و اما هند...
از وقتی یادم میاد دلم میخواسته هند رو ببینم.اصلا اون زاهدان و چابهار و جزیره هرمز و بندرعباس رو رفتم که یه تجربه نزدیک به هند داشته باشم.برنامه ریزی اولیه اش برمیگرده به سال نودوهفت اما با اومدن کرونا و بعد از اون سرگرم شدن به کار و اتفاقات سال گذشته ... هی عقب افتاد تا آذر پارسال که همه چی مهیای سفر بود و مرخصیمو هم گرفته بودم اما پروسه تمدید پاسپورتم انقد طول کشید که مرخصیم رسید و رد شد و گذشت و رفت تا آخرای مرداد که دوباره یادش افتادم و مرخصیمو گرفتم و اولین کاری که کردم رفتم فرم ویزای الکترونیک سفارت هند رو از توی سایت پر کردم و همون لحظه به صورت انتحاری بلیت رفت و برگشتمو از ماهان برای سیزده روز بعد از اون روز خرید قطعی کردم!تا این لحظه نمیدونستم یک چیزی به نام رزرو هم وجود داره و لزوما نباید خرید قطعی کرد!اما چون قیمت بلیت بسیار مناسب بود به نسبت روزهای قبل و بعدش یه جورایی هول شدم و یه جورایی خواستم که همه چیز قطعی باشه و پشیمون نشم و چیزی باعث نشه باز سفرمو عقب بندازم یا کنسل کنم.
غافل از اینکه ممکنه کارای ویزا بیشتر طول بکشه و این 13 روز پر بود از تعطیلات رسمی ایران مثل اربعین و جمعه که ما تعطیل بودیمو شنبه یکشنبه که اونا تعطیل بودن.بعد مراجعه به دفتر کارگزاری و انگشت نگاری اونها هم مارو معلق گذاشتن و گفتن که بهشون گفته شده که حتی حدودی هم اعلام نکنن که کی ویزا میاد.این تعلیق تا روز قبل سفر ادامه داشت و من هر روز استاتوس ویزا رو تو سایت چک میکردم بلکه خبر خوشی ببینم که نیومد و ناچارا بلیتم رو با جریمه 4 روز انداختم عقب و روز پرواز موعود نا امیدانه مراجعه کردم به دفتر کارگزاری احوال ویزا رو پرسیدم و گفتن صبح ویزات صادر شده و حاضره و چون شلوغ بودن تماس نگرفتن و اینکه میتونستم همون روز هم برم اما شاید خیر و حکمتی تو این قضیه بوده.خلاصه سفر از ظهر جمعه آغاز میشه که به فرودگاه میرم و با ایرباس A340-600 ماهان با حدود نیمساعت تاخیر پرواز انجام میشه و این در حالیه که بیش از نصف هواپیما خالیه و میشه رو ردیفای چهارتایی وسط دراز کشید یا هرجا که بخوای بشینی و این در حالیه که من در اولین تجربه آنلاین چک این خودم صندلیA 12 رو برای خودم انتخاب کرده بودم و شاد و خرم بودم و بی اطلاع از اوضاع اون بالا.
پذیرایی به توصیه دوستان سفر کرده گوشت انتخاب میشه چرا که تا روزها از گوشت و مرغ و حتی تخم مرغ توی غذا ها قرار بود که خبری نباشه.پس آخرین گوشت رو خورده و حدود 11.5شب در فرودگاه اینیراگاندی دهلی فرود میایم.از دیدن وسعت فرودگاه با حرکت روی باند تا رسیدن به کوریدور خروجی از اینکه فرودگاه امام اسمش رو گذاشته شهر فرودگاهی خنده ای رو لبام میاد و جزو اولین صحنه هایی که میبینم هواپیمای ریاست جمهوری آمریکا و یه هواپیمای نظامی اسکورت کنارشه که بخاطر نشست G20 من و بایدن و سران 20 کشور دیگه با هم وارد دهلی شده بودیم.شهر در نظامی ترین، آماده باش ترین، خلوت ترین و تمیز ترین حالت ممکن خودشه.دمای هوا 29درجه اعلام میشه بعلاوه یک رطوبت88درصدی!که با ورود به محوطه ترمینال از تمامی منافذ پوستم عرق و مایعات بیرون میزنه.
با اینکه خونده بودم مترو تا 11.5 کار میکنه و با اینکه ساعت حدود یک ربع به دوازده بود میگم بذار شانسمو امتحان کنم و پله های مترو رو پایین میرم و میبینم رفت و آمد در جریانه اما پایین که میرسم دم گیت مامورش میگه که ساعت کاری تموم شده و ناامیدانه برمیگردم بالا و حالا 2 گزینه بیشتر ندارم یکی تاکسی های فرودگاه و یکی تاکسی های اینترنتی که چون موفق نشدم سیمکارت پیدا کنم و اگرم پیدا میکردم به اون زودی فعال نمیشد پس از یکی خواستم که لطف کنه و برای هاستلم توی محله پهارگنج یه اوبر بگیره.با یه سوزوکی سفید که فرمونش سمت راسته وارد خیابونهایی میشیم که برعکس ایران از چپ رونده میشن و همه جا با پرچم هند و بنرهای خوش آمد به سران G20 تزئین شده.
به هاستل میرسم و بعد از اینکه حضور پنکه در سقف حمام و دستشوئی توجهمو جلب میکنه آماده ی خواب میشم و میخوام به اینترنت متصل بشم تا از خودم خبری به ایران بدم که میگن بخاطر G20 کل اینترنت دهلی قطعه. شب صبح میشه و از بازار اصلی پهارگنج که با وجود اینکه ساعت حدود دهه ولی شاید فقط ده درصد مغازه های بازار باز کردنو البته کلا صبحا همون 10 11 باز میکنن که این هم از برکات G20 عه و گفتن باید تعطیل باشه شهر این 2 روز نشست. پس راهی ایستگاه راه آهن میشم برای خرید بلیتهایی که مد نظر گرفته بودم طی تحقیقات و برنامه ریزی قبلیم.ساختمون IRCTC یه ساختمون خارج از ایستگاه اصلیه که کار فروش بلیت حضوری و غیراینترنتی رو انجام میده که با یه کم سختی پیداش میکنم و تا تازه پول چنج کرده بودم و پولدار بودم هر سه بلیتی که مد نظرم بود برای آگرا – جیپور و برگشت به دهلی رو میخرم.
بعد ازاون پیاده راهی میدون کانات پالاس میشم که یه جورایی مرکزیت داره در دهلی و از جاهای دیدنی دهلی هست.میتونم باهاتون شرط ببندم که این صحنه ای که اون ساعت روز من اونجا دیدم به لحاظ سکوت و خلوتی رو نه قبل من کسی دیده و نه بعد من کسی خواهد دید! حکومت نظامی کامل و همه جا نیروی امنیتی و همه جا تعطیل و بسته.توسط عزیزان پلیس همه هدایت میشیم به زیر میدون یعنی ایستگاه راجیو چوک صرفا به جهت ترک اون منطقه و از اونجا راهی مقصد اول یعنی معبد زیبای لوتوس میشم.نزدیک ترین ایستگاه بهش کالکاجی ماندیره و از اونجا با چند دیقه پیاده روی میشه وارد یک باغ بسیار بزرگ، زیبا، تمیز و جذاب شد که ساختمون زیبای این معبد که معمارش هم ایرانی هست به شکل گل نیلوفر در میان چند استخر آب با معماری زیباش خودنمایی میکنه و یکی از نماد های دهلی و حتی هند محسوب میشه.
از اونجا برمیگردم به ایستگاه متروی آکشهاردام که از این معبد بسیار زیبا و بزرگ که متاسفانه عکاسی ممنوع بود و تقریبا همه چیز رو ازتون تحویل میگیرن میرم.معبد آکشهاردام تازه سازه و قدمت چندانی نداره ولی به قدری اون مجسمه ها ظرافت و جزئیات داره هم بیرون و هم داخل معبد که ساعتها محو تماشاش میشه شد.
با تاریک شدن هوا راهی بازار پهارگنچ شدم و تنها جای شلوغ و پرهیاهوی شهر اتفاقا همینجاست.یه دور تو بازار میزنم و خودم رو به یک لیوان آب نیشکر که واقعا طعم جذاب و خاصی داره و پروسه آبگیری جالبی هم داره مهمون میکنم که البته تو لیوان یکبار مصرف بخورین چون فک نمیکنم اون لیوان شیشه ایا رو بشورن
و جلوتر یه نارگیل یا کوکو میگیرم که فروشنده هنرمندانه برام میشکنه و با یه نی بهم میده
و بعد از خوردن آب نارگیل جزو خدمات پس از فروششونه که بازش کنن و اون میوه ی توش رو خیلی هنرمندانه تر دربیارن و بدن بخورین.
به این شکل روز اول تموم میشه و شب کمی با هم اتاقی های نیوزیلندی و هندی اهل کلکته معاشرت میکنم و زود با 4 تا آلارم میخوابم که 6 صبح فردا بلیت قطار دارم و یکساعت قبلش باید ایستگاه باشم و یک ساعت قبلش نتیجتا باید بیدار شده باشم.از استرس اینکه اگر خواب بمونم کل برنامه سفرم و تور هند به هم میریزه 4صبح قبل از زنگ خوردن آلارم بیدار میشم و مثل حس خنثی کردن بمب آلارم های رگباری رو خاموش میکنم و کوله مو برمیدارم و راهی ایستگاه راه آهن میشم.تو مسیر با شدید ترین بارش بارونی که تا حالا دیدم مواجه میشم و میفهمم فصل بارون موسمی یا مونسون که میگن ینی چی و با وجود اینکه چتر باز بود چون شدت زیاد بود و از جهات مختلف به آدم وارد میشد موش آب کشیده میرسم ایستگاه قطار
و کل لباسام و تنم و کوله ام و محتویاتش خیسه و قطار رو که اسمش شتبدی اکسپرس هست به مقصد آگرا با کد 12002 پیدا میکنم.صندلیای کناریم یک زوج اهل ژاپنن که آقا خیلی مسلط نیست به انگلیسی و اوضاع خانم بهتره پس مکالممون منتقل میشه به خانم و تبادل اطلاعات کوچیکی با هم میکنیم راجع به مقصد و تور آگرا و دیدنی هاشو اینکه چند روزه که تو هندیم و برناممون چیه.با سرعت زیاد پس از یه پذیرایی متوسط صبونه که شامل شیرچایی و بیسکویت بود حدود 8صبح به شهر آگرا میرسیم و اونجا هم مثل دهلی و کل طول مسیر بارش بارون ادامه داره پس با یه توک توک یا اتوریکشا یا این موتور سه چرخه ها راهی هاستلم تو ضلع جنوبی تاج محل توی محله تاج گنج آگرا میشم
که ویوی بی نظیری از روف تاپ یا پشت بومش به تاج محل داره
و با در شرقی تاج محل که محل ورودم فرداست 3 دیقه فاصله داره.به لحاظ شلوغی و صف بلیط شدیدا در شرقی توصیه میشه.بعد تحویل گرفتن اتاقم به روف تاپ میرم و یه صحنه نفس گیریه اولین مواجهه با تاج محل از نزدیک.یه عظمت و انرژی خاصی توش هست که قابل توصیف نیست.بعد کمی استراحت از اونجا با یه توک توک به قلعه سرخ آگرا میرم.
جایی که پسر شاه جهان که تاج محل رو ساخت 15 سال آخر عمرش شاه جهان رو توش زندانی میکنه و سهم شاه جهان فقط دیدن تاج محل زیباش از پشت پنجره های قلعه بوده.
معماری قلعه زیباست و پر از میمون و سنجابه و اون ویوی محزونش از تاج محل آدم رو تحت تاثیر قرار میده.
از آگرا فورت راهی مهتاب گاردن میشم.مهتاب باغ دقیقا اون سمت رودخونه یموناست روبروی تاج محل و جاییه که شایعه ی ساخت زوج سیاه رنگ تاج محل در موردش مطرح بوده.
دیدن مهتاب باغ ر اصلا بهتون توصیه نمیکنم و کاش کسی بود که این توصیه رو به منم میکرد تا سیصد روپیه دور نریزم و با فقط 50 روپیه برم به جلوی باغ به نام ADA taj view point که با حصار از مهتاب باغ جدا شده و میشه از اونجا عکسهای قشنگی از و با تاج محل گرفت که این امکان از توی مهتاب باغ میسر نیست چون اون حصارها تو عکستونه .از اونجا حین بازگشت به هاستل مقبره اعتمادالدوله که وزیر دربار بوده رو هم میبینم که بهش بیبی تاج محل میگن و بسیار شبیه تاج محله در ابعاد بسیار کوچیکتر.بعد استراحتی کوتاه میزنم به دل اون زاغه های ضلع جنوب تاج محل که تو اون عکس معروفا هست به نام بازار تاج گنج و تو دل اونجا گم میشم و میرم و میرم تا یه جا که فقط به لطف و زور GPS و نقشه های offline گوگل مپ که دانلود کرده بودم راه هاستل رو پیدا میکنم و به تک تکتون پیشنهاد میکنم اگه قراره سیمکارت نداشته باشید حتما اینکارو بکنید وگرنه شدیدا به مشکل بر میخورین البته مشکل ارتباطی و زبانی ندارین چون اکثر مردم هند انگلیسی رو متوجه میشن ولی ممکنه شما لهجه ی انگلیسی اونا رو متوجه نشین و نیاز باشه چند بار تکرار کنن تا بفهمین چی میگن.
شب به معاشرت با هم اتاقیای ناتینگهامی که خودش رو با همشهری بودن با رابین هود معرفی کرد و دوست دیگم از مهارشترا استانی که مرکزش بمبئی یه و گرفتن راهنمایی های اینکه کجاها برم و چیا بخورم تو شهر جیپور میگذره.صبح با خوردن صبونه در اون روف تاپ رویایی با اون ویوی جذاب تاج محل بخیر میشه و بعد چند دیقه بلیت بسیار گرون تاج محل(1300روپیه معادل حدود650ت) تو دستمه و انقد هول میشم که برم تو یادم میره اون بطری آب و رو کفشی که باجه بغلش میده بگیرم که بعدا مجبور میشم یه مسافتی اضافه طی کنم تا به روکفشی برسم چون بدون اون داخل تاج محل نمیشه رفت.بعد از ورود دقیقا وارد یه باغ ایرانی با ساختاری مثلا شبیه باغ فین کاشان میشی که بسیار بزرگه و تو ضلع شمالیش تاج محل رو میبینی که اولین نگاهت بهش واقعا نفس گیره.خیلی نمیشه راجبش نوشت یا حتی اون چیزی که تو عکس دیده میشه کافی نیست واقعا.
عشق باعث چه کارا و سازه هایی میتونه بشه ولی.بعد از گرفتن عکسام و دیدن داخل آرامگاه ینی زیر گنبد اصلی که قبر شاه جهان و ممتاز محله و دیدن موزه ش یه مقدار میشینم روبروشو نگاهش میکنم و غرق فکر و خیال میشم.بسیار خوشحال و راضی ام از اومدن به این سفر و سختیاش و هزینه هاش تا این لحظه و از اونجا راهی ایستگاه آگرا فورت میشم برای عزیمت به جیپور که باز یه مونسون دیگه تو مسیر با یه بارش نسبتا شدید بارون سوپرایزمون میکنه.آگرا شهر کوچیکیه و شاید نصف روز هم براش کافی باشه اما من یه روز توش موندم و بخش هایی از وجودم جاموند اونجا و از روبروی قلعه آگرا قطار سوت کشان به سمت جیپور راس ساعت حتی یک دیقه زودتر با کد 22988حرکتش رو شروع میکنه و تخت شو هستش و تا جیپور حدود 4 ساعت راهه که دراز میکشم و استراحت میکنم تا حدود 7 شب که به جیپور میرسم و هتلم روبروی ایستگاه راه آهن ینی دقیقا اون ور خیابونه و مترو هم دقیقا سر کوچه ی هتل در ورودی شماره 2 شه.
دیگه چی میخواد آدم از دسترسی اون از دهلی اون از آگرا و اینم از جیپور واقعا مسئله مهمیه دسترسی. خیلی توی وقت و هزینه تون صرفه جویی میشه اگر دسترسی داشته باشید و لوکیشن خوبی داشته باشه محل اقامت.آخر متن اسم جاهای اقامتی رو براتون میذارم که اگر خواستین تجربه مشابهی داشته باشین کمکتون کنه و البته از نوع بک پکری نه سفرهای لاکچری و هتل های 5ستاره.بعد تحویل گرفتن اتاق با متروی سرکوچه و بعد طی 4 ایستگاه به ایستگاه بادی چوپار میرسم که یک دیقه با هوا محل (کاخ بادها)
با اون همه پنجره برای اون همه زن که مهاراجه داشتهو از پشتش بیرونو میدیدن اما کسی اونارو نمیدیده و با همم دعواشون نمیشده چون برای همشون پنجره بوده فاصله داره تا شب این کاخ زیبا که از نمادهای جیپوره رو ببینم و از اونجا راهی خوشمزه ترین بخش سفر ینی ماسالا چوک میشم جایی که متشکل از چندین مغازه اس و مثل یه فودکورته اما روباز و پاتوق قشر جوون و مرفه جیپور برای صرف غذاس و وضعیت بهداشتی بسیار مناسبی داره و با خیال راحت میشه دلی از عزا درآورد.اونجا اول برا دس گرمی چنتا پاتاسی میگیرم که این توپ پفکیاس که با انگشت سوراخشون میکنه و یه چیزایی میذاره توش و با یه لیوان سس مانند بهت میده و میگه که اینا رو باید بکنی تو این سسه پر شه و بخوری بعد از اون به توصیه دوستمون پیاج کاچوری میگیرم که اصلا نمیدونم چی بود.
محتویاتش ولی خیلی خوشمزه بود و به توصیه هم اتاقی مهارشترایی توی هاستل آگرام اینو امتحان کردم و بعد از اون از این نون پفکی بادکنکی بزرگا که بهش بطورا میگن با دو مدل حبوبات و ترشی وپیاز و بعد همه ی اینا بستنی هندی یا کولفی رو امتحان میکنم که مثل بستنی سنتی زعفرونی پسته ایای خودمونه اما بسیار سفت تره بافتش و چوب توشه.بعد از اون برا اینکه جلبی نخورده هم نمیرم اگر فردا رو ندیدم با اینکه در حال انفجار بودم جلبی سفارش میدم که مثل زولبیای خودمونه اما کوچولوتر و سرخ میشه و توی شهد قوطه ور.
اما صبح فردا رو هم میبینم و مجدد به هوا محل میام
تا داخلش رو هم ببینم و بعدش راهی قلعه امبر میشم که یه 8 کیلومتری خارج از شهره و این 8 کیلومتر رو با اتوبوس خطAC1 با 25 روپیه طی میکنم. تو مسیر جال محل یا اون قصری که وسط آبه رو هم میبینم و به کاخ امبر میرسیم.
و طبیعت اطرافش سرسبز و دیواری شبیه دیوار چین به همون سرسبزی دور قلعه رو فرا گرفته و اینجا محل ییلاقی مهاراجه های هند بوده.یک دریاچه جلوش هست که گفته میشده داخل دریاچه رو زعفرون زیادی میریختن تا باد که می وزه بوی زعفرون رو به داخل قلعه بیاره و حال کنن!حجم زعفرونو در یابید!از اونجاراهی یک آب انبار بسیار عجیب در 1.5 کیلومتری قلعه میشم که بجهت ذخیره آب بوده و
پله های جالبی داره به نام pana meena ka kund و بعد بسمت جیپور برمیگردم و سیتی پالاس یا کاخ مهاراجه سوای مان سینگ رو میبینم که پر از سردرها و مجسمه های باشکوهی از طاووس و فیله که جزو نمادهای هند محسوب میشن
بعد از اون به جنتر منتر میرم که اسم با نمکی داره و یه مجموعه برای یه سری وسایل محاسباتی نجوم و طالع و به هم خوردن ستاره بخت و اقبال جوون های دم بخت هندی و محاسبات دیگه ی اخترشناسیه و امروز مثل یه موزه ازش بازدید میشه و یه ساعت آفتابی بزرگ وسطش داره که ساعت رو با دقت دقیقه بهت با آفتاب میگه.
از اونجا یه چرخی توی بافت بازار قدیمی جیپور میزنم و پیاده چون دیشب خیلی تو ماسالا چوک بهم خوش گذشته بود راهی اونجا میشم و تو مسیر رویال آلبرت هال جیپور رو هم میبینم.
اینبار تو ماسلا چوک یه سیب زمینی بهمراه چیلی سفارش میدم که چنتا فلفل چیلی درسته بینش بود که با خوردنشون همرنگ همون چیلی ها میشم و بعدش جهت شستشو یه رابدی کولفی میگیرم که یه بستنی مایع هندی محسوب میشه. صبح روز بعد راهی بافت مدرن جیپور یعنی world trade park میشم که قبل از اون از دروازه پاتریکا دیدن میکنم که یکی از عکسهای معروف تبلیغ تورهای مثلث طلایی هنده و کلی رنگارنگه.
در فود کورت پاساژ یک تالی بریانی با مرغ بی استخوون سفارش میدم که همراهش رایتا یا ماست هندی ادویه دار و دسر گلاب جامون هم داره که شبیه بامیه خودمونه و خیلی خوشمزست.
خیلی تو پاساژ نمیمونم و بعد صرف غذا و یک شیک انبه خوشمزه که از مک دونالد گرفتم راهی هتل میشم که جم وجور کنم برم اونور خیابون ایستگاه راه آهن و به سمت دهلی برگردم. طولانی ترین مسیر ریلی رو قراره تجربه کنم بین این 3 سفرم با قطار و این بار هم مثل قطار آگرا قطار اکسپرس سریع السیر شتبدی رو میگیرم با کد 12016 که طی5 ساعت من رو به دهلی برسونه و یه ضیافت پذیرایی در حد قطار معروف مهاراجه برام به پا میکنه. اول که بعنوان عصرونه یه سمبوسه و یه لقمه نون پنیر هویج! میده با یه دسر به نام پاتیسا که شبیه پشمک حاج عبداله خودمونه و شیرچایی هم که پای ثابته.
بعد اون اصل مطلب میاد وسط! برنج ، یه خورشت با مرغ قرمز رنگ به نام باترچیکن ،نون(روتی) ،سوپ عدس (دال ماخانی) ،یه مقدار سبزیجات پخته شده ،یه مدل ماست دیگه به نام داهی و یه ترشی بی نظیر انبه که تو ساشه بود و ترشی ساشه ای ندیده بودم تا حالا.آخرم رازیانه روکش دار شده مثل اسمارتیز و دونه های منتول و قند و بعنوان فینیشر یه بستنی لیوانی آمول که بسیار خوش طعم بود
بدین صورت به دهلی میرسیم و بعد یه گشت کوچیک تو بازار پهارگنج میخوابم و صبح به بازدید Gate of India میرم
و همینطور راشتراپاتی باهاوان که کاخ ریاست جمهوری و مجلسشونه و از اونجا راهی بازار بزرگ و معروف چاندنی چوک میشم که مثل بازار 15خرداد تهرانه.ولی بسیار متفاوت بود از تصورات که سیمای برق آویزونه و همه دارن توهم دیگه میلولن و بسیار تر تمیز و مدرن سازی شده و خیابون ماشین ممنوع که کالسکه ها توش تردد دارن و شلوغ بود اما نه به اون ازدحامی که تو عکسها و تصورات از هند هست.
از بازار راهی قسمت شکنجه وار بازدید از مسجد جامع زیبای دهلی با اون گنبد های پیازیش مشابه کلیسای میدون سرخ مسکو در محله اقلیت مسلمونای دهلی شدم که این بازدید با اعمال شاقه انجام میشد چون مجبوری بعد از بالا اومدن از پله ها کفشهاتو جلوی در ول کنی و پای برهنه روی سنگ های داغ کف صحن مسجد راه بری و از زیبایی هاش دیدن کنی!شاید خواستن جهنم برات مجسم شه ولی واقعا آدم اذیت میشد و همش هم فکر و ذکرش پیش کفشاش بود که دم در به امان خدا رها شده بودن.
توی این محله کباب رویت شد چیزی که هیچ جای دیگه ندیدم چون همه وگانن هند و گیاه خوار و گوشت و مرغ و تخم مرغ و اینا حتی توی مک دونالد و برگرکینگ و ساب وی و اینا هم به سختی پیدا میشه مخصوصا گوشت! از مسجد راهی رستوران معروف موتی محل میشم که آمیتا باچان به همراه کلی دیگه از بازیگرهای هند که عکساشون رو دیوارش بود اونجا غذا خورده بودن.روغن جوش که گوشت گوسفنده وسط یه خورشت خوش طعم و غلیظ که غذای اشرافی پادشاهای مغول بوده رو سفارش میدم و در کنارش ماسالا پاپاد و باتر روتی و پرانتا هم میگیرم که سه مدل نون هندی ان یک اشتباه استراتژیک که میکنم اینه که نوشیدنی به جای لاسی که دوغ شیرین معروف هندیه و به منظور تجربه جدید چون قبلا خورده بودم یه نوشیدنی جدید به نام جلجیرا سفارش میدم که پر از ادویه و خصوصا فلفله و گارسون هم بهم میگه ها اما گوش نمیدم.
حالا شما تصور کن اون نونهای تند و روغن جوش تند رو خوردی و میخوای یه چیزی بخوری که بشوره ببره، بله اون لحظس که آب فلفل میخوری(جلجیرا) و بیشتر میسوزی و به خودت لعنت میفرستی.بعد غذا یه ظرف آبگرم و یه تیکه لیمو برات میارن که چربی دستت رو باهاش پاک کنی و آخر سر کولفی فالودا گرفتم که میشه همون فالوده بستنی سنتی خودمون و تا حدی اون تندی ها رو شست و منو مصمم کرد که از این به بعد حتما همراه غذای هندی نوشیدنی همون لسی رو بگیرم تا کمتر بسوزم!
از رستوران راهی معبد بنگلا صاحیب یا گورودوارا میشم که یکی از بزرگترین معابد سیک های هنده که سرشون رو میبندن و آرمشون شبیه آرم وسط پرچم جمهوری اسلامیه.داخل معبد پا باید برهنه باشه و سر با یه تیکه پارچه عمدتا نارنجی اعم از خانم یا آقا باید پوشیده باشه و متاسفانه عکاسی ممنوعه ولی مثل آکشهاردام گوشی رو ازتون نمیگیرن پس میشه یه کارایی کرد.
داخل معبد بسیار زیباست و طلایی و یه بزرگی نشسته وسط و یه گروه موسیقی مانند مشغول خوندن نیایش هاشون با آهنگی زیبا هستن که داخل معبد طنین انداز میشه و آرامش بخشه و روی 4تا مانیتور در چهار طرف برای حضار متن اون چیزی که میخونن به همراه ترجمه انگلیسیش مثل کاراوکه پخش میشه.بیرون معبد هم یه استخر بزرگ از آب مقدس هست.مدتی اونجا میشینم و از انرژی های خوبی که تو فضا هست مفیوض میشم و بعد راهی هاستل صبح روز آخر رو به گشت و گذار اطراف کانات پالاسی اختصاص میدم
که روز اول با حکومت نظامی ای که حاکم بود مجبور به ترکش شدم.این میدون از دو سه دایره تو در تو تشکیل شده و پره از برندهای خارجی اعم از لباس و غذا و همه چیزهای غربی یه شعبه ای اینجا دارن.قهوه ی استارباکس رو که همه جا میشه پیدا کرد رها میکنم و به سمت یه رستوران معروفشون به نام ساراوانا باهاوان میرم و اونجا قهوه به سبک جنوب هند به همراه کوکونات برفی و یه شیرینی دیگه امتحان میکنم که بسیار از کرده خود خوشنودم.این رستوران با اینکه خیلی بزرگ بود اما چون همه میزهاش پر بود دم در صندلی گذاشته و اسم مینویسه و میز خالی بشه میفرسته تو و بسیار شهرت و محبوبیت بالایی داره بین رستورانایی که غذای جنوب هند سرو میکنن.از اونجا راهی آب انبار تاریخی آگراسن کی بائولی میشم که توی یک صحنه فیلم هندی معروف PK که اگر ندیدین هرچه زودتر پیشنهاد میکنم ببینینش شخصیت اصلی به اینجا میاد و دیده میشه .
بعد از اونجا توی مسیر از جلوی جنتر منتر دهلی هم رد میشم که بنظرم بهتر اومد اما چون دیده بودم مشابهش رو توی جیپور دیگه اینجا نرفتم همینطور که قلعه ی سرخ آگرا دیدنش میتونه کافی باشه و نیازی نباشه لال قلعه ی دهلی رو هم دید که تو وقت و هزینه صرفه جویی بشه.بعد از اون به یه بازار بزرگ زیرزمینی زیر کانات پالاس برمیگردم که تقریبا میتونم بگم هر مغازه یه عود روشن کرده بود و تو فضای راهروها چشم از شدت مه غلیظ عود ها چشم رو نمیدید و دیگه از بوها نگم که البته از نظرم واقعا جذابه.از اونجا راهی ایستگاه نیودهلی میشم تا با متروی اکسپرس که شب اول به ما وصال نداد راهی فرودگاه و آماده بازگشت به وطن بشم.
فرودگاه دم در ورودی یک سرباز بلیط و پاسپورت شما رو چک میکنه و هیچ ایکس ری برای اسکن محتویات چمدون شما وجود نداره و این بسیار عجیبه و برخلاف تمام ایستگاه های مترو،ورودی پاساژها یا حتی هتل های هنده که هم از دستگاه رد میکنن وسایلتونو و هم خودتون رو میگردن و با دستگاه چک میکنن و بعد چک این و گرفتن کارت پرواز بار شما میره و چک میشه! بعد از عبور از کنترل پاسپورت وارد یه سالت ترانزیت بسیار بزرگ،تمیز،مدرن و شیک میشین که دوتی فریش ، مغازه ها و رستورانهاش میتونه ساعت ها سرگرمتون کنه و قیمت ها هم با بیرون برابره برخلاف فرودگاه امام یا استانبول که قیمت ها چند برابر بیرونه و در ضمن یه اینترنت پر سرعت بدون محدودیت زمانی یا حجمی با اسکن پاسپورت و گرفتن یوزر پس تا لحظه سوار شدن به هواپیما در اختیارتونه.
اما در آخر چند نکته
آیا هند ارزش رفتن و دیدن داره؟البته!صد و پنجاه درصد!
آیا هند تمیزه؟اصلا! اصلا مشکل ما اونجاست که تعاریفمون از تمیزی در ایران با هند با هم متفاوته.هند همه جا بو میاد به جز مگر همون توی فرودگاه که حالا مثلا کمتر بو میاد. بوی شرجی و نم، بوی فاضلاب ،بوی عرق، بوی ادرار و همه ی اینا ترکیب شده با بوی اون همه عود که تقریبا به ازای هر یک نفر تو هند میتونین یک عود روشن ببینین. به شدت هم تف میکنن مردم هند به جز توی مترو که جریمه 200 روپیه ای براش گذاشته شده و
شاید از ترس اعمال قانون شدن رعایت میکنن این مسئله رو اصن نمیدونم اون همه تف از کجا میاد!اما آیا حاضرین از این همه زیبایی این همه تفاوت و تنوع فرهنگی این همه جاذبه که اگر بخوای از همشون عکس بگیری اصلا دوربین گوشیت خاموش نمیشه و اصلا نباید بذاری تو جیبت چون ممکنه هر لحظه چنتاشو از دست بدی فقط بخاطر کثیفی یا بو یا شلوغی یا تف ملت بگذرین؟ قبول که لحظاتی هند غیرقابل تحمل میشه مثل اصرار فروشنده ها برای بازدید از مغازشون یا خرید ازونا یا اصرار راننده های توک توک واسه رسوندنتون که گاها چند صد متر باهاتون یا دنبالتون میان که سوارتون کنن یا اصرار راهنماهای گردشگری برای اینکه توی سایت ها راهنماتون بشن یا اون همه صدای بوق تحملش واقعا شوخی نیست!
راستی اگر بنا به عادت ایران بخواین از خیابون رد شین و اول راست رو نگاه کنین و کسی نبود برین تا وسط به وسط نرسیده کتلت میشین چون اونجا برعکسه و برای عبور از خیابون باید اول چپ رو دید و بعد راست! و بعضی وقتا از پشت که به ماشینا نگاه میکنین و ندیدن راننده در سمت چپ و جای خالیش میتونه ترسناک باشه.حواستون به قیمت ها و نرخ ها هم باید باشه و دائم باید چونه بزنین و ممکنه یه نرخی رو 5 تا 10 برابر واقعیش به شما اعلام کرده باشن و برای کاهش هزینه ها و دیدن بهتر همه چیز و لمس اونها از نزدیک دوستان راه برین.میانگین قدمهای روزانه من در هند حدود 30000 قدم بود تو اون شدت گرما و اون شدت رطوبت.
زیر کولر و از پشت شیشه یا حتی توی توک توک همه چیز ملموس نیست.برای خورد و خوراک هم خیلی احتیاط کنین و از فروشنده های خیابونی خیلی خرید نکنین اما خیلی هم محافظه کار نباشین چون نصف لذت سفر به همون هاست ولی به اسهال بعدش ممکنه نیارزه.دیگه اینکه هند رو با یه بار رفتن و 7 8 روز موندن نمیشه درک کرد و باید بار ها و بارها رفت تا جا بیفته.و بسیار جاهای دیدنی جذاب دیگه ای هم داره مثل واراناسی ، ریشیکش ، بمبئی ، کلکته، کشمیر زیبا و حالا گوآ که خیلی تایپ من نیست البته و این مثلث طلایی دهلی آگرا جیپور فقط برای شروعه که خوبه اما کافی نیست.امیدوارم به زودی بتونم به هند برگردم و اون جاها رو هم ببینم.
واینکه تا میتونین آب بخورین. آب معدنی تا دهیدره نشین گاها بسته به هوا ممکنه تا 4- 5 لیتر روزانه هم نیاز بشه و از آب نارگیل و نیشکر هم نگذرین و اینکه ترتیب ها و روتین هارو به هم بزنین و منعطف باشین ینی هیچ لزومی نداره حتما بعد دهلی برین آگرا و بعد جیپور یا تا رسیدین دهلی برین دروازه هند و راج گات و دیدن آرامگاه گاندی یا لزومی نداره همه جاهارو رفت و میشه همه چیو با سلیقه خودتون شخصی سازی کنین و برای اینکار لازمه یه کم قبل سفر بیشتر بخونین و بیشتر آشنا شین و با آگاهی سفر کنین ولی سفر رو مال خودتون میکنین و تا آخر عمر تجربیاتتون باهاتون میمونه.
تصوری که از هند داشتم بسیار داغون تر از چیزی بود که به چشم دیدم و الان با یک کشور نسبتا پیشرفته با زیرساخت های بسیار عالی مخصوصا در بخش ریلی و مردم بسیار شاد و خونگرم و توریست پذیر اما همچنان کثیف مواجهیم.این خونگرمی ممکنه بعضی جاها حتی باعث شه حس بدی بهتون دست بده چون تو دنیای خودت غرقی و مثلا داری راه میری یکی میگه بیا مغازه منو ببین یکی میگه کجا میری بیا برسونمتو یکی میگه کفشتو بده تمیز کنمو گدا میاد پول میخواد و یه عابر کنارت میگه هوا خیلی گرمه. نه ؟ یا اهل کجایی؟ یا چه خبر؟ و هیچ لحظه ی خصوصی برای خودت نداریو دائم یکی از یه جایی وارد حریم خصوصیت میشه و آرامش رو ازتون بگیره که ممکنه کم کم بشه بهش عادت کرد.ولی هیچکدوم از اینا حتی ذره ای از جذابیتهای هند کم نمیکنه.
نکته ی آخر هم یه تخمین حدودی از هزینه ها میدم که شاید برای برنامه ریزی هاتون به کار بیاد که البته با توجه به نرخ دلار ممکنه تاریخ انقضا داشته باشه و نیاز باشه آپدیت کنین :
هزینه ی ویزای هند 6 و نیم میلیون
بلیت پرواز مستقیم ماهان حدود 16 میلیون
عوارض خروج بین 400تا800 هزار بسته به دفعات خروج
بیمه مسافرتی با پوشش خوب حدود 200هزار
بلیت های قطار برای آگرا 625روپیه (CCشتبدی) – برای جیپور555روپیه ( - (3Aبازگشت به دهلی 890روپیه (CCشتبدی)
کوپن برای استفاده از سایت بوکینگ برای رزرو جاهای اقامتی تون حدود 5 دلار
و هزینه ها توی هند از روزی 100 دلار میتونه باشه تا کلا 100 دلار برای یک هفته که این کاملا بستگی به نحوه سفرکردن و خرج کردن شما داره...
ممنون که وقت گذاشتین خوندین و اینکه امیدوارم مفید بوده باشه و به کارتون بیاد و ازش استفاده کنین.
و اسم هاستل ها ی محل اقامتم:
دهلی Hindustan by backpackers heaven - Paharganj
آگرا Joey’s Hostle – Taj Ganj
جیپور Royal retreat by Hotel Aditya Inn - Gopalbari