خاطرات فراموش نشدنی اولین سفر اروپایی ما به یونان و ايتاليا (قسمت اول)
« ... و دیدم که سفر وسیله دیگری است برای خود را شناختن. این که "خود" را در آزمایشگاه اقلیمهای مختلف به ابزار واقعهها و برخوردها و آدمها سنجیدن و حدودش را به دست آوردن که چه تنگ است و چه حقیر است و چه پوچ و هیچ. » جلال آل احمد (کتاب: خسی در میقات)
به نام آفریننده سفر
اسکارلت اوهارا در رُمان « بربادرفته »، زمانی که پس از جنگ سرد و سوختن مزرعه پدریاش پس از سالها، برای دیدن عشق قدیمیاش اشلی ویلکز میرود؛ از پردههای سبز رنگ و بلند خانه؛ لباسی جدید و باشکوه میدوزد و حالا من در سال 2018 میلادی، شبیه همان لباسها را بر تن مانکنهای موزه آلا اسکالا (Alla Scala) دارم نظاره میکنم. مجسمههای هنرمندان و مانکنها که لباسهایی با دامنهای بلند و پُرچین را به نمایش گذاشتهاند، همگی من را به فضای خاطرات نوجوانیام در سالهای انتهایی دهه 60 در دوران مدرسه راهنمایی پرتاب کرده بودند. همان وقتی که با اشتیاق فراوان رُمانهای کلاسیک جهان بويژه رُمانهای مربوط به قرون 18 و 19 میلادی را میخواندم. آن موقع اصلاً نمیتوانستم تصور کنم که شاید چندسال بعد و در آغاز چهل سالگی، باتفاق همسرم در ظهر یک روز تابستانی در میلان ایتالیا وسط نمونههای واقعی آن لباسهای خاطرهانگیز رُمانهایم باشم. سالن تئاتر و اُپرای آلا اسکالا ترکیبی بود از شکوه و نوستالژی با قدمتی نزدیک به 240 سال اما کاملاً سرحال، زنده و فعال که موزه آن، تاریخچه اُپرا و تئاتر ایتالیا را به رخ میکشید. دانشجویان رشتههای نمایش هم در حال آموزش عملی بودند و حتی در فروش بلیط و هدایت مردم به سالن همکاری میکردند. موزه مملو از تندیسها و سردیسهایی از هنرمندان تئاتر و اُپرای ایتالیا بود و در جای جای آن وسایل نمایشها نیز به شکلی بسیار زیبا و باشکوه به نمایش گذاشته شده بود. در این لحظات، همسرم سکوت کرده و من را غرق در رویاهایم آزاد گذاشته بودند. شاید واقعاً این سالن آنقدرها هم که برای من جذاب و خاطرهانگیز بود، زیبا و حائز اهمیت نباشد ولی من حسی داشتم وصف ناشدنی. پس از دقایقی که به خودم آمدم، همسرجان برای تغییر فضا گفتند: چقدر اینجا شبیه سالن وحدت تهران است فقط معلوم نیست که اینها از ما کُپی کردهاند یا ... ؟ سپس کلی خندیدیم و از ساختمان خارج شدیم. آخ ببخشید، آنچنان به وَجد آمده بودم که شما را هم بدون مقدمه بردم وسط خاطرات اولین سفر اروپاییمان در تیرماه 1397 به ایتالیا ! بهتر است کمی به عقب برگردم و ماجرای سفر را از اول برایتان تعریف کنم، پس لطفاً با قصه خاطرات تلخ و شیرین سفر من همراه شوید؛ امیدوارم که بتوانم لحظات زيبایی را برایتان رقم بزنم.
تصویر 1 : سالن تئاتر و اُپرای آلا اسکالا در میلان ایتالیا
مقدمات سفر و اخذ ویزای شینگن
دیماه 1396 نفسهای آخرش را میکشید و تازه 2 ماه از آخرین سفر خارجی من و همسرم به مالزی گذشته بود ولی همچنان به بهانههای مختلف خاطرات آن را مرور میکردیم. عصر یکی از همین روزهای نه چندان سرد زمستان بود و من مشغول رَتقوفَتق امور در آشپزخانه منزلمان بودم، که همسرجان از سَرِکار بازگشتند. بعد از چاق سلامتی، به ایشان عرض کردم که تشریف بیاورید داخل آشپزخانه تا باتفاق يک چایی تازه دَم بخوریم. آشپزخانه منزل ما مشرف به حیاط است و به گونهای طراحی شده که از آنجا براحتی میتوان هال، پذيرایی، اتاق خوابها و ... را نظاره کرد و اصلاً به خاطر همین آشپزخانه رویاییاش حاضر شدم که با آن قیمت نسبتاً گران اجارهاش کنیم، البته همسرجان هم پارکینگ بزرگ آن را پسندیده بودند! برق چشمهای همسرجان نشان از یک جوشش درونی داشت و براحتی میتوانستم حدس بزنم که باید یک خوابی دیده باشند. به آشپزخانه که آمدند، دیدم یک تقویم همراهشان است. پرسیدم: این چیست؟ ایشان پاسخ دادند که تقویم سال 1397 است، امروز خریدم. من براحتی حدس زدم که راز برق چشمان همسرجان باید توی این تقویم باشد. هنوز چند جرعه از چایی را نخورده بودند که ناگهان گفتند: تعطيلات خردادِ سال بعد طوری افتاده پشت سرهم که اگر شما 6 روز مرخصی بگیرید براحتی میتوانیم 12 روز برویم سفر و من بلافاصله پرسیدم: کجا؟ حالا که تازه از مالزی برگشتهایم و پول برای سفر خارجی نداریم و ایشان با لبخندی از سَرِ رضایت گفتند: مثل همیشه، پولش را خدا میرساند و ... .
راستی این را هم داخل پرانتز بگویم که من در یک اداره دولتی کار میکنم و آنجا حدود 20 نفر پرسنل تحت نظر مستقیم من فعالیت دارند لذا یکی از معضلات اصلی شغل من، مرخصی گرفتن است که معمولاً رؤسای مافوق من در اداره براحتی با آن موافقت نمیکنند بويژه اگر طولانی مدت باشد ولی همسرم در ادارهشان مستقل کار میکنند و کسی زیرمجموعه ایشان نیست لذا عملاً مرخصی گرفتن برایشان بسیار راحت است و به همین علت هم تعطیلات خرداد برای ما یک سورپرایز محسوب میشد. بدین ترتیب، یکی از موضوعات بحث روزهای آتی در زمان صرف چایی عصرانهمان، شد بحث در مورد این که کجا برویم. تجربه 5 سفر مشترک به کشورهای آسیایی، منطقه قفقاز، و ترکیه را داشتیم (البته همسرم 4 سفر دیگر هم به تنهايی در همین مناطق و برخی از کشورهای عربی داشتهاند) و حالا بشدت جای خالی یک سفر اروپایی حس میشد. بدین ترتیب، خیلی زود به توافق رسیدیم که اولین سفر اروپاییمان را کلید بزنیم. بدیهی است که مهمترین مشکل سفر به اروپا گرفتن ویزا است که با یک بررسی ساده به این نتیجه رسیدیم که برای شروع، بهتر است برویم صربستان که چند ماهی بود برای ایرانیان نیاز به ویزا نداشت. بررسی سفرنامههای وبسایت « لست سکند » و همچنین زیر و رو کردن سایتهای TripAdvisor و VisitAcity نشان داد که نهایتاً یک سفر یک هفتهای برای صربستان کافی است ولی ما حدود 14 روز فرصت داشتیم بنابراین تصمیم گرفتیم که یک سفر ترکیبی ترکیه و صربستان را برنامهریزی کنیم. معمولاً تدارک برنامههای سفر برای ما بدلیل جستجوهای اینترنتی فراوان و مطالعه کتاب و سفرنامههای مختلف، خیلی کار راحت و دلچسبی است و یکی از جذابیتهای سفر به حساب میآید. البته ما مَسترکارت هم داریم لذا وابستگی چندانی به آژانسهای مسافرتی برای خرید تور نداریم. همیشه ابتدا قیمت تورها را بررسی کرده و سپس قیمت بلیط تک و هتل را هم کنترل میکنیم و نهایتاً بهترین گزینه از نظر کیفیت و قیمت را انتخاب میکنیم، گاهی اوقات ممکنست بهترین گزینه خرید تور از آژانسها باشد (مثل سفر به چین) و گاهی اوقات خرید بلیط تک و رزرو هتل به صورت انفرادی (مثل سفر به ارمنستان).
بررسیهای ما نشان داد که شرکتهای ایرانی در اواخر بهار و تابستان، پروازهای مستقیم به بلگراد دارند ولی حالا در بهمن ماه هنوز برای پروازهای چارتری خیلی زود بود و هیچ پرواز مستقیمی باز نشده بود البته بدیهی بود که برای تعطیلات خرداد باید قیمت آنها سر به فلک بکشد لذا تنها گزینه ممکن استفاده از پروازهای ترکیبی به قطر، اوکراین، مسکو، ایروان و ... بود ولی ما بهترین گزینه را استانبول دیدیم. برای خرید بلیط هواپیما؛ سایتهای زورق، کجاوه، فلایتیو، تریپ، قاصدک 24، ماهان، و حتی سایتهای معروف خارجی نظیر CheapOair،Expedia ،Orbitz وOneTravel را هم بررسی کردیم. نهایتاً بهترین پرواز از نظر ساعت و قیمت برای رفت در ساعت 17:15 روز 14 خرداد از تهران به استانبول با شرکت ماهان و سپس ساعت 7:40 صبح 15 خرداد از استانبول به بلگراد با ترکیش ایرلاین و برعکس آن در تاریخهای 22 خرداد از بلگراد با ترکیش و 27 خرداد از استانبول با ماهان را از سایت تریپ با استفاده از کارت شتاب و قیمت باورنکردنی هر نفر جمعاً 1381000 تومان در 9 بهمن 1396 خریداری و بلافاصله تأیيديه آن برایمان ایمیل شد.
تصویر 2 : بلیطهای هواپیما خریداری شده از سایت تریپ
انتخاب هتل هم از طریق وبسایت www.booking.com که محبوب ما (و البته کمی گرانتر از سایتهای مشابه) است را خیلی سریع انجام دادیم و هتلهای زیر که اکثراً با رضایت کاربران بالای 9 و موقعیت عالی در مرکز شهر همراه بودند را در 10 بهمن با مَسترکارت رزرو کردیم:
هتل Ragip Pasha Apartments در استانبول برای یک شب (14 خرداد) به مبلغ 47 یورو واقع در خیابان استقلال که رفت و برگشت براحتی از میدان تکسیم به فرودگاه آتاتورک با اتوبوسهای هاواتاش امکان پذیر باشد. هتل Garni Hotel Centar برای دو شب بعدی در نویساد به مبلغ 160 یورو و سپس هتل Luxury Rooms Luca and Deluca در بلگراد برای 5 شب به مبلغ 328 یورو و مجدداً هتل World Heritage Hotel Istanbul برای 5 شب در استانبول به مبلغ 288 یورو (با قابلیت کنسلی) را رزرو کردیم. بنابراین جمع هزینه اقامت ما برای 4 هتل و 13 شب اقامت برابر 823 یورو (تقریباً 3950000 تومان آن زمان) و کل بلیط هواپیما 2 نفر هم برابر 2762000 تومان که کلاً معادل 6712000 تومان میشد و این رقم برای یک سفر 14 روزه با بهترین پروازها و هتلهای عالی، بینظیر بود. حالا دیگر فقط بحثهای عصرگاهی و گاهوبیگاهمان شده بود، صحبت از جاذبههای دیدنی نویساد و بلگراد و البته مرور جاذبههای تمام نشدنی استانبول.
تصویر 3 : هتل World Heritage Hotel Istanbul رزرو شده با بوکینگ
روزها به نیکی و بسرعت میگذشت و کم کم برای استقبال نوروز خودمان را آماده میکردیم که عصر روز 24 اسفند اتفاق غیرمنتظرهای افتاد. همسرجان در حالی که سر از پا نمیشناخت وارد منزل شده و گفتند: با سخنرانی من در کنگره بینالمللی در آتن موافقت شد! خوب خبر بسیار دلچسبی بود زیرا حالا میتوانستیم از سد ویزای شینگن براحتی با داشتن یک دعوتنامه معتبر بگذریم لیکن وقتی جزئیات دعوتنامه را خواندم، این خوشحالی دیری نپایید زیرا تاریخ برگزاری کنگره 5 تا 7 تیرماه 1397 بود و ما هم که بلیطهای هواپیما به مقصد ترکیه و صربستان را خریده بودیم!! کمی دعوایمان شد و من کلی غُر زدم: گفتم این قدر عجله نکنیم برای خرید بليط و شما گوش ندادید! همسرجان هم به جهت اثبات اینکه کار درستی کردهایم، سریعاً قیمت بلیطها و هتلها را بررسی کردند و نشان دادند که همه افزایش یافته است. در هر حال، کار از کار گذشته بود و فقط دو راه داشتیم، یکی این که از سفر قبلی صرفنظر کنیم که همه زحمات قبلیمان به هدر میرفت و باید کلی خسارت کنسلی بلیط بدهیم و راه دیگر اینکه آن سفر را امتداد دهیم و از بلگراد برویم آتن (یعنی سفرمان بجای 14 روز میشد 25 روز! ) ولی اشکال قضیه این بود که واقعاً آتن برای 11 روز کشش لازم را برای ما نداشت. بعد از دو روز بحث و جدل سر مرخصیهای من، بالاخره همسرجان من را قانع نمودند که درخواست یک ماه مرخصی بدون حقوق کنم و یونان را هم با خیال راحت بچسبانیم به سفر قبلی (خوب بالاخره دعوا سَرِ سفر اروپا بود و نمیشد براحتی از آن گذشت) و در این بین یک کشور دیگر اروپایی را هم بعد از ترکیه و قبل از آتن ببینیم.
حالا خیلی سریع باید میرفتیم دنبال کارهای ویزا چون تعطیلات نوروز پیشِ رو بود، لذا به چند نفر از دوستانی که قبلاً ویزای شینگن گرفته بودند؛ تماس گرفته و روند کار تقريباً دستمان آمد. ولی چون سابقه گرفتن ویزای شینگن نداشتیم لذا کمی مُردد بودیم که نکند نتوانیم فرآیند مربوطه را صحیح جلو ببریم و بعداً حسرت بخوریم. از پُرس و جوهای مختلف تلفنی از آژانسهای متعددی در تهران متوجه شدیم که برخی از آژانسها ويزای شینگن را پیگیری میکنند ولی بشرط اینکه تور کامل سفر را از آنها بخریم ضمناً مبلغ 50 میلیون تومان هم وثیقه نقدی یا ضمانت بانکی میگیرند که حتماً به کشور برگردیم (که این موضوع وثیقه، یک عامل بازدارنده برای ما بود چون توان پرداخت آن را علاوه بر هزینههای خود سفر نداشتیم). بررسی قیمت تورهای 4 و 5 روزه یونان در آن زمان حکایت از قیمتهای 11 میلیون تومانی و بیشتر برای هر نفر داشت، تازه ما میخواستیم حدود یک هفته هم در یک کشور دیگر اروپایی برویم و در نتیجه قیمت بیش از دو برابر میشد.
چون قرار بود که ما یک سفر 14 روزه هم قبل از اروپا داشته باشیم، واقعاً توان پرداخت این هزینهها غیرممکن شده لذا تصمیم گرفتیم که خودمان برای ویزا اقدام کنیم و حتی اگر شکست هم خوردیم، اتفاق خاصی نیفتاده است زیرا در این شرایط همان برنامه سفر اولیه 14 روزه خودمان را اجرا میکردیم (حالا همان بلیطهای پیش خرید شده که قبلاً در موردشان دعوا هم کرده بودیم، تبدیل شده بود به برگه برنده ما و آرامشبخش!). سپس به یکی از آژانسهای مسافرتی در شهر محل سکونتمان که قبلاً از آن بلیط و ... خریده بودیم، سر زده و با ایشان مشورت کردیم و آنها فهرست مدارکی که باید تهیه میکردیم را دادند و البته خودمان هم از لیست تورهای لست سکند برای اروپا، مدارک لازم را تطبیق داده و بدین ترتیب فهرست تکمیل شد. برنامهمان این شد که تا قبل از عید، نامههای لازم شغلی و بیمه و ... را از ادارههایمان بگیریم و همه مدارک را با اصل آنها برای ترجمه در روز 14 فروردین (دارالترجمه گفته بود که وزارت خارجه تا 18 فروردین مدارک را تحویل نمیگیرد) تحویل همان آژانس همیشگی بدهیم تا آنها برای دارالترجمه طرف قراردادشان در تهران بفرستند.
ضمناً باید از سفارت یونان هم یک وقت مصاحبه براساس تاریخی که دارالترجمه، مدارک رسمی را به ما میداد؛ رزرو کنیم. با جستجو در وبسایت اینترنتی سفارت یونان ( https://www.mfa.gr ) متوجه شدیم که از فوریه 2018، سفارت یونان کارهای مربوط به ویزا را به شرکت بینالمللی VFS (از طریق کارگزاری رسمی شرکت جهان مجد بصیر) واگذار کرده است و نیازی به مراجعه به خود سفارت نیست. سایت شرکت www.vfsglobal.com/greece/iran را مطالعه نموده که نحوه گرفتن وقت و مدارک لازم را خیلی ساده و دقیق شرح داده بودند.
تصویر 4 : وبسایت شرکت بینالمللی VFS برای اخذ ویزای یونان
در بررسیهای اینترنتی متوجه شدیم که مؤسسات زیادی در تهران هستند که وقت مصاحبه برای ویزا میگیرند. با چند مورد از این مؤسسات تماس گرفته و متوجه شدم که اولین زمان ممکن برای مصاحبه بعد از 10 اردیبهشت است و حدوداً 350000 تومان برای اخذ وقت سفارت برای هر نفر دستمزد میگیرند. پرداخت این مبلغ برای دو نفر اصفهانی (من و همسرم) واقعاً زور داشت چون به نظر میرسید که فقط باید یک ایمیل تقاضا ارسال کنیم و منتظر پاسخ بمانیم. نهایتاً تصمیم گرفتیم که شانسمان را امتحان کنیم و خودمان یک ایمیل درخواست وقت بفرستیم و اگر نتیجه مناسب نبود، آن وقت سراغ این مؤسسات برویم. بنابراین متن درخواست وقت گروهی را به همراه دعوتنامه و کپی پاسپورتهایمان از طریق ایمیل اداری همسرم ارسال کردیم و چون مؤسسات واسطه گفته بودند که زودتر از اول May وقت نمیدهند لذا با توجه به برنامه تعطیلات جمعه و شنبه سفارت، خودمان تاریخ 6 مِی را که راحتتر هم میتوانستیم مرخصی بگیریم، پیشنهاد دادیم.
تصویر 5 : نمونه ایمیل درخواست وقت گروهی برای ویزای شینگن از سفارت یونان
دو روز بعد تأييديه وقت برای ساعت 8:30 صبح 6 مِی برایمان ارسال شد و اولین گام اخذ ویزا را با موفقیت پشت سرگذاشته بودیم. هفته اول نوروز 1397 در فکر این که چه کشور دیگری بجز یونان برویم، گذشت. آقای منصور ضابطیان در کتاب « مارک و پلو » میگوید:" آدمها را به دو دسته میتوان تقسیمبندی کرد، آنهایی که ایتالیا را دیدهاند و آنهایی که ایتالیا را ندیدهاند. اگر کسی ناگزیر به انتخاب تنها یک نقطه از دنیا برای سفر باشد و ایتالیا را انتخاب کند، مسلماً ضرر نکرده است". نهايتاً ما هم با توجه به نزدیکی ایتالیا به یونان تصمیم گرفتیم که ایتالیا را انتخاب کنیم. الان بعد از سفر و در زمانی که این سفرنامه را مینویسم، تازه متوجه میشوم که توصیه ایشان در رابطه با ایتالیا، چقدر به حقیقت نزدیک بود.
روزهای پایانی تعطیلات نوروز هم به بررسی و رزرو هتل در یونان و ایتالیا گذشت. روز 14 فروردین، مدارک را به همراه اصل آنها تحویل آژانس دادیم که برای ترجمه بفرستند. فردای آن روز از دارالترجمه تماس گرفتند و گفتند برای اخذ مُهر وزارت خارجه و وزارت دادگستری باید اصل مدارک تحصیلی که مُهر قابلیت ترجمه وزارت علوم یا بهداشت را داشته باشد هم برایشان بفرستیم. ما هیچکدام از مدارک تحصیلیمان چنین مُهری را نداشت و تازه بعد از گذشت تعطیلات عید براحتی مرخصی هم نمیتوانستیم بگیریم که برویم تهران دنبال این کارها؛ ضمن آن که میترسیدم تا این کارها را انجام بدهیم و مدارک را بفرستیم برایشان ممکنست مدارک برای روزی که وقت مصاحبه گرفته بودیم آماده نشود، لذا پرسیدم و اگر این کار را نتوانیم انجام بدهیم؟ ایشان گفتند: فقط میتوانیم ترجمه رسمی کنیم و مُهر آنها را نزنیم و من هم بسادگی پذیرفتم. (البته این کار کاملاً غلط بود و کلی دردسر بعداً برایمان بوجود آورد ضمن آن که یک سری از مدارک را بیدلیل ترجمه کردیم، بالاخره در گرفتن ویزای شینگن تازه کار بودیم! و البته گرفتن ساده نوبت مصاحبه برای ویزا هم، کمی مغرورمان کرده بود). در اواخر فروردین هر روز قیمت ارز آزاد افزایش مییافت لذا تصمیم گرفتیم که کمی ارز بخریم و نهایتاً در 30 فروردین، حواله 2500 یورويي را با دردسر فراوان به مبلغ 18396000 تومان خریدیم. هفته اول اردیبهشت مدارک ترجمه شده رسمی و آنهایی که امکانپذير بود با مُهر دادگستری و وزارت امور خارجه بدستمان رسید که 1570000 تومان هزینه آن شد.
تصویر 6 : رسید هزینه دارالترجمه
چند روز قبل از مصاحبه هم پرینت حسابهای بانکی و گواهی تمکن مالی از بانکهایمان درخواست کرده و دو روز بعد آماده شد که بین 10 تا 20 هزار تومان هم هر کدام هزینه در برداشت. شب قبل از مصاحبه هم مجدداً به آژانس مسافرتی مراجعه کرده و دو سری بلیط هواپیما برای تاریخ پروازمان به آتن رزرو و به همراه رزرو یک هتل گران قیمت جهت ارائه به سفارت دریافت کرديم (البته همه اینها صوری بود و اتوماتیک یک روز بعد خودشان باطل میشد). از همان آژانس هم یک بیمه نامه 31 روزه 50000 یورویی به مبلغ 110000 تومان برای هر نفر خریدیم که بعداً برای زمان سفرمان از آن استفاده کنیم. البته بیمه نامه را بشکل اینترنتی هم میتوانستیم از سایتهای مختلف با قیمت کمی ارزانتر خریداری کنیم (مثلاً ما معمولاً از سایت ویستاول به آدرسvistavel.com اقدام میکنیم که همین تعهدات را با حدود 95000 تومان ارائه میداد) ولی چون ما برای بلیطهای هواپیما به کارمند آژانس کلی زحمت داده بودیم لذا ترجیح دادیم که بیمه نامه را حداقل به جبران زحماتشان از آنها بخریم.
تصویر 7 : بیمه مسافرتی سامان
ساعت 2 بامداد روز 16 اردیبهشت باتفاق همسرجان با اتوبوس راهی تهران شدیم و با یک تاکسی اسنپ خودمان را در ساعت 7:40 به دفتر VFS در خیابان ملاصدرا (خیابان عرفی شیرازی) رساندیم (البته اخیراً شنیدم که ظاهراً محل آن عوض شده است). حدوداً يک صف 10 نفری پشت درب منتظر بودند و نگهبان ساختمان تأييديه وقت را کنترل و پانزده دقیقه زودتر، اجازه ورود میداد. ما هم نیم ساعت بعد وارد ساختمان شدیم و بعد از بازرسی بدنی و کنترل داخل کیفها به طبقه چهارم که مربوط به سفارت یونان بود، هدایت شدیم (طبقات دیگر ساختمان مربوط به سفارت انگلستان، آفریقای جنوبی و ... بود که همگی شلوغتر از سفارت یونان بودند و این میتوانست نشاندهنده سختگیری سفارت یونان باشد).
تصویر 8 : شرکت جهان مجد بصیر نمایندگی VFS سفارت یونان در تهران خیابان عُرفی شیرازی
وارد طبقه 4 که شدیم، یک کانتر کنترل مدارک وجود داشت که ابتدا تأييديه وقت، فرم تکمیل شده تقاضای ویزا و پاسپورتها را کنترل کرده و سپس شماره میدادند تا در سالن منتظر نوبت شویم. کمتر از 15 دقیقه بعد باجه شماره 3 ما را صدا زد و با اعتماد به نفس کامل، مدارک را به ترتیب تحویل خانم افسر مربوطه دادیم. به مدارک شغلی همسرم که رسید، ایراد گرفت که چرا مُهر دادگستری و وزارت خارجه ندارد. البته ایشان دو سری مدارک شغلی ارائه داده بود، اولین سری شامل حکم و فیش حقوقی و لیست بیمه با نامه رسمی گواهی اشتغال بکار از ادارهشان به زبان فارسی که همگی را ترجمه رسمی کرده بودیم ولی بدلیل عدم تأییدیه مدرک تحصیلی؛ هیچکدام دارای مُهر وزارت خارجه و دادگستری نبود. دومین سری هم شامل گواهی اشتغال بکار لاتین به همراه حکم و فیش حقوقی و لیست بیمه (همگی به زبان انگلیسی) با نامه رسمی از روابط بینالملل ادارهشان بود که البته اینها هم چون توسط دارالترجمه انجام نشده بود لذا هیچکدام مُهر دادگستری و وزارت خارجه نداشت. افسر مربوطه هیچکدام از این مدارک شغلی را هم قبول نکرد و بعداً مدارک من را نیز به همین دلیل رد کرد، برخی از مدارک مثل ترجمه رسمی کارت ملی و عقدنامه (سند ازدواج) را هم گفت که اصلاً ضرورت نداشته است. ایشان گفت: همه مدارک را با ترجمه رسمی و مُهر دادگستری و وزارت امور خارجه باید ارائه کنید (حتی مواردی مثل سند ملک که قبلاً در سایت نزده بودند باید مُهر دادگستری و وزارت امور خارجه داشته باشد را هم بدون آن مُهرها تحویل نمیگرفتند). تنها مدرکی که بدون ترجمه رسمی و مُهر دادگستری و وزارت امور خارجه قبول کردند، نامه تمکن مالی بانک و پرینت حساب بانکی به زبان انگلیسی بود. ایشان بسیار مهربان بود و با دقت به ترتیب و فهرستوار نقص مدارک را مشخص کرد و گفت که باید اینها را چگونه تکمیل کرده یا تغییر دهیم و مجدداً نوبت بگیرید. در مقابل اصرار همسرجان برای پذیرش مدارک ما، ایشان گفت که اگر هم مدارک را تحویل بگیرم، خیلی راحت سفارت یونان ویزایتان را بدلیل نقص مدارک رَد میکند و یک مُهر ریجکت هم داخل پاسپورتتان میخورد و برای دفعههای بعد با مشکل بیشتری مواجه خواهید شد. واقعاً ضربه مُهلِکی بود!
کمی که از شوک خارج شدیم، از ایشان پرسیدیم که ما تقریباً 2 ماه قبل وقت گرفتهایم و حالا اگر مجدد اقدام کنیم، وقت بعدیمان میشود بعد از تاریخ دعوتنامه سفرمان و عملاً بدرد نمیخورد، که ایشان راهنمایی کرد چون یکبار وقت داشتهاید، خیلی زود به شما نوبت جدید میدهند. البته کلی دلگرمی داد که تقریباً بیشتر افراد این گونه هستند و چند نفر از افرادی که در سالن انتظار نشسته بودند را نشان داد و گفت همه اینها دو هفته قبل آمده بودند و مثل شما مدارکشان را نپذیرفتیم و حالا مجدداً امروز آمدهاند. به احتمال زیاد اگر به این افسر مهربان و دلسوز برنخورده بودیم براحتی قید سفر به یونان را میزدیم و همان برنامه سفر 14 روزه قبلیمان را اجرا میکردیم. دست از پا درازتر، از ساختمان بیرون آمدیم. حسی داشتیم مملو از شک و تردید ولی توأم با انگیزه وافری که افسر مربوطه در ما ایجاد کرده بود. در هوای دلچسب اردیبهشت زیر سایه درختان خیابان عُرفی شیرازی تا سر خیابان ملاصدرا قدم زدیم و با همسرجان در مورد این که چه کاری انجام بدهیم گفتگو کردیم.
بالاخره با عزمی جزمتر از قبل تصمیم گرفتیم که برویم دنبال تکمیل مدارک (!) لذا با آژانس مسافرتی در شهرستان تماس گرفته و آدرس دارالترجمه را جهت مراجعه حضوری دریافت و سپس با اسنپ به آنجا رفتیم. مسئول مربوطه ما را راهنمایی کرد که چگونه باید مدارک و کارت شناسایی شغلیمان را به وزارت علوم و بهداشت ببریم و آدرس حدودی محلهای لازم را هم داد. تصمیم گرفتیم حداقل تأييدیه کارت شناسایی من را همانروز بگیریم و بقیه کارها بگذاریم برای يک روز دیگر. تا به اداره مربوطه در امیرآباد برسیم و کارمان انجام شود، ظهر شده بود؛ همانجا در مقابل دانشگاه تهران یک پیتزا فروشی نسبتاً تمیز و مرتب و دنج پیدا کرده و غذا خوردیم و عازم شهرستان شدیم. شب در منزل، وبسایت وزارت بهداشت و علوم را زیر و رو کرده و پس از تماس با چند نفر از دوستان که احتمال میدادیم این کارها را انجام داده باشند، روند انجام کار را پیدا کردیم. مدارک من در وزارت بهداشت خیلی راحتتر تأیید میشد و فقط نیاز به یک مراجعه حضوری به همراه اصل مدارک به خیابان سیمای ایران در شهرک غرب شهر تهران داشت. کار تأييد مدارک در وزارت علوم کمی پیچیدهتر بود. باید ابتدا مدارک را در وبسایت سامانه خدمات آموزشی سازمان امور دانشجویان (https://mad.saorg.ir/EDUS/Default.Aspx) بارگذاری کرد.
تصویر 9 : سامانه خدمات آموزشی سازمان امور دانشجویان برای تأييد مدارک وزارت علوم
پس از پرداخت هزینه که سیستم مشخص میکند (برای مدارک همسرم حدود 80000 تومان شد) منتظر تأييد پاسخ استعلام از دانشگاه مربوط ماند و بعد از آن باید به سازمان امور دانشجویان در خیابان شهید موسوی نزدیک میدان فردوسی شهر تهران مراجعه نمود تا تأييد و مُهر کنند. سپس برای این که من نخواهم خودم به تهران بروم، یک وکالت کاری به همسرم دادم و ایشان روز شنبه صبح عازم تهران شد، کمتر از نیم ساعت کارهای تأييد اصل مدرک و ریز نمرات من در وزارت بهداشت انجام شده بود ولی هنوز تأییدیه کار خودشان نیامده بود که تصمیم میگيرند مستقیماً بروند دانشگاه. در طول مسیر با گوشی سایت مربوطه را مجدداً کنترل کرده و ملاحظه میکنند که تأييد شده است لذا مسیر تاکسی را به سمت میدان فردوسی تغییر میدهند. کار ایشان در وزارت علوم حدود یک و نیم ساعت به طول انجامیده و بالاخره بعد از ظهر، تمامی مدارک را برای ترجمه رسمی و تأييد وزارتین تحویل دارالترجمه داده و به منزل بازگشتند. همان شب براساس زمان آماده شدن مدارک مجدداً تقاضای وقت از سفارت به همان روش قبلی کردیم ولی تا 3 روز بعد هم هیچ پاسخی نیامد. دلشوره گرفته بودم لذا از طریق سامانه تلفنی شرکت VFS با کارشناس مربوطه موضوع را درمیان گذاشتم. ایشان گفتند که با همان ایمیل قبلی نمیتوانید مجدداً وقت بگیرید مگر اینکه یک مرحله مدارکتان تحویل شرکت شده باشد بنابراین توصیه کردند که با یک ایمیل جدید موضوع را مطرح و مجدداً درخواست وقت نماییم. شب با یک ایمیل جدید، موضوع را با سفارت مطرح و سپس مدارک را مجدداً بارگزاری و تصویر تأیید وقت قبلی را هم ضمیمه کردیم. 2 روز بعد، تأييدیه وقت جدید برای ساعت 12 ظهر 16 مِی بدستمان رسید.
تصویر 10 : تأييدیه وقت سفارت یونان
مدارک ترجمه شده با همه مُهر و امضاها 24 اردیبهشت بدستمان رسید و مجدداً 900000 تومان هزینه آن شد. این بار همه مدارک لازم را دقیقاً طبق نوشتههای فرم تقاضای ویزای سفارت آماده کردیم البته از خیلی از مدارک 2 سری ارائه دادیم مثلاً گواهی شغلی هم از بخش دولتی (شغل اصلی) و هم بخش خصوصی که گاهی در آن اضافه کاری میکنیم! چون از زمان صدور گواهی تمکن مالی بانک و پرینت حسابهای بانکی تا روز مصاحبه بیشتر از یک ماه میگذشت لذا مجدداً همه آنها را هم در دو سری جداگانه سفارش داده و حدود 70000 تومان هزینه پرداخت کردیم. مدارکی که نهايتاً برای روز مصاحبه آماده و همراه بردیم بشرح زیر بود:
1- فرم تقاضا که از وبسایتشان دانلود و تکمیل کردیم، البته تاریخ درخواست را باید همان روز مصاحبه که وقت گرفتید، درج نمایید.
2- یک عدد عکس با اندازه 3.5*4.5 که 70 درصد آن صورت باشد و حتماً با عکس ویزاهای قبلیتان و عکس خود پاسپورت هم فرق کند.
3- اصل پاسپورت بانضمام کپی همه ویزاهای شنگن، آمریکا و استرالیا قبلی؛ اگر داشته باشید.
4- ترجمه رسمی شناسنامه که به تأیید وزارت امور خارجه و وزارت دادگستری رسیده است.
5- رزرو هتل برای تمام مدت اقامت (ما یک هتل لاکچری 5 ستاره برای 12 شب از سایت بوکینگ رزرو کردیم که قابلیت کنسلی رایگان داشت) و دعوتنامه (اختیاری) که ما دعوت از یک مؤسسه در یونان برای سخنرانی همسرم بمدت 4 روز داشتیم ولی تقاضای ویزای 12 روزه بعد از سفر ترکیه-صربستان کردیم.
6- کپی بیمه مسافرتی حداقل بمبلغ 30000 یورو (که ما با 50000 یورو) تعهدات قبلاً تهیه کردیم.
7- کپی رزرو بلیط هواپیما (دقت کنید که بلیط باید رفت و برگشت و حتماً به یونان باشد).
8- اصل نامه فارسی و ترجمه رسمی آن بعنوان مدارک شغلی شما که باید شامل نوع شغل، مدت استخدام، حقوق ماهانه، نوع استخدام، تاریخ پایان قرارداد (حداقل معتبر تا 3 ماه بعد از سفرتان)، موافقت کارفرما یا اداره شما بابت استفاده از مرخصی در دوره سفر باشد و به تأیید وزارت امور خارجه و وزارت دادگستری هم رسیده باشد. فیش آخرین حقوق، گواهی حق بیمه تأمین اجتماعی آن يا از سازمانهای مشابه بیمه، آخرین حکم حقوقی هم باید ترجمه رسمی و با تأیید وزارت امور خارجه و وزارت دادگستری ضمیمه باید باشد.
9- نامه تمکن مالی از بانک به زبان انگلیسی و همچنین پرینت حساب بانکی 3 ماهه آخر به زبان انگلیسی با مهُر و امضای انگلیسی. ما هم جداگانه نامه تمکن مالی و پرینت حساب بانکی گرفتیم، پرینت حساب بانکی را از حساب حقوقی اداره که گردش 3 ماهه حدود 40 میلیون تومان داشت ارائه دادیم و نامه تمکن مالی را از حساب پس انداز با مانده موجودی بالای 50 میلیون تومان (البته مبالغ حساب ظاهراً زیاد مهم نبود زیرا بعداً در سفارت افرادی را دیدم که نامههای گردش حساب میلیاردی و مانده چند صد میلیونی هم ارائه داده بودند ولی تقاضایشان رد شده بود).
10- بجای نامه تمکن مالی میتوانید ترجمه رسمی سند ملکی هم ارایه نمایید که الزاماً بنام خود سفرکننده و متقاضی ویزا باشد البته این فرم را وبسایتشان ننوشته بود که باید با تأیید وزارت امور خارجه و وزارت دادگستری باشد ولی آنجا از افرادی که تأییدیه نداشت را قبول نمیکردند.
11- چون من و هم همسرم بازهم یک وقت گروهی گرفتیم که یا به هردویمان ویزا بدهند و یا ندهند لذا سند ازدواج (عقدنامه) را هم که قبلاً ترجمه رسمی کرده بودیم ارائه دادیم (ولی از ما تحویل نگرفتند البته این کار به توصیه دارالترجمه بود).
تصویر 11 : فرم مدارک لازم برای ویزای شینگن از سفارت یونان
لازم است این را بگویم که روال سفارتهای مختلف اروپایی با هم فرق دارد زیرا در همان زمان که ما از سفارت یونان با این همه سختگیری اقدام میکردیم برخی از دوستانمان از سفارتهای دیگر اقدام کرده بودند و مدارکشان با ما فرق داشت لذا قوياً توصیه میکنم که ضوابط هر سفارت را فقط از وبسایت خودشان بگیرید و دقیقاً طبق آن عمل کنید (در این صورت به احتمال زیاد موفق به اخذ ویزا خواهید شد). این بار چون استرسمان بیشتر از دفعه قبل بود، زودتر راه افتادیم و حدود ساعت 10 صبح جلوی شرکت بودیم و البته خیلی شلوغتر بود. بیش از یک و نیم ساعت روی جدول پیادهرو وقت گذراندیم تا نوبتمان شد و وارد ساختمان شده و سپس به طبقه مربوطه رفتیم. پیش خودمان فکر کرده بودیم که از کارمند کانتر کنترل مدارک بخواهیم که ما را به همان افسر قبلی معرفی کند که به پرونده ما اشراف کامل داشت ولی با کمال تعجب؛ باجه ایشان خالی بود. نوبتمان در باجه 2 شد، یک خانم نسبتاً عصبانی روبرویمان بود که در همان لحظات اول به فرم تقاضا ایراد گرفت زیرا ما در آخر آن یک کامنت کاملاً خواهشی (به انگلیسی) گذاشته بودیم که چون یک سفر دیگری قبل از سفر به یونان داریم لذا در صورت امکان برای 13 خرداد نیاز به پاسپورتمان داریم و البته تصویر بلیط هواپیماهای واقعی و رزرو هتلها را هم ضمیمه کرده بودیم.
این موضوع عصبانیت ایشان را بیشتر کرد و فرمها را پاره کرد و گفت: شما حق ندارید اینجا چیزی بنویسید، بروید فرمها را عوض کرده و اینجا را خالی بگذارید. ما هم چَشم غليظی گفته و رفتیم و چنان کردیم. وقتی برگشتیم و فرمهای جدید را تحویل دادیم، گفت: زیر فرمها بنویسید که میدانید ممکنست ویزا بسرعت آماده نشود و از این بابت هیچ اعتراضی نخواهید داشت و مسئولیت آنرا میپذیرید و بعد از گرفتن امضای ما، خودش هم یک چیزی در کنار آن نوشت که ما نفهمیدیم چه بود. چون در ایمیل تأييد وقت، نوشته بود که طبق ضوابط شینگن، بررسی تقاضاها در 15 روز تقویمی انجام میشود و هنوز تا روز سفر ما به ترکیه بیش از 20 روز وقت بود لذا ما آن شرایط را پذیرفتیم (البته چاره دیگری هم نداشتیم فقط میتوانستیم بیخیال همه چیز شویم ولی آيا واقعاً حیف این همه تلاش نبود!). سپس در ادامه به حکم حقوق همسرم ایراد گرفت و گفت این مربوط به سال قبل است (خوب شما فکر کنید که در آخر اردیبهشت هنوز هیچ ادارهای حکمهای سال جدید را صادر نکرده و طبیعی است که همه به صورت علی الحساب با حکم قبلی حقوق میگیرند تا ابلاغیه جدید دولت صادر شود) ولی ایشان گفت نمیشود. همسرم هم که از این بهانهجویی عصبانی شده بود ولی همچنان با صبوری و متانت داشت اصرار میکرد که ما دو هفته قبل آمدیم و فقط به موارد دیگری ایراد گرفتند و این اصلاً جزء ایرادات پرونده ما نبود ضمن آن که اصلاً منطقی هم نیست ولی آن خانم هم زیرِبار نمیرفت. کم کم از صدای بحث آنها، نگاهها به ما دوخته شد و ناگهان دو نفر از اتاق مدیریت سالن بیرون آمدند که ببینند موضوع چیست؟ خوشبختانه یکی از آنها همان خانم افسر باجه شماره 3 بود که بلافاصله همسرم را شناخت و با توضیح وقایع توسط همسرم؛ ایشان هم پرونده ما را تأييد کرد ولی این خانم جدید قبول نمیکرد. بالاخره ایشان عصبانیتر شد و گفت باید بروم نزد ریاست! با رفتن ایشان دلهره عجیبی در من غلیان میکرد؛ این همه دردِسَر و هزینه را تحمل کرده بودیم و حالا بخاطر یک موضوع بیربط، پروندهمان داشت هوا میشد.
بعد از دقایقی و البته با وساطت خانم افسر مهربان، خانم باجه 2 به پشت باجهاش برگشت و شروع کرد به بررسی ادامه پرونده ولی خشمگینتر از قبل. از نحوه برخورد ایشان براحتی میشد تشخیص داد که دائماً دنبال بهانه میگشت که یک ایرادی پیدا کند و پرونده ما را رد کند ولی هرچه بیشتر میگشت، کمتر مییافت. خوب بالاخره ما یک بار ضربه فنی شده بودیم و کلی مدارک شغلی و درآمدی و اثبات تمکن مالی جدید هم اضافه کرده بودیم و البته همه مدارک دارای مُهر وزارت دادگستری و وزارت امورخارجه هم بود.
در آخر که هیچ چیزی پیدا نکرد به عکس من ایراد گرفت که 70 درصد عکس با چهره شما پُر نشده است! ما کسب تکلیف کردیم، و ایشان گفت: البته میتوانم یک معرفینامه بدهم که بروید طبقه اول عکس بگیرید و بیاورید. سریعاً رفتم و حدود 15 دقیقه بعد با عکسهایی که هیچ شباهتی به من نداشت و چهرهای ترسناک را نشان میداد و البته 46900 تومان هم برایمان آب خورده بود، برگشتم و تحویل ایشان دادم. در این مدت هم، همسرجان جمعاً مبلغ 963900 تومان برای هزینه دونفرمان بصورت نقد پرداخته (کارت شتاب قبول نمیکنند) و برای انگشتنگاری به سالن مجاور رفته بودند. بعد از ایشان هم کار من انجام شد و با دریافت رسید تحویل مدارک از شرکت خارج شده و برای صرف ناهار به خیابان ملاصدرا تهران رفتیم.
تصویر 12 : رسید تحویل مدارک به نماینده VFS
بعد از یک روز پُرمخاطره حالا صرف ناهار در یک رستوران سنتی و تمیز، بسیار دلچسب بود. هرچند که سعی میکردم در زمان صرف ناهار، نگرانیام را پنهان کنم ولی دلهرهای از خاطرات امروز هنوز با من همراه بود. پس از صرف ناهار با اتوبوس به منزل برگشتیم.
تصویر 13 : ناهار در رستوران سنتی باباکوهی در خیابان ملاصدرا تهران
مجدداً در روزهای بعد به مطالعه سایتهای مرتبط با سفر و جستجو در خصوص هتل در آتن و رُم و فلورانس پرداخته و نتیجه اين جستجوها شد رزرو هتلهای زیر از وبسایت بوکینگ (با قابلیت کنسلی):
ابتدا هتل AD Athens Luxury Rooms & Suites را در آتن برای 5 روز به مبلغ 750 یورو رزرو کردم که در فاصله چند قدمی ایستگاه مترو و در نزدیکی موزه آکروپلیس بود ولی بعداً بدلیل گرانی آن را کنسل و یک آپارتمان با نام Acropolis Aparts را در همان نزدیکی بمدت 4 شب و بمبلغ 396 یورو (البته بدون صبحانه) رزرو کردم. سپس در رُم و از ساختمان مشترک مسکونی و هتل یک اتاق از مجموعه اتاقهای Soggiorno Downtown را با صبحانه برای 3 شب به مبلغ 350 یورو رزرو و نهایتاً هم در فلورانس از هتل قدیمی Il Gattopardo یک اتاق با صبحانه برای 4 شب به مبلغ 384 یورو رزرو کردم. نکتهای که باید در خصوص رزرو هتل در ایتالیا تذکر دهم این است که بدلیل گرانی زمین در اکثر شهرهای ایتالیا، اتاق هتلها بسیار کوچک است و خیلی از آنها دارای حمام و سرویس بهداشتی خارج از اتاقها و بصورت عمومی هستند لذا باید درخصوص وجود سرویسهای اختصاصی در داخل اتاق خیلی دقت نمایید، به همین دلیل پیدا کردن هتلی که هم قیمت مناسب داشته باشد و در محدوده مرکزی شهر و نزدیک به مترو هم باشد و سرویس اختصاصی هم داشته باشد، کار پُر زحمت و وقتگیری بود.
تصویر 14 : هتلهای رزرو شده در شهر آتن از کشور یونان
تصویر 15 : هتلهای رزرو شده در شهرهای رُم و فلورانس کشور ایتالیا
در همین اثنا بود که یکی از دوستان صمیمی همسرم که ایشان هم 2 هفته زودتر از ما و دقيقاً برای سخنرانی در آتن درخواست ویزا کرده بودند، تقاضایشان رد شد و پاسپورتشان را البته بدون مُهر ریجکت از سفارت پس گرفتند البته باید توضیح بدهم که ایشان بعد از سال 2015 میلادی، 3 بار ویزای شینگن گرفته بودند و یکبار هم ویزای آمریکا و صد البته، همه مدارکشان هم از ما کاملتر به نظر میرسید! (مثلاً گردش حساب میلیاردی، مانده حساب چند صد میلیونی، سند منزل و خودرو گران قیمت و ... ). خوب این خبر مثل ریختن یک سطل بزرگ آب روی سَرِ ما بود و به اندازه کافی حیرتآور بود که بتواند تمام رویاپردازیهای روزهای اخیر ما را از بین بِبَرد. در حالتی از سَرخوردگی روزها را سپری میکردیم تا 15 روز انتظار در 10 خرداد به پایان رسید ولی خبری از پیامک سفارت نشد. با مرکز پاسخگویی به سؤالات سفارت تماس گرفتم و موضوع را جویا شدم و خانم مسئول مربوطه فرمودند: بدلیل زیادی تقاضاها، بررسی آنها طولانیتر شده و حدوداً 20 روزه پاسخ میآيد که من شرایط سفرمان به ترکیه و صربستان را برای ایشان توضیح دادم و قول دادند که از سفارت پیگیری کنند. موعد کنسلی رایگان هتلهای ترکیه و صربستان داشت به پایان میرسید و چارهای نبود جز کنسلی تمام آنها با افسوس فراوان، البته بلیطهای هواپیما را همچنان نگه داشتم. با این کور سوی امید، شروع کردم به آماده کردن اسباب سفر ولی چندان دل و دماغ آن را نداشتم. 3 روز دلهرهآور دیگر هم سپری شد و چندین مرتبه تماس با مرکز مذکور هم بیفایده بود.
اینجا بود که به این نتیجه رسیدم که خارجیها هم در ایران، تحت شرایط محیط قرار گرفته و قانونمداری و وقت شناسیشان کمرنگ میشود، آخر خودشان در ایمیل تأیید وقت گفته بودند که طبق ضوابط شینگن؛ تقاضاها را در مهلت 15 روزه بررسی میکنند ولی حالا بعد از 20 روز هیچ اتفاقی نیفتاده بود. ای کاش از خیر سفر به یونان گذشته بودیم و حالا پاسپورتهایمان در دستمان بود و براحتی همان سفر 14 روزه اولیه را با آن قیمت رویایی اجرا میکردیم! البته افسوس خوردن فایدهای نداشت، در این موقع همهاش فکر میکردم که احتمالاً آن خانم باجه شماره 2 یک چیزی در روی تقاضای ما نوشته و باعث این مسأله شده است! (خدایا من را بخاطر این فکرم ببخش). بالاخره ظهر روز یکشنبه 13 خرداد در کمال یأس و ناامیدی شروع به کنسلی تمام بلیطهای سفر ترکیه و صربستان و سپس کنسلی تمام هتلهای یونان و ایتالیا نمودم. واقعاً شده بودیم مصداق ضرب المثل « از این جا مانده و از آن جا رانده !! ». هواپیمایی ماهان پذیرفت که بلیطهای تهران-استانبول را کنسل نماید و مجموعاً حدود 600000 تومان از کل 4 سَر بلیط کسر نمود و چند ساعت بعد باقیمانده پول را به حساب ما واریز نمود. ترکیش ایرلاین کنسلی بلیطهای استانبول به بلگراد را به هیچ وجه نپذیرفت و علیرغم این که بلیط سیستمی اعلام شده بود و چارتری هم نبود، هیچ مبلغی عودت نکرد و بدین ترتیب تا اینجا مبلغ 1600000 تومان ضرر دادیم! بیشتر از این ضرر مادی، از این میسوختم که قیمت بلیطها روی سیستمهای رزرواسیون ترکیش به چهار برابر افزایش یافته بود و مشتری هم داشت ضمن آن که حالا ما با این تعطیلات پشت سَرِ هم چه کار باید بکنیم؟
دو هفته دیگر هم به کُندی گذشت و هر چه جلوتر میرفتیم يأس و دلسردی در خانهمان بیشتر رُخ مینمود؛ بالاخره شکست سنگینی بود. در نامه تأييد وقت سفارت گفته شده بود که در شرایط خیلی خاص و بندرت ممکنست بررسی تقاضا تا 30 روز تقویمی به طول انجامد. اين سَررِسید زمانی هم داشت میگذشت و خبری نشد. دیگر به یقین رسیده بودیم که ریجکت میشویم ولی حتی حوصله تماس با سفارت برای پیگیری هم باقی نمانده بود. پنجشنبه (24 خرداد) آخر وقت پیامکی از سفارت آمد که برای دریافت پاسپورتهایمان به شرکت VFS مراجعه نماییم.
تصویر 16 : کل پیامکهای سفارت (که برای ما 30600 تومان آب خورد!)
ما اوایل خرداد و قبل از کنسلی سفر اولمان، فرم وکالت دریافت پاسپورتها و رسید پرداخت هزینه را برای یکی از دوستان همسرم در تهران فرستاده بودیم که ایشان بتوانند مدارک ما را تحویل بگیرد. با ایشان تماس گرفته و اطلاع دادیم که از یکشنبه به بعد (جمعه و شنبه سفارت تعطیل است) هر وقت توانستند بین ساعت 15 تا 17 بروند و بجای ما مدارک را دریافت کنند. ساعت 15:05 یکشنبه، ایشان تماس گرفتند و در کمال ناباوری گفتند که با تقاضای ویزای ما از 27 خرداد لغایت 22 تیر ولی فقط بمدت 12 روز موافقت شده و چند دقیقه بعد هم تصویر اولین ویزای شینگن داخل پاسپورتها را تلگرام نمودند (دقیقاً تاریخ درخواست ما هم از 27 خرداد بمدت 12 روز بود ولی حالا نوشدارو بعد از مرگ سهراب شده بود! آن موقع از 27 خرداد درخواست کرده بودیم که بتوانیم از بلگراد برویم آتن؛ آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟).
لحظات عجیبی را پشت سَرگذاشتیم، هم خوشحال بودیم و هم دستپاچه(!!) زیرا از اوج قله برنامهريزی (خرید بليط هواپیما و رزرو هتل از 5 ماه قبل برای ترکیه- صربستان) به قعر دره بیبرنامگی (5 روز مانده به سفر یونان و ایتالیا، نه بلیط داشتیم و نه هتل) سقوط کرده بودیم. با شرایط جدید باید هرچه سریعتر میرفتیم در غیر این صورت موعد سخنرانی همسرجان میگذشت و ما هنوز هیچ کاری نکرده بودیم (حتی چمدانها را هم دوباره باز کرده بودم!). خیلی فوری تا عصر با جستجوی پروازهای مختلف به این برنامهریزی رسیدیم که سفرمان را روز شنبه 2 تیرماه آغاز و روز 3 تیر وارد یونان شده و 5 شب تا جمعه آنجا بمانیم و سپس به رُم پرواز کرده و بعد از 3 شب اقامت به فلورانس رفته و 3 شب هم آنجا بمانیم و مجدداً از رُم به تهران برگردیم. خوشبختانه پروازهای متعددی جا میداد و حداقل قیمت برای هر نفر پرواز ترانزیتی رفت در مسیر تهران- آتن و برگشت رُم-تهران تقریباً 2800000 تومان با ترکیش یا اوکراین ایرلاین بود. البته شرکت ایژین ایرلاین هم پرواز مستقیم تهران-آتن و بالعکس با قیمت هر نفر 3200000 تومان داشت. البته چون قیمت ارز برای (سفرهای از مبدأ یا به مقصد ایران) توسط آژانسها همان 4200 تومان محاسبه میشد لذا اصلاً خرید بلیط با مَسترکارت (با احتساب ارز آزاد) از سایتهای خارجی مقرون به صرفه نبود.
قیمت صندلی پرواز یک طرفه آتن به رُم هم جداگانه کمتر از 350000 تومان بود. قرار شد که من به آماده کردن چمدانها بپردازم و همسرم برای خرید بلیط هواپیما به همان آژانس همیشگی بروند. آنجا کارمند آژانس پرسیده بود که آیا حتماً باید از رُم برگردید؟ زیرا روی سیستم شرکت قطر ایرویز يک پرواز تخفیفدار از میلان با قیمت خیلی مناسب وجود دارد. بدین ترتیب برنامه سفر ما به پیشنهاد آژانس مسافرتی شامل پرواز قطری از تهران-دوحه-آتن و میلان-دوحه-تهران با قیمت باور نکردنی 2071000 تومان برای هر نفر (شامل 30 کیلو بار در هر پرواز) شد که میتوانست بخش زیادی از ضرر قبلی ما را جبران کند ضمن آن که کیفیت پروازهای 5 ستاره قطری هم بمراتب بهتر از مواردی بود که خودمان بصورت اینترنتی پیدا کرده بودیم. البته آژانس مذکور، پرواز آتن به رُم را حدود 860000 تومان برای هر نفر قیمت داده بود (زیرا ارز آن بدلیل این که هیچکدام از مبدأ و مقصدش ایران نبود با قیمت آزاد محاسبه شده بود) که همسرم آن را نخریده بود.
تصویر 18 : بلیط هواپیما قطر ایرویز
من دوشنبه صبح اول وقت با یک برگه مرخصی 15 روزه از 2 لغایت 17 تیر رفتم اداره مرکزی محل کارم و بعد از توضیح علت سفر و در کمال ناباوری مسؤل مربوطه بسادگی آن را پذیرفت (معمولاً حتی مرخصیهای یکی دو روزه را با کلی اگر و اما قبول میفرمودند). آن روز، همسرجان توانسته بودند با ارائه بلیط و ویزا و پاسپورت، حواله 1000 یورو ارز مسافرتی هر نفر را به قیمت 5050200 تومان از بانک سامان بخرند که در فرودگاه معطل پُرکردن فرم و پرداخت هزینه و ... نشویم. البته لابلای کارها، موافقت با مرخصیشان را هم گرفته بودند. همان شب، پرواز آتن به رُم را از شرکت رایان ایر (با 20 کیلو بار و یک کیف دستی 7 کیلویی داخل کابین برای هر نفر و حق انتخاب محل صندلی) بانضمام بلیط اتوبوس تخفيفدار از فرودگاه کلامپینو (CIP) شهر رُم تا مرکز شهر به قیمت 100 یورو (برای هر نفر) با استفاده از مَستر کارت خریديم.
تصویر 19 : حواله خرید ارز مسافرتی از بانک سامان
تصویر 20 : بلیط آتن به رُم از شرکت رایان ایر
تصویر 21 : بلیط اتوبوس تخفيفدار از فرودگاه کلامپینو (CIP) شهر رُم تا مرکز شهر
جستجوی هتل را آن شب انجام داده و ملاحظه کردیم که هتلهای قبلی تماماً پُر بود و قیمتها هم در آتن بشدت افزایش یافته بود ولی در ایتالیا خیلی اوضاع بد نبود. در آتن تقریباً هیچ هتلی در مرکز شهر با قیمت مناسب وجود نداشت. در اطراف آکروپلیس شهر آتن که محل مورد نظر ما برای اقامت بود فقط 4 گزینه وجود داشت. یکی هتل 4 ستاره Divani Palace Acropolis که الان برای هر شب 950 یورو قیمت میداد ولی قیمت آن قبلاً برای هر شب حدود 260 یورو بود (آدرس سایت هتل divaniacropolishotel.com).
دیگری آپارتمان Boutique apartment 3-minutes from Acropolis در کوچه مجاور همان هتل که فقط برای 4 شب (از یکشنبه) جا داشت و قیمت آن فقط 100 یورو برای هر شب بود (غیر قابل کنسل و الزاماً پرداخت نقدی) و 2 مورد دیگر که شرایط مناسبی نداشتند. البته آپارتمان مورد اشاره، یک اشکال بزرگ داشت و آن این بود که این آپارتمان تازه به بوکینگ آمده بود و هیچ نظرات کاربران یا امتیازی در مورد آن وجود نداشت حتی ساعت تحویل و تخلیه آپارتمان هم معلوم نبود. تفاوت مبلغ به حدی بود که امکان شک و شبهه باقی نگذاشت و ما بالاجبار همان آپارتمان را با پرداخت از مَستر کارت رزرو قطعی کردیم (البته شرایط و تصاویرش روی کاغذ خوب بود). چون ساعت ورود به آپارتمان مشخص نبود با صاحب آپارتمان (خانم Roy) مکاتبه کرده و درخواست ورود زودهنگام نمودیم و ایشان گفت که هنوز ساعت تخلیه مسافر قبلی مشخص نیست ولی احتمال دارد که آنها زودتر بروند و ممکنست بتواند بدون هیچ هزینه اضافی، اول صبح آپارتمان را به ما تحویل دهد. منطقاً تصمیم گرفتیم فعلاً منتظر پاسخ ایشان باشیم و اگر پاسخ مثبت داد، چند ساعت نیمه شب را در فرودگاه استراحت کرده و بعد مستقیماً برویم به آپارتمان و اگر پاسخ منفی بود که بالاجبار یک هتل دیگر برای آن شب رزرو کنیم و بعد اسبابکشی کنیم! (ما که همیشه از با برنامهترین افراد در سفرهایمان بودیم واقعاً به چه روزی افتادیم، در اوج قله بلاتکلیفی و عجله و اجبار!).
تصویر 22 : پُر بودن هتلها در اطراف آکروپلیس آتن
تصویر 23 : رزرو آپارتمان در اطراف آکروپلیس شهر آتن در یونان
برای ایتالیا در شهر رُم هتل سه ستاره Hotel Grifo در خیابان منتهی به کولوسیوم برای دو شب بدون صبحانه به مبلغ 128.6 یورو، در شهر فلورانس آپارتمان Bronze Horse II برای 3 شب بدون صبحانه به مبلغ 300 یورو و در شهر میلان هتل 3 ستارهHotel Ariston در خیابان منتهی به دومئو برای 2 شب با صبحانه به مبلغ 275.2 یورو رزرو کردیم. همگی هتلها هم اجباراً فقط رزرو با کارت و بلوکه کردن موجودی یا پرداخت نقدی و بدون کنسلی (یا کسر وجه بابت کنسلی) را میپذیرفتند.
تصویر 24 : رزرو هتل Hotel Grifo در رُم ایتالیا
تصویر 25 : رزرو آپارتمان Bronze Horse II در فلورانس ایتالیا
تصویر 26 : رزرو هتل Hotel Ariston در میلان ایتالیا
خیلی عجلهای در چند روز باقیمانده کارها را سروسامان دادم و آقای همسر هم بشدت مشغول آماده کردن سخنرانیشان بودند! عوارض خروج از کشور را هم به صورت اینترنتی از سایت بانک ملی ایران (tollpayment.sadadpsp.ir) برای هر نفر 330000 تومان پرداخت کردم که در فرودگاه معطل نشویم. جمعه صبح با چمدانهایمان، برای خداحافظی به منزل مادرم رفتیم البته قبل از ظهر، سَری هم به پدر و خواهر شوهرم زدیم. ساعت 6 عصر تقریباً همه کارهایمان مرتب شده بود فقط هنوز هیچ برنامهای برای گشت و گذار در سفر نداشتیم و صاحب آپارتمان هم هنوز زمان تحویل را نمیدانست! همسرجان در دو سه ساعتی که فرصت داشتند؛ جستجویی در تریپادوایزر و ویزیتاِسیتی انجام داده و مسیرهای دسترسی به مکانهای مهم را روی گوگلمپ تنظیم و در گوشی ثبت و برای من هم ایمیل کردند. نقشه همه شهرها را هم در برنامه مپسمی دانلود کرده تا بصورت آفلاین قابل استفاده باشند. برنامهمان این بود که شب در منزل مادرم چندساعتی بخوابیم و بعد صبح زود مستقیماً از همانجا به سمت فرودگاه امام برویم. آخرشب که شد، آقای همسر پیشنهاد کردند که الان خوابشان نمیآيد و ترجیح میدهند حرکت کنیم و بعد از چندساعت رانندگی در یکی از استراحتگاههای بین راهی کمی بخوابیم لذا کمی بعد از نیمه شب زدیم به جاده.
تصویر 27 : رسید پرداخت اینترنتی عوارض خروج از کشور
روز اول: شنبه 2 تیرماه 1397 (عزیمت به فرودگاه امام، پرواز تهران-دوحه و ترانزیت دوحه-آتن)
در هفته گذشته آن قدر کارها عجلهای شده بود که حتی فرصت صحبت کردن هم پیدا نکرده بودیم لذا تا 4 صبح یک نفس حرف زدیم و مسیر اصفهان- نطنز-کاشان را اصلاً متوجه نشدیم تا بالاخره در یک رستوران بین راهی در 30 کیلومتری قم توقف نمودیم. پس از رفع خستگی و صرف میوه و چایی، مجدداً حرکت کرده و حدود ساعت 6:30 صبح در پارکینگ روباز فرودگاه امام خمینی توقف کردیم.
تصویر 28 : اپلیکیشنهای مربوط به سفر در گوشی ما
بعد از صرف صبحانه، مجدداً از صاحب آپارتمان کسب تکلیف کردیم که ایشان ضمن عذرخواهی فراوان پاسخ داد که ساعت 14:00 روز یکشنبه آپارتمان را تحویل خواهد داد. دقایقی بعد من داخل ماشین خوابم بُرد تا این که ساعت 9:30 با صدای زنگ موبایل بیدار شدم. آقای همسر کمی خوابیده و سپس از اپلیکیشن بوکینگ دنبال هتل برای آن شب گشته و نهایتاً یک هتل 3 ستاره تخفیف خورده را در میدان Omania به قیمت 90.5 یورو با صبحانه رزرو کرده بودند. خانم Roy پیغام داد: اگر تمایل دارید برایتان یک تاکسی با قیمت استاندارد برای انتقال از فرودگاه هماهنگ کنم؟ ما که قبلاً وضعیت سیستمهای حمل و نقل همگانی آتن را بررسی کرده و مطمئن بودیم که بعد از ساعت 1 بامداد تا 5 صبح غیرفعال هستند لذا شماره پرواز و نام هتل مقصد را داده و درخواست کردیم برای حوالی ساعت 1:30 بامداد تاکسی منتظر ما باشد. ایشان هم مشخصات راننده را فرستاد و اطلاع داد که راننده با پلاکارد اسم ما در فرودگاه منتظرمان خواهد بود و مبلغ کرایه هم 55 یورو است. چمدانهایمان را برداشته و از طریق پل هوایی بسمت سالن پروازهای خروجی فرودگاه شروع به قدم زدن کردیم. به خروجی ایستگاه مترو فرودگاه که رسیدیم، برنامه حرکت قطارهای مترو برایم جالب آمد؛ فقط 14 ساعت فعال بود آن هم هر 100 دقیقه یکبار!
تصویر 29 : برنامه حرکت قطارهای مترو از ایستگاه فرودگاه امام خمینی بسمت تهران
بعد از ورود به سالن بلافاصله به گیت پرواز قطر رفته و در صف کوتاه موجود منتظر شدیم. سپس چمدانها را تحویل و کارت هر دو پروازمان را دریافت کردیم البته کوله و کیف دستیها را هم متصدی مربوطه وزن و سپس لیبل داخل کابین زد. با تحویل رسید عوارض خروج از کشور از گیت پلیس گذرنامه عبور و مُهر خروج در پاسپورتمان نقش بست. بلافاصله به باجه بانک سامان در طبقه زیرین رفته و با ارائه حواله براحتی 2000 یورو ارز مسافرتیمان را دریافت کردم.
تصویر 30 : کارتهای پرواز ترانزیت قطر ایرویز
تصویر 31 : انواع اسکناسهای یورو
سپس به خروجی مربوطه رفته و در نزدیک آن مستقر شدیم. تا زمان بازشدن گیت، من با گوشی به بررسی جاذبههای دیدنی فلورانس و همسرجان به بررسی جاذبههای دیدنی آتن مشغول شدیم. ساعت 12 گیت باز شد و با استقبال گرم مهمانداران وارد هواپیمای نسبتاً نو قطری شدیم و دقیقاً رأس ساعت 12:45 هواپیما از زمین بلند شد. با مانیتور جلوی صندلی مشغول تماشای فیلم و شنیدن موسیقی بودیم که با ناهار خوبی از ما پذیرایی و سپس در ساعت 13:15 دقیقه بوقت محلی وارد فرودگاه حَمَد شدیم.
تصویر 32 : ناهار هواپیما قطر در مسیر تهران-دوحه
تصویر 33 : فرودگاه حَمَد در دوحه کشور قطر
فرودگاه قطر بسیار بزرگ و تمیز بود و بیدلیل نیست که کاندید مسابقات جام جهانی 2022 شدهاند. بعد از ورود به بخش مسافران ترانزیت، کمی در فروشگاه بدون گمرکی فرودگاه قدم زدیم و از کالاهای لوکس آن دیدن کردیم. سپس در سالن خلوت و سرد فرودگاه کمی استراحت کردیم و مجدداً تا بازشدن گیت پرواز بعدی به جستجوی اینترنتی جاذبههای دیدنی یونان و ایتالیا از طریق وایفای رایگان فرودگاه که سرعت عجیبی داشت، پرداختیم. این 4 ساعت فرصت خوبی بود تا کسری اطلاعاتمان در مورد کشورهای مقصد را تکمیل نماییم. هواپیمای غول پیکر قطری رأس ساعت 19:10 دوحه را بمقصد آتن ترک کرد و با غذای بهتری از ما پذیرایی شد و بالاخره در ساعت 15 دقیقه بامداد در فرودگاه بینالمللی Eleftherios Venizelos شهر آتن به آرامی و در سکوت شب به زمین نشست.
تصویر 34 : فروشگاه صنایع دستی فرودگاه قطر
تصویر 35 : المانهای حجمی فرودگاه حَمَد
تصویر 36 : مسیر پرواز از دوحه به آتن
روز دوم: يکشنبه 3 تیرماه 1397 (فرودگاه آتن، میدان اومانیا، هتل کوزموپولیت، میدان موناستیراکی، کتابخانه هادریان، موزه مردم شناسی، معبد هفایستوس، میدان کوتزیا، آپارتمان خانم رُی، سالن نمایش هرود آتیکوس، محله پلاکا)
بعد از چند دقیقه پیادهروی داخل سالن و تحویل چمدانها به گیت کنترل پلیس گذرنامه رسیدیم که دو بخش بود، یکی برای شهروندان اتحادیه اروپا که خیلی خلوت بود زیرا بدون تشریفات خاصی سریعاً عبور میکردند و دیگری برای سایر کشورها که صف نسبتاً طولانی داشت ولی چون چندین باجه مختلف وجود داشت، بعد از حدود 20 دقیقه نوبت ما شد و بلافاصله پس از اسکن پاسپورت و بدون هیچ سؤال و جوابی سریعاً مُهر ورود را زدند و ما وارد سالن خروجی شدیم. اولین چیزی که در فرودگاه آتن برایم جلب توجه کرد، اتاق مخصوص افرادی سیگاری بود که با تبلیغات یکی از تولیدکنندگان معروف سیگار بسیار زیبا بود. جلوی درب خروجی، آقای کریستوس (راننده تاکسی) را از پلاکاردی که اسم آقای همسر روی آن بود، براحتی پیدا کردیم (علیرغم اینکه ما ساعت رسیدنمان را 1:30 بامداد گفته بودیم ولی ایشان از روی زمان پرواز به موقع آنجا بود). ایشان بلافاصله چمدان و کیف من را گرفت و با لبخندی به نشانه خوشآمدگویی ما را بسمت تاکسیاش که یک اشکودای شاسی بلند و نسبتاً نو بود؛ هدایت نمود. ایشان پس از جا دادن چمدانها در قسمت عقب خودرو، به هر نفر یک بطری آبمعدنی خنک داد که واقعاً چسبید.
تصویر 37 : اتاق مخصوص افراد سیگاری در فرودگاه آتن
تصویر 38 : تاکسی فرودگاه آتن
ساعت 50 دقیقه بامداد بود که از فرودگاه خارج شدیم، تاکسی ابتدا وارد بزرگراهی شد که در آن ساعت شب کاملاً خلوت بود و بعد از عبور از چند پل به خیابانهای داخل شهر رسیدیم که هنوز رفت و آمد در آن دیده میشد. نخستین چیزی که از نمای ساختمانها در شهر آتن مشهود بود، دیوارنوشتهها و نقاشیهای (احتمالاً اعتراضی) روی نمای ساختمانها و دیوار معابر بود؛ انگار به نوعی بخشی از طراحی شهر شده بودند و تضاد غلیظی بین سنت و مدرنیته در فضای شهر ایجاد کرده بودند. تاکسی ساعت 1:30 بامداد جلوی هتل Hotel Cosmopolit توقف و کریستوس سریعاً چمدانهای ما را تا لابی هتل بُرد و بعد از دریافت کرایه با ارائه یک فاکتور رسمی از شرکت تاکسیرانی فرودگاه که پشتش شماره تلفن خودش را نوشته بود، از ما خداحافظی کرد. برگه رزرو بوکینگ و پاسپورتها را تحویل آقای مرتب ولی خوابآلودهای که در رسپشن هتل بود، دادم. ایشان گفت: چون الان حسابدارمان نیست لذا پاسپورتها اینجا بماند و بلافاصله کلید اتاق را تحویل و در خصوص محل رستوران و ساعت صرف صبحانه هم توضیح داد و گفت، فردا صبح برای پرداخت هزینه اقامت و دریافت پاسپورتها مراجعه کنید. طبقه اول، رستوران و به نوعی لابی هتل بود و اتاق ما در طبقه دوم قرار داشت؛ اتاقی کوچک و کاملاً تمیز با حمام و دستشویی بسیار تَنگ و فشرده ولی با تجهیزات مدرن و کاملاً نو. دقایقی بعد با فکر اتفاقات روزهای اخیر و در حالی که از خوشحالی به حقیقت پیوستن اولین سفر اروپایی در پوست خود نمیگنجیدم، به خوابی عمیق فرو رفتم.
تصویر 39 : دیوارنوشتهها و نقاشیهای روی نمای ساختمانها و دیوار معابر شهر آتن
تصویر 40 : لابی هتل در حال پخش مسابقات فوتبال جام جهانی 2018- اتاق کوچک Hotel Cosmopolit
بعد از یک خواب راحت و دوش آبگرم برای صرف صبحانه به رستوران هتل رفتیم. چهار دختر خانم جوان ایتالیایی در حال صرف صبحانه و گفتگو با صدای بلند بودند و هر از گاهی هم قهقهههای بلندی میزدند، این صحنه بیشتر یادآور رفتار مردم چین در مکانهای عمومی بود و من انتظار چنین رفتاری را در اروپا نداشتم. ما هم با اشتهای زیاد مشغول صرف صبحانه شدیم که کاملاً با ذائقه ما تطبیق داشت. دقایقی بعد، یک گروه 10 نفره دیگر از جوانان شاد و کم سن و سال اروپایی هم به رستوران آمدند ولی هر کدام یک لیوان بزرگ قهوه، شیر، آبمیوه یا چای و بعضاً یک شیرینی بزرگ در دستشان بود. وقتی ما رستوران را ترک میکردیم، ایتالیاییها همچنان با ولعی عجیب مشغول خوردن صبحانه لذیذ هتل بودند، این صحنه من را یاد کلیپهايی انداخت که قبلاً از رفتارهای متفاوت ایتالیاییها نسبت به سایر مردم اروپا دیده بودم.
با توجه به محل قرارگیری هتل در مجاورت میدان اومانیا، برنامه امروز صبحمان این بود که با استفاده از مترو برویم موزه زیبا و جذاب ملی باستان شناسی یونان را ببینیم و ظهر هم برگردیم، اتاق را تحویل داده و به آپارتمان خانم Roy اسبابکشی کنیم. در نتیجه بعد از پرداخت هزینه اقامت هتل، ساعت 8:30 صبح بسمت میدان اومانیا حرکت کردیم. البته یک عدد نقشه شبکه ریلی آتن هم که میتوانست مفید باشد را از لابی هتل برداشتم. میدان اومانیا طراحی جالبی داشت، علیرغم اینکه یک میدان بود ولی در قسمت غربی آن امکان گردش دور میدان مُهیا نیست و عملاً شما فقط یک حرکت حدوداً 350 درجه را میتوانستید انجام دهید که در نوع خود طراحی منحصربفردی بود. البته فضاسازیها و المانهای داخلی میدان و ساختمانهای مدرن اطراف هم بر اهمیت آن میافزود ضمن آن که نقش بسیار مهمی را در جابجاییهای داخل شهر آتن برعهده داشت به طوری که در روزهای آتی ما چندین بار بالاجبار از آن عبور کردیم.
تصویر 41 : صبحانه لذیذ Hotel Cosmopolit
تصویر 42 : نقشه شبکه ریلی آتن
تصویر 43 : میدان Omonia
وارد میدان اومانیا که شدیم، یک دختر خانم ریزنقش بسمت ما آمد و شروع کرد به توضیح دادن در مورد اتوبوسهای گردشگری (آبی) آتن و پرسید که چند روز در آتن هستیم؟ با شنیدن پاسخ، توصیه کرد که شما از بلیط 3 روزه ما میتوانید استفاده کنید. من هم با بیمیلی تشکر کرده و گفتم که فردا میآيم چون امروز میخواهم با مترو بروم. چند قدم که جلوتر رفتیم، ایشان دوباره بسمت ما دوید و پیشنهاد تخفیف در ازای خرید بلیط را داد و بدین ترتیب باعث شد که ما بحث را جدی بگیریم! مشکلی که وجود داشت این بود که الگوی بلیطهای آنها بصورت 2 روزه با قیمت 16 یورو يا 3 روزه با قیمت 20 یورو تعریف شده بود و تعداد روزها بصورت پشت سرهم بود. مثلاً بلیط 3 روزه از یکشنبه شروع میشد و تا آخر وقت سه شنبه اعتبار داشت. ما بشرطی حاضر به خرید بودیم که بتوانیم یکشنبه، سه شنبه و چهارشنبه را استفاده کنیم چون باید روز دوشنبه به محل سخنرانی همسرجان میرفتیم. بسادگی ایشان راضی شد بجای دو تا بلیط 2 روزه، يک بلیط 3 روزه را با همان قیمت ولی با یک روز اضافی تأیید کند و با این اتفاق برنامه کل جابجاییهای داخلی ما در آتن را عوض کرد! بعد از دریافت 40 یورو، ما را بسمت ایستگاه شماره A12 در داخل میدان هدایت کرد.
در طی مسیر با مشاهده 2 خانم مشابه که از پرسنل دو شرکت (قرمز و زرد) رقیب بودند علت این که دنبال ما دوید و تخفیف هم داد را فهمیدیم! داخل ایستگاه ما را به راننده معرفی کرد و دنبال کشف مشتریان جدید رفت. وارد اتوبوس که شدیم، راننده بعد از کنترل بلیطها، 2 عدد کابل هدفون اتصال به گوشی و نقشه بما داد و گفت: از طریق سیستم صوتی میتوانید توضیحات هر ایستگاه و ادامه مسیر را به 16 زبان مختلف گوش کنید. بعداً متوجه شدیم که اتوبوسهای قرمز رنگ، بهترین اتوبوسهای Hop On-Hop Off شهر آتن هستند و چندین سال متوالی هم از تریپ ادوایزر تقدیرنامه رضایت گرفتهاند البته کیفیت اتوبوسهای آبی هم بسیار رضایتبخش بود.
تصویر 44 : انواع اتوبوسهای Hop On-Hop Off شهر آتن و بلیط ما
تصویر 45 : نقشه و برنامه زمانبندی اتوبوسهای گردشگری آبی رنگ (شرکت Sights of Athens)
تا ساعت حرکت اتوبوس فرا رسد، سریعاً نقشه ایستگاهها را بررسی کرده و متوجه شدیم که برای رفتن به موزه ملی باستان شناسی یونان باید در جهت مخالف فعلی و در ایستگاه قبل از میدان اومانیا (ایستگاه شماره A11) سوار این اتوبوسها شد لیکن ما تصمیم گرفتیم که فعلاً در جهت حرکت همین اتوبوس با آن همراه شده و به ایستگاه شماره A13 رفته و در روزهای آتی به آنجا برویم (شاید تعجب کنید که به این سرعت انعطاف نشان دادیم، ما علیرغم این که قبل از سفرهایمان مطالعه و برای هر روز مجزا برنامهريزی میکنیم لیکن انعطافپذيریمان هم زیاد است و گاهی خودمان را براحتی بدست رویدادها میسپاریم و این موضوع هیجان سفر را افزایش میدهد! اساساً یکی از دلایلی که معمولاً در سفر از گشت شهری رایگان یا تورهای پیشنهادی اختیاری آژانسها استفاده نمیکنیم، همین غیرقابل انعطاف بودن برنامههای آنها است؛ ما ترجیح میدهیم آزادی عمل بیشتری برای کشف و شهود داشته باشیم بجای اینکه آسایش بیشتری دریافت کنیم! البته شاید شما با من موافق نباشید ولی من برای نظرتان احترام زیادی قائل هستم زیرا هر فرد یک نوع از سفر کردن را دوست دارد؛ یکی سفر بَکپَکِری، یکی سفر راحت با تور ولی گران قیمت، یکی کوچسِرفینگ و ... و این مسئله کاملاً یک موضوع شخصی است).
البته بعداً خواهید دید که بصورت اتفاقی این تغییر برنامه، به لحاظ هزینه و زمان واقعاً به نفع ما شد. دقایقی بعد در ایستگاه شماره A13 که میدان کارایسکاکی بود از اتوبوس پیاده شدیم در حالی که واقعاً نمیدانستیم اینجا کجا است(!) و اصلاً در برنامههای قبلی ما چنین محلی گنجانده نشده بود. داخل میدان یک المان حجمی و نمادی از شاخه زیتون معروف یونانیها قرار داشت، ما چیز دیگری کشف نکردیم لذا بعد از گرفتن چند عکس یادگاری؛ مجدداً به ایستگاه برگشته و عازم ایستگاه A14 یعنی ERMOU شدیم. چیزی که در طی مسیر برایمان جالب بود مشاهده بساط دستفروشان در کنار برخی از معابر یا حتی اشغال بخشی از پیادهرو توسط کسبه بود. نکته دیگری که خیلی برایمان تعجببرانگیز بود، وضعیت با کیفیت بیخانمانها (کارتن خوابها البته با تعریف اروپاییاش) و معتادین در پیادهروها یا گوشه فضاهای سبز بود.
تصویر 46 : المانهای حجمی میدان Karaiskaki
تصویر 47 : نمایی از معابر حد فاصل ایستگاه شماره A13 و A14
تصویر 48 : کارتنخوابی به سَبک اروپایی (به کیفیت تشک و بالشها دقت نمایید!)
ایستگاه A14 در مجاورت میدانگاه موناستیراکی با سنگفرش زیبا و نسبتاً بزرگ و جذاب منتهی به ایستگاه مترو Monastiraki قرار داشت. میدان مملو از توریست بود و داخل ورودی آن نیمکتهای بزرگ و بهم پیوستهای قرار داشت که برای رفع خستگی عابران فضای بسیار مناسبی بود. کبوترهای فراوانی هم در اطراف ساختمان کلیسای کوچک مشرف به میدان در حال پرواز بودند. از اینجا نمای آکروپلیس هم در دوردست دیده میشد و این اولین قاب از یونان افسانهای در نگاه ما بود. داخل خروجی میدان، فروشگاههای متعددی از صنایع دستی و نمادهای آتن قرار داشت که بسیار مورد استقبال توریستها بود و من هم چندین نماد از شهر آتن و یونان را با قیمتهای 1 تا 7 یورو خریدم. یک دکه میوه فروشی هم داخل میدان بود که میوههای بسیار عالی با قیمتی حتی ارزانتر از ایران میفروخت.
سپس در جهت منتهی به آکروپلیس شروع به حرکت کردیم تا به محوطه باستانی کتابخانه هادریان (Hadrian Library) رسیدیم. از باجه بلیط فروشی آن یک بلیط ترکیبی 7 اثر مهم تاریخی آتن را برای هر نفر به قیمت 30 یورو خریدیم، صرفنظر از قیمت مقرون به صرفه این نوع بلیط نسبت به این که در تک تک این مکانها بلیط تهیه کنید؛ خرید این بلیطها یک مزیت بزرگ دیگر داشت و آن این بود که در ورودی آنها مجبور نبودید هر مرتبه در صف خرید بلیط بایستید. در برخی از آثار تاریخی آتن از جمله آکروپلیس، صف خرید بلیط آنچنان طولانی و شلوغ بود که باید بیش از یکساعت منتظر میماندید و این صرفه جویی زمانی بمراتب ارزش زیادی داشت. (با توجه به این که در تصاویر هر محوطه یا اثر تاریخی، تصویری از ساعت کار و زمان فعالیت و تعطیلات و همچنین قیمت ورودیه و زمان تخفیف ورودیهها در نظر گرفتهام لذا از توضیح این موارد در ادامه متن به لحاظ رعایت اختصار پرهیز مینمایم). این محوطه مربوط به بقایای ساختمان کتابخانه هادریان امپراطور باستانی است که در سالهای 132 تا 134 میلادی بنا شده و در نزدیکی آن یک کلیسا نیز قرار داشته است. ستونهای سنگی بزرگ، سنگفرشهای ریز در محوطهای باز منتهی به بقایای دیوارهای فرو ریخته کتابخانه، و یک ساختمان کوچک که به موزه تبدیل شده است. مجسمه بدون سَرِ « اِلههِ پیروزی » داخل موزه هم بسیار جذاب بود. ما برای بازدید از کل این مجموعه حدود 45 دقیقه زمان صرف کردیم. (چون مباحث تاریخی هر کدام از این آثار بسیار مفصل است و علاقمندان براحتی میتوانند آن را از کتابهای تاریخی یا سفرنامههای گذشتگان مطالعه نمایند لذا از توضیح این موارد هم در متن پرهیز مینمایم).
تصویر 49 : بلیط ترکیبی 7 اثر مهم تاریخی آتن
تصویر 50 : میدان منتهی به ایستگاه مترو Monastiraki
تصویر 51 : فروشگاههای داخل میدان موناستیراکی
تصویر 52 : تابلو اطلاعاتی ورودی کتابخانه هادریان
تصویر 53 : محوطه باستانی Hadrian Library
تصویر 54 : محوطه باستانی Hadrian Library
تصویر 55 : مجسمه سنگی اِلههِ پیروزی
سپس در خیابان فرعی عمود بر محوطه کتابخانه بسمت Ancient Agora حرکت کردیم. در میانه مسیر یک فروشگاه و موزه شکلات وجود داشت که بسیار دیدنی و خوشمزه بود. همچنین سمت راست این مسیر به کافهها اختصاص داشت که همگی در زیر سایبان فضای باز، میز و صندلی چیده و در انتظار مشتری بودند ولی ما هنوز از صبحانه مفصل هتل، سیر بودیم. چیزی که خیلی جالب بود، وجود یک منوی خیلی بزرگ در ورودی کافهها از شکل و قیمت انواع غذاها و نوشیدنیها بود. در ادامه به Ancient Agora رسیدیم که به نوعی موزه مردم شناسی یونان است، و بدون معطلی بلیط را ارائه و وارد مجموعه شدیم. در هر مجموعه تاریخی، بخشی از بلیط که مربوط به آن اثر بود را از بلیط جدا کرده و سپس اجازه ورود داده میشد. در سمت چپ ورودی، بقایایی از یک ساختمان سنگی بنام مونوپِتروس (Monopetros) مربوط به قرن 2 میلادی که با سقفی مُدور روی 8 ستون و بدون دیوار بوده، دیده میشد. در بخش حیاط مرکزی Ancient Agora هم 3 مجسمه غول پیکر با جزئیات نحوه پوشش و لباس مردم یونان باستان تقریباً سالم مانده بود. در منتهی علیه سمت چپ، یک ساختمان دو طبقه با ایوان بزرگ قرار داشت که دهها ستون سنگی بار سقف را تحمل کرده و جذابیت زیادی به محفل یونانیان داده بود. این ایوان به نوعی یک گردشگاه سرپوشیده برای یونانیان باستان محسوب میشده و به ایوان آتالوس (Stoa of Attalos) معروف است. هنوز هم گروههای زیادی از جوانان یونان بويژه دانشجویان روی پلههای این ایوان به شادی و گردش مشغول بوده و بصورت دسته جمعی عکس یادگاری میگرفتند و این بخشی از مراسم آنجا بود زیرا حتی در روی دیوارها هم نمونههایی از تصاویر این گونه گردشگریهای دسته جمعی درون قابهای بزرگ نصب شده بود. داخل ساختمان در طبقه همکف، موزه بزرگی از اشیاء کشف شده شامل انواع ظروف سفالی (با رنگ آميزیهای قهوهای و مشکی)، انواع ظروف فلزی و مسکوک، تعداد محدودی ظروف شیشهای و سنگی قرار داشت. یکی از اشیای جالب این موزه، توالت فرنگی سفالی برای کودکان در یونان باستان بود. در طبقه فوقانی مجموعه هم به سیر تاریخی تندیسها و سردیسهای سنگی از دوران مختلف یونان باستان اختصاص داشت که به نوعی تداعی کننده موزههای مردم شناسی است.
تصویر 56 : فروشگاه و موزه شکلات
تصویر 57 : محوطه باستانی Ancient Agora
تصویر 58 : مجسمههای سنگی بزرگ در محوطه باستانی موزه مردم شناسی معروف به محفل یونانیان
تصویر 59 : توالت فرنگی کودکان در یونان باستان
تصویر 60 : تندیسها و سردیسهای سنگی در موزه زیر ایوان سرپوشیده آتالوس
کلیسای مقدس آپوستِل در ضلع مقابل ورودی اصلی قرار داشت که کلیسای سنگی نسبتاً کوچکی با بقایایی از نقاشیهای حضرت مسیح و مربوط به سال 1000 میلادی بود. در ادامه مسیر تا قبل از معبد هفایستوس، بقایای اندکی از دیوارها و کفپوشهای ساختمان شورای شهر آتن با ظرفیت 500 نفر از نمایندگان شهر مربوط به اواخر سده 5 قبل از میلاد دیده میشد. روی تپه در سمت راست ورودی اصلی به معبد هفایستوس (Temple of Hephaistos) خدای حامی صنعتگران رسیدیم که دارای شکل مرسوم معابد یونانیان باستان با 6 ستون سنگی بزرگ در جهت عرضی و 13 ستون در جهت طولی در پیرامون خود بود. این معبد تنها معبد باقیمانده از 4 معبد تاریخی یونان باستان است که هیچ آسیبی ندیده و به طور کاملاً سالم باقیمانده است. ظاهر بیرونی آن بسیار شبیه نمای عرضی 8 ستونی معبد معروف پارتِنون در آکروپلیس (و همچنین نمای عرضی 6 ستونی معبد گارنی در کشور ارمنستان یا نمای عرضی 8 ستونی معبد پانتِئون در ایتالیا) با لبه سقف مثلث شکل است.
تصویر 61 : کلیسای مقدس آپوستِل
تصویر 62 : معبد هفایستوس Temple of Hephaistos
بازدید ما از محوطه Ancient Agora با همه جزئیاتش 75 دقیقه طول کشید سپس در ادامه مسیر کافهها حرکت کردیم تا به ایستگاه مترو تیسسیو (Tissio) رسیدیم. در اینجا بساط دستفروشانی که اشیای مستعمل قدیمی میفروختند، بسیار داغ بود. یکی از دستفروشیها مملو از آدمکهای مقوایی بود که اجزای بدنشان با دگمههای فلزی به هم وصل میشد، با تماشای این آدمکهای مقوایی همسرجان بشدت به وَجد آمده و گفتند: اینها بخشی از اسباببازیهای دوران کودکی من را تشکیل میداد که عاشقانه دوستشان داشتم و حالا بعد از سالها دوباره در یونان اروپايي سال 2018 با آنها مواجه شده بودند. البته گروههایی از نوازندگان هم مشغول نواختن ساز و آواز بودند که فضای روحبخشی را ایجاد کرده بود. سپس در خیابان منتهی به میدان موناستیراکی قدم زنان بسمت ایستگاه A14 حرکت کردیم. در طرفین مسیر فروشگاههای لوازم مستعمل و اشیاء و کتابهای قدیمی به وفور به چشم میخورد. قبل از میدان موناستیراکی هم یک کافه لوکس عربی قرار داشت که انواع کباب، دونر گوشت و حتی فلافل ارائه میداد. سپس سوار اتوبوس آبی گردشگری شده و به سمت ایستگاه A15 رفتیم.
تصویر 63 : اشیای مستعمل قدیمی- آدمکهای مقوایی
تصویر 64 : ساز و آواز نوازندگان خیابانی
تصویر 65 : رستوران عربی در مجاورت میدان موناستیراکی
ایستگاه A15 کنار میدان کوتزيا Kotzia قرار داشت که بعد از آبنمای وسیع داخل آن، عمارت اصیل و باشکوه شهرداری آتن به چشم میخورد. اطراف آبنمای میدان کوتزیا، انبوهی از کبوتران در حال پرواز بودند که یک جوان خوش ذوق یونانی با یک کیسه کوچک گندم در آنجا برای خودش شغل جالبی دست و پا کرده بود. چند دانه گندم به هوا پرتاب میکرد و انبوهی از کبوتران بسمت او به پرواز در میآمدند، سپس توریستهای عاشق عکاسی به سمت او میرفتند و پس از پرداخت چند یورو به او می توانستند تصاویر نابی از این صحنهها شکار کنند و دوباره او چند قدم آن طرفتر میرفت و کبوتران بدنبالش به پرواز در میآمدند و دوباره دریافت یوروهای بیزبان از توریست بعدی! در ضلع دیگر خیابان هم مجسمه پریسلز (Pericels) یکی از جنگاوران دوران طلایی یونان بود که رشادتهایش بويژه در جنگ بین ایران و پلوپوننِسیان معروف است. بازدید ما از میدان کوتزیا 15 دقیقه به طول انجامید و با اتوبوس بعدی به میدان اومانیا رفته و به هتل برگشتیم.
تصویر 66 : کبوتران در میدان کوتزيا Kotzia
تصویر 67 : عمارت شهرداری آتن
تصویر 68 : مجسمه پریسلز
پس از استراحت مختصری در هتل، اتاق را تخلیه و در مسیر میدان اومانيا از یک فروشگاه تلفن همراه، یک عدد سیم کارت وودافون به مبلغ 10 یورو خریدیم که 6 گیگابایت اینترنت یک ماهه داشت و فروشنده براحتی آنرا فعال کرد. علیرغم اینکه در چند قدمی ایستگاه مترو اومانیا بودیم و میدانستیم که محل آپارتمان به ایستگاه مترو آکروپلیس نزدیک است ولی برای راحتی حمل چمدانها تصمیم گرفتیم که با تاکسی برویم. آدرس آپارتمان را به یکی از رانندگان تاکسی دور میدان نشان دادیم ولی ایشان متوجه نشد که کجا باید برود و لذا از پذیرفتن ما امتناع کرد و این موضوع چندبار تکرار شد. سپس با خانم رُی تماس گرفته و درخواست کردیم که آدرس را به راننده تاکسی توضیح دهد و بالاخره توانستیم تاکسی بگیریم. دقایقی بعد با پرداخت 4 یورو بابت کرایه طبق تاکسیمتر و 1 یورو بابت تعرفه حمل چمدانها به راننده، جلوی ساختمان 20 واحدی آپارتمان خانم رُی پیاده شدیم. ایشان که دختری حدوداً 20 ساله بود، بیرون ساختمان منتظرمان بود و با خوشروئی چمدان را از من گرفت و به داخل راهنماییمان کرد. آپارتمان ایشان در طبقه دوم و حدوداً 70 متری و یکخوابه با دو تراس بود. بعد از بیان توضیحات درخصوص بخشهای مختلف ساختمان و نحوه عملکرد تلویزیون و لباسشویی و مواد غذایی داخل یخچال و همچنین توصیه در مورد محل ایستگاه مترو و خیابانهای اطراف و نحوه رفتن به آکروپلیس و ... خداحافظی کرد و رفت.
من و همسرجان از انتخاب این آپارتمان در مجاورت آکروپلیس با قیمت 100 یورو برای هر شب آن هم در اوج فصل ازدحام توریست کاملاً بُهت زده شده بودیم زیرا آپارتمان به تازگی کاملاً بازسازی شده و دکوراسیون داخلی آن هم بسیار با سلیقه و مدرن بود. همه اسباب و اثاثیه آن هم کاملاً نو بود به طوری که به جرأت میتوانم بگویم که به احتمال زیاد ما دومین مسافران آن بودیم. حتی صاحب آپارتمان داخل یخچال را با مواد غذایی مثل نان، کالباس، گوشت بوقلمون، سیب، پرتقال، موز و چند بطری آبمعدنی و حتی آبمیوه طبیعی پُر کرده بود. داخل کابینتها هم برنج، ماکارونی، چای، انواع قهوه، شکر، حبوبات و ... به مقدار زیاد گذاشته شده بود. باید اعتراف کنم تا الان هیچکدام از آپارتمانهائی که در سفرهای خارجی استفاده کرده بودم به این کیفیت نبود و حالا از این انتخاب بشدت احساس غرور داشتم و به یاد این جمله معروف افتادم: « خدا گر بِبَندد ز حکمت دَری گُشاید زِ رحمت درِ دیگری ». بعد از باز کردن چمدانها و جا دادن وسایل برای صرف ناهار از آپارتمان بیرون زدیم.
تصویر 69 : نمای خارجی آپارتمان خانم رُی در ساختمان دو نبش مجاور آکروپلیس
تصویر 70 : پذيرایی آپارتمان
تصویر 71 : هال و میز غذاخوری آپارتمان
تصویر 72 : آشپزخانه آپارتمان
تصویر 73 : اتاق خواب و حمام آپارتمان
چون هنوز شناختی نسبت به منطقه نداشتیم لذا از اپلیکیشن Foursquare استفاده کرده و رستوران Mani Mani را با امتیاز 9.3 در نزدیکی آپارتمان انتخاب و با استفاده از گوگل مپ به آنجا رفتیم. تابلوی رستوران در زبان محلی به شکل MANH-MANH نوشته شده بود و در طبقه دوم یک ساختمان قرار داشت، دیوارهای راه پله هم پُر از تابلوهای تقدیرنامه سالهای مختلف بويژه از تریپ ادوایزر بود. با این که ساعت حدود 15:30 بود ولی داخل رستوران مشتریهای زیادی مشغول غذا خوردن بودند. دو تا غذای یونانی سفارش دادیم که علیرغم حجم کم ولی طعم بینظیری داشت و 31 یورو جمعاً صورتحسابش شد.
تصویر 74 : رستوران Mani Mani با امتیاز 9.3 در تریپ ادوایزر
تصویر 75 : ناهار در رستوران Mani Mani
تصویر 76 : موقعیت و تقدیرنامههای رستوران Mani Mani
بعد از صرف غذا در خیابانها محلی اطراف قدم زنان با عبور از جلوی یک کلیسای نوساز به آپارتمان برگشته در حالی که کمی ساعت از 17:30 گذشته بود و سپس دو ساعتی استراحت کردیم. با صدای بارش باران در تراس اتاق خواب که مشرف به حیاط خلوت ساختمان بود از خواب بیدار شده و لذا مناسب دیدیم که در تراس دیگر آپارتمان که رو به خیابان بود، ضمن تماشای مناظر به صرف چای و تنقلات بپردازیم تا باران قطع شود. بعد از قطع باران و تقریباً 3 دقیقهای به آکروپلیس رسیدیم که در آن ظلمت شب با نورپردازی جالبی میدرخشید.
ابتدا ورودی سالن نمایش هرود آتیکوس قرار داشت که یک آمفی تئاتر نیمه مُدور و سومین نمونه از این شکل در آتن است. این سالن نمایش با قطر 38 متریاش گنجایش 5000 نفر تماشاچی را دارد و هنوز با قدمتی حدوداً 2000 ساله در آن فستیوالهای موسیقی فراوانی برگزار میشود و واقعاً بیدلیل نیست که یونان « مهد تئاتر » جهان است. پیدا بود فستیوالی در آن درحال برگزاری است ولی احتمالاً بارش باران، برنامه آن شب را کنسل کرده بود لیکن گروهی از موزیسینها و تیمهایشان داخل سالن در تکاپو بودند. بعد از گذر از جلوی درب آکروپلیس که همچنان توریستهای زیادی از پشت نردهها مشغول سلفی گرفتن بودند، به محوطه صخرهای (احتمالاً یادبود فیلوپاپاس) رسیدیم و از آنجا مدتی به نظاره شهر آتن پرداختیم. سپس از مسیر دیگری در آن طرف آکروپلیس به کشف و شهود پرداختیم تا بالاخره از محله پلاکا (فکر کنم به مفهوم محله خدایان) سَر درآوردیم که هنوز در پاسی از نیمه شب گذشته، مغازههای صنایع دستی و سوغاتها و نمادهای یونان و کافههای آن بسیار پُر رونق بود.
همانجا یک خیابان فرعی را امتداد دادیم که آخرش مقابل دروازه هادریان سردرآورد. آنجا از پشت نردهها به تماشای ستونهای عظیم و بلند معبد زئوس پرداخته و نهایتاً از خیابان جلوی ایستگاه مترو آکروپولی به آپارتمان برگشتیم. در این گشت و گذار 3 ساعته شبانه، تقریباً چهار ضلع مستطیلی که آکروپلیس در وسط آن قرار داشت را طی کردیم که در آن هوای مطبوع خیلی دلچسب بود.
تصویر 77 : عصرانه در تراس آپارتمان زیر نم نم باران
تصویر 78 : نمای روز و شب آکروپلیس
تصویر 79 : ورودی سالن نمایش هرود آتیکوس
تصویر 80 : فروشگاههای صنایع دستی در منطقه پلاکا مجاور آکروپلیس
تصویر 81 : معبد زئوس
تصویر 82 : فروشگاههای فعال صنایع دستی در نزدیکی ایستگاه مترو آکروپولی
روز سوم: دوشنبه 4 تیرماه 1397 (هتل تیتانیا جهت شرکت در ATINER event، فرهنگستان و کتابخانه ملی یونان، موزه ملی باستان شناسی، محفل رومیان، سایت باستان شناسی و موزه کرامیایکوس)
ساعت 7 صبح بعد از صرف صبحانه (از موادغذایی داخل یخچال!)، از آپارتمان بیرون رفته و خواستیم از اوبر تاکسی بگیریم برای هتل تیتانیا که همسرجان سخنرانی داشتند ولی مکرراً اپلیکیشن اوبر خطا داد لذا بالاجبار از کنار آکروپلیس تا خیابان جلوی معبد زئوس پیاده رفتیم. خیابان نسبتاً شلوغ بود و اکثر تاکسیها پُر از مسافر بودند تا بالاخره بعد از نیم ساعت معطلی توانستیم یک تاکسی بگیریم و حدود 5 دقیقه بعد با پرداخت 3.5 یورو کرایه جلوی هتل پیاده شدیم. هتل تیتانیا یک هتل لوکس چهار ستاره (www.titania.gr) در نزدیکی ایستگاه مترو پانِپیستیمو است که یک سالن کنفرانس اصلی 600 نفری با چند سالن کوچکتر در خود جای داده است و همایشهای معتبری در آن برگزار میشود.
لابی هتل بسیار شلوغ بود ولی رسپشنهای متعدد هتل بسادگی ما را بسمت سالن کنفرانس در طبقه 11 هدایت کردند. علیرغم این که در همان ساعت همزمان چهار کنفرانس بینالمللی آغاز بکار میکردند لیکن بسادگی ثبت نام همسرجان در ATINER event با پرداخت 400 یورو هزینه خودشان و 60 یورو هم بابت همراهی من (بابت ناهار و پذیرایی میان وعده در دو روز) انجام گرفت. دبیر کنفرانس دقيقاً رأس ساعت 8 صبح برنامه افتتاحیه را آغاز نمود در حالی که سالن مربوطه کاملاً از متخصصان بینالمللی از آلمان، ایالات متحده، انگلیس، یونان، کُره جنوبی، ژاپن، چین، کانادا و ... پُر شده بود و تا همینجای کار تفاوت مشهودی با همایشهای کشور ما داشت. افتتاحیه نیم ساعت طول کشید و سپس شرکت کنندگان در سالنهای کوچکتر جنبی تقسیم شدند. باتفاق همسرجان به سالنی که مربوط به کار ایشان بود رفته و در 2 پنل تخصصی صبح شرکت کردیم که (با يک استراحت کوتاه 15 دقیقهای برای صرف قهوه و چای و شیرینی همراه بود و) تا ساعت 13 ادامه یافت. در این مدت، همسرجان در بحث و جدلها غرق شده و من هم از فرصت استفاده کرده و برای دوستان و خانواده از طریق تلگرام عکس و فیلم فرستادم. برای صرف ناهار به رستوران مخصوص مراسم هتل در طبقه 10 رفتیم و از خجالت انواع غذاها و دسرها درآمدیم. سپس از هتل خارج شده و در چند قدمیمان ابتدا به دانشگاه آتن رسیدیم که هم اکنون کلاسهای آن به سالن مطالعه تبدیل شده و بقیه ساختمان نیز به بخش اداری دانشگاه اختصاص داشت. در مجاورت آن به کتابخانه ملی آتن رسیدیم که در طرفین آن دو ستون بلند قرار داشت و روی آنها هم مجسمه سنگی بزرگی قرار داده بودند و البته در محوطه نیز تعداد زیادی مجسمه از فلاسفه و دانشمندان به چشم میخورد. بازدید ما از این دو مکان جمعاً نیم ساعت به طول انجامید.
تصویر 83 : هتل تیتانیا
تصویر 84 : ناهار 30 یورویی هتل تیتانیا
تصویر 85 : دانشگاه آتن – کتابخانه ملی آتن
سپس از ایستگاه شماره A10 اتوبوسهای گردشگری که دقیقاً جلوی ساختمان کتابخانه ملی قرار داشت، به سمت ایستگاه A11 یعنی ساختمان موزه ملی باستان شناسی یونان حرکت و 15 دقیقه بعد رسیدیم. این موزه جزء بلیط پکیج 7 اثر تاریخی یونان نبود و برای بازدید کامل از آن باید برای هر نفر یک بلیط 10 یورویی تهیه و همه وسایل همراه خود را به بخش امانات موزه تحویل دهید زیرا یونانیها معتقد بودند که موزه ملی باستان شناسی یونان در تراز موزه لُوور فرانسه است و تلاش کردهاند که همه اشیای باستانی مربوط به یونان را از سراسر گیتی در این مکان گردهم جمع نمایند. علیرغم این که شدیداً از همراه بُردن دوربین عکاسی یا فیلمبرداری با فلاش ممانعت بعمل میآوردند لیکن عکاسی با گوشی تلفن همراه مجاز بود. ساختمان موزه بسیار بزرگ و از چندین سالن تودرتو و مجاور هم تشکیل شده بود که در آن اشیای مختلفی از سنگ، شیشه، طلا، سفال، آهن و مفرغ، چوب و ... به چشم میخورد. تندیسها و سردیسهای فراوانی هم در جای جای موزه دیده میشد. بازدید ما از این موزه جمعاً 3 ساعت به طول انجامید البته کِشِش کافی برای بازدید دقیقتر و با آرامش بیشتر را هم داشت. وصف زیباییهای این موزه در کلام نمیگنجد لذا شما را به تماشای دقیق تصاویر زیر که از پُرمخاطبترین بخشهای موزه تهیه کردم، دعوت مینمایم.
تصویر 86 : موزه ملی باستان شناسی یونان
تصویر 87 : یک لوح قدیمی در موزه
تصویر 88 : دو پیکرتراشه با سَر حیوان و بدن انسان
تصویر 89 : ظروف سفالی
تصویر 90 : اشیائ کوچک و زیورآلات
تصویر 91 : جسد انسان- بخش مصری موزه
تصویر 92 : تراش سنگ
از ایستگاه A11 تا ایستگاه A14 در میدان موناستیراکی کمتر از نیم ساعت طول کشید. امتداد میدان را تا بعد از کتابخانه هادریان مستقیم طی کردیم تا به محفل رومیان (Roman Agora) رسیدیم. اینجا از بخشهای متنوعی تشکیل شده بود؛ برج باد، سازههای جالب انتقال آب، موزه هادریان (امپراطور روم) و بقایای سالنی که برای تجارت با رومیان ساخته شده بود. بازدید ما از این محفل در مجموع 45 دقیقه شد.
تصویر 93 : محفل رومیان (Roman Agora)
تصویر 94 : برج باد
تصویر 95 : سازههای جالب انتقال آب
تصویر 96 : موزه هادریان
تصویر 97 : پیکرنگاری هادریان
سپس از میان کافهها به سمت ایستگاه تیسسیو قدم زدیم تا از یک مسیر نسبتاً فرعی و خلوت به سایت باستان شناسی و موزه کرامیایکوس (Kerameikos) رسیدیم. در طول مسیر با ساختمانی مواجه شدیم که داخلش مراسم آموزش خوانندگی برای نوجوانان برگزار بود لیکن فقط صدا قابل تشخیص بود و داخل ساختمان چیزی دیده نمیشد! علیرغم جذابیتی که این سایت و موزه داشت لیکن چندان مورد استقبال توریستها نبود و بشدت خلوت بود. داخل محوطه جاده ناهمواری بسمت بقایای ستونها و دیوارهای شهرکی در انتهای محدوده سایت قرار داشت که من و همسرم اسمش را گذاشتیم « جاده عشق »، چون بسیار طولانی بود. کمی که رفتیم، من خسته شدم و زیر درخت زیتون زیبایی نشستم ولی همسرجان به کشف و شهود در محوطه پرداختند و بعد از نیم ساعت از سمت قبرستان مخروبه سمت دیگر سایت بازگشتند و باتفاق وارد موزه شدیم. موزه نسبتاً بزرگ بود و از تعداد زیادی پیکرتراشههای بزرگ انسان و حیوانات و اشیای سفالی تشکیل یافته بود. نکتهای که خیلی برای من جالب بود این است که در این موزه، پیکرتراشههایی با سَرِ انسان و بدن حیوان وجود داشت و دقیقاً در تضاد با پیکرتراشههایی با سَرِ حیوان و بدن انسان بود که قبلاً در موزه ملی باستان شناسی دیده بودم. بازدید ما از سایت و موزه حدود 75 دقیقه به طول انجامید.
تصویر 98 : سایت باستان شناسی و موزه کرامیایکوس
تصویر 99 : بقایای ستونها و دیوارهای شهرکی در سایت Kerameikos
تصویر 100 : پیکرتراشههای بزرگ انسان
تصویر 101 : پیکرتراشههای بزرگ حیوانات
تصویر 102 : پیکرتراشههای عجیب با سَرِ انسان و بدن حیوان
لطفاً ادامه سفرنامه را در قسمت دوم هم مطالعه فرمایید.