خرداد ماه 1402 است و هوا نسبتا گرم. دمای هوای تونس را چک میکنم که چند درجه ای از تهران خنک تر است! با خودم میگویم آفریقا مگر نباید گرم باشد؟! با تردید یکی دوتا سوئیشرت در چمدان جا میدهم. چند ماه قبل، اولین بار که اسم تونس را شنیدم تصورم کشوری خشک و بیابانی با مردمی فقیر با مرکب شتر بود! مثل تصوری که خیلی از خارجی ها در مورد ایران دارند.
درلابلای گشت و گذار در اینستاگرام عکسهای رنگارنگی توجهم را جلب کرد که بسیار شبیه مراکش بود، اما متوجه شدم که اینجا تونس است و کاملا متفاوت با چیزی که فکر میکردم. مساله بعدی بلیط و ویزا بود. چندهفته ای درگیر پیدا کردن شماره و آدرس سفارت بودم چون اطلاعات موجود در اینترنت قدیمی بود. بالاخره شماره را پیدا کردم. خانم خوش اخلاقی جواب داد و مدارک لازم را اعلام کرد: رزرو هتل، رزرو پرواز، کارت واکسن، یک قطعه عکس و سه میلیون تومان پول نقد.
برای خرید بلیط هواپیما ارزانترین و بهترین گزینه ها ترکیش و قطر بودند که با یکدیگر یک میلیون تومان اختلاف داشتند. بلیط قطر را نفری حدود 19 میلیون تومان خریدم. حالتی را انتخاب کردم که دارای یک توقف 19 ساعته در دوحه بود تا از این فرصت برای دیدن دوحه نیز استفاده کنیم. حدودا دو ماه قبل از سفر، بصورت تلفنی از سفارت وقت گرفتم. برای گرفتن ویزا حضور همه افراد لازم نیست. فرم را در سفارت پرمیکنید و مدارک را تحویل میدهید. پاسپورت را هم به شما پس میدهند. حدود یک هفته بعد ویزا آماده شد بدون دردسر خاصی. در بازه سه ماهه با ده روز اقامت مطابق درخواستی که داده بودم. به همراه ویزا، برگه ای در مورد میزان مجاز ورود و خروج پول نقد به تونس به شما داده میشود. حتما موارد درج شده را رعایت کنید. به هنگام خروج از تونس مقدار پول همراه ما را چک کردند تا از مقدار مجاز بیشتر نباشد.
شماره تماس و آدرس سفارت تونس را مینویسم تا مثل من سردرگم نشوید: شهرک غرب-خیابان دادمان-گل افشان شمالی- کوچه دهم – پلاک 6 . تلفن: 88078243
طبق معمول ساعت پرواز صبح زود است و نیمه شب عازم فرودگاه میشویم. برخلاف تجربه پارسال، ایندفعه فرودگاه خیلی شلوغ نیست و کارها و بازرسیها به سرعت پیش میرود. به نظر میرسد کم کم سفر خارجی در حال حذف شدن از سبد خانواده هاست. کانتر قطر برای صدور کارت پرواز ویزاها را با دقت فراوان چک میکند. چند نفری ویزای تونس را چک میکنند. بلیط برگشت و دوباره ویزا. ویزای دست نویسی که برایشان در مقایسه با ویزای شینگن و امریکای سایر مسافران نامانوس است. دو چمدان کوچک ما در مقایسه با بار انبوه سایرین خودنمایی میکند. قطعا هیچ کس با 10 کیلو بار سفر یکطرفه نمیرود! بالاخره رضایت میدهند و کارت پروازها را میگیریم.
بعد از گیت گذرنامه دستگاه های خودپرداز ارز مسافرتی قرار دارند البته ما بدلیل فشردگی کارهای قبل از سفر فرصت نکرده ایم حواله ارز را بگیریم. با یک ربع تاخیر به سمت دوحه حرکت میکنیم. پرواز خوب است اما انتظارم از پذیرایی قطر بیشتر از املت سوسیس و تخم مرغ است!
زمان ترانزیت کوتاه است و سریع خودمان را به پرواز دوم میرسانیم. تعداد توریستهای تور تونس انگشت شمار است و برای اولین بار چهره تونسی ها را برانداز میکنم. شبیه مردمان جنوب اروپا هستند و تا حدودی شبیه خودمان. باز شک میکنم تونس مگر نباید افریقا باشد؟!
مقصد گیت کناری امان پایتخت اردن است. کشوری که احتمالا هیچ وقت نمیتوان با پاسپورت ایرانی ویزای توریستی آن را گرفت. خیالپردازی میکنم که ای کاش میشد یواشکی سوار آن یکی پرواز شد! 5 ساعت پرواز با کمک فیلمها و موزیکها راحتتر میگذرد. اما به هرحال پرواز پرواز است و سخت ترین بخش سفر برای من.
به تونس میرسیم. از بدخلقی و سختگیری پلیس گذرنامه تونس زیاد شنیده ام. به همین خاطر هتلها را کامل پرداخت کرده ام و شماره تلفن هتلها را جهت تماس احتمالی آماده دارم. برنامه سفر را کاملا برای همسفر توضیح میدهم تا در صورتیکه اجازه ندهند همزمان به گیت مراجعه کنیم آمادگی لازم را داشته باشد. اما همه چیز خیلی سریع و راحت پیش میرود. رزرو هتل را نگاهی می اندازد شغل مان را میپرسد و مهر ورود را میزند!
گرفتن چمدانها کمی طول میکشد، اما بالاخره پیدایشان میشود. در کنار نقاله بار با یک دختر تونسی هم کلام میشوم که از سفر کامبوج برگشته است. خونگرم و مهربان است؛ مثل تمام مردمی که در ادامه سفر میبینیم. از اوضاع ایران میپرسد و اینکه بار اول است که به تونس میاییم؟ سوال مرسومی که معمولا برای بازکردن سرصحبت از توریستها میپرسند. آخر مگر عمر انسان کفاف میدهد که به مقصد تکراری سفر کنیم؟
بنا بر توصیه ش در فرودگاه مقداری پول چنج میکنیم. در طول سفر نرخ ارز تقریبا همه جا ثابت و دارای اختلاف خیلی جزئی است. برخی صرافی ها پاسپورت میخواهند بعضی ها خیر. از فرودگاه خارج میشویم. اتوبوسی به مرکز شهر وجود ندارد. تاکسی های فرودگاه اعداد عجیبی را تا مرکز شهر میگویند. اپلیکیشن BOLT را با اینترنت فرودگاه دانلود میکنم و یک تاکسی به مبلغ 12 دینار تا هتل میگیریم. البته 2 دینار هم اضافه تر برای چمدانها میگیرد ولی با قیمت 30 دیناری که راننده تاکسی ها میگویند قابل مقایسه نیست!
واحد پول تونس دینار است هر دینار تقریبا یک سوم دلار است. جالب اینکه کلا سه اسکناس 5، 10 و 20 دیناری وجود دارد و بیشتر پولی که ردوبدل میشود سکه است. یکی دو روز اول تشخیص سکه ها که اکثرا رنگ و رورفته هستند برای ما گیج کننده است.
راننده تاکسی کمی انگلیسی میداند و تا رسیدن به هتل گپ و گفت کوتاهی با او داریم. چهره شهر نسبتا تروتمیز و سبز است. خبری از گرمای شدید نیست. هوا ابری است و بوی باران میدهد.
به هتل گلف رویال میرسیم که در نزدیکی خیابان حبیب بورقیه قرار دارد. فضای اطراف هتل و این محدوده امنیتی است و گیتهای بازرسی و مامورها همه جا هستند که احتمالا پس از حملات تروریستی سال 2015 نصب شده و هنوز پابرجا هستند. خیلی حس خوشایندی ندارد. حتی ورودی هتل هم دارای گیت است االبته که بعدا متوجه میشویم گیت ها بیشتر نمادین هستند و کسی به بوقهای متعددی که از دستگاه ها به گوش میرسد توجهی نمیکند.
هتل تمیز و قابل قبول است و پذیرش بسیار خوش اخلاقی دارد. در کل تونسی ها بسیار خونگرم و خوشرو هستند. ایرانی ها را دوست دارند و وقتی ملیتمان را میفهمند رفتار خیلی خوبی دارند که در مقایسه با رفتاری که تا به حال در سایر کشورها دیده ایم برایمان عجیب است. به جز پرسنل هتل، مردم عادی کمتر انگلیسی میدانند، زبان رسمی عربی است و بعنوان یک خارجی با شما فرانسه صحبت میکنند. چالش جدیدی که در این سفر با آن مواجه ایم.
اتاق را تحویل میگیریم و کمی استراحت میکنیم تا خستگی بیخوابی شب قبل کمتر شود. از طرف دیگر باران شدیدی میبارد و باید صبر کنیم تا باران بند بیاید. حوالی عصر بیرون میزنیم هنوز باران ادامه دارد اما بیشتر از این نمیتوان در سفر وقت تلف کرد! هوا دلپذیر و بهاری ست. در بلوار حبیب بورقیه قدم میزنیم و از میدان ساعت تا ورودی شهر قدیمی میرویم. طرفین خیابان بوتیک ها و رستورانها هستند اما نسبتا خلوت و بی مشتری. در نقاط مختلف بلوار ماشینهای ضدشورش و ماموران جای دارند که حضورشان حس متناقض امنیت همراه با ناامنی را در دلم ایجاد میکند.
بازدید از شهر قدیمی را به فردا موکول میکنیم. یکی از رستورانهای کنار خیابان را برای شام انتخاب میکنیم. منوی رستوران به عربی و فرانسه است که در روزهای بعدی به این موضوع عادت میکنیم. با ترکیبی از دانش عربی و لاتین و ایما و اشاره با گارسن غذایی به اسم بشقاب مرقاز سفارش میدهیم که حدس میزنیم کباب باشد اما در نهایت به سوسیس تبدیل میشود! حجم غذا زیاد و برای دونفرمان کافی است. قیمتها در تونس خیلی بالا نیست که با تبدیل آن به تومان لقمه از گلویتان پایین نرود! این وعده غذا حدود 15 دینار میشود. طعم غذاها خوب و آشناست و به سبک آشپزی خاورمیانه نزدیک.
هنوز باران قطع نشده است؛ در حالیکه تقریبا خیس شده ایم به امید اینکه فردا از باران خبری نباشد به هتل برمیگردیم. روز اول در تونس کمی دلگیر و بارانی و خلوت است اما خب روزهای زیادی در انتظار ماست.
روز دوم بعد از خوردن صبحانه به قصد دیدن شهر قدیمی بیرون میزنیم. هوا صاف و مطبوع است. به سمت خیابان حبیب بورقیه میرویم و به کلیسای سنت وینسنت میرسیم. این کلیسای سبک گوتیک در سال 1890 در دوران استعمار فرانسویان بنا نهاده شده است. سفارت فرانسه نیز دقیقا در سمت دیگر خیابان قرار دارد. درب ورودی در کوچه کناری قرار دارد. وارد میشویم، خلوت است و پرسنل در حال نظافت هستند. احتمالا ما اولین بازدیدکنندگان امروز هستیم. اینجا هم خبری از توضیحات انگلیسی نیست و همه چیز به زبان فرانسه و عربی است.
فضای داخلی کلیسا بزرگ و باابهت است. با تندیسهایی از بزرگان مسیحیت مانند سایر کلیساها. در قسمتی هم گنجینه های طلایی کوچکی قرار دارد.
بازدیدمان خیلی طول نمیکشد. از کلیسا خارج میشویم و از دروازه باب البحر وارد محوطه شهر قدیمی میشویم. این دروازه که دروازه فرانسه نیز نامیده میشود جداکننده بخش قدیمی و مدرن شهر است.
از پشت دروازه، شهر قدیمی که مدینه نامیده میشود با قدمت 1400 سال شروع میشود. اینجا باید نقشه را کنار گذاشت و وارد کوچه پسکوچه ها شد. مسیرها تودرتو است و جهت یابی تقریبا غیرممکن. بازار حال و هوای خوبی دارد رنگارنگ است و همه چیز در آن پیدا میشود. قیمتها نیز بد نیست و اگر اهل خرید باشید میتوان چیزهایی برای خرید پیدا کرد.
در میانه شهر قدیمی خانه های تاریخی زیادی قرار دارند که برخی هتل هستند، برخی هم برای بازدید دربهایشان باز است. بازدید از هیچ محلی ورودی ندارد اما معمولا دربانی دارد که در انتها مبلغی به دلخواه میتوانید به او پرداخت کنید.
به سمت مسجد زیتون میرویم اما بسته است و برای دیدن آن باید تا ساعت 14 صبر کنیم. قدم زنان کوچه ها را طی میکنیم و در این گشت و گذار وارد مدرسه سلیمانیه میشویم. مدرسه ای که در دوره عثمانی ساخته شده است و محل تحصیل دینی بوده است. در دوره ای بعنوان بیمارستان استفاده میشده است و در حال حاضر کاربری توریستی دارد.
سپس خانه تاریخی بایرام را میبینیم که مربوط به قرن نوزدهم میباشد و در حال حاضر یک هتل کوچک است. از قسمتهای مختلف آن دیدن میکنیم.
سپس تا انتهای شهر تاریخی میرویم و با دیدن هر درب بازی وارد میشویم. این بار خانه تاریخی حسین یا دارالحسین. معماری خانه ها همگی شبیه هستند. در دو طبقه پیرامون یک حیاط مربعی با کاشی کاریهای فراوان.
هر نقطه مدینه برای خودش دیدنی است و حال و هوای یک داستان تاریخی را دارد.
از قسمت قدیمی شهر خارج میشویم. به میدان قصبه میرسیم، جاییکه محل استقرار ادارات و سازمانهای دولتی است. در دسامبر 2010 یک جوان تونسی در اعتراض به این که پلیس مانع شده بود، بدون جواز سبزی و میوه بفروشد، خود را در مقابل شهرداری آتش زد. اینکار سرآغاز انقلاب عربی بود که پس از تقریبا یک ماه در تونس به پیروزی رسید. این میدان مهم در طول تاریخ شاهد تجمعات و وقایع مختلفی بوده است و در طول انقلاب تونس محل تحصن معترضان بوده است.
فضای باز و تمیزی است اما جاذبه خاصی ندارد. در وسط میدان نماد ملی تونس قرار دارد که در سال 1989 ساخته شده است.
ساختمان بزرگی در پشت میدان قرار دارد که وارد آن میشویم. سالن بزرگ و نسبتا مجللی است. کسی به جز ما در داخل ساختمان نیست. قصد رفتن به طبقه بالا را داریم که متوجه میشویم ساختمان اصلی شهرداری است و اجازه ورود نداریم. خارج میشویم و به شهر قدیمی برمیگردیم.
در میانه راه وارد مسجدی میشویم. معماری مساجد تقریبا یکسان است با مجموعه ای از ستونهای بلند.
در راه مسجد زیتون هستیم که کم کم باران میگیرد و به کافه ای پناه میبریم. دکوراسیون کافه قدیمی و جالب است. ترکیبی از بوی باران، عطر قهوه عربی، دودسیگار و عود فضای کافه را پر کرده است. مست این بو به مردم که اکثرا محلی هستند و دکور کافه نگاه میکنم در حالیکه به ترکیب عجیب چای نعناع و بادام زمینی مقابلم فکر میکنم. چای را مزه مزه میکنم چای نعناع که مخصوص منطقه شمال افریقا و در تونس و مراکش رایج است. نعناع طعم غالبی دارد و آجیل خیس خورده داخل چای برایم جالب است.
یک ساعتی در کافه هستیم تا باران کمتر شود. سپس بیرون میزنیم و بی هدف در کوچه ها راه میرویم از بافت قدیمی خارج میشویم و به کوچه ای میرسیم که دستفروشها در ان بساط کرده اند. همه چیز پیدا میشود و مردم مشغول خرید و چانه زنی هستند. سپس وارد بازار روز میشویم.
کمی میوه میخریم و گشتی در بازار میزنیم. تنوع میوه ها و سبریجات کم است.
برای نهار یک ساندویچی را انتخاب میکنیم و با ایما و اشاره دو مدل ساندویچ سفارش میدهیم. حجم غذاها در تونس زیاد است و معمولا کنار ساندویچ سیب زمینی سرخ کرده هم میدهند. علاقه خاصی هم به سس مایونز دارند و سس کچاپ خیلی اینجا طرفدار ندارد.
هزینه نهار حدود 15 دینار میشود که مناسب است. در کل هزینه غذا خیلی بالا نیست و درحد تهران است. بعد از نهار برای دیدن مسجد زیتون راهی میشویم . علیرغم اینکه امروز چندین بار این مسیرها را رفته ایم اما هربار گم میشویم. نقشه هم خیلی راهگشا نیست و جی پی اس در میان کوچه های سرپوشیده بدرستی تنظیم نمیشود.
بالاخره به مسجد میرسیم. برای رفتن داخل مسجد لازم است لباس پوشیده داشته باشید و فقط مسلمانها اجازه رفتن به داخل شبستان ها را دارند. قسمت زنانه کوچک است اما قسمت مردانه ابهت خاصی دارد.
این مسجد قدیمیترین مسجد شهر تونس است و 5000 متر مربع وسعت دارد. این مسجد، یکی از بزرگترین و اولین دانشگاهها در تاریخ اسلام را در برمیگیرد و بسیاری از محققان اسلامی مانند «محمد بن علی مازری» و «ابن خلدون» از دانشگاه زیتونه فارغالتحصیل شدهاند. 9 ورودی مختلف دارد و 160 ستون اصلی آن را از ویرانههای شهر قدیمی کارتاژ به این مکان انتقال دادهاند.
در رابطه با تاریخ تأسیس این مسجد، نظریهها متفاوت است؛ اما بیشتر محققان بر این باورند که قدمت آن به سال 703 میلادی برمیگردد. کبوترها آزادانه در حیاط هستند خادم مسجد با همسفر سرصحبت را باز میکند و مثل سایر تونسی ها از شنیدن ملیت ما خوشحال میشود. شاید تا به حال در هیچ کشوری این میزان علاقه و محبت به ایرانیها را ندیده ایم. مقداری نان خشک به ما میدهد تا بتوانیم با کبوترها عکسهای بهتری بگیریم و کلی هم برای این کار ذوق وشوق دارد.
از مسجد خارج میشویم ، در جلوی مسجد سرگردان هستیم و در فکر مقصد بعدی که مرد جوانی به سمت ما میاید. پیشنهاد دیدن محلی را میدهد که مشرف به شهر است. کمی مردد هستیم و روحیه محتاط ایرانی مان نمیتواند راحت به غزیبه ها اعتماد کند. بالاخره قبول میکنیم و دنبالش راه میفتیم. از کوچه پسکوچه ها میگذریم و به یک فروشگاه صنایع دستی میرسیم. به طبقه بالا میرویم. پشت بام مشرف به شهر است و از اینجا میتوان پشت بامهای رنگ و رورفته و نمای کلی شهر را دید. در چهارطرف چهار مسجد قرار دارد و به گفته مرد جوان این خانه حدود 800 سال قدمت دارد و محل زندگی یکی از بزرگان عثمانی بوده است.
در طبقه دوم تخت بسیار بزرگی قرار دارد که صاحبخانه به همراه 4 همسرش بر روی آن استراحت میکرده است! البته قانون تونس در حال حاضر تک همسری است اما در گذشته تا 4 همسر مجاز بوده است. از ساختمان خارج میشویم و مرد جوان ما را به مغازه خودش میبرد که یک عطرفروشی است. طراحی جالبی دارد و بوی انواع عطر انسان را مست میکند. عطرها را امتحان میکنیم به نظر کیفیت بدی ندارند. خرید کوچکی میکنیم و دوباره راهی کوچه ها میشویم.
مدتی روی پله های جلوی مسجد در کنار بقیه توریستهای تور آفریقا مینشینیم و عابران را نظاره میکنیم. هوا رو به تاریک شدن است و تصمیم میگیریم برای استراحت به هتل برویم.
چندساعتی است که پاهای من متورم و دردناک شده است اما سعی کرده ام توجهی به ان نکنم وقتی به هتل میرسیم متوجه عمق فاجعه میشوم! هیچ وقت از پیاده روی طولانی مدت دچار چنین مشکلی نشده ام. میترسم که دچار گزیدگی خاصی شده باشم با چند نفر مشورت میکنم و در نهایت به نظر میرسد نوعی آلرژی باشد. چند ساعتی را به انواع درمان و کمپرس یخ میگذرانم و امیدوارم که این مشکل که در روز اول سفر رخ داده صبح برطرف شده باشد.
صبح که از خواب بیدار میشوم درد و خارش پاها کمتر شده است و به نظر میرسد که رو به بهبودی است پس تصمیم میگیریم طبق برنامه پیش برویم. امروز قرار است به دیدن منطقه کارتاژها برویم. کارتاژ در واقع اولین امپراتوری در شمال افریقا بوده که توسط یک ملکه لبنانی (فنیقی ها) که به شمال افریقا مهاجرت میکند پایه گذاری میشود. کارتاژ حکومتی بسیار قدرتمند بوده اما در نهایت این تمدن باستانی پس از چندین مرحله جنگ توسط رومی ها نابود میشود.
سپس رومی ها شهر خود را بر روی بقایای کارتاژ میسارند. در واقع چیزی که امروزه میبینیم بیشتر بقایای شهر رومی است تا کارتاژها. به ایستگاه تراموا که در نزدیکی میدان ساعت است میرویم. قیمت بلیط نفری 2.5 دینار است و دارای فرست کلاس و معمولی است. فروشنده ها بصورت خودکار به توریستها بلیط فرست کلاس را میدهند. داخل واگن البته نشانی از فرست کلاسی ندارد!
حدودا نیم ساعت در راه هستیم و مسیر زیبایی را از روی دریاچه طی میکنیم. این تراموا در دوره فرانسویها و برای تردد بین شهر و ویلاهای این منطقه زیبا ساخته شده است. در ایستگاه کارتاژ هانیبال پیاده میشویم و به سمت موزه ملی میرویم. بلیط را به قیمت 12 دینار میخریم که شامل تمامی سایتهای تاریخی میشود. داخل موزه سرستونها، بقایای کاخها، بقایای موزاییکهای رومی و ... قابل دیدن است.
جالب ترین بخش برای من موزاییکهای رومی است که به رومن کارپت معروف هستند. هنر ممتاز آن دوران ، که در واقع کف بناها و جاده ها با سنگهای بسیار ریز پوشانده میشده و هر قسمت دارای یک نقشه و طرح مشخص بوده است. طرحها واقعا زیبا هستند و جالب اینکه در این هنر از هیچ رنگی استفاده نمیشده و رنگ بندیها طبیعی و از خود سنگ هاست.
بعد از خروج از موزه قصد رفتن به آمفی تیاتر را داریم. کارتاژ دارای بخشهای مختلفی است که پیاده حدود 20 دقیقه بین بخشهای مختلف فاصله است. ما تصمیم داشتیم این منطقه را پیاده بگردیم اما هوا گرم است و از طرفی نگران وضعیت پاهایم هستم. پس با یک راننده تاکسی صحبت میکنیم و قرار میشود به مبلغ 100 دینار، 2.5 ساعت در اختیار ما باشد و بخشهای مختلف را به ما نشان دهد.
به آمفی تیاتر میرویم که محل جنگ گلادیاتورها بوده است. البته تقریبا خرابه است و چیزی از آن باقی نمانده است. سپس از موزه کوچکی دیدن میکنیم و در ادامه به مهمترین قسمت یعنی حمامهای رومی که زیباترین و سالمترین قسمت کارتاژ است، میرویم.
این مجموعه با چشم انداز زیبایی که به دریا دارد شامل بخشهای مختلفی مانند حمامها و باشگاه ورزشی بوده است. متاسفانه اکثر بخشها تخریب شده است اما برخی ستونها و بقایایی از اتاقها همچنان پابرجاست.
سپس به تیاتر رومی میرویم که محل نمایش و سرگرمی بوده است. ورود به تئاتر همانا و اولین نشانه های خارش و تورم همانا. هرجا شیر آب میبینیم آب خنکی بر روی پاهایم میریزم تا علائم ان تشدید نشود.
پس از دیدن خرابه های کارتاژ به دیدن قبرستان امریکایی های شمال افریقا میرویم. در این محل سربازهای امریکایی که در کشورهای این منطقه در طی جنگ ها کشته شده اند دفن هستند.
سپس به سمت روستای سیدی بوسعید میرویم. راننده در میانه راه توقف میکند تا در کنار مسجد جدید نیز عکسی بگیریم. مسجد سفیدرنگ و بزرگی است.
به روستا میرسیم و در ابتدای بازار پیاده میشویم و از راننده خداحافظی میکنیم. سیدی بوسعید زیباست و حس خوبی دارد. محو زیبایی آن میشوم. میگویند اولین بار فردی به نام سیدی بوسعید خانه ای به رنگ آبی و سفید در این روستا میسازد و پس از آن این رویه ادامه پیدا میکند.
قسمت اصلی روستا مرتفع و مشرف به اسکله و دریاست. در خیابان اصلی قدم میزنیم و تا انتهای مسیر میرویم اما درد پاهایم بیشتر شده است و سعی میکنم خیلی راه نروم. دلم یک گردش اساسی میخواهد اما ترجیح میدهم احتیاط کنم.
برای نهار رستورانی را انتخاب میکنیم و در تراس مینشینیم. سالاد تونسی سفارش میدهیم و کوسکوس که غذای سنتی شمال افریقاست. سالاد همان سالاد شیرازی خودمان است با تن ماهی. کلا تونسی ها علاقه خاصی به تن ماهی دارند!
کوسکوس شامل بلغور و انواع گوشت و سبزیجات است ما نوع میکس را سفارش میدهیم که شامل مرغ ، گوشت گوسفند، سوسیس و... است. طعم غذا خوب است اما من برنج را ترجیح میدهم . هزینه نهار 47 دینار میشود که با توجه به گرانتر بودن هزینه ها در مناطق توریستی، منطقی است.
مدتی در رستوران استراحت میکنیم و از هوا و منظره زیبا لذت میبریم. سیدی بو سعید را دوست دارم و حس خیلی خوشایندی در من ایجاد کرده است. پس از نهار به سمت میدان اصلی برمیگردیم و در مسیر از یک خانه تاریخی دیدن میکنیم که ورودی آن 5 دینار است. خانه در اواخر قرن 17 م ساخته شده است و دارای بخشهای مختلفی است.
پس از گذشتن از محوطه جلویی به حیاط پشتی میرسیم که پیرامون حیاط چند اتاق است که شامل کتابخانه و.. است.
در قسمت اصلی در طبقه دوم نمازخانه قرار دارد و در طبقه بالاتر اتاق خوابها، اتاق مهمان، اتاق کار و سایر بخشها مانند آشپزخانه و ... . البته فضاها تقریبا کوچک هستند.
در نهایت به پشت بام میرویم و از پشت بام خانه برای آخرین بار روستای آبی و سفید را نظاره میکنیم.
سپس عازم ایستگاه راه آهن میشویم و با روستای زیبای آبی و سفید خداحافظی میکنیم.
نیم ساعت بعد به تونس میرسیم. تورم پایم بیشتر شده و به سختی تا هتل پیاده میروم. دوباره مشغول کمپرس یخ و حساسیت زدایی میشوم! معلوم نیست این مشکل عجیب تا روز چندم قرار است همراهمان باشد!
روز آخر در تونس است و قرار است با توری که قبلا بصورت آنلاین رزرو کرده ام به گردش یک روزه ای برویم. مقصد دو سایت تاریخی دوگا و بولا هستند که با تونس فاصله دارند. برای رسیدن به این دو محل بصورت شخصی باید چندین بار اتوبوس عوض کنیم و بخشی را با تاکسی برویم. پس تصمیم میگیریم این منطقه را با گروه برویم و البته وجود لیدر و توضیحاتی که میدهد هم دلیل بسیار مهمتری است. سر ساعت در محل قرار حاضر میشویم. همسفران ما یک زوج میانسال فرانسوی و یک خانم امریکایی است که چند سال پیش سفری به ایران داشته است. وقتی از ملیت ما باخبر میشوند رفتار جالبی دارند که برای ما تازگی دارد. ظاهرا دیگر خارجی ها مردم ایران را تروریست نمیدانند! در مورد وضعیت ایران میپرسند و برایشان جالب است که ما آزادانه به سفر خارجی آمده ایم!
لیدرمان شکیب نام دارد و لهجه انگلیسی خوبی دارد. در طول مسیر کمی در مورد تونس توضیح میدهد. حدود دو ساعتی در راه هستیم و به شهر تاریخی دوگا میرسیم. دوگا یا توگا ابتدا یک سکونتگاه بربرها بوده است. سپس رومیها در این محل شهر رومی خود را ساخته اند و از ان زمان تا اوایل قرن بیستم انسانها در این محل سکونت داشته اند. محوطه باستانی فعلی ۶۵ هکتار را پوشش میدهد. یونسکو دوگا را در سال ۱۹۹۷ بهعنوان میراث جهانی معرفی کرد و این سایت تاریخی «سالمترین شهر رومی در شمال آفریقا» است.
ابتدا از آمفی تیاتر دیدن میکنیم که محلی برای برگزاری جشن ها و مراسم بوده است که بسیار سالم و دست نخورده است.
سپس به سمت معبد زیبای خدای ژوپیتر میرویم که ستونهای بلند آن ابهت خاصی به بنا داده است.
از مسیرهای رومی که همگی در گذشته با موزاییکهای زیبا پوشانده بوده اند عبور میکنیم و بخشهای مختلفی مانند بازار، انبار و ... را میبینیم.
سپس برای نهار در محلی توقف میکنیم و چند نفر دیگر نیز به ما می پیوندند. تقریبا تمام مدت نهار در حال پاسخ دادن به کنجکاوی بقیه در مورد ایران هستیم! پس از نهار به سایت تاریخی بولا میرویم. بولا بیشتر حالت مسکونی دارد و خانه بزرگان در این قسمت بوده است. خانه ها دوطبقه هستند. یک زیرزمین که ستونهای آنها هنوز پابرجاست و موزاییکهای کف خانه ها خودنمایی میکنند و طبقه اول که تقریبا تخریب شده است و چیزی از آن نمانده است.
از بخشهای مختلف دیدن میکنیم و نهایتا به سمت تونس حرکت میکنیم. حدود 6 عصر است که به تونس میرسیم و برای استراحت به هتل میرویم. خوشبختانه امروز خبری از حساسیت نیست. از انجاکه هنوز فرصت نکرده ایم برای پیاده روی شبانه به خیابان معروف حبیب بورقیه برویم، پس از دوسه ساعت استراحت تصمیم میگیریم به کشف شبانه شهر برویم. آخر هفته است اما برخلاف تصور من خیابان نسبتا خلوت و سوت و کور است و به نظر میرسد زندگی شبانه در تونس خیلی رنگ و بویی ندارد. در رستورانی محلی شام میخوریم که شامل استیک و بلغور به قیمت 20 دینار است که طعم خوبی دارد. بعد از شام برای آخرین بار در بلوار بورقیه پیاده روی میکنیم و من که خیلی از فضای این قسمت خوشم نیامده است، فکر میکنم که احتمالا بهتر بود هتل را در داخل شهر قدیمی میگرفتم.
روز پنجم سفر است، زمان ترک پایتخت رسیده است. بعد از خوردن صبحانه، از طریق اپلیکیشن بولت تاکسی میگیریم و عازم ترمینال میشویم تا با اتوبوس به شهر حمامات برویم. قیمت بلیط حدود 5 دینار و در محل قابل خریداری است.
حمامات یک شهر ساحلی در شرق تونس است که تصمیم داریم یک شب در آنجا استراحت کنیم. حدود یک ساعت در راه هستیم. از مرکز شهر تا هتل راه زیادی نیست. پیاده به سمت هتل میرویم و از ویلاهای زیبای مسیر لذت میبریم. هتل بل ازور بزرگ و زیباست و در عین حال نسبت به سایر هتلهای ساحلی قیمت مناسبی دارد. ما یک اتاق دوتخته روبه دریا رزرو کرده ایم اما اتاق ما را به سوئیت ارتقا داده اند که خبر خوبی است.
دستبندی به دستمان میبندند تا مشخص باشد حق استفاده از چه امکاناتی را داریم. وسایل را در اتاق میگذاریم و برای نهار به رستوران میرویم. نهار مفصل و راضی کننده است وشامل انواع پیش غذاها، غذاهای تونسی و ملل است. تنوع و طعم غذاها خوب است. پس از نهار گشتی در هتل میزنیم و از هوای خوب و استخر استفاده میکنیم.
با غروب آفتاب کم کم هوا خنک و اطراف استخر خلوت میشود. هوا که تاریک میشود کمی در کنار دریا مینشینیم و به صدای پرابهت آن در شب گوش میدهیم. من عاشق دریا هستم و در عین حال از آن میترسم. به نظرم زیباترین و عجیب ترین جاذبه طبیعت دریاست.
برای شام به رستوران میرویم غذاها با نهار متفاوت است و در کل قابل قبول است. پس از شام سری به کافه های هتل میزنیم در یکی موسیقی راک در حال اجراست و دیگری موسیقی سنتی. سنتی را انتخاب میکنیم و یکی دو ساعتی را در کافه هستیم. صبح گشتی در فضای سبز هتل میزنیم و از باد خنک صبحگاهی و سکوت لذت میبریم. صبحانه هتل هم خوب است.
هتل دارای برنامه هایی مانند ورزش گروهی و ... نیز هست اما زمان حضور ما کم است و فرصت استفاده نیست. ظهر تاکسی میگیریم و عازم مقصد بعدی میشویم شاید بد نبود که یک شب بیشتر در حمامات میماندیم.
از حمامات با ونهایی که لویاژ نام دارد به قیمت نقری 8 دینار عازم سوسه میشویم. راننده انگلیسی نمیداند و با ورود به سوسه متوجه میشویم که دیگر باید انگلیسی صحبت کردن را فراموش کنیم! فرانسه و عربی تنها زبانهایی هستند که اینجا بکار میایند. از ترمینال خارج میشویم و بدنبال تاکسی هستیم تا ما رابه هتل ببرد. با ایما و اشاره با راننده صحبت میکنیم. راننده ونی که ما را از حمامات آورده است دنبالمان امده است تا مطمئن شود به سلامت تاکسی میگیریم و مقصد را با راننده تاکسی چک میکند. تونسی ها مهربان و خونگرم هستند و این چندمین بار است که این رفتار را میبینیم. تاکسی ها معمولا تاکسیمتر را روشن میکنند و قیمتها منطقی است اما گهگاه راننده متقلب هم پیدا میشود.
به هتل پاریس میرسیم! هتلی کوچک و اقتصادی در کنار قلعه تاریخی شهر. ورودی خیابان تا درب هتل در امتداد دیوار قدیمی است و حال و هوای فیلمهای تاریخی را دارد. پس از گپی کوتاه با پذیرش که پسر جوانی است اتاق را تحویل میگیریم. به همه سوالهای من در مورد نحوه تردد به شهرهای اطراف با حوصله پاسخ میدهد. همیشه در هتلهای اقتصادی و هاستلها حس بهتری دارم و راحتتر میتوانم با مسافرها و پرسنل هتل معاشرت کنم اما هتلهای مجلل مرا معذب میکنند. اتاق کوچک است و چمدانها را در کمد جا میدهیم. سوسه نسبت به بقیه شهرهای تونس خنک است. لباس گرمتری میپوشیم و عازم کشف شهر میشویم.
برای نهار به دو عدد ساندویچ قناعت میکنیم که زمان بیشتری برای گشت و گذار داشته باشیم. البته انصافا فست فودها در تونس از نظر طعم و حجم با ایران برابری میکنند و بسیار خوشمزه و ارزان هستند و همواره در کنارشان سیب زمینی سرخ کرده هم سرو میشود. در همان نزدیکی قلعه اصلی شهر قرار دارد. بلیط قلعه رباط 7 دینار است. تعداد بازدیدکنندگان خیلی زیاد نیست و راهنمای قلعه توضیحاتی میدهد. این قلعه در قرن هشتم بنا شده و در قرن نهم به شکل امروزی آن بازسازی شده است.
قلعه دارای دوطبقه است با چهار برج نگهبانی مشرف به چهار طرف. طبقه اول اتاقهایی است که محل اقامت سربازان بوده است. در طبقه دوم نمازخانه قرار دارد. گشتی در قلعه که نسبتا بزرگ است میزنیم و از برج بالا میرویم. باد خنکی میاید و به سختی میتوان روی پا بند شد. شهر را از بالا نظاره میکنم. خانه ها که همگی یکی دو طبقه هستند و نشانی از برجها در این شهر نیست.
از قلعه که خارج میشویم مسجد جامع الکبیر در جلوی ماست اما زمان بازدید توریستها از مسجد تمام شده است. مساجد در تونس تنها در ساعات محدودی برای بازدید توریستهای غیرمسلمان باز هستند اما مسلمانان میتوانند در هر ساعتی و رایگان وارد شوند. درب نیمه باز است تصمیم میگیرم شانسم را امتحان کنم و وارد میشوم. یک روحانی با خانمی در حال گفتگوست. اشاره میکند که زمان بازدید نیست و من با صدای بلند سلام میکنم که اشاره میکند بیا داخل.
حیاط مسجد
از کنارشان رد میشوم و چهره مرا برانداز میکنند سعی میکنم خیلی نزدیکشان نشوم تا سرصحبت باز نشود. احتمالا برایشان عجیب است که مسلمان باشی و عربی ندانی! موضوع خط و زبان در تونس تناقض عجیب و جالبی است و چندین بار باعث تعجب دیگران میشود که ما تمام کلمات را صحیح میخوانیم اما متوجه نمیشویم! البته وقتی با تونسی ها همکلام میشویم متوجه میشویم که عربی آنها با عربی خلیخ فارس متفاوت است و بقایای زبان بربرها و فرانسوی در زبانشان وجود دارد. به گفته خودشان، آنها هم عربی قران را کاملا متوجه نمیشوند.
گشتی در حیاط مسجد میزنیم. معماری مساجد طوری است که از داخل حیاط کاملا داخل شبستان مشخص است و نیازی به داخل رفتن نیست. مسجد تاریخی که در قرن نهم میلادی ساخته شده است. دارای یک حیاط مستطیل شکل است که شبستان پیرامون آن قرار دارد.
از مسجد خارج میشویم و مشغول کشف شهر قدیم میشویم. کوچه های باریک و قدیمی، بازارچه ها، بچه هایی که مشغول بازی هستند، خانه هایی که اکثرا درشان باز است و پرده ای از آن آویزان است. سوسه را دوست دارم اینجا خبری از ماشینهای پلیس و گارد ویژه نیست و مدینه حس قدم زدن در یک داستان تاریخی را دارد.
وقتی که حسابی خسته شده ایم و تقریبا کل شهر قدیمی را گز کرده ایم، در میانه بازار کافه رنگی را میبینیم و وارد میشویم. نسبتا خلوت است به طبقه دوم میرویم و در فضای سنتی آن مینشینیم. چند نوجوان سربه هوا کافه را اداره میکنند مدتی طول میکشد و کسی برای گرفتن سفارش نمیاید خودمان پایین میرویم! چای تونسی سفارش میدهیم و قهوه عربی.
قیمت ها نسبت به سایر کافه ها بالاست و فاکتور 20 دینار میشود. یکی از پسرها میگوید که قهوه را مادربزرگ خودش رست و آسیاب کرده است و در جای دیگری پیدا نمیشود. انصافا قهوه عالی است اما متاسفانه مثل سایر قهوه های اینجا بیش از حد شیرین است. در کنار چای تونسی شیرینی قرار دارد که شبیه شیرینی خرمایی خودمان است.
عجیب است که کافه به این زیبایی خیلی شلوغ نیست. تجربه این چند روز نشان میدهد که تونسی ها خیلی اهل کافه و رستوران نیستند.بیرون که میاییم هوا نسبتا تاریک شده است بازار تعطیل شده و شهر خلوت است اما ناامنی حس نمیشود. پیاده تا هتل میرویم و سعی میکنم حال و هوای خوب سوسه را درگوشه ای از قلبم نگهدارم. شب متوجه میشویم که چند تکه لباس را در کمد هتل حمامات جاگذاشته ایم! به هتل ایمیل میزنم و قرار میشود که خبر بدهند.
روز بعد عازم ترمینال لویاژها میشویم تا به کلوسئوم بزرگ ال جم برویم. بلیط را از دکه ای که در ترمینال است میخریم و ماشین که پر میشود راه میفتیم. یک ساعتی در مسیر هستیم. جاده ها خوب است و رانندگیها معقول.
از ترمینال ال جم تا کلوسئوم ده دقیقه ای پیاده راه است. شهر نسبتا خلوت است. برای رفتن به کلوسئوم نیازی به جهت یابی نیست و این بنای عظیم تقریبا از همه جای شهر دیده میشود. به کلوسئوم میرسیم که ابهت عجیبی دارد. کمی در اطرافش میچرخیم و سپس بلیط به قیمت 12 دینار میخریم و وارد میشویم.
گشتی در سکوها میزنیم و جنگ گلادیاتورها را تصور میکنم. از بخشهای مختلف دیدن میکنیم که بسیار بزرگ و با ابهت است. سری به زیرزمین نیز میزنیم. محلی که حیوانات در ان نگهداری میشدند و از بخشهایی آسانسور مانند به میدان نبرد آورده میشدند.
این استادیوم ظرفیت 30هزار نفر را داشته است و برای سرگرمی حاکمان و مردم، زندانیها مجبور بودند تا پای مرگ با حیوانات وحشی مبارزه کنند. کلوسئوم شکوه خاصی دارد و دوست دارم ساعتها در آنجا بمانم. تاریخ همیشه مرا مسخ میکند. قدرت طلبی انسان ها تا کجا میتواند ادامه داشته باشد که برای لذت و تفریح چنین بناها و چنین مراسمی را برگزار میکردند!
برای نهار تصمیم میگیریم پیتزای تونس را هم امتحان کنیم. وقتی بر روی پیتزا تزئین تن ماهی را میبینیم خیلی تعجب نمیکنیم. جالب اینکه صاحب رستوران تنها نفر از ابتدا تا انتهای سفر است که ملیت ما را درست حدس میزند!
تصمیم داریم به قیروان برویم اما لویاژی از ال جم به قیروان وجود ندارد و باید تاکسی بگیریم. از طرفی تا زمان رسیدن ما به قیروان احتمالا ساعت بازدید برخی اماکن تمام خواهد شد پس برنامه را به روز دیگری منتقل میکنیم و به سوسه برمیگردیم. شاید بهتر بود اول به قیروان میرفتیم و سپس به ال جم که تا عصر باز میباشد.
به سوسه که میرسیم باران گرفته است هوا دلنشین است و از ترمینال تا موزه باستان شناسی را پیاده میرویم. در میانه راه وارد قبرستانی میشویم. سنگ قبرها دارای اسم و مشخصات است و تزئینات زیبایی دارد. زیر باران باید رفت چترها را باید بست.
ورودی نفری 10 دینار است. موزه شهر سوسه دومین موزه مهم تونس پس از موزه باردو است. موزه باردو مدتی است که تعطیل است و ظاهرا مشکل آن وجود درب مشترک با یک سازمان سیاسی است!
موزاییکهای داخل موزه خیلی جذاب هستند است و اگر افسانه ها و داستانهای روم باستان را بدانیم قطعا جذابتر هم خواهد شد. حدودا دو ساعتی در موزه هستیم. موزه متفاوتی است. موزاییک ها در دوره رومن ها ، نقش غالب شهرها و حتی جاده ها بوده اند و بسیار زیبا و تامل برانگیز هستند.
موزه بخشی از کاخ حکومتی تاریخی است. هوا که آفتابی میشود گشتی هم در حیاط و فضای داخل قصر میزنیم که البته تنها بخش کوچکی قابل دسترس است.
از موزه که خارج میشویم برای اولین و آخرین بار در تونس یک گروه ایرانی میبینیم که با تور یکی از آژانسهای معروف آمده اند. از اینکه ما بدون تور و تنهایی سفر کرده ایم خیلی تعجب میکنند و وقتی در مورد ویزا میپرسند و میگویم گرفتن ویزا تنها 5 روز طول کشید و خیلی راحت بود حس میکنم لیدرشان قصد کشتن مرا دارد!
شروع سفر انفرادی همیشه با ترس و ریسکهایی همراه است اما بهترین فرصت تجربه کردن است. سفر مرا بزرگ کرده است. پس نباید ترسید.در طول مسیر مغازه سوغاتی فروشی را میبینیم و با تشویق صاحب مغازه وارد میشویم. طبق معمول همسفر انتخاب یادگاری سفر را به من میسپرد و مشغول صحبت با پیرمرد فروشنده میشود. جالب اینکه در این چند روز دانش محدود عربی که در مدرسه آموخته ایم از لایه های زیرین ذهنمان بیرون آمده است و جای انگلیسی را گرفته است.
یک دیوارکوب سفالی که شبیه درب هست را به قیمت 10 دینار انتخاب میکنم. دربها در تونس مثل مراکش یکی از نمادهای این کشور هستند رنگی و زیبا با تزئینات دلنشین. به سمت هتل میرویم و دوباره در پیچ کوچه ها گم میشویم. دلم میخواهد بدون هدف در کوچه ها پرسه بزنم و تونس قدیمی را لمس کنم.
به هتل میرسیم و کمی استراحت میکنیم. برای شام بیرون میزنیم و به کنار اسکله میرویم شهر سوت و کور است و اینجا هم خبری از زندگی شبانه نیست.
تصمیم میگیریم در رستوران طبقه اول هتل شام بخوریم که انتخاب بسیار خوبی است. خوشمزه ترین غذا در این رستوران در انتظار ماست. خوراکی از سبزیجات و گوشت بره که بسیار لذیذ است. قیمت غذای محلی در رستورانهای متوسط که همراه با پیش غذا و چای است در حدود 40 دینار است.
از هتل حمامات ایمیل آمده است که لباسها پیدا شده و در پذیرش است. هماهنگی برای ارسال لباسها سخت است پس تصمیم میگیریم روز آخر برای گرفتن لباسها به حمامات برگردیم.
صبح با مترو که در کنار اسکله قرار دارد عازم شهر مناستیر میشویم. قیمت بلیط نفری 1 دینار است. مترو تمیز و سریع است و یک ساعتی در راه هستیم. به مناستیر میرسیم که شهر گرمی است. پیاده به سمت مرکز شهر میرویم.
