روز سوم : چهارشنبه /23 بهمن /98
امروز باید صبح زود هتل را ترک میکردیم. ساعت 7 صبح بیدار شدیم. در عرض یک ساعت با جمع و جور کردن وسایل، یک دوش آب گرم و صرف صبحانه ،چِک اووت کردیم. قرار بود دو شب دیگر را در دزفول بمانیم. 8:15 دقیقه صبح در داخل اتوبوس منتظر سایر دوستان بودیم. ساعت 8:30 دقیقه اهواز را با خاطرات خوب و شیرین ترک کردیم. اولین جاذبهای که امروزمیبایست میدیدیم، اولین اثر ثبت جهانی ایران در سازمان علمی_فرهنگی سازمان ملل (یونسکو) بود. آری،زیگورات چغازنبیل با 3250 سال قدمت!!!!
به مسیر120کیلومتری جاده اهواز-شوش وارد شدیم.
مسیر جاده اهواز تا زیگورات چغازنبیل
از سرزمینی زیبا گذر میکردیم که رنگارنگ از جلوه های آفرینش الهی بود. رودهای پرآب، جاری در دشتهای آن بود. خورشید همیشه تابان بر بستر این سرزمین جلگه ای که به حق نام" دیار آب و آفتاب "برازنده آن است، پرتوهای طلائی خودرا نثار میکرد. گوئی کوهها، دشتهای شقایق و نرگس زارها ،آبشارها، تالابها، رودها و ساحل دریا به توافقی نانوشته برای برپائی تابلوئی منحصربه فرد در خوزستان به هم رسیدهاند و فصلهای سال را چهارگانه شماره میکنند. کتاب آفرینش یکی از زیباترین صفحات خودرا در مقابل چشمان زیباجوی ما ورق میزد.
درطول مسیر تمام افکارم درخصوص نحوه ساخت زیگورات چغازنبیل، نحوه کشف آن و رسم و رسوم ایرانیان قدیم در آن زمان بود. چگونه حدود 3300سال پیش و با وسایل ابتدائی، زیگوراتی به این عظمت ساخته شده است؟چگونگی تهیه آجرها؟مهندسی ساخت؟مدت زمان ساخت؟چگونگیکشف آن، آنهم بعد از حدود3200سال؟ چه رسم و رسومی در 3300 سال پیش در ایلام قدیم وجود داشت؟ کاش بطور دقیق به همه این پرسشها، جوابی مییافتم. ما اکنون اطلاعات کمی در اینخصوص داریم.
حدود پانزده کیلومتر به شهر شوش مانده بود که اتوبوس به جاده سمت راست خود پیچید. دشتی سرسبزو هموارپیشرویمان بود. زمینهایی صاف که مرکز کشت نیشکر هفتتپه بود. به راستی که مزارع نیشکر،تداعی ادیبانه شکرستان این سرزمین است.
بعد ازطی مسافتی حدود 27 کیلومتر ، از دور ابهت زیگورات چغازنبیل مشخص شد.
زیگورات چغازنبیل
از اتوبوس پیاده شدیم. چند خودرو سواری و یک اتوبوس دیگر در پارکینگ آن به چشم میخورد. ساعت حوالی ده و نیم قبل ازظهر بود. با آنکه صبح یک روز زمستانی و خنک بود اما تابش مستقیم نور آفتاب اذیتکننده بود. نمیدانم چرا مامور داخل دکه بلیط فروشی به ما بلیط نفروخت و رایگان وارد محوطه شدیم. شاید به مناسبت فردای یوم الله 22 بهمن بود و یا دوست داشت که حالی به ما بدهد. هرچند مبلغ 5000تومان، نه ما را فقیر و نه ثروتمند میکرد امااینگونه اعمال، بعضی مواقع حال آدم را خوب و باعث خوش اخلاقی می گردد. نزدیک زیگورات شدیم و راهنمای محلی توضیحاتی در مورد این اثر جهانی دادند:
«قدمت این زیگورات به ۱۲۵۰ سال قبل از میلاد باز میگردد.این اثر بی نظیر توسط پادشاه ایلام(اونتاشگال) در شهر اونتاش بنا نهادهشده بود.گفته میشود اونتاشگال، این نیایشگاه را با هدف ستایش اینشوشیناک (خدای نگهدارنده شوش) احداث کرده باشد. این شهر از سه حصار تودر تو ساخته شده بود که آثار خیلی جزئی آن دراین محوطه قابل مشاهده است. این معبد حدود ۶۰۰ سال نیایشگاه مردم شوش بود تا زمانی که در سال ۶۴۶ قبل از میلاد در جنگ بین ایلامیان و آشوریان توسط پادشاه آشور (آشوربانیپال) تخریب گردید. این نیایشگاه در زمینی به ابعاد ۱۰۵ در ۱۰۵ متر در ۵ طبقه یا زیگورات احداث شده بود که در ابتدای احداث ارتفاع آن ۵۲ متر بود. بعد از تخریب توسط آشوریان، دو و نیم طبقه آن از بین رفت و اکنون حدود ۲۵ متراز ارتفاع آن باقی مانده است. این مکان تا مدتهای مدید در زیر خاک مدفون بود که توسط گیرشمن از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۶۲ از زیر خاک بیرون آورده شد. درخصوص نامگذاری چغازنبیل: این یک کلمه لری است و به معنی زنبیل وارونه است. این مکان بعنوان اولین جاذبه تاریخی ایران در سال ۱۹۷۹ به ثبت جهانی در سازمان یونسکو در آمد».
در ادامه ، خودمان یک دور اطراف زیگورات را طیکردیم و تمام زوایا و قسمتهای مختلف را دیدیم. در یکی از ردیفهای میانی آجری بنا، آثار خطمیخی مشاهده میشد. در یکی از این خطوط، نوشته آشور بنیپال بود که نحوه و علت تخریب آنرا به خطمیخی توضیح داده بود .محوطه نسبتا بزرگی بود که حدود دو ساعت زمان برای دیدن تمام ابعاد و اطراف آن نیاز بود؛ اما ما تنها یک ساعت برای دیدن این اثر وقت داشتیم. نکته جالب توجه دیگر در یکی از آجرهای گِلی احداث نیایشگاه در روی زمین، وجود جای پای یک پسر بچه حدود 12 ساله بود که هماکنون با گذشت بیش از ۳۲۰۰ سال ، بخوبی قابل مشاهده است.
آجر نوشته در ردیف نهم از بالا در قسمتی از بنای زیگورات چغازنبیل
رد پای یک کودک 12 ساله در یکی از آجرهای زیگورات چغازنبیل
نماهای دیگری از زیگورات چغازنبیل
ساعت، 11:30دقیقه بود که سوار اتوبوس شدیم. 27کیلومتر جاده فرعی را بطرف جاده اصلی اهواز-شوش برگشتیم. حالا تنها 15 کیلومتر تا شوش فاصله داشتیم. هرچقدر به شوش نزدیک میشدیم، هیجان و دلهره من بیشتر می شد. افتخار و غرور عجیبی در وجودم حس میکردم. نام شوش برایم تاریخ کهن ایران زمین را تداعی می کرد. تمدن 9000ساله که خیلی از کشورهای جهان در حسرت آن هستند. یک نمونه بارز آن زیگورات چغازنبیل بود و نمونه دیگرش کاخآپادانا است که تا دقایقی دیگر قرار بودآنجارا ببینیم.از اینکه تا لحظاتی دیگر پا در کهن ترین شهر ایران میگذاشتم، همانند ادسونآرانتسدوناسیمنتو(پله) که جام ژورنیمه را بالای سر برد، حس افتخار بزرگی داشتم. ایران من 4000سال قبل چه شکوه و عظمتی داشت. آیا اکنون هم این افتخار را دارد؟ چه بر سرمان آمد؟ آیا باز هم میتوان شکوه و عظمت گذشته را باز یافت؟ غرور و افسوس، احساساتی بود که در این دقایق درگیر آنها بودم. بالاخره به دروازههای شهرکهن شوش رسیدیم.
دورنمائی از شهر شوش دانیال
سریع در ذهنم اطلاعات اندکی که قبل از سفر به خوزستان درمورد این شهرکسب کرده بودم رامرور کردم:
«حفاریهای باستان شناسی نشان میداد که این شهر در ۹۰۰۰ سال پیش از میلاد محل سکونت کشاورزان بوده است.آثاری از آن زمان از چندین تپه باستانی در شهر بدست آمده است. در زمانهای خیلی دور که شمال خوزستان محل ورود سه رودخانه کارون، کرخه و دز به این ناحیه بود، دشت حاصلخیزی را بوجود آورده بود. این شرایط محیطی مطلوب، شرایط بسیار مساعدی برای سکونت و استقرار بشر اولیه بود. شوش پایتخت ایلامیها و یکی از شهرهای مهم تجاری و سیاسی در دوره هخامنشیان بوده است و آنها توانسته بودند قدمهای موثری برای پیشرفت و تمدن بشر بردارند. مقبره دانیال نبی هم در این شهر است.نام قدیم این شهر، سوس و سوسیانا بود. این منطقه در سال ۱۳۲۹ به شهر تبدیل شد. مساحت آن نزدیک به ۳۶۰۰ کیلومتر مربع است. این شهر دارای ایستگاه راه آهن است. با دزفول ۲۴ و با اندیمشک ۳۸ کیلومتر فاصله دارد. آب و هوای آن گرم و خشک است و در تابستان دمای هوا به بیش از ۵۰ درجه هم میرسد.به ندرت دیده شده که در زمستان هوای شوش به زیر صفر برسد. بعلت مساعد بودن زمینهای اطراف، کشاورزی در درجه اول اهمیت برای ساکنان این منطقه است و تولید گندم و سایر محصولات کشاورزی را سبب شده است.
رودخانه کرخه که از رشته کوه زاگرس سرچشمه می گیرد پس از کارون و سفید رود، سومین رود بلند کشور است که از نزدیکیهای شوش عبور می کند. مقبره دعبل خزاعی، بقعه شچاخ و مسجدشوش از جاذبه های مذهبی این شهر است. بیشتر مردم شوش ، لر و عرب هستند البته بعضی از مردم به لهجه دزفولی هم صحبت میکنند.
- از معروفترین غذاهای شوش میتوان به: آش ارده، ارده پلو، مفطح، فلافل، حمیس توله، برشک، پوکورا و نافله اشاره کرد.
- از رستورانهای معروف شوش: رستوران جوجه طلائی، زیگورات و قصر بلور را به یاد آوردم.
- از هتلهای شوش میتوان به هتل آپادانا، هتل سنتی دوراونتاش، اقامتگاه بومگردی بوعلی اشاره کرد.
- از سوغات شوش:صنایع دستی کپوربافی، سرمه دوزی، تذهیب، سفالگری و معرق ساقه گندم هستند.
- همچنین معروفترین سوغاتی های خوردنی شوش: نان محلی، خرما و کلوچه است.
شهر تاریخی و باستانی شوش در 150 کیلومتری شرق دجله و در حریم شوش فعلی قرار گرفته است».
بعد از مسافت کوتاهی که داخل شهر طی کردیم ، خودمان را جلوی در ورودی محوطه میراث جهانی شوش دیدیم.
ورودیه محوطه میراث جهانی شوش
بعد از تهیه بلیط، وارد محوطه شدیم. چون محوطه باستانی از چندین قسمت تشکیل شده بود و وسعت نسبتا زیادی داشت، ترجیح دادیم تا یک راهنمای محلی بگیریم تا اطلاعات کاملتری در مورد این اثر ثبت جهانی ارائه دهد. خوشبختانه راهنمای ما یکی از افراد باسابقه و کادر اداری آن مجموعه بودند. ایشان اطلاعات خوبی به ما دادند:
«تپه های باستانی شوش ، نشانه آثار بجا مانده از تمدنی است که سکونت در آن بدون وقفه از ۶۰۰۰سال پیش تا کنون ادامه داشته است. وسعت این محوطه حدود ۴۰۰ هکتار است. این محوطه کلا از ۴ تپه تشکیل شده است
.1-آکروپل که یک واژه یونانی است به بلندترین جای شهر گفته میشود .اینجا اولین تپه این محوطه است.حدود ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد، ساکنان دشتهای اطراف به این محل آمده و نخستین کانون مذهبی شوش را بنیان مینهند. ازکاوشهای این تپه، آثار ارزشمند فراوانی بدستآمده است. از جمله: ظروف سفالین نخودی منقوش، مجسمه ملکه ناپیراسو، لوح نارام سین و قانون نامه حمورابی.
2-تپه دوم: تپهای است که کاخ آپادانا به دستور داریوش بزرگ، پادشاه هخامنشی ،بین سالهای ۵۱۸ تا ۵۱۲ (ق.م)برروی آثار و بقایای اسلامی بنا نهاده شده است. دیوارهای کاخ از خشت با نمای آجری و ستونها از جنس سنگ بود.کاخ داریوش قسمتهای مختلفی داشت، از جمله : تالاربارعام، دروازه، کاخ پذیرائی و سه حیاط مرکزی.آثار بدست آمده از این کاخ عبارت بودند از: ستونهای سنگی با سرستونی مرکب از چندین زوج مارپیچ و قسمت جلوئی یک زوج گاونر که زانو به زمین زدهاند.
3-.سومین تپه به شهر شاهی معروف است که در شرق آکروپل و آپادانا واقع شده است. این مکان در گذشته، محل زندگی درباریان بوده است. از حفاریها در این تپه، آثاری از دوره های ایلام، هخامنشی، اشکانی تا دوره های اولیه اسلامی بدست آمده است.
4-آخرین تپه مربوط به شهر صنعتگران است که در بخش شرقی و شمالشرقی تپههای شوش قرار دارد».
محوطه باستانی شوش(کاخ آپادانا)
بعلت دوری و وقت کم، نتوانستیم تپه شهر صنعتگران را از نزدیک ببینیم. درواقع در این یک ساعتی که ما مشغول بازدید از این محوطه باستانی بودیم، آکروپل، آپادانا و قسمتی از تپه شهر شاهی را از نزدیک دیدیم. متاسفانه از آپادانا چیزهای زیادی باقی نمانده و چند مجسمه، ستونهای سنگی و حفاریهائی که حدس زده میشود که مربوط به حیاطها و دروازه ها بوده باشند. داخل محوطه سرویس بهداشتی هم موجود بود.
در ادامه بازدیدمان به اتفاق راهنمای محلی از قلعه شوش دیدن کردیم. راهنمای محلی به ادامه توضیحات خود در مورد این قلعه پرداخت:
«قلعه شوش که به قلعه آکروپل هم معروف است، از زیباترین قلعههائی است که در ایران ساخته شده است. در زمان ناصرالدین شاه، اجازه داده شد تا کشور فرانسه پژوهشهای باستانشناسی را در ایران شروع کند. ابتدا در سال ۱۸۸۴ مارسل دیولافوا به ایران سفر کرد. بعدها سرپرستی هیآت فرانسوی را ژاک دومورگان به عهده گرفت و برای محل زندگی هیئت خود و نگهداری اشیائ بدستآمده از حفاریهای منطقه باستانی شوش، با استفاده از خشتها و آجرهای همان منطقه حفاری و با استفاده از اعتبار اخذ شده از دولت فرانسه، قلعهای در بالاترین قسمت تپه آکروپل ساخته شد. معماری قلعه، بی شباهت به زندان باسیل در فرانسه نیست. پلان قلعه شوش به شکل ذوذنقه است. قاعده کوچک ذوزنقه در قسمت شمالی است. دورتادور ذوزنقه راهروئی واقع شده و ردیف اتاقهائی به سمت حیاط، برگرد آن قرار گرفتهاند. قلعه دارای سه ورودی است. این قلعه روی بلندترین نقطه شوش قرار گرفته است. از سال ۱۳۷۱ از قلعه شوش به عنوان موزه استفاده شده و اشیا تاریخی در آن نگهداری می شود».
قلعه شوش
در انتهای بازدیدمان ، از موزه شوش که جنب قلعه ودر مجاورت محوطه باستانی بود، دیدن کردیم.راهنمای موزه گفتند:
« از آنجاییکه شهر شوش قدیمی ترین شهر جهان است، وجود موزه در آن یک امر اجتنابناپذیر بود؛ بنابراین در سال ۱۳۴۵ شمسی برای نگهداری و بازدید مردم از آثار بدست آمده از کاوشهای باستان شناسی، این موزه با زیر بنای ۵۵۰ مترساخته شد. موزه شوش در برگیرنده اشیائ و آثاری ارزشمند از پیش از تاریخ تا دوره های تاریخی این سرزمین است که نمایانگر بخشهائی از فرهنگ و تمدن کهن ایرانی است. موزه شامل پنج تالار است که هر کدام به یک دوره تاریخی اختصاص دارد: دوران عیلامی، هخامنشی، پارتی ، ساسانی و اسلامی. گرچه بیشتر آثاری که در این منطقه کشف شده به موزه لور فرانسه منتقل شده اما تعداد کمی از آنها در موزه شوش قرار دارند. آثاری که در این موزه نگهداری می شود از آپادانای شوش و مسجد سلیمان است و شامل سردیسهای ایلامی، اشکانی، مجسمه های سنگی، انواع کتیبه های سفالی ،اشیائ برنزی، آجرهای ایلامی، وسایل تزیینی ، سفالی و خط نوشته هایی که مربوط به دوره های مختلف تاریخی است را شامل میشود».
موزه شوش
این موزه ورودیه داشت. اشیا بسیاری که از آثار بجا مانده و کشف شده از محوطه های باستانی شوش در آن به نمایش در آمده بود، جالب و دیدنی بودند. در حیاط موزه، برخی از مجسمه ها و آثار باستانی وجود داشتند و در محوطه آن باغی با انواع درختان میوه وجودداشت.
در کنار این موزه، فروشگاه صنایع دستی هم موجود بود که گردشگران میتوانستند ضمن بازدید از آن، از انواع صنایع دستی استان خوزستان و شهرستان شوش، دیدن و خرید نمایند.
اثر باستانی موجود در محوطه بیرونی موزه شوش و فروشگاه صنایع دستی در جنب موزه
به ساعت دو و نیمظهر رسیده بودیم و روده بزرگه داشت روده کوچیکه را قورت میداد. برای صرف ناهار باید به دزفول میرفتیم. سوار اتوبوس شده و حرکت کردیم. تابلو، 24 کیلومتر تا دزفول را نشان میداد. مثل روزها و دفعات قبل به فکر شهر دزفول، طبیعت، قدمت ، تاریخ ، دوران دفاع مقدس، آثار دیدنی و مردمانش بودم. پهنه خوزستان راز زیبائی طبیعت را فاش میکرد و رنگ آن بوی حقیقت میداد. نمیدانم کی به شهر دزفول رسیدیم. با گذر از خیابان ساحلی و یک پل ، خودمان را جلو رستوران راز دیدیم. عقربه های ساعت، ازسه بعد از ظهرگذشته بود اما مدیر رستوران با روی باز به استقبالمان آمد. منتظر ورود ما بود. میزبانان مهربانمان از چند ماه قبل، رستوران رابرای این ساعت رزرو کرده بودند.
رستوران راز دزفول
رستوران راز در بلوار شهدای ارتش دزفول و در داخل یک باغ بزرگ قرار گرفته است. چون وسعت باغ نسبتا بزرگ است، در داخل آن محل پارکینگ مناسبی تعبیه شده است. حتی بیرون پارکینگ هم محلی برای پارک اتومبیلها وجود دارد. در واقع مشکلی از بابت پارک خودرو در این رستوران ندیدم.رستوران، از دو قسمت فضای باز و مسقف تشکیل شده که قسمت باز، کمی کوچک اما فضای قسمت مسقف، که همچنین فست فود رستوران است، بزرگتر میباشد. چون ما حدود ۴۵ نفر بودیم، قسمت مسقف از قبل رزرو شده بود. ظرفیت این قسمت حدود ۱۰۰ نفربود.
ما با پیشنهاد مدیر رستوران، کباب قجریکاردی سفارش دادیم. زمان زیادی برای آماده شدن این غذا به همراه چلو ته دیگ، سالاد، ماست و دلستر طول نکشید. مزه کباب قجری، همردیف بریانی اصفهان بود با این تفاوت که بصورت کباب برگ در آورده بودند. البته زیاد هم بد مزه نبود اما آنچه انتظار داشتیم هم نبود. فضای سالن سرد بود و یک بخاری برقی نمیتوانست سالن را گرم کند. چون هوا آنروز فوق العاده سرد شده بود، شاید مدیریت رستوران هم انتظار چنین سرمائی را نداشت. کارکنان، مودب و رفتارشان خوب بود.داخل سالن مسقف هم فضای خوبی داشت و برخورد سایر پرسنل رستوران هم مودبانه بود.
رستوران راز دزفول
بعد از صرف ناهار و کمی استراحت و قدم زدن در داخل باغِ رستوران، سوار اتوبوس شدیم تا به محل اقامتامان برویم. از داخل شهر گذشتیم و زیبائیهای شهر را از داخل اتوبوس دیدیم. قرار بود دوشب دیگر در این شهر باشیم و فردا صبح را به دیدن قسمتهای مختلف شهر بپردازیم. به دو گروه تقسیم شدیم. تعدادی از دوستان در هتل اقامت کردند و تعدادی هم در یک خانه باغ.
محلهای اقامت در شهر دزفول(هتل آوان و خانه باغ)
روز چهارم :پنجشنبه/24بهمن/98
صبح تا ظهرامروز رابه گشت و گذار ، دیدن زیبائیهای شهر، اماکن باستانی و تاریخی دزفول اختصاص دادیم.
معرفی شهر دزفول:
دزفول از شمال با استان لرستان، از شرق با شوشتر، از جنوب با اهواز و از غرب با اندیمشک و ایلام همسایه بوده و فاصله آن تا تهران حدود ۷۲۰ کیلومتر است. این شهر فرودگاه بسیار کوچک و زیبائی هم دارد که ما روز جمعه 25بهمن از این فرودگاه با یک هواپیمای کوچک برجامی (ای،تی،آر ملخ دار) با حدود یکساعت پرواز به تهران بازگشتیم. نام رودخانه مهم این شهر که از داخل شهر عبور میکند، دز است اما در بیرون و نزدیک شهر رودخانه کرخه هم قراردارد. دزفول تاریخ کهن دارد. سابقه سکونت در محدوده شهرستان به بیش از 8000سال قبل باز میگردد.
تپه های چُغابُنوت و چُغامیش از مهمترین محوطه های پیش از تاریخ ایران و جهان هستند. این شهر زمستان و پائیز مدیترانه ای و تقریبا بهاری دارد اما تابستانهای آن بسیار گرم است. از جاذبه های گردشگری شهرستان دزفول میتوان به: آبشار شوی، دریاچه شهیون، تفرجگاه ساحلی علی کله، پارک ملی دز، دشت لاله های واژگون، شهر باستانی جندی شاپور، دانشگاه جندی شاپور، شهر باستانی ایوان کرخه، مجموعه تاریخی شاه رکن الدین ، غارها و چشمه ها اشاره کرد.
از جاذبههای تاریخی داخل شهر هم میتوانم به : پل قدیم، آسیابهای آبی، مسجدجامع، بازارقدیم، آرامگاه یعقوب لیث صفاری و خانه تیز نو اشاره کنم.
از صنایع دستی این شهرستان که با قدم زدن در بازار سنتی و زیبای شهر میتوان مشاهده کرد، میشود به: نمد، کارهای خراطی، کپوبافی و گیوه دوزی اشاره کرد.
از سوغات این شهر که در بازار قدیمی آن هم میشود یافت به :کلوچه خرمائی، کلوچه شکری، کلوچه نمکی، لوزی شکری، نان شیر ، معجون کنجد، اروه، شیره، نان کنجد و قرص نعناع اشاره کرد. ما در بازار از یک مغازه مقداری ارده تفت داده شده، ارده معمولی و شیره خرما خریدیم که قیمتش هم مناسب بود.
متاسفانه این شهر به راه آهن سراسری وصل نیست و مردم باید برای سوار شدن به قطار، با طی حدود ۱۰ کیلومتر از ایستگاه اندیمشک استفاده کنند.جمعیت این شهر حدود ۲۶۰۰۰۰ نفر می باشد.این شهر سیامین شهر پرجمعیت ایران است. نام قدیم این شهر، دژپل بود و در زمان ساسانیان همزمان با ساختن پل بر روی دز، به منظور ارتباط بین پایتخت جدید یعنی جندیشاپور و شوشتر بنا شده است که بعدها به مرور زمان به دزفول تغییر نام یافته است. مردم جندیشاپور پس از ویرانی این شهر به کناره رود دز مهاجرت کردند و بنای شهر دزفول کنونی را پایهریزی کردند. گویش مردم این شهر خاص است و گویش خوزی نامیده میشود که ویژه دزفول و شوشتر است. دزفول به عنوان پایتخت مقاومت هشت سال دفاع مقدس نامگرفت. در زمان جنگ تحمیلی ، از شهرهائی بود که بیش از ۱۶۰ بار مورد حمله موشکی قرارگرفت و ۲۶۰۰ شهید دارد. دزفول شهر گلهای رز و مریم است. از نظر تولید گل مریم، رتبه اول و در تولید گل رز مقام دوم کشوری را داراست. از اقلام تولیدی این شهرستان میتوان به غلات، صیفی جات، مرکبات، سبزیجات، چغندرقند و شکر، گل و گیاه، پوست، پشم ، فرآورده های لبی و بعضی محصولات صنعتی اشاره کرد. دزفول شهر باصفائی است؛ وجود رودخانه دز داخل شهر، میادین زیبا با گل و انواع فضای سبز، زیرگذرها، ساختمانهای جدید، پارکها، هتلها، رستورانها و از همه مهمتر مردم خونگرم و میهماننوازش به نظرمن زیباترین و بهترین شهر استان خوزستان است.
شهر دزفول
دیدن شهر را ابتدا از رودخانه دز شروعکردیم. این رودخانه که از وسط شهر میگذرد، بسیار تمیز، به رنگ فیروزه ای، زیبا و خیره کننده بود.
دز از معروفترین رودخانه های ایران است که از کوههای لرستان سرچشمه میگیرد؛ پس از عبور از داخل شهر دزفول و تقسیم آن به دو بخش شرقی و غربی، به شاخه شطیط رودخانه کارون ملحق شده و در جنوب شهر و در حوالی بندقیر این شاخه با شاخه دیگر کارون (گرگر) دوباره رودخانه کارون را بوجود آورده و بطرف اهواز جریان می یابد. این رودخانه خیلی زلال است و بنده تا حالا چنین رودخانه زلالی در حال عبور از داخل یکی از شهرهای بزرگ ایران را ندیده بودم. و علت معروفیت این رودخانه به همین زلال و تمیز بودن آن است. این امر حسن و عیبهائی می تواند داشته باشد. حسن آن وجود جاذبه گردشگری و عیبش میتواند خطرات جانی ناشی از شنا کردن در این رودخانه بخصوص در اوج گرما و تابستان توسط اهالی شهر باشد.
رودخانه دز، شریان حیاتی استان خوزستان است و نقش مهمی در تامین آب شرب، کارخانجات، واحدهای صنعتی و کشاورزی دارد. حوزه آبریز این رود که زیر مجموعه حوزه کارون است، شهرهای دزفول، اندیمشک و شوش است. سزار و بختیاری، دو شاخه مهم رودخانه دز هستند. سزار در قسمت شمالی در منطقه دورود جریان دارد. متاسفانه رودخانه دز از آلودگی مصون نمانده و هم اکنون از سه نوع آلودگی فاضلابهای شهری و روستائی، کشاورزی و صنعتی رنج میبرد. در این رودخانه ۴ نوع ماهی را میتوان یافت: کپور، آزاد، کفال و سگ ماهیان. در اطراف رودخانه ودر داخل شهر دزفول محلهائی به نام کَت وجود دارد که چسبیده به کناره های رودخانه است.کت ها حفره هائی غار مانند با عمق کم می باشند که توسط انسان در دیواره های سنگی و شنی حاشیه رود دز حفرشده و در طول مسیر رود به تعداد زیاد دیده می شود و در تابستان برای استفاده از آب رودخانه، شناکردن و تفریح ، این کت ها کاربرددارد.
در سه قسمت از رودخانه دز، آسیابهای آبی وجود دارد که قدیمی ترین آنها مربوط به دوره ساسانی است. قسمتهایی از آن در زیر و اطراف پل قدیمی هم قابل مشاهده است. این آسیاب ها حدود 60 حلقه بوده اند که بعضی از آنها زیر پل قدیم، بعضی زیر پل جدید و بعضی هم در اطراف منطقه گردشگری علیکله ساخته شده بودند. حتی در قسمتی از آن طاقی که شبیه ایوانهای ساسانی بوده وجود دارد و به مرورزمان به عنوان آسیاب برای آرد کردن گندم استفاده شده اند. بسیاری از آنها در طول زمان و با طغیان رودخانه خراب شدند و اکنون تنها 20 حلقه از آنها باقیمانده است. این آسیابها ابتدا بصورت پل بند بودند .
رودخانه دز
ازمهمترین جاذبه های دزفول ، بیشک میتوان به پل قدیم اشاره کرد.در ادامه بازدیدمان از این شهر، از این پل باستانی دیدن کردیم.
پل قدیم دزفول (اندامش ویا پل رومی) که در داخل شهر و روی رودخانه دز احداث شده است، خیابان ساحلی را به خیابان فتح یا به عبارت دیگرشرق و غرب دزفول را بههم متصل میکند. جنس پل از آجر و ملات سنگ و ساروج است. ۲۶ دهنه بزرگ و کوچک دارد و سه دهنه فلزی بتن آرمه. درازای آن ۳۸۵ متر و پهنای آن ۹/۵ متر و ارتفاعش ۱۵ متر از سطح رودخانه است. پل اندامش، همان دژ پل معروف است که به دستور شاپور اول ساسانی پس از پیروزی بر والرین و توسط ۷۰هزار اسیر رومی در دزفول ساخته شده است. پل رومی با قدمت ۱۷۵۰ ساله، یکی از پلهای قدیمی جهان است. این پل در حقیقت یکی از راههای ارتباطی جندی شاپور و سرزمین بین النهرین بود. برای حفاظت از پل، قلعه ای نیز بنا شد که در محل قدیمی آن محله ای به همین نام یعنی قلعه وجود دارد. بعدا پل تخریب و در زمان صفویه پل کنونی ساخته شد. در زمان قاجار هم تعمیراتی روی پل انجام شد. قسمتهای بتنی پل هم در زمان پهلوی اضافه شد. به دلیل آسیب رسیدن به این پل تاریخی، از سال ۱۳۸۸ تردد خودروها از روی پل متوقف شد و هماکنون تنها مسیر عابر پیاده میباشد.
پل قدیمی دزفول
جاذبه دیگری که در بافت قدیم شهرو نزدیک بلوار ساحلی از آن دیدن کردیم، حمام کُرناسیون بود که اکنون به موزه مردمشناسی شهر تبدیل شده است.
حمام کرناسیون(موزه مردم شناسی شهر دز فول ) یکی از بناهای زیبای اوایل دوره قاجاریه میباشد که در شمالی ترین قسمت بافت قدیم شهر قرار دارد.کار مرمت و بازسازی این بنا از سال ۸۲ شروع و در سال ۸۵ به اتمام رسید. علت نامگذاری این حمام به کرناسیون به این علت میباشد که : چون این حمام در محله کرناسیون واقع شده است؛ و علت نامگذاری این محله به دلیل سکونت عشایری است که در زمانهای قدیم از قسمت شمالی شهرستان دزفول و از کوهای موسوم به کُرناس به این قسمت شهر مهاجرت کرده بودند. این حمام به نامهای دیگر هم معروف بود: حمام نو و حمام حاج نصیر .
مساحت بنا حدود ۸۸۰ مترمربع میباش. نام معماربنا، استاد مغزی بود. بنا دارای سردری کوچک، زیبا و با تزئینات ساده آجرکاری است. حمام از دو قسمت زنانه و مردانه ساخته شده است که راههای عبور هردو مجزا از هم میباشد. هر کدام دارای دالان ورودی، سربینه، گرمینه، آتشخانه و...است. قسمت مردانه، بزرگتر از قسمت زنانه است. سقف سربینهها و گرمخانهها بصورت گنبدی ساخته شده بود و بالای آنها دریچه ای جهت استفاده از نور طبیعی و تهویه فضاها تعبیه شده بود که بوسیله درپوشی به نام گُلجام باز و بسته میشد. در حمامهای قدیمی شغلهائی مانند: دلاکی، حجامت، کیسه کش، کارگرآتش خانه، حمامی (مدیرحمام) و دندانکش وجود داشت که مجسمه مومی هریک از آنها ساخته شده و در بخشهای مختلف حمام کار گذاشته شده است. درداخل موزه مردمشناسی همچنین مجسمههایی از شغلهای: دلوری(ساخت وسایل چوبی کشاورزی از جمله خیش،دسته بیل، تبر، داس و...)، نمدمالی، کلاه مالی، جاجیم بافی، مسگری، ورشوسازی و آهنگری وجود دارد.
حمام کُرناسیون(موزه مردم شناسی شهرستان دزفول)
بعد از مشاهده موزه مردمشناسی دزفول و موقع بیرون آمدن از آن، در طرف راست و روبروی خودمان تابلو -خانه سفال دزفول- توجهمان را به خود جلبکرد. نزدیکتر که شدیم، بیشتر مجذوب دیدن داخل خانه شدیم. در جلو دیوار جنب خانه، سفالهای زیبای لعابی ، خودنمائی می کرد.دیدن داخل خانه سفال برخلاف موزه مردمشناسی، ورودیه نداشت. جوان رعنائی جلو آمد و با روی خوش به ما خوشآمد گفت.از ما دعوت کرد که به داخل خانه رفته و از کارگاه تولید سفال ایشان دیدن کنیم. ما هم به اتفاق دوستان ، با کمال میل دعوتشان را قبولکردیم.
گفت:« مدت زمان زیادی نیست که در این خانه مشغول کار هستیم».
چندنفر پسر جوان هم همکارش بودند. داخل حیاط کوچک ، تولیداتشان را در معرض نمایش و فروش گذاشته بودند. تعدادی از آثار هم تازه آماده شده بود و در حال خشک شدن بودند. در یکی از اتاقها گویا سفارشی داشتند و به شدت مشغول کار بودند تا آنرا برای یک موسسه آماده کنند. در اتاقی دیگر که نزدیک درب خروجی بود، آثار تولیدی و زیبائی داشتند که هم نمایشگاه و هم فروشگاهشان بود.جوان گفت:«خودمان با سرمایه شخصی این مکان را خریده و مشغول کارآفرینی شدیم».
خانه سفال دزفول
خوردن بستنی، یکی از تفریحات و هم یکی از میانوعدههای سالم مردم کشورمان است. در این میان استان خوزستان نقش ویژهای دارد. بعلت گرمای زیاد هوا در تابستان، بستنی مانند مرحمی به جان و تن میچسبد.اما ما در زمستان به این استان سفر کرده بودیم . هر چند هوا زیاد هم گرم نبود اما نمی شد به سادگی از کنار بستنی های بسیار خوشمزه این استان گذشت.یکی از بستنی فروشیهای معروف شهر دزفول، بستنی یعقوب لیث است که در خیابان شهید سبحانی، نزدیک میدان یعقوب لیث قرار دارد. ما بستنی خوشمزه لیوانی که با شیر پر چرب گاومیش تهیه شده بود را سفارش دادیم. خصوصیت چربی شیر گاومیش در سفید بودن آن است و بستنی های حاصله از این شیر، کاملا سفید، پر چرب و خوشمزه است.این بستنی هم از این قاعده مستثنی نبود.قیمت هر بستنی لیوانی بزرگ ۵۰۰۰ تومان بود .
بستنی یعقوب لیث دزفول
بعد از صرف بستنی ، جهت دیدن سومین و آخرین اثر ثبت جهانی کشورمان در استان خوزستان، بطرف شهر شوشتر حرکت کردیم. فاصله دزفول تا شوشتر 64 کیلومتراست. حدود یکساعتی طول کشید تا به شهر شوشتر رسیدیم.
فاصله دزفول تا شوشترروی نقشه
شهر باستانی شوشتر که در شمال استان خوزستان قرار گرفته است، از سمت شمال به کوههای بختیاری و شهرستان دزفول، از غرب به دزفول و شوش دانیال، از شرق به مسجد سلیمان، از جنوب به اهواز و از جنوبشرقی به رامهرمز محدود میشود.
گیریشمن- باستانشناس فرانسوی- غار پبده در اطراف شوشتر را نخستین سکونتگاه انسانی در ایران دانسته است, با این حساب، قدمت شوشتر به حدود ده هزار سال پیش میرسد. برخی تاریخدانان معتقدند شوش و شوشتر را شوشیندخت، زن یزدگرد پسر شاپور ساخته است. اما برخی دیگر میگویند این نام در اصل «ششدر» است چون شهر شش در یا شش دروازه داشت.
اما آنچه این شهر را جذابتر میکند، آبی است که در دل آن جریان دارد. در منطقه شوشتر دهها آسیاب ساخته شده که بزرگترین مجموعه صنعتی تا پیش از انقلاب صنعتی به شمار میرود. باستانشناسان گمانه میزنند که در دوره هخامنشی اقتصاد وابسته به کشاورزی سبب شد سنگ بنای این آبشارها به زمین زده شده باشد. حفر نهرهای ساخته دست بشر «گرگر» و «داریون» را هم به این دوره نسبت میدهند.پس از هخامنشیان، ساسانیان بودند که تحولی عظیم در منطقه ایجاد کردند و بینظیرترین شبکه آبیاری در اعصار کهن را در این منطقه بنا نهادند. هرچند آبشارهای شوشتر را با هدف کشاورزی بنا نهادند، اما اهداف صنعتی، بازرگانی، دفاعی و معماری هم به راحتی در سایه کشاورزی به دست آمد.
با دانستن این پیشینه، دیدن شوشتر و آسیابهای آبی آن برایم جذاب و دیدنی می نمود.
حوالی ساعت 13 (ظهر) بود که به جلو باجهِ بلیط فروشیِ مجموعه جهانیِ آسیابهایآبی شوشتررسیدیم.
آسیابهای آبی شوشتر که داخل شهر و در خیابان طالقانی این شهر باستانی واقع شده است، یکی از بینظیر ترین آسیابهای آبی جهان است. ورودیه آن برای ایرانیان ۵۰۰۰ و برای توریستهای خارجی ۵۰۰۰۰ تومان بود.در زمستانها از 8 تا 17:30 و در تابستانها از 8 تا 20 همه روزه بازمیباشد. در ابتدای ورود به مجموعه از بالا شاهد عظمت فوق العاده آن شدیم.
مجموعه میراث جهانی آسیابهای آبی شوشتر
راهنمای محلی، در مورد این اثر ثبت جهانی چنین توضیح داد:
«آسیابهای آبی شوشتر، مجموعه بهم پیوسته ای از پلها، بندها، آسیابها، آبشارها، کانالها و تونلهای عظیمی که هدایت آبها را برعهده دارند و با همدیگر در ارتباط هستند. این مجموعه از دوران هخامنشیان تا ساسانیان جهت بهره گیری مناسب و بهینه از آب ساخته شده است. چون درزمان اردشیر بابکان رودخانه کارون بسیار پرآب بود ، نرسیده به شوشتر و در قسمت شمالی شهر ، رودخانه مصنوعی و دستکندی به نام گرگر ساخته میشود که از داخل شهر عبور میکند و این تاسیسات بر روی همین رودخانه احداث شده است. ساختمانهای محوطه به سه دسته تقسیم میشود؛ در محوطه شرقی: ده آسیاب دارد که هرکدام دارای دو سنگ آسیاب است.در محوطه شمالی، سه آسیاب و همچنین تاسیسات مربوط به کارخانه برق مستوفی که در سال ۱۳۳۲ ساخته شده است و تلمبه خانه که آب شرب شهر را تامین میکرده است. در محوطه غربی، بیست و یک آسیاب قرار دارد که آب این آسیاب ها از تونل سه کوره تامین میشده است. علاوه بر آسیابها، کارخانه یخ جولازاده و یک تلمبه خانه آب هم در اