از كارون تا چائو پراديا !
سفر مثل ازدواج است ! بزرگترين اشتباه در آن، اين است كه فكر كني همه چيز تحت كنترل توست.
(جان اشتاين بك)
- آفر(حراج) از نوع قطري
همه چيز از يكي از آخرين روزهاي دي ماه 94 شروع شد، يك ايميل وسوسه كننده از قطر ايرويز كه نمي دونم چرا در قسمت اسپام جي ميلم رفته بود و چند روزي هم از ارسالش گذشته بود. تخفيف 40 درصدي در تمامي مقاصد پروازي بمدت يك هفته!
قطر ايرويز
پيشنهاد انقدر وسوسه كننده بود كه سريع به سايت قطري مراجعه كردم و شروع كردم به بررسي قيمت هاي پروازي به مقصد شرق آسيا (بانكوك،كوالالامپور،پوكت و حتي پكن)
قيمت ها چندان جذاب نبودن ، مثلا مسيرتهران بانكوك تهران حدود 2200-2300
همزمان پيامكي از آژانس مبني بر 50درصد تخفيف پروازهاي قطري، فقط تا فردا توجه ام را جلب كرد،
گوشي رو برداشتم و با خانم بهرامي متصدي پروازهاي خارجي آژانس تماس گرفتم ، با توجه به اينكه از مشتري هاي قديمي شون بودم قرار شد حدود تاريخ سفر رو بگم و بهترين نرخ رو واسم پيدا كنه!
حدود تاريخ سفر فروردين و ارديبهشت بود و مقصد كوالالامپور يا بانكوك و يا پوكت .
حدود نيم ساعت بعد تماس گرفت و گفت رفت به پوكت و برگشت از بانكوك (رفت28 فروردين برگشت 6 ارديبهشت) با تخفيف ويژه براي شما 1680 تومان! ميگفت تو اين چند وقت اخير پرواز قطري براي تايلند با اين قيمت صادر نكردم. و خيلي اصرار كرد براي اينكه اين كلاس قيمتي پر نشه همين الان كپي پاسپورت ها رو واسش ارسال كنم تا رزرو اوليه رو انجام بده وقيمت ها رو نگه داره و به من تا فردا فرصت بده كه تسويه كنم و بليط ها صادر بشن و در غير اينصورت رزرو باطل بشه!
پيشنهاد خوبي بود ، سريع با همسرم تماس گرفتم و ضمن شرح ماجرا ازش خواهش كردم ادامه كارها (ارسال مدارك و چك كردن تاريخ ها و... ) رو پيگيري كنه.
او هم با استقبال پذيرفت! و يادآوري كرد علي يادت نره!
تاريخ هايي رو كه خانم بهرامي داده بود رو درسايت قطري چك كردم قيمت همون 2100-2200 بود! يكم شك كردم و با دفتر قطري تماس گرفتم و براي تاريخ مورد نظر قيمت ازش خواستم ، اونا هم همون قيمت سايت رو مي گفتن! به اپراتور گفتم آژانسي هست كه اين پرواز رو خيلي پايين تره از شما ميگه؟ جريانش چيه؟ قابل اعتماده؟
بعد از پرسيدن نام آژانس و چند دقيقه پشت خط موندن پاسخ داد كه معتبره و قيمتش هم به اين دليل پايين تره كه ما به بعضي از آژانس هاي پرفروش تخفيف بيشتري ميديم و آژانسي كه شما انتخاب كرديد يكي از اوناست!
الان فقط مونده بود با علي و همسرش و دختر كوچولوشون همسفري كه در سفر شش ماه پيشمون به استانبول به طور كاملا" اتفاقي با هم همسفر بوديم و همونجا قرار گذاشتيم كه سفر بعدي رو هم بهمراه هم بريم، هماهنگي كنم.
20 دقيقه بعد از تماس من با علي يك اس ام اس فرستاد كه ما هم ميايم به شرطي كه خودت تمام هماهنگي ها انجام بدي و بگو چقدر بريزم و شماره كارت بفرست !
در عرض نيم روز برنامه سفري ده دوازده روزه جور شد!
مهمترين و تعيين كننده ترين بخش سفر يعني صدور بليط انجام شد و حالا تقريبا" دو ماه فرصت داشتيم جهت برنامه ريزي 10 شب و يازده روز سفر.
برنامه اي كه خودم دوست داشتم 4شب اقامت در پوكت ،2 شب چيانگ ماي و نهايت 4شب بانكوك بود. اما بعد از مشورت و رايزني با همسفرهامون نتونستم اونها رو براي رفتن به چيانگ ماي متقاعد كنم و در نهايت برنامه به اين صورت شد كه 5شب پوكت و 5 شب بانكوك.
ايراسيا
ايراسياي اقتصادي ( حالا همه مي توانند پرواز كنند...)
براي تكميل برنامه پروازي به يك بليط داخلي بين پوكت به بانكوك نياز داشتيم ، آژانس هاي وطني حدود 280 تا 300 هزار تومن قيمت ميدادن. اختلاف قيمت زياد بين آژانس ها و سايت ايراسيا باعث شد كه با خريد يك ويزا كارت (ez travel) به قيمت 15دلار خودم مستقيم از طريق سايت شركت ايراسيا بليط رو به قيمت 171 هزار تومان (با 20 كيلو بار و بدون پذيرايي) براي ساعت 14 روزهفتم سفر رزرو كنم. البته بليط هاي ارزون تري هم بود ولي ساعت پروازيشون خوب نبود يا صبح زود بود يا آخر شب.
اگر ميخواستيد از سايت ايراسيا خريد كنيد دقت كنيد كه قيمتي كه اول نشون ميده فقط قيمت پروازه با يك كوله پشتي يا چمدان كوچك 7 كيلويي كه ميشه داخل هواپيما برد، هزينه بقيه خدمات مثل بار ، پذيرايي ، بيمه بار، حتي انتخاب صندلي بصورت جدا گانه در مراحل بعد بصورت اختياري به قيمت اضافه ميشه. ولي با اين حال بدليل قيمت بسيار پايين بليط اين ايرلاين يكي از دوست داشتني ترين ها بين عاشقان سفر در جنوب و جنوب شرق آسيا ست.
مقدمات سفر يك به يك كامل ميشوند ....
بعد از تحقيقات مفصلي كه براي رزرو هتل انجام دادم به اين نتيجه رسيدم كه بهترين منطقه براي رزرو هتل در بانكوك منطقه Ratchathewi و خیابان Petchuburi و در پوكت ساحل پاتونگ (Patong beach).
نقشه مركز بانكوك
نقشه توريستي بانكوك
نقشه پوكت
ساحل پاتونگ پوكت
عمليات جستجوي هتل در بوكينگ دات كام آغاز شد و در نهايت دو هتل دوآنجيت (Duangjitt Resort) و سنترپوينت پراتونام (Centre Point Hotel Pratunam) رو بترتيب براي پوكت و بانكوك انتخاب و رزرو كردم. رزرو هتل رو از طريق يكي از سايت هاي وطني كه قيمتش براي تاريخ مد نظر ما مناسب تر از بوكينگ دات كام بود انجام دادم.
هتل دوانجيت
هتل سنتر پوينت
اتاق دو تخته به همراه صبحانه در هتل دوآنجيت پوكت شبي 195 هزارتومان و در هتل سنترپوينت پراتونام بانكوك 251 هزار تومان.
ويزاي تايلند هم از طريق همون آژانس مسافرتي كه بليط ها رو گرفته بوديم دو هفته قبل از سفر درخواست داديم و يك هفته بعد حاضر بودن. مداركي كه براي ويزا نياز بود: اصل پاسپورت، بليط هواپيما، كپي شناسنامه و كارت ملي، يك قطعه عكس،واچر هتل و پرينت يا گواهي تمكن مالي كه اين آخري تازه به مدارك اضافه شده بود.
از مقدمات سفر تهيه حواله ارز مسافرتي و بيمه سفر مانده بود كه ارز را از طريق بانك سامان با ارائه كپي بليط، فيش واريزي عوارض خروج از كشور، كپي پاسپورت و كپي ويزا انجام شد و بيمه مسافرتي كه اون رو هم بصورت اينترنتي از بيمه سامان تهيه كردم و در ادامه خواهيد ديد كه چقدر بدردمون خورد.
شوك بزرگ در فرودگاه امام
ما صبح روز 27 فروردين با فوكر 100 هواپيمايي قشم اير از اهواز به تهران اومديم و مستقيم به منزل همسفرهامون در تهران رفتيم. پرواز رفت ساعت 5 صبح روز جمعه 28 فروردين بود، ساعت تقريبا" 12:30 شب بود كه من و همسرم و پسر 1.5 ساله مون بهمراه آقاي علي و همسر و دختر5 ساله شون با يك ون (كرايه 100 هزار تومان) ، خوش و خندان از غرب تهران به سمت فرودگاه امام حركت كرديم. در مسير سر صحبت رو با راننده ون كه در طول مسير يكم گيج ميزد و ظاهرا" خيلي خسته بود باز كرديم كه سالم به فرودگاه برسونتمون! از سرنوشتش بعد از پياده كردن ما در مسير برگشت خبري ندارم!
اين اولين سفر خارجي من از فرودگاه امام خميني بود ، سه سفر قبلي رو از فرودگاه اهواز انجام داده بودم و خيلي دوست داشتم اين سفر رو هم از اهواز هماهنگ كنم و با پرواز فلاي دبي امكانش بود ولي دو مشكل وجود داشت اولي هزينه خيلي بيشتر و دومي كه مهمتر بود نبود پرواز روزانه كه نمي شد برنامه اي كه مد نظرم بود رو اجرا كنم.
حدود ساعت 2 بامداد به فرودگاه رسيديم ، ورودي بسيار شلوغ بود بعد از دقايقي ايستادن در صف با چك بليط و پاسپورت وارد سالن بعدي شديم، فرودگاه امام كوچكتر از اون چيزي بود كه فكرش رو ميكردم.
كانتر پرواز ما تازه باز شده بود و ما هم در صف ايستاديم ، با وجود اينكه بچه همراهمون بود هيچ تسهيلاتي براي زودتر رد شدن ما قائل نشدن و حدود 45 دقيقه در صف بوديم.
آقاي علي و خانواده كارت پروازشون رو تحويل گرفتن و نوبت به ما رسيد بليط ها و مدارك رو تحويل گرفت. يه نگاه به مانيتور ميكرد يه نگاه پاسپورتها و يك نگاه به بليط ها، اين كار چند بار تكرار شد .ظاهرا" مشكلي پيش اومده بود.
مامور پشت كانتر نماينده شركت قطري رو صدا كرد و با هم مشغول صحبت شدن من كه از استرس داشتم تلف ميشدم همسرم هم بدتر از من. پرسيدم مشكلي پيش اومده ؟
نماينده قطري ما رو به كانتر خالي هدايت كردند و گفت بچه شما چند سالشه ؟ گفتم 1.5 گفت بچه شماinfant (نوزاد) حساب ميشه در صورتي كه اينجا در سيستم child (كودك) ثبت شده و صندلي بهش اختصاص دادن! گفتم روي بليط نوشته نوزاد . گفت مهم سيستمه! و من نمي تونم كارت پرواز صادر كنم! به پشت كانتر دعوتم كرد تا دكمه صدور كارت رو ميزد ديييييييييينگ error ميومد روي صفحه و كارت صادر نمي شد. گوشي موبايلش رو برداشت و گفت سعي ميكنم مشكل رو حل كنم . حدود 45 دقيقه با موبالش با دوحه صحبت كرد و هر جمله رو 4 بار تكرار ميكرد ولي اون طرف حاضر نبود هيچ همكاري انجام بده و فقط ميگفت آژانسي كه بليط صادر كرده بايد اشكال رو برطرف كنه و ما اجازه نداريم اشتباه اونا رو اصلاح كنيم! طرف ميگفت بابا 1 ساعت تا پرواز مونده الان ساعت 3 نصف شب آژانس رو از كجا پيدا كنن؟ اينا بچه كوچيك همراهشونه و پرواز بعديشون رو از دست ميدن و...
نماينده قطري تا آخرين لحظه تلاشش رو كرد و با چند نفري هم تماس گرفت اما فايده اي نداشت . طرفاي مقابل حاضر نبودن يا اجازه نداشتن هيچ همكاري انجام بدن ....، اون جور كه من متوجه شدم اختيارات نماينده هواپيمايي قطر در فرودگاه امام فقط به صدور كارت پرواز و گرفتن جريمه اضافه بار محدود ميشد.
ديگه چيزي تا پرواز نمونده بود ، ما هم تقريبا" نااميد شده بوديم واچر هتل ها و بليط بقيه پرواز ها و آخرين توصيه ها رو به علي كردم و با ناراحتي خداحافظي كرديم و اونا رفتن و ما مونديم!
پرواز بدون ما پريد!
هر كي ازكنارمون رد ميشد يه توصيه اي ميكرد..... بريد پيش مديريت فرودگاه ........
چرا دادو بيداد نكردي رو سرشون.........
اينا چقدر بي مسئوليتن و.........
ولي ظاهرا" از هيچ كس هيچ كاري ساخته نبود ، خبر بدتر هم كه نماينده قطري داد اين بود كه با توجه به اينكه از پرواز اول نتونسته بوديم استفاده كنيم، بقيه پرواز هامون حتي برگشت هم باطل ميشد! ولي در ادامه اين اميدواري رو هم داد كه آژانس صادر كننده بليط مسئوله و اگر رضايت شما رو كسب نكنه ما خودمون جريمه اش ميكنيم و گزارش اين مورد رو همين امروز رد ميكنم.
ميدونستم تنها كاري كه بايد انجام بدم اينه كه آرامش خودم رو حفظ كنم ، خانمم كه خيلي ناراحت بود و بچه هم بي تابي ميكرد رو به نمازخونه بردم تا كمي استراحت كنند و من هم فكري بكنم.
به لطف ارسال مدارك با تلگرام براي خانم بهرامي شماره موبايلش در گوشي همسرم ذخيره بود. كم كم هوا داشت روشن ميشد و من شروع به تماس گرفتن كردم ولي گوشي خاموش بود .... تا ساعت 10 صبح كه خانم از خواب ناز صبح جمعه بيدار شد و سراسيمه با هام تماس گرفت حدود 50 تماس ناموفق از من روي گوشيش داشت!
اولش انكار ميكرد و ميگفت بليط ها هيچ مشكلي نداشتن ولي وقتي گوشي رو به نماينده قطري دادم وچند اصطلاح تخصصي رد و بدل كردند فهميد كه چه خبطي كرده و شروع به معذرت خواهي كرد و چون ميدونست از اهواز به تهران اومديم دعوتمون كرد به منزلش تا تو اين فرصت بتونه يه پرواز ديگه جور كنه.
ساعت 11 صبح بود و پرواز بعدي قطر رو هم از دست داديم و ديگه موندنمون در فرودگاه فايده اي نداشت خيلي هم خسته بوديم، با توجه به اينكه علي كليد منزلشون رو آخرين لحظه به ما داده بود تصميم گرفتيم بريم اونجا و كمي استراحت كنيم
در راه بازگشت به تهران بوديم كه خانم بهرامي با دو پيشنهاد پرواز اتحاد و قطري تماس گرفت و با توجه به اينكه ساعت پرواز قطري بهتر بود و بار مجازش هم بيشتر بود (قطر 30كيلو – اتحاد23 كيلو) و درضمن شب اول هتلمون رو هم از دست نميداديم علي رغم ميل باطني دوباره قطري رو انتخاب كردم. تنها نكته منفي پرواز قطري 50 دقيقه توقف در دوحه بود كه بعدا" فهميديم كه با وجود فرودگاه عريض و طويل دوحه چه ريسك بزرگي رو پذيرفتيم .
صدور بليط هاي جديد با حدود 3 ميليون تومان خسارت روي دست آژانس انجام شد و بليط هاي جديد از طريق تلگرام ارسال شد.
بعد از استراحتي خوب در منزل علي و تهران گردي مختصر در بعد ازظهر ، شب دوباره به فرودگاه برگشتيم و اونجا ديگه همه ما رو ميشناختن! متصدي براي هر نفر دو تا كارت پرواز براي دو پرواز داد و اونها رو در كاور نارنجي قرار داد و گفت وقتي رسيديد دوحه اون رو به هر كي نشون بدي راهنماييت ميكنه كه سريع به پرواز بعدي برسي !
و بقيه مراحل هم سريع انجام شد و جزء اولين مسافرهايي بوديم كه از طريق جت وي وارد ايرباس 320 قطري شديم و با كمال تعجب ديديم كه صندلي هاي ما كه هر دو رديف يك بودند يكي اين در رديف سمت راست هواپيما بود و يكي رديف سمت چپ! و جالب اينه كه 4 مسافر ديگر رديف اول كه همه اروپايي بودند و دو تاشون كه زوج بودن مثل ما از هم جدا افتاده بودن حاضر نشدند جابجا بشن تا هم ما كنار هم بشينيم هم خودشون! اما خوشبختانه يك رديف 3 تايي وسط هواپيما خالي بود كه با هماهنگي مهماندار رفتيم و آنجا نشستيم. پرواز بدون تاخير به دوحه انجام شد.
تمام طول پرواز با استرس 50 دقيقه توقف گذشت كه به پرواز بعدي ميرسيم يا نه ؟
هواپيما بسيار بد به زمين نشست در واقع كوبيده شد كه فكر ميكنم بدليل وزش شديد باد بود و برخلاف چيزي كه فكر ميكردم بجاي اينكه هواپيما با جت وي به سالن فرودگاه متصل بشه ، رفت در دورترين نقطه ممكن ايستاد و منتظر اتوبوس شد! رفتن به وسط هواپيما نشستن كاردستمون داد و با توقف كامل هواپيما هموطنان عزيز مثل كوه استوار كنار صندلي هاشون ايستاده بودند و اجازه نمي دادند كسي جلو بره تا زودتر پياده بشه ! به اولين كسي كه كارت پرواز با كاور نارنجي رو نشون دادم و گفتم همكاري بكنه تا زود تر پياده بشيم مهماندار بود ولي هيچ عكس العملي نشون نداد و ساعتش رو نشون داد و گفت وقت زياد هست!
توقف كامل و سوار شدن به اتوبوس و رسيدن به سالن حدود 20 دقيقه از وقتمون رو گرفت. به محض اينكه وارد سالن فرودگاه شدم به اولين ماموري كه رسيدم كارت نارنجي رو نشون دادم، يه نگاه به كارت كرد و يه نگاه به ساعتش و با چشمهايي بهت زده به من گفت سريع بيا دنبال من! اون جلو ميدويد و من با بچه بغل و خانمم كوله پشتي به دوش دنبالش!
از يك گيت بازرسي كه فكر كنم حدود 100نفر در صف بودن ، سريع ردمون كرد و ادامه مسير رو كه بايد با پله برقي پايين مي رفتيم و تا ته سالن كه محل سوار شدن بود رو بادست نشون داد و گفت سريع بريد كه جا نمونيد!
با بي سيمش هم فكر ميكنم بهشون خبر داد كه ما داريم ميايم! چند گام جلوتر نرفته بودم كه احساس كردم يكي داره منو صدا ميزنه برگشتم ديدم همون مامور سيه چرده مهربون بود كه موبايلم رو كه توي سبد گيت بازرسي جاگذاشته بودم رو واسم آورده!
فرودگاه حمد دوحه
خلاصه به هر بدبختي بود به گيت رسيديم و از طريق كانال كوتاهي پريديم تو هواپيما ! ما آخرين مسافرها بوديم ، با وارد شدن ما درب ها بسته شدن .
فكر ميكنم آخرين باري كه با اين سرعت دويدم مسابقات انتخابي منطقه اي در دوران دبيرستان بود كه اگه اشتباه نكنم سوم شدم !
تمام اين مدت كه ميدويديم پسرم در بغل فكر ميكرد داريم بازي ميكنيم و غش خنده بود!
مسافران كه اكثرا" از دول غربي بودن كيپ تا كيپ نشسته بودن ، مهماندار ما رو به صندلي هامون هدايت كرد. نشستيم و نفس راحتي كشيديم.
پرواز بسيار راحت و آرامي رو با بوينگ پهن پيكر 787 كه از مدرنترين توليدات بوينگ است رو تجربه كرديم ، تمام نگراني من گل پسرم بود كه تو اين مدت پرواز اذيت نشه و خوشبختانه تمام مدت پرواز به آرامي خوابيده بود ، بعد از حدود 6:30 ساعت كه به خوردن و چرت زدن و فيلم نگاه كردن و خانمم گيم بازي كردن گذشت، هواپيما حدود ساعت 17 به آرامي در فرودگاه پوكت به زمين نشست.
وارد سالن فرودگاه شديم و مشغول پركردن فرم مهاجرت بودم كه در هواپيما يادم رفته بود تكميلش كنم كه مردي كه پيراهن گل گلي به تن داشت نزديك ما آمد و گفت بچه شما چند سالشه گفتم 1.5 سال و گفت با من بياييد !
به لطف گل پسرم بدون نوبت مهر ورود در پاسپورتمون زده شد و جز، اولين مسافرهايي بوديم از گيت بازرسي رد شديم و منتظر گرفتن چمدان . چمدان ما اولين چمداني بود كه روي ريل آمد وسريع پريدم قاپيدمش! منتظر چمدان دوم و كالسكه بوديم، كه يكي از ماموران فرودگاه كه با تابلويي در دست كنار ريل ايستاده بود توجهم رو جلب كرد. نزديك تر رفتم ديدم اي بابا اسم من رو با فونت درشت روش نوشته !!!
مرد خنده رو ما رو به دفتري راهنمايي كرد كه زني عبوس نشسته بود و پرسيدم چه اتفاقي افتاده؟ گفت كه به علت استاپ كوتاهي كه شما داشتيد دو تا از بارهاي شما دوحه جا موندن!
ظاهرا" سريال خوش شانسي هاي ما ادامه داشت!
من رو ميگي كارد ميزدي خونم در نمي اومد. وقتي عصبانيت ما رو ديد ازمون خواست كه آرام باشيم وقول داد تمام تلاشش رو ميكنه كه با اولين پرواز چمدون و كالسكه رو بدستمون برسونه و گفت نگران نباشيد چمدان رو درب هتل به شما تحويل ميديم. شماره موبايلش رو هم داد كه اگر تا 24 ساعت ديگه چمدان نيامد باهاش تماس بگيريم. رسيدي بابت بارهاي جا مونده بهمون داد و با يك چمدان از فرودگاه خارج شديم و بوي خوش شرجي و گرماي عصرگاهي پوكت به ما خوش آمد گفت.
زندگي شيرين مي شود!
ترانسفري كه از تهران هماهنگ كرده بودم منتظر ما بود و سريع سوارشديم و به سمت ساحل پاتونگ و هتل حركت كرديم...
راننده يكم سراسيمه به نظر ميرسيد و با سرعت رانندگي ميكرد وبعد از 10دقيقه حركت به محض ديدن اول پمپ بنزين سريع پيچيد داخل و ماشين رو يه گوشه رها كرد و درحالي كه سرش رو به نشونه معذرت خواهي بالا و پايين ميكرد از ماشين پريد پايين به سمت سرويس بهداشتي دويد! يه چيزي تو مايه هاي فيلم هاي اكشن كه از ماشين فرار ميكنن بعد ماشين منفجر ميشه! خلاصه كلي به اين بنده خدا خنديدم.
پيش بسوي دوآنجيت
چند دقيقه بعد با چهره اي بشاش و خندان برگشت و دوباره با معذرت خواهي سوار شد و حركت كرد.
اوضاع رانندگيش خيلي بهتر شده بود و بعد از زير و رو كردن CD هاش يه سي دي آهنگ ايروني واسمون گذاشت و از توي آينه عكس العمل ما رو نگاه ميكرد كه لبخند روي لبمون نشسته بود!
از توي داشبرت هم دو تا سيم كارت درآورد و بهمون داد كه تا روز آخري كه در تايلند بوديم هنوز شارژ داشتن و ازشون استفاده كرديم.
سيم كارت true move
من از تهران به پيشنهاد آژانس ترانسفر رفت و برگشت از فرودگاه پوكت به هتل رو بهمراه سه تور (گشت شهري، تور خريد ، تور بازديد از كارخانه خشكبار ) رو به قيمت هر نفر 700 بات رزرو كرده بودم كه البته ما بعد از رفتن تور گشت شهري و ديدن كيفيت تورها قيد بقيه شون رو زديم. ودر واقع فقط از ترانسفر و تور گشت شهري در پوكت استفاده كرديم.
(كرايه تاكسي از فرودگاه تا ساحل پاتونگ 800 بات و مي ني بوس هايي هم بودند كه مسير رو با نفري 200 بات مي بردن )
حدود ساعت 19 بود كه به هتل رسيديم وبا ديدن دوستانمون كه براي استقبال از ما به لابي هتل اومده بودند كل خستگي مسير رو فراموش كرديم و ماجراهاي 24 ساعت گذشته رو با آب و تاب واسشون تعريف كرديم البته تو اين مدت اونا هم از كم و كيف ماجرا بي خبر نبودن....
بعد از تحويل كارت اتاق و كارت صبحانه با ماشين هاي برقي كه درلابي مستقر بودن به اتاق رفتيم و بعد از گذاشتن تنها چمدان كه به وسايل پسرم اختصاص داشت، با توجه به اينكه خيلي خسته بوديم به ناچار جهت خريد لباس راحتي و وسايل ضروري تا رسيدن چمدان اصلي و خوردن شام از هتل خارج شديم.
اتاق هتل دوآنجيت
همين طور كه پياده مي رفتيم از فروشگاه كوچكي كه در مسير بود چند لباس راحتي و وسايل ضروري خريديم و به بازارچه اي شلوغ رسيديم كه فروشندگان دستفروش با گاري هايي پر از خوراكي هاي رنگارنگ از ميوه هاي استوايي گرفته تا ميگو و ماهي و مرغ سيخ گرفته شده و غذاهاي عجيب و غريب تايلندي با اون بوي آزاردهندشون حضور داشتند.
بازار شبانه پوكت
نكته جالب اين بود كه اكثر فروشندها خانم هاي محجبه بودند و اكثرا" جلو گاريشون نوشته بودن حلال.
ما از ديدن اين ميوه هاي عجيب جو گير شديم و از هر كدوم مقداري خريديم، شام هم از همين گاري ها چند سيخ ميگو و مرغ خريديم (هرسيخ 50 بات)و همون جا ميل كرديم وقبل از اينكه از خستگي همون جا بي هوش بشيم با يك توك توك به هتل برگشتيم (كرايه 150بات)و براي اولين بار توك توك سواري رو هم تجربه كرديم.
ميوه هاي استوايي
روز دوم /يكشنبه / گشت شهري
صبح بخير پوكت
امروز روز دوم سفر بود و طبق برنامه ساعت 9 صبح گشت شهري داشتيم ، ساعت هفت ونيم از خواب بيدار شديم و در هواي دم كرده اول صبح از ميان محوطه باغ بسيار زيباي هتل به رستوران رسيديم . تنوع غذا ها بسيار زياد بود و
اما غذاهايي كه باب طبع ما بودند خيلي نبودند .
فضاي هتل
فضاي هتل
فضاي رستوران بسيار گرم بود و فقط با چند تا پنكه خنك ميشد! (روز دوم فهميديم كه ظاهرا" روز اول سيستم خنك كننده خراب بوده!) سعي كرديم بيشتر با خوردن ميوه هاي استوايي خودمون رو خنك كنيم .
با پايان صبحانه سروكله تور ليدر هم پيدا شد و بدون معطلي سوار ون شديم و حركت كرديم ، يك زوج هموطن قبل از ما سوار شده بودن ميگفتن كه بيست روزي هست كه در تايلند هستن.
گشت شهري ما با بازديد از يك فروشگاه لوازم آرايشي آغاز شد و بعد از آن با بازديد از معبد WAT chalong كه يك معبد بسيار زيبا و بزرگترين و باشكوه ترين معبد بوداييان در پوكت محسوب ميشه و ظاهرا" قدمت چنداني نداره ادامه پيدا كرد. ساختمان اصلي معبد سه طبقه بود و دردون معبد مجسمه هاي فراواني از بودا درحالت هاي مختلف قرار داشت.
از بالاي معبد چشم انداز زيبايي از شهر پوكت پديدار بود.
معبد
معبد
معبد
معبد
در نزديكي معبد اتاقك كوچكي بود شبيه كوره كه طبق يك رسم قديمي كساني كه دعاهاشون مستجاب ميشد ترقه ميدادن به متصدي اونجا و اوم هم در كوره منفجر ميكرد!
نمي دونم زماني كه ما اونجا بوديم سرعت استجابت دعا زياد بود يا هميشه به اين صورته چون صداي تركيدن ترقه ها در يك ساعتي كه اونجا بوديم قطع نشد.
مزرعه عسل
بعد از بازديد از معبد به مزرعه عسل رفتيم كه در واقع فروشگاه عسل بود، ورودي به همه مون برچسب زدن كه شماره اي روش نوشته شده بود كه احتمالا" براي پورسانت تور ليدر بود.
دربدو ورود ما رو به اتاقي راهنمايي كردن كه در اونجا خانمي تايلندي وفارسي زبان در مورد فوايد عسل توضيحاتي داد و بروشورها يي هم به زبان فارسي داد و چند نمونه هم تست كرديم كه نسبت به عسل هاي ما يه طمع تيزي داشتند و در نهايت هر خانواده يك كيلو عسل معمولي و100 گرم عسل ملكه خريديم.
بعد از مزرعه عسل نوبت به كارگاه و يا در واقع فروشگاه مرواريد رسيد و بعد از توقفي نيم ساعته در آنجا بسمت
فروشگاه صنايع دستي رفتيم و خريد هاي مختصري هم در حد يادگاري انجام داديم و ديگه ساعت حدود 1 ظهر شده بود و ظاهرا" تور ما تمام شده بود.
در را برگشت از راننده خواستيم كه ما رو به يك رستوران ايراني ببره و اون هم ما رو به رستوران پاد برد. رستوران خيلي شيكي نبود و فضاي خوبي داشت و جز ما چند خانواده ايراني ديگه هم نشسته بودن.
سبزي پلو با ماهي و جوجه كباب سفارش داديم (630 بات) و از كيفيت غذا هاش راضي بوديم . (آدرس سايت https://padiranrestaurant.com)
رستوران پاد
فاكتور غذا
بعد از خوردن ناهار با يك توك توك به هتل برگشتيم. (كرايه 150بات)
دو تا كار مهم بايد انجام ميدادم يكي فرستادن ايميل به كمك رسان بيمه سامان واسه نيامدن بارها و دومي تعيين جاي صندلي براي پرواز برگشت.
سريع متني آماده كردم و به همراه عكس نامه اي كه فرودگاه بهم داده بود و بهمراه عكس بيمه نامه به كمك رسان بيمه سامان كه در بيروت مستقر هستند ارسال كردم و موضوع رو بهشون اطلاع دادم.
بعد هم به سايت هواپيمايي قطر رفتم و با كمال تعجب ديدم كه با وجود اينكه حدود 10 روز به پرواز برگشت مانده بود فقط در سكشن آخري هواپيما امكان انتخاب صندلي هست من هم دوصندلي كه فكر ميكردم موقعيت بهتري دارن رو در رديف وسط انتخاب كردم.
بعد از استراحتي نسبتا" مفصل بعد از ظهر با تلفن پذيرش از خواب بيدار شديم كه خبر رسيدن چمدان و كالسكه رو بهمون داد. من هم از اونا خواستم كه اونا رو به درب اتاق بفرستن.
بعد از ظهر به جهت پوكت گردي و رزرو تورهاي روزهاي بعد از هتل خارج شديم. دفاتر توريستي فراواني در مسير بودند از چند تاشون قيمت گرفتيم و در نهايت با يكيشون كه خانم ميانسال خوش خنده اي بود براي خريد دو تور به توافق رسيديم. تور جزيره في في رو براي فردا و جزيره جيمز باند بهمراه سافاري پوكت رو براي دو روز بعدش رزرو كرديم. با توجه به اينكه ما براي هر تور 5 بليط ميخواستيم فكر ميكنم تخفيف خوبي تونستيم بگيريم و همانجا تمام پول رو پرداخت كرديم و دو تا قبض گرفتيم.
به هتل برگشتيم و شب درحال چك كردن ايميل ها متوجه شدم كه بيمه پاسخ ايميلم رو داده و براي تكميل پرونده ام فاكتور خريدهايي كه كرده بودم رو ميخواد و تعدادي مدارك (مثل عكس پاسپورت و بليط و كارت پرواز و.......) بدون معطلي از تمام مدارك عكس گرفتم و واسشون فرستادم.
روز سوم /دوشنبه /جزيره في في
صبحانه امروز با روز قبل تغيير چنداني نداشت فقط نوع آب ميوه ها عوض شده بود و سيستم خنك كننده رستوران هم راه افتاده بود. حالا ميشد با لذت چاي و قهوه خورد.
بعد از خوردن صبحانه چون فاصله رستوران با اتاق زياد بود ديگه به اطاق برنگشتيم و در همان لابي منتظر ماشين مانديم.
درست سر ساعت 9 با آمدن ون به سمت اسكله حركت كرديم. فكر ميكنم حدود يك ساعتي در راه بوديم تا به اسكله رسيديم، با توجه به طولاني بودن مسير ساحل پاتونگ تا اسكله به نظر نمي رسه رفتن بصورت شخصي به اسكله و گرفتن تور در محل مقرون به صرفه تر باشه.
ما به همراه چند ون ديگه همزمان به اسكله رسيديم، تركيب همسفرهاي قايق ما هم جالب بود 4 پسر مجرد كه ميگفتن از لندن اومدن و چهره هاشون به عرب هاي مصر و تونس ميخورد ، و ما و بقيه كه فكر ميكنم حدود 30 نفري بودن چيني! ميانگين سني تور هم شايد با زور به سي سال ميرسيد. تقريبا" ميشه گفت يك گروه جوان و پر انرژي .
مصاحبت با اين چيني هاي باحال من رو مجاب كرد كه حتما" در آينده نه چندان دور سفر به چين رو جزء برنامه هام قرار بدم.
قبل از حركت تور ليدر همه را جمع كرد و خلاصه اي از برنامه هاي امروز رو توضيح داد و به همه توصيه كرد جهت غواصي كفش هاي مخصوص كرايه كنن (كرايه100 بات) تا پاهاشون آسيب نبينه . و چيني ها هم سرشون رو به نشانه تاييد تكون ميدادن.
به جز من دو نفر ديگه هم كفش غواصي گرفتيم و به سمت قايق حركت كرديم.
ما طبق توصيه دوستان قايق تندرو رو انتخاب كرده بوديم كه هم در جزيره هاي بيشتري توقف داشته باشيم و هم با سرعت زيادي كه قايق حركت مي كند در آن هواي شرجي و مرطوب نسيم خنكي بر صورتمان بوزد.
با بوجه به اينكه بچه در بغل داشتم عجله اي براي سوار شدن به قايق نداشتم، وقتي همه سوار شدن ما به عنوان آخرين نفر سوار شديم و از قضا در بهترين جاي قايق يعني پشت موتور.
پشت قايق
قايق 3 موتوره ما با حدود 40 سرنشين با سرعت حركتش رو آغاز كرد هرچه جلو تر ميرفتيم زيبايي هاي طبيعت بيشتر خودنمايي ميكردند و مسير جذابتر ميشد. كم كم صخره هاي سرسبزي كه از آب بيرون زده بودند به ما سلام ميكردند. قايق با سرعتي كه پيش مي رفت ما بيشتر روي هوا بوديم فقط چند ثانيه يكبار به سطح آب برخورد ميكرد و دوباره به هوا ميرفتيم! براي من كه خيلي هيجان انگيز بود ولي حال يكي از همسفرها يخورده بد شد كه با قرصي كه ليدر بهش داد بهتر شد.
جزيره في في
جزيره في في
بعد از حدود نيم ساعت به اولين جزيره نزديك شديم... تور ليدر اعلام كرد ما يك توقف كوتاه در اين جزيره داريم كسي هست بخواد پياده بشه ؟ ما يك ساعت بعد برميگرديم و سوارش ميكنيم! بجز اون 4 نفر لندني نما هيچ كس دستش رو بالا نبرد. اما وقتي قايق ايستاد تمام چيني ها بلند شدن كه پياده بشن ! تور ليدر تازه فهميد كه اي دل غافل اينا هيچ كدوم انگليسي حاليشون نميشه! خلاصه همه رو نشوند و فقط اون 4 نفر كه به نظر تو رودربايستي قرار گرفته بودن پياده شدن و چهره تور ليدر هم از اين كه از براي مدتي از شر اون4 تا خلاص شده راضي به نظر ميرسيد. خلاصه حركت كرديم تا به جزيره بعدي رسيديم. اين جزيره خيلي تميز تر و خلوت تر از قبلي بود. حدود 1 ساعت توقف ما در جزيره به شنا و دراز كشيدن زير سايه كوچكي از تخته سنگي گذشت و دوباره سوار قايق شديم و بعد از سوار كردن 4 نفر به جزيره ميمون ها رفتيم ، حدود 20 دقيقه هم اونجا توقف داشتيم و بعضي هم پياده شدن و ميمون ها از سرو كلشون بالا ميرفتن.
در مسير حركت به جزيره في في توقف ديگه اي در نزديكي جزيره داشتيم جهت غواصي . بدون شك هيجان انگيز ترين بخش تور همين غواصي بود. پس از پوشيدن جليقه نجات و عينك مخصوص و كفش هاي مخصوص داخل آب پريديم. ديدن دسته هاي ماهي هاي رنگي كوچك به صورت دسته جمعي از كنار ما عبور ميكردند بسيار جالب و هيجان انگيز بود. پس از حدود 45 دقيقه دوباره سوار قايق شديم و به سمت جزيره في في جهت صرف ناهار حركت كرديم.
جزيره في في
جزيره في في
جزيره في في
هواي جزيره گرم و شرجي بود ولي براي ما كه به لطف شنا و غواصي خيس آب بوديم خيلي آزاردهنده نبود.
بعد از خوردن ناهار كه در يك رستوران ساحلي و بصورت سلف سرويس بود و شامل مرغ، ماهي، ماكاروني ، سالاد هندوانه و البته چاي بود گشتي در جزيره زديم و ضمن خوردن بستني سري هم به بازارچه ساحلي زديم و چند تا يادگاري از اونجا خريديم و بسمت قايق حركت كرديم.
جزيره في في
جزيره في في
در مسير حركت به سمت پوكت در يك جزيره زيباي ديگه هم حدود يك ساعت توقف كرديم و همه براي شنا وقدم زدن در جزيره از قايق خارج شديم و در اين فاصله خدمه قايق زحمت كشيدن و هندوانه بزرگي رو كه از صبح در صندوق يخي قايق بود رو برش دادن و موقع بازگشت به قايق از ما پذيرايي كردن. كه واقعا" هم چسبيد!
اسكله
تقريبا" ساعت 17 بود كه خسته و كوفته به همون اسكله اي كه ازش سوار شده بوديم رسيديم و بعد از خريدن عكسي كه قبل از سوارشدن به قايق ازمون گرفته بودن (100 بات) سوار همون ون هايي كه باهاش اومده بوديم شديم و به سمت هتل حركت كرديم.
نكته: همانطور كه ابتدا عرض كردم ما براي رفتن به جزيره في في قايق تندرو رو انتخاب كرديم كه هم علاوه بر اينكه تعداد بيشتري جزيره توقف داشت بدليل سرعت بالا، باد خنكي داخل قايق ميپيچيد و مرهمي بود به هواي شرجي و نفس گير. علاوه بر اين قايق ها وكشتي هاي بزرگ براي رفتن به جزيره في في يك قايق هاي چوبي هم بودن كه واقعا" فاجعه بودن و با يك موتور كوچك حركت ميكردن و چهره سرنشين هاشون كه اكثرا" غربي بودن از شدت گرما كاملا" سرخ و دم كرده بود و تا جايي كه راه داشت لباس هاشون رو در آورده بودن ! اين قايق ها رو به هيچ وجه توصيه نميكنم.
روز چهارم / سه شنبه / استراحت در هتل
با توجه به خستگي كه از روز قبل به تنمون مونده بود و برنامه امروزمون كه استراحت و استفاده از امكانات هتل بود عجله اي براي بيدار شدن از خواب نداشتيم و حدود ساعت 9 صبح براي صبحانه از اتاق خارج شديم و به سمت رستوران حركت كرديم . حضور گسترده ماشين ها ونيروهاي پليس در لابي هتل و ورودي رستوران توجه مون رو جلب كرد، اولش كمي نگران شديم ولي بعد از پرس و جو متوجه شديم كه قراره همايشي امروز و فردا در هتل برگزار بشه . صبحانه امروز رو با تدابير ويژه امنيتي مفصل تر از روز هاي قبل ميل كرديم و جهت عكاسي به محوطه هتل رفتيم .
هتل دو آنجيت
هتل دو آنجيت
هتل دو آنجيت
هتل دو آنجيت
هتل دو آنجيت
هتل دو آنجيت
هتل دو آنجيت
هتل دو آنجيت
هتل دو آنجيت
بعد از يك ساعتي عكاسي و لذت بردن از فضاي زيباي هتل يك گروه با بچه ها به خانه هاي قارچي رفتند و يك گروه جهت شنا به استخر.
هتل دو آنجيت
خانه قارچي
اون روز ناهار رو هم از غذاهايي كه از ايران آورده بوديم ميل كرديم و بعد از استراحتي عصر گاهي راهي، غروب راهي ساحل پاتونگ بيچ كه حدود 200 متر با هتل فاصله داشت شديم و قدم زنان در امتداد ساحل به خيابان بانگلارود رسيديم.
خيابان بانگلارود رو با سرعت بيشتري طي كرديم تا به مركز خريد جانگسیلون (Jungceylan) رسيديم و با توجه به اينكه خيلي گرسنه شده بوديم شام رو در subway خورديم كه با توجه به ابعاد ساندويچ 220 بات نمي ارزيد.
مركز خريد جانگسيلون
نقشه موقيت مركز خريد
بعد از شام با ديدن دكه بستني مكدونالد روبروي جانگسیلون اشك شوق در چشمان همه مان حلقه زد و بعد از خوردن بستني با يك توك توك كه به سيستم صوتي و نورپردازي پيشرفته اي مجهز بود به هتل برگشتيم. (كرايه 150 بات)
شب موقع چك كردن جي ميل، ايميل بيمه سامان توجه ام رو جلب كرد كه مبلغ 100 يورو براي خسارت ديركرد چمدان ها در نظر گرفته بودند و نوشته بودن اگر الان به اين پول نياز داريد يك بانك معرفي مي كنن كه من بروم و پول رو تحويل بگيرم. كه من هم گفتم كه فعلا" نياز ندارم و بمونه وقتي برگشتيم ايران.
اما وقتي برگشتيم متوجه شدم كه هيچ گاه نبايد نقد رو به نسيه بخشيد! چون كه پرونده از دفتر بيروت به تهران منتقل شده بود و بعد از حدود يك ماه پيگيري تونستم 100 يورو رو بگيرم!
روز پنجم / چهارشنبه / جزيره جيمز باند - سافاري پوكت
برنامه امروز جزيره جيمز باند بود . پس از صرف صبحانه را در كنار افسران پليس و نيروهاي امنيتي سر ساعت مقرر سوار ون شده و حركت كرديم.
بعد از رفتن به چند هتل در مسير و معطلي 15 دقيقه اي درب يكي از هتل ها جهت سوار شدن يك خانواده پر جمعيت هندي به سمت باغ ميوه هاي استوايي كه اولين مقصد برنامه امروز بود حركت كرديم. در ورود باغ محلي براي فروش ميوه ها ها قرار داشت و بعد وارد باغ زيبايي مي شديم كه در آن آلاچيق هاي جوبي قرار داشت و بعئ از نشستن در آلاچيق ها با ميوه پذيرايي شديم و بعد از اجراي ترانه تايلندي توسط خانمي كه لباس محلي برتن داشت سوار ون شديم و به سمت اسكله حركت كرديم.
بشقاب ميوه
اسكله امروز با اسكله جزيره في في فرق داشت ، بعد از پوشيدن جليقه نجات در اسكله سوار قايق شديم و به سمت جزيره جيمزباند حركت كرديم. قايق اين سري كوچكتر و دوموتوره بود و طبعا" با سرعت كمتري حركت ميكرد، همسفرهامون هم از خودمون بي حال تر بودن وكلا" جو خيلي صميمي بوجود نيومد!
اسكله
بسمت جيمز باند
جيمز باند
ابتدا به جزيره جيمز باند رسيديم و بعد از توقفي يك ساعته و عكس گرفتن با صخره سبز معروف اين جزيره سوار قايق شديم و جهت صرف نهار به سمت اسكله اي زيبا حركت كرديم. اين اسكله زيبا در واقع ورودي شهري روي آب بود كه گويا ساكنانش مسلمان بودند. ناهار رو كه شامل مرغ سوخاري ، برنج ، نيمرو و يك سوپ بدشكل بود رو در كنار يك زن و شوهر چيني كه روي يك ميز نشسته بوديم خورديم. خوشبختانه اونا مرغ دوست نداشتن ولي با علاقه خاصي نيمرو و سوپ ميخوردن . منم براي اينكه راحت باشن ظرف سوپ و ديس نيمرو رو جلوشون گذاشتم كه راحت باشن و ما هم با خيال راحت به حساب مرغ هاي سوخاري شيرين برسيم !
نوشيدني با غذا نبود و بايد اون رو جداگانه خريداري ميكرديم.
جيمز باند
اسكله جزيره مسلمان ها
جزيره مسلمان ها
جزيره مسلمان ها
جزيره مسلمان ها
پس از صرف ناهار لذت بردن از فضاي اسكله سوار قايق شديم و به سمت يك كشتي بزرگ حركت كرديم. در كنار كشتي توقف كرديم و سوار كشتي شديم در ورودي كشتي با يك نوشيدني خنك از ما پذيرايي شد و با توجه به عطشي كه من داشتم دو،سه ليوان خوردم. بعد به نوبت سوار قايق هاي بادي پارويي شديم. به نوبت هر خانواده سوار يك قايق شديم و بعد از گرفتن عكس توسط عكاس كشتي به سمت غار دريايي زيبايي حركت كرديم.
بعد از گذشتن از غار وارد محيطي رويايي شديم كه اطراف ما رو صخره هاي سبز محاصره كرده بودند.
قايقران كه پيرمرد خموده اي بود پس از پرسيدن مليتمون شروع كرد به آيه و حديث خوندن و اينكه منم مسلمونم و مستحقم و كمكم كنيد اولش خودم رو زدم به اون راه كه متوجه نمي شم چي ميگه ولي بعد ديدم طرف ول كن نيست و در نهايت با گرفتن 100 بات لبخند رضايتي روي لبش نشست و چند تا عكس هم از ما گرفت و ما رو به كشتي رسوند. به كشتي كه رسيديم عكس هايي كه موقع سوارشدن به قايق ازمون گرفته بودن رو قاب شده به قيمت 150 بات خريديم و بعد از خوردن دوباره نوشيدني خنك سوار قايق خودمون شديم و به سمت پوكت حركت كرديم.
جيمز باند
جيمز باند
جيمز باند
بازگشت به ساحل
از اسكله مستقيم به سمت سافاري پوكت حركت كرديم. حدود نيم ساعت بعد رسيديم . بعد از ورود به مجموعه سافاري ابتدا به ديدن نمايش Elephant Show رفتيم كه يك بچه فيل خيلي با مزه ابتدا برامون ابتدا نقاشي كشيد بعد دارت پرتاب كرد! بعدش Monkey Show بود كه ميمون دوچرخه سواري ميكرد و يه سري حركات ژانگولر انجام ميداد. ox cart riding برنامه بعدي بود كه سوار بر يك درشكه توسط دو گاو پير قوي هيكل در يك مسير ناهموار چند دقيقه حركت كرديم. Buffalo Photo عكس گرفتن با بوفالو برنامه بعدي بود كه با يك بوفالو بسار بزرگ و بي حال كه حوصله نداشت سرش رو هم تكون بده چند تا عكس يادگاري گرفتيم. Fish Spa ماساژ پا با ماهي و ATV Trekking (موتورهاي چهارچرخ) برنامه هاي بعدي بودن كه دومي رو بدليل اينكه موتورها دو نفره بودن و بچه رو هم نميشد سوار كرد و برنامه به اين صورت بود كه همه سوار بر موتور پشت سر مربي حركت ميكردند و اين برنامه فقط يكبار هم انجام ميشد نتونستيم سوار بشيم.
محوطه سافاري پوكت
محوطه سافاري پوكت
سافاري پوكت
سافاري پوكت
اما جذاب ترين بخش مجموعه Elephant Trekking يا فيل سواري بود كه حسابي حالمون رو جا آورد و سه نفري سوار فيلي بزرگ حدود 10- 15 دقيقه اي رو در يك مسير ناهموار فيل سواري كرديم و حسي هيجان انگيز و توام با ترس از افتادن رو تجربه كرديم. با خريدن عكس زيبايي كه عكاس مجموعه حين فيل سواري از ما گرفته بود به قيمت 200 بات سوار بر ون تور بعد از يك روز هيجان انگيز به سمت هتل حركت كرديم.
روز ششم/پنجشنبه / تحويل اتاق و پرواز به سمت بانكوك
امروز حدود ساعت 7:30 براي صبحانه به رستوران رفتيم ،صبحانه با روزهاي قبل فرق چنداني نداشت فقط يك نوع شيريني تايلندي كه شبيه مسقطي خودمون بود اضافه شده بود. سريع به اتاق برگشتيم و بعد از جمع و جور كردن چمدان ها و كوله پشتي براي چك اوت با پذيرش تماس گرفتيم.
بعد از تحويل اتاق يك ساعتي تا رسيدن ترانسفر فرصت داشتيم كه در اين فرصت بچه ها رو به خانه بازي قارچي محوطه هتل برديم و در نهايت بعد از گرفتن آخرين عكس هاي يادگاري از هتل زيباي دوآنجيت ساعت 11 بوسيله همان ون كه ما رو از فرودگاه آورده بود به سمت فرودگاه حركت كرديم، پرواز ما ساعت 14 بود.
در فرودگاه با توجه به اينكه بليط ها رو خودم از سايت Airasia خريده بودم يكم استرس داشتم ولي خدارو شكر به كمك كيوسك هايي كه در فرودگاه قرار داشت والبته خانوم راهنمايي كه كنارشون ايستاده بود كارت پرواز ها رو بدون هيچ مشكلي گرفتم و چمدان ها رو هم به كانتر تحويل داديم. برخلاف تصورم سخت گيري خاصي براي دو سه كيلو بار اضافي نكردن.
كيوسك صدور كارت پرواز
ابعاد مجاز ساك دستي داخل هواپيما
كارت پرواز
با توجه به اينكه پروازمون پذيرايي نداشت از زمان باقي مانده استفاده كرديم و براي صرف نهار از چند فست فود موجود در فرودگاه نهار رو در برگر كينگ خورديم. ( دو عدد سانديچ با نوشابه و سيب زميني 550 بات شد.) و بسمت سالن پرواز رفتيم .
فرودگاه پوكت
در گيت بازرسي به قوطي هاي عسلي كه در كوله پشتي داشتم گير دادن و با توجه به 45 دقيقه اي كه تا پرواز وقت بود اجازه دادن برگرديم و او نا رو در يك كارتن بسته بندي كنيم و تحويل بار بديم كه تمام اين كارها رو يكي از خانمهايي كه يونيفرم ايراسيا به تن داشت بدون هيچ هزينه اي انجام داد و در آخرش فقط لبخند زد.
هواپيماي ايراسيا
پرواز با يك هواپيماي ايرباس 320 كه هنوز بوي نويي ميداد انجام شد و حدود يك ساعت و ده دقيقه بعد در فرودگاه دون مئونگ Don Mueang (DMK) بانكوك به زمين نشستيم و از همون جا با يك ون مستقيم به هتل رفتيم (كرايه 1200 بات)
فرودگاه دون مئونگ
فاكتور تاكسي
جهت اطلاع دوستان كه مي خواهند با حمل و نقل عمومي به اين فرودگاه تردد كنن عرض كنم كه اين فرودگاه به خطوط مترو يا BTS متصل نيست البته يك اتوبوس در ساعت هاي مختلفي در روز جابجايي مسافر بين فرودگاه و نزديك ترين ايستگاه BTS يعني ايستگاه موچيت (Mo chit)رو انجام ميده. دفتر توريستي در نزديك درب خروجي فرودگاه شما رو راهنمايي ميكنه. و اتوبوس ها هم دقيقا" رو بروي درب خروجي ايستگاه داره.
با استقبال كاركنان هتل كه خيلي خوش برخورد تر از هتل دوآنجيت بودند وارد هتل شديم و با آب ميوه خنكي پذيرايي شديم.
لابي هتل
لابي هتل
لابي هتل
كارهاي پذيرش سريع انجام شد و براي تحويل اتاق به طبقه يازدهم راهنمايي شديم.
(البته در لابي هتل ميزي قرار داشت كه هميشه شربت خنك، چاي و نسكافه روي آن قرار داشت و بصورت رايگان مي تونستيم از خودمون پذيرايي كنيم.
دو اتاق بهم چسبيده كه البته با يك درب بهم راه داشتن رو در هتل سنتر پوينت پراتونام به ما تحويل دادن . اتاق ها بسيار بزرگ و تميز و دركل فراتر از انتظار ما بودند. اگر اشتباه نكنم ابعاد هر اتاق 45 متر بود .
اتاق هتل
اتاق هتل
ويو اتاق
ويو اتاق
ويو اتاق
بعد از استراحتي كوتاه در هتل براي شناسايي محيط اطراف از هتل خارج شديم و بعد از گشت و گذاري در مركز خريد پلاتونيوم (Platinium ) كه درست روبروي هتل بود و به بازار پتونم Pratunam كه در خيابان هاي روبروي پلاتونيوم قرار داشتند و پر از مغازه و دستفروشهایی بود که انواع و اقسام پوشاک و صنایع دستی را ارائه می کردن رفتيم و بعد از برانداز كردن قيمت ها و خريد جزيي به هتل برگشتيم و به كمك مايكروفري كه در اتاق بود غذاهاي آماده اي رو كه با خودمون آورده بوديم رو گرم كرديم و خورديم و بدين ترتيب اولين روز سفر ما در بانكوك به پايان رسيد.
موقعيت هتل
بازار دستفروش ها
بازار دستفروش ها
بازار دستفروش ها
روز هفتم/ جمعه / گراند پالاس - بازار بوبي
امروز اولين روزي بود كه در هتل سنترپوينت صبحانه ميخورديم، سالن صبحانه خيلي از هتل دوآنجيت كوچك تر بود ولي تنوع خوراكي هاي باب طبع ما خيلي بيشتر بودند، و كيك و شيريني كه از اونها در هتل دوانجيت خبري نبود اينجا فراوان بود. خلاصه صبحانه مفصلي صرف كرديم و به قصد گرند پالاس هتل رو ترك كرديم. با توجه به اينكه 4 نفر بزرگسال بوديم با يك تاكسي كه روبروي درب هتل ايستاده بود با 200 بات به سمت گرند پالاس حركت كرديم. با ترافيك اون موقع صبح حدود نيم ساعت در راه بوديم تا رسيديم.
شما بوسيله اتوبوس دريايي هم ميتونيد خودتون رو به گرند پالاس برسونيد. كافيه با BTS به ايستگاه Sapahan Taksin بياييد. در واقع اين ايستگاه چسبيده به ايستگاه مركزي قايق هاي عمومي بانكوك است و از اونجا ميتونيد سوار اين اتوبوس هاي دريايي بشيد و بعد از طي چند ايستگاه در گرند پالاس پياده بشيد.
موقعيت گرند پالاس
گراند پالاس در واقع مجموعه اي از بناهاي مختلفي است كه محل سكونت پادشاهان مختلف تايلند در ادوار تاريخ نه چندان پر قدمت اين كشور بوده. ساخت اين مجموعه در سال 1782 شروع شده و به مرور زمان به عظمت و شكوهش افزوده شده است. اين كاخ در غرب رودخانه چائو پرایا قرار دارد و به منظور حفاظت از اون دور تا دور اين كاخ را ديواري به طول 1900 متر كشيده اند.
براي ورود به اين كاخ حتما" بايد لباس مناسب به تن داشت و البته به كسايي كه لباس مناسب نداشتن يه پارچه رنگي ميدادن دور خودشون ببندن .
ورودي كاخ خيلي شلوغ بود و هوا خيلي گرم، جهت در امان ماندن از آفتاب وحشتناك يك كلاه حصيري و يك چتر سنتي تايلندي كه با چوب ساخته شده بود خريديم و لابلاي توريست هاي پر شمار چيني پس از بازرسي كيف ها و خريد بليط (هر نفر500 بات) از محوطه زيباي چمنكاري شده اي گذشتيم و به محوطه اصلي كاخ وارد شديم .
بليط ورودي
وروردي يك مقدار پيچ در پيچ بود
ساختمان ها و معماريها واقعا" محسور كننده بودند و استفاده از رنگ هاي شاد و براق بخصوص رنگ زرد كه رنگ سلطنتي تايلند محسوب ميشه زيبايي خاصي به مجموعه داده بود. به مسيرمون در لابلاي ساختمان ها ادامه داديم و هر لحظه برشدت آفتاب هم افزوده ميشد!
گرند پالاس
گرند پالاس
گرند پالاس
با توجه به حجم توريست هايي كه اونجا بود به نظر ميرسه گراند پالاس محبوب ترين مكان توريستي در بانكوك باشه، البته نه براي هموطنان عزيز ما چون متاسفانه در چند ساعتي كه در مجموعه بودم هيچ هموطني رو اونجا نديدم.
گرند پالاس
گرند پالاس
يكي از قسمت هايي كه ظاهرا" براي مردم تايلندي خيلي اهميت داره مجسمه بوداي زمردين Phra Kaeo Morakot است كه به عنوان نماد محافظت از امپراطوری شناخته ميشه و بازديد از اون رو سعادتي براي بازديدكننده ميدونن و مايه خوش شانسي!
اين مجسمه كه در حال مراقبه نشسته است در يك معبد نسبتا" بزرگ نگهداري ميشد كه وارد شدن به آن يه سري تشريفات خاص داشت مثلا" بايد ورودي كفش ها رو در مي آورديم، سكوت رو رعايت ميكرديم، عكاسي و فيلم برداري هم ممنوع بود و...
با بيرون آمدن از معبد بوداي زمردين به مسيرمون از كنار نقاش هاي زيبايي كه روي ديوار دالاني كشيده شده بود ادامه داديم و وارد محوطه اي ديگه شديم.
تا يادم نرفته اين رو هم بگم كه مسير حركت جوري طراحي شده كه از يك محوطه كه خارج شدي امكان بازگشت نيست و مسير بصورت يك طرفه است!
در پاپان مسير در بوفه اي كه بستني و آب ميوه داشت از خودمون پذيرايي كرديم و در ادامه با بازديد از يك موزه اي دوطبقه كه به وسايل سلطنتي اختصاص داشت و خيلي هم خنك بود بازديدمون رو از مجموعه گرند پالاس به پايان رسيد.
سخت بود گروه رو كه حسابي از گرماي هوا كلافه شده بودند رو راضي كنم كه به ديدن مجسمه بوداي خوابيده برويم ، بنابراين حرفي ازش بميون نياوردم ، راحت تر بگم جرات نكردم!
خلاصه براي اينكه تنوعي در برنامه بديم و يه كم دل خانم ها رو بدست بياريم با يك تاكسي (كرايه 150 بات) به سمت مركز خريد بوبي (Bobaee Tower) كه چسبيده به هتل پرنس پالاس (Prince Palace) بود حركت كرديم.
موقعيت هتل پرنس پالاس و مركز خريد بوبي
دو ساعتي هم در اين مركز خريد بوديم و در مدتي كه من مشغول دويدن دنبال بچه ها بودم خانم ها هم خريد هاي خوبي انجام دادن . به نظر من اگر به قصد خريد به بانكوك ميايد مخصوصا" خريد عمده پوشاك (مردانه، زنانه و بچه گانه) وقتتون رو جاهاي ديگه هدر نديد و مستقيم به اين بازار بياييد .
ديگه حسابي گرسنه شده بوديم و به كمك تابلوهاي راهنمايي كه در آسانسور نصب شده بود به اميد خوردن غذاهاي بين المللي به طبق فود كورت كه فكر ميكنم آخرين طبقه بود رفتيم ولي چشمتون روز بد نبينه اون طبقه پر بود از مغازه هاي كوچكي كه انواع جك و جونور هاي مختلف رو در فضاي بسته سرخ ميكردن و بيشتر از چند دقيقه اونجا دوام نياورديم و با همون آسانسور از مركز خريد خارج شديم و با يك تاكسي (150 بات) به هتل برگشتيم و ترجيح داديم ناهار امروز رو هم از غذاهاي آماده ايي كه همراه مون بود بخوريم.
جايي خونده بودم كه يك رستوران ايراني نزديك هتل مونتين در منطقه سيلوم هست. براي شام تصميم داشتيم به اين رستوران ايراني برويم و بعد از استراحتي مفصل غروب با تاكسي به سمت هتل مونتين حركت كرديم سقف تاكسي به شكل خيلي زيبايي اسكناس كشورهاي مختلف رو چسبانده بود، ديدم جاي اسكناس كشور عزيزمون اونجا خاليه كيف كمري رو گشتم و يك 2000 توماني رو پيدا كردم و به راننده دادم و گفتم اين رو هم نصب كن. بنده خدا اول نمي خواست قبول كنه ميگفت اين پول خيلي زياده يه2 و كلي صفر!!!
بهش گفتم مهم نيست ما ايراني ها خيلي دست و دل بازيم! (البته تمام اين مكالمات به زبان فارسي از جانب من و تايلندي از جانب راننده انجام شد! ولي خيلي خوب منظور هم رو ميفهميديم!) سرتون رو درد نيارم راننده تاكسي ما رو تا داخل هتل برد و هر چي گفتيم دم درب پياده ميشيم قبول نكرد و از گيت رد شد و جلوي لابي پياده كرد و رفت! مسير رو به سمت درب خروجي هتل برگشتيم و هر چي دنبال رستوران گشتيم پيدا نكرديم از هر كي هم مي پرسيديم يه رستوران هندي خيلي باكلاس رو نشون ميداد و ميگفت اينجاست! خيلي گرسنه هم بوديم و دل و زديم به دريا و گفتيم برويم رستوران هندي رو تجربه كنيم.
به محض ورود يك خانم هندي كه لباس سنتي جلو آمدو به ما خوش آمد گفت و با احترام به ميز بزرگ 6 نفره اي راهنمايي شديم. دو نوع كباب و ماهي و ميگو سفارش داديم كه خيلي هم چسبيد البته خيلي سفارش كرده بوديم كه تند نباشه. اين شام خوشمزه كه البته يكم دير آماده شد و خيلي معطل شديم، حدود 1300 بات پامون آب خورد. البته براي 4 نفر.
موقعيت بازار پات پونگ
بازار شبانه
بعد از صرف شام بسمت بازار شبانه پات پونگ كه در همان نزديكي بود رفتيم و بعد از گشتي يك ساعته در اين بازار و خريد يك چمدان كه واقعا" قيمتش مناسب بود (1500 بات ) با تاكسي به هتل برگشتيم.
روز هشتم / شنبه / چاتوچاك - پاساژ گردي
برنامه امروز ما بازديد از بازار هفتگي چاتوچاك بود كه شنبه ها و يكشنبه ها از ساعت 8 صبح تا 6عصر برقرار مي باشد. اين بازار بزرگترين بازار دستفروشان جهان با 15000مغازه يا غرفه و 200 هزار بازديد كننده است.
. مسير هاي دسترسي به اين بازار با تراموا و مترو بسيار آسان است و با توجه به محل اقامتتون ميتونيد يكي از اونها رو انتخاب كنيد. براي استفاده از تراموا (BTS) شما بايد خودتون رو به ايستگاه موچيت (Mo chit)برسونيد و براي استفاده از مترو زير زميني (MTS) بايد ايستگاه چاتوچاك پارك (chatuchak park) پياده بشيد. از ايستگاهها هم كه خارج شديد پيدا كردن بازار كار سختي نيست و سيل جمعيت شما رو به سمت بازار هدايت ميكنه.
موقعيت بازار چاتوچاك
بعد از خوردن صبحانه كه قوت غالبش ميوه هاي استوايي بودند ، حدود ساعت 9 صبح به قصد بازار از هتل خارج شديم و با توجه به اينكه جنسمون جور بود و ميخواستيم سريعتر برسيم و از خنكي هواي اول صبح بيشترين استفاده رو كرده باشيم راحت ترين راه رو انتخاب كرديم و با اولين تاكسي كه روبروي هتل ايستاده بود به سمت بازار راهي شديم (كرايه 200 بات) حدود نيم ساعت بعد به بازار رسيديم . راننده گفت اگر ساعت برگشتتون مشخصه بگيد تا بيام دنبالتون. كه گفتيم نه و كارتش رو داد و رفت.
نقشه بازار چاتوچاك
از يكي از درب ها وارد بازار شديم و ابتدا از كيوسك ابتداي بازار نقشه گرفتيم كه بدونيم كجاييم و چي به چيه ؟
چاتوچاک بازار بزرگی است که از چندین بخش اصلی تشکیل شده که هر بخش با کوچه های باریک و تنگ به هم متصل می شوند و طبق نقشه در هر بخش اختصاص به گروه خاصی از کالاها اختصاص داره و در عمل هم اين گروه بندي تقريبا" رعايت شده است.
بخش پوشاك ، اجناس زينتي و چوبي ، بخش خوراكي جات و غذاهاي خياباني و ميوه هاي خشك ازبخش هاي اصلي اين بازار هستند.
بدي خريد از اين نوع بازار ها اينه كه هرچي چونه بزني اونا هم پايين تر ميان و قيمت واقعي اون كالا هيچ وقت مشخص نميشه و بعد از خريد نمي توني مطمئن باشي كه با قيمت مناسبي خريدي!
بازار چاتوچاك
بازار چاتوچاك
در بخش پوشاك والبسه نتونستيم چيزي كه باب طبعمون باشه پيدا كنيم اكثرا اجناس بونجل و بي كيفيت بودن و به خريد يكي دو دست لباس راحتي و يك دست لباس بچه اكتفا كرديم و از يك گاري كه بستني در پوست نارگيل ميفروخت دو تا بستني كه با تكه هاي نارگيل تزيين شده خريديم كه خيلي چسبيد و حسابي حالمون رو جا آورد و به سمت بخش دكوري جات و كارهاي چوبي رفتيم . اونجا تونستيم تعدادي فيل و يادگاري چوبي بخريم . چند بسته ميوه خشك، آب ميوه موهيتو و يخمك از خريدهاي عمده ما در اين بازار بود!
و حدود ساعت 12:30 بود كه ديگه خستگي وگرماي هوا وتراكم جمعيت حسابي كلافه مون كرده بود و از دوستانمون هم جدا شده بوديم و البته با تلفن با هم در ارتباط بوديم ولي وقتي ديديم خيلي از هم دور شديم ، بصورت جداگانه با تاكسي به هتل برگشتيم. ( كرايه 200 بات)
همون طور كه مسئول فروش تور هتل پيش بيني كرده بود خيلي نتونستيم در اون بازار دوام بياريم و حدود ساعت 13 درهتل بوديم و مستقيما" به سراغش رفتيم. صبح وقتي برنامه امروز مون رو پرسيد گفتيم امروزمون كامل به بازار چاتوچاك اختصاص داره ، اون هم لبخندي زد و گفت دو سه ساعت ديگه اينجا ميبينمتون!
ديروز نتونسته بوديم باهاش صحبت كنيم و ساعت 4عصر رفته بود. برنامه ما براي روزهاي بعد رفتن به دريم ورد و سافاري بود وقتي قيمت هاي تورها رو از روي جدولي كه جلوش بود خوند به نظر مناسب ميومدن و ما بدون معطلي براي فردا و پس فردا به ترتيب سافاري و دريم ورد رو قطعي كرديم و بازار شناور گذاشتيم واسه روز آخر اقامتمون در بانكوك كه بعدا" ميگم كه اصلا" نشد كه بريم.
تور سافاري رو با نهار براي هر نفر 1100 بات و تور دريم ورد رو براي هر نفر 900 بات بهمراه نهار رزرو كرديم و پول تور سافاري رو كه فردا قرار بود بريم همون جا نقد پرداخت كرديم و چون مي بايست پول چنج ميكرديم قرار شد پول دريم ورد رو فردا بهش پرداخت كنيم.
بعد از دو ، سه ساعتي كه به خوردن نهار در هتل از غذاهاي آماده و استراحت وتجديد قوا گذشت به قصد خيابان گردي و بازديد از مركز خريد هاي منطقه از هتل خارج شديم.
بعد از گشت زدن در پاساژ پلاتونيوم به سنترال ورد و سيام پاراگون رسيديم و با گذر از پل هوايي حدود ساعت 9 شب بود كه MBK رسيديم. فروشگاهها يا تعطيل بودند ويا در حال تعطيلي. در طبقه اي كه ما از پل هوايي وارد شده بوديم دستفروش ها بساط پهن كرده بودند البته بصورت ساماندهي شده. خريد مهمي كه اينجا انجام داديم يك عينك آفتابي براي همسرم بود كه با 60 درصد تخفيف از نمايندگي ميلانو خريداري كرديم. كه با توجه به اينكه مبلغش از 2000 بات بيشتر بود برگه تكس فري هم دادن كه در فرودگاه مالياتش رو پس بگيريم.
شام رو در شعبه KFC در طبقه همكف خورديم و با تاكسي (150 بات) به هتل برگشتيم.
روز نهم /يكشنبه / سافاري - آسياتك
برنامه امروز سافاري ورد بود و بعد از صرف صبحانه سريع به لابي رفتيم. در آسانسور با پيرمردي سپيد موي سرحال و سرزنده هم صحبت شدم كه ديشب رسيده بودن و ميگفت به همراه حاج خانوم از مشهد اومدن با پرواز امارات. بدون اينكه هتلي رزرو كرده باشن! از فرودگاه به تاكسي گفته بودن ما رو ببر مركز شهر و 3 -4 ساعتي دنبال هتل گشتن تا به هتل ما رسيدن و با ديدن اتاق ها هم اينجا رو پسنديدن و رزرو كردن. در مورد قيمت صحبت كرديم و متوجه شدم اتاق رو شبي 350 هزار تومان گرفته يعني شبي 100 هزار تومان بيشتر از قيمتي كه من از ايران گرفتم و با احتساب كلي واسطه معلوم نيست چقدر به خود هتل مي رسه.
از ايران بهش گفته بودن اونجا هتل زياده و نيازي به رزرو نيست و اونجا ميتوني با قيمتي مناسب تر اتاق بگيري ! نمي دونم مشاورش كي بوده ولي خيلي از دستش شاكي بود !
شماره موبايلم رو بهش دادم و گفتم اگر كاري داشت تماس بگيره و همزمان با صحبت ما تور ليدر هم رسيد و بدون معطلي سوار ون شديم و حركت كرديم. ما اولين مسافرها بوديم و حدود 45 دقيقه در هتل هاي اطراف چرخيدم و تا ون تكميل شد وبسمت سافاري حركت كرديم. بعد از ديدن هتل هاي منطقه كه بعضي هاشون در كوچه پس كوچه هاي باريك و خيلي شلوغ و كثيف مركز شهر بودند كاملا" از انتخاب هتلمون راضي بوديم .
بالاخره به سافاري رسيديم حدود ساعت 10 بود و با راهنمايي خانم تور ليدر در صندلي هاي انتظاري كه كنار ورودي بود نشستيم و تا خانم بره و بليط بگيره. انتظار ما حدود ربع ساعت بطول انجاميد و هركداممان با يك برچسب بر سينه و يك نقشه در دست وارد شديم و قرار شد ساعت 15:30 جهت عبور از ميان حيوانات با ماشين همين جا باشيم.
ورودي سافاري
محوطه سافاري
محوطه سافاري
شوي اورانگوتان ، شوي كابوي ، شوي دلفين ها ، جنگ ستارگان نمايش هايي بودند كه ما فرصت كرديم از اونها ديدن كنيم. ناهار هم در يك سالن خيلي بزرگ كه شايد هزاران ميز و صندلي داشت بصورت سلف سرويس سرو شد كه تيكه هاي كوچك مرغ سرخ شده و موز غذاي اصلي ما بود و بعد از نهار هم بستني سرو شد.
شوي اورانگوتان
شوي كابوي
شوي كابوي
شوي دلفين
نمايش جنگ ستارگان
نمايش جنگ ستارگان
موز كوچك
بعد از ديدن اون چهار نمايش كه دو تا قبل از ناهار بود و دوتا بعد، و گشت وگذار در محوطه زيباي سافاري و بازديد از طوطي ها ، پرنده ها و زرافه ها ساعت سه و نيم از درب ورودي سوار همان ون كه صبح ما رو رسونده بود شديم به سمت محوطه اي كه حيوانات آزاد بودن حركت كرديم .
محوطه زرافه ها
محوطه زرافه ها
راستش اين قسمت خيلي جذاب نبود و با چيزي كه تو ذهنم بود خيلي تفاوت داشت ، اكثر حيوانات بي حال يه گوشه نشسته بودند يا چرت ميزدن و اصلا حوصله ما رو نداشتن!
حيوانات خسته!
حدود نيم ساعت اين گشت زمان برد و بعد به سمت بانكوك حركت كرديم .
حدود ساعت 17 بود كه به هتل رسيديم و به حاج آقا و حاج خانوم كه در لابي نشسته بودند سلامي كرديم و بعد از استراحتي كوتاه و خوردن يك شام حاضري از همبرگرهاي آماده اي كه از سون الون خريده بوديم ساعت 20 جهت رفتن به مجموعه آسيا تك از هتل خارج شديم.
اسيا تك
آسيا تك (Asiatique The River Front ) در واقع يك مجموعه تفريحي است كه شامل اسكله ، فروشگاه ها و رستوران ها و كافه هاي شيك كه به سبكي بسيار زيبا طراحي ودر سال 2012 ساخته شده است و زيبايش بوسيله چرخ فلك بزرگي بنام Mekhong كه چيزي تو مايه هاي چرخ فلك لندن هست كامل شده. و در شب فضاي جذابي رو براي توريستها فراهم كرده است.
براي رسيدن به اين مجموعه زيبا قايق هاي دريايي رايگاني وجود دارند كه بوسيله اونها ميتونيد خيلي راحت و بي دردسر به اين مجموعه برسيد و يك قايق سواري رايگان رو هم انجام بديد!
كافي خودتون رو در خط BTS به ايستگاه Sapahan Taksin برسونيد و از مترو كه پياده شديد و از پله ها پايين اومديد در كنار رودخانه چائو پراديا بوسيله تابلوهاي راهنمايي كه نصب شده براحتي ميتونيد ايستگاه Free Shutel رو پيدا كنيد.
اين قايق ها از ساعت 10 صبح تا 10 شب فعال هستند و هر نيم ساعت يكبار اين مسير رو طي ميكنند.
حدود ساعت 8 شب بود كه به ايستگاه Sapahan Taksin رسيديم و از مترو پياده شديم و از پله ها پايين اومديم و براحتي مسير اسكله رو پيدا كرديم و با ديدن صف توريست ها كه منتظر قايق بودن يكم جا خورديم. انتظار ما براي رسيدن قايق خيلي طول نكشيد و بعد از چند دقيقه قايق نسبتا" بزرگي رسيد و همه رو سوار كرد و به آرامي به سمت آسيا تك حركت كرديم.
ايستگاه سوارشدن به قايق
در مسير آسياتك
اسيا تك
اسيا تك
بعد از 15 دقيقه قايق سواري به اسكله آسيا تك رسيديم و پياده شديم و مستقيم به سمت چرخ فلك رفتيم . و بعد از گذر از صف نسبتا كوتاهي به سوار چرخ و فلك شديم. (قيمت بليط 300 بات براي بزرگسالان و200 بات كودكان).
اسيا تك
اتاق هاي چرخ فلك ظرفيت 4 نفر رو داشت و سقف اتاقك هم چراغي تعبيه شده بود كه با روشن كردن اون ميشد عكس سلفي گرفت . براي من كه با ارتفاع يكم مشكل دارم ديدن آرم زيمنس به عنوان سازنده چرخ فلك يكم قوت قلب بود!
بليط چرخ و فلك
چرخ فلك
بعد از حدود 15 دقيقه تماشاي بانكوك از بالا به پايين اومديم و بعد از گشتي در محوطه مجموعه از همون طريقي كه اومده بوديم به هتل برگشتيم.
روز دهم / دوشنبه / دريم ورد - مركز خريد ترمينال 21
امروز رو جذاب سفرمون در بانكوك بود و طبق توصيه دوستان يه روز غير تعطيل رو براي رفتن به دريم ورد انتخاب كرده بوديم، بعد از صرف صبحانه كه تقريبا" مشابه روز هاي قبل بود سريع به لابي رفتيم و بعد از سلام و احوال پرسي با حاج آقا و بانو كه طبق معمول روزهاي قبل در لابي نشسته بودند و خوردن يك قهوه در لابي سر و كله تور ليدر كه مرد مسن حدود 50- 60 ساله بود پيدا شد و به سمت دريم ورد حركت كرديم و بعد از رفتن به چند هتل ديگر و تكميل ون به سمت دريم ورد حركت كرديم.
نقشه دريم ورد
حدود ساعت 10 صبح بود كه رسيديم و به همراه يك گروه بچه مدرسه اي كه براي ورود صف گرفته بودند جز اولين گروه هايي بوديم كه وارد پارك مي شديم . تور ليدر بعد از تحويل برچسب و نقشه به هر نفر و اعلام زمان نهار گفت ساعت 15:30 جهت برگشت همين جا باشيد.
ورودي دريم ورد كه باغ عشق نام داشت (love garden) به صورت زيبايي با گل آراسته شده بود و با المان هاي زيبايي كه اونجا بودن چند تا عكس گرفتيم و همزمان عكاس هاي پارك از فرصت استفاده كردند و چند تايي عكس از ما گرفتند.
ابتدا به سمت تله كابين رفتيم تا مستقيم به آخر پارك بريم و از آخر به اول وسايل رو امتحان كنيم ولي گفتن كه تله كابين يك ساعت ديگه شروع بكار ميكنه . و ما هم به ترتيب جلو رفتيم و سعي كرديم تمام بازي ها رو امتحان كنيم و نگذاريم هيچ وسيله اي قسر از دستمون در بره.
انواع وسيله هاي بازي ، سينما چند بعدي ، اتاق هايي كه خاطرات كارتون هاي دوران كودكي رو تداعي ميكرد ، دهكده برفي كه بليطش رو جدا گانه بايد تهيه ميكرديم (150 بات) و خيلي سرگرمي هاي ديگه روزي جذاب و خاطره انگيزي رو واسمون رقم زد.
دريم ورد
دريم ورد
دريم ورد
دريم ورد
از بين بازي ها super splash ( بازي شماره 30 درنقشه) كه سوار بر يك ترن ابتدا به بالا مي رفتيم و بعد با سرعت رو پايين وارد حوضچه آب ميشديم وgrand canyon (بازي شماره 41) كه در چيزي شبيه رفتينگ بود از همه بيشتر خوش گذشت و هر كدوم رو چند بار رفتيم . و با همون لباس هاي خيس وارد دهكد برفي شديم و طبيعتا" 5-6 دقيقه بيشتر نتونستيم اونجا دوام بياريم و قبل از منجد شدن خارج شديم . (شما اين اشتباه رو نكنيد و تا قبل از اينكه لباس هاتون خيس بشه دهكده برفي رو بريد!).
بازي super splas
بازي grand canyon
دهكده برفي
در پايان مسير در راه برگشت بچه ها در پارك آبي كوچكي كه ظاهرا" جديد" ساخته شده بود چند دقيقه اي بازي كردند و ساعت حدود 16 با همان ون كه صبح اومده بوديم به سمت هتل حركت كرديم.
ساعت 17 بود كه به هتل رسيديم و بعد از سلام دورا دور با حاج آقا و بانو كه در لابي بودند به اتاق ها رفتيم و استراحت كرديم.
امشب در واقع آخرين شب حضور ما در بانكوك بود و براي شب گردي و صرف آخرين شام بانكوك بايد از بين خيابان كاسانرود و مركز خريد ترمينال 21 يكي رو انتخاب ميكرديم ، نظر من كاسانرود بود ولي با راي اكثريت به سمت ترمينال 21 حركت كرديم! اين بار تصميم گرفتيم بوسيله مترو BTS به سمت اين مركز خريد حركت كرديم. براي رسيدن به اين مركز خريد بايد در ايستكاه Asok پياده بشيد.
موقعيت مركز خريد 21
اگر دوست داريد با بالا و پايين رفتن از چند پله برقي در طي فقط چند ساعت خودتون رو در بازار هاي رم ، پاريس، توكيو، لندن، استانبول، لس آنجلس، سانفرانسيسكو و.. ببينيد پيشنهاد ميكنم حتما" سري به اين مركز خريد بزنيد. اين مركز كه در9 طبقه ساخته شده ، هر طبقه اش حال و هواي يكي از شهرهاي معروف دنيا رو داره و تلاش شده تا ويژگي هاي معماري و فرهنگي اون شهر رو نمايش بدن و علاوه بر اون نماد اون شهر هم بصورت ماكت نمايش داده شده. اگر دبي تشريف برديد چيزي تو مايه هاي بازار ابن بطوطه است ولي به نظر من اينجا يكم با ظرافت بيشتري كار شده.
ترمينال 21
ترمينال 21
ترمينال 21
ترمينال 21
كل فضاي مركز خريد هم شبيه ترمينال فرودگاه طراحي شده و شما وقتي با پله برقي از طبقه اي به طبقه ديگه مي رويد با تابلوهايي شبيه تابلوهاي فرودگاه به طبقه بعد راهنمايي ميشيد.
ما چون گرسنه بوديم مستقيم به سمت فود كورت مجموعه كه در طبقه 5 (لس آنجلس) بود رفتيم و در KFC شام خورديم و پس از گشت گذار در در طبقه هاي مختلف و بازديد از چند شهر مهم دنيا در يكي از فروشگاههاي طبقه M (پاريس) كه 70درصد تخفيف داشت تونستيم خريدهاي خوبي انجام بديم و در نهايت هم از طريق BTS به هتل برگشتيم.
غذاي kfc
روز يازدهم / سه شنبه / خداحافظ بانكوك
امروز روز آخر سفر ما در بانكوك بود و طبق برنامه ريزي قبلي قرار بود برنامه بازار شناور رو داشته باشيم و لي به دو دليل از رفتنش منصرف شديم، يكي اينكه
ساعت تور 6 صبح تا 13 بود يعني بايد 6 صبح و صبحانه نخورده در لابي مي بوديم كه با توجه به خستگي 11 روز سفر غير ممكن بود و مهم تر از اون توصيه مسول فروش تور هتل بود كه گفت ممكنه بچه ها گرما زده بشن.
بنابراين عجله هاي براي بيدار شدن از خواب نداشتيم. وسايلمون رو هم كه شب قبل جمع و جور كرده بوديم و تقريبا" چمدان ها آماده بودند. صبح بعد از خوردن صبحانه دوباره اتاق برگشتيم و بعد از استراحت مجدد اتاق رو ساعت 12 تحويل داديم و از طريق پل هوايي كه روبروي هتل بود مستقيم وارد طبقه دوم پلاتونيوم شديم،
نهار را هم در همان پلاتونيوم خورديم و ساعت 16 بود كه به هتل برگشتيم و بعد از خوردن آخرين نسكافه در لابي هتل در كنار حاج آقا و بانو كه منتظر ماشين جهت رفتن به پاتايا بودند ساعت 17:30 دقيقه بوسيله تاكسي به سمت فرودگاه سواربونامي حركت كرديم.(كرايه 400 بات)
ترافيك به قدري وحشتناك بود كه 1 ساعت اول مسير فقط چند كيلومتر حركت كرده بوديم و هنوز ساختمان هتل پشت سرمون معلوم بود و كمي استرس گرفته بوديم اما راننده با خونسردي ميگفت نگران نباشيد به موقع مي رسيم. البته اين مكالمات با ايما و اشاره صورت ميگرفت چون نه اون انگليسي و فارسي بلد بود و نه من تايلندي!
چند بار هم بين مسير پرسيد فرودگاه سواربونامي مي رويد ديگه ؟ گفتم بله. يك بار هم كنار تابلوي بطرف فرودگاه سواربونامي ايستاد و اشاره كرد اينجا ديگه؟ من گفتم آره بابا. خلاصه نوبري بود واسه خودش.
خلاصه طرفاي ساعت 19 بود كه به فرودگاه رسيديم پرواز ما ساعت 21 بود ، سريع گيت پروازهاي قطري رو پيدا كرديم و با خيل عظيم مسافراي در صف مواجه شديم. اما باز هم به لطف گل پسرم كه روي شونم خوابيده بود توسط خانم مهرباني كه لباس فرم قطر ايرويز رو پوشيده بود به بخش VIP راهنمايي شديم و بدون نوبت پذيرش شديم و مسئول كانتر هم به روي خودش نياورد كه 8 كيلو اضافه بار داريم و تازه گفت با توجه به اينكه بچه كوچك داري صندلي بهتر از صندلي هايي كه خودت انتخاب كردي داريم ميخواي جابجا كنم كه منم گفتم نيكي و پرسش!
فرودگاه سواربونامي
كارت پرواز ها رو گرفتم و بدون دردسر مهر خروج در پاسپورتمون زده شد و وارد سالن پرواز شديم .همين طور كه روي نقاله حركت ميكردم چشمم به باجه برگشت ماليات افتاد و ياد فاكتور عينك افتادم و به طرف باجه رفتم و فاكتور و برگه ماليات رو بهش دادم، خانم مهربون هم با لبخند برگه رو بهم پس داد و گفت بايد موقع گرفتن كارت پرواز برگه رو ميدادي مهر ميكردن و الان هم ديگه كاري نميشه كرد و چون مهر در پاسپورت خورده ديگه نمي شه برگردي و مي توني در سفر بعدي بياريش اينجا!
ديگه چيزي به پرواز نمونده بود بود از فري شاپ چند بسته ميوه خشك كه جالبه قيمتشون با بانكوك فرقي نداشت خريديم و بقيه بات هايي رو هم كه مونده بود رو به دلار چنج كردم و رفتيم براي سوار شدن به هواپيما.
تنها شانسي كه تعويض بليط ها نصيب ما كرد اين بود كه فرصت سوار شدن به هواپيماي A380 بزرگترين هواپيماي مسافربري جهان را پيدا ميكرديم. چون پروازي كه از قبل رزرو كرده بوديم پرواز ساعت 20 بود كه بوسيله بوينگ 777 انجام ميشد و همسفرهامون با اون پرواز يك ساعت زودتر از ما رفته بودن.
زمان سوارشدن به هواپيما فرا رسيد و مسافران در مدت كوتاهي از سه كانال سوار هواپيما شدن ، مسافراي فرست كلاس به طور مستقيم به طبقه بالا و بقيه به طبقه پايين هدايت شدند.
هواپيما راس ساعت مقرر پرواز كرد و در طول حدود 6:30 ساعت پرواز علاوه بر امكانات سرگرم كننده هواپيما امكان استفاده از wifi رايگان كمك كرد تا زمان هرچه سريع تر بگذره و به آرامي در فرودگاه دوحه به زمين نشستيم تا پرواز بعدي به تهران فرصت زيادي داشتيم تا در فرودگاه حمد دوحه گشتي بزنيم. ابتدا از فري شاپ يك مگنت يادگاري از دوحه براي درب يخچال خريديم و يكي دو ساعتي فرودگاه حمد رو زير و كرديم واقعا" فرودگاه زيبا و شيكي بود و هر امكاناتي رو براي راحتي مسافر پيش بيني كرده بودند، حتي فضايي براي بازي بچه ، اتاق شيك تعويض پوشك بچه، كالسكه به تعداد فراوان، فضاي استراحت خانوادگي و رايانه جهت استفاده و....
فرودگاه دوحه
فرودگاه دوحه
فرودگاه دوحه
فرودگاه دوحه
فرودگاه دوحه
فرودگاه دوحه
زمان به سرعت گذشت و با يك ايرباس 330 كه يكم پا به سن گذاشته به نظر ميرسيد به سمت تهران پرواز كرديم. به نظر ميرسه هواپيمايي قطر هواپيماهاي داغون تر و خدمه بي تجربه ترشون رو براي مسير ايران در نظر ميگيرن. بعد از حدود 2 ساعت به تهران رسيديم و از همان جا مستقيم به فرودگاه مهرآباد رفتيم (كرايه 45 هزارتومان) و با پرواز هواپيمايي تابان كه شب قبل از بانكوك بوسيله موبايل به قيمت 80 هزارتومان براي هر نفر رزرو كرده بودم به اهواز رسيديم و بدين ترتيب سفر پرماجراي ما با كلي اتفاقات تلخ و شيرين كه همگي خاطره شده بودن به پايان رسيد.
چند نكته كلي
- 1- تايلند فقط بانكوك و پوكت و پاتايا نيست شهر ها و جزيره هاي زيباي ديگه اي مثل چيانگ ماي، سامويي و... داره كه اگر محدوديت زماني و مالي نداشته باشيد ديدن اونا خالي از لطف نيست.
- 2- با توجه به مناطق گردشگري بسيار زياد تايلند و شرايط اقامتي مناسب و ارزان واقعا" حيفه كه شما تور (7 شب و 8 روز) كه معمولا" آژانس ها پيشنهاد ميكنن رزرو كنيد اونم تركيبي! تقريبا" دو سه روزتون رو توي مسير از دست ميديد و به نظر من لذت كافي رو از سفر نمي بريد. پيشنهاد من حداقل يه تور 10 روزه است.
- 3- نمي دونم چرا ولي دوست ميدارم سفر خارجي رو با ايرلاين خارجي بروم! تنها ايرلاين ايراني كه در زمان سفر ما به تايلند پرواز برنامه اي داشت ماهان بود كه فقط به بانكوك پرواز داشت ولي بدليل اينكه نمي خواستم رفت و برگشت از يك شهر باشه سراغش نرفتم ولي جهت اطلاع قيمتش در آن تاريخ در مسير تهران-بانكوك-تهران حدود 1700-1800 هزار تومان بود. در حال حاضر فكر ميكنم ايرلاين هاي ايراسيا و تاي ايرويز هم پرواز مستقيم به تايلند دارن.
- 4- به نظر من لذت جمع آوري مقدمات سفر مثل تحقيق در مورد هتل ها، پرواز ها ،مكان هاي ديدني از خود سفر كمتر نيست به همين دليل چند سفر خارجي كه تا حالا رفتم بدون تور بوده و سعي كردم خودم تمام برنامه ريزي ها رو انجام بدم و حاضر نيستم با گرفتن تور كامل، اين لذت همراه با استرس رو از دست بدم! و به شما هم كه تا حالا با تور سفر كرديد پيشنهاد ميكنم حتما" براي يكبار هم شده اين لذت رو تجربه كنيد!
- 5- اختلاف ساعت تهران و بانکوک 3.5 ساعت است ، بدين معني كه بانكوك از تهران 3.5 ساعت جلوتر می باشد به طور مثال اگر در تهران ساعت 13 ظهر باشد ساعت در بانکوک 16:30 است.
- 6- با اينكه گفته ميشه بهترین زمان برای سفر به تايلند بين نوامبر تا اوایل آوریل (كه ماه های خنک و خشک هستند) است، اما شما هر موقع از سال مي تونيد به تايلند سفر كنيد و عملا" دما و رطوبت هوا در طول سال تقريبا يكسانه و فقط به اين نكته هم توجه داشته باشد كه از ماه می تا اکتبر بارانهاي موسمي شديدي شروع به بارش ميكنه. كه معمولا" شدتشون وحشتناك ولي مدت زمان بارش خيلي كوتاهه.
- 7- فروش بليط BTS فقط از طريق دستگاه انجام ميشه و تنها كاري كه باجه ها براي شما انجام ميدن اينه كه اسكناس هاي شما رو به پول خورد تبديل ميكنن! البته استفاده از اين طريقه استفاده از BTS خيلي راحته ، شما ابتدا مقصد رو انتخاب مي كنيد، بعد سكه را درون دستگاه مي اندازيد بعد بليط رو تحويل مي گيريد و در مرحله آخر باقي پولتون رو از محل مشخص شده برمي داريد. به همين راحتي!
دستگاه خريد بليط
نقشه BTS بانكوك
برای بطور متوسط هزينه مترو و ترن هوایی با توجه به هر مسیر حدود 30 تا 40 بات مي شود.
- 8- واحد پول تايلند بات مي باشد و هر بات در زمان سفر ما در حدود 100 تومان بود. از بابت چنج پول هم نگران نباشيد در بانكوك چنج كردن پول در بانك ها انجام ميشود كه كپي پاسپورت مورد نياز است و در پوكت هم باجه هاي فراواني در سطح شهر است كه تبديل پول رو انجام ميدادن.
- 9- حتما" براي هر روزتون برنامه داشته باشيد و علاوه بر اون يك برنامه جايگزين رو هم آماده داشته باشيد كه در هر صورتي كه به هر دليلي برنامه اصلي رو نشد اجرا كنيد برنامه جايگزين رو اجرا كنيد.
- 10- پاسپورت تنها سند هويتي شما در خارج از كشور مي باشد، حتما" يك کپی از آن تهيه و همراه داشته باشيد و هيچ گاه آن را به عنوان امانت نزد كسي نسپاريد.
- 11- مراقب كلاه برداراني كه به شما پيشنهاد مي دهند كه شما رو به ديدن يك معبد كه اسمش رو هرگز نشنيده ايد يا مركز خريد ارزان ببرند باشيد، هدف اين افراد فقط اخاذي از شماست.
- 12- اگر با هواپيمايي قطر سفر مي كنيد و توقف طولاني در فرودگاه حمد داريد به اين نكته توجه داشته باشيد كه هواي فرودگاه حمد بسيار سرده و مانع استراحت شما ميشه. نمي دونم خروج پتو از هواپيما كا درستيه يا نه ولي اكثر كساني كه در فرودگاه حمد استراحت ميكردن (از مليت هاي مختلف) پتو هاي هواپيما رو با خودشون آورده بودن.
- 13- كرم ضد آفتاب و پماد قبل و بعد از حشره گزيدگي رو از همين ايران همراه خودتون داشته باشيد.
- 14- در تهيه بيمه مسافرتي شك نكنيد كه در صورت بروز اتفاق غير منتظره و ناخوشايند قطعا" بدرتون ميخوره.
برخي از تعهدات بيمه مسافرتي
- 15- حتما" از لباس هاي نخي و كتان همراه داشته باشيد و از بردن شلوار جين خود داري كنيد كه اونجا استفاده اي نداره. كلاه و عينك آفتابي و دمپايي هم يادتون نره!
و در پايان هم چند نكته براي افرادي كه با بچه سفر مي كنند:
- 1- اگه با بچه كوچك به تايلند سفر ميكنيد ابتدا توقعات خود را پایین بیاورید و سعی کنید همه چیز را آسان بگیرید و دوما" سعي كنيد يك همسفر داشته باشيد يا با خانواده اي كه خودش بچه داشته باشه همسفر بشيد كه در موقعيت هايي كه بردن بچه ممكن نيست مثل بعضي بازيهاي شهربازي ويا غواصي و... بتونه از بچه شما نگهداري كنه و شما از بچه اونا و با خيال راحت از سفر لذت ببريد.
- 2- با توجه به گرما و رطوبت بالاي هوا مواظب بچه ها باشيد كه خداي نكرده گرما زده نشوند.
- 3- به نظر من بردن كالسكه در سفر ضرر نداره و خيلي ميتونه كمكتون كنه البته كالسكه هاي عصايي كه هم جمع و جور هستن و جاي زيادي نمي گيرن و هم سريع باز و بسته ميشن.
- 4- معمولا در مكان هاي توريستي اكثر كشور هاي جهان مثل فرودگاهها، مراكز خريد بزرگ و... امكانات واتاق هايي جهت شستشو و تعويض پوشك بچه موجوده و از اين بابت جاي هيچ نگراني نيست.
محل تعويض پوشك بچه
- 5- به اين نكته توجه داشته باشيد كه اگر کودک مجبور باشد ساعت های طولانی در یک جا بی حرکت بنشیند و بازی یا فعالیتی انجام ندهد، حتما حوصله اش سر ميره و شروع به بهانه گيري مي كند پس حتما" يك يا چند اسباب بازي كوچك مثلا ماشين يا عروسك يا يك دفتر نقاشي و... همراه داشته باشيد.
- 6- هميشه مقداري غذا كه كودك دوست دارد و آب يا نوشيدني همراه داشته باشيد . چون ممكن است غذايي رو دوست تداشته باشد يا غذا دير و زود شود و معمولا بچه ها كم طاقت هستند و بي تابي مي كنند.
برنامه كلي
برنامه كلي سفر
هزينه ها
خلاصه هزينه ها
از همه شما عزيزان كه وقت گرانبهاتون رو به خواندن سفرنامه بنده اختصاص داديد تشكر ميكنم و اميدوارم هميشه سفرهايي خوب و خوش به همراه خانواده در پيش داشته باشيد. يا علي