در جستجوی بوی دوستی

4.6
از 84 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
در جستجوی بوی دوستی

سکانس اول

اواخر خرداد 1401 ساعت 6بعداز ظهر، من و شیرین در آزادراه (کرج _قزوین)  راهی سفر به روستای داماش در استان گیلان بودیم. شیرین یک دوست و همسفر پایه ،که چه عرض کنم درحد چهار پایه، همراه سفرهای من است .تنها یک مشکل دارد و آنهم داشتن سندروم شکم بی قراراست. با شرط اینکه یک خوراکی جدید خلق کنم، به ییلاقات داماش همسفرم شد. البته من هم نامردی نکردم , یک خوراکی گردشگری جدید درست کردم. آن هم تخمه آفتابگردان به جای نمک با شکر و دارچین ، بو دادم. حاصل خروجی را بخواهید در واقع مزه حلیم را در حالت خوردن تخمه تصور کنید. خوشبختانه از دید شیرین یک هنجار شکنی قابل قبولی بود که بنده با کمال میل کل سهمم را تقدیم کردم.

۱.jpg

برای رسیدن به داماش با ماشین شخصی ازسمت تهران دو مسیر از آزادراه قزوین- رشت وجود دارد.

مسیر اول: نرسیده به رودبار، جاده( لوشان- بَره سر ) که ما بخاطر نزدیکیش انتخاب کردیم .

مسیردوم: جاده رستم آباد ،برای مسیر برگشت در نظر گرفتیم.

هردو مسیر ایستگاه قطار دارد و اتوبوسهای تهران رشت از این دومسیر عبور می کنند.

سکانس دوم

وارد جاده لوشان شدیدم. هوا رو به تاریکی میرفت، مسیر کوهستانی تر، آسمانی روشن و ماه شب چهارده که هرچه بالاتر می رفتیم نزدیکتر و بزرگتر می شد. صدای ماشینمان و صدای جیرجیرک در آن جاده کوهستانی خلوت و سربالای، ترکیبی از حس رُعب و لذت بود. از مسیر کوهستانی لوشان تا داماش چند روستا و یک پمب بنزین وجود دارد که تمام مایحتاج یک گردشگر را رفع می کند. بعد از ده کیلومتر مسافت از جاده لوشان، نزدیک روستای بیوَرزِن شدیم و تصمیم گرفتیم برای استراحت و سرویس در امامزاده قِل قِل که در همان ابتدای روستا بود توقف کنیم.

4.jpg
امام زاده قل قل (اینترنت)

امامزاده تمیز و دلنشینیست .اسم جذابش مدتهاست گردشگران را به خود جذب می کند. مردم محلی می گویند در این امامزاده برای گرفتن حاجت مسافتی تا در صحن باید قِل بخورید، اگر نتوانی و زخمی شوید به حاجت نمی رسید. سختی اینکار فقط آنجاست که در مسیر قل خوردن ده تا پله وجود دارد و این پله ها مسیر را پر مخاطره می کند.

فلش بَک

شیرین رفت تا هزینه اقامت اتاقهای امامزاده را جویا شود . من هم تصمیم گرفتم چند لحظه ای به ماه کامل خیره شوم و  اینکه چه چیز مرا دوباره به ییلاق داماش کشاند مرور می کردم.  یاد آن روز که داخل مترو در انتظار قطار، گوشی من بانگ فرمود. همکارم آقای شفیعی بود. بعد از سلام وقبل از رخصت پاسخ سلام، سریع رفت سر اصل مطلب.

 _ پیشنهادت برای سفر دو روزه که خودت رفتی و لذت بردی کجاست؟

_علیک سلام، ییلاقات داماش، به چند دلیل:

  • با تهران بیشتر از 260 کیلومتر فاصله ندارد.
  • چشم انداز فوق العاده ، با داشتن میزان لازم شانس و اقبال، اقیانوس ابر هم می بینید.
  • نوشیدن از چشمه گوارای داماش
  • اتاقهای و خانه های اجاره ای فراوان
  • دریاچه دیدنی و بکر ویَستان
  • ملاقات با گل سوسن چلچراغ
  • شرکت در جشنواره گل سوسن

در ایران 12 گل بومی وجود دارد. مهمترینشان سوسن سفید (چلچراغ) است.از خانواده لیلیوم، در سال 1354 توسط گیاه شناس آلمانی به نام آقای لیدبور کشف شد و به افتخار ایشان، نام علمی آن را لیلیوم لیدبوری نامیدند. اما در ایران با اسم سوسن سفید یا سوسن چلچراغ می شناسند و تنها گل اندمیک ایرانی که ثبت ملی شده. کلا در چند منطقه بسیار محدود در جهان یکی در خطه شمال ایران ودیگری در بخش لنکران (کشور آذربایجان ) مشاهده شده و فقط دراستان گیلان آنهم در ارتفاعات داماش، برای دیدنش زیر ساخت گردشگری فراهم کردند.

سوسن سفید بیشتر ازیک ماه (اواسط خرداد تا اواسط تیر)، مهمان منطقه داماش نیست به همین بابت، به افتخار عروس خانم یک روز جشن و پایکوبی دارند.که می توانید موسیقی، رقص، لباس محلی، سوغاتی و خوراکی های بومی در آن روز ببینید و بخرید. این گل در حال انقراض، سالانه دو هزار گردشگر را  دعوت به دیدنش می کند. در جریان باشید هرگونه آسیب یا کندن یا سوظن یا چپ چپ نگاه کردن، چهارصد هزار تومان جریمه بدون در نظر گرفتن تورم سالیانه دارد. در برگشت از مسیر رستم آباد هم می توانید چند جاذبه دیگه سر بزنید.اگر از عاشقان فیلمی، پیشنهاد میکنم  به روستای کوکر، در آزادراه( قزوین-رشت ) نزدیک به رستم آباد، لوکشن فیلم های سه گانه کوکر کیا رستمی را بینید. در ادامه مسیر ، سمت منجیل هم می توانی درخت دو هزار سال هرزویل را برانداز کنید. در دوران جوانی درخت، ناصرخسرو و ناصرالدین شاه از سایه اش بهره بردند و در وصفش نطق ها کردند.

۲.jpg

نقشه مسیر برگشت

اگر باسوسن چلچراغ حال نمی کنید، شنیدم گل لاله واژگون با لباس قرمزش، گل بابونه و سُنبلک چالوسی در این ماه، رُخشان نمایان میکنند. شماهم مشکل پسند نباشید در هر صورت شتری است که در خانه ی همه میخوابد و ناچارا برای دیدنشان باید بار سفر را ببندید. مکالمه ما با همکارم تمام شد.با شناختی که از ایشان  دارم طبق معمول برای دیدن جاذبه ها با دیدن چند عکس و استوری دیگران کفایت می کند. آنقدر تمام استوری سفر دیگران را دیده که خودش یک پا مسافر حساب می شود.

کنارم، خانمی که عینک دودی زده بود قامتش را صاف کرد . صورت و شانه هایش را به سمت من چرخاند با صدای آرام گفت: ببخشید من ناخواسته مکالمه شمارو شنیدم . میتوانم خواهش کنم گل سوسن را برای من توصیف کنید. خواستم پیشنهاد جستجوی عکس در اینترنـت ....که متوجه عصای سفیدش شدم.

با حالت تردید گفتم: بله، البته!

 همان لحظه ی شروع، متوجه سختی کار شدم تا آن روز برای هیچ روشندلی چیزیی توصیف نکرده بودم. سوسن همانند گل لاله، تک ساقه و بدون خار است. قامت هر ساقه، تقریبا تا کمرتان بلندست.ضخامت ساقه را به مانند  انگشت چهارمش تشبیه کردم.هرساقه 5 تا 10 گل به حالت آویزان دارد. هر گل دارای پنج گلبرگ که به سمت عقب خمیده شدند وحالت گردی  به گلها داده. اندازه  هر گل مثل مشت نوزاد یک ساله و جنسش به لطافت صورت نوزاد است. رنگشش سفید واندکی مکث...

خیلی سریع متوجه علت مکثم شد.صورتش را کمی آورد جلو و گفت سفید مثل برف. درسته!

_ بله دقیقا مثل برف.

چهار شاخک بلند،که گَرده نارنجی رنگ همانند غروب خورشید چسبیده و از میان گلبرگها خارج شده.

وقتی نگاهش می کردم ظرافت و نجابت خاصی داشت که شایسته انقراض نیست بلکه لایق گُل اَبَدیست.

5.jpg6.jpg

7.jpg
گل نجیب، سوسن خانم

دوباره صورتش را به من نزدیک کرد و گفت :از عطر سوسن  بگید.گُلی خوشبوست؟ نمیدانم چرا؟! در حافظه ی بویاییم هیچگونه خاطره ی از عطر سوسن نداشت انگار حتی یکبار بویش نکردم و من با حالت شرمساری گفتم: از استشمامش غفلت کردم. درآن لحظه قطار مترو رسید. آقایی که همراهیش می کرد، بازویش را گرفت و گفت سوسن جان باید بریم. بعد از رفتن قطار به فکر فرو رفتم. قدرت بینایی، حاکِم مغز ما شده، یادمان می رود گاهی وقتا، برای دیدن بعضی چیزها، تنها با چشمانمان قادر به نگاه کامل نیستیم. یک مسافر برای دیدن آنچه که برایش راهی سفر شده است باید ببیند، ببویید، بشنود و لمس کند تا حق سفر ادا شود.  تصمیم گرفتم با شیرین  در میان بگذارم و آخر هفته  برای شنیدن بوی گل سوسن چلچراغ  260 کیلومتر سفر کنیم.

سکانس سوم

حالا هردویمان، روبه روی امامزاده قِل قِل هستیم. قیمت اتاقها امامزاده، تقریبا مناسب بود. هر اتاق صد تومان. اما شنیدیم، سه ساعت پیش زمین لرزه چهار ریشتری آمده ومردم تا ساعتی بیرون بودند. یاد زمین لرزه خرداد سال 69 رودبار افتادم که اتفاقا کانون زمین لرزه  همین روستا بیورزن بود و همین امام زاده کامل تخریب شد ومجددا باسازی کردند.مصلحت دیدیم کلا امشب مهمان فضای باز باشیم.همانجا ساندویج کتلت مامان پز خوردیم و مسیر را ادامه دادیم.

موسیقی متن

کل مسیر، شیرین سه آهنگ بیشتر نگذاشت.

آهنگ اول: بوی عیدی، بوی توپ،بوی کاغذ رنگی ....

 آهنگ دوم: بوی گُلِ سوسن و یاسمن آید/عطر بهاران ...

آهنگ سوم: به دلیل مغایرت با موازین پیشاپیش سانسور

سکانس چهارم

 حدود ساعت ده شب رسیدیم داماش، نزدیک روستا، جاده دو طرفه می شد. یک طرف به سمت داماش، طرف دیگر به سمت  روستای بره سر،ما جاده بره سر را ادامه دادیم تا رسیدیم به مردابی کوچک که کنارش، تابلوی که محوطه گلهای سوسن نشانمان می داد.  ورودی محوطه گلها، دشت همواری که یک طرفش به جنگل و چشم انداز روبه رویش، ارتفاعات داماش و مشرف به قله دُرفک بود و دریای ابر،  چشم انداز روبه رو را سراسر پوشیده بود. همچنین یک کانتر سیروس بهداشتی مناسب برای مسافرانی که کمپ می کردند محیا بود. داخل روستا هم، اتاق و خانه ی اجاره ای از قیمت 200 به بالا به وفور وجود داشت اما ترجیح دادیم در چادر خودمان در کنار محیطبانانی که شبانه روز  از گلها محافظت میکردند، چادر بزنیم. جو، مه آلود و روشن، هوا خُنَکِ مایل به سرد، کل شب با صدای ناهماهنگ قورباغه ها، ماه را با خورشید جابجا کردیم.