معروف ترین محل دیدنی مناستیر قلعه آن و مقبره حبیب بورقیه است. حبیب بورقیه نخستین رئیس جمهور تونس بوده است که نقش مهمی در کسب استقلال از فرانسه داشته است و برای مردم تونس بسیار قابل احترام است.
ابتدا به مقبره حبیب بورقیه میرویم که نسبتا کوچک و ساده است. در اتاق کوچکی برخی از عکسها و لوازم شخصی او قرار دارد و مقبره وی که در وسط ساختمان است.
سپس به سمت قلعه بزرگ شهر میرویم.
این قلعه که بخشی از قلعه ساحلی رباط به شمار می آید، تنها بخشی است که تاکنون سالم باقی مانده است. این قلعه در مقابل بندرگاه موناستیر قرار گرفته است و زمانی به عنوان دژ دفاعی کاربرد داشته است. داخل قلعه بزرگ و باعظمت است.
از بخشها و طبقات مختلف قلعه دیدن میکنیم و از برج قلعه نیز بالا میرویم و نمای زیبایی از شهر و دریا را میبینیم.
سپس با مترو به سمت شهر مهدیه میرویم. وجود مترو بین شهری پدیده جالبی است که در جای دیگری ندیده ام. البته مسیر حرکت روی زمین است. مهدیه پایتخت امپراتوری فاطمی در شمال آفریقا بوده است. فاطمیان که دودمانی شیعه بودند شهر مهدیه را که به نام مهدی، خلیفه عبیدالله المهدی نامیده شده ، در سال ۹۰۹ میلادی بنیاد کردند.
از ایستگاه مترو خارج میشویم و به سمت مرکز شهر میرویم. در طول مسیر رستورانهای خوبی قرار دارد که یکی از آنها را برای نهار انتخاب میکنیم.
سپس به سمت مرکزی شهر میرسیم ابتدا کمی در امتداد بازار حرکت میکنیم که سنتی و پرهیاهوست. حمام های عمومی انگار در تونس هنوز طرفدار دارند و مانند سایر شهرها اینجا هم دیده میشوند.
و سپس تصمیم میگیریم به کنار ساحل برویم. مهدیه شهر عجیبی است و فضای خاصی دارد. در امتداد ساحل قبرستانی گسترده شده است با قبرهایی سفید. تصویری زیبا و در عین حال حزن انگیز که در گوشه ای از ذهن من حک شده است. شهری که مشابهی ندارد. در امتداد ساحل بخشهایی از دیوار تاریخی نیز باقیمانده است و چهره خاصی به خط ساحلی داده است.
از لابلای سنگ قبرهای سفید و کنار فانوس دریایی عبور میکنیم. گهگاه ماشین یا موتوری رد میشود و سکوت عجیب فضا را برهم میزند. پیاده تا تیزترین نقطه روی نقشه که شاخ افریقا نام دارد میرویم. انگار اینجا باید دنیا به پایان برسد اما خیلی تفاوتی با سایر مناظر ندارد.
در مسیر برگشت به داخل شهر و کوچه پسکوچه ها برمیگردیم. وارد بازار میشویم. کمی سردرد دارم در کافه ای رنگی مینشینیم تا قهوه ای بخوریم. متاسفانه در تونس چای سیاه وجود ندارد مگر در هتلها و چای فقط چای سبز و آن هم بصورت دمنوش نعناس که خیلی به ذائقه من خوش نیامده است. قهوه هم قهوه عربی است که طعم خوبی دارد اما خیلی خیلی شیرینش میکنند که باز هم مورد علاقه من نیست. اما غذاها خوب است. طعم ها و ادویه ها به اندازه است و آشنا.
کاپوچینو سفارش میدهم به امید اینکه قهوه خوبی بخورم اما چیزی که جلوی من قرار میگیرد کافه گلاسه است! با تعجب میپرسم که این کاپوچینوس و پاسخ مثبت میگیرم! این هم یکمی دیگر از غافلگیری های سفر است.
با همسفر در مورد تونس حرف میزنیم و اینکه تا به اینجا ما را شگفت زده کرده است و فراتر از تصور ما بوده است و خیلی راحتتر و کم چالش تر از چیزی که خودمان را برایش آماده کرده بودیم.
در مسیر برگشت سری به کوچه ها میزنیم که مردم محلی در حال رفت و آمد هستند با دیدن ما معمولا لبخند میزنند و سلام میکنند. سپس وارد بازار میشویم و به مغازه ها سرک میکشیم که بیشتر کارگاه های ابریشم بافی هستند. شال ، پتو و... میبافند قیمتها نسبتا بالاست و کاربردی هم برای ما ندارد اما مغازه دارها نسبتا سمج هستند گرچه معمولا صحبت ما پس از چند دقیقه به موضوعات سیاسی و نحوه پوشش مردم در ایران و ... ختم میشود.
مهدیه از آن شهرهایی است که حس خیلی خوبی به من داده است. دوست دارم دوباره مسیر قبرستان ساحلی را قدم بزنم. ساعتی کنار ساحل بنشینم و دریا را نظاره کنم. اما فرصتی نیست و تا سوسه 2-3 ساعتی راه داریم. در نهایت از شهر دل میکنیم و با مترو به سوسه برمیگردیم. مسیر برگشت طولانی و خسته کننده است. حدود 10 شب به هتل میرسیم و بیهوش میشویم.
روز آخر سفر است و باید به قیروان برویم. مذهبی ترین شهر تونس و نخستین شهری است که مسلمانان در سال ۶۷۰ میلادی در تونس بنا نهادند و کل شهر در آثار میراث جهانی یونسکو ثبت شده است. قیروان در واقع همان کاروان است و چون این شهر بر سر کاروانهای زیادی بوده این لقب را به آن دادهاند. ساخت و بنیانگذاری این شهر را به کاروانی از خراسانیان نسبت میدهند. با لویاژ راهی میشویم و به شهر میرسیم. اینجا تقریبا همه خانمها محجبه هستند با لباسهای بلند.
بصورت کلی درتونس به جز محدوده حمامات، در سایر شهرها پوشش مردم محتاطانه است. مردها به ندرت شلوارک میپوشند و خانمها نیز شلوارک یا دامن کوتاه و لباسهای باز نمیپوشند. گرچه پوشش آزاد است اما عرف جامعه اینگونه است. پس اگر بعنوان توریست به تونس آمدید این موضوع را در نظر بگیرید تا معذب نشوید.
به سمت مسجد آرایشگر میرویم. ورودی مسجد 12 دینار است که بلیط آن با مسجد جامع مشترک است. البته برای مسلمانان رایگان است. مسجدی که بنابر روایات آرایشگر پیامبر اسلام در این محل دفن شده است. این مجتمع شامل یک مقبره، مسجد و مدرسه می شود و بین سالهای ۱۶۲۹ و ۱۶۹۲ میلادی بر روی آرامگاه یکی از اصحاب پیامبر که در سال ۶۸۵ میلادی درگذشت، ساخته شده است.
این مجموعه برای کاشی های شگفت انگیزش شهرت دارد، که بیشتر آن ها متعلق به قرن نوزدهم می باشد. در قسمتی که مقبره قرار دارد فقط مسلمانها اجازه ورود دارند اما بازدید از سایر بخشها برای همه آزاد است. برای بازدید از مساجد لازم است لباس پوشیده باشد و شالی بر روی سر بیندازید البته خیلی سختگیری نمیشود مگر برای ورود برای شبستان اصلی.
سپس به سمت حوضهای اغلابید میرویم که جزئی از سیستم آبیاری قیروان در گذشته بوده اند. آب از کوهستان سرازیر شده و از طریق کانالهایی هدایت شده و در تعداد زیادی از این حوضها ذخیره میشده است. امروزه تنها تعداد اندکی از آنها باقی مانده است.
