نان و حلوا

2.5
از 2 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
نان و حلوا

عالی قاپو؛ نماد هنر و رشادت ملت / نماد فساد و ریاکاری حاکمیت

نوبت به دیدار عالی‌قاپو رسید. بخش زیادی از زیبایی‌های این عمارت باشکوه را دیوانه‌ای به نام ظل‌السلطان ویران کرده اما همچنان در میدان نقش جهان دیدنی می‌نماید!

اینجا از دو مکانی که تا الان بازدید کردم شلوغ‌تر بود. تعدادی دانشجو که از لوازم همراه‌شان معلوم بود معماری می‌خوانند مشغول بازدید و یادداشت‌برداری بودند. اینکه خروجی این دانشگاه‌ها چه خواهد بود بر کسی پوشیده نیست و البته در این متن هم موضوعیتی ندارد اما ای‌کاش این درس‌هایی که می‌خواندند، این درس‌هایی که خواندیم کمی هم به دردمان می‌خورد!

بگذریم! عالی‌قاپو در حال مرمت بود و این را از گرد و غبار برخاسته در فضا می‌شد حدس زد. از پله‌های دوار بالا رفتم و به ایوان عمارت رسیدم. کل نقش جهان زیر پایم بود و حس خوبی داشتم. بازدیدم شروع شد اما خیلی راضی کننده نبود. کاش کمی زودتر به اینجا آمده بودم که حوصله ی شلوغی را ندارم!

IMG_4025.jpgIMG_4024.jpgIMG_4022.jpgIMG_4020.jpgIMG_4186.jpg

undefinedundefinedundefined

undefined

ایوان عالی قاپو و جزئیاتش

IMG_4196.jpgIMG_4180.jpgIMG_4197.jpg

IMG_4200.jpg
پر از نقش و نگاری تو / شبیه فرش ایرانی

 

undefined
از نمایی متفاوت

طبقه‌ی فوقانی که به اشتباه تالار موسیقی نامیده شده و از جذاب‌ترین بخش‌های این عمارت است به علت همان مرمت‌ها بسته بود و قابلیت بازدید نداشت. الحال از فراز به نشیب و از نشیب به فراز در بین طبقات در آمد و شد بودم و دیدنی‌ها را دیدم و از کاخ خارج شدم.

undefined

IMG_4192.jpg

IMG_4051.jpg

 

روی نیمکت‌های سنگی میدان نشستم. کمی خوراکی داشتم و مشغول خوردن شدم. قصد رفتن به چهل‌ستون را داشتم. سر راه به ورودی بازار قیصریه سرکشی و از سردر بی‌نظیرش عکاسی کردم و از خروجی میدان راهی چهل‌ستون شدم.

undefined

undefinedundefined

undefined

جزییات طاق

undefined 

undefined

نقاشی‌های دیوار سر در قیصریه
نقاشی‌های دیوار سر در قیصریه

چهل‌ستون را بارها دیده بودم اما این کاخ 70 هزار متری هر بار برایم نو بود. پس ابتدا حیاط مشجر و درندشتش را برانداز کردم و پیرامون کاخ چرخی زدم و خیره به نقوش دیوارهای بیرونی نگریستم.

undefined

IMG_4322.jpgIMG_4339.jpgIMG_4335.jpgIMG_4344.jpgIMG_4343.jpg 

خشت و آینه

نوبت به ایوان اصلی رسید، توضیحی نمی‌دهم و شما را با جزییات هنر ناب ایرانی تنها می‌گذارم!

8.jpegIMG_4318.jpg

11.jpegIMG_4338.jpgIMG_4332.jpgIMG_4333.jpgIMG_4337.jpgIMG_4328.jpg

IMG_4327.jpgIMG_4334.jpgIMG_4329.jpg

 