8.jpg

تابلوی سوسن

سکانس پنجم

بعد از صرف صبحانه همرا با مسافرانی که آن شب، همانجا کمپ کرده بودند با هماهنگی محیطبان بدون دریافت هیچگونه هزینه ای، وارد محوطه حفاظت شده سوسن ها شدیم . همان ابتدای مسیر، فضا را استشمام کردم. بوی سرخس ها، گلها، خاک و بوی درختان همه در شیشه عطری به ابعاد اتمسفر ترکیب شده بودند. حِسش مثل دیدن آشنای قدیمی بود. بهش نزدیک شدم لمس کردم و بعد از دیدن تمام وَجَناتش، شروع کردم به بو کردن. همانطوری که عطار نیشاپوری  گفت:

بوی گل اندر دَماغ جان ما  / زآن سَرَ زلف سَمن بوی اَفکنی

ملودرام

به محض شنیدن عطرش، حافظه بویایی من شروع به تفحص کرد و بوی آن را نزدیک به بوی پوست پرتقال تازه، یادآور شد وازجمله، تمام حضاری که آنجا بودند، همین نظر را داشتند و بازگوی خاطره کودکی محیطبان از دوران کودکیش که خانه شان غرق در سوسن بود در حالیکه اکنون به تعداد انگشتان دست، باقی مانده، با حس نگرانی انقراضشان، از محوطه بیرون آمدیم. بوی طراوت، بوی حس آشنای و صمیمت را برایت تداعی می کرد اما شایسته ترین تشبیه ی که در وصف بوی سوسن خواندم در متن پهلوی دوران ساسانیان در رساله ی به نام (خسرو قبادان و ریدک ) بود. در آن رساله ی کهن  نوشته شده، ردیک جوانی یتیم اما تحصیل کرده، نزد خسرو آمد، تا باقی عمر در رکاب شاه، خدمت کند.

خسرو گفت : اگر سوالهای که ازت میپرسم بتوانی پاسخ دهید و دو شیر نَر بالغ ، شکار کنید. اجازه می دهم در خدمت من باشید.  شاه سوالات فراوانی از ریدک پرسید یکی از سوالات در مورد گل ها  بود. ریدک در مورد گل سوسن توضیح داد و بوی آن را به مشابه بوی دوستی تشبیه می کند. الحق، ریدک در وصفش اغراق نکرد که با بویش حس صمیمت  و دوستی آن هم در کنار شیرین، همسفر خوبم بوی دوستی را تداعی می کرد.

سکانس ششم

با اوج حس رضایت و پیوستن به جامعه سوسنبویان و تاب خوردن در روستای داماش، هم صحبتی با مردم محلی و رفتن به سرچشمه ی آب معدنی  که در مرکز روستا بود آب گوارا خوردیم. جشنواره گل سوسن، هرساله در اواخر خرداد است از خلوتی روستا متوجه شدیم ، جشنواره هفته گذشته برگزار شده و دیگر خبری از رقص،غذا و لباس سنتی نبود. اما از هم صحبتی با مردم محلی با آن لهجه زیبایشان و ارادتشان به سوسن و تلاش برای حفظش در زادگاه واقعی، احساس دلنشینی  داشتیم. در مغازه های محلی مایحتاج ادامه سفر را خریدم. آنجا پر از قصابی و دکه های گوشت فروشی که همه با آهنگ چاقو و ساطورشان مشتری مداری می کردند وبی اختیار وعده نهار روزت را با خرید گوشتشان ، خوردن کباب چنجه تثبیت می شد.

حرکت آهسته

 باقی روزمان را در دریاچه نیمه بکر ویَستان که نزدیک روستای بره سر و مسیرش کاملا خاکی و اندکی صعب العبور ، با آنکه از داماش، مسافت بیشتر از 15کیلومتر نبود اما یک ساعت و نیم، با ماشین سواری، زمان برد. سرانجام رسیدیم و کمپ کردیم و با حفظ رعایت اقتصاد مقاومتی از گوشت محلی ، مختصری کباب چنچه با دوغ و نان محلی و گیلاس های رسیده بره سر وگلاب وحشی  از خود مان پذیرایی کردیم .

3.jpg

مسیره دریاچه ویستان

دریاچه ویستان در ارتفاع 1300 متر و با عمق حدود 100 متر و نسبت به دریاچه های خطه شمال بکرتر به حساب می آمد. از پنج طرفش سه طرف جنگل و یک طرف هم دشتها بره سر ویک طرف دیگر آسمان  صاف و آبی احاطه کرده. مرغابی ها، گونه های مختلف پرنده، ماهی ها و سمندرهای با ترکیب رنگ فرا زمینی در آن محیط دلنشین جولان می دادند. یک دَکه سوپری که همه چیز داشت الی ادویه زردچوپه!! و دو دکه جگرَکی، یک سرویس بهداشتی و چند قایق پدالی، کل زیر ساخت گردشگری آنجا بود.

12.jpg11.jpg10.jpg

9.jpg

دریاچه ویستان

سکانس هفتم

ما در ایام غیر تعطیلی آنجا بودیم به همین بابت، جز دو کَمپر زیبا که یکیشان نسبت به دیگری  پنج به علاوه یک، سرو گردن بالاتر بود سکوت و آرامش خاصی حکمرانی می کرد. اُبهت و جذابیت کمپر گردن رعنا ،مارا ترغیب به دیدار از نزدیک کرد با دیدن صاحب و پلاک ماشین، فهمیدیم که از کشور دوست و برادر که چه عرض کنم فامیل بسیار دور،کشورسوئیس آمده اند وتصمیم داشتند از خلوتی و آرامش و ماهیگری در دریاچه و دیدن گل اندمیک ایران، سوسن چلچراغ  یک خاطره دیگر در سفرشان به ایران بسازند.

ما هم با قدم زدن و به دلیل عدم آنتن و دوری از اینترنت، شش دانگ حواسمان را به اتمسفر اطراف دادیم و در نهایت آفتاب را با مهتاب جابجا کردیم. در سرمای 6 درجه شب و زیر هدلامپ با خواندن کتاب مصور به نام سفری به شِنژِن حق سفر را به جا آوردیم ودر کمال امنیت به امید دیدار مجدد گرمای روز، چشم فرو بستیم.

13.jpg

سفری به شنژن

سکانس هشتم

 بعد از صرف صبحانه ،حتی بامخالفت راسخ اندرونیم و تقلا برای ماندن بیشتر، همچون کودکی که پاهایش را به زمین می کوبد و آشفته برای یک لحظه بیشتر بودن، در آن فضا ی سبز، با ترکیب لمس پاهایم درآب وملودی طبیعت، بوی زغال و طَعم تخمه دارچینی با دادن وعده های سَرِخَرمن به درون مظلوم و پر اشتیاقم، برای برگشت مستقیم به سمت تهران، عزم را جزم کردیم و با رعایت پروتکل های خِصاصت، تحریمی و بهداشتی هزینه سفر دو روزه ما بیشتراز 400 تومان نشد و میگویم که آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است: با دوستان همسفر با دشمنان پای موبایل.

تیتراژ پایانی

این سفرنامه با هدف درگیر شدن حافظه ی حواس پنجگانه شما و با  معرفی یگانه گل انحصاری ایران در جهت شناخت و جلوگیری از انقراض این گل نجیب نوشته شده است و  تقدیم می شود به مسافر نابینای داخل مترو، هموطنی به نام سوسن .

مسافران:  سوما و شیرین

سرپرست تدارکات:  سوما

سرپرست عکاسی و فیلمبرداری:  شیرین

نویسنده : سوما

تهیه کننده: دَنگی دُنگی

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر