به نام خالق هستی
دو سالی بود که اردیبهشت ماه را برای سفر انتخاب می کردیم اما شرایط سفر فراهم نمی شد؛ سال اول امکانات مناسب مالی برای سفر نداشتیم سال دوم همسرم امکان مرخصی گرفتن نداشت تا این که تصمیم قطعی گرفتیم و شرایط آن از جمله مرخصی گرفتن و منابع مالی را به سختی فراهم کردیم،همسرم به سختی توانست هفته آخر خرداد ماه مرخصی بگیرد. قم و اصفهان و شیراز را به عنوان مقصد انتخاب کردیم. وسایل سفر را آماده کردیم مقدار زیادی کوپه درست کردم تا شب اول شام داشته باشیم مقداری گوشت قرمه کردم و مقداری هم مواد استانبولی درست کردم. داخل کلمن ام را تا نیمه با یخ پر کردم تا نقش یخچال داشته باشد گوشت قرمه شده و مواد استانبولی را داخل ظرف و سپس داخل فویل پیچیدم تا در صورت آب شدن یخ ها خراب نشود سپس داخل کلمن گذاشتم. پلوپزم را نیز برای پخت پلو برداشتم، از آن جا که اهل چای نیستیم به فلاکس نیازی نداشتیم.
ساعت 11/30 جمعه شب 1397/3/25 مشهد را به قصد قم ترک کردیم یک سفر زمینی با ماشین شخصی. شب را برای شروع سفر انتخاب کردیم چون هم هوا مطبوع تر است و هم جاده خلوت تر. ما یک خانواده سه نفری هستیم؛ کودکی سه ساله داریم، چند ساعتی از شروع سفر نگذشته بود که دخترم آرام و راحت خوابید و من و همسرم فراغ بال پیدا کردیم تا ساعتی با هم به راحتی صحبت کنیم. سکوت و خلوت و تاریکی شب جزیی از زیبایی های لاینفک شب است؛ ما ساکنین شهرهای بزرگ به دلیل آلودگی هوا و ساختمان های مرتفع نمی توانیم آسمان شب را به خوبی رویت کنیم اما وقتی از شهر فاصله می گیریم آلودگی هوا و آسمان خراش ها جای خود را به ستارگان درخشان آسمان می دهند و تازه محو زیبایی های آسمان می شویم، دوست داشتم ساعتی کنار جاده دراز بکشم و مثل دوران کودکیم از غرب تا شرق آسمان را با دقت نظاره کنم، در آن لحظه اگر چشمانمان را بگشاییم و فکر خود را از گذشته و آینده تهی کنیم و اندکی زیستن در حال را امتحان کنیم در این وسعت بیکران ، نشانه های حضور خداوند را بیشتر درک خواهیم کرد آن جاست که در قلبمان آرامشی به وسعت آسمان جای خواهد گرفت آرامشی که در زندگی پرهیاهوی شهری گم کرده ایم بازخواهیم یافت. مقداری از کپه ها را به عنوان شام خوردیم. چند ساعتی از سفرمان نگذشته بود که حدود 2/30 شب خواب بر چشمانمان غالب شد تصمیم به استراحت گرفتیم. در نزدیکی یکی از پمپ بنزین های بین راه نگه داشتیم چند ساعتی داخل ماشین خوابیدیم و نماز صبح را خواندیم. ساعت 5 صبح دوباره مسیر طولانی سفر را شروع کردیم. هرچند ساعت، کمی استراحت می کردیم دوباره مسیرمان را ادامه می دادیم. دم دمای ظهر به جاده قم رسیدیم جاده ای که با وجود این که عوارض می گرفتند هیچ رسیدگی ای به آن نشده است یک مسیر خشک فوق العاده گرم و بی آب. در این مسیر تنها چیزی که زیاد لازم است آب معدنی های یخ زده چون با وجود گرمی زیاد آب سرد در چند دقیقه تبدیل به آب داغ می شود. حدود ساعت 5 به قم رسیدیم روز عید فطر به حرم حضرت معصومه(س) رسیدیم از فرط خستگی خیلی سریع زیارت کردیم.
بعد از زیارت حضرت معصومه به جمکران رفتیم ، هوای جمکران بسیار عالی بود برعکس قم که هوای خیلی بدی داشت نماز مغرب و عشاء را به جماعت خواندیم.
