ضمن اینکه قبلاً هم این مسیر را رفته بودم و می دانستم چه منظره های بکر و زیبایی در طول این مسیر وجود دارد.
به قدری مناظر مسیر چشم نواز بود که هر چند وقت یکبار، متوقف می شدیم و چند دقیقه ای عکاسی می کردیم و مجدد به راه می افتادیم. این اتفاق بارها و بارها در طول مسیر برای ما تکرار شد. به یاسوج که رسیدیم، وقت ناهار شده بود و حسابی گرسنه شده بودیم. از روی تابلوهای راهنما به سمت منطقه آبشار این شهر زیبا هدایت شدیم. چه منطقه با صفا و خوش آب و هوایی هم بود.
بعد از خروج از یاسوج به سمت منطقه سی سخت حرکت کردیم، این منطقه جاده زیبایی دارد که در داخل بخشی از منطقه حفاظت شده دنا و در میان جنگل های بلوط کشیده شده است. به نظر من یکی از بهترین و زیبا ترین جاده های کشور همین جاده است، مخصوصا اگر در اردیبهشت ماه در این مسیر در حال حرکت باشید. دوباره کار ما شد کنار زدن و عکس گرفتن و لذت بردن از سکوت و زیبایی بی حد وحصر این منطقه از کشور.
همه عکس های موجود در سفرنامه، بدون ادیت هستند و زیبایی عکس ها نشئت گرفته از خود طبیعت و بنای تاریخی می باشد.
بلاخره به شهر کرد رسیدیم، با توجه به اینکه توقف های طولانی در کنار جاده داشتیم و این موضوع که ساعت ها را به عقب نکشیده اند، بخشی از مسیر را در شب رانندگی کردم، که حسابی خسته کننده شد.
روز آخر سفر و رسیدن به تهران
بعد از صرف صبحانه، که همراه با نان تازه تافتون بود که در هتل پخت می شد به سمت تهران حرکت کردیم.
روز آخر سفرمون تقریبا چیز خاصی نداشت و فقط جاده بود و جاده تا رسیدن به تهران. البته در ابتدای راه اصفهان به قم، کاروانسرای شاه عباسی قرار دارد که الان بخش اعظم آن تبدیل به رستوران ارکیده شده است. صرف بازدید، سری هم به این مجموعه زدیم که اگر هوا مناسب باشد یا در شب ها، قطعا مجموعه بسیار عالی خواهد شد.
اینقدر که این سفر برای من و همسرم زیبا بود و مناظر و آثار باستانی پرشماری را توانستیم ببینیم، موقع تخلیه عکس ها از گوشی ها و دوربین متوجه شدم که مجموعا بیش از 3000 تا عکس از نقاط مختلف ثبت کردیم. خسته اتون کردم، زندگی همه گی پر از سلامتی، سفر و روزی