روز سیزدهم: جمعه 8 دی، آغاز ماجرا در چین، هاربین
با ورود به چین اوضاع عجیب تر شد، کوپه ها و و تعدادی از کوله هایمان را گشتند. با ترمومتر به پیشانی همه اشعه ایی فرستاده می شد و دمای بدن اندازه گیری می شد. از ما خواسته شد قفل موبایل هایمان را باز کنیم و یک افسر، عکس های موبایل ها را بررسی می کرد! و افسر دیگری از تمامی این پروسه فیلم برداری می کرد. سپس برای عکس گرفتن، انگشت نگاری و تطبیق چهره با پاسپورت به داخل دفتر پلیس، واقع در ایستگاه قطار رفتیم و بعد از مدتی پاسپورت هایمان با مهر خروج به ما برگردادنده شد و در نهایت، پس از 6 ساعت معطلی مرز را رد کردیم و وارد خاک چین شدیم. خوشبختانه برخورد پلیس در هر دو طرف بسیار محترمانه بود و هیچ برخورد بدی شاهد نبودیم.
به محض ورود به چین، شهرها خودنمایی می کردند، در حالی که پشت مرز روسیه، نهایتا چند روستا وجود داشت. مناظری که با قدم گذاشتن به چین با آنها روبرو شدیم نشان از تراکم جمعیت داشتند و کار و کار و کار... آلودگی هوا هم کاملا به چشم می آمد.
تصویر شماره 99- اولین مناظر با ورود به خاک چین
حدود ساعت 12 ظهر به هاربین رسیدیم. شهری سرد و یخی با هوای بسیار خشک و نوع عجیبی از سرما، طوری که موی بینی همه ما یخ زد. با هر دم، در سیستم تنفسی انجماد را تجربه می کردیم و با یک باز دم، اندکی، این یخ زدگی کمتر می شد. دست ها با دستکش های دو پوش هم به سختی گرم می ماند و بدون دستکش تنها پس از 20 ثانیه، بی حس و بی حرکت می شد.
تصویر شماره 100- ایستگاه قطار هاربین
مسیر یک کیلومتری از ایستگاه قطار تا هاستل (خیابان ژائولین) را پیاده طی کردیم. نام هاستل، Ice City Space Capsule بود. نمای روبروی هاستل ما، مهمترین جاذبه این شهر، یعنی کلیسای جامع سنت سوفیا (Saint Sophia Cathedral) بود که یک کلیسای ارتدوکس به سبک روسی است.
هاستل از نوع کپسولی بود، سیف باکس، یو اس بی، پریز برق و چند مدل نور در کپسول ها موجود بود. به جز کپسول های فایبر گلاس، کپسول های چوبی هم وجود داشتند که سنتی تر بودند. حمام ها برعکس هاستل های ما در روسیه، کافی بودند و مثل همه هاستل های قبلی، اینجا هم کتابخانه داشت.
تصویر شماره 101- کپسول های فایبرگلاس
تصویر شماره 102- نمای داخل کپسول
تصویر شماره 103- کپسول های چوبی
تصویر شماره 104-کتابخانه هاستل
دلار را در Bank of China با نرخ 6.47 چنج کردیم (یعنی به ازای هر 100 دلار، 647 یوآن) با توجه به اینکه برای چنج پول نیاز به کارت بین المللی است، در صورت نداشتن کارت باید به دلال هایی متوسل شوید که در بانک ها می نشینند و برای شما این کار را انجام می دهند (مثل دلار فروش های چهار راه استانبول!). بنابراین باید به شدت حواستان به پول تقلبی باشد و بهتر است پول ها را با باجه بانک، چک کنید. (در زمان حضور ما در هاربین هر یوآن تقریبا 670 تومان بود)
با اینکه در شهر به سختی می شد کسی را پیدا کرد که زبان بلد باشد، اما همه نگاه ها گرم و مهربان بود. قیمت فست فود حدودا بین 25 تا 50 یوآن بود در حالیکه غذاهای چینی مثل اردک و انواع خزندگان، بین 50 تا 150 یوآن بودند.
برخلاف پیش فرضی که در ذهن خیلی از ایرانی ها هست، خرده فروشی (دست کم در این شهر) چندان ارزان نبود. گشت و گذار ما خیلی طولانی نبود اما مشخصا، ارزانسرایی در کار نبود. برای مثال ساعت کاسیو حدود 2850 بود درحالیکه همین مدل و همین رنگ در تهران، 2300 است.
تصویر شماره 105- نمایی از شهر هاربین
در خیابان معروف این شهر هم قدمی زدیم و برای شام به مک دونالد پناه بردیم.
تصویر شماره 106- خیابان walking street در هاربین
تصویر شماره 107- شام امشب
هزینه ها
بلیت قطار: 280 دلار
شام مک دونالد: 40 یوآن
روز چهاردهم: شنبه 9 دی، فستیوال یخ هاربین
امروز تا 9 شب و پیش از عزیمت به پکن، فرصت داشتیم شهر را بگردیم. تردد با دوچرخه در این شهر زیاد بود که البته بیشتر دوچرخه ها، برقی بودند.
سری به کلیسای سنت سوفیا زدیم، البته از بیرون تماشا کردیم و داخل نرفتیم. بلیت ورودی برای بزرگسالان، 12 یوآن و برای کودکان 7 یوآن بود.
تصویر شماره 108- نمای بیرونی کلیسای سنت سوفیا
تصویر شماره 109- کلیسای سنت سوفیا از پنجره هاستل
و اما مقصد بعدی جشنواره یخ بود که جاذبه اصلی شهر هاربین به حساب می آید. با دو خط اتوبوس، به سمت فستیوال رفتیم. وقتی برای کرایه توبوس به مشکل برخوردیم، خانمی که انگلیسی را خوب حرف می زد خودش را به ما رساند و کمکمان کرد (از معدود کسانی که در طی سفرمان در چین توانستیم با او صحبت کنیم). به ما گفت که به دلیل تعطیلات سال نو و تعطیلی مدارس، این فصل، برای سفر کردن به چین خیلی گران است. بعد هم سوال کرد که چطور می تواند ویزای ایران بگیرد. ما هم در مورد سیمکارت و اینترنت سوال کردیم (در چین، تلگرام، اینستاگرام، گوگل و کلیه خدمات آن فیلتر هستند و از وی چت استفاده می شود).
بلیت فستیوال برف و یخ هاربین را خریداری کردیم و وارد شدیم. در این محل، انواع سازه های عظیم یخی با هنرمندی هر چه تمام تر به پا شده بودند و پس از غروب آفتاب، نورپردازی های رویایی، زیبایی آنها را دوچندان کرد. چند معبد و بنای مهم که بعدا یکی از آنها را در پکن دیدم نیز در این مجموعه ساخته شده بودند. پیتزا هات، کی اف سی و رستوران های سنتی هم در این مکان برای صرف ناهار، وجود داشتند. همچنین یک پیست اسکی کوچک و چند مسیر سرسره بازی نیز طراحی شده بود که صف های طولانی داشتند. در کل، در چین هر صفی طولانی و به شدت بلند است!
تصویر شماره 110-جشنواره یخ هاربین
تصویر شماره 111-جشنواره یخ هاربین
تصویر شماره 112- جشنواره یخ هاربین
تصویر شماره 113- جشنواره یخ هاربین
تصویر شماره 114- جشنواره یخ هاربین
تصویر شماره 115- جشنواره یخ هاربین
تصویر شماره 116- جشنواره یخ هاربین
تصویر شماره 117- جشنواره یخ هاربین
تصویر شماره 118- جشنواره یخ هاربین
ساعت 19:30 هاستل جذاب و متفاوت خود را به قصد ایستگاه قطار ترک کردیم. بلیت ما 9 شب بود. قطار اصلا جالب نبود و تا پکن، 11 ساعت راه بود. اگرچه، سرویس قطار و رفتار پرسنل به طرز محسوسی از قطارهای روسیه بهتر بود، اما به خاطر کوپه های سه طبقه، اصلا راحت نبود. ضمنا این بار، همه با هم نبودیم و 5 نفر از گروه، با قطار قبلی راهی شده بودند. مابقی هم، در واگن های مختلف تقسیم شدیم و من به شخصه در یک کوپه، هیچ همراهی از گروه نداشتم. تخت من هم که طبقه سوم هم بود دسترسی سختی داشت.
تصویر شماره 119- مسیر هاربین به پکن
تصویر شماره 120- داخل قطار هاربین به پکن
هزینه ها
بلیت توبوس: 3 یوآن
بلیت فستیوال یخ: 330 یوآن
بلیت قطار هاربین-پکن: 261.5 یوآن
روز پانزدهم: یکشنبه 10 دی، شب اول ژانویه در پکن
صبح ساعت 8، به ایستگاه قطار پکن رسیدیم و پس از خروج از ایستگاه قطار، راهی مترو شدیم. متروی پکن، بسیار بزرگ و پیچیده بود و برای ورود به تمام ایستگاهها همه وسایل را باید از ایکس-ری عبور می دادیم که با داشتن کوله های بزرگ، کمی سخت بود. قیمت بلیت مترو، مثل مسکو ثابت نبود و بسته به مسیر، متغیر بود. خوشبختانه در ایستگاههای مترو، دستگاههایی بود که در آنها با دادن مقصد، مسیر به شما نشان داده می شد و این کار را برای استفاده از متروی پیچیده پکن راحت می کرد.
متروی پکن و مسکو، از بزرگترین و پیچیده ترین متروهای دنیا هستند و اگر در آنها گم نشوید و از پس خود بر بیایید، به جرات می گویم که در هیچ کجای دیگر، گم نخواهید شد!
ابتدا با استفاده از خط دو مترو (سورمه ای) به ایستگاه Xuanwumen رفتیم و با تعویض خط (خط 4، آبی) در ایستگاه Xisi پیاده شدیم. کمتر از ده دقیقه هم پیاده روی کردیم تا به هاستل رسیدیم.
تصویر شماره 121- ایستگاه قطار پکن
تصویر شماره 122- نقشه متروی پکن
شهر بسیار شلوغ و پرجمعیت بود و مملو از دوچرخه، دوچرخه هایی که از طریق وی چت رمز گشایی می شدند و در سراسر شهر به وفور در دسترس بودند. روی هر دو چرخه بارکدی وجود داشت که با اسکن توسط نرم افزار، یک کد در موبایل ظاهر می شد و کد مزبور، قفل دوچرخه را باز می کرد.
تصویر شماره 123- دوچرخه هایی که از طریق وی چت رمز گشایی می شوند
هاستل ما در پکن، Beijing sunrise hostel)، نام داشت. دوش ها در طبقه همکف قرار داشتند و ما طبقه اول بودیم. اتاق ها ده نفره بود که خیلی مناسب نبود. شرایط هاستل به نسبت هاربین، ضعیف تر بود و فضای آن هم متراکم تر بود که با توجه به محدودیت فضا در پایتخت، قابل توجیه بود. همه خسته بودیم و انرژی ها تحلیل رفته بود و از آنجا که هنوز بخش زیادی از سفر باقی بود، نیاز به ریکاوری داشتیم.
تصویر شماره 124- اتاق ما در هاستل پکن
هوای پکن هیچ شباهتی به هاربین نداشت و دما مناسب بود، شاید چیزی شبیه تهران. بعد از سرمای سنگینی که در مورمانسک، سیبری و هاربین پشت سر گذاشته بودیم، با وجود اینکه هر چه آب روان در پکن دیدیم یخ زده بود، اما باز هم سرما برای ما آزار دهنده نبود. بالاخره توانسته بودیم از سه لایه لباس، پلارهای ضخیم و بوت های سنگین خلاص شویم. از طرفی با توجه به آنکه چهار نفر از اعضای گروه، از اینجا به بعد به ایران بر می گشتند، بوت های خود را تحویل دادم که با خود ببرند.
بعد از صرف ناهار، راهی شهر ممنوعه شدیم. مسیر هاستل تا شهر ممنوعه را پیاده طی کردیم که حدود نیم ساعت شد. این مجموعه، قرن ها محل حکومت امپراتوری چین بوده و از آنجا که در پنج قرن اخیر، بازدید آن برای عموم مردم، ممنوع بوده است به این نام خوانده می شود.
در مرکز شهر ممنوعه قصری قرار داشت که مرتفع ترین بنای این مجموعه به حساب می آمد و تخت سلطنتی داخل این قصر بود. بالای تخت، شعار امپراتورهای چین نوشته شده بود: برابری، راستی، بی ریایی.
همچنین در محوطه مجسمه حیوانات گوناگون از جمله، مجسمه های درنا و لاک پشت، هم به عنوان نمادی از عمر طولانی قرار داشتند.
تصویر شماره 125- شهر ممنوعه
تصویر شماره 126- شهر ممنوعه
تصویر شماره 127- شهر ممنوعه
تصویر شماره 128- شهر ممنوعه- شعار امپراتورها
تصویر شماره 129- شهر ممنوعه
تصویر شماره 130- شهر ممنوعه
تصویر شماره 131- شهر ممنوعه
تصویر شماره 132- شهر ممنوعه
شب، سری به خیابان وانگ فیوجینگ Wang fuging زدیم تا با غذاهای سنتی چین آشنا شویم. گرچه ظاهر برخی غذاها و بوی آنها چندان خوشایند نبود، سعی کردیم از آنچه به طبع ما سازگار است امتحان کنیم، هرچند برخی دوستان، ترسناک ترین گزینه ها را هم امتحان کردند! ضمنا غذای حلال هم در دسترس بود. در مجموع، غذا به وضوح از روسیه گران تر بود. اسپاگتی، 35 یوآن، غذاهای چینی بین 25 تا 100 یوآن و در رستوران های بهتر حدود 180 یوآن قیمت داشتند. غذای هندی حلال 52 یوآن، پک یک نفره مک دونالد 22 تا 28 یوآن، قهوه و نوشیدنی گرم بین 12 تا 35 یوآن.
تصویر شماره 133- خیابان وانگ فیوجینگ
تصویر شماره 134- خیابان وانگ فیوجینگ
تصویر شماره 135- خیابان وانگ فیوجینگ
هزینه ها
هزینه ارسال بوت ها به تهران: 50 هزار تومان (مجموعا برای اضافه بار 20 کیلویی، 100 دلار پرداختیم که سهم من، 50 هزار تومان شد)
هاستل: شبی 8 دلار
بلیت شهر ممنوعه: 40 یوآن
روز شانزدهم: دوشنبه 11 دی، هیجان قدم زدن روی دیوار چین
امروز یکی از هیجان انگیزترین روزهای ما در چین بود، بازدید از دیوار بزرگ. راههای مختلفی برای رفتن به سمت دیوار هست از انواع تورهای دسته جمعی گرفته تا قطار و اتوبوس، که انتخاب ما با توجه به تعدادمان، اتوبوس بود.
دیوار چین یکی از عجایب هفت گانه است که بخاطر عظمت آن معروف است و طبعا شنیده اید که از کره ماه دیده می شود. جهت بازدید از قسمتی که برای پیاده روی، مجاز است، حدودا به 1.5 تا 2 ساعت زمان نیاز دارید. دیوار، در طول مسیرش تکراری است، اما مناظر مجاور آن تغییر می کنند. در نظر داشته باشید بعضا شیب های تندی هم پیش رو خواهید داشت و با قدم زدن روی این دیوار، چیزی شبیه حس کوهنوردی به شما دست خواهد داد.
در انتها هم، گواهی بازدید از دیوار را که اسمم روی آن حکاکی شده، به عنوان یادگاری خریدم. سه لوح دیگر هم بدون حکاکی خریداری کردم.
تصویر شماره 136- دیوار چین
تصویر شماره 137- دیوار چین
تصویر شماره 138- دیوار چین
تصویر شماره 139- گواهی بازدید از دیوار
بعد از اتمام بازدید دیوار بزرگ، سری به یک مال سطح بالا در نزدیکی خیابان وانگ فیوجینگ و یک مال سطح پایین در حوالی معبد بهشت، زدیم. در مال شیک، قیمت شلوار جین حدود 1300 یوآن و در مال سطح پایین حدود 300 یوآن بود. کسبه مال سطح پایین چند کلمه ای هم فارسی می دانستند و قیمت یک کالای 100 یوآنی را از 700 شروع می کردند و کم کم پایین می آمدند!
از جمله مناطق لوکس پکن، که سری به آن زدیم، خیابان Jinyu hutong بود که برندهایی چون، امگا، رولکس، اپل، آدیداس، گوپرو و کاسیو در آن نمایندگی داشتند. هتل هیلتون پکن هم در همان حوالی بود. یک خوراکی خوشمزه هم امتحان کردیم که شامل کنجد، عسل و بادام زمینی بود.
تصویر شماره 140- خیابان Jinyu hutong
تصویر شماره 141- کنجد، عسل و بادام زمینی
هزینه ها
کرایه اتوبوس تا دیوار چین: 12 یوآن
بلیت ورودی بازدید از دیوار :35 یوآن (برای افراد زیر 18، بالای 60 سال و دانشجویان تخفیف داشت).
هزینه لوح ها: 100 یوآن
روز هفدهم: سه شنبه 12 دی، روز پایانی ما در پکن
امروز روز آخری بود که در پکن بودیم و برنامه فشرده ای داشتیم. برنامه صبح ما بازدید از میدان تیان آن من و جسد مومیایی مائو بود.
برای رفتن به سمت میدان، از روبروی هاستل، تاکسی گرفتیم. گفته می شود که میدان تیان آن من بزرگترین میدان دنیاست، دومی هم میدان سرخ مسکو و سومی نقش جهان اصفهان... و حالا من هر سه را دیده بودم! جسد مومیایی مائو، درست در مرکز میدان قرار دارد و بازدید از آن نیازی به تهیه بلیت ندارد. مردم احترام زیادی به آن می گذارند و برایش گل می برند که بیرون درب، بصورت دسته ایی فروخته می شود. هرگونه عکاسی و بردن دوربین، داخل مقبره ممنوع بود و سکوت محض در این مکان حکمفرما بود.
تصویر شماره 142- میدان تیان آن من
تصویر شماره 143- نمای بیرونی مجلس چین
برنامه بعدی بازدید از معبد بهشت (Temple of Heaven) بود. با استفاده از خط یک مترو (قرمز رنگ) و تعویض خط در ایستگاه Dongdan (خط 5 بنفش رنگ) به سمت معبد رفتیم. در ایستگاه Tiantan پیاده شدیم و با ده دقیقه پیاده روی به معبد رسیدیم. معبدی باستانی که در وسط یک محوطه بسیار بزرگ قرار داشت. بعد از تهیه بلیت، وارد شدیم و 5 محل بازدید پیش روی خود داشتیم که با رفتن به هر بخش، بلیت سوراخ می شد تا مشخص شود کدام بخش ها را دیده ایم و کدام بخش ها باقی مانده است. در این پارک، هفت سنگ معروف هم قرار داده شده که نماد اقوام مختلف چین هستند، بعدها یک سنگ هم برای منطقه منچوری به آن اضافه شده است.
تصویر شماره 144-معبد بهشت
تصویر شماره 145-معبد بهشت
تصویر شماره 146-معبد بهشت
برای ناهار، یک غذای خوشمزه چینی را امتحان کردیم. برنجی که با نخود فرنگی و ذرت مخلوط بود به همراه مرغ با دو نوع سس تند و شیرین. تجربه خوردن برنج بدون قاشق هم، در نوع خود جالب بود.
تصویر شماره 147- یک غذای خوشمزه
تصویر شماره 148- تجربه خوردن غذا بدون قاشق
در ادامه، سری هم به استادیوم معروف پکن زدیم به نام آشیانه پرنده که میزبان المپیک 2008 پکن بوده است. برای رفتن به این منطقه سه خط مترو عوض کردیم که دستگاه مسیر یاب مترو، حسابی به کارمان آمد (خطوط 5، 6 و 8). در ایستگاه Olympic park (خط 8 سبزرنگ) پیاده شدیم و حدود ده دقیقه پیاده روی کردیم. فضای این منطقه که با برج های بلند مدرن جلوه می کرد، کمی از مرکز شهر، سردتر بود.
تصویر شماره 149- استادیوم آشیانه پرنده
تصویر شماره 150- استادیوم آشیانه پرنده
سپس به خیابان وانگ فیوجینگ برگشتیم و با مراجعه به اپل، دیوایس های خود را به روز رسانی کردیم. اینجا هم مثل سایر فروشگاههای اپل، مکانی برای نشستن و استفاده از اینترنت وجود داشت که حس زیبای مشتری مداری را منتقل می کرد.
کم کم باید با پکن خداحافظی می کردیم. مردم پکن، مردمی صمیمی بودند و با روی باز ما را راهنمایی می کردند، حتی اگر زبان نمی دانستند تلاششان را می کردند و معمولا لبخند به لب داشتند. اما در مجموع به لحاظ بهداشتی ضعیف بودند، سرویس های بهداشتی به ندرت دستمال داشت و آب هم که نداشت. همانطور که می دانید سرویس بهداشتی های چینی ها همانند کشور خودمان هستند و سرویس فرنگی به ندرت یافت می شود. متاسفانه در خیابات به وفور آب دهان دیده می شد و آلودگی هوای پکن زیاد بود.
خوشبختانه همه جای شهر، تابلوهای انگلیسی وجود داشت که به نظر، المپیک پکن در این رابطه بی تاثیر نبوده، در حالیکه در مسکو با وجود نزدیک شدن به جام جهانی چنین چیزی کمتر دیده می شد.
با توجه به آنکه برای ساعت 11 و نیم شب، به مقصد داتونگ (Datong) بلیت داشتیم، به هاستل برگشتیم و وسایل را جمع کردیم و راهی ایستگاه قطار پکن شدیم.
در ایکس ری بازرسی قطار، کیف کمری ام را که مقداری پول و مدارک در آن بود داخل دستگاه گذاشتم، اما وقتی از بازرسی عبور کردم هر چقدر صبر کردم کیف نیامد. ضربان قلبم بالا رفت، چون در همان لحظه یک نفر را دیدم که می دوید، نگران شدم که نکند کیف را برداشته باشد. دوستم که از قبل آن طرف گیت منتظرم بود (همیشه یکی از ما زودتر می رود تا بلافاصله بعد از رد شدن وسایل، آنها را سریعا بردارد)، هم مطمئن بود که کیفم نیامده، ولی یکدفعه خم شد و داخل ایکس ری را نگاه کرد. خوشبختانه بند کیف به ریل دستگاه گیر کرده بود! شوک بزرگی را پشت سر گذاشتم.
قطار از نوع 6 تخته بود و کوپه ها بدون درب بودند. فضای کوپه ها کم بود ولی به نسبت قطارهای روسی، سرویس های بهداشتی بزرگتر و بهتری داشت. متاسفانه بر عکس قطار های روسی در رابطه با ممنوعیت استعمال دخانیات، در قطار های چینی چندان سخت گیری نمی شد.
هزینه ها
کرایه تاکسی تا میدان تیان آن من: 15 یوان
قیمت ناهار: 40 یوآن
بلیت معبد بهشت: 28 یوآن
بلیت قطار پکن به داتونگ: 98.5 یوآن
روز هجدهم: چهارشنبه 13 دی، داتونگ و معبد معلق
ساعت 6 صبح به وقت محلی، به ایستگاه قطار داتونگ (واقع در استان Shanxi)، رسیدیم. حالا 6 ساعت قطار سواری، برای ما در حد چشم به هم زدن شده بود!
تصویر شماره 151- مسیر پکن به داتونگ
تصویر شماره 152- ایستگاه قطار داتونگ
مسیر ایستگاه قطار تا هاستل، مسیر کوتاهی بود که پیاده طی کردیم. خوشبختانه مسوول پذیرش هاستل، حسابی با ما همکاری کرد و زودتر از موعد چک-این، توانستیم اتاق ها را تحویل بگیریم. هاستل ما به نام Datong Green Island در یک برج 24 طبقه واقع بود و اتاق ها 6 تخته بودند. لابی و آشپزخانه کوچکی داشت با ساختمانی قدیمی که گربه ها در همه جای آن در حال تردد بودند. در مجموع، هاستل متوسطی بود. خوبی اتاق ها این بود که دستشویی و حمام جداگانه داشتند و البته مهم ترین مزیت هاستل برای ما این بود که چسبیده به ایستگاه قطار بود.
تصویر شماره 153- هاستل ما در داتونگ
تصویر شماره 154- هاستل ما در داتونگ
پس از کمی استراحت، با کرایه یک مینی بوس، راهی هنگینگ تمپل (Hanging Temple) شدیم. حدود دو ساعتی در راه بودیم تا برسیم. معبد، به شیوه خاصی در سینه کوه و از چوب ساخته شده بود. معماری آن بسیار با شکوه و مسحور کننده و در عین حال ترسناک بود و به نظر می آمد که معبد هر لحظه در حال کنده شدن از سینه کوه است! وزن کل بنا را تعدادی تیر افقی چوبی و سکوهای سنگی، تحمل می کردند. معبد، دو ساختمان اصلی داشت که از طریق راهرویی به هم راه داشتند. در یکی از ساختمان ها چند سالن وجود داشت که مجسمه های بودا در آنها نگهداری می شدند.
تصویر شماره 155- معبد معلق
تصویر شماره 156- معبد معلق
تصویر شماره 157- معبد معلق
تصویر شماره 158- مجسمه بودا در یکی از سالن ها
هزینه ها
اقامت در هاستل: شبی 6 دلار
کرایه مینی بوس تا هنگینگ تمپل: 1000 یوآن که تقسیم بر 15 شد (از داتونگ به بعد، 15 نفر بودیم به این شرح که چهار نفر از دوستان در پکن از ما جدا شده بودند یک نفر هم در ایرکوتسک از جمع ما جدا شده بود و دو همسفر جدید در پکن به ما پیوسته بودند).
ورودی معبد: 117 یوآن
روز نوزدهم: پنج شنبه 14 دی و بودای بزرگ
سفر ما از نیمه رد شده بود اما هنوز 3 مسیر ریلی و 4 پرواز دیگر انتظار ما را می کشید و کوله هایمان باید بارها باز و بسته می شد، و البته از حس هیجان ما چیزی کم نشده بود. وقتی روی نقشه، مسیر سفرمان را به مسوول پذیرش هاستل نشان دادم از تعجب چشمانش گرد شده بود!
سرمای داتونگ هم دست کمی از هاربین نداشت، اگرچه به پای ایرکوتسک نمی رسید ولی حدود 18 درجه زیر صفر بود. نکته ای که در این سفر تجربه کردم این بود که میزان برودت و درجه آن خیلی مهم نیست، جنس سرما اهمیت بیشتری دارد و گاهی ممکن است تحمل نوعی از سرما با درجه پایین تر، دشوار تر هم باشد مثل سرمایی که با باد سوزناک همراه است.
اولین برنامه ای که داشتیم بازدید بیگ بودا بود که با استفاده از اتوبوس به آنجا رفتیم. با ورود به معبد، بعد از عبور از یک سردر بزرگ، ستون هایی شما را به سمت یک پل هدایت می کردند، پلی که شما را به معبدی در وسط دریاچه ایی کوچک می رساند. بعد از خروج از معبد، چند بنای چوبی و غار های سنگی دیده می شد. داخل این بناها و غارها مجسمه های بودا قرار داشتند که از سنگ تراشیده شده بودند و در نهایت مجسمه بودای بزرگ قرار داشت.
تصویر شماره 159- پل منتهی به معبد
تصویر شماره 160-غارهای سنگی
تصویر شماره 161- مجسمه های بودا
تصویر شماره 162- مجسمه های بودا
تصویر شماره 163- بودای بزرگ
شب با داتونگ خداحافظی کردیم و راهی ایستگاه قطار به مقصد شی ان (Xi'an) شدیم. شرایط قطار همانند قطار مسیر قبلی ما به داتونگ بود و تفاوتی نداشت. در واقع تمامی قطار های ما در چین، مشابه یکدیگر بودند شش تخته با کوپه های بدون درب.
تصویر شماره 164- مسیر داتونگ به شی ان
هزینه ها
کرایه اتوبوس رفت و برگشت بیگ بودا: 6 یوآن
بلیت بازدید از بودای بزرگ: 80 یوآن
بلیت قطار داتونگ به شی ان: 215.5 یوآن
روز بیستم: جمعه 15 دی، شی ان، پایتخت هزار ساله
حدود 15 ساعت در راه بودیم و ساعت 9 صبح به ایستگاه قطار شی ان رسیدیم. شهر، برفی بود و همه جا در حال برف روبی، اما هوا بسیار خوب بود و اصلا سرد نبود. حالا من بودم و یک جفت کتانی رانینگ و بوت هایی که به تهران فرستاده بودم! چندان پشیمان نبودم اما به هر حال به نظر می رسید می شد برای دو کیلو باری که می توانستم به خانه بفرستم، تصمیم بهتری بگیرم. در واقع هوای پکن ما را گول زده بود!
محل اقامت ما در شی ان، هاستل بسیار خوبی بود که 7sages Bell Tower Boutique نام داشت. اتاقی که از قبل رزرو کرده بودیم یک اتاق 6 نفره به مبلغ شبی 25 یوآن بود که با پرداخت 15 یوآن اضافه تر به ازای هر نفر، آن را تبدیل به 4 تخته کردیم. امکانات این هاستل بدون اغراق، هیچ تفاوتی با هتل 4 ستاره نداشت و بسیار تمیز و مرتب بود. همچنین به بل تاور که درست در مرکز میدان واقع شده و ماشین ها گرد آن می چرخند، بسیار نزدیک بود.
تصویر شماره 165- هاستل شی ان
تصویر شماره 166- هاستل شی ان
تصویر شماره 167- هاستل شی ان
شهر شی ان در انتهای جاده ابریشم واقع بوده و مارکوپولو هم به آن سفر کرده است. این شهر بیش از هزار سال پایتخت چین بوده است. ابتدا به بازدید از دیوار شی ان رفتیم که محافظت از این شهر را، عهده دار بوده است. دیوار شی ان را شاید بتوان تا حدودی به دیوار چین تشبیه کرد، البته با جزییات متفاوت تر. شهر شی ان در اطرف دیوار گسترش یافته و شی ان قدیم، داخل محدوده دیوار است. مکان هایی که خیابان از آنها عبور کرده دیوار را پل مانند کرده تا خیابان از زیر آن گذر کند و ارتباط دو سمت شهر برقرار باشد. در هنگام بازدید ما از دیوار، سطح آن پوشیده از برف بود. روی دیوار دوچرخه هم اجاره داده می شد که در این فصل و با وجود برف، استقبالی از آن نمی شد.
تصویر شماره 168- دیوار شی ان
تصویر شماره 169- دیوار شی ان
تصویر شماره 170- دیوار شی ان
پس از بازدید دیوار شی ان، به تماشای دو برج معروف به نام "درام تاور" و "بل تاور" رفتیم که در نزدیک هاستل قرار داشتند. هدف از ساخت این برج ها زدن زنگ و نواختن طبل بوده است. به نحوی که پس از دریافت علامت توسط نگهبانان مستقر روی دیوار شی ان، نواهای خاصی برای آگاهی مردم شهر، از این برج ها به صدا در می آمده است تا آماده دفاع در برابر تهاجم دشمنان شوند.
تصویر شماره 171- درام تاور
تصویر شماره 172- بل تاور
بعد از دیدن برج ها به خیابانی به نام Beiyuan men رفتیم که درام تاور تقریبا در ابتدای آن واقع شده بود. این خیابان، در واقع بازار غذای مسلمانان بود و غذای حلال در آن عرضه می شد. خیابانی بسیار جذاب و زنده. به طور کلی، شی ان به تنوع غذایی معروف است و جمعیت مسلمان زیادی دارد. ما هم از غذاها حسابی لذت بردیم.
تصویر شماره 173- خیابان Beiyuan men
تصویر شماره 174- خیابان Beiyuan men
تصویر شماره 175- خیابان Beiyuan men
تصویر شماره 176- خیابان Beiyuan men
شی ان، مراکز خرید فراوان و بزرگی هم داشت. به چند مرکز خرید سری زدیم، قیمت ها اصلا مناسب نبود، پایین آمدن ارزش پول ما که جای خود، ولی توجه کنید که پرداخت 500 یوآن برای یک شلوار، قیمت کمی نیست. حتی در حراج های 50 درصد هم، قیمت ها بالا بودند. البته جنس هایی با قیمت پایین تر هم موجود بود که کیفیت آنها هیچ تعریفی نداشت. به غیر از لباس، وسایل الکترونیکی هم بعضا از تهران گران تر بودند، هر چند لوازم جانبی مثل کابل شارژر، پاور بانک و .. ارزان تر از تهران بود.
شام و یک بستنی با وافل را هم در همان بازار غذای مسلمانان، صرف کردیم. برای شام هم با توجه از چندین نوع غذا با دوستان مشترکا امتحان کردیم. پیراشکی گوشت، سیب زمینی پخته و تفت داده شده با ادویه، پاچه گوسفند، و دسر هایی که با خشکبار تهیه شده بودند، از جمله غذاهایی بودند که ما چشیدیم.
تصویر شماره 177- بستنی با وافل
هزینه ها
سه شب اقامت در هاستل: 120 یوآن
بلیت ورودی دیوار شی ان: 54 یوآن
شام: 30 یوآن
بستنی: 25 یوآن
روز بیست و یکم: شنبه 16 دی، ارتش سفالین
امروز برنامه بازدید از ارتش سفالین را داشتیم که یک ساعتی با شی ان فاصله داشت. با یک اتوبوس هماهنگ کردیم. مسیر، تماما برفی و جاده لغزنده بود.
تصویر شماره 178- مسیر ورودی تراکوتا آرمی
این مجموعه بی نظیر به دستور امپراتور، جهت محافظت از جسدش توسط سربازهای سفالین، ایجاد شده و طبق اعلام یونسکو، یکی از 20 مکانی است که قبل از مرگ باید دید. در چین قدیم وقتی امپراطور را دفن می کردند تمام خدم و حشم وی نیز به همراهش دفن می شد که امپراطور برای براندازی رسم بد پیشینیان، چنین حرکت ستودنی را انجام داده است. البته وی اقدامات مثبت دیگری چون یکسان سازی واحد وزنی و پولی در چین را هم انجام داده که موجب شده در آن زمان، چینی ها بتوانند تجارت بین المللی به ویژه با ایران، انجام دهند.
تصویر شماره 179- ارتش سفالین
تصویر شماره 180- ارتش سفالین
تصویر شماره 181- ارتش سفالین
این اثر دیدنی دور تا دور تپه ای واقع شده بود که مقبره امپراتور داخل آن قرار داشت. کل مجموعه دارای سه سالن اصلی و یک موزه بود. البته مشخصا هنوز در حال گسترش بود و آن طور که از تابلوهای راهنما بر می آمد، حدس باستان شناسان بر این است که گرداگرد مقبره پر از سربازهای سفالین باشد.
راهروهایی که پر از سرباز بود، مسقف بودند و در یکی از سالن ها سقف های طاقی شکل دیده می شد. چند مدل سرباز از کماندار تا نگهبان و ژنرال دیده می شدند که مدل مو و لباسهایشان متفاوت بود. جالب اینکه هیچ دو مجسمه ای شبیه هم نبودند و چهره و حالت دست هایشان مختلف بود. بخشی از مجسمه ها و برخی اشیای دیگر هم در موزه مجموعه، نگهداری می شدند.
برای مسیر برگشت به شی ان، اتوبوس کرایه کردیم. ناهار را هم در یکی از شعب مستر لی، در نزدیکی هاستل صرف کردیم.
تصویر شماره 182- رستوران مستر لی
تصویر شماره 183- ناهار امروز در رستوران مستر لی
بعد از آن سری به نمایندگی دکتلون (Decathlon) شی ان زدیم که بسیار بزرگ بود و قیمت ها نسبتا مناسب بود. در حد انتخاب چند یادگاری، مختصری خرید کردم.
تصویر شماره 184- نمایندگی دکتلون
هزینه ها
کرایه اتوبوس از شی ان به تراکوتا: 10 یوآن
بلیت ورودی تراکوتا: 120 یوآن
کرایه اتوبوس برگشت به شی ان: 9 یوآن
ناهار در مستر لی: 29 یوآن
روز بیست و دوم: یکشنبه 17 دی، روز پایانی ما در شی ان دوست داشتنی
امروز بیشتر قصد داشتیم استراحت کنیم و آماده مسیر ریلی بعدی به مقصد ژانگ جیاجی (Zhangjiajie) شویم. بلیت برای نیمه شب بود و تنها برنامه ای که امروز داشتیم بازدید از دو مسجد در شی ان بود.
ابتدا برای آشنایی بیشتر با فرهنگ مسلمانان چین، به یک مسجد معمولی در نزدیکی هاستل رفتیم که تجربه جالبی بود. وقتی سلام می کنی و در جواب از یک چینی و علیکم السلام می شنوی حس متفاوتی است. خادم مسجد، حسابی از ورودمان استقبال کرد، ما را همراهی کرد و وضو خانه را نشانمان داد. هنگامی که با سر و وضع کوله به دوشمان به نماز ایستادیم، تمام مسجد به طرز عجیبی در حال تماشای ما بودند.
جالب آنکه، به نماز همان نماز می گفتند و نه صلات. به اذان هم، بانگ می گفتند. قبلا جایی به گوشم خورده بود که اسلام را ایرانی ها به شرق آسیا بردند و نه عرب ها. حالا به نظرم این حرف خیلی درست می آمد.
تصویر شماره 185- مسجدی در شی ان
تصویر شماره 186- مسجدی در شی ان
تصویر شماره 187- ناهار امروز
بعد از خوردن ناهار دیرهنگام، به بازدید از مسجد جامع شی ان رفتیم که معروف ترین و بزرگترین مسجد چین بوده و در سایت تریپ ادوایزر، در لیست 10 مکان برتر دیدنی شی ان، قرار دارد. برای دسترسی به این مسجد، از میان بازار غذای مسلمانان واقع در پشت درام تاور، باید ده دقیقه پیاده روی کنید و با سوال از هر مغازه دار، به راحتی آن را خواهید یافت.
برای غیر مسلمانان بلیت فروشی انجام می شد اما بازدید برای مسلمانان رایگان بود. ورود به داخل شبستان مسجد هم، برای توریست های غیر مسلمان ممنوع بود. این مسجد چند حیاط داشت و محل برگزاری نماز هم دو قسمت بود که یکی از آنها اندرونی بود. بنا تماما از چوب ساخته شده بود و روی دیوارهای چوبی، آیه های قرآن حک شده بود. ترجمه چینی آیات هم در زیر آنها آمده بود. گویی که معماری چینی به خدمت اسلام درآمده و ترکیب بی نظیری را ساخته است.
تصویر شماره 188- مسجد جامع شی ان
تصویر شماره 189- مسجد جامع شی ان
تصویر شماره 190- مسجد جامع شی ان
تصویر شماره 191- مسجد جامع شی ان
پس از بازگشت به هاستل، مقداری به امور شخصی رسیدیم و دوباره جمع کردن کوله ها. راهی ایستگاه قطار شی ان شدیم و آماده مقصد جذاب بعدی.
هزینه ها
قیمت بلیت شی ان- ژانگ جیاجی: 232.5 یوآن
ناهار:18 یوآن
روز بیست و سوم: دوشنبه 18 دی، چالش تاخیر
برای ساعت یک نیمه شب بلیت داشتیم، اما متاسفانه با تاخیر حدود سه ساعته مواجه شدیم، آن هم درست در زمانی که نیاز شدید به خواب داشتیم. ولی به هر حال اجتناب ناپذیر بود. تقریبا 3:50 بود که سوار شدیم و حدود 15 ساعت در قطار بودیم.
تصویر شماره 192- مسیر شی ان به ژانگ جیاجی
ساعت 7 بعدازظهر به ایستگاه قطار ژانگ جیاجی (Zhangjiajie) رسیدیم و مسیر ایستگاه تا هاستل را 15 دقیقه پیاده روی کردیم.
تصویر شماره 193- مسیر ما به سمت ژانگ جیاجی
تصویر شماره 194- کوله های ما در قطار، به سوی ژانگ جیاجی
هاستلی که بوک کرده بودیم بسته بود! اما فردی جلوی درب منتظرمان بود و ما را به چند کوچه پایین تر برد و قول داد هاستلی که می رویم بهتر از هاستل قبلی باشد. همین طور هم بود یک هاستل نوساز که تنها ضعف آن، گرم نبودن فضاهای عمومی اش بود. در لابی، میزی مانند کرسی وجود داشت که برای گروه ما بسیار جالب بود. نام هاستل جایگزین ما zhi-jue بود با امتیاز 9.5 در سایت بوکینگ.
تصویر شماره 195- ایستگاه قطار ژانگ جیاجی
تصویر شماره 196- ورودی هاستل ما در ژانگ جیاجی
تصویر شماره 197- لابی هاستل ژانگ جیاجی
امروز را از دست دادیم و تنها یک روز کامل، برای بازدید از جاذبه های این شهر فرصت داشتیم (از قبل برنامه ریزی کرده بودیم که امروز بعدازظهر، کمی شهر را کشف کنیم که تاخیر و خستگی، این اجازه را نداد).
آب و هوای این شهر، تقریبا شبیه شمال کشورمان بود و برای اولین بار از روز آغازین سفر، بالاخره دمای بالای صفر را تجربه کردیم. البته دما در طی شب به حدود سه درجه زیر صفر هم می رسید.
در فرصت باقیمانده به استراحت و برنامه ریزی برای فردا پرداختیم و ماشین هماهنگ کردیم. ابتدا، رای گیری کردیم که چه برنامه ایی را انتخاب کنیم و چه طور به محل های مورد نظر برویم.
متاسفانه یوآن به اندازه کافی نداشتیم و برای چنج پول به مشکل برخوردیم. سعی کردیم در یک سوپرمارکت 24 ساعته این کار را انجام دهیم اما به اندازه کافی، یوآن نداشت. به ذهنم رسید که شاید هتل این کار را انجام دهد چون قبلا تجربه اش را در دبی داشتم. به یک هتل در آن نزدیکی مراجعه کردیم. با کمال تعجب، مسوول پذیرش هتل در یک شهر کاملا توریستی حتی یک کلمه انگلیسی بلد نبود! نهایتا تا صبح صبر کردیم. حتی تعدادی از ما شب شام نخوردیم تا یوآن، برای فردا کم نیاید.
هزینه ها
هاستل: 16 دلار (برای دو شب)
روز بیست و چهارم: سه شنبه 19 دی، طبیعت گردی و هیجان شیشه ای!!
برنامه ما در ژانگ جیاجی، طبیعت گردی بود. با توجه به اینکه پارک ملی تیان ان من، در این فصل بسته بود، دو برنامه پیش رو داشتیم یکی بازدید از پارک جنگلی (Zhangjiajie National Forest Park) و دوم گلس بریج (پل شیشه ای). از آنجا که بازدید از پارک ملی ژانگ جیاجی، حدودا به یک روز زمان نیاز داشت، 5 صبح با مینی بوسی که دیشب هماهنگ کرده بودیم به سمت پارک رفتیم. خوشبختانه با راننده توافق کردیم که کرایه را به دلار بدهیم و خودش چنج کند.
این پارک که محل فیلمبرداری فیلم آواتار بوده است (با تغییرات و ادیت های رایانه ایی فراوان) حدود 30 کیلومتر، خارج از شهر بود. با رسیدن به وردی پارک، با استرس زیاد، همه یوآن هایمان را روی هم گذاشتیم تا پول ورودی را جور کنیم ولی وقتی به گیشه بلیت فروشی رسیدیم دیدیم که همانجا دلار را چنج می کند!
برای بالا رفتن سوار آسانسور شدیم. سه طرف آسانسور، شیشه ای بود و کل مسافت را که بالغ بر 300 متر بود، دو دقیقه ای طی می کرد. مجموعا چهار نقطه بازدید وجود داشت: ویوپوینت اول، دوم، سوم و آواتار. در ادامه مسیر، یک تله کابین هم بود که بسته بود. در کل مسیر پیاده روی، مردم، پارچه های قرمز رنگ و قفل هایی به نرده های کناری دخیل بسته بودند! در مجموع یک مسیر لوپ وار را طی کردیم و به همان نقطه شروع رسیدیم، بعد هم با همان آسانسور به پایین برگشتیم.
تصویر شماره 198- جاده منتهی به پارک ملی ژانگ جیاجی
تصویر شماره 199- پارک ملی ژانگ جیاجی
تصویر شماره 200- پارک ملی و آسانسور 300 متری آن
تصویر شماره 201- مسیر پیاده روی
تصویر شماره 202- مسیر پیاده روی
تصویر شماره 203- پارک ملی ژانگ جیاجی
تصویر شماره 204- پارک ملی ژانگ جیاجی
تصویر شماره 205- پارک ملی ژانگ جیاجی
تصویر شماره 206- پارک ملی ژانگ جیاجی
خوشبختانه توانستیم تا 2 بعدازظهر، بازدید رویایی مان را به پایان برسانیم.
سپس به بازدید پل شیشه ای رفتیم که حدود 15 دقیقه با پارک ملی، فاصله داشت. یک پل بسیار عظیم که کف آن از شیشه بود. این پل تقریبا 300 متر طول داشت و ارتفاع آن از کف، در حدود 400 متر بود.
پاپوش های مخصوصی به ما داده شد تا کفش ها و سنگ ریزه های کف آنها، به شیشه ها آسیب نرسانند. قدم زدن روی پل و تماشای مناظر اطراف، هیجان بی نظیری داشت و صادقانه بگویم کمی ترسناک بود. پیاده روی روی این پل را به کسانی که ترس از ارتفاع دارند به هیچ وجه توصیه نمی کنم. مسیر پل، در انتها به یک گرند کانیون می رسید. بازدید از پل، حدود یک ساعت طول کشید.
تصویر شماره 207- پل شیشه ای
تصویر شماره 208- پل شیشه ای
تصویر شماره 209- مسیر گرند کانیون
مسیری که امروز طی کردیم را شاید تا حدودی بتوان با جاده چالوس خودمان مقایسه کرد با این تفاوت که شما در سرتاسر مسیر، نه زباله ای می بینید، نه مردمی که لابلای درخت ها ناشیانه کمپ زده باشند و نه کافه ها و کلبه هایی که به حریم جنگل، تجاوز کرده باشند.
بدون وقفه، به هاستل برگشتیم، به این دلیل که یکی از دوستان سهل انگاری بزرگی کرده بود و همه پول و پاسپورتش در هاستل روی تختش جامانده بود و تمام روز را استرس داشت. ما در طی سفر، بجز زمانی که به حمام یا دستشویی می رویم و وسایلمان را به هم می سپریم، هیچ وقت دیگر، کیف پول و مدارک را از خودمان دور نمی کنیم. خوشبختانه به خیر گذشت و همه چیز سر جایش بود.
شب قبل از خواب، نقشه لنکاوی را هم در Maps. me دانلود کردم. جزیره ایی که چون هدف ابتدایی ما نبود، اطلاعاتی از آن ذخیره نکرده بودم.
هزینه ها
کرایه ماشین تا پارک ملی: 2000یوآن
بلیت ورودی پارک: 136 یوآن
آسانسور رفت: 72 یوآن
آسانسور برگشت: 72 یوآن
هزینه کلی بازدید از پارک: حدود 400 یوآن برای هر نفر
بلیت ورودی پل شیشه ای: 113 یوآن
روز بیست و پنجم: چهارشنبه 20 دی، توقف و گشت مختصر در یی چانگ
نیمه های شب، کوله ها را به دوش گرفتیم و هاستل را به سوی ایستگاه قطار، ترک کردیم. برای ساعت 5 صبح بلیت داشتیم که خوشبختانه به موقع سوار شدیم. مسیر ریلی ما دارای توقف بود (باید خط عوض می کردیم) و قرار بود یک استاپ 5 ساعته داشته باشیم. ساعت 10 صبح به ایستگاه یی چانگ (Yichang) رسیدیم و پیاده شدیم.
تصویر شماره 210- مسیر ژانگ جیاجی به چنگدو با توقف در یی چانگ
با توجه به فرصت باقیمانده تا سوار شدن به قطار بعدی، تصمیم گرفتیم سری به شهر بزنیم. بنابراین، کوله ها را تحویل انبار وسایل قطار دادیم. جالب آنکه برای اولین بار از شروع سفر توانسته بودم کاپشن را از خودم دور کنم و در کوله بگذارم. چون دمای هوا 9 درجه بالای صفر بود (هیچ وقت فکر نمی کردم کاپشن نداشتن انقدر حس شیرینی باشد!). هوای شهر نسبتا آلوده بود. ناهار را در برگر کینگ صرف کردیم شامل چیکن برگر با سیب و نوشابه. به نسبت سایر فست فود هایی که از ابتدای سفر رفته بودیم، خدمات و کیفیت بهتری با قیمت مناسب تر دریافت کردیم چرا که جایی که رفته بودیم، ابدا توریستی نبود.
تصویر شماره 211- برگر کینگ در یی چانگ
تصویر شماره 212- نمایی از شهر یی چانگ
تصویر شماره 213- وسیله سنتی حمل کودک
حدود ساعت 4 بعدازظهر (با اندکی تاخیر) سوار قطار بعدی شدیم به مقصد چنگدو (Chengdu) که آخرین قطار سواری ما در این سفر بود. مسیر، کوهستانی بود و قطار، از ده ها تونل طولانی، ده ها پل زیبا و مناظر بدیع، عبور کرد. شب را به طور کامل در قطار بودیم.
تصویر شماره 214- مسیر یی چانگ به چنگدو
در مورد قطارهای چین، این نکته را هم بگویم که در بدو سوار شدن، مامور قطار، بلیت را از ما می گرفت و یک کارت به ما می داد. موقع پیاده شدن، باید کارت را پس می دادیم و دوباره بلیت خودمان را می گرفتیم و حتما هنگام خروج از ایستگاه می بایست بلیت را همراه می داشتیم.
هزینه ها
بلیت قطار ژانگ جیاجی به یی چانگ: 97.5 یوآن
بلیت یی چانگ به چنگدو: 244 یوآن
هزینه سپردن کوله ها به انبار وسایل قطار: 10 یوآن
ناهار: 20 یوآن
روز بیست و ششم: پنجشنبه 21 دی، چنگدو
ساعت 8 صبح، به ایستگاه قطار چنگدو رسیدیم. برای بازدید از این شهر، سه شب اقامت در نظر گرفته بودیم. مسیر 12 کیلومتری ایستگاه تا هاستل (Wutongli International) را با تاکسی پیمودیم. هوای چنگدو کاملا غبار آلود و پر از دود بود و در مجموع، شهر شلوغی به نظر می آمد. در جای جای شهر، اثراتی از پاندا به عنوان نماد این شهر، دیده می شد.
تصویر شماره 215- پاندا در تابلوها
تصویر شماره 216- نمایی از هاستل چنگدو
برای روز اول تصمیم گرفتیم به دراگون استریت در مرکز چنگدو برویم. این خیابان قدیمی، امروزه تبدیل به مرکز فروش صنایع دستی و رستوران های سنتی شده است.
در این خیابان از کله پاچه خرگوش گرفته تا انواع چای به چشم می خورد. برخی انواع چای، تا کیلویی 700 هزار تومان هم قیمت داشتند! گریم صورت و پوشیدن لباس هاس سنتی، یکی از تفریحات توریست ها بود. نوازندگان محلی در سرتاسر خیابان دیده می شدند و نمایش های سنتی هم در حال اجرا بود. تقریبا تمام روز را از تماشای این خیابان لذت بردیم.
تصویر شماره 217- نمایی از خیابان دراگون استریت
تصویر شماره 218- دراگون استریت، کله پاچه خرگوش
تصویر شماره 219- دراگون استریت
تصویر شماره 220- دراگون استریت
تصویر شماره 221- دراگون استریت، اجرای موسیقی توسط نوازندگان محلی
تصویر شماره 222- دراگون استریت، تزئینات یک رستوران
تصویر شماره 223- دراگون استریت
امشب یکی از بهترین غذاهایمان را از ابتدای مسافرت، خوردیم. یک رستوران حلال متعلق به مسلمانی ترک به نام عبدا... باید بگویم غذا فوق العاده بود. غذایی که خوردیم گوش پلو نام داشت. همان چلو گوشت خودمان که بسیار لذیذ طبخ شده بود. بالاخره از ابتدای سفر توانسته بودیم ماست هم بخوریم. کلا در روزهای اقامتمان در چنگدو، حسابی با عبدا.. دوست شده بودیم و رستورانش پاتوق ما شده بود!
تصویر شماره 224- منوی رستوران عبدا..
تصویر شماره 225- گوش پلو
هزینه ها
کرایه تاکسی تا هاستل: 33 یوآن
اقامت در هاستل:شبی 8 دلار
شام: 35 یوآن (ماست 10 یوآن)
روز بیست و هفتم: جمعه 22 دی، یک روز با پانداهای دوست داشتنی
برنامه امروز، بازدید از پارکی بود که محل نگهداری پانداهاست و در واقع مرکزی برای تحقیقات و پرورش پانداها هم است (Giant Panda Breeding Research Base). برای رسیدن به این پارک از مرکز شهر هم می توانید اتوبوس سوار شوید و هم از مترو استفاده کنید که بین 4 تا 8 یوآن هزینه دارد. همچنین در برخی مناطق شهر هم اتوبوس هایی قرار دارند که مخصوص این پارک هستند. اما در صورتی که بخواهید با مترو به این مکان بروید، باید با استفاده از خط 3، در ایستگاه Xiongmao Avenue پیاده شوید.
تصویر شماره 226- خط شماره 3 متروی چنگدو
ما با استفاده از دو خط اتوبوس، راهی پارک شدیم. بعد از ورود به پارک با استفاده از ماشین های الکتریکی، به محل نگهداری پانداها رسیدیم.
تصویر شماره 227- ورودی پارک پانداها
تصویر شماره 228- پارک پانداها
تصویر شماره 229- پارک پانداها
پاندا یکی از کم تحرک ترین و تنبل ترین موجودات دنیاست. علت کم تحرکی اش هم این است که غذای اصلی اش بامبو است. بامبو پروسه هضم طولانی دارد و انرژی آزاد شده از آن کم است. بنابراین پاندا با استراحت بیشتر، خود را با این غذا تطبیق می دهد.
هر کدام از پانداها اسم جداگانه ای داشتند و بر اساس سن، تفکیک شده بودند و نگهداری می شدند. ساعت غذا و استراحت مشخصی هم داشتند. اغلب هم در حال خواب بودند. آن طور که شنیدیم حدود 50 و اندی از آنها بیشتر باقی نمانده است (تعداد کمی در تایوان و مابقی، در این پارک) و متاسفانه رو به انقراض هستند.
تصویر شماره 230- جاینت پاندا
تصویر شماره 231- جاینت پاندا
پاندای قرمز، که پیش از پاندای سفید مشکی (giant panda) کشف شده، روی درخت زندگی می کند و کوچکتر است.
تصویر شماره 232- پاندای قرمز
مسیر برگشت تا درب خروج را پیاده طی کردیم تا بتوانیم همه جای پارک را خوب ببینیم. بعد از آن به پارک مردم رفتیم که از پارک های بزرگ شهر بود. اجرای اپرای سنتی در پارک را شاهد بودیم که مردم محلی علاقه زیادی به آن نشان می دادند. این پارک حدودا یک ربع تا هاستل پیاده روی داشت.
تصویر شماره 233- نمایی از پارک مردم
تصویر شماره 234- اجرای اپرای سنتی در پارک مردم
ضمنا، اطراف شهر چنگدو کوه های فراوانی بود و کوهنوردی در شهر طرفداران زیادی داشت. تبلیغات فراوان گروه های کوهنوردی در هاستل، شاهدی بر این ادعا بود.
هزینه ها
اتوبوس تا پارک پاندا: 4 یوآن
بلیط بازدید پارک: 58 یوآن
ماشین الکتریکی: 10 یوآن
روز بیست و هشتم: شنبه 23 دی و افسانه سه برادر
کم کم حس می کردم که بلندی موهایم برایم آزار دهنده شده و از سرما هم که چندان خبری نبود. از طرفی فکر کردم موی کوتاه در لنکاوی قطعا بهتر است. بنابراین با همراهی یکی از دوستان، چند سلمانی را بررسی کردیم که برای کوتاه کردن مو، با خدمات جانبی بین 50 تا 100 یوآن می گرفتند. از مغازه های لوکس کمی فاصله گرفتیم و یک آرایشگاه معمولی پیدا کردیم که برای اصلاح مو، بدون شست شو و فرم دهی، 25 یوآن می گرفت. 5 یوآن هم تخفیف گرفتیم و نهایتا با 20 یوآن، کار را تمام کردیم! حالا حسابی در تخفیف گرفتن از چینی ها حرفه ایی شده بودیم، طوری که نان 5 یوآنی را هم، 3 یوآن می خریدیم!
بازدید از خیابان قدیمی جینلی (Jinli) و معبد سه برادر، برنامه امروز ما بود. ابتدا به خیابان جینلی رفتیم که در واقع نوعی پیاده راه بود.
تصویر شماره 235- نمایی از خیابان جینلی
تصویر شماره 236- نمایی از خیابان جینلی
همچنین در نزدیکی خیابان جینلی، بیمارستانی وجود داشت که لباسهای مردم محلی مراجعه کننده، توجهم را جلب کرد.
تصویر شماره 237- لباس هاس سنتی مردم شرق چین
تصویر شماره 238- لباس هاس سنتی مردم شرق چین
سپس به معبد سه برادر (سه پادشاه) یا Wuhou Memorial Temple رفتیم که در غرب خیابان جینلی قرار داشت. این معبد که در واقع به یادبود سه تن از معروفترین پادشاهان چین برپا شده، بسیار بزرگ بود. این سه پادشاه داستان معروفی دارند. احتمالا نام افسانه سه برادر به گوشتان خورده باشد که در واقع برداشتی از زندگی همین سه پادشاه است. این سه فرمانروا با هم متحد شده بودند و مقر یکی از آنها در چنگدو بوده است.
در محوطه معبد، باغ بن سای هم وجود داشت و مجموعا طبیعت بسیار زیبایی داشت.
تصویر شماره 239- معبد سه برادر
تصویر شماره 240- معبد سه برادر
تصویر شماره 241- معبد سه برادر
تصویر شماره 242- معبد سه برادر- باغ بن سای
تصویر شماره 243- معبد سه برادر- مجسمه پادشاهان
برای رسیدن به این معبد می توانید با استفاده از خط 4 مترو، در ایستگاه Gaoshengqiao پیاده شوید و با کمتر از 5 دقیقه پیاده روی به این مکان برسید.
آخرین مکانی که در چنگدو بازدید کردیم میدان تیان فو گانگ (Tian fu guang) بود که نمادهای فراوانی در وسط آن ساخته شده بود. اطراف میدان هم پر از برج های بلند بود. در محوطه جلویی میدان، مجسمه بزرگی از مائو وجود داشت و موزه علم و فناوری استان سیچوان هم، درست مقابل این میدان واقع بود.
تصویر شماره 244- میدان تیان فو گانگ و دورنمایی از مجسمه مائو
تصویر شماره 245- میدان تیان فو گانگ
زیر این میدان هم یک مرکز خرید بزرگ قرار داشت که به ایستگاه مترو راه داشت. وقتی سری به این مرکز خرید زدیم، با صحنه جالبی مواجه شدم. کارمندان یک فروشگاه بزرگ، قبل از شروع شیفت کاری جدید، در حال اجرای مراسمی مثل صبحگاه مدارس، بودند. دیدن این صحنه، که قبلا هم یک بار در پکن شاهد آن بودم، نوعی حس منظم بودن را منتقل می کرد.
تصویر شماره 246- مراسم آغاز به کار
کم کم زمان ترک چنگدو فرا می رسید و در واقع، شب پایانی حضور ما در چین بود. باید کوله هایمان را سر و سامان می دادیم تا حداکثر بار مجاز داخل کابین (7 کیلو)، رعایت شود. یک بار مشترک 70 کیلویی هم داشتیم که چیزی در حدود 4.5 کیلو سهم هر نفر می شد، یعنی مجموعا حدود 11.5 کیلو برای هر نفر. در نظر داشته باشید که کوله بزرگ من از تهران حدود 16 کیلو و کوله کوچک، چیزی حدود 4 کیلو وزن داشتند. مقداری خوراکی از آن ها کم شده بود و چند تکه لباس را هم دور انداخته بودم و حالا باید بقیه را با محدودیت های موجود، جا می دادم که به هیچ عنوان، چالش کوچکی نبود، چرا که اگر نمی توانستم از پس آن بربیایم باید حدود 50 تا 100 دلار برای اضافه بار می پرداختم و این اصلا معقول نبود (یادآوری می کنم که سبک سفرهای ما به گونه ای است که پروازها را معمولا بدون بار می گیریم تا نرخ آن به صرفه تر باشد).
اغلب بچه ها اضافه بار داشتند از دو تا ده کیلو و شب پر استرسی بود. یکی از دوستان، باسکول دیجیتالی داشت که با آویزان کردن کوله ها به آن، وزنشان می کردیم. باتری آن که تمام شد از باتری هدلامپ استفاده کردیم ولی وقتی داشتیم یکی از کوله ها را وزن می کردیم، قلاب ترازو از دسته اش خارج شد، پیچ آن بیرون افتاد و مهره داخل ماند! یادم افتاد یکی از بچه ها از پکن، ست پیچ گوشتی خریده بود، بنابراین تصمیم گرفتم تعمیرش کنم، وقتی بازش کردم دیدم یکی از سیم ها که به برد دیجیتال لحیم شده کنده شده بود، با استفاده از یک فندک و میله نازک خودکار لحیمش کردم و پیچ اتصال و قلاب را هم به سختی، محکم کردم. شادی بچه ها پس از درست شدن باسکول، واقعا دیدنی بود و دست کمی از شادی بعد از بازی ایران-استرالیا نداشت!
هزینه ها
سلمانی: 20 یوآن
بلیت معبد: 60 یوآن
روز بیست و هشتم: یکشنبه 24 دی، خداحافظی با سرزمین اژدها
زمان خداحافظی با چین فرا رسیده بود. صبح به سرعت بار و بنه را برداشتیم و عازم فرودگاه چنگدو شدیم.
تصویر شماره 247- مسیر چنگدو- کوالالامپور
بار 70 کیلویی مشترکمان، را به قسمت بسته بندی بار بردیم که مجموعا دو کارتن بزرگ شد. پرواز ما ساعت 12 به مقصد کوالالامپور و توسط هواپیمایی ایر ایشیا بود که به موقع سوار شدیم. با توجه به اینکه بلیت ما بدون بار و پذیرایی بود بنابراین در طی پرواز برای ناهار، یک لازانیا و یک اسپرایت سفارش دادم. پرواز حدودا 5 ساعت به طول انجامید و ساعت 5 بعدازظهر به وقت محلی در فرودگاه کوالالامپور به زمین نشستیم.
تصویر شماره 248- غذایی که در طی پرواز سفارش دادم
تا پرواز بعدی به مقصد لنکاوی، حدود 4 ساعت زمان داشتیم که در این فرصت، به ناچار در همان فرودگاه مقداری دلار چنج کردم (با نرخ 3.65). یک سیمکارت هم خریدم که یک گیگ اینترنت داشت و به مدت 7 روز فعال بود و استفاده از اینستاگرام، واتس اپ و غیره رایگان بود.
ضمنا، بار مشترک 70 کیلویی را تحویل انبار نگهداری بار فرودگاه کوالالامپور دادیم. پرواز بعدی ما ساعت 11 شب بود و پس از یکساعت، در فرودگاه لنکاوی نشستیم.
تصویر شماره 249- مسیر پروازی کوالالامپور-لنکاوی
هوا عالی بود و ما حسابی ذوق زده بودیم که بالاخره تی شرت و شلوارکمان از کوله بیرون می آمد! دمای هوا 24 درجه بود و طبعا رطوبت هم داشت. با دو ون 10 نفره، به هاستل رفتیم که تا ساحل، 15 دقیقه پیاده روی بود. نام هاستل ما (و بهتر بگویم متل)، Inapan Aishah بود.
تصویر شماره 250- متل محل اقامت ما در لنکاوی
تصویر شماره 251- ویوی اتاق ما در لنکاوی
هزینه ها
پول بسته بندی بار در فرودگاه چنگدو: 400 یوآن
ناهار طی پرواز: 26 رینگیت (معادل دلاری آن را پرداختم)
سیمکارت: 20 رینگیت
هزینه نگهداری بار در انبار فرودگاه کوالالامپور: 400 رینگیت
بلیت دوسره کوالالامپور –لنکاوی: 80 دلار
کرایه ون تا هاستل: 140 رینگیت برای 15 نفر
(نرخ روز رینگیت حدود 1115 تومان بود)
روز بیست و نهم: دوشنبه 25 دی، لنکاوی جایی برای آرامش
طبیعتا پس از 4 هفته سفر سخت و صد البته سرد! دنبال جایی برای استراحت و باز شدن یخ هایمان بودیم و یک جزیره گرمسیری قطعا گزینه مناسبی بود. لنکاوی، جایی برای آرامش و تجربه هیجان ورزش های آبی!
من از آخرین روزهایی که چین بودیم، از طریق نرم افزار معتبر پیش بینی هوا W Underground، دائم شرایط آب و هوایی لنکاوی را چک می کردم ولی 80 درصد بارانی بود! آن هم درست در همان 4 روزی که قرار بود در جزیره باشیم. کم کم نا امید شده بودم که بتوانیم از هاستل بیرون بزنیم چه برسد به تفریحات آبی. اما در این چند روزی که لنکاوی بودیم حتی به ندرت ابری در آسمان دیده می شد. این شده بود سوژه بچه ها که مدام به من می گفتند از W Underground چه خبر؟! (البته توجه داشته باشید که لنکاوی مجمع الجزایر است و در مناطق مختلف آن ممکن است هوا متغیر باشد)
صبح بعد از صبحانه، اطراف هاستل، دوری زدیم. روبروی هاستل، درخت نارگیل فراوان بود. یکی از نارگیل ها را برداشتیم و سه چهار نفری تلاش کردیم آن را بشکنیم. همان لحظه یک خانم بومی که داشت رد می شد از پیگیری ما خنده اش گرفت، نارگیل را از ما گرفت و برد، برایمان خرد کرد و آورد.
تصویر شماره 252- نارگیل معروف ما
تصویر شماره 253- نمایی از جزیره
تصویر شماره 254- نمایی از جزیره
همان ابتدا تصمیم گرفتم یک موتور اجاره کنم. هزینه اجاره موتور به صورت روزانه بود و برای گردش در جزیره واقعا عالی بود. 100 رینگت هم دپوزیت می گرفتند که البته برای موتور های کهنه تا 50 رینگت، کاهش می یافت. ضمنا از آنجا که خیابان ها برعکس ایران هستند که در ابتدا شاید کمی گیج کننده باشد. توجه داشته باشید که برای اجاره موتور، حتما نیاز به گواهینامه بین المللی دارید.
تصویر شماره 255- موتور سواری در جزیره
در ادامه، به سمت مهم ترین جاذبه لنکاوی، یعنی تله کابین این جزیره رفتیم. یک پل هم در انتهای مسیر تله کابین قرار داشت (اسکای بریج)، که بلیت هر دو را تهیه کردیم. ابتدا سوار تله کابین شدیم و از مناظر بکر جزیره، حسابی لذت بردیم.
تصویر شماره 256- تله کابین
تصویر شماره 257- تله کابین
تصویر شماره 258- تله کابین
بعد از پیاده شدن از تله کابین، از پله های مسیر کوهستانی عبور می کردیم که میمون به یکی از بچه ها حمله کرد و حسابی زخمی اش کرد. بعد هم عینکش را برداشت، به چشم زد و فرار کرد که اتفاق ناخوشایندی بود.
پس از تله کابین، به سمت اسکای بریج رفتیم و روی آن قدم زدیم. فضاهای بسیار محدودی در کف پل، شیشه تعبیه شده بود که به لحاظ ارتفاع و وسعت، اصلا قابل قیاس با پل شیشه ای ژانگ جیاجی، نبود.
تصویر شماره 259- اسکای بریج
تصویر شماره 260- اسکای بریج
تصویر شماره 261- شیشه تعبیه شده در کف اسکای بریج
تصویر شماره 262- دورنمای تله کابین از روی اسکای بریج
بعد هم، به بازدید نمایشگاه عکس های سه بعدی رفتیم.
تصویر شماره 263- نمایشگاه عکس های سه بعدی
تصویر شماره 264- نمایشگاه عکس های سه بعدی
تصویر شماره 265- نمایشگاه عکس های سه بعدی
ناهار امروز را در یک رستوران سلف سرویس حلال صرف کردیم. در حالت معمولی، برای یک مدل مرغ یا گوشت به همراه برنج باید چیزی حدود 8 رینگیت بپردازید.
قیمت هر غذا متفاوت بود و در پایان بشقاب غذا را می دیدند و جمع مبلغ اعلام می شد. قیمت غذا به نسبت حجم آن، عالی بود.
تصویر شماره 266- ناهار امروز در لنکاوی
در ادامه با همراهی یکی از دوستان تصمیم گرفتیم برای تجربه هیجان آبی در لنکاوی، جت اسکی را انتخاب کنیم. هزینه جت اسکی ساعتی بود و بعد از چانه زنی و گرفتن تخفیف، یک ساعت اجاره کردیم و هر کداممان نیم ساعت استفاده کردیم.
کافه های کنار آب، تا نیمه های شب باز بودند و اغلب غذاهای دریایی داشتند. آب میوه های طبیعی و خوش طعم هم به وفور موجود بود که البته کمی از سایر نقاط گرانتر بود ولی کیفیت آنها به ویژه آب انبه بسیار بالا بود.
تصویر شماره 267- آب انبه
ضمنا، از یکی از مراکز فروش تور در سطح جزیره، برای فردا یک تور رزرو کردیم.
هزینه ها
هزینه اجاره موتور برای سه روز+ دیپوزیت: 300 +100 رینگیت
قیمت پایه بلیت تله کابین: 55 رینگیت
اسکای بریج: 5 رینگیت
ناهار: 16 رینگیت
جت اسکی: برای یک ساعت 120 رینگیت، نفری 60 رینگیت (قیمت اولیه 160 رینگیت)
یک لیوان آب انبه: 3 رینگیت
روز سی ام: سه شنبه 26 دی، ژئوپارک
توری که برای امروز انتخاب کردیم مانگرو ریور نام داشت. مانگرو نام درختی است در این منطقه که در طول مسیر راجع به نحوه رشد و تکثیر آن توضیحاتی داده شد. این منطقه بخشی از ژئوپارک Killim به حساب می آید.
تصویر شماره 268- تور مانگرو ریور
هزینه تور 100 رینگیت بود، اما با توجه به اینکه خودمان با موتور رفتیم و از ترانسفر استفاده نکردیم، 10 رینگیت تخفیف گرفتیم. اصولا در طی سفرهایمان یاد گرفته ایم که همه جا برای تخفیف، تلاش کنیم. همانجا در اسکله، فضایی پارکینگ مانند وجود داشت که موتور را پارک کردیم و سوار قایق شدیم.
در اولین توقف، به ماهی ها غذا دادیم.
تصویر شماره 269- غذا دادن به ماهی ها در توقفگاه اول
غذا دادن به میمون ها مرحله بعد بود.
تصویر شماره 270- میمون ها
در ادامه به محلی که عقاب ها به پرواز در می آیند و از آب ماهی می گیرند رسیدیم. عقاب هایی که نام جزیره لنکاوی برگرفته از آنهاست (lang به معنی عقاب و kawi به معنی قهوه ای که البته نام کوههای اطراف جزیره هم هست).
تصویر شماره 271- عقاب لنکاوی
تصویر شماره 272- نمای ژئو پارک از روی قایق
تصویر شماره 273- ژئو پارک
تصویر شماره 274- ژئو پارک
سپس به غار خفاش ها رفتیم و پس از پرداخت ورودی و هزینه چراغ قوه داخل شدیم.
تصویر شماره 275- غار خفاش ها
در نهایت به نقطه اولیه که محل غذا دادن به ماهی ها بود، برگشتیم تا ناهار بخوریم.
تصویر شماره 276- ناهار امروز
ناهار امروز شامل برنج و مرغ سوخاری بود به همراه سوپ و دسر (هندوانه و آب میوه) که روی هزینه تور بود. بعد از صرف غذا به سمت ساحل برگشتیم. در مجموع، 5 ساعت زمان صرف تور شد و مسافت زیادی را قایق سواری کردیم طوری که تقریبا به 20 مایلی پوکت رسیدیم.
در مسیر برگشت، از همان اسکله ایی که تور آغاز شده بود، موتور را برداشتیم و همان جا به اندازه ظرفیت باک (2.2 لیتر) بنزین زدیم که 80 کیلومتر را جواب می داد.
تصویر شماره 277- قیمت بنزین
فراموش نکنید هنگام موتور سواری حتما کلاه کاسکت داشته باشید و حداکثر دو نفر باشید تا جریمه نشوید. چون برای ما پیش آمد که آخر شب شده بود و وسیله ای برای برگشت نبود، بنابراین سه نفره سوار موتور بودیم و فقط هم من کلاه به سر داشتم. پلیس ما را متوقف کرد و گفت جریمه شما 900 رینگیت است! مشخص بود که دنبال جریمه کردن نیست و پول می خواهد. ما گفتیم که بک پکریم و ارزان سفر می کنیم و داستان سفرمان را تعریف کردیم. با اینکه حسابی با ما رفیق شد و مدام دوست داشت برایش خاطره سفرهایمان را تعریف کنیم، اما دست بردار نبود که نبود. در آخر هم به سختی و با گرفتن 100 رینگیت، ما را رها کرد. این قضیه حدود 2 ساعت وقت ما را گرفت.
هزینه ها
هزینه تور: 90 رینگیت
ورودی غار: 2 رینگیت
اجاره چراغ قوه: یک رینگیت
بنزین: 5 رینگیت
جریمه: 100 رینگیت
روز سی و یکم: چهارشنبه 27 دی، سلام تهران!
صبح پس از تحویل دادن موتور و در نهایت تخلیه هاستل، با دو عدد ون به برای 15 نفر عازم فرودگاه شدیم.
مامور ایر ایشا برخی از بچه ها را برای توزین بار برگرداند و به سختی از گیت عبور کردیم. کوله من چیزی حدود 9 کیلو وزن داشت و با ارفاق رد شدم، اما وزن کوله برخی دوستان، به 19 کیلو هم می رسید! نهایتا ساعت 12، لنکاوی را به مقصد کوالالامپور، ترک کردیم.
تصویر شماره 278- خداحافظ لنکاوی
ساعت یک بعدازظهر به کوالالامپور رسیدیم و تا پرواز بعدی به مقصد تهران، 6 ساعت باقیمانده بود. حالا باید 70 کیلو بار مشترک را از انبار وسایل، می گرفتیم و به قسمت بار تحویل می دادیم، این در حالی بود که تقریبا 20 کیلوی دیگر هم به آن اضافه شده بود و باید حدود 200 رینگت اضافه تر می پرداختیم. خوشبختانه یک زوج هموطن، که شاهد مشکل ما بودند، اضافه بار ما را روی بلیت خود پذیرفتند و این مرحله را نیز به سلامت، گذراندیم.
پس از اعلام پرواز، سریعا به گیت تهران مراجعه کردیم و بعد از انجام تشریفات مربوطه، ساعت 7:20 بعدازظهر و با حدود 15 دقیقه تاخیر، با پرواز ایرایشیا، فرودگاه کوالالامپور را به مقصد تهران، ترک کردیم و در طول پرواز، دو بار پذیرایی شدیم که شامل لازانیای مرغ و پیتزا بود. (پرواز بدون بار، اما با پذیرایی بود).
در مسیر بازگشت، با هم گروهی ها، خاطراتمان را مرور کردیم و با مهمانداران و برخی هم مسیر هایمان به اشتراک گذاشتیم. نهایتا، ساعت 23:30، پس از یک پرواز 8 و نیم ساعته و بعد از سی و یک روز به خانه بازگشتیم. حالا در فرودگاه، به پشت سرم که نگاه می کردم حس فوق العاده ای داشتم از اینکه، یک سفر دیگر را با انبوهی از تجارب ارزشمند، پشت سر گذاشته بودم.
هزینه ها
ون برای 15 نفر: 140 رینگیت (حدودا نفری 10 رینگیت)
هزینه 70 کیلو بار مشترک برای چهار پرواز اخیر: 585 دلار (سهم هر نفر، 39 دلار)
هزینه فرودگاه تا منزل: 60 هزار تومان
جمع بندی
مجموعا در این سفر، 7 مسیر پروازی و 8 مسیر ریلی را تجربه کردیم و چیزی در حدود سی هزار کیلومتر را پیمودیم که از این میزان، نزدیک به 12000 کیلومتر آن مسیر ریلی، 17000 کیلومتر هوایی و مابقی، مسیرهای جزئی مثل محدوده های خارج شهر و ... بود که همه اینها به لطف برنامه ریزی دقیق، زمان بندی منظم، همسفرهای بی نظیر، انعطاف پذیری زیاد و تحمل دشواریهای سفر، محقق شد. البته دقت داشته باشید، مسافت هایی که روی نقشه نشان داده شده، بعضا به لحاظ زمانی با مسافت های طی شده توسط ما متفاوت است که می تواند به دلیل تنوع قطارها و سرعت آنها باشد.
هزینه ها
به طور کلی، هزینه های من که همه را به دلار، یکسان سازی کرده ام، به این شرح بود:
- هزینه های ویزا، بلیت هواپیما و قطار، و اقامت در هاستل: 1850 دلار
- هزینه رفتن به مورمانسک و تور های قطب: حدود 300 دلار
- هزینه های مربوط به غذا، خریدهای مصرفی، رفت و آمد و هزینه تورها و ورودی ها: حدود 800 دلار
- برخی هزینه های جزئی در تهران برای خرید ملزومات ابتدایی سفر و مقداری غذای آماده و خشکبار: حدود 50 دلار
مجموع هزینه ها: 3000 دلار
ضمنا در نظر داشته باشید، فصلی که در آن سفر می کنید در هزینه های شما تاثیر مستقیم دارد و باید پیش بینی هزینه ها را تا حدودی شناور، در نظر بگیرید.
در مجموع، تفکیک هزینه ها با توجه به مدت زیاد سفر و ریز بودن آن، کار دشواری بود، اما تا حد امکان، به ریز هزینه ها اشاره کرده ام. همچنین توجه داشته باشید که من در طی سفر، به هر رستوران یا جاذبه ای که مایل بودم، سر زدم ولی اصولا خرج بیهوده نکردم و خرید چندانی انجام ندادم.
نکات پایانی
- نکته اول: ایده من در نوشتن سفرنامه این است که بیشتر از مشاهدات و تجربیات خودم بنویسم و مسایلی را ذکر کنم که به علاقمندان چنین سبکی از سفر، دید بهتری بدهد. بنابراین تصور می کنم توضیحات طولانی مربوط به دیدنیهای هر شهر که به تفصیل در اینترنت موجود است، به ریتم سفرنامه صدمه می زند.
- نکته دوم: مجموعا چیزی در حدود 120 گیگ، فیلم و عکس از این سفر یک ماهه داشتم که منطق حکم می کرد تصاویر را اولویت بندی کنم. با توجه به اینکه سفرنامه را برای کانال شخصی خودم نوشته بودم و بعدا به پیشنهاد خواهرم که عضو سایت لست سکند هستند (نویسنده سفرنامه سفر به سجده گاه فرشتگان و مصلای پیامبران (سفر نامه نجف، کربلا و کاظمین) با تغییراتی تصمیم به انتشار آن در اینجا گرفتم، طبیعتا مجبور شدم عکس هایی را انتخاب کنم که ترجیحا بدون حضور اشخاص باشد. تعداد محدودی از عکس ها هم از روی فیلم گرفته شده که کیفیت پایین تری دارند.
- و نکته آخر، قطعا شما خوانندگان حرفه ای این سایت، با من هم عقید ه اید که برای راهی شدن، لزوما نیاز به یک جیب پر پول نیست و ماجراجویی و لذت کشف کردن، به دردسرهایش می ارزد. این را به این دلیل می نویسم که من در کل مدت سفرمان (مقاصد متداول مانند لنکاوی و مسکو را کنار بگذارید)، با هموطنان انگشت شماری برخورد کردم.
شاید اگر یکبار با برنامه ریزی شخصی و با اتکا به خودمان سفر کنیم، جسارت پیدا کنیم که مقاصد متنوع تری را در لیست سفرهایمان بگنجانیم.
در پایان، ضمن سپاسگذاری از خواهر عزیزم بابت زحماتشان برای این سفرنامه، از وقتی که صرف خواندن این مطلب کردید متشکرم.
امیدوارم از این همراهی لذت برده باشید.