بعد از نماز تصمیم برآن شد که همین جا استراحت کنیم پس به دنبال مجتمع اقامتی نیمه شعبان گشتیم و یک اتاق گرفتیم(شبی 40000تومان)با فاصله 100 متر تا حرم، اتاقش خیلی عالی بود؛ تخت و کولر گازی و یخچال و تلویزیون داشت، سرویس بهداشتی و حمام مشترک بود اما خیلی تمیز بود کل مجتمع تازه ساز و خیلی تمیز بود.1
من از خانه گوشت قرمه شده آورده بودم پلو هم داخل پلوپزم درست کردم یک دوغ و چند کره هم خریدم، دومین شب چلو گوشت خوردیم. شب را در این مجتمع استراحت کردیم نماز صبح رفتیم جمکران. بعد از نماز صبح حرکت کردیم به سمت اصفهان در وسط راه به کاشان رسیدیم ساعت 7/30 کاشان بودیم اما خانه تاریخی عباسیان و باغ فین هنوز بسته بود ساعت باز شدنشون 8 به بعد بود چون عجله داشتیم نمی توانستیم منتظر بمانیم پس به سمت اصفهان حرکت کردیم. از قبل جایی رزرو نکرده بودیم در مسیر به خانه معلم زنگ زدیم. خدا را شکر اتاق خالی داشت وقتی رسیدیم اصفهان، با جی پی اس و تابلوهای راهنما مسیر را پیدا کردیم. به خانه معلم رسیدیم؛ یک محوطه بزرگ داشت با چند ساختمان. داخل لابی هتل که شدیم با محیطی مواجه شدیم که اصلا توقعش را نداشتیم؛ خیلی شیک و زیبا بود. 10 دقیقه طول نکشید که کلید اتاقمان را دادند البته با یک اشتباه کوچک مواجه شدیم که اتاق را به ما تحویل ندادند در نتیجه بعد از نیم ساعت فهمیدیم پرده تنظیم نیست، یخچال روشن نیست و تلویزیون هم تنظیم نبود بعد از ساعتی فردی برای رفع اشکالات آمد الحمدلله همه چیز درست شد.2
ظهر بعد از نماز به رستوران رفتیم. رستوران هم خارج از تصورمان بود مثل تالار عروسی بود ناهار کباب شاه عباسی سفارش دادیم ؛ این کباب از دو گوشت مرغ و گوساله درست می شود طوری که یک سمت سیخ گوشت مرغ و سمت دیگرش گوشت گوساله است سبزی هم داخلش دارد، خیلی عالی بود. به اتاقمان برگشتیم و کمی خوابیدیم ساعت 5 به سمت میدان نقش جهان حرکت کردیم. با جی پی اس راه را پیدا کردیم وقتی رسیدیم دم دمای غروب بود با یک میدان خیلی شلوغ مواجه شدیم ، خیلی شلوغ تقریبا در همه ی سبزه ها به جای گل آدم سبز شده بود تمام آثار باستانی مثل مسجد امام ، مسجد شیخ لطف الله و عالی قاپو بسته بود از زاویه های مختلف میدان عکس گرفتیم.3
بعد از ادای نماز جماعت، موزه ها را به سختی پیدا کردیم اما همگی تعطیل بودند چون ساعت کار همه اماکن باستانی اصفهان هم از 8 صبح تا 7 عصر است. بعد از کلی خستگی و تلاش بی ثمر به خانه معلم برگشتیم صبح ساعت 6/30 اتاقمان را ترک کردیم. اولین مقصدمان سی و سه پل بود؛ وقتی به پل رسیدیم یک پل وسیع با 33 دهانه دیدیم اما چیزی که سبب ناراحتی می شد نبود آب در رودخانه بود. خشک خشک خشک، من در کودکیم به اصفهان سفر کرده بودم وقتی در کودکیم سی و سه پل را برای اولین بار دیدم، با تلفیقی از درختان زیبا و رودخانه و صدای دلنشین آب و قایق سواری روی آب و یک پل عظیم ساخته دست بشر مواجه شدم اما این بار پل عظیمی دیدم که روی یک مسیر رودخانه خشک قرار داشت که خاک هایش از خشکی بسیار ترک خورده بود همه ی زیبایی هایی که قبلا دیده بودم و در ذهن کوچک کودکیم شکل گرفته بود حالا تبدیل به یک خاطره شده بود این قدر غصه خوردم که دوست داشتم سریع آن جا را ترک کنم.
طول این پل 295 متر و عرضش 14 متر است که توسط الله وردی خان در زمان شاه عباس صفوی روی زاینده رود ساخته شده بود که محل برگزاری بعضی جشن ها مثل جشن آبریزان بوده است ، پرسی سایکس و شاردن و دن گارسیا که جزو جهانگردان جهان هستند معتقدند که این پل بهترین آثار معماری ایران، شاهکار معماری و از پل های درجه اول جهان است. کارشناسان میراث فرهنگی معتقدند که فونداسیون این بنا طوری طراحی شده که استحکام آن تنها در رطوبت است که در حال حاضر به دلیل خشک بودن رودخانه، حیات این بنای با شکوه در خطر است.4
به سمت پل خواجو حرکت کردیم که در مسیر به پل جویی رسیدیم که این پل بین سی و سه پل و پل خواجو قرار دارد، طولش 147 متر و کم عرض است در قسمت غربی، آب رودخانه به شکل دریاچه ای در می آمده است که به همین خاطر به آن پل دریاچه نیز می گویند البته به دلیل نبودن آب از دیدن این زیبایی محروم بودیم، برج شش گوشه وسط پل محل تفرج بزرگانی بوده که به حضور شاه می رسیدند. 5
این عکس را از google گذاشتم و همانطور که میبینید در زمانی است که زاینده رود جریان داشته و عکسی را گذاشتم که دریاچه ای بودن آب در مقابلش دیده شود.
در نهایت به پل خواجو رسیدیم این پل، پر نقش و نگارترین پل صفوی است که عروس پل های اصفهان است. این پل بند بوده که در فصل های کم آب، دریچه های بند بسته می شده و دریاچه ای پشت پل ایجاد می شده در نتیجه هم برای قایقرانی و سیلاب باغ های اطراف و سیراب کردن سفره های زیرزمینی کاربرد داشته. 6
عکس اول از google است
مقصد بعدیمون میدان نقش جهان بود، حدود ظهر به میدان رسیدیم برعکس دیشب که میدان خیلی شلوغ بود ظهر به دلیل گرمای شدید تقریبا میدان خالی بود برای ما که خیلی عالی بود تازه میدان را دیدیم ابهت و زیبایی غیر قابل وصفی دارد؛ این میدان جزء نخستین آثار ایرانی است که در میراث جهانی یونسکو ثبت شده است آنچه آن را از سایر میدان ها متمایز می کند مستطیلی بودنش است، برای درک جذابیت و گستردگی این میدان کافی است بدانید که دومین میدان بزرگ جهان است. دور تا دورش مغازه ها و غرفه هایی است که اکثرا صنایع دستی می فروشند. صنایع دستی بسیار زیبایی است اما بسیار هم گران است که برای یک خانواده متوسط مثل ما امکان خریدش وجود ندارد تنها می توان از دیدنش لذت برد در وسط میدان حوض بزرگی است و تعداد زیادی کالسکه که بر زیبایی میدان می افزاید.
بازدید عالی قاپو را انتخاب کردیم، هزینه ورودی برای هر نفر 3000 تومان بود که پرداخت کردیم. (در توضیح این عمارت با شکوه فقط به ذکر نکاتی اشاره می کنم که برایم جالب بود و قصد ندارم تمام عمارت را توضیح دهم) این کاخ در زمان صفویه از بهترین کاخ های دنیا بوده که در غرب میدان قرار دارد. این بنا از جلو 2 طبقه از اطراف 3 طبقه و از پشت 5 طبقه دیده می شود.7
این عکس از google است
عالی قاپو به معنای سردر بلند است، این بنای با شکوه طی پنج مرحله ساخته شده است. یک راهنمای صوتی دریافت کردیم که هزینه اش 12000تومان بود هزینه مناسبی بود چون اطلاعات بسیار خوبی داشت. هنگام بازدید کاخ عالی قاپو متوجه شدیم راز های بسیاری در ساخت این بنای با شکوه به کار برده شده که تصور نمی کنم کسی امروزه با وجود این همه پیشرفتهای معماری آن رموز را بداند. یکی از این رموز، ویژگی صوتی است که در قسمت ورودی عالی قاپو تعبیه شده است ورودی عالی قاپو چهار گوشه دارد اگر در دو گوشه به صورت روبرو بایستید و فردی در یک گوشه رو به دیوار به حالت پچ پچ کنان حرفی بزند فرد دیگر که در گوشه روبرویش قرار دارد که تقریبا چند متر فاصله دارد تنها گوشش را به دیوار نزدیک کند صدایش را از داخل دیوار می شنود و فردی که وسط قرار دارد اصلا نمی شنود.
از پله های بلند و سخت عالی قاپو به سمت بالا حرکت کردیم.پله های مارپیچی سختی داشت در وسط پله ها فضاهایی برای استراحت ایجاد می کردند مثل پاگردهای امروزی در ساختمان ها، اما خیلی وسیع تر است.
زیباترین بخش عالی قاپو، ایوان آن است که روبروی میدان نقش جهان است دیدن میدان از این زاویه صد چندان زیباتر است تازه شعر سهراب برایم تداعی شد؛ چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید. بازار قیصریه در سمت چپ، مسجد شیخ لطف الله روبرو و مسجد جامع عباسی سمت راست قرار دارد. در این میدان ترکیبی از تجارت و دیانت و سیاست را می توان دید که اسب هایی که وسط میدان در حال حرکت اند زیبایی میدان را دو چندان می کند و انسان را ترغیب به کالسکه سواری می کند. 8
وسط ایوان حوض مرمری است که کف آن از مس ساخته شده است با یک فواره وسطش.
پله های مارپیچی و بلند این عمارت با شکوه، بالا رفتن را دشوار می کرد؛ برایم سوال می شود پادشاهان و اطرافیانش در آن زمان چگونه با آن همه لباس و وسایل این پله های بلند را بالا می رفتند؟ هر طبقه که بالا می رفتیم زیبایی هایی می دیدیم که ما را به طی کردن مسیر تشویق می کرد. در طبقه 6 اتاق موسیقی یا صوت قرار دارد که گچ بری های آن هم ابزارآلات موسیقی است و این گچ بری ها طوری درست شده اند که مثل یک استودیوی مجهز طنینه اضافی صدا را از بین می برده است . عکس اول از google است. 9
بعد از خروج از عالی قاپو اسب سواری دور میدان را تجربه کردیم تنها نیمی از میدان را دور می زد که قیمتش 7000 تومان بود، واقعا عالی بود و کالسکه ران بعد از اتمام چند تا عکس گرفت که جزو بهترین عکس های سفرمان شد.
دیگر واقعا خسته بودیم برای همین به هتل برگشتیم بعد از خواندن نماز به رستوران رفتیم، سه پرس بریان سفارش دادیم؛ بریان مشهورترین غذای سنتی اصفهان است که از گوشت گوسفند و جگر سفید درست می شود که در ابتدا گوشت را می پزند بعد همراه با دارچین و نعنای خشک داخل کفگیرهای مسی روی آتش سرخ می کنند سپس همراه با ریحان و گردو لای نان خیس خورده با آب همان گوشت مصرف می کنند؛ واقعا عالی بود. اتفاق جالب این بود که دخترم اصلا آن را غذا نخورد برای همین مجبور شدیم برای او کوبیده سفارش دهیم، البته بد هم نشد به نام دخترم و به کام ما چون بریانی که برای او سفارش دادیم را نخورد یک پرس کوبیده هم برای او زیاد بود پس باقی غذا برای شام ماند. ساعت 3 به اتاقمان برگشتیم از خستگی خوابم برد متاسفانه خواب موندم 6/40 بیدار شدم می خواستیم چهل ستون و هشت بهشت بریم که با خواب موندن من دیگر وقت نمی کردیم چون ساعت بازدید همه جاهای دیدنی اصفهان از 8 صبح تا حدود غروب است در نتیجه ما روز اول که عصر رسیدیم عملا جای خاصی ندیدم روز دوم تنها توانستیم از صبح تا ظهر را استفاده کنیم و به دلیل کمبود مرخصی همسرم و این که او خیلی دوست داشت شیراز را ببیند همین دو روز را برای اقامت در اصفهان پیش بینی کرده بودیم بقیه مکان ها را باید در سفر دیگری ببینیم؛ بهتر است برای بازدید مکان های دیدنی اصفهان حداقل 3 روز را در نظر بگیرید. چون فردا قصد حرکت به شیراز را داشتیم، شب تمام وسایلمان را جمع کردیم .
صبح ساعت 6 به سمت شیراز حرکت کردیم، ساعت 9/30 به پاسارگاد رسیدیم، با وجود این که صبح بود ولی هوا شدیدا گرم بود، ورودی پاسارگاد که برای هر نفر 3000تومان بود پرداخت کردیم. اولین و کاملترین معماری ای که دیدیم مقبره ی کوروش بود این مقبره در زمان خود کوروش به دستور خودش ساخته شده بود متشکل از 7 پله است چون 7 عدد مقدسی برای هخامنشیان بوده است که از 7 آسمان گرفته شده است. کوروش و همسرش در سقف مقبره مدفون بودند اما در حال حاضر داخل مقبره نیستند و معلوم نیست که چه اتفاقی برایشان افتاده است. براساس توضیحات راهنما به این مکان مقبره مادر سلیمان هم می گفتند چون هنگامی که اسکندر مقدونی به ایران حمله کرد برای اینکه از ویرانی این مکان توسط اسکندر جلوگیری کنند به آن نام مقبره مادر سلیمان دادند تا جایی که هدف از این نامگذری کاذب فراموش شد مردم فکر کردند واقعا در این مکان مادر سلیمان دفن است. بعد از آن سوار سرویس های مخصوصی شدیم همراه یک راهنما به سمت قسمت های دیگر حرکت کردیم.(البته قیمت سرویس و راهنما زیاد بود طوری که عده ای از گرفتن راهنما منصرف می شدند ولی بدون راهنما هم نمی توان بهره کافی برد و خیلی مکان ها مجهول می ماند.) آنچه باقی مانده بخش هایی از یک پایتخت فرمانروایی است که با توجه به توضیحات راهنما زمانی یک مجموعه عظیم و با شکوه بوده طوری که در زمان خود بی نظیر و تک بوده اما این مجموعه عظیم با حمله ی اسکندر مقدونی به ویرانه تبدیل می شود؛ تازه متوجه شدم که خراب کردن بسیار آسان است اما ساختن سخت؛ شاید در ساعتی بتوان خراب کرد اما طی سالیان دراز نمی توان ساخت. بعد از گذر از مقبره کوروش به کاروانسرای مظفری می رسیم که 750 سال پیش ساخته شده است. پاسارگاد تنها بنایی است که دو بار ثبت جهانی شده یکبار به خاطر باغ هایی است که داشته اما الان دیگر وجود ندارد یکبار هم به خاطر بناهایش؛ همه جهان قبول دارند که ایرانی ها برای اولین بار باغ های مصنوعی درست کردند؛ چهار باغی که در اصفهان هست برگرفته از پاسارگاد است. در این باغ ها یکسری جوهایی وجود داشته که آب نماهای سنگی به منظور زیبایی و آبیاری این باغ ها بوده . این مجموعه هم چنین شامل کاخ تشریفات به نام بارعام است که در حال حاضر فقط یک ستون از این کاخ باقی مانده است که به اعتقاد برخی از باستان شناسان اولین سازمان ملل به شمار می رفته چون پادشاه در این مکان با روسای ممالک و سرزمین های دیگر مذاکره می کرده ، هم چنین شامل کاخ دروازه و کاخ اختصاصی است که محل سکونتشان بوده است. 10
ما از پاسارگاد فیلم گرفتیم و عکس هایی که داشتیم خانوادگی بود برای همین مجبور شدم از google عکس بگذارم .
ساعت 12/30 بازدید پاسارگاد تمام شد و به سمت شیراز حرکت کردیم هوا شدیدا گرم بود حسابی به زحمت افتادیم دخترم هنگام بازدید پاسارگاد صورت و دستهایش سوخت همسرم نیز در مسیر حرکت به شیراز دستهایش به دلیل کوتاهی آستین هایش به شدت سوخت؛ طوری که رانندگی برایش بسیار سخت شده بود. حدود ساعت 5 به شیراز رسیدیم خانه معلم پر بود تصمیم گرفتیم مدرسه را برای سکونت انتخاب کنیم اما با کمال تعجب متوجه شدیم با وجود امکانات کم، شبی 80 هزارتومان بود پس هتل را برای اقامتمان انتخاب کردیم. هتل کوثر را دیدیم قیمتش شبی 110000 تومان بود. البته اقامت در هتل به مراتب بهتر از مدرسه است اما هتلش از جهت بهداشت خیلی خوب نبود مثلا احساس کردم فرش داخل اتاق را سالیان سال است که نشسته اند هرچند دمپایی بود، یا داخل رستوران روی میزها پلاستیک نداشت برای همین خیلی رومیزی ها پر از لک بود. 11
بعد از جا به جایی وسایلمان به هتل و گرفتن یک دوش آب گرم و سرد، خستگی و گرمایی که از پاسارگاد تا شیراز تحمل کرده بودیم از تنمان خارج شد اما شوهرم همچنان از سوزش دستهایش رنج می برد ساعت 9/30 شب جاهای دیدنی را پیدا کردیم متوجه شدیم مکان های دیدنی شیراز هم مثل اصفهان از 8 صبح تا حدود 8 شب است تنها حافظیه و سعدیه تا 10 شب باز بود. پس تصمیم گرفتیم به شاه چراغ برویم. دخترم حسابی در حوض حیاط حرم بازی کرد.
شاه چراغ نام مسجد و آرامگاهی در شیراز است که به اعتقاد شیعیان، احمدبن موسی کاظم پسر ارشد موسی کاظم از برادران امام رضا (ع) در آن دفن است که در راه رسیدن به برادر بزرگوارش در شیراز توسط خلیفه عباسی کشته شد. این بنا در دوره اتابکان فارس در سده ششم هجری قمری ساخته شده است. بنای حرم یک ایوان در جلو دارد و یک حرم بزرگ پشت ایوان، درون حرم را با به کارگیری آئینه های ریز رنگین آئینه کاری کردند حیاطش چهار در دارد؛ دو در اصلی، دو در فرعی که یکی به بازار حاجی و دیگری به مسجد جامع عتیق می رسد.12
بعد از زیارت همسرم عجله داشت که به هتل برگردیم چون مسابقه فوتبال ایران و اسپانیا بود. همسرم با چنان هیجان و سرو صدایی فوتبال دید که من منتظر بودم مدیریت هتل به ما تذکر بدهد یا همسایگان شکایت کنند اما خدا را شکر به خیر گذشت. بعد از یک روز سخت چند ساعت خواب، حسابی آرامش را به جان خستمان برگرداند.
صبح نماز خواندیم و ساعت 7 صبحانه خوردیم و به سمت باغ ارم حرکت کردیم. ورودی باغ را پرداخت کردیم . (ورودی تمام آثار باستانی شیراز برای هر نفر ایرانی 3000تومان و برای توریست 20000تومان است، البته ما کارت کانون بازنشستگان پدر و مادرمان(کارت منزلت) را برده بودیم برای همین بعضی جاها نیم بها پرداخت می کردیم، بعضی جاها نیز مقداری از قیمت کاسته می شد به جز روزهای پنج شنبه و جمعه روزهای دیگر قبول می کردند.) باغ خیلی قشنگی بود صبح زود اول وقت رفتیم خیلی خلوت بود ما بودیم و یک باغ خیلی خلوت بهترین فرصت برای عکاسی بود13
در این حین زن و شوهری دیدم که بچه کوچکی داشتند که با وجود او نمی توانستند عکس خوبی بگیرند.کاملا درکشان می کردم چون من هم بچه کوچکی دارم و همین شرایط را تجربه کردم برای همین بهشون پیشنهاد دادم که من ازشون عکس بگیرم خانم خیلی خوشحال شد من هم پیشنهاد دادم جایی که منظره ی خوبی داشت آن جا بایستند عکس که ازشون گرفتم خانم خیلی خوشش آمد من هم از خوشحالی او بسیار شادمان شدم. در همین حین عکاس آمد ما از صبح منتظرش بودیم تا دخترم لباس محلی بپوشد ازش عکس بگیرد چند تا عکس تکی گرفت و یک عکس خانوادگی گرفتیم این عکس هم جزو بهترین عکسهای سفرمان شد.
باغ ارم یک بنای ایرانی تاریخی است که شامل چند بنای تاریخی و باغ گیاه شناسی است. عمارت وسط، هسته مرکزی باغ است؛ این عمارت از سه طبقه تشکیل شده است.( اما اصلا اجازه ورود نمی دهند) وسعت باغ بیش از سه هکتار است و از درختان مرکب و سرو پوشیده شده است.
مکان بعدی که رفتیم باغ جهان نما بود، این باغ کهن ترین باغ شیراز است. در داخل باغ، عمارت هشت ضلعی وجود دارد. نمایش آجری است.( داخل این عمارت موزه بود که متاسفانه چند روزی تعطیل بود و ما از دیدن موزه اش محروم شدیم) در حال حاضر در اختیار صدا و سیما شهر شیراز است. ما در همین باغ برای خانواده هایمان و همسرم برای رئیس اش سوغاتی خرید. معمولا سوغاتی خوراکی می خریدیم دیگران هم برای ما خوراکی می آوردند اما این بار تصمیم گرفتیم چیزی بخریم که به عنوان یادگاری بماند پس چند تا جا کلیدی و ساعت رومیزی خریدیم که نقش و نگارهایی از حافظیه و سعدیه و تخت جمشید و کوروش داشت. 14
این عکس آخر سوغاتی هایی بود که از باغ جهان نما خریدیم.
به سمت شاه چراغ حرکت کردیم. در راه کلی گرما خوردیم ولی وقتی وارد حرم شدیم خنکای داخل حرم و نماز جماعت خستگی را از تنمان خارج کرد بعد از آن دنبال رستورانی گشتیم که یکی از خدام آدرس داده بود که بعد از کلی گشتن وارد یک رستوران به نام صوفی شدیم؛ فوق العاده بود وقتی واردش شدیم با دیدن تشریفاتش فکر کردم هزینه زیادی باید پرداخت کنیم اما اصلا این طور نبود. ما را به طبقه پایین راهنمایی کردند طبقه پایین خیلی مجلل بود یک حوض داشت که رویش را با چند تا چتر بزرگ بسته بودند باز از آن محوطه ما را به داخل یک فضای بسته راهنمایی کردند وقتی وارد فضای رستوران شدم با یک طراحی متفاوت مواجه شدم تلفیقی از سنت و مدرنیته، کل رستوران چوبی بود. غذای سنتی به نام جوجه بادمجان با غوره سفارش دادیم که غذای محلی همدان است ولی ما برای اولین بار در شیراز سرو کردیم. بهترین زمان پخت این خورشت تابستان است چون فصل دسترسی به غوره است همان طور که از نامش پیدا است ترکیبی از جوجه و غوره و بادمجان سرخ شده و پیاز و گوجه است البته با مرغ هم درست می شود، خورشت خیلی خوشمزه ای بود، پرسنل تمام مدت حواسشان بود که کم و کسری ای نداشته باشیم.حتی به دختر کوچکم کتاب قصه دادند فضای خیلی خوبی بود خستگی از تنمان خارج شد. هم داخل رستوران یکی از پرسنل ازمون عکس گرفت و هم هنگام خروج در کنار حوض ازمون عکس گرفت، فضای بالای حوض را با چتر های رنگی مزین کرده بودند، رستوران هم از جهت بهداشت و هم برخورد پرسنل و هم کیفیت غذا و فضا عالی بود با وجود امکانات عالی قیمت های مناسب و خوبی هم داشت. 15
بعد از آن به باغ نارنجستان رفتیم. این باغ متعلق به قوام السلطنه بوده او در سال 1252 ه ق حاکم فارس می شود که اقدام به ساخت ابنیه تاریخی سکونتی می کند که منجر به ساخت مجموعه قوام می شود. این باغ از جمله زیباترین و ارزشمندترین آثار دوره قاجار است. این باغ بین عامه مردم به نام باغ قوام معروف است که بواسطه وجود درختان نارنج به نارنجستان قوام شهرت یافته است. این مجموعه بین سالهای 1257 تا 1267 ساخته شده است. این مجموعه از حمام گچینه، حسینیه قوام، مکتب خانه قوام(خانه عرقیها)، اندرونی قوام (منزل زینت الملک)، دیوان خانه قوام(نارنجستان)، حمام اختصاصی قوام و اصطبل و زنجیرخانه (در حال حاضر از بین رفته است) ساخته شده است. این بنا در سال 1345 به دانشگاه شیراز اهدا شده است. که بین سال های 1348 تا 1358 مورد استفاده موسسه آسیایی تحت سرپرستی پروفسور پوپ ایران شناس معروف بوده . در حال حاضر در موزه اش اشیای فرهنگی اهدایی پروفسور پوپ نگهداری می شود. 16
حدود ساعت 10 شب به حافظیه رسیدیم نیم ساعت قبل از بسته شدنش، سریع بلیط ورود تهیه کردیم تا بازدید این مکان زیبا را از دست ندهیم. این مکان شامل آرامگاه حافظ و درخت های نارنج و دو حوض مستطیل شکل بزرگ شرقی غربی است و حافظ شناسی و کتابخانه و فروشگاه محصولات فرهنگی است. بر مزار حافظ گنبدی مسی روی 8 ستون به ارتفاع 10 متر وجود دارد.
حافظ شیرازی شاعر بزرگ سده هشتم ایران است بیشتر شعرهایش غزل است که در سده 18 و 19 بیشتر اشعارش به زبان های اروپایی ترجمه شد. حافظ شیفته شیوایی زبان قرآن است از صنایع قرآن در اشعارش استفاده کرده است که نزدیک به 100 تا است از جمله ایجاز، استعاره، ایهام، تلمیح ، ترصیع، تمثیل ، تشبیه و ... . حافظ خواندن قرآن با 14 روایت را مایه افتخار خود می دانسته در دیوانش به ابیاتی می رسیم که به صراحت به تاثیر قرآن در زندگیش اذعان کرده است.17
بعد از دیدن حافظیه به هتل برگشتیم، من پلو داخل پلو پزم درست کردم تا فردا بین راه ناهار داشته باشیم. بعد از یک روز عالی و پرثمر خواب شب می توانست حسابی آرامش بخش باشد.
روز بعد اولین مکانی که برای بازدید انتخاب کردیم ارگ کریم خان زند بود. این بنا در مرکز شهر شیراز وجود دارد در دوره زندیه ساخته شده است. بنای ارگ ترکیبی از دو معماری مسکونی نظامی است. نمای بیرونی آجرکاری است و دیوارهای کنگره 12 متر است که در هرگوشه یک برج 14 متری بنا شده است که نقش دفاعی داشته است این برج ها سه طبقه مجزا دارد که دارای دو اتاق است یکی جهت استراحت نگهبان دیگری جهت نگهداری اسلحه. بنای مسکونی ارگ شامل اتاق هایی است که به هم راه دارند.18
عکس اول از google است.
مکان بعدی که حدود ساعت 10 صبح به آن رسیدیم سعدیه است. یک عمارت بسیار زیبا و باشکوه بود زیباتر از حافظیه، این بنا محل سکونت و دفن سعدی است؛ این مکان در ابتدا خانقاه وی بوده است که اواخر عمرش را آن جا می گذرانده. بنای موجود با الهام از کاخ چهل ستون و تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی است که توسط محسن فروغی ساخته شد. این مجموعه از یک ایوان ستون دار بلند و یک رواق کشیده تشکیل شده است که به صورت یک (L) طراحی شده است. در محل برخورد ایوان و رواق یک گنبد تعبیه شده است. در اطراف مقبره، قبور زیادی از بزرگان دین وجود دارند که بنا به وصیت خود در آن جا مدفون شده اند از جمله مهمترین های آن می توان شوریده شیرازی را نام برد که آرامگاهش بوسیله رواق به آرامگاه سعدی متصل شده است. 19
حوض ماهی ، حوضی است در سمت چپ آرامگاه واقع است که زیر زمین قرار دارد و در داخل به شکل هشت ضلعی است. شستشو در این آب خصوصا در شب چهارشنبه سوری جزء اعتقادات مردم شیراز بوده است.
سعدی شاعر و نویسنده پارسی گو ایرانی است که تاثیر انکار ناپذیری بر زبان فارسی داشته است طوری که شباهت بسیاری بین فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. سعدی در زمان حیاتش شهرت فراوانی داشته. او اولین شاعر ایرانی است که آثارش به یکی از زبان های اروپایی ترجمه شده است.
در نهایت حرکت کردیم به سمت تخت جمشید ساعت 2 ظهر اوج گرما به تخت جمشید رسیدیم من هیچ علاقه ای به بازدیدش نداشتم چون خیلی خیلی خیلی هوا گرم بود به شوهرم گفتم من تنها برای چند تا عکس میام خودت تنها به بازدید برو تا این که ابهت تخت جمشید چشمانم را پر کرد و ناباورانه دیدم در حال بالا رفتن از پله های تخت جمشید هستم. تمام مدت نگران دختر 3 ساله ام بودم چون هوا خیلی خیلی گرم بود می ترسیدم گرما زده شود یا خون دماغ کند وقتی از پله ها بالا رفتیم شوهرم خیلی دوست داشت که راهنما داشته باشد اما هزینه راهنما 50 هزارتومان بود و ما اصلا پول اضافه ای نداشتیم اما خدا برایش درست کرد یک پسر نوجوان به نام علیرضا حیدری آن جا بود که راهنما بود و مسلط به سه زبان آلمانی، انگلیسی و چینی بود و تعیین مقدار هزینه، بابت راهنما را به عهده ی خودمان گذاشت او راهنمای ما شد یک چتر هم به دخترم داد که حسابی با آن سرگرم شد، راهنمایی هایش عالی بود. تخت جمشید یا پارسه یا پرسپولیس یا پرسه پلیس یا صد ستون یا هزارستون نام یکی از شهرهای باستانی ایرانی است که سالیان سال پایتخت باشکوه امپراتوری هخامنشیان بوده است در این شهر کاخی به نام تخت جمشید وجود دارد که در زمان داریوش بزرگ و خشایار شاه و اردشیر اول بنا شده است این اثر باستانی در سال 1979 در میراث جهانی یونسکو ثبت شد. ایمن مجموعه شامل کاخ های زیر می شود:
- کاخ آپادانا یا کاخ بار از بزرگترین کاخ های تخت جمشید است که به فرمان داریوش بزرگ بنا شده است که برای برگزاری جشن های نوروزی و پذیرش نمایندگان کشورهای وابسته به حضور پادشاه استفاده می شده است که از مجموع 108 ستون تالار و سه ایوانش تنها 14 ستون آن پابرجا است.
- کاخ تچر یا تچرا که توسط داریوش کبیر بنا شده است و کاخ اختصاصی وی بوده است از این کاخ به نام موزه خط نیز یاد می شود چون از زمان هخامنشیان تا زمان قاجار می توان کتیبه های بسیاری در آن یافت.
- کاخ هدیش کاخ خصوصی خشایار شاه بوده است که در مرتفع ترین صفه ی تخت جمشید قرار دارد هدیش به معنای جای بلند است و چون نام همسر دوم خشایارشاه هدیش بوده نام این کاخ را هدیش گذاشته. این کاخ توسط آتنی ها به آتش کشیده شده است چون خشایار شاه آتن را به آتش کشیده بود.
- کاخ ملکه که توسط خشایار شاه ساخته شده بود نسبت به سایر بناها در ارتفاع پایین تری قرار گرفته است.
- کاخ ه، پلکان منقوشی که از دو جانب به این کاخ راهبر است اکنون حالتی نیمه ویران دارد.
- کاخ سه در، این کاخ توسط سه درگاه و چند راهرو به بقیه کاخ ها راه پیدا می کند و از این جهت آن را کاخ سه دری و مرکزی نیز می نامند.
- کاخ صد ستون، مساحتش 4300متر مربع است که سقفش توسط صد ستون که هرکدام 14 متر است بالا نگه داشته می شده است.
- کاخ شورا یا تالار مرکزی که احتمالا در این جا شاه با بزرگان به مشورت می پرداخته. در این کاخ دو سرستون انسان وجود دارد که در جای دیگری نیست و سر انسان سمبل تفکر است، به همین دلیل به این کاخ شورا می گویند.
- ساختمان خزانه دار شاهنشاهی که شامل یک تالار صد ستونی، یک تالار 99 ستون، تعدادی سالن، اتاق و دو حیاط خلوت بوده است. به گزارش مورخین یونان باستان، پس ار سقوط تخت جمشید، اسکندر طلا و نقره و اشیای قیمتی خزانه تخت جمشید را که بزرگترین خزانه هخامنشیان بوده با سه هزار شتر و تعداد زیادی اسب و قاطر به جای دیگری منتقل کرده. خزانه به دستور داریوش بزرگ بنا شد.
وقتی از کنار کاخ ها و بخش های مختلف این مجموعه عظیم می گذریم متوجه می شویم که چه حوادث بزرگی را به خود دیده یا جایگاه چه انسان های متفاوت با پست های مختلف بوده، چه رازهایی در دل خود نهان کرده. در ادامه چند عکس گذاشتم چون شارژ گوشی مون نیمه های بازدید تمام شد چند تا عکس و مقداری فیلم بیشتر نگرفتیم.
یک نکته: ما آثار باستانی بسیاری دیدیم تمامی آثار علاوه بر ورودی برای راهنما هزینه مجزایی باید پرداخت می کردیم که برای بعضی از جمله عالی قاپو و پاسارگاد و تخت جمشید این کار را کردیم اما برای دیدن همه ی آثار چنین امکانی را نداشتیم و بدون راهنما نیز تنها می توانستیم حض بصری ببریم و کمی در اینترنت جستجو می کردیم و اندکی اطلاعات پیدا می کردیم اما با را هنما می توان ویژگی تمام بخش ها را از نزدیک درک کرد، من در کودکیم به اصفهان سفر کرده بودم در آن زمان تمام آثار راهنما داشت که هر فرد با پرداخت تنها ورودی می توانست از راهنما بهره ببرد اما در حال حاضر سیاست ها عوض شده و هزینه ورودی از راهنما مجزا شده است که این سبب می شود افرادی که به این مناطق مسافرت می کنند اگر توان مالی زیادی نداشته باشند بر آموخته های تاریخی شان اندکی اضافه شود و این تاریخ کشور ماست و از دیدگاه من و همسرم این وظیفه کشور ما است که برای ارتقای اطلاعات تاریخی ما راه را هموار کند نه این که با سیاست های غلطش راه را سد کند، شاید بهتر بود این سیاست ها را برای توریست اعمال می کردند نه من ایرانی که حقم دانستن بی مانع تاریخ کشورم است.
این آخرین مکانی بود که دیدیم و مسیرمان را به سوی محل سکونتمان مشهد مقدس آغاز کردیم. از مسیر طبس برگشتیم در بین راه حوالی ظهر به امامزاده حسین بن موسی کاظم(ع) رسیدیم در آن هوای گرم ساعتی ماندن در این امامزاده برایمان بسیار آرامش بخش بود نماز خواندیم و زیارت مختصری کردیم و دوباره حرکتمان به سمت شهر مشهد ادامه دادیم.
این عکس را از google گذاشتم.
در مسیر حرکت مسائلی ذهنم را درگیر کرده بود، در این مدت کوتاه مکان های مختلفی دیدیم با بخش کمی از تاریخ کشورمان آشنا شدیم، بعضی از پادشاهان را شناختیم در این سفر سختی بسیاری کشیدیم. اتفاق جالبی که برایم افتاد این بود که حس می کردم دیگر همان آدم یک هفته قبل نیستم تفکراتم تغییر کرد قبل از شروع این سفر معتقد بودم سفر باید بسیار بی دغدغه، بدون سختی و بهترین امکانات باشد تا سفر خوش خاطره ای برایمان به یادگار بگذارد. ولی اتفاقی که افتاد در این سفر سختی بسیاری کشیدیم ازجمله؛ با پرایدی که اصلا کولر نداشت به گرم ترین مناطق ایران در فصل گرما رفتیم. کودک سه ساله ام گاهی اصلا همکاری نمی کرد و بر سختی سفر می افزود و هم چنین در میانه سفر با بی پولی مواجه شدیم که مجبور به قرض کردن شدیم. سفری با سختی های متنوع اما نگاه من بعد از اتمام سفر با یک هفته پیش کاملا متضاد شده بود الان معتقدم می شود سفر پرخاطره ای داشت حتی با سخت ترین شرایط همان طور که این سفر بهترین سفر زندگیم شد با تمام فرازو نشیب هایش. دیگر حالا از سختی ها فرار نمی کنم.گاهی سختی، شیرینی خوشی را برای انسان دوچندان می کند مثل وقتی شب امتحان اصلا نمی خوابیم یا در طول یک ترم سختی می کشیم اما هنگام نتایج بهترین نتیجه را می گیریم یا وقتی که ساعت ها تشنگی در طول یک روز روزه داری در تابستان را تحمل می کنیم اما هنگام افطار نوشیدن یک جرعه آب لذیذتر از نوشیدن آب در شرایط عادی است.