برنامه روز اول : حرکت از رشت و اقامت و استراحت در شیراز
تو فصل زمستان هوای جنوب و هوای خوب اون منطقه وسوسه و فکر سفر را برای ما که دنبال بهانه واسه سفر هستیم قوی تر میکنه و با توجه به پایان آزمون های ترم اول دخترم و تعطیلی چند روزدبیرستان باعث قطعی شدن سفر به عسلویه و پارسیان شد و این تور داخلی ما (3 نفرمن و همسرم و دخترم به همراه یکی از دوستانم ) اینگونه آغاز شد .
شنبه 30 دی ماه بعد از پایان آخرین آزمون ترم اول دخترم ساعت 9.30 از رشت سفرمون و شروع کردیم و این سفر با احساس سرماخوردگی دخترم استارت خورد ولی ما عاشق جاده و سفر هستیم و این موضوعات نمیتونه ما رو از تصمیمی که گرفتیم منصرف کنه و به همین علت داروهای مکمل و ویتامین و سرماخوردگی هم همراه ما در این سفر به پیشنهاد دوستمون که در این زمینه صاحب نظر بودند همراه بودند .
برای ناهار تو ساوه توقف کوتاهی کردیم و ناهار و خوردیم و دوباره جاده و متاسفانه چه جاده های با کیفیتی . برای اقامت در شیراز روز قبل سفر یک اقامتگاه و رزرو کرده بودم و با صاحب آن هماهنگ شدم که لوکیشن دقیق و برامون ارسال کرد و ما حدود ساعت 11 شب دروازه قرآن بودیم و دنبال یک رستوران که بتونیم سوپ بگیریم اما تفریبا همه جا بسته بود و بلاخره تونستیم از رستوران یک هتل که نزدیک ارگ کریم خان بود سوپ پیدا کنیم و به سمت محل اقامت که تقریبا از مرکز شهر دور بود اما بسیار تمیز و مرتب بود رسیدیم و فقط اسباب های ضروری و از ماشین آوردیم و دوش گرفتیم و خوابیدیم .
برنامه روز دوم : بندر سیراف و عسلویه
بعد از خوردن صبحانه و جمع و جور کردن وسایل به سمت عسلویه حرکت کردیم .امروز البته روز خاصی هم برای ما بود چون تولد من و دخترم بود و حس و حال سفر و برامون قشنگ تر کرده بود و کلا این سفر در واقع هدیه تولد ما به خودمون محسوب می شد .ظهر به سیراف رسیدیم باد مطبوع و البته خنکی کنار بندر می وزید و ما هم چون یک غذای آماده داشتیم تو آلاچیق های کنار ساحل ناهارمون و خوردیم و بعد یک قدمی کنار اسکله و ساحل زدیم و اون اطراف هم هیچ کس نبود و فقط قایق های بدون سرنشین بودند .
مقصد بعدی ما گوردخمه های سیراف بود که با مپ لوکیشن و پیدا کردیم ، این گورستان بین دو دره مشرف به دریا قرار دارد و در این دره قبرهای سنگی وجود دارند و در این گورستان علاوه بر گورهای مستطیل شکل که محل دفن استخوانهای مردهها بودهاند گوردخمه، چاههای آب، برجهای سنگی بلند که به برج خاموش مشهورند هم بود همزمان با ما چند گروه گردشگری تور جنوب در حال بازدید اون مکان بودند و ما از توضیحات لیدر آن ها استفاده کردیم.
بعد از سیراف به سمت عسلویه راه افتادیم و کم کم صنعنی بودن این شهر نمایان شد و چون حدود ساعت 4 رسیده بودیم سرویس های شرکت ها و اتوبوس و ... خیلی در جاده بودند و مشعل های روشن عسلویه خیلی تعدادشون بالا بود و البته هوای شهر هم خیلی آلوده بود و من هم که آثار سرماخوردگی داشتم بیشتر احساس سوزش گلو می کردم. از قبل مکانی رو رزرو نکرده بودیم و وارد شهر شدیم و از شماره هایی که تو قسمتهای مختلف شهر زده بودند به چند نفر زنگ زدیم ولی بیشتر خانه های اجاره ای خیلی قدیمی و فرسوده و کثیف بودند و ما از بین آنها یکی و که شرایط بهتری داشت و برای 2 شب رزرو کردیم.
خونه رو تحویل گرفتیم و چون شب تولد بود که نمیشد شمع فوت نکنیم پس دنبال شیرینی فروشی گشتیم و یک کیک خریدیم و به سمت پارک ساحلی عسلویه داخل شهر عسلویه رفتیم و در غروب آفتاب شمع های تولدمون و فوت کردیم و آرزو کردیم و یک کافه تو خیابان ساحلی رفتیم که غیر از ما مشتری نداشت و بعد هم که اونقدر خسته بودیم به خونه برگشتیم و دارو و بخور چاشنی این سفر و شب تولدمون بود .
برنامه روز سوم : ساحل تبن ، بنود و خلیج نایبند
صبح بعد از خوردن صبحانه برای دیدن ساحل و زیبایی های تبن باید خودمون و به کوشکنار می رسوندیم و بعد از یک جاده پر پیچ و خم به سمت ساحل رفتیم و خیلی خلوت بود قلب و پنجره خلیج فارس دو تا لوکیشنی بود که باید می دیدیم .ماشین و نزدیک موج شکنی که بود گذاشتیم و صخره کنارش و بالا رفتیم و قلب خلیج فارس و که تو همه شبکه های اجتماعی عکس و فیلمش هست و دیدیم و واقعا هم زیبا و وصف ناپذیر بود و ما هم از عکاسی در این لوکیشن سیر نمیشدیم.
اما باید به زمان بندی سفرمون توجه می کردیم تا به همه برنامه ها برسیم از اون صخره ها پایین اومدیم و جاده خاکی کنارش و پیاده رفتیم و حدود نیم ساعت پیاده روی کردیم و به ساحل های زیبا و خاصی رسیدیم اما از پنجره خلیج فارس خبری نبود و هوا هم گرم شده بود دوباره راه رفته و برگشتیم و کنار ماشین رسیدیم و هیچ فردی هم نبود که ازش بپرسیم این پنجره کجاست و با توجه به اینکه اینترنت هم اون منطقه غیر فعال بود ناامید شدیم و به سمت لوکیشن بعدی حرکت کردیم .بعد که از محلی های دوباره پرسیدیم گفتند همون صخره ها رو که بالا رفتید و قلب خلیج فارس رسیدید روی همون صخره ها باید به سمت چپ می رفتیم و به پنجره می رسیدید ما اشتباها پایین صخره ها رو رفته بودیم و البته حالا یک بهانه ای برای سفر مجدد به این منطقه داریم.
غارهای بنود در روستای چاره مبارک هستند و مثل ساحل تبن برای رسیدن به کنار ساحل دوباره جاده پر شیب و پیچ و خم و پایین رفتیم و ماشین و پارک کرده و سمت راستمون و از تپه های صخره ای بالا رفتیم و به غارها رسیدیم برای پایین رفتن یک طناب گذاشته بودند و چون آب خیلی بالا نیومده بود می تونستیم از داخل غارها بازدید کنیم که خیلی زیبا و هیجان انگیز بود حدود یک ساعتی و گشت زدیم و نشستیم و لذت بردیم و چون برنامه بعدی ما خلیج نایبند بود به سمت عسلویه و خلیج نایبند حرکت کردیم .
قبل رفتن به نایبند یک استراحتگاه محلی تو مسیر که متاسفانه اسمش و یادم نمیاد دیدیم و برای اینکه از سرویس بهداشتیش استفاده کنیم توقف کردیم و داخل رفتیم و یک فضای بزرگ و جالبی داشت که داخل حیاط چادرهایی به سبک چادرهای عشایری برپا کرده بود و دعوتمون کرد که برای استراحت اونها استفاده کنیم و حتی حمام هم داشت و ما همون جا غذامون و سفارش دادیم و در خنکای چادرش نشستیم تا غدامون آماده بشه ، یک گروه شیرازی هم حضور داشتند که با آهنگ های محلی فضا رو شاد و دوست داشتنی تر کرده بودند .بعد از خوردن غذا که البته صاحب اون استراحتگاه با ماشین رفت و از یک رستوران دیگه ای برامون آورد یک سینی چای هم با خرما و ارده مهمونمون کرد و ما هم که جون دوباره ای گرفته بودیم به سمت نایبند حرکت کردیم .
خلیج نایبند که از جاهای دیدنی عسلویه هست حدود 10 کیلومتر با عسلویه فاصله داره و ما قبل از غروب آقتاب به اون منطقه رسیدیم و ماشین و پارک کرده و در امتداد ساحل صخره ای شروع به حرکت کردیم و آنقدر زیبا بود که متوجه گذر زمان نشدیم ومسخ این همه زیبایی شده بودیم و تا تاریکی کامل در اون منطقه موندیم و لذت بردیم.
بعد از تاریکی به سمت عسلویه و محل اقامتمون برگشتیم و برای شام از غذاهای آماده که داشتیم و البته من و دخترم برای اینکه زودتر این مریضی دست از سرمون برداره دوباره بخور اوکالیپتوس و دوش آب گرم و داروهای تقویتی و آنتی بیوتیک ، بعد هم اسباب هامون و سرو سامون دادیم چون صبح باید خونه رو تحویل می دادیم و به سمت پارسیان می رفتیم .
برنامه روز چهارم : تنگه اودبه(آب دبه ) و شوتاریکو
صبح بعد از خوردن صبحانه ، وسایل و تو ماشین چیدیم و خونه و تحویل دادیم و حرکت به سمت تنگه ها. ابتدای مسیر از برنامه مپ تنگه شو تاریکو و سرچ کردم و باید خودمون و به روستای چک چک می رسوندیم بعد از اینکه تابلوی روستا رو رد کردیم مپ به ما میگفت باید سمت چپ جاده رو بریم اما هیچ تابلو یا نشانی از این موضوع نبود و ما هم به مپ اعتماد کرده و دور زدیم و سمت چپ یک خاکی و داخل رفتیم و یک مکانی رسیدیم که تو مپ پارکینگ شو تاریکو نشون می داد ، همونجا ماشین و پارک کردیم و کمی خوراکی و آب تو کوله هامون گذاشتیم و حرکت کردیم و اصلا هم مطمئن نبودیم که داریم راه درست و میریم یا نه
کمی که جلو رفتیم یک مسیر کاملا مشخص برای ورود به دره دیدیم و با توجه به اینکه همه در مورد لوله آب در این دره گفته بودند که همون و دنیال کنیم با دیدن لوله آب در دره خیالمون راحت شد که تو مسیر درستی هستیم حدود 40 دقیقه که این مسیر و جلو رفتیم به یک دوراهی رسیدیم که باید دوباره همون مسیر لوله آب و بریم که در واقع سمت چپ مسیر درست هستش برای ما حدود 2.5 طول کشید تا انتهای لوله آب و تنگه اودبه رسیدیم که با توجه به کم بارش بودن سال خیلی آب نداشت و فقط از دیواره ها بصورت آبشارهای کوچیک آب پایین می اومد و یک حوضچه کوچیک هم تشکیل شده بود که توش پر ماهی بود .
برای استراحت یک گوشه ای نشستیم که 2 نفر دیگه رسیدند و بعد آشنایی باهاشون سراغ شوتاریکو و گرفتیم که اونها هم مثل ما فقط می دونستند قبل اودبه که یک دوراهی بود باید سمت راست بریم ، بعد یک استراحت کوتاه به سمت پایین برگشتیم تا ببینیم مسیر و می تونیم پیدا کنیم که به دوراهی که رسیدیم سرو صدای یگ گروه می اومد اما نمی دیدیشون .
همسرم به دنیال جستجوی مسیر از صخره ها بالا رفت و مسیر و پیدا کرد اما مسیر خیلی سخت بود و یک ارتفاعی و از صخره باید بالا می رفتیم که هر چه تلاش کردیم نتونستیم و همسرم هم تنهایی نمی تونست ما رو بالا بکشه دیگه ناامید شده بودیم و بهش گفتیم ما منتظر می مونیم و اون بره و ببینه که دو نفر ی که دیده بودیم رسیدند و ما رو تشویق که بیاید با هم بریم و یک جوری خودمون و می رسونیم حالا که تعدامون بیشتر شده و بود و آقایون هم دو نفر دیگه به کمک آنها صخره ها را بالا رفتیم البته کلا دو تا سنگ صخره ای بزرگ و باید بالا می رفتیم و بعد اون به یک تونل سنگی تاریک رسیدیم که باید نشسته از زیرش عبور می کردیم و اسم تنگه هم به همین دلیل انتخاب شده بعد یکدفعه به یک مکان خاص و بی نهایت زیبا رسیدیم اونقدر ذوق داشتیم که قابل وصف نیست و این همه زیبایی در عکس ها غیر قابل گنجایش.
بیشتر افرادی که داخل شو تاریکو می رسیدند با شیرجه زدن تو استخرش لذتشون و تکمیل می کردند و ما که از آب می ترسیم نظاره گر لذت اونها بودیم بعد از اون استخرش یک دالان تنگ و عین سرسره داشت که حتی همسر من هم که در این موارد خیلی چالاک هستش از سر خوردن ترسید و نرفت بعد یک ساعتی اونجا موندن ، آماده برگشتن شدیم و مسیر رفته و برگشتیم و تا به ماشین رسیدیم حدود ساعت 5 بود در واقع پیاده روی از کنار ماشین تا انتهای مسیر رفت و برگشت حدود 5 ساعت زمان برد و ما حسابی خسته و له شده بودیم .
به سمت پارسیان حرکت کردیم و تو شهر که رسیدیم به یکی از شماره هایی که برای اجاره خونه نوشته بودند زنگ زدیم و رفتیم خونه و دیدیم یک خونه ویلایی با یک حیاط خوشکل که بر عکس خونه عسلویه تمیز و مرتب بود وبرای دو شب قطعی کردیم و اونقدر خسته بودیم که غذایی و که گرفته بودیم و خوردیم و کمی استراحت کردیم دیگه شب شده بود که گفتیم بریم داخل شهر پارسیان دور بزنیم و برای شام یک چیزی بخریم . تو شهر از یک مغازه ادویه فروشی یک مقدارادویه و همچنین برای صبحانه خرید کردیم و برگشتیم و شب رو هم زود خوابیدیم اما مگه سرفه و آبریزش بینی می گذاشت که بخوابم و بقیه همسفرها رو هم بی خواب کرده بودم .
برنامه روز پنجم : گردنه عشاق و ساحل مکسر و جزیره مارو
بعد از خوردن صبحانه راهی جاده ساحلی معروف پارسیان به بندر مقام شدیم و چقدر هم این جاده زیبا و دیدنی بود . گردنه عشاق توقف کردیم و خداروشکر همه جا خلوت و آرام بود و از دیدن این همه زیبایی در کنار فقر منطقه شگفت زده بودیم کلیه ساحل ها بدون هیچگونه امکاناتی بودند بعد هم به سمت ساحل مکسر رفتیم و همه جا پر از مجسمه های سنگی زیبا .دلم می خواست زمان بهمون اجازه می داد و می تونستیم یک روز حداقل از صبح تا غروب تو اون منطقه باشم و یا کمپ بزنم و طلوع خورشید و اونجا ببینم .
به سمت بندر مقام حرکت کرده و وقتی به بندر و محل حرکت قایق ها به سمت جزیره لاوان و مارو رسیدیم یک خانواده 4 نفره اصفهانی ودیدیم و با هم هماهنگ کردیم که با یک قایق به سمت مارو بریم . هزینه قایق یک میلون و هشتصد هزار تومان بود که بین ما نصف شد .حدود 35 دقیقه روی آب بودیم تا به یک جزیره رسیدیم که دور تا دورش و قایق های نظامی بودند و یکی از اونها به ما نزدیک شد و گفت اجازه نداریم که به ساحل بریم اما قایقران باهاشون صحبت کرد و گفت که ما قصد کمپ کردن نداریم و نیم ساعت توقف و بعد برمی گردیم و اونها هم به همه با این شرط اجازه ورود به جزیره رو می دادند . از اینکه چه اتفاقی افتاده بود چیزی متوجه نشدیم .ما سعی کردیم از همون نیم ساعتمون در اون جزیره استفاده کنیم و شروع به راه رفتن تو آب کنار ساحل کردیم .
در قسمت سنگی ساحل هیچ کس نبود چون میگن اون قسمت جزیره مار داره و ما هم بهش نزدیک نشدیم اما شن های سفید و آب زلال این جزیره بی نظیر بود و برای شب مانی و شنا و ریلکس کردن عالیه اما حیف که باز ما وقتش و نداشتیم و هم اجازه کمپ نمی دادند .
وقتی به بندر مقام برگشتیم بندر از تورهای گردشگری شلوغ شده بود و همه سرگردون که اجازه رفتن به جزیره مارو و نمی دادند و اونها برنامه و به لاوان تغییر داده بودند و منتظر قایق ها بودند که بتونند حرکت کنند .ناهار و یک رستوران کنار ساحل تو بندر مقام غذای دریایی سفارش دادیم که خیلی عالی بود و در آلاچیق های رستوران کمی استراحت کرده و بعد راه افتادیم و تو مسیر برگشت از جاده ساحلی غروب زیبا رو دوباره در ساحل مکسر گذروندیم و با شیرینی محلی اون منطقه و چای از خودمون پذیرایی کرده و آخرین شبمون و در این سواحل زیبا گذروندیم و با منطقه خداحافظی کردیم و تو مسیر از دکه توری که سر جاده بود دوباره شیرینی و آش و سمبوسه گرفتیم و یک نیم ساعتی و با صاحب اون دکه که یک خانم بود صحبت کردیم و اونها هم از بی امکاناتی منطقه و بی کاری جوان هاشون با توجه به صنعتی بودن منطقه گله داشتند بعد به اقامتگاهمون تو پارسیان برگشتیم و قبل رسیدن به محل اقامتمون برای ناهار فردامون خرید کردیم که در مسیر برای ناهار معطل نشیم .
روز پایان سفر
ساعت 5 صبح بیدار شدیم و وسایل و جمع و جور کرده و خونه و تحویل دادیم و حرکت کردیم و صبحانه و تو راه خوردیم و حدود ساعت 11 شیراز رسیدیم و از مپ دنبال اتوبان جدید شیراز به اصفهان بودیم که تو یک ترافیک بد افتادیم و حدود یک ساعتی معطل شدیم تا وارد اتوبان بشیم آسفالت تمیز و سالم اما بدون هیچ امکاناتی وحتی پمپ بنزین هم نبود و کل مسیرو ما نگران تموم شدن بنزینمون وبودیم ولی خداروشکر با کنترل سرعت مصرف بنزین و مدیریت کردیم تا اصفهان رسیدیم و تصمیم گرفتیم که ادامه مسیر بدیم تا جاییکه بتونیم و خوابمون نگیره ، با اینکه سخت بود اما ساعت 3 صبح ما میدان گیل رشت بودیم و این سفر و هم به پایان رسوندیم اما من که هنوز نرسیده به خونه باز دلم سفر می خواست ...
این سفرنامه دومی هستش که من برای سایت لست سکند آماده کردم و امیدوارم تونسته باشم اطلاعات مفید و ساده ای رو برای افرادی که این سبک سفر رو دوست دارند بگذارم که راحت تر بتونند برنامه ریزی های سفرهاشون و داشته باشند خوشحال میشم نظرات و انتقادات شما رو در مورد این سفرنامه داشته باشم .