برخلاف روزهای قبل هوا خیلی گرم است و نمیشود خیلی پیاده روی کرد. تاکسی میگیریم و با کلی ایما و اشاره به راننده میفهمانیم که ما را به مسجد جامع برساند.
مسجد جامع قیروان یکی از مهم ترین مساجد کشور تونس است که با نام مسجد عقبه بن نافع نیز شناخته می شود. تاریخ ساخت آن به سال ۶۷۰ میلادی (۵۰ هجری قمری) باز می گردد. در واقع تاریخ ساخت این مسجد به زمان احداث این شهر قدیمی باز می گردد و می توان آن را یکی از قدیمی ترین مساجد جهان شناخت.
سنگ ها و ستون های این مسجد از مناطق مختلف تونس جمع آوری شده و از بقایای آثار رومی ها و بیزانس ها می باشد.
شبستان زنانه کوچک است و چیز خاصی ندارد اما قسمت مردانه با ابهت است. همسفر طبق معمول مشغول گفتگو با روحانیون دینی و افزایش اطلاعات عمومی است! در این بین گشتی در حیاط میزنم و زوایای مختلف آن را میبینم.
در بافت تاریخی قدم میزنیم و در هرنقطه از شهر میتوان یک مسجد را دید.
سپس به سمت مسجد سه درب میرویم که ساعت بازدید آن تمام شده و تعطیل است. این مسجد از قدیمی ترین ساختمانهای شهر است و در سال ۸۶۶ میلادی توسط یک محقق اهل آندلوس ساخته شده است. همان طور که از اسمش مشخص است بارزترین ویژگی آن نمای آن است که داخل آن سه درب تعبیه شده است.
قسمت تاریخی با کوچه پسکوچه هایش حال و هوای خاصی دارد و مردم نگاه مهربان و صمیمی دارند.
در ادامه به چاه بروطه میرسیم. چاهی که بنابر افسانه ها آب آن بصورت جادویی با آب چشمه زمزم در ارتباط است. زیرا در روزگاران قدیم، فردی انگشتر خود را در چاه زمزم گم میکند و آن را در چاه بروطه پیدا میکنند! به همین دلیل، میگویند آب بروطه، همان زمزم قیروان است.
در چاه بروطه یک شتر چشم بسته وجود دارد که با یک طناب که دور دو غلتک بزرگ پیچیده شده، بسته شده است و آب را از چاه خارج میکند. این شتر، از خردسالی به این کار گماشته میشود و در همین مکان بزرگ میشود تا بمیرد. بنابر این باور که "کسی که از آب بروطه بیاشامد، بدان باز گردد" جرعه ای از آب مقدس چاه را مینوشیم و از این مکان خارج میشویم.
در ادامه گشتی در بازار میزنیم. یکی از مغازه دارها پیشنهاد دیدن یک کارگاه فرش را به ما میدهد. قصد خرید نداریم اما با او همراه میشویم و به "خانه فرماندار" میرسیم. این خانه در گذشته محل زندگی حاکم شهر بوده است . از بخشهای مختلف خانه دیدن میکنیم که تزئینات رنگی زیادی دارد و در حال حاضر یک فرش فروشی رنگارنگ است.
در طول مسیر مقبره سیدی عبیدالغریانی را هم میبینم. این محل در واقع ساختمانی است که ساخت آن در قرن چهاردهم آغاز شده است. سازنده اصلی طی مراسم حج فوت میکند و سپس شاگرد او عبید الغریانی ساخت این محل را ادامه میدهد و به مدت بیست سال در این محل تدریس میکرده است. در گوشه ای از خانه نیز مقبره او قرار دارد. معماری آن شبیه سایر خانه های قدیمی دو طبقه است و دارای تزیینات زیبایی است.
برای نهار در یک رستوران که مشتری زیادی دارد مینشینیم. غذاها فست فودی و ساندویچی هستند. غذایی به نام باگت فارسی سفارش میدهیم که خمیری است که داخل آن با گوشت و پنیر و ... پر شده است. حجم آن زیاد و بسیار خوشمزه است.
با تاکسی به ترمینال لویاژ میرویم و عازم حمامات میشویم. پس از کمی معطلی بالاخره لباسهایمان را تحویل میگیریم. حال که اینجا هستیم تصمیم میگیریم سری هم به نابل بزنیم. نابل شهر کوچکی است که شهرت آن به بازار رنگارنگش است.
گشتی در بازار میزنیم و برای آخرین بار نگاهی به این حال و هوای تونسی می اندازیم.
در تونس خیلی خبری از غذاهای خیابانی نیست. از معدود خوردنیها، اسنک هایی از مغز بادام زمینی با روکش شکلات است که داغ و خوشمزه است.
پس از دیدن نابل با لویاژ به سوسه برمیگردیم. برای شام دوباره به رستوران هتل میرویم تا غذای دریایی را هم امتحان کنیم. خوراک ماهی کالاماری سفارش میدهیم که طعم جالب و نسبتا تندی دارد و داخل ماهی با سبزیجات پر شده است. به جای برنج با بلغور خورده میشود. هزینه غذا که همراه با پیش غذا و چای است 41 دینار میشود.
صبح آماده حرکت میشویم به ترمینال لویاژ میرویم و از انجا به سمت تونس میرویم. از لویاژعازم فرودگاه میشویم. پرواز به موقع است و مشکل خاصی نیست.
شب به دوحه میرسیم پرواز ما 19 ساعت توقف دارد و تصمیم داریم در این فرصت دوحه را بگردیم.
ویزای قطر فرودگاهی است. بلیط برگشت نیاز است و رزرو هتل از سایت دیسکاور قطر که قبلا تهیه کرده ایم. از فرودگاه تا مرکز شهر با مترو میرویم و هتل را تحویل میگیریم. شب است و هوا گرمای مطبوعی دارد.
صبح به قصد گشتن شهر اتاق را تحویل میدهیم اما به محض خروج از هتل پشیمان میشویم. هوا به قدری گرم و سوزان است که تصور پیاده روی هم دشوار است. اما به هر حال سفر است و نمیشود فرصتها را از دست داد.
تنها موجودات جنبنده پیاده در خیابان ما هستیم! به سمت سوق واقف میرویم تا کمی پول چنج کنیم و به واگنهای خنک مترو پناه میبریم. بلیط مترو بصورت روزانه نامحدود و 6 ریال است. ابتدا به دهکده توریستی کاتارا میرویم که مجموعه ای از رستورانها، فروشگاه ها و چند نمایشگاه است. مسجدی نیز در این محل وجود دارد. تا ساحل راهی نیست اما گرمای هوا مجال پیاده روی نمیدهد. خلوت و سوت و کور است و احتمالا شبها دیدنی تر خواهد بود.
گرما حسابی خسته مان کرده است. به سوق واقف برمیگردیم و گشتی در بازار قدیمی میزنیم که نیمه تعطیل است.
تصمیم میگیریم نهاری بخوریم. البته قیمت رستورانها در این محل بالاست اما برای فرار از گرما چاره ای نیست.
بعد از نهار کمی اطراف را میگردیم و بدلیل گرمای هوا از دیدن سایر بخشهای دوحه و موزه ها صرفنظر میکنیم و با مترو به فرودگاه برمیگردیم.
در فرودگاه دیگر توانی برایمان نمانده است و چندساعتی با اینترنت پرسرعت فرودگاه مشغول میشوم تا قبل از اعمال محدودیت! استوری هایم را کامل میکنم. پرواز به تهران به موقع است و بدون مشکل خاصی انجام میشود. ساعات آخر سفر است و طبق معمول غمی مرا احاطه کرده است. زمزمه میکنم "ای کاش سفر پایان جهان بود تا کسی مدام در من نگوید که باید برگردم"
و در انتها شما را به دیدن این ویدئوی زیبا با حال و هوای تونس و موسیقی زیبای عربی دعوت میکنم.