سلام سفر من از زمانی شروع میشه که بندرعباس را به مقصد تهران ترک کردم .پس از رسیدن به فرودگاه مهراباد به سمت فرودگاه امام خمینی حرکت کردم تا از اونجا به ورشو پایتخت لهستان و مرکز بازیهای یورو 2012 سفر کنم . این اولین باری بود که میخواستم از ایران خارج شم , رفتن به خارج از کشور به خاطر مشغله شغلی همسرم برام تقریبا یه رویا بود.البته خواست خدا بود که تونستم به این سفر برم اون هم اینجوری جور شد که همسرم در یک مسابقه اینترنتی شرکت کرد و برنده جایزه سفر به مسابقات یورو 2012 شد و چون علاقه من به سفر را میدانست جای خودش را به من داد و من به این سفر رفتم هرچند سفر کوتاهی بود _ 48 ساعت_ اما برای من تجربه جدیدی بود . با توجه به اینکه سفرمن فقط48 ساعت بود بنابراین نتوانستم مناطق دیدنی ورشو را بازدید کنم . اما این سفر نامه را نوشتم نه فقط به خاطر برنده شدن بلکه به خاطر اینکه بگم سفر هرچند هم که کوتاه باشه میتونه از خودش خاطرات زیبا و به یادماندنی به جا بگذاره مخصوصا" اگه همسفرای خوبی مثل اونایی که با من همسفر بودند داشته باشی.قبل از اینکه سفرم را براتون شرح بدم باید بگم عکسهایی که من گرفتم به دلیل اینکه خودم یا دوستانم تو عکس هستیم و این برخلاف مقررات مسابقه هست مجبور شدم یکسری از عکسا رو از اینترنت برایتان دانلود کنم از این بابت از همگی عذر میخوام البته هر عکسی رو که از اینترنت گرفتم برایتان مشخص کردم 19 زوئن یا همان 30 خرداد خودمون بندرعباس را به مقصد تهران ترک کردم از یه طرف هیجان سفر به خارج از کشور و از یه طرف دوری از فرزندان و همسرم حس عجیبی را در من به وجود آورده بود. ساعت 1:30 دقیقه بامداد به تهران رسیدم .ساعت3 بامداد به اتفاق 3 نفردیگر که همگی در مسابقه ذکر شده برنده شده بودیم مهراباد را به مقصد فرودگاه امام ترک گفتیم .تنها چیزی که کمی باعث کدورت خاطرم شد این بود که به امید گرفتن ارز مسافرتی به فرودگاه امام خمینی رفتم اما کارمندان بانک فرودگاه گفتند که دیگه ارز مسافرتی اینجا داده نمیشه و من مجبور شدم ارز آزاد خریداری کنم . ساعت 8 صبح سوار هواپیمای ایرباس شدم و هواپیما در ساعت 8:38 دقیقه تهران را به مقصد استانبول ترک کرد. _چون پرواز مستقیم به ورشو از ایران نیست من ابتدا به استانبول رفتم و از اونجا به سمت ورشو حرکت کردم_ ساعت 11:43 دقیقه به وقت ایران به استانبول رسیدم . مسیری حدودا 1562 کیلومتری را طی کردیم تا بالاخره رسیدیم.
باید بگم که تفاوت زمانی ما با استانبول یک و نیم ساعته یعنی ما یک و نیم ساعت از اونا جلوتریم .ساعت 43: 11 دقیقه به وقت ایران میشه ساعت 13 :10 دقیقه به وقت استانبول. حدود 2 ساعت در فرودگاه استانبول بودیم . دیدن مردم اونجا , نحوه پوشششون و کلا" قیافشون واقعا برام جالب بود دیدن یه زن سیاهپوست با اون موهای گیس باف و پرپشتش برام مثل یه خواب بود خلاصه بعد از گشتن در فرودگاه و گرفتن عکسای مختلف وبعد از انجام کارهای ترانزیت سوار هواپیما شدم و در ساعت 2:30 دقیقه به وقت ایران وارد ورشو شدیم. _ تفاوت زمانی ما با ورشو دو و نیم ساعته یعنی ما دو و نیم ساعت از اونا جلوتریم.
تو فرودگاه ورشو از طرف شرکتی که در آن برنده شده بودیم به استقبال ما اومدند و با اتوبوس ما را به سمت هتلمان بردند. یادم رفت بگم که شرکت یاد شده برندگانی از کل دنیا داشت که همگی را در یک روز دعوت کرده بود بعد از اینکه تقریبا" همه برندگان اومدند ما به سمت هتل رادیسون حرکت کردیم .هتل رادیسون یکی از هتلهای قدیمی و زیبای ورشو بود که فاصله آن تا مرکز شهر یک کیلومتر و تا فرودگاه 6 کیلومتره.
بعد از تحویل گرفتن اتاقهایمان طبق قولی که تو فرودگاه امام به هم داده بودیم _مبنی بر اینکه وقت رو تلف نکنیم به خاطر کوتاهی سفر –همگی _منظورم ما 4 نفر ایرانی_به سمت خیابانهای ورشو حرکت کردیم تصمیم گرفتیم اول یه سیم کارت خریداری کنیم تا به خانواده هامون اطلاع بدیم که رسیدیم از نگرانی درشون بیاریم چون به جز یه نفر بقیه اولین باری بود که به خارج از کشور سفر میکردند.خوبه بدونید که ایرانسل در ورشو رومینگ نداره و باید از همونجا سیم کارت تهیه کنید. پس اگر قصد سفر به ورشو رو داشتید ایرانسل با خودتون نیارید چون فایده ای نداره . اولین ساختمانی که نظر مرا جلب کرد کاخ فرهنگ و دانش بود دو عکس از این بنای زیبا را برایتان به نمایش گذاشتم که یکی را خودم گرفتم و دیگری را از اینترنت برایتان دانلود کردم.
پول ورشو زولاتی نام داره ما باید پولهایمان را که یورو بود به زولاتی تغییر میدادیم به همین خاطر به اولین صرافی که رسیدیم پولامونو تبدیل کردیم . هیچ کدام از ما انگلیسی را به صورت کامل نمیتونست صحبت کنه البته اگه هم میتونستیم خیلی فرق نمیکرد چون اکثر قریب به اتفاق مردم ورشو انگلیسی بلد نبودند و این طور که من متوجه شدم افرادمسن برخلاف افراد جوان ورشو انگلیسی را بهتر میتوانستند صحبت کنند . خلاصه بعد از تهیه سیم کارت به سمت ایستگاه قطار حرکت کردیم چون یکی از همسفرهایمان تصمیم داشت بعد از ورشو به دیدن نامزدش در ایزن هوتن اشتاین که چند کیلومتر با مرز لهستان فاصله داشت و جزو کشور آلمان بود بره.گرفتن بلیط به خاطر صف طولانی که داشت یک ساعت طول کشید .
تا ساعت 9 شب به وقت ایران ما تو خیابانها گشت زدیم و اجناس مختلف رو قیمت کردیم البته باید بگم که مغازه ها تا ساعت 7:30 دقیقه به وقت ورشو باز بودند استنباط ما این بود که چون در ساعت 9 شب به وقت ورشو فوتبال شروع میشد اینقدر زود تعطیل کردند. خسته و کوفته به هتل برگشتیم و بدون اینکه بفهمم چه جوری و کی خوابم برد . صبح ساعت 7 صبح بیدار شدیم و بعد از صرف صبحانه هتل _که بسیار مفصل بود تقریبا" ازشیر مرغ تا جون آدمیزاد هر آنچه که فکرش را کنی به عنوان صبحانه گذاشته بودند _به سمت بازار حرکت کردیم و تا ساعت 4 بعد از ظهر به وقت ورشو به هتل برنگشتیم .ساعت 5 بعد از ظهر به وقت محلی اتوبوسی برای بردن ما به سمت ورزشگاه اومد و اول پیش خودمون گفتیم یعنی چه واسه چی اینقدر زود اومدن دنبالمون تا شروع مسابقه 4 ساعت مونده اما وقتی که به ورزشگاه رسیدیم دیدیم که چه تدارکی واسمون دیدن . پذیرایی بسیار عالی از غذا گرفته تا انواع تنقلات و خوراکیها , موسیقی محلی و پاپ , کل انداختن با توپ توسط دو تن از هواداران تیم پرتغال و چک و کاردستی زنان ورشو , رنگ کردن صورت و ......
این اولین باری بود که من لباس محلی لهستان را میدیدم .بسیار زیبا وبا رنگهای شاد که در آن رنگ قرمز چشمگیر تر بود . یادم رفت بگم ما برای دیدن مسابقه چک و پرتقال دعوت شده بودیم .بعد از 4 ساعت پذیرایی به سمت ورزشگاه حرکت کردیم .
چه جمعیتی واسه دیدن مسابقه اومده بودند جالبه که بدونید ورزشگاه 18 gate یا همون درب ورودی داره که روی هر بلیط عنوان شده که از کدام در و از کدام راهرو وارد شوید و همین طور روی هر بلیط شماره صندلی قید شده با اینکه کوچکترین علاقه ای به فوتبال نداشتم اما با دیدن اون همه جمعیت که با شور و شوق زیاد به سمت ورزشگاه میومدند و با اون قیافه هایی که نشون دهنده تیم مورد علاقشون بود واسه خودشون درست کرده بودند و با دیدن فضای داخل ورزشگاه که بسیار شیک و زیبا بود به وجد اومدم. با شمارش معکوس تماشاچیا مسابقه شروع شد نمی دونم چی شد که جو ورزشگاه منو گرفت چون با هر توپی که به سمت هر کدوم از دروازه ها میرفت ناخداگاه از جام بلند میشدم و فریاد میزدم.
بعد از تموم شدن فوتبال به سمت اتوبوسی که ما رو به ورزشگاه آورده بود حرکت کردیم اما هر چه گشتیم اتوبوس را پیدانکردیم به هر پلیسی که میرسیدیم دست و پا شکسته سراغ اتوبوس شرکت مذکور را میگرفتیم اما اونا منظور ما را نمی فهمیدند خلاصه بعد از 40 دقیقه گشتن و یک دور کامل دور ورزشگاه زدن بالاخره اتوبوس را پیدا کردیم و خسته و کوفته سوار شدیم و به سمت هتل رفتیم فقط چند ساعت دیگه بیشتر وقت نداشتیم صبح بعد از خوردن صبحانه من تنهایی از هتل خارج شدم اخه به پسرم قول داده بودم که واسش ایکس باکس بخرم .به همین دلیل به مرکز خرید زلوته تاراسی رفتم چه مرکز خرید با کلاس و زیبایی بود دارای 4 طبقه میباشد که اگر اغراق نکرده باشم اگر مغازه های لباس فروشی آن را کنار هم قرار دهیم 3 طبقه آن فقط البسه فروشی میشود و تقریبا همگی پر مشتری بودند از اینجا بود که حدس زدم مردم ورشو به لباس اهمیت میدهند
بعد از خرید ایکس باکس تقریبا وقت زیادی نداشتم و باید خودمو به اتوبوسی که برای بردن ما به فرودگاه اومده بود میرساندم – باید اضافه کنم که در اونجا اگه میگفتند فلان ساعت جلوی درب هتل باشین باید دقیقا" همون ساعت اونجا میبودیم چون اونا حتی 1 دقیقه هم خودشون رو معطل تو نمیکردن و راس ساعت حرکت میکردند_ به همین دلیل تموم راه را دویدم تا تونستم 5 دقیقه زودتر از ساعت به هتل برسم بعد از تحویل دادن اتاق, سوار اتوبوس شدم و در ساعت 2:45 دقیقه به وقت ورشو هواپیما به سمت استانبول حرکت کرد به خاطر شرایط بد جوی 45 دقیقه دیرتر به استانبول رسیدیم دیگه نمیتونستم مثل زمان رفت تو فرودگاه بچرخم و باید کارهای مربوط به ترانزیت را انجام میدادم ساعت 8:5 دقیقه شب به وقت استانبول سوارهواپیما شدم و هواپیما بعد از تاخیر 40 دقیقه ای استانبول را ترک کرد , در راه هم به خاطر شرایط بد جوی با تاخیر به ایران رسیدیم یعنی در ساعت 1:30 دقیقه بامداد 23 زوئن یا همان 3 تیر خودمون هواپیما در تهران به زمین نشست و ما به تهران رسیدیم و من مستقیم به سمت مهر آباد حرکت کردم . بعد از اینکه اسمم رو تو لیست انتظار نوشتم بالاخره ساعت 9 صبح به سمت بندرعباس حرکت کردم .
نویسنده : فاطمه صادقی نژاد