ایوان آینه‌کاری شده، تالار بزرگ و بی‌ستون، طرح‌های بی‌نظیر منقوش بر سقف و دیوارها همه و همه دل می‌بَرد از هر بیننده‌ای. اما پرده‌ی نبرد چالدران را بیش از همه دوست دارم چرا که راوی رشادت و شجاعت ایرانیان است؛ راوی پیروزی خون بر شمشیر! این نبرد را از دشمن عثمانی شکست خوردیم چون اعتقادمان برین بود که جنگیدن با سلاح گرم دور از جوانمردی است غافل از اینکه سپاه عثمانی چندان عقیده بر مردانگی نداشت و جالب اینکه آورده‌اند در جنگ چالدران زنان سرزمین‌مان پا به پا و دوشادوش مردان با دشمن بربر و تا دندان مسلح جنگیده‌اند تا جایی که وقتی قوم غالب برای تصاحب و تقسیم غنائم بر پیکر بی‌جان ایرانیان حاضر می‌شوند در مواجهه با پیکر زنان نحت تاثیر قرار می‌گیرند و سلطان سلیم مجنون از سپاهیانش می‌خواهد که با احترام با کشته‌شدگان رفتار شود و جالب‌تر اینکه بهروزه و تاجلی دو همسر شاه سلیمان صفوی هم در این جنگ حضور داشته و به اسارت گرفته می‌شوند.

170.jpeg169.jpeg171.jpeg168.jpeg172.jpeg

 

اما افسوس که شیرین‌کاری‌های ظل‌السطان اینجا هم نمود بسیار دارد. تمام ستون‌های ایوان که انعکاسش را در حوض بزرگ مقابل می‌بینیم با هنر آینه‌کاری مزین بوده که به دستور این شازده‌ی قجر آینه‌ها تخریب می‌شوند و نقاشی‌های دیوارها با گچ پوشانده. 

مجسمه‌های سنگی کنار حوض هم از قصرهای باشکوه صفویه یعنی کاخ آینه‌خانه و عمارت نمک‌دان به اینجا منتقل شده‌اند. همان قصرهایی که توسط ظل‌السطان از بیخ ویران شدند.

شازده لوچه

اما ظل‌السلطان که بود؟

شاهزاده مسعود میرزا _ملقب به ظل‌السلطان_ پسر بزرگ ناصرالدین شاه که به خاطر آنکه از مادری صیغه‌ای و غیر قجر متولد شده بود از تخت شاهی جای ماند و بر کرسی کینه و حسد تکیه زد. او که به مدت 34 سال حاکم اصفهان بود بیش از 50 بنا و اثر ارزشمند دوران صفوی را ویران کرد. او معتقد بود که با وجود خورشید تابان قاجار چه نیاز است به کورسوی صفویه و با همین استدلال عمارت نمکدان، باغ سعادت‌آباد و کاخ آینه‌خانه را از کالبد اصفهان زدود. همچنین دستور داد نقاشی‌های نفیس داخل چهل‌ستون را با گچ بپوشانند و آینه‌کاری‌های ستون‌های چهل ستون و عالی قاپو را خذف کنند. وی در مدت زمام‌داریش مالیات و خراج سنگین بر مردم بی‌نوا وضع کرد و با درشتی طبع و گرانی خوی رفتار هر اعتراضی را با ظلمی بی‌مضایقه سرکوب می‌کرد.

 

حکومت ظل السلطان,ظل السلطان حاکم اصفهان,عکس های ظل السلطان حاکم اصفهان

عکاس: آنتوان سوریوگین

هنری رنه جهانگرد اروپایی كه در زمان حکومت ظل‌السلطان از اصفهان بازديد كرده در این باره نوشته است: «متأسفانه ظل‌السلطان از خیابان زیبا و بی‌نظیر چهارباغ مانند سایر آثار تاریخی چیزی باقی نگذاشته، باغچه‌ها را پرکرده و مصالح گران‌بها را فروخته است و نقاشی‌های طاق‌ها و دیوارها را از بین برده‌. جای قصرها و عمارت‌های خالی صفوی را هم با ایجاد مزارع گرمک و خیار اشغال کرده‌است!»

 

حکومت ظل السلطان,ظل السلطان حاکم اصفهان,عکس های ظل السلطان حاکم اصفهان
عکاس: ارنست هولتزر

اما دامنه‌ی رفتارهای جنون‌آمیز ظل‌السلطان به همینجا ختم نمی‌شود! او در یکی از سرکشی‌های خود به مازندران با همراهی سپاهیانش به شکار بی‌رویه‌ی تعداد زیادی ببر، پلنگ، مارال، قرقاول، گاو وحشی و شوکا می‌پردازد. گونه‌هایی که یا منقرض شده‌اند یا در معرض انقراضند و این رفتار عجیب ظل‌السلطان باعث تسریع روند نابودی این گونه‌های کم‌یاب شده‌ است. 

ظل السلطان حاکم اصفهان,حکومت ظل السلطان,عکس های ظل السلطان حاکم اصفهان

عکاس: ارنست هولتزر

گرچه ظل السلطان فضای رعب و خفقان در اصفهان حاکم کرده بود اما در زمستان 1285 خورشیدی هنگامی که برای مراسم تاج‌گذاری محمدعلی شاه به تهران رفته بود مردم اصفهان در اقدامی اعتراضی بازارها را بسته و در میدان نقش جهان تحصن کردند. خواسته‌ی آنها مشخص بود؛ عزل ظل‌السلطان. این اعتراضات دو هفته به طول انجامید و در این مدت صدها تلگراف به تهران زده شد تا اینکه محمدعلی شاه وی را از حکومت اصفهان عزل و نظام السلطنه را جانشین وی کرد. مسعود میرزا در اواخر عمر مدتی را در اروپا گذراند تا این که پس از دچار شدن به اختلال حواس در سن هفتاد سالگی از دنیا رفت.

هشت بهشت

از چهل ستون تا هشت بهشت راهی نیست؛ کمتر از 10 دقیقه پیاده‌روی که به جان می‌خرمش!

خوبی شهرهایی مثل اصفهان اینست که با وجود تعدد و پراکندگی زیاد جاذبه‌ها، خیلی‌هایشان کنار هم یا در یک منطقه گرد آمده‌اند و این موجب سهولت بازدیدها می‌شود.

قصر هشت بهشت که روزگاری زیباترین کاخ عالم نام داشته را تا به حال ندیده بودم جز در عکس‌ها پس شوق زیادی دارم. قصر بزرگی نیست اما همان‌طور که انتظار می‌رفت بهره‌ی فراوان برده از قریحه و هنر!  تُنُک‌بری های بی‌همتا و مفرنس‌های منقش و ملون از مهم‌ترین نکات اینجاست و دیوارها هم از نگارگری‌‌های زیبا متمتع شده و خلاصه فضاییست بس فرح‌آور!

250.jpeg273.jpeg

274.jpeg

undefined

نمای خارجی هشت بهشت

237.jpeg

240.jpeg
آسمانه ی بی نظیر کاخ

 

IMG_4475.jpg

268.jpeg

269.jpeg
جزییات به کار رفته بر مقرنسها

 

249.jpeg243.jpeg

244.jpeg
نمونه ای از سقفها

 

247.jpeg

241.jpeg
گل و مرغ نقش بسته بر دیوارها

 

undefined

265.jpeg

267.jpeg

270.jpeg

271.jpeg
سقف‌های چوبی منبت و معرق‌کاری شده ایوان‌ها

هم‌وطنان هنردوست و هنرمند و هنرورمان هم که دستی بر آتش دارند دیوارها را از فن خطاطی و حکاکی تهی نگذاشته‌ و با ایجاد انواع یادواره و خاطره نام بلندشان را جاودانه کرده‌اند؛ برای همیشه!

246.jpeg

 

اما بد نیست نظر سیاحان و جهان‌گردان معروف اروپایی را که در دوره‌ی اوج این کاخ از آن بازدید کرده‌اند هم بدانیم. بیشتر آنها بر یک جمله اتفاق نظر دارند: نفیس‌تر از مجلل‌ترین کاخ‌های ممالک اروپایی!

238.jpeg

 

 

ساعت نزدیک 12 بود و نگران کمبود وقت بودم. دوست داشتم هرچه دیدنی در این ناحیه قرار گرفته را ببینم اما میترسیدم از دیدن کلیسای وانک جا بمانم. پس بعد از هشت بهشت با اسنپ راهی محله جلفا شدم. 

IMG_4360.jpg
صلیبی بر فراز یک گنبد

وانک جادوی رنگها بود. هر چه هنر در کاشی‌های فیروزه‌ای مسجد شاه به کار رفته اینجا بر بومِ نقاشی نقش شده. داستان‌های مهم انجیل بر در و دیوار کلیسا با رنگ روغن و طلا تصویر شده و یکی از زیباترین کلیساهای جهان را تشکیل داده. وانک حال و هوای خاصی داشت و دیدن نقاشی‌ها هر بیننده‌ای را به وجد می‌آورد. 

undefined

undefined
ورودی و در کلیسای وانک

undefined

undefined
کوبه و تزیینات در کلیسا

 

undefined

217.jpeg211.jpeg

210.jpeg212.jpeg

210.jpeg208.jpeg209.jpeg

 

موزه 

محوطه کلیسای وانک علاوه بر صومعه اصلی دارای موزه‌هایی هم هست؛ موزه خاچاطور کساراتسی و موزه مردم شناسی ارامنه اصفهان که هر دو بسیار دیدنی هستند. در موزه کساراتسی آثار متعدد تاریخی و هنری به چشم می‌خورد که شامل اولین ماشین چاپ ایران، کتب خطی، نقاشی های نفیس، زیورآلات طلا و نقره، کمربند، شنل، دستبافته‌ها، ظروف چینی و سفالین، انواع صلیب، عودسوز و ظرف روغن مقدس و... است اما غم‌انگیزترین بخش موزه متعلق است به یادبود قتل عام ارامنه توسط دولت وقت عثمانی!

206.jpeg189.jpeg193.jpeg201.jpeg203.jpeg196.jpeg202.jpeg194.jpeg198.jpeg

 

اما در موزه مردم شناسی وسایل زندگی روزمره ارامنه‌ی اصفهان را می‌توان دید. وسایلی مثل لوازم پخت و پز، ادوات مذهبی، انواع پوشاک، آلات موسیقی، لباس‌ها و عروسک‌های تئاتر، لوازم سینمایی و عکاسی و ... که همه و همه از دوران صفویه تا پهلوی جمع‌آوری شده‌اند و البته تصاویری از ارامنه‌ی تاثیرگذار بر فرهنگ و هنر ایران.

190.jpeg187.jpeg

182.jpeg184.jpeg220.jpeg183.jpeg181.jpeg179.jpeg218.jpeg

222.jpeg
 خاچاطور کساراتسی

نخستین کتاب‌هائی که در ایران به چاپ رسید به کوشش و همت ارامنه‌ی اصفهان بود. اولین  چاپ‌خانه ایران را پیشوای مذهبی کلیسای وانک، خاچاطور وارتاپد گِساراتسی و شاگردان وی در کلیسای وانک دایر کردند، آنها ماشین، کاغذ و مرکب چاپ حروف را خودشان طراحی کرده و ساختند و در 1017 خورشیدی نخستین کتاب خود را با مضمون و شرح حال پدران روحانی به نام زبور داوود در 572 صفحه به چاپ رساندند.

تنها نسخه‌ی باقیمانده از این کتاب در حال حاضر در آکسفورد انگلستان نگهداری می‌شود و نمونه موجود در کلیسای وانک کپی آن کتاب است.

200.jpeg192.jpeg

خدمات ارامنه به فرهنگ و هنر ایران‌زمین

ورود تئاتر مدرن به کشور، نُت‌بندی و علمی‌سازی موسیقی، ساخت اولین فیلم سینمایی، احداث اولین کارخانه‌ی سوسیس و کالباس‌سازی و ... از جمله خدماتیست که جامعه‌ی ارامنه به کشور ما کردند و از این رو دیدن موزه‌ی مردم شناسی ارامنه جلفا می‌تواند بسیار پر بهره باشد.

اروپای ایران

قدم زدن در محله‌ی قدیمی جلفا هم حس و حال خاص خود را دارد، گویی در کوچه‌های اروپایی سیر می‌کنی. خیابان‌های سنگفرش و کلیساهای متعدد و شکل و شمایل خاص ساختمان‌ها از ویژگی‌های این محله است.

undefined undefined

undefined undefined undefined undefined undefined undefined undefined undefined

 

از میدان جلفا هم که نگویم برایتان که هنوز هم خاطره‌انگیز و زیباست، راستی اولین پیتزا فروشی اصفهان هم گرد همین میدان تاسیس شده. اگر هم اهل سینما و فیلم دیدن باشید حتما فیلم جوجه‌فکلی را به یاد می‌آورید که خانم شهناز تهرانی در همین میدان وارد مغازه گوشت فروشی می‌شود و آن ترانه‌ی معروف را خطاب به قصاب محل زمزمه می‌کند!

undefined

undefined

عکس قدیمی از میدان جلفا
عکس قدیمی از میدان جلفا

میان میدان هم تندیسی از منتقد و پژوهشگر سینمایی مرحوم زاون قوکاسیان قرار گرفته که دیدنش برایم خالی از لطف نبود چون من در ابتدای جوانی علاقه‌ی بسیار به هنر سینما داشتم با آثار متعدد زاون قوکاسیان آشنا بودم اما برای من داستان به همین جا ختم نمی‌شود. در سال‌های دانشجویی هم‌کلاسی داشتم با نام آرمین قوکاسیان که دست بر قضا برادر زاده مرحوم زاون بود و یک روز برایم هدیه ای آورد بس ارزشمند؛ کتاب گفت و گو با بهرام بیضایی و با امضای خودش. برایم نوشته بود: تقدیم به سینما دوست ارجمند جناب آقای روزبه شهنواز. از طرف زاون

کمی مقابل تندیس نشستم و مرور خاطرات کردم!

undefined

جعفرخان از فرنگ برگشته

حالا که صحبت مرحوم زاوِن و هنر سینما گل انداخت بد نیست مروری کوتاه داشته باشیم بر فیلم‌هایی که در اصفهان ساخته شدند.

اصفهان به واسطه ی داشتن مکان‌های تاریخی رنگارنگ و خاص همواره مورد توجه فیلم‌سازان داخلی و خارجی بوده که یا تمام فیلم یا بخش‌هایی از اثرشان را در این شهر با شکوه فیلم‌برداری کرده‌اند. جدای از آثار مستندی که ساخته شده فیلم‌های داستانی زیادی هم این لوکیشن زیبا را برگزیده‌اند. مطرح‌ترین سینماگر خارجی که فیلمی در اصفهان کارگردانی کرده پائولو پازولینی کارگردان شهیر ایتالیاییست که فیلم داستانی گل هزار و یک شب را بنا بر افسانه‌های شرقی در اصفهان به تصویر کشیده.

فیلم‌هایی چون گنج قارون (۱۳۴۴)، شوهر پاستوریزه (۱۳۵۰)، پریزاد (۱۳۵۲)، خیالاتی (۱۳۵۲)، غریب (۱۳۵۲)، اکبر دیلماج (۱۳۵۲)، کی دست گل به آب میده (۱۳۵۲)، جوجه فکلی (1353)، پاشنه طلا (۱۳۵۴)، ماجراهای علاء‌الدین و چراغ جادو (۱۳۵۷)، جعفرخان از فرنگ برگشته (1366)، پری (1373) و… ازجمله فیلم‌هایی است که همه یا بخشی از لوکیشن آنها در شهر اصفهان قرار داشته است.

بگذریم! بازدید از محله‌ی جلفا هم به پایان رسید و تصمیم گرفتم فرصت باقیمانده‌ی سفرم را به اطراف و اکناف میدان نقش جهان بپردازم. محله‌هایی که تنها عکس و فیلمشان را در اینستاگرام دیده بودم.

خیابان اولین‌ها

پس به مقصد چهارباغ عزیز اسنپ گرفتم و یکراست رفتم به دیدن جذاب‌ترین گذرگاه اصفهان. اولین پاساژ اصفهان در همین خیابان ساخته شده؛ درست 3 سال پس از ساختمان پلاسکو در تهران. این مرکز خرید (پاساژ ایفل) هنوز هم حس و حال خاطره‌انگیزی دارد و تابلوی مغازه‌ها همان تابلوهای قدیمیست.

undefined

undefined

پاساژ ایفل

اولین هتل اصفهان

هتل آمریک که اولین هتل ساخته شده در اصفهان است توسط تونی هوانسیان احداث شده. تونی هم از آن دست ارامنه‌ای بود که خدمات بیشماری به اصفهان و مردمانش کرد. علاوه بر هتل امریک، اولین عکاسخانه، اولین مرکز کرایه درشکه و اولین کارخانه‌ی لیموناد سازی شهر را راه‌اندازی کرد برای استفاده‌ی عموم. جالب است بدانیم که اولین دوچرخه‌ی شهر هم توسط همین فرد وارد اصفهان شد. 

هتل آمریک بعدها با نام‌های فردوسی و جهان هم نام‌گذاری شد و بعد از سالها متروکه شدن و خاک خوردن، توسط مالکین در حال تعمیرات و مرمت است تا دوباره با کاربری هتل مشغول به کار شود. علاوه بر صادق هدایت افراد مشهور دیگری در این هتل اقامت داشته‌اند مثل عارف قزوینی و پرفوسور آرتور پوپ.

undefined

undefined

چهارباغ بهاری

چهارباغ بهاری

 

299.jpegIMG_4491.jpg

IMG_4493.jpg

هتل جهان در حال بازسازی

بازار سلطانی یا بلند بازار

آن سوی خیابان هم بازار هنر و مدرسه چهارباغ قرار گرفته که که به دیدار هر دو رفتم اما افسوس که مدرسه چهارباغ در روزهای هفته بازدید نداشت و فقط آدینه‌ها امکان دیدن دارد پس وارد بازار هنر یا بلند بازار شدم؛ بورس طلا و جواهر اصفهان. البته کاربری اصلی این بازار فروش صنایع دستی بوده که با کاهش ورود گردشگر خارجی و پایین آمدن قدرت خرید داخلی، بازار صنایع دستی کشش لازم را از دست داده و دکان‌ها یکی پس از دیگری به طلا فروشی روی آورده‌اند.

298.jpeg295.jpeg

297.jpeg294.jpeg

 

از درِ پشتی بازار هنر خارج شدم و در امتداد مادی فرشادی خودم را به بازار حسن آباد رساندم که وصل می‌شود به میدان نقش جهان. خانه‌ی مشروطیت اصفهان، بارگاه امام‌زاده احمد، مسجد ساروتقی و ... از دیدنی‌های این بازار هستند.

مقبره‌ی بابا بدلا

مقبره‌ی بابا بدلا در بازار حسن آباد

خانه مشروطیت

جدای از جلسات آزادی‌خواهان مشروطه‌طلب که در این خانه‌ی قجری و زیبا برگزار می‌شده اتفاق تاریخی عجیب دیگری هم اینجا رخ داده. پسر ظل‌السلطان به دستور پدرش مادر خود را در همین خانه به قتل رسانده! درباره‌ی زیبایی‌های خانه حرفی نمی‌زنم که تصاویر خود گویای همه‌چیز هستند.

undefined

undefined

undefined undefined undefined undefined undefined undefined

امامزاده احمد

در این بارگاه علاوه بر امام‌زاده‌ی مذکور، مقبره‌ای خصوصی هم قرار گرفته با چند قبر که پیکر همدم‌السلطنه همسر ظل‌السلطان (دختر امیرکبیر) مدفون است، مقبره‌ای با بنا و تزیینات قجری!

undefinedundefined

undefined
بارگاه امامزاده احمد

 

undefinedundefinedundefinedundefined

undefined

مقبره‌ی همسر ضل‌السلطان

محله‌ی نقش جهان

از کوچه‌های مصفا و باطراوت اطراف خود را به محله‌ی نقش جهان رساندم، درست پشت مسجد شاه. این محله همچنان تاریخی و کهن می‌نمود، ساباط‌های قدیمی و خانه‌های زیبا از مشخصات این جاست. چه بسیار بناهای ارزشمندی که متاسفانه در حال تخریبند و نه وارثان به فکرشان هستند و نه اداره‌ی میراث! راهی خیابان تخت گنبد شدم که به موازات میدان است و پشت به پشت مسجد شیخ لطف الله. طبق اسنادی محل اصلی دفن ابن سینا هم همین جاست. پرداختن به این موضوع را کمی خطرناک می‌دانم که از دانایی من خارج است و به  این بسنده کنم که بنابر همان اسناد آنچه امروزه در همدان به عنوان مدفن بوعلی میشناسیم، مقبره‌ای نمادین است. تحقیق دراین باره را به مخاطبانم می‌سپارم که با رجوع به منابع و خبرگذاری‌های داخلی قابل مطالعه است! 

undefined undefined

undefined

undefined

undefined

undefined

 

حالا در بازار قیصریه هستم، بازاری به بلندای تاریخ. همان ابتدا به سرای ملک‌التجار می‌روم و ضراب‌خانه‌ی شاهی. از سرا که جز ویرانه چیزی باقی نمانده و حجره‌ها حکم انبار دکان‌دارها را گرفته و ساختمان ضراب‌خانه هم تبدیل شده به شعبه‌ای از بانک ملت. در دوران صفویه در این ضرابخانه سکه‌های رایج زمان را ضرب می‌کردند و اینکه الان به بانک تبدیل شده هم از شوخی‌های روزگار است!

undefinedundefinedundefined

undefined
سرای ملک‌التجار

 

undefined undefined

 

بازار برده‌فروش‌ها

برای دیدن سردر جورجیر و مسجد حکیم از میانه‌ی بازار قیصریه و عبور از راسته‌ی رنگرزها خودم را به کوچه‌ی قلندرها رساندم. نکته‌ای که نباید فراموش کرد این است که در بازار رنگرزها در دوره‌ی صفوی به خرید و فروش برده هم می‌پرداختند، یعنی کنیزان و غلامان گرجی توسط سوداگران قره‌داغی در کاروانسرای شهربانو بیگم (دختر شاه عباس) به فروش می‌رسیدند!

راسته‌ی رنگرزها
راسته‌ی رنگرزها

سردر جورجیر؛ اوج هنر آجرکاری

در این محل گویی وارد تونل زمان شده‌ای و سفر می‌کنی به هزار سال پیش و دوران حکم‌رانی آل بویه. طبق روایاتی این سردر، باقیمانده‌ی مسجدی به همین نام است که چون پشت به پشت مسجد حکیم واقع شده این داستان پررنگ می‌شود که احتمالا مسجد حکیم بر خرابه‌های جورجیر استوار گشته است.

کنار این بنای تاریخی مسجدی با نام مسجد جوجه قرار گرفته و مقابلش سقاخانه‌ای کهن‌سال!

undefined undefined undefined

undefined
سردر جورجیر

 

undefined undefined undefined

مسجد حکیم

به هر حال دوباره به قیصریه برگشتم، در امتداد بازار تا دلتان بخواهد تیم و تیمچه و دالان و سراهای گوناگون و عمدتا زیبا و بعضا عجیب دیدم. سرای دالان‌دراز، سرای هندوها، مسجد خیاط‌ها، مسجد شیشه‌گران و ... و همین‌طور که از اسامی مشخص است هر صنفی برای خودش مسجدی داشته و گاهی اوقات مدرسه‌ای!

طول بازار قیصریه زیاد است، مخصوصا اگر به چشم خریدار به آن نگاه کنید. یعنی هم ببینید و هم عکاسی کنید این درازا بیشتر هم می‌شود اما چه باک؟! من برای دیدن همین چیزها آنجا بودم و کلی هم لذت بردم!

undefined undefined undefined undefined undefined

 

سقاخانه

چیزی که بسیار در این دو روز نظرم را جلب کرده تعداد زیاد سقاخانه‌های مستقر در شهر است. یعنی در هر کوی و برزن و بازاری تعدادی سقاخانه وجود دارد (در هیمن بازار قیصریه هم به وفور دیده می‌شود) که نشان دهنده‌ی اهمیت آب برای مردم در دوره‌های مختلف است. این سقاخانه‌ها بنابر وسع وقف کننده‌اش گاه بسیار زیبا و پرتزیین است و گاه بسیار ساده و بی تکلف. اما همگی یک بار بر دوش می‌کشند؛ سیراب کردن لب تشنگان! جالب اینجاست که نذر آب در بین اصفهانی‌ها ریشه‌ای دیرینه دارد و وجود سنگاب های بزرگ و کوچک در اماکن تاریخی این ادعا را اثبات می‌کند و جالب‌تر این که در سطح شهر و تقریبا تمام خیابان‌ها با تعداد زیادی دستگاه آب‌سردکنِ فعال هم روبه‌رو شدم و باید بگویم با این اوصاف در شهری که خود با مشکل کم آبی مواجه است هیچ کس تشنه نمی‌ماند و این شاهدیست بر سخاوت مردم اصفهان در طول تاریخ. 

undefined

نمونه‌ای از سقاخانه‌های اصفهان

نمونه‌ای از سقاخانه‌های اصفهان

سنگاب 

سنگاب (آبدان) ظرف هایی بزرگ از جنس سنگ بودند که در روزگاری که لوله کشی آب وجود نداشت، عموما در اماکن پر رفت و آمد جای گذاری می شده و آنرا با آب آشامیدنی یا شربتهای گوارا پر می کرده اند و مسافران و رهگذران با کاسه ای که کنار آن قرار داشته رفع تشنگی می کردند.

برای تزئین این سنگابها از نقوش گیاهی و طرحهایی که نمایانگر آب هستند استفاده میشده . بیشترین سهم نقوش آبدان از گل لوتوس، طرح های اسلیمی و انتزاعی تشکیل شده است. بر اساس اعتقادات ایرانیان باستان گل لوتوس یا نیلوفر آبی مربوط به الهه ی آب ها یا آناهیتا است. در ترکیب بندی تزئین و نقوش این ظروف، از شیوه تزئین دیوار کاخ‌های ساسانی و اشکانی نیز الهام گرفته شده است.

undefined

undefined
سنگاب موجود در مسجد شاه و نگاره‌هایش

بازار قیصریه با همه بلندایش به پایان رسید و خود را به ایستگاه مترو شهدا رساندم و به وسیله‌ی قطار شهری به ایستگاه کاوه رفتم.

خب! بدین شکل سفر فشرده و پر بازدید من از اصفهانِ جان به پایان رسید و من ماندم و خستگی و اشتیاق دیدار دوباره. شهری که با توجه به فرونشست‌ وحشتناک زمین (که ناشی از کمبود آب است و کمبود آبی که ناشی از بستن زاینده‌رود است) فرصت زیادی برای زنده ماندن ندارد!

پس تا میتوانیم تا فرصت باقیست به دیدن اصفهان برویم چرا که به گفته‌ی کارشناسان امر با این فرمان، شهری به اسم اصفهان در جغرافیای ایران باقی نخواهد ماند. با دلی پر خون این جمله را می‌نویسم و امیدوارم پیش‌بینی‌ها غلط از آب درآید.

undefined

 

فرجام‌نامه:

همان‌طور که در ابتدا عرض کردم من در اردیبهشت 1401 سفری کاری به اصفهان داشتم و تعدادی از جاذبه‌های معمول شهر را هم دیدم و همان زمان قصد کردم با همان دیدنی‌های محدود سفرنامه‌ام را بنویسم و مقدماتش هم در اینجا فراهم شد اما با کمی تحقیق به این نتیجه رسیدم که حیف اصفهان است که کوچک شمرده شود و با چند جاذبه سر و ته ماجرا را هم آورم پس یکسال بعدش و با برنامه‌‌ی بهتر این سفر را تجربه کردم و با نگارش این متن نسبتا طولانی (که می توانست طویل تر هم بشود) سعی کردم ادای دینی کنم به اصفهان و مردمانش. اصفهانی که دیدنی‌های بسیار بیشتری دارد نسبت به آنچه که من دیدم و مردمانی مهربان که اگر نشانی جایی را پرسیدم به درستی هدایتم کردند، مردمی که اگر پرسشی داشتم صادقانه و بی‌چشمداشت یاریم کردند که جر سخاوت چیزی ازشان ندیدم.

در پایان تشکر می‌کنم از دوستان عزیز اصفهانیم. دوستانی که متاسفانه افتخار دیدارشان تا این لحظه نصیبم نشده اما در شبکه های اجتماعی دوستانه و برادرانه من را در نگارش این سفرنامه یاری رساندندکه عبارتند از:

آقای مهدی شاهدلی عزیز که هر ساعتی از شبانه روز سوالات بنده را جوابگو بودند. آقای مهرداد موسوی خوانساری عزیز که با صبر و حوصله پاسخگوی من بودند، خانم فریبا هوشیار، خانم رکسانا فهیمی، آقای ناصر چنگانیان، خانم دکتر مائده کلانتری، زنده یاد حمیدرضا بانی، آقای دکتر جعفری زند، خانم پریسا ملک احمدی و سایر عزیزانی که از اطلاعاتشان نهایت استفاده را بردم. به امید روزی که از نزدیک ببینمشان و قدردان زحماتشان باشم. به امید روزی که زنده رود، شاهرگ حیاتی قلب سرزمینم همیشه در تکاپو و خروشان باشد. به امید آبادی و سربلندی کشورم و با یاد زنان و مردان شریف، آزاده و قهرمان وطنم این متن الکن را به پایان می‌رسانم.

عزت زیاد

روزبه شهنواز

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر