به نام خدا
برای من خواندن این که شن های ساحل نرم است، کافی نیست. می خواهم پاهای برهنه ام آن را حس کند، معرفتی که قبل آن احساسی نباشد برایم بیهوده است. (آندره ژید)
مقدمه:
علاقه زیادی داشتم که به جزیره پوکت در تایلند سفر کنم. اما شرایط مناسب نبود و تنها فرصت برای من تعطیلات آخرای شهریور ماه امسال بود. قیمت تورها هم بالا می رفت و به خاطر همین قضیه باز هم همراهی برای سفر نبود. قیمت تور تایلند با پرواز قطر برای من از مشهد 9.800.000 تومان بود و با پرواز عمان ایر هم 8.700.000تومان می شد. سفرهای قبلیم رو از مشهد با پرواز های خارجی مثل: قطر، امارات و ترکیش رفته بودم. اما این بار فرق می کرد. چون هزینه تفریحات هم نسبت به جاهای قبل بالاتر بود. دوست داشتم این بار پرواز ماهان باشه و با هموطنانم باشم. (گرچه آخر سفر با تغییراتی که پیش آمد با خودم گفتم کاش با عمان ایر رفته بودم).
مدارک لازم برای ویزای تایلند: پرینت حساب با مانده موجودی حداقل 5.000.000 تومان بود. یک عکس جدید که با گذرنامه تفاوت داشته باشه. کپی از پشت و روی کارت ملی و صفحات شناسنامه. ویزا که تقریبا یک هفته طول می کشه و داخل گذرنامه چسبونده بودن.
یکی از آژانس ها قیمت تور رو از تهران با پرواز ماهان 7.000.000تومان یعنی هزینه ای که من گفتم رو تنظیم کرد. البته من فکر می کردم تور رو از تهران می گیرند ولی اینطور نبود. با خودم گفتم چون تنها هستم تور ترکیبی بهتره من دو شهر پاتایا و پوکت رو برم.3 شب پاتایا و4شب پوکت با پرواز ماهان و سیم کارت و ترانسفر و گشت شهری رایگان و بیمه بود. پرواز رفت از بانکوک به جزیره پوکت با هواپیمای تای لیون ایر از فرودگاه دن موئنگ(Don Mueang) و برگشت با پرواز ویت جت به فرودگاه سووارنابومی (Suvarnabhumi)که بعد هم شب از همون فرودگاه با پرواز ماهان به تهران برگردم. همیشه برای سفر باید انعطاف پذیر بود و از نظر مالی و زمانی کمی جا برای تغییر گذاشت. من یک ماه قبل از زمان سفر تور رو گرفتم. قرارداد هم بسته بودیم. زیاد توضیحات خسته کننده اول سفرنامه نمی دم. اما کلا برنامه عوض شد. چون پرواز دوشنبه26شهریور که من می خواستم برم کنسل شد و بلیط پرواز داخلی پوکت و رزرو هتل ها انجام شده بود. ویزا هم اومده بود. من هم قصدم رفتن بود چون انتظار زیادی کشیده بودم. یک روز عقب افتادن سفر باعث شد آژانس پیشنهاد بده 2شب در پاتایا 4شب در پوکت و شب آخر رو در بانکوک باشم. هزینه نهایی تور 7.111.000 تومان شد. تاریخ سفرم از ۲۷ شهریور تا۵ مهر امسال یعنی ۹۷ شد. من فقط همین زمان رو برای سفر داشتم. کلاً جاهای که در سفر می ریم و علاقه داریم با هم فرق می کنه. همین طور روحیات و برخورد با تغییراتی که در برنامه ریزی های سفر پیش میاد.
تغییر تاریخ باعث شده بود من بلیط مشهد - تهرانم رو کنسل کنم. بعد از اطمینان دوباره بلیط هواپیما رو به قیمت 170.000تومان گرفتم و وسایل لازم برای سفر رو خریدم. عوارض خروج از کشور رو دادم. که برای بار اول220.000 بار دوم 330.000بار سوم به بعد440.000 تومان هست. یورو و مقداری دلار خریدم. دوست داشتم بات تایلند هم می بردم که صرافی های مشهد این زمان بیشتر تعطیل بودند (در اون زمان یورو15500و دلار 14000تومان شد و بات هم نزدیک500تومان بود).
روز اول:
صبح 27شهریور رسید و من که چمدونم برای سفر همیشه بسته و آماده ست، همه وسایلم رو چک کردم و مدارکم رو داخل کیف دستیم گذاشتم و به فرودگاه زیبای شهید هاشمی نژاد مشهد رفتم. پروازم ساعت12:30ظهر با هواپیمایی ایران ایرتور بود. که در ترمینال2 فرودگاه مهرآباد می نشست.
توضیح کوتاه در مورد فرودگاه مهرآباد
ترمینال1:کیش ایر، زاگرس، آتا، قشم ایر، معراج، نفت
ترمینال2:ایران ایر، ایران ایر تور
ترمینال4:ماهان، کاسپین، آسمان، اترک، سپهران، تابان، سپاهان
برای احتیاط تا به ترمینال 2فرودگاه مهرآباد رسیدم، می خواستم اسنپ بگیرم. اما به محض بیرون اومدن دور و برمون رو راننده ها گرفتن که من ترجیح دادم با تاکسی فرودگاه برم. روی دکه نوشته بود سمند با کولر 68.000تومان من که یک نفر بودم گفتم زیاده و یکی با50.000تومان قبول کرد. اما تا راننده چمدونم رو در صندوق عقب گذاشت، راننده ای که گویا نوبت اون بود اومد، چمدونم رو برداشت و تو ماشینش گذاشت خیلی جدی بود و من چیزی نگفتم. کولر رو هم نزد و پنجره ها رو باز گذاشت. تهران از مشهد هم گرماش بیشتر احساس می شد. مسیر تا فرودگاه امام خمینی تقریبا در یک ساعت طی شد.
به داخل سالن رفتم و روی یک صندلی نشستم فضای زیادی نبود. تا ساعت 19:30شب که نوبت پروازم بشه منتظر موندم. زمان گذشت. با نشون دادن بلیط و بعد بازرسی برای گرفتن کارت پرواز رفتم. گفتم بهم صندلی کنار پنجره بدن. پرواز ساعت22:10 بود. اینجا از حمل و نقل چمدون راحت شده بودم و زیاد شلوغ نبود. بعضی خارجیا همونجا روسریشون رو درآورده بودن. نیم ساعت قبل پرواز وارد هواپیما شدیم.
قبل از سوار شدن به هواپیما
پرواز سر وقت انجام شد و پتو و بالش روی صندلی ها بود و هر کسی می خواست چشم بند می گرفت.
پرواز تهران بانکوک
مسیر حدودی پرواز تهران بانکوک
پذیرایی شام و چای و در آخر هم صبحانه بود. یک فرم هم دادند که پر کنیم نصفش رو موقع چک پاسپورت فرودگاه در بانکوک بدیم و نصفش رو هم در هنگام خروج که بانکوک رو ترک می کردیم.
پذیرایی شام سبزی پلو با گوشت
صبحانه
پرواز خوبی بود، اما سرگرمی نداشت. صندلی کناریم خالی بود کلا در طی پرواز خوابم نبرد.
آسمان تایلند
روز دوم:
ما ساعت7:30صبح به وقت بانکوک به فرودگاه سووارنابومی رسیدیم.
قبل از چک پاسپورت
اختلاف ساعت بانکوک با تهران دو ساعت و نیم بود. دنبال بقیه رفتم تا چک پاسپورت انجام بشه و چمدونم رو تحویل بگیرم. زیاد شلوغ نبود و بعد روی واچر هتلم رو نگاه کردم. نوشته بود درب6یا10 از جی تراول منتظرم هستند و از درب10 رد شدم کسی نبود و به نزدیک درب6رفتم اونجا چند پسر و زوج که بعضی زن و شوهر بودند. یک آقای تایلندی که فارسی صحبت می کرد، اسمم رو تیک زد و سیم کارت بهم داد. یک برچسب قهوه ای روی بازوم زد گفت بشینید تا بقیه بیان و راه بیفتید.
سیم کارت تایلندی
برچسب مسافرین پاتایا
از اون زوج سوزن مخصوص بازکردن جای سیم کارت گرفتم. من، یک زوج و چهار پسر مجرد با یک مینی بوس که زیاد نو نبود، به سمت پاتایا راه افتادیم کمی که رفتیم، راننده تایلندی نگه داشت و تلفنی حرف می زد. همونجا یک آقای ایرانی میانسال رو سوار کرد که گفت من نمی دونستم ظهر دنبالم میان و عجله کردم. بعد هم وسط راه یادش اومد که دلارها و پاسپورتش رو تو گاوصندوق هتلش در بانکوک جا گذاشته و از راننده خواست تا به لیدرش زنگ بزنه و از اون ور خط بهش گفتن نگران نباشه، کسی به جز اون نمی تونه در گاوصندوق رو باز کنه و رمزش رو گفت تا براش مدارکش رو بفرستن. اینا رو من می شنیدم چون همه ساکت بودیم و تا پاتایا همینطور در حال پیگیری بود. از اون زوج سوزن مخصوص باز کردن جای سیم کارت رو گرفتم و سیم کارت جدیدم رو گذاشتم. به خانواده ام خبر دادم که رسیدم. سیم کارتش از نظر اینترنت ضعیف بود. بعد از دو ساعت از مسیری سرسبز و زیبا گذشتیم تا بالاخره راننده با خوشحالی به انگلیسی گفت: به پاتایا (Pattaya)خوش آمدید و جمله معروف رو گفت...
مسیر فرودگاه سووانابومی تا هتلم در پاتایا
اول از همه اون آقای میانسال جلوی هتلش پیاده شد. بعد من و اون زوج پیاده شدیم. هتل من رو بعد از قرارداد عوض کرده بودن.
اون زوج قرار بود7شب اونجا اقامت داشته باشند. من فقط2شب اونجا بودم. به خاطر زمان کمی که داشتم جاهای دیدنی رو که برام مهم تر بود انتخاب کردم که برم. لیدری به نام ستار داخل لابی کوچک هتل منتظر ما بود. در مورد هتل و دسترسی به فروشگاه و... برامون توضیح داد که پاتایا دو خیابون موازی هم و اصلی داره در جهات مختلف بودند. اولی بیچ رود(Beach Rd)ساحلی و دومی هم که در هتل ما از اون خیابون بود از نظر دسترسی جای خوبی بود. جلوی هتل هم می ایستادی وسایل نقلیه نگه می داشتند. مرکز خرید سنترال فستیوال جنس های مارک داره. مرکز خرید مایک جنس های ارزون داره و مرکز خرید رویال گاردن هم جنس های مارک داره. گشت رایگان از ساعت10تا15بود که اقامت بالای سه شب شاملش می شد. سه تا تور پیشنهاد داد که شامل:
اولی: از ساعت9صبح تا20شب که2200بات بود و با کم کردن بعضی از این موارد به مبلغ 1700بات می رسید. مثل دیدن خانوم های گردن دراز، فیل سواری، پارک تمساح ها، شوی تمساح ها. باغ میوه ها، دهکده فرانسوی ها، شوی لیدی بوی ها، نقاشی های سه بعدی، بازار روی آب، شوی مارها و شام و یک مورد دیگه که راستش نتونستم خطشون رو بخونم.
دومی: گشت دریایی 9صبح تا ساعت18بود به مبلغ1500بات استفاده از چتر پاراسل و ماهی گیری و اسنورکینگ و جزیره مرجان یا همون کو لان و کف بازی در کشتی و... با ناهار بود.
سومی: کاخ پادشاهی 17تا20شب هم فکر می کنم1000بات بود.
اتاق هایی که به من و اون زوج دادند کنار هم بود اما در قسمت قدیمی تر هتل که آسانسور نداشت. طبقه سوم بود. خوشبختانه چمدون سنگین من رو لیدر تا اتاق برام آورد. استخر وسط ساختمان هتل بود که عصرها شلوغ تر می شد. هتل قدیمی بود؛ اما اتاقش بد نبود. ملافه ها تمیز بود و دو بطری آب رایگان هم هر روز می گذاشتند حمامش وان داشت و سرویس بهداشتیش شیلنگ آب داشت. دو شامپو و صابون و دو تا حوله که روی تخت شبیه صدف تزئین شده بود.
اتاقم در هتلSeashore
اتاق یک پنکه سقفی و یک کولر گازی داشت. تراس کوچکی هم رو به استخر داشت که یک میز و صندلی چوبی داشت. من دریا رو خیلی در سفرهام دوست دارم. از هتل تا ساحل راهی نبود و کمی کنار ساحل قدم زدم.
درختی کنار جاده ساحلی
ساحل پاتایا
وانت های مخصوص حمل و نقل عمومی
توریست ها بیشتر پاکستانی و هندی و چینی و اروپایی بودند و ایرانی کم بود. دکه های صرافی رنگ های مختلفی داشتند؛ سبز و زرد و ... البته زرد ها هم دو مدل بودند اون هایی که علامت دو تا تی انگلیسی روی هم بود. قیمت مناسب تری داشتند و من100یورو رو 3785بات تبدیل کردم. پاتایا برای تبدیل پول بهتر بود. بانکوک هم بانک بود که با قیمت کمتر از پاتایا و پوکت برمی داشتند. برنامه امروزم رفتن به ویو پوینت پاتایا(Viewpoint) و معبد بود. دیدن مرکز خرید مایک(Mike)، قدم زدن در شهر و کنار ساحل هم ادامه برنامه ام بود.
پیاده از هتل تا آخر خیابان واکینگ استریت (Walking Street)رفتم. (واکینگ استریت قسمتی از خیابان ساحلی هست که شب ها دو طرفش رو می بندند و ماشین و موتور رفت و آمد نداره به اول خیابونش که میرسن به سمت چپ می پیچند. مردم پیاده از اونجا عبور می کنند و روز خبری نیست و تفریحات شبانه فعالیت اصلی شون تقریبا 22تا3بامداد بود) بعد از یک مغازه دار پرسیدم با چی به ویو پوینت برم؟ خانم و آقایان موتور سواری اونجا ایستاده بودند که لباس های یک شکل داشتند. یک خانوم بعد از طی کردن مبلغ کرایه من رو به اون بالا برد. من از موتور سواری خیلی می ترسم اما سوار شدم. مسیر مارپیچ و سربالایی بود. اون بالا فروشگاه هم بود. نگه داشت و کرایه اش رو دادم و رفت. جای آرامش بخشی بود. با خودم کلوچه، آب و آبمیوه آورده بودم. با مونوپادم کمی عکس گرفتم.
آبمیوه انبه که عوض هلو خریده بودم و نتونستم بخورم
ویو پوینت پاتایا
مسیر ویو پوینت تا پایین تپه
یک معبد کوچک
گل های زیبا
یک معبد رو هم دیدم. خودم از جایی که پیاده روی باریکی بود به سمت پایین تپه به راه افتادم، توی مسیر گل های زیبایی بودند و خانمی که مجسمه فیل و... می فروخت، البته جای دیگه مثل اونا ندیدم. اگه از چیزی خوشتون اومد بخرید، چون ممکنه مثل اون رو بعدا پیدا نکنید.
پارک کوچک در مسیر
مرکز خرید مایک رو رفتم اجناسش از100بات به بالا بود. چیز خاصی لازم نداشتم که بخرم.
مرکز خرید مایک
من برای پرواز داخلی به پوکت محدودیت بار داشتم. بنابراین خرید رو برای روز آخر در بانکوک گذاشته بودم. تو مسیر تا هتل رستوران و دکه های غذاهای دریایی زیاد دیدم. بستنی و آبمیوه که میوه های خرد شده هم داشت. من کلا تست نکردم چون دوست نداشتم. با اینکه می دونم که یکی از جذابیت های سفر خوردن غذاهای محلی هست.
وانت هایی که مسافرکشی می کردند شبیه توک توک(Tuk Tuk) منظورم موتورهای سه چرخی بود که جا برای 2یا3نفر داشت. چون اسم دقیقی نداره من در سفرنامه ام با توک توک ازش یاد می کنم. 10 بات معمولا کرایه بود. موزیک هم پخش می کردند و یا خودشون بلند آواز می خوندند. برای سوار شدن هم دست تکون می دادی نگه می داشت تا سوار شی. چندتا زنگ هم بالای صندلی ها بود که بعضی صدای جالبی داشتند با فشار دادنش توقف می کرد و پیاده می شدی. تو مسیر کمی عکس گرفتم و به هتل برگشتم.
موجودات دریایی
بستنی فروشی
با خودم غذا و کنسرو از ایران آورده بودم. شام خوردم و وسایل فردا رو آماده کردم تا به معبد حقیقت (Sanctuary of Truth) و جزیره مرجان(Koh lan)برم.
روز سوم:
صبح زود از خواب بلند شدم هنوز ساعت6نشده بود روی صندلی تو محوطه هتل نشسته بودم یک سنجاب بزرگ سیاه و سفید رو دیدم که از درخت کنار اتاق من بالا و پایین می رفت. صبحانه هتل از ساعت6 تا10صبح بود. بعد به قول خانمی که در رستوران بود کوپن صبحانه از پذیرش گرفتم و چای، مارمالاد و نان تست خوردم. میوه هم آناناس و هندوانه بود. تنوع غذاها بد نبود ولی با مذاق من جور نبود.
فرمان اتومبیل در تایلند سمت راست هست و باید در رد شدن از خیابون دقت می کردم. جلوی هتل رفتم و سوار توک توک شدم قرار بود راننده بهم بگه کجا پیاده بشم تا بقیه اش رو خودم پیاده برم یک جا که نگه داشت 10بات رو دادم بعد گفت کمی بیشتر بات بدم تا منو به پارکینگ معبد حقیقت ببره.
مسیر از هتل تا معبد
توک توک سواری و نمایی از مرکز خرید ترمینال21
قبل8صبح رسیدم. بلیط ورودیش رو به مبلغ500بات گرفتم و یک برچسب قهوه ای که با طراحی معبد بود روی بازوم چسبوند. معبد از ساعت8صبح تا18 باز بود. تو مسیر یک آبشار مصنوعی سمت راستم بود و دو تا فیل با فیلبانشون بودن که اگر کسی می خواست سوار می شد و عکس می گرفت.
آبشار مصنوعی
فیل ها
موقع چک کردن بلیط فهمیدم برچسب روی لباسم افتاده اما چیزی نگفتن. رأس ساعت8صبح اجازه دادن رد بشم. از پله های چوبی پایین رفتم. خیلی رویایی بود. یک مکان تاریخی که واقعا زیبا بود. همه چی با چوب درست شده بود و در داخل بعضی جاها زیر سقف در حال مرمت بود که برای احتیاط بهمون کلاه ایمنی دادند. تو محوطه اش هم مجسمه ها رو جای مسقف درست می کردند و برای نصب داخل معبد می بردند.
یک آبگیر هم جلوی معبد بود که انعکاس قشنگی داشت. البته عکسایی که گرفتم رویایی تر از خود دریاچه شد. کنار ساحل هم بود.
آبگیر جلوی معبد
عکس هایی از خارج و داخل معبد حقیقت
بسیار هنرمندانه چوب ها رو حکاکی کرده بودن. نور داخل زردرنگ بود و آهنگ قشنگی هم شنیده می شد. وسط معبد رو برای یک مراسم آماده می کردند. راهنماهای اونجا خانم بودن. یکی شون جلو اومد و بهم گفت مسلمانی؟ وقتی گفتم بله، پرسید اهل کجایی؟ گفتم ایران. لبخند زد و بهم گفت گوشیت رو بده تا چندتا ازت عکس بگیرم که خیلی قشنگ هم شد.
پله های چوبی مسیر معبد
وقتی دیگه کلی عکس گرفتم در مسیر برگشت یک بوته گل ارکیده بالای درخت بود که طبیعی بود و چندتا پروانه اطرافش بودند.
آویزهای زیبا
فروش سوغاتی در معبد
آبگیر نزدیک معبد
گل ارکیده
اگر رفت و برگشت برای کسی سخت باشه بیشتر اونجا موتور کرایه می کردند. البته من بروشور تور این معبد رو تو دکه های فروش تور سطح شهر دیدم. موقع برگشت وسیله ای نبود. من با جهت سنجی خودم که از مپ گوشیم بهتر بود تا یک خیابان اصلی رفتم و بعد با توک توک به اسکله که روبروی کافه میکس در انتهای واکینگ استریت بود پیاده شدم...
سگی در مسیر برگشت
توک توک سواری
تابلو راهنما قسمتA در اسکله رو برای سوار شدن لنج های جزیره کولان مشخص کرده بود. قایق موتوری هم بود که با زمان کمتری به جزیره می رفت؛ اما تکون زیاد داشت. وقتی من رسیدم یک لنج داشت پر می شد. بلیط 30 باتی رو گرفتم و جلیقه نجات پوشیدم کلاه لبه دار بلند و بنددار خوبه که باد نبره. بعد راه افتاد.
جزیره کولان نزدیک شهر پاتایا
بیشتر مسافرهای این لنج چینی و بصورت گروهی اومده بودن. بعضی هم سن بالایی داشتند. روس هایی که با بچه های کوچیکشون اومده بودن. تقریبا کمتر از یک ساعت روی آب بودیم تا به اسکله رسیدیم.
جزایری در مسیر رفت
جزیره کو لان
عده ای همونجا که ساحل شلوغ بود و امکانات رفاهی داشت می موندن و بعضی هم با موتورسوارها به اون طرف جزیره و سواحلش می رفتند. موتور هم برای کرایه بود. اجناس اینجا گرون تر از شهر پاتایا بود. جاهایی هم برای دوش گرفتن با مبلغ 40بات بود. چتر و صندلی برای کرایه در ساحل بود.
ساحل جزیره
میوه فروشی در جزیره
از این جزیره خوشم اومد. تفریحات خوبی هم داشت. به گشت و گذار پرداختم و وقتی دیگه خسته شدم به سمت اسکله رفتم. بعضی حوله هاشون رو بالای سرشون گذاشته بودند تا خشک بشه.
لنج ها ساعتی بود. تا ساعت18 به جزیره رفت و آمد داشتند. بلیط رو که30بات بود خریدم و سوار شدم. تقریبا یک ساعت بعد به اسکله پاتایا رسیدیم و پیاده شدم.
اسکله پاتایا
مسیر اسکله تا هتل
از واکینگ استریت رد شدم و خیابون رو جلو می رفتم، قسمت هایی از ساحل رو بسته بوند. کبوترهایی کنار ساحل روی ماسه ها راه می رفتند و اقایی برگ هایی که روی ماسه ها ریخته شده بود روجارو می کرد.
کبوتری کنار ساحل
در کوچه پنجم درخت های بلند و زیبای کهنسالی توجهم رو جلب کرد که نزدیک هتل بودند.
درخت کهنسال
به هتل رفتم و کلید اتاقم رو گرفتم. کمی استراحت کردم و بعد ناهار خوردم.
جای بعدی که قرار بود برم در یکی از وبلاگ ها که چند سال پیش توی اینترنت خونده بودم. لوک دود شاپ(Luk Dod Shop) بود که صنایع دستی چوبی داشت در نقشه مشخص کردم. مسیر مستقیمی بود.
مسیر هتل تا فروشگاه صنایع دستی
قصد خرید داشتم و اگر نمی شد هم بازدیدی می کردم. مغازه تا ساعت18:30باز بود( موقع باز و بسته کردن در اتاق که گیر داشت و بسته نمی شد وقتی کشیدم لبه انگشتم لای در گرفت و باعث خون مردگی و ورم شد که برای باز کردن قفل گوشی و عکس گرفتن یکم اذیت می شدم).
تو مسیر مرکز خرید شیک ترمینال21بود. یک مدل هواپیما جلوی ساختمان سرنبش بود.
مدل هواپیمای مرکز خرید ترمینال21
یک قسمت هم جلوی مرکز خرید که صداش توجهم رو جلب کرد اغلب توریست ها باهاش عکس می گرفتند، ساحل مصنوعی بود که موج داشت. از اونجا رد شدم. 45 دقیقه ای طول کشید تا به فروشگاه صنایع دستی برسم. داخل خیابان فرعی بود. کارهای قشنگی داشت اما بیشتر در اندازه بزرگ بود و نمی تونستم بخرم و با خودم بیارم. از یک جام چوبی کنده کاری خیلی خوشم اومد که1200بات بود و خوب حمل و نقلش برام سخت بود که تا ایران بیارم. مبل و میز کنده کاری زیبا هم بود که قیمتی بالای 6000بات داشت.
فروشگاه صنایع دستی
با دقت به اون همه نقش و نگار چوبی برجسته نگاه کردم و بعد هم برگشتم. یک وانت که بار تخم مرغ داشت صدای ضبط شده زنی که به تایلندی جملاتی رو برای تبلیغ می گفت از بلندگو پخش می شد. بعضی کلماتش رو کشیده ادا می کرد با راه رفتن من اونم بین ماشین ها آهسته حرکت می کرد. هوا دیگه داشت تاریک می شد. تو مسیر یک مرکز خرید کوچک به اسم(Central Marina) بود که رفتم و دیدم بیشتر غذا داشت. روشنایی سقفش با جام های کنار هم چسبونده شده بود و مثل چراغ بزرگ و نورانی زیبا کار شده بود.
سقف مرکز خرید سنترال مارینا در نزدیک هتل
وسایل بازی برای کودکان
جلوش هم دست فروش ها کمی غذا و لباس می فروختند. ماساژ هم توی خیابون های نزدیک هتلمون زیاد بود مثلا ساعتی 250بات به بالا بود. به هتل رفتم. تصمیم گرفتم شب به بازار شبانه (Night Bazaar)که فاصله کمی تا هتل داشت برم.
کفش راحتی پوشیدم و راه افتادم تابلوی بزرگی بر سردر بازار بود و از16عصر تا24باز بود و توریست ها برای خرید می اومدن. مثلا لباس نخی سفید250 بات بود. بعضی لباس هاشون زنونه یا مردانه نداشت همه می پوشیدن و گاهی با بچه هاشونم ست می کردند. چمدون و اسباب بازی و لباس و... داشت.
لباس فروشی در بازار شب
من چیزی نخریدم و بعد به فروشگاه سون الون(7-Eleven) رفتم و نوشیدنی پلوس (Pluos 100)گرفتم که حاوی مواد معدنیه و برای جلوگیری از گرمازدگی خوبه و یک آبمیوه 28بات شد و به هتل برگشتم.
نوشیدنی پلوس
روز چهارم:
از پذیرش کوپن گرفتم و 6صبح صبحانه خوردم. چمدون رو بستم و قرار بود ساعت8صبح دنبالم بیان تا به فرودگاه دن موئنگ بانکوک برم.
ترانسفر نیم ساعت تأخیر داشت. می دونستم که بانکوک ترافیک داره. ساعت13:30پروازم با تای لیون ایر بود.
مسیر هتل تا فرودگاه دن موئنگ بانکوک
تو مسیر راننده آهنگ ایرانی گذاشت تا زمان بگذره به بانکوک که رسیدیم روی یک پل دو طبقه پشت ترافیک موندیم. راننده آدم خنده رویی بود اما آخرای مسیر که به فرودگاه نزدیک شده بودیم، اونم یکم کلافه شده بود. باز هم کند پیش می رفتیم از جایی مثل پارک که انگار راهی میان بر بود رفتیم بالاخره رسیدم ساختمان شماره2 و جلوی درب9 پیاده شدم و راننده به یک خانوم که جلوی در ایستاده بود من رو معرفی کرد و از راننده خداحافظی کردم. داخل شدیم به کانترهای پرواز تای لیون ایر که نقش سر یک شیر دیده می شد رسیدیم. بعد اون خانوم تایلندی ازم یک عکس گرفت و رفت. چمدونم16 کیلو و نیم شد. کمی وسیله هم توی کوله پشتیم گذاشته بودم. گفتم کنار پنجره صندلی بهم بدن. از بازرسی رد شدم. گیت رو پیدا کردم و نشستم هنوز تا زمان پرواز یک ساعتی مانده بود. اسمم رو از بلندگو دو بار پیج کردن. با خودم فکر کردم که چی شده! برگشتم از همون خانمی که بارمو تحویل گرفت پرسیدم چی شده گفت: تو چمدونت باطری داری؟ گفتم پاور بانک دارم. با یک آقا به قسمت پشت کانترها و جای چمدونم رفتم همونجا ایستاد تا بازش کردم و پاور بانک رو نگاه کرد و گفت داخل کیف دستیت بگذار. من دوباره بعد بازرسی به جلوی گیت رفتم. یک ایرانی دیگه رو پیج کردن که اون هم پاور بانک تو چمدونش داشت. آخه در سفر مالزی همش تو چمدونم بود و چیزی نگفته بودن.
جزیره پوکت
سوار هواپیما که شدم دو ردیف سه تایی داشت.
پرواز با تای لیون ایر
جلوتر از هواپیما و همینطور پشت سرما هواپیماهای دیگه ای تو نوبت بودن تا پرواز کنند.
پروازهای پشت سرهم
شهر بانکوک از بالا
هواپیما ساعت13:45پرواز کرد پرواز بدون پذیرایی انجام شد. و یک ساعت و 10دقیقه بعد رسیدم فرودگاه جزیره پوکت(Phuket) به ساحل نزدیک بود.
از اون بالا جزیره ها رو می دیدم.
مناظری قبل از رسیدن به پوکت
فرودگاه پوکت
بعد از فرود هواپیما و موقع تحویل بار دو پسر با هم و دو خانواده ایرانی دیدم. بعد یک پسر تنها هم اومد. همه سوار ون شدیم یک ساعت از فرودگاه تا ساحل پاتونگ راه بود. پشت صندلی اول راننده به فارسی نوشته بود لطفا پاهایتان را پشت داشبورد و صندلی ها نزنید.
عکس در حال حرکت مسیر سرسبز فرودگاه تا هتل
اون پسر که انگار خسته بود کل مسیر رو خواب بود. بقیه پیاده شدن و منم جلوی هتل پیاده شدم و لیدرم به اسم نوید زنگ زد و گفت خودم پذیرش رو انجام بدم. بعد به لابی هتلم میاد. اینجا حرفی از دیپوزیت نزدند و پاسپورت رو نگه داشتن و کوپن های صبحانه رو هم دادن. دوتا برگه با رمزهای مختلف اینترنت به من داد چون اتاقم دو تخته بود. اتاق نزدیک لابی و استخر گرد هتل بود. یک محوطه کوچک با تاب و سرسره هم برای بچه ها بود. محیطش زیبا بود.
مسیر لابی تا اتاقم
جلوی هر اتاق هم که قسمت ما به صورت ویلایی بود دو تا صندلی و یک میز بود. اتاق ها تازه بازسازی و رنگ شده بود. چای ساز هم داشت و تمیز بود.
اتاق هتل در بخش ویلاییThe Natural Resort
روز اول چون عصر رسیده بودم، صبح برای نظافت می اومدن. بطری آب نذاشته بودن. از سون الون نزدیک هتل یک بطری آب بزرگ به قیمت14 بات خریدم. قند، چای کیسه ای، شکلات و کلوچه شمال و لیوانم رو با خودم آورده بودم. چای خیلی چسبید.
توی محوطه و جلوی اتاق ها درخت های نارگیل میوه داشتن و چند جور گل و گیاه و درخت موز بود.
درخت نارگیل در محوطه هتل
گل های زیبا در محوطه هتل
به جز استخر گرد که روس ها بهش علاقه زیادی داشتند، 5 تا استخر مستطیل هم جای ویلاهای دیگه دیدم.
استخر گرد
دو استخر دیگر در هتل
کمد اتاق چوب لباسی زیاد داشت و من همه لباس هام رو داخل کمد گذاشتم. لیدرمون زنگ زد. داخل لابی منتظر بود تا یک سری توضیحات بده و برای تورها اگه خواستم ثبت نام کنم. روی نقشه ای که بهم داد ساحل نزدیک ما پاتونگ بود. از هتل تا مرکز خرید جانگسیلون نیم ساعت پیاده راه بود.
فاصله مرکز خرید جانگسیون تا هتل
خیابان ها اولی ساحلی و بعدیش موازی هم بودند و جهت مخالف داشتند هتل ما در خیابان سومی که دو طرفه بود واقع شده بود. قبلا در سفرنامه ها خونده بودم که خودمون از دکه های بیرون تورها رو بگیریم ارزونتر در میاد، اما با وجود کم بودن ایرانی ها ترجیح دادم ثبت نام کنم تا اقلا چند نفر ایرانی و هم زبون باشند. دو تا تور جزیره جیمز باند و جزایر فی فی رو 3200بات با فاصله یک روز از هم گرفتم. در زمان سفرم هر بات470 بود و تا520 تومان هم رسید. لیدرم شب با تلگرام رسید تورها رو فرستاد.
جزایر دیدنی که بین استان کرابی و جزیره پوکت در دریای آندمان هستند
قبل از غروب بود که پیاده تا ساحل پاتونگ رفتم.
مرکز خرید جانگسیلون
فروشنده های سیار در مسیر
مغازه میوه فروشی
بعد از مرکز خرید جانگسیلون یک خیابون با فروشگاه و مغازه های آرایشگاه مردانه، ماساژ و رستوران های حلال و دریایی بود. شب هم خیابان بنگلارود رو می بستند. واکینگ استریت تا خیابان نزدیک ساحل ادامه داشت. من اهل تفریحات شبانه و نوشیدنی نبودم؛ اما چون رفت و آمد زیاد بود و مسیر مستقیمی تا ساحل بود از اونجا به ساحل می رفتم. اون شب دریا موج های بلندی داشت؛ اما آسمان صاف و ستاره بارون بود. جای آرومی بود. مدتی نشستم بعد هم به هتل برگشتم.
رستوران غذاهای دریایی
روز پنجم:
ساعت8صبح ون دنبالم اومد و با چند توریست روس یک ساعتی تا اسکله همراه بودم. بعد که پیاده شدیم راهنمای گشت امروز به دستمون دستبند زردی بست و یک سری توضیحات به انگلیسی داد.
دستبند زردرنگ برای تور جزیره
بعد مشخصاتمون رو روی برگه نوشتیم و امضا کردیم اونایی که کلاه نداشتند به قیمت 100تا150بات کلاه خریدند. (عین همون کلاه در مشهد25هزار تومان بود) و کاور ضدآب برای گوشی تهیه کردند. (من از پاساژی در مشهد کاور ضد آب گوشی رو15000تومان خریده بودم) اینجا چند برابر بود. دو زن و شوهر و دو پسر ایرانی در کشتی ما بودند.
اطراف اسکله
بقیه از ملیت های مختلفی بودند. میوه و نوشیدنی مثل آب، نوشابه و بیسکویت بود از جزیره های کوچک و بزرگی رد شدیم و به یک غار رسیدیم.
بعضی در طبقه پایین کشتی لباس عوض کردند. قایق های بادی کوچکی رو از عقب کشتی یکی یکی توی آب می انداختن. هر کشتی خودش تعدادی قایق داشت. به جز قایقران دو یا سه نفری سوار می شدیم.
چون ما جلوی کشتی بودیم. سری دوم شدیم. می گفتن موقع سوار شدن کفش نپوشید. معمولا با کشتی های که اطراف ما بود، رنگ هاشون فرق می کرد. قایق های ما آبی بود. طرز نشستن در اونها من رو به یاد تیوپ های پارک آبی انداخت، اولش با اینکه جلیقه نجات داشتم می ترسیدم. با یک زن و شوهر ایرانی سوار شدم. داخل غار که شدیم خفاش ندیدم؛ اما یک جا قندیلی شبیه یک زن بود و بعد هم به کشتی برگشتیم و این بار تو مسیر جزیره ای شبیه جیمز باند دیدیم. باز هم سوار قایق شدیم و به قسمتی که دور و برش بسته بود و یک راه ورود داشت رفتیم.
سقف اونجا باز بود و خیلی ساکت. قایقران گفت: برای ریلکسیشن خوبه و بعد به کشتی برگشتیم. ناهار رو در کشتی خوردیم. چای، قهوه و میوه هم بود. برنجشون شبیه کته با روغن و نمک کم بود. ماکارونی، مرغ، سالاد، سوپ، ماهی و میگو هم به صورت سلف سرویس بود.
بخشی از ناهار
میوه موز و اناناس و هندوانه بود
ناهار من
یخ های داخل لیوان های نوشیدنی مثل استوانه های کوچک تو خالی بود.
جزیره ای شبیه جزیره جیمزباند
به نزدیک جزیره معروف جیمز باند که رسیدیم با قایق های محلی چوبی که پروانه اش سر میله بلندی بود و صدا می داد انگار قایقران به زور هدایتش می کرد. ما در دو سری این مسیر کوتاه رو به سمت جزیره باهاش رفتیم. اونجا صنایع دستی هم می فروختند. راهنما زمان روی تخته نوشت و نشون داد تقریبا یک ساعت توقف بود. به سمت جزیره معروف جیمز باند رفتیم.
جزیره جیمز باند
خیلی دوست داشتم این جزیره رو از نزدیک ببینم که محقق شد.
مسافرهای کشتی از1300تا1850بات تور جزیره جیمزباند رو خریده بودند. مقصد بعدی جزیره میمون ها بود که چندتا میمون یک طرف ساحل بودند و سمت دیگه اش ما رفتیم از کشتی تا ساحل هر کسی می خواست تو آب می پرید و تا ساحل کوچک اون جزیره شنا می کرد.
ساحل جزیره میمون ها
عمق اون قسمت تقریبا3متر بود. ما با قایق به ساحل رفتیم و چند تا عکس گرفتیم و بعد دوباره با قایق به کشتی برگشتیم. واقعا راهنما خوب مسافرین رو جمع و جور می کرد. به اسکله رسیدیم اسم هتل هامون رو پرسیدن تا با ون هایی که اومده بودیم به هتل برگردیم.
ساعت17 به هتل رسیدم تو مسیر لابی تا اتاقم یک مارمولک سیاه دیدم. دنبالش گشتم تا ازش عکس بگیرم اما اونقدر گل و گیاه دور و بر بود که نشد. درخت شاه توت هم بود. بعضی کفش هاشون رو بیرون اتاق می گذاشتند اما من چون گربه دیدم داخل می گذاشتم.
روز ششم:
صبح ساعت5 از خواب بیدار شدم. کمی بارون اومد و قطع شد.
نارگیل کوچک
قورباغه تنبل که از جلوی پله تکون نمی خورد
ساعت6صبح برای خوردن صبحانه به رستوران هتل رفتم.
عکسی از صبحانه دو روزم
دیگه مهر ماه شده بود و با عقب کشیدن ساعت ها در ایران اختلاف ساعت بانکوک و تهران سه ساعت و نیم شده بود.
مرغ مینا در رستوران
گشت شهری رایگان فقط بازدید از جواهرسازی بود که دو ساعتی طول می کشید و من ثبت نام نکردم. از لیدر برای ویو پوینت کارن و بیگ بودا پرسیدم. با موتور یا توک توک و تاکسی به اونجا دسترسی بود. در جزیره پوکت هم موتور و ماشین اجاره ای بود؛ اما جاده ها پیچ در پیچ و شیب دار بود. قبل از سفر سه تا نرم افزار تاکسی اینترنتی گرب و اوبر و های تاکسی رو نصب کرده بودم(های تاکسی نمی دونم که در تایلند کاربرد داشت یا نه اما معروف بود) در تایلند شماره ام رو بعد از نصب نرم افزارها دادم تا قیمت مسیرها رو ببینم. با نرم افزار گرب(Grab) که در گوشیم نصب کرده بودم تقریبا بین700تا800بات قیمت داده بود. به هر حال من یک نفر بودم و دوست داشتم اون دو جارو ببینم. از جلوی هتل با یک توک توک طی کردم که تا ویو پوینت کارن منو به ازای700بات ببره و برگردونه. قبول کرد.
مسیر هتل تا ویوپوینت کارن
مسیر قشنگی داشت سر راه هتل و دستفروش هم دیدم. بعضی ها خیلی با سلیقه گلدون های گل از در و دیوار خونه شون آویزون کرده بودند. خونه ها قدیمی و بعضاً شیک و ویلایی بودند.
به مقصد رسیدم راننده منتظر موند تا من برگردم. هزینه رو آخر مسیر باهاش حساب می کردم چون وقتی می رفتی برای برگشت وسیله به سختی پیدا می شد. از پله ها بالا رفتم و مشغول عکاسی با گوشیم شدم.
ویو پوینت کارن، جزیره پوکت
سکه همراهم نبود و گرنه یک دوربین بود که با سکه 10 باتی که داخل شکاف کنارش می انداختی سواحل رو با بزرگنمایی می دیدی. اینجا هم زیبا بود. بعد بودای بزرگ(Big Buddha) رو می خواستم ببینم. مسیرش فرق داشت بالای کوه و مارپیچ بود. با همین راننده مبلغ کرایه اش رو اضافه کردم و به بیگ بودا رفتم موتورهای چهار چرخ و فیل هم برای سوار شدن تو مسیر نزدیک معبد بود.
مسیر ویو پوینت تا بودای بزرگ
در پارکینگ معبد راننده منتظر موند. من به بازدید معبد رفتم لباسم پوشیده بود. بعضی پارچه ای مثل دامن به کمرشون بسته بودن یا دور شونه هاشون پارچه بسته بودن فروشگاه کوچکی هم بود که لباس و کلاه می فروخت. جلو رفتم و از چشم انداز دریا و کوه های سبز که خیلی زیبا بودن عکس گرفتم و کمی نشستم.
چشم انداز محوطه معبد، بودای بزرگ
بعد به سمت مجسمه بزرگ و سفید سنگی بودا رفتم چند مجسمه دیگه هم بود.
محوطه اطراف معبد
تابلویی که به میمون ها دست نزنید. گل هایی که برای معبد آورده بودند خیلی قشنگ بود.
غرفه صنایع دستی و خرید یادگاری بود.
غرفه فروش سوغاتی در معبد
بعد به پارکینگ رفتم و راننده رو پیدا کردم شهر رو هم تو مسیر تماشا کردم.
مسیر بودای بزرگ تا هتل
ماشین کپسول های گاز و وانت های رو بازی که مسافر سوار کرده بودن. یا مثل جاده بیرون شهرمون که وانت خربزه و هندوانه می بینیم اینجا آناناس و جک فروت بار زده بودند. زن های مسلمان با حجاب در پوکت زیاد بود و احساس خوبی داشتم. بعضی خانوم ها موتور سوار می شدن و کلاه ایمنی داشتند. چیزی که دقت کردم خانوم هایی که ترک موتور و پشت راننده سوار بودند یک طرفی می نشستند. یاد زمان های قدیم که زن ها روی اسب اینطور می نشستند افتادم. یک نفر پیاده تو هوای گرم ظهر سویشرت پوشیده بود و کلاهش رو تا روی چشماش پایین کشیده بود.
ساعت نزدیک 11 صبح بود که به هتل رسیدم. قیافه راننده که اون مسیرهای پرپیچ و خم رو4ساعت طی کرده بود خسته بود. من کرایه رو پرداختم و تشکر کردم. جای دیگه که دوست داشتم برم باغ ارکیده بود که لیدر اطلاعی در موردش نداشت.
به اتاقم رفتم لباس عوض کردم و با سرویس رایگان ساعت11هتل به ساحل پاتونگ رفتم. هتل ساعت های9-10-11صبح سرویس رایگان به ساحل داشت. من یک نفر سرنشین بودم؛ اما سر ساعت راه افتاد. یک رودخانه کوچک هم توی مسیر بود.
وسایل رفت و برگشت رایگان از هتل تا ساحل پاتونگ
رودخانه ای در مسیر
نیلوفر آبی جلوی یک مغازه
خیابان های اطراف هتل
به ساحل رفتم و کمی نقاشی روی ماسه ها کشیدم و موج ها شستنشون.
سبزه های کنار ساحل
ساحل پاتونگ و قیمت تفریحات آبی
قبل از سفر دوست داشتم وسایل آبرنگمو می آوردم تا کنار ساحل نقاشی می کشیدم اما وسایلم زیاد بود و منصرف شدم.
مسیر برگشت رو از واکینگ استریت اومدم و در ادامه خیابون بعدی مغازه بود. ماساژ قیمتش ساعتی از250بات به بالا بود اصلاح موی مردانه200بات و بافت موی مدل آفریقایی (منظورم بافت ریز مو هست با تزیینات موهای مصنوعی رنگارنگ لابه لای موها بود) از500بات شروع می شد. تتو و نقش حنا هم روی دست انجام می شد.
اونجا توریست ها به اسپا خیلی علاقه داشتند. ماساژ پا که با ماهی های ریز داخل اکواریوم هم بود. در مرکز خرید جانگسیلون200یا199بات بود. خارج از اون 100تا150بات انجام می شد. من احساس کردم 100باتیش تعداد ماهی هاش کمتر هستن.
ساندویچ مک دونالد بدون سیب زمینی و نوشابه 265 بات می شد که این زمان برای هر وعده با نوشابه و سیب زمینیش حدود150.000تومان می شد. بعضی اوقات برای خرید لباس و اجناس با چانه زدن می تونستی قیمت رو پایین بیاری. روی ماشین حساب قیمت رو کم می کردی. مثلا تنها لباسی که از جزیره پوکت خریدم در پاساژ جانگسیلون طبقه آخر یک تیشرت بچگانه350باتی رو100بات خریدم. بستنی هم 60بات بود.
داخل مرکز خرید جانگسیلون
به هایپر مارکت طبقه پایین پاساژ رفتم و چیزهای جالبی دیدم.
هایپر مارکت مرکز خرید جانگسیلون
گوشت های مختلف، میوه های استوایی رو در سفرهای قبلیم امتحان کرده بودم. صنایع دستی اونجا رو می دیدم. کیف های دستی پارچه ای عین همون رو در مشهد البته2سال پیش7.500خریده بودم اینجا50.000تومان بود. و کیف هایی از جنس پوست تمساح و کارهای چوبی بود.
صنایع دستی مرکز خرید جانگسیلون
مرکز خرید جانگسیلون در شب
جلوی رستوران ها موجودات دریایی زنده مثل ماهی و شاه میگو و خرچنگ و صدف توی آکواریوم بود.
در پاتایا و پوکت معابد کوچک تو خیابون ها زیاد بود. خوراکی و گاه نوشیدنی قرمز رنگی با نی داخلش جلو مجسمه بودا گذاشته بودند.
از چندتا دکه صرافی که پشت شیشه قیمت ارزها رو نوشته بودن نگاه کردم و مناسب ترینش که دکه بنفشی بعد از پاساژ جانگسیلون بود 100یورو 3790بات چینج کردم.
دکه فروش تور هم زیاد بود. به بازاری نزدیک مرکز خرید جانگسیلون که بیرونش لباس و غذا می فروختند و داخل سبزی و ماهی و... رفتم.
غرفه های بازار شب
بعد هم به سمت ساحل راه افتادم. جلوی یکی از مغازه ها خانمی بستنی می فروخت و با آهنگی که پخش می شد حرکات موزون انجام می داد. استارباکس هم بود و رستورانی که ارم تریپ ادوایزر داشت. نزدیک ساحل درخت هایی بودن که ریشه هاشون از زمین بیرون زده بود. کنار ساحل نشستم.
ساحل پاتونگ در شب
نقشه ساحل
بقیه داشتن نوشیدنی و خوراکی می خوردن. من تخمه و پسته می خوردم یک بچه چینی داشت نگاهم می کرد. به مادرش کمی پسته دادم خوشحال شد و تشکر کرد. از دور چندتا پلیس می اومدن و با چراغ قوه توریست ها رو نگاه می کردن. از چند نفر قبل من مدارک خواستن. به من که رسیدن نور انداخت توی نایلون پسته و تخمه هام و گفت: تاتا و خندید منظورشون رو نفهمیدم. اما لبخند می زدن و بعد مسیرشون رو ادامه دادند. روی شن ها دراز کشیدم حس خوبی بود باد می وزید و هوا عالی بود.
غذای حلال
غذاخوری های حلال هم تو راه برگشت به هتل دیدم که غذاهاشون رو تبلیغ می کردند. پوکت از همه نظر از پاتایا بهتر بود اما اجناس و تفریحات گران تر بود.
روز هفتم:
امروز قرار بود به جزایر فی فی بریم. صبح ساعت8دنبالم اومدن و با چندنفر دیگه از هتلمون به اسکله رفتیم. اولش ایرانی نیامده بود؛ اما راهنمای تور که آدم مهربونی بود، بهم گفت نگران نباش و این احساس مسئولیتش تا آخر تور بود. مشخصاتمون رو روی برگه نوشتیم و دستبند صورتی گرفتیم و یه جور کفش بعضی توریست ها خریدند و توضیحاتی بهمون دادند. چای و نسکافه هم برای پذیرایی بود. اون دو پسر ایرانی که در پرواز پوکت تو هواپیما بودن هم اومدن و راهنما وقتی دید ایرانی هستن منو به اون ها معرفی کرد که تنها نباشم. اون دوتا با هم دوست بودن. قبل از سوار شدن قایق ازمون عکس هم می گرفتن که آخر تور با قیمت200بات(100.000 تومان) می فروختند. من نگرفتم اما عکس قشنگی شده بود. با قایق سه موتوره به سمت جزایر راه افتادیم (دقیقا هفته پیش از سفرم یکی به پوکت سفر کرده بود و همش بارندگی بود و باعث کنسلی تور جزیره فی فی شون شده بود) خدارو شکر زمان سفرم هوا بد نبود. هر کسی می خواست قرص ضدتهوع هم می دادند. اولین جا نگه داشتن برای اسنورکینگ خیلی زیبا بود. فین و عینک و... به طور رایگان در اختیارمون گذاشتن و راهنما گفت که عینک رو چطور به صورتمون محکم کنیم و از لوله تنفسی چطور استفاده کنیم. من اسنورکینگ نرفتم اما بیشتر توی آب پریدن. ماهی های ریزی هم اون اطراف بودن. براشون نون ریختم و عکس گرفتم.
توقف اول برای اسنورکینگ
برای ماهی ها نون می ریختم
همینطور که با قایق موتوری می رفتیم، قسمتی از مسیر مه آلود شد و باران تندی گرفت. من کاور پلاستیکیم رو پوشیدم و زیاد خیس نشدم. اونایی که وسط قایق نشسته بودن چون اون قسمت روکش داشت زیاد خیس نشدن و نیم ساعتی بارون ادامه داشت بعد هم آفتابی شد و انگار اصلا چیزی نبوده.
یک پسر با دو تا دختر و یک خانواده ایرانی دیگه هم در قایق ما و جلوتر بودند بعد از چند جزیره گذشتیم و به صخره ای که داربست بندی بود رسیدیم و اینطور که فهمیدم اونجا یک کشتی فرو رفته بود که قدمت200ساله داشت و الان برای بازدید توریست ها رو می آوردن.
بقایای کشتی قدیمی در زیر صخره
باز راهنما به اون پسرها گفت که من هموطنشونم و تنهام نذارن که باعث خنده من شده بود و از اینکه تا آخر تور حواسش بود من تنها نباشم ممنونم.
بعد توی یک جزیره که ساکنینش مسلمان بودن برای ناهار توقف کردیم. اطراف مغازه بود و یک درخت بزرگ که ازش عکس گرفتم.
توقف در جزیره مسلمان ها فی فی برای ناهار
از اینجا که سوار قایق شدیم به مکان بعدی که جزیره کوچکی با چند مغازه بود رفتیم و پیاده شدیم.
جزیره و یک لباس فروشی
اینجا خرچنگ های ریز لا به لای صخره های مرجانی بودن چندتا ماهی دیدم. گفتم شاید نون بریزم بیشتر بیان تا نون ریختم هر چی ماهی اون دور و بر بود اومد. یکی آبی و خیلی خوشرنگ بود از صدای شالاپ و شلوپشون چندنفر اومدن و از ماهی ها فیلم می گرفتند. منم دلم نیامد از این لذت محرومشون کنم. یک نون تو کوله ام داشتم برای ماهی ها ریختم.
ماهی های رنگارنگ در ساحل
برامون میوه و نوشیدنی از قایق به ساحل آوردن و یک پلاستیک زباله آوردن تا آشغال هامون رو داخلش بریزیم.
کمی بارون اومد و ما زیر ستون های چوبی یک مغازه رفتیم. خانمی کاور پلاستیکی می فروخت. اون دو تا پسر ایرانی می خواستن بخرن. نقش اولی بد نبود سبزرنگ بود و تصویر آدمک داشت یکی شون خرید. اون پسر دیگه هم می خواست و فقط 2تا مونده بود با نقش خرس و بچگانه بود. من خنده ام گرفته بود اما دیدم واقعاً خرید. آخر سر به شوخی می گفتیم خب تور جیمز باند و جزایر فی فی رو یک روزه انجام می دادن تا مسیرهای طولانی اسکله و جزایر رو دوبار نریم. از جزیره به اسکله برگشتیم
فایق گشت ما برای جزایر فی فی
با گفتن اسم هتلمون به راهنما و پس دادن دستبندها با همون راننده ای که دنبالمون آمده بود به هتل برگشتیم.
و باز هم مثل شب های قبل پیاده و قدم زنان به ساحل پاتونگ رفتم. آخرین شب اقامتم در این جزیره زیبا بود.
خیابان بنگلارود، واکینگ استریت پوکت
مغازه ای در مسیر برگشت
روز هشتم:
صبح زود بیدار شدم چمدونم رو شب قبل بسته بودم و ساعت6 برای صبحانه رفتم. قرار بود ساعت 9ترانسفر دنبالم بیاد و من رو به فرودگاه ببره؛ اما نیامد. به لیدرم زنگ زدم گفت اومده و من رو پیدا نکرده. من سر ساعت9 توی لابی نشسته بودم. قبلش برای چک اوت که رفتم به من گفتند یک لیوان کمه و منم گفتم من یک نفر بودم و اصلاً استفاده نکردم و لیوان شخصی داشتم اما زیر بار نمی رفت. بهش گفتم یک لیوان شیشه ای بوده و دو لیوان قرمز و مشکی می تونید چمدونم رو ببینید که معذرت خواهی کرد و گفت ما همچین کاری نمی کنیم. البته من عجله داشتم چون ممکن بود ترانسفر بیاد. عکس هنگام ورود به اتاقم رو نشون دادم گفت این درسته. خلاصه نیم ساعتی طول کشید تا حل شد. باز دوباره رفتند اتاق رو چک کردند. بعد پاسپورتم رو بهم برگردوند.
تابلوی رنگ روغن زیبا در هتل
ساعت 9:30بود ماشین اومد و سوار شدم تقصیر خود راننده بود که از جایی می اومد و دیر کرده بود.
راننده با ماشین
بجز من همون پسری که وقتی از فرودگاه پوکت سوار شدیم، خواب بود الان صندلی جلو نشسته بود. خودشو معرفی کرد. سفرش کاری بود.
مسیر هتل تا فرودگاه
پرواز برگشتم هواپیمای ویت جت بود و تنها ایرانی های پرواز من و این پسر بودیم. انگلیسیش خوب بود و خیالم راحت که هر جا بره من هم دنبالش می رم. صندلی جلوی هواپیما گرفت و خیلی انسان مودبی بود.
برعکس من که آدم حساسی بودم خیلی آروم بود. کارت پرواز رو گرفتیم و این بار چمدونم17کیلو و نیم بود اما چیزی نگفتن. یک بستنی کوچک از فروشگاه خریدیم 40بات شد. موقع سوار شدن به هواپیما طبق شماره صندلی هایی که نشون می دادند سوار می شدیم. جالب بود ما جلو بودیم آخرا سوار شدیم. پروازی که ساعت13:25بود 13:10پرواز کرد. نم نم بارون می اومد و ما جزیره پوکت رو ترک می کردیم.
این پرواز هم بدون پذیرایی بود و بعد از یک ساعت و 10دقیقه به فرودگاه سووارنابومی رسیدیم.
لیدر بانکوک به اون پسر زنگ زد و بیرون اومدیم یک آقای میانسال ما رو به سمت یک ون هدایت کرد و کمی راجع به بانکوک توضح داد. لیدر من هم الناز زنگ زد و گفت تا برسی هتل میام. به آقایی که همراه ما بود گفتم یک روز بیشتر بانکوک نیستم گفت میاد تا کارهای پذیرش رو انجام بده. گفتم باشه (فکر کنم همین باعث شد تا من اصلا الناز خانم رو نبینم چون قرار نبود توری هم ازش بخرم) بارون می اومد که اون آقا و پسر جلوی لابی هتلشون پیاده شدن و خداحافظی کردیم. من20دقیقه بعد به هتلم در بانکوک رسیدم.
مسیر فرودگاه سووارنابومی تا هتل
بله الناز خانوم زنگ هم نزد که نمیاد و من تنها کارهای پذیرش رو انجام دادم. من یک شب اقامت داشتم اما هتل100 دلار دیپوزیت می گرفت. اتاق بد نبود یعنی نسبت به لابی و استخرش خیلی بهتر بود.
به خانواده خبر رسیدنم به هتل رو دادم. برای فردا برنامه سافاری رو در نظر گرفته بودم البته اونم اگر 5به بعد عصر ترانسفر فرودگاه دنبالم بیاد. اگر هم نشد معبد زیبای( Wat Arun)وات آرون رو که زیاد از هتل دور نبود ببینم. دو تا مرکز خرید برم و از کنار مرکز خرید تا یک جای دیگه رو قایق سواری کنم. تا اینجا پاور بانکم شارژ داشت و گوشیم سریع شارژ می شد. اما انگار با شارژر سرعت شارژش پایین می اومد. خواهرم شماره یکی از دانشجوهای سابقش رو در بانکوک به من داد تا با هم هماهنگ کنیم و امروز با هم بیرون بریم. وقتی زنگ زد آدرس هتلم رو گرفت و گفت که تو لابی منتظرش باشم و بعد ازم خواست تا گوشی رو به پذیرش هتل بدم تا آدرس دقیق رو بگیره. منم حاضر شدم و تو لابی نشستم یک زن و شوهر ایرانی هم تو لابی نشسته بودند و شب اول اقامتشون بود. لیدر اونا که اومد قیمت تورهایی که بهشون گفت از تفریحاتی با 1200بات شروع شد و سافاری 1800بات و... بعد رفت. حرف که زدیم خانومشون گفت که اگر با دوست تایلندی به مرکز خرید و با ماشین می ریم اونها هم بیان. من هنوز اصلا دانشجوی خواهرم رو ندیده بودم؛ اما منتظر دختری محجبه بودم. با پدرش اومد و بعد احوال پرسی به ما گفتند که مرکز شهر به دلیل ترافیک امشب بهتره نریم. چون فروشگاه ها هم تا ساعت22-23بیشتر باز نیستند منم گفتم همین که تا اینجا اومده و من وقتش رو می گیرم ازش خیلی ممنونم. پدرش رفت و چون هتل در کوچه فرعی بود ماشین زیاد رد نمی شد اما با یک توک توک 150بات طی کردیم تا مارو به مرکز خرید ASIATIQUEببره.
تقریبا20دقیقه راه بود و اطرافش پرجنب و جوش بود. این دختر با اینکه دو سال پیش ایران بوده فارسی رو خوب حرف می زد. یک چرخ و فلک بزرگی دیدم که بلیطش 400بات بود و کنار رودخانه چائوفرایا واقع شده بود و حتما در روز خیلی جای قشنگ تری بود.
چرخ فلک و فروشگاه های مرکز خرید
فیل در تایلند نماد پادشاهیه و روی لباس ها و کیف و... عکس فیل زیاد بود. من هم چندتا لباس نخی با طرح فیل خریدم که دوست تایلندیم برامون چانه هم می زد و خیلی کمکمون کرد. مثلا لباس های نخی مثل شلوار150بات و پیراهن300بات و کیف چوبی1000بات و...
سگی در کالسگه مخصوص سگ
صنایع دستی و فروشگاه در مرکز خرید
اونجا کاریکاتور هم می کشیدند.
قیمت هاش خوب بود. تا ساعت 9:30شب اونجا عکس گرفتیم و خرید کردیم. کنار رودخونه بودیم.
کشتی سواری و رودخانه کنار مرکز خرید
من به اینکه شب کشتی سوار شم علاقه ای نداشتم. یکی از رستوران ها خوراک تمساح داشت اولین باری بود که می دیدم.
خوراک تمساح، رستورانی در مرکز خرید
از اونجا خارج شدیم جایی شبیه ایستگاه اتوبوس بود که توک توک ها توی صف برای سوار کردن مسافر بودن. نوبت ما شد و با چانه 100بات به هتل برگشتیم و دوست تایلندی برای ما نوشیدنی خرید و ازش تشکر کردیم که شب خوبی رو در کنار هم گذروندیم.
بعد زنگ زد و پدرش دنبالش اومد و رفت.
برای فردا هم چون دوست تایلندی سرکار می رفت عذر خواهی کرد و اسم چند تا مرکز خرید قیمت مناسب رو داد تا به اونجا برم. یک پیامک برام رسید که ساعت 15:30فردا ترانسفر فرودگاه دنبالم میاد. پس نمی شد جای خاصی رفت و فقط مرکز خرید که ساعت10صبح باز می کردند رو انتخاب کردم.
روز نهم:
ساعت5صبح که بیدار شدم از روی نقشه ایستگاه BTS(مونوریل) رو پیدا کردم که نزدیک ترین ایستگاه به هتلم سوراساک(Surasak) بود. این بهترین راه برای رفتن به مراکز خرید و فرار از ترافیک شهر بانکوک بود. بعدشم اگر فرصت شد از رودخانه نزدیک مرکز خرید با قایق به یک مرکز خرید دیگه که لباس بچه بیشتری داشت می رفتم که دومی رو فرصت نشد.
چشم انداز طبقه آخر کنار استخر هتل
ساعت6صبح به رستوران که کنار لابی بود رفتم و صبحانه خوردم.
صبحانه برنجش شیرین بود.
چون مراکز خرید 10 به بعد باز می کنند تو اتاق موندم.
بعد مدتی چمدونم رو آوردم و در یک اتاقک که چمدون های دیگری هم بود به امانت سپردم. اتاق رو تحویل دادم و چک اوت کردم. از دو تا کوچه سمت راست هتل به یک خیابون رسیدم. از تابلوهای دو کوچه و خیابانی که بودم عکس گرفتم تا همین مسیری رو که می رم رو به راحتی پیدا کنم. بعدا فهمیدم کار خوبی کردم.
مسیر مونوریل
کمی تا ایستگاه بی تی اس راه بود از پل بالا رفتم و بلیط گرفتم که از ایستگاه سوراساک تا ایستگاه(Ratchathewi) 37بات شد و پشت بلیط ایستگاه ها رو نوشته بود.
نقشه ایستگاه های BTS (مونوریل)در بانکوک
پشت و روی بلیط مترویی که خریدم
این خط جلوی قطار حفاظ شیشه ای نداشت.
ایستگاهBTS
از بلندگو هم اسم ایستگاه اعلام می شد. من بیشتر به نوشته خود ایستگاه اطمینان داشتم که از پنجره دیده می شد. داخل قطار کمی شلوغ بود. اما بعد صندلی برای نشستن پیدا کردم.
مرکز خرید سیام پاراگون در مسیر که خیلی دیدنیست.
در ایستگاه سیام(siam) خط رو باید عوض می کردم و به طبقه بالا می رفتم. اینجا جلوی قطار حفاظ شیشه ای داشت که با باز و بسته شدن در قطار هماهنگ بود. وقتی رد شدم بلیط رو دستگاه گرفت و در چرخه باشه تا باز یک نفر بخره و استفاده کنه. فقط یک ایستگاه بود و با پیاده روی به داخل مرکز خرید پلاتینیوم(Platinum) رفتم.
خیابان در مسیر مرکز خرید
مسیر ایستگاه به داخل پاساژ
رودخانه جلوی مرکز خرید پراتونام
از جنب و جوش مردم هم مشخص بود که قیمت مناسبی داشت. لباس مجلسی و لباس بچه و مردانه داشت. در بانکوک مثل پاتایا و پوکت صرافی زیاد نبود و از بانک داخل پاساژ با ارائه پاسپورت 50دلارم رو 1602بات چینج کردم که قیمت پایین تری از اون دو شهر دیگه بود. من از طبقه سوم تا پنجم خرید کردم.
تیشرت مردانه خریدم بیشتر از یکی رو تخفیف می داد هر کدوم350 بات بود که به300بات گرفتم. قیمت ها مختلف بود. پتوی بچه 280بات خریدم. لباس نوزادی50بات. بلوز و شلوار بچگانه طرح های قشنگی داشت 250بات گرفتم.
قسمتی از یکی از طبقات مخصوص لباس بچگانه بود
پیراهن نخی بلند زنانه280 بات. و چندتا لباس دیگه و اسباب بازی که با هم خریدم یک مانتوی لی هم دیدم که1000بات بود گفتم اگر باز هم بات داشتم برم بخرمش ولی جاش رو گم کردم. شلوار لی هم می خواستم که متاسفانه همه مدل نخ کش و پاره بودن که مناسب من نبود.
قسمتی لباس زنانه داشت
کفش هم اینجا پیدا نکردم. از مرکز خرید بیرون اومدم. بوی خوبی می اومد. رستوران های کنار خیابون که مرغ و غذاهای دریایی می فروختند. اینجا برعکس جاهای قبل غذاهاشون خوشبو بود.
دکه غذاها و صنایع دستی مسیر برگشت
خیابان نزدیک مرکز خرید
این بار وقتی ایستگاه بی تی اس رو پیدا کردم پیاده رویش زیاد بود به محل تقاطع دو خط یعنی ایستگاه سیام رسیدم و نیازی به عوض کرن خط نداشتم. این بار بلیط33بات شد. تا سوراساک چند ایستگاه بود که باز هم جا برای نشستن در میانه راه بود.
سوراساک پیاده شدم و از روی عکس هایی که از تابلوی خیابان گرفته بود راهم رو پیدا کردم و بعد هم دو کوچه فرعی رو رفتم و هتل رو دیدم.
هنوز ساعت14 بود. آقای دیگری هم منتظر ترانسفر بود و می گفت چقدر زود ما رو به فرودگاه می برن و اونجا باید منتظر بشیم و از چمدون هاش می گفت که زیاد بود و نگران اضافه بار بود. من به روم نیاوردم که از من بخواد چمدونی رو براش بیارم. ترانسفرش فرق می کرد. من یک چمدون داشتم که21 کیلو بود بقیه وسایلم با خریدای امروزم تو یک ساک و کوله ام بود. بار مجاز هواپیمایی ماهان 30کیلو بود. چمدونم رو گرفتم و ساعت15:30ترانسفر اومد اول من تنها بودم و سکوت داخل مینی بوس بود.
من صندلی ردیف اول نشستم بعد سه تا زوج از هتل دیگه سوار شدند که تا فرودگاه یک سره خاطراتی رو که همشون حضور داشتند، دوباره تعریف می کردند و بلند بلند می خندیدند. به فرودگاه رسیدیم و من از راننده تشکر کردم و چمدونم رو گرفتم و اونها هم با هم به داخل رفتند ما قسمت Sبودیم و روبروی کانتر پرواز ماهان نشستم.
فرودگاه سووارنابومی
خوشحال بودم که قیافه مسافرها خوشحال بود و بهشون خوش گذشته بود. البته کمی آفتاب سوخته شده بودیم. رفتم کرم پودر بخرم که 700.000تومان بود و منصرف شدم. چندتا شکلات و ساندویچ کوچک و موز 175بات شد.
آب نارگیل طبیعی
موز توی فرودگاه دونه ای32بات بود. فرودگاه صرافی داشت و برای تبدیل پول مشکلی نداشتم. سیم کارتم رو من از وقت ورودمون که گرفتم اصلا شارژ نکردم و زنگ هم باهاش زدم و از اینترنتش تا آخر سفر استفاده کردم. اما خب بعضی جاها اینترنت قطع و وصل می شد. بعد برای بازرسی رفتیم که این بار کفش هامونم در آوردیم و دمپایی پارچه ای اونجا بود پوشیدیم و رد شدیم. و دقیق تر بازرسی می کردند و آب رو هم که تازه خریده بودم می خواستن ازم بگیرن که کمی خوردم و بعد داخل سطل انداختم و رد شدیم. در فری شاپ فرودگاه کمی قدم زدم و بعد به طبقه پایین تر رفتم تا سوار هواپیما بشم. پایین آب سردکن داشت. گیت باز شد و سوار اتوبوس شدیم صندلیم کنار پنجره بود. این بار تنها نبودم که راحت استراحت کنم. اما زمان زود گذشت و با چند نفر دیگه در مورد سفرمون حرف زدیم. دو بار هم پذیرایی شدیم.
پرواز بانکوک تهران
پذیرایی شام و صبحانه پرواز ماهان
روز دهم:
زودتر از زمان موعود به تهران رسیدیم و چمدون ها رو تحویل گرفتیم و بیشتر ماشینشون رو تو پارکینگ گذاشته بودن. من هم با یک نفر دیگه با مبلغ 60.000تومان با تاکسی تا تهران رفتیم و از اونجا هم به خونه برگشتم.
.........................................................................................................................
هزینه های سفر رو در سفرنامه شرح دادم.
هزینه تور 7.111.000 تومان شد.
هزینه تفریحات در سفرم 2.700.000 تومان شد.
و هزینه سوغاتی و خریدهای متفرقه2.976.000تومان شد.
هزینه کل سفرم12.787.000تومان شد.
..............................................................................................................................................................................
نکاتی که معمولا در سفر تایلند خوبه بدونیم
آب و هوای تایلند گرمسیری و دارای سه فصل هست:
فصل خشک: نوامبر تا فوریه-آبان تا بهمن
فصل داغ: مارس تا ژوئن- اسفند تا خرداد
فصل بارانی: ژوئیه تا اکتبر- خرداد تا مهر
آبان تا فروردین زمان خوبی برای سفر به تایلند است.
واحد پول:
در تایلند بت یا بات بود در این زمان نزدیک500تومان بود و به صورت سکه های1-2-5و10سینگتی بود. اسکناس ها هم به صورت20-50-100-500و1000باتی بود. ظاهر پول ها هم به تازگی تغییر کرده بود.
مطمئنا تایلند جاهای زیباتری هم از سه شهر توریستیش داره.
از نظر بهداشتی:
- از آب معدنی برای آشامیدن استفاده کنیم.
- بخاطر رطوبت هوا ممکنه سوسک یا مارمولک و عنکبوت در هتل ببینید. البته خوشبختانه من ندیدم.
- معمولا اتاق ها دمپایی ندارن من با خودم برده بودم.
- چون در سفر آبمیوه و تنقلات استفاده می کنیم، مواظب دندون هامون باشیم و مسواک یادمون نره.
- از نظر بهداشتی پوکت خیلی بهتر از پاتایا بود.
- پاتایا شهری ساحلی و پرجنب و جوش بود با ورود متوجه سیم های نامنظم ستون های برق می شیم. بعضی توریست های اروپایی پیرمرد بودن یا از کشورهای نزدیک مثل چین و پاکستان و هندوستان و روس ها که به آفتاب علاقه زیادی داشتند اما از نظر بهداشت محیطی زباله کنار خیابون بود که بخاطر شرجی بودن بو می داد. توریست ها هم ظروف نوشیدنی و غذا رو مثلا کنار پله ها و ساحل رها کرده بودند. سگ در پاتایا و پوکت بود. در بانکوک هم کالسکه برای سگ های خانگی بود.
- مغازه های ماساژ و تتو زیاد بود. پماد قبل و بعد گزش حشرات با خودتون ببرید اگر مایل بودین. برعکس مالزی که پشه ها منو خیلی نیش زدند در تایلند اینطور نبود.
- پاتایا در کنار بافت قدیمیش ساختمان های بلند که بیشتر هتل هستند به چشم می خورد جاهای تفریحی و دیدنی خوبی داره مثل: تفریحات مختلف آبی، مینی سیام، ویو پوینت پاتایا و معبد، نانگ نوچ، کوه بودا، خانه وارونه، اکواریوم، شوی آلکازار، معبد حقیقت، جزیره کو لان، بانجی جامپینگ، مزرعه فیل ها، زیپ لاین، ساحل جومتین. پارک تمساح ها، دهکده فرانسوی ها، بازار روی آب. باغ وحش ببرها و دو پارک آبی بود.
برای سفر یک روزه دریایی:
کاور ضدآب برای گوشی150بات، کفش راحتی، بارونی پلاستیکی که حجم کمی داره. عینک آفتابی زیاد استفاده نکردم. اما لازمه، بعضی خانوم ها چتر همراهشون بود هم برای فرار از آفتاب و هم اگر بارانی می بارید. لباس آستین دار نخی چون بعضی ها شونه هاشون می سوخت. کلاه لبه دار و بند دار، کیسه ضدآب که شبیه کوله ست و یک بند داره درش کیپ می شه و تقریبا وسایلی که داخلش باشه خیس نمی شه. کرم ضدآفتاب، پماد زینک اکسید، ژل آلوئه ورا که در اونجا موجود بود. البته در زمان سفرم بات500تومان بود. حصیر هم یکی از وسایلی و زیراندازی سبک بود که توریست ها یا با خودشون می آوردن یا در مغازه موجود در جزیره ها فروخته می شد. من زیرانداز ضدآب کوهنوردیم رو که حجم کمی داشت بردم. (کلا همه چیز رو در اونجا می شد خرید اما در زمان سفرم قیمت هر بات تا520 تومان هم رسید.)
از نظرخوردن و آشامیدن:
- آب نارگیل تازه40تا50بات بود. فروشگاه های فامیلی مارکت و سون الون بود. برای ساندویچ هم برگر کینگ و مک دونالد و...کی اف سی بود. رستوران هم زیاد بود. رستوران حلال ایرانی و عربی در پاتایا چند تا بود. در پوکت رستوران حلال بیشتر بود.
- شکلات دوریان در مغازه های پوکت زیاد دیدم. داروخانه هم زیاد بود.
- کسانی که به غذاهای دریایی علاقه داشتند تنوع زیادی براشون بود.
- قیمت یک ساندویچ مک دونالد در پوکت265بات بود که قیمت سیب زمینی و نوشابه اگر می خواستی بهش اضافه می شد. رستوران های حلال زیاد بود چون مسلمان در این جزیره بیشتر از پاتایا بود.
- میوه های استوایی فراوان و با قیمت مناسب بود.
مردم تایلند: تایلندی ها بیشتر آدم های صبوری به نظر می رسیدند و لبخند می زدند و از نظر من خوش سلیقه هم بودن صندلی غذاخوریشون رو مثل هندوانه رنگ کرده بودند. یا یک جا درخت کنار تیر چراغ برق بود و با هم پیرایش کرده بودند گلدان های قشنگی در پوکت جلوی خونه شون آویزون کرده بودن.
ارتباطات و حمل و نقل در تایلند:
- سیم کارتم رو اصلا شارژ نکردم و برای تماس با لیدرهام ازش استفاده کردم اینترنتش هم همین طور اما آنتن دهی همه جا خوب نبود.
- وسیله نقلیه یا وانت هایی که برای مسافرکشی بودن بنظرم در پاتایا قشنگتر و بزرگتر از پوکت بود. تاکسی ها در تایلند رنگ های متنوع و شادی داشتند. در پاتایا هم که موتورسوار زیاد بود بانکوک تاکسی زیاد بود و از بی تی اس(مونوریل) و قایق هم برای رفت و آمد در شهر استفاده می شد.
- برای کرایه ماشین یا توک توک به صورت دربست اول طی کنیم.
- بقیه پول رو حتما بشمارید چون اگر اسکناس درشت بدید ممکنه بقیه پولتون رو کمتر بهتون برگردونند.
- معمولا پروازهای داخلی تایلند ایرآسیا، نوک ایر و تای لیون ایر بود البته ما با ویت جت از پوکت به بانکوک رفتیم.
و
ماساژ معمولاً ساعتی250بات به بالا بود و با روغن هم انجام می شد و یونیفرم هایی با رنگ های مختلف داشتند و وقتی رد می شدی به ماساژ دعوتت می کردند.
پرچم کشور تایلند و عکس پادشاه که با گل تزیین شده بود. بیشتر جاها دیده می شد و احترام زیادی براشون قائل بودند.
از جدول های کنار خیابون گیاه در اومده بود و دور تیر چراغ برق ها و درختان گیاه پیچیده بود.
صنایع دستی:
- صنایع دستی معمولا ظروف سفالی رنگ آمیزی شده و چوبی در پاتایا و پوکت بیشتر دیدم. مثلا در مغازه ای در پوکت مجسمه های دست ساز داشت که بالای300بات بودند چتر چوبی و مجسمه و ماکت از جاهای دیدنیش بود.
- از چند تا اکس چینج یا صرافی قیمت ارز رو بگیرید. تا قیمت بهتری پولتون رو تبدیل کنید.
- زبان انگلیسی کمک می کنه گرچه تایلندی ها زبان انگلیسیشون خوب نبود و بعضی تابلوهای راهنما فقط به زبان تایلندی بود.
- لباس های نخی قیمت مناسبی داشتند.
پاور بانک اگر با خودتون می برید داخل چمدونی که به بار تحویل می دید نباشه.
من تور ترکیبی رو دوست داشتم؛ اما بعضی فقط یک شهر رو برای سفر انتخاب کرده بودند که به علاقه خودمون بستگی داره.
کارکنان عوارضی که به پاتایا می رفتیم خانم بودند اما موقع برگشت به بانکوک راننده یک جا با دستگاه کارت زد.
جزیره پوکت هم برای آرامش و تفریحات آبی خوب بود. اما نسبت به پاتایا هزینه ها بالاتر بود مثلا ورودی تاکسی در پوکت35بات بود و کرایه مسیر با تاکسی متر حساب می شد.
مراکز خرید پوکت مثل: Jangceylon. Royal Plaza. Shopping Center.Expo Phuket. Central Festival. Permium Outletو غیره.
دیدنی ها و تفریحات جزیره پوکت: ویو پوینت، خانه وارونه، باغ ارکیده، باغ وحش، بیگ بودا، بافت قدیمی پوکت، فانتاسی شو، چند ساحل که از ساحل اصلی یعنی پاتونگ خلوت تر بودن. ورزش های آبی، جزیره های اطراف پوکت مثل جیمز باند و فی فی و جزیره نارگیل و...رفتینگ . زیپ لاین و فیل سواری، باغ پرندگان که البته تبلیغش رو در نقشه پوکت دیدم.
شهر بانکوک تعداد زیادی معبد داشت و جاهای تفریحی مثل: رود چائو فرایا و قایق سواری، معبد وات آرون، وات فو یا بودای خوابیده، رز گاردن، سافاری و باغ وحش، بازار شناور، خانه جیم تامسون، گرند پالاس و وات پراکائو، کاخ پادشاهی و...
مراکز خرید بانکوک: AsiatiqueThe River Front. MBK. Terminal21. Siam Discovery .Platinum. Pratunam. Centralworld و غیره.
اسم سفرنامه ام رو به خاطر این گذاشتم که تایلند به کشور فیل های سفید معروفه،
نقش فیل روی بیشتر صنایع دستی بود و به گفته تایلندی ها: فیل در این کشور نماد قدرت و حیوان مقدسیه که قوی ترین فیل مرکب پادشاه بوده و در جنگ سوار می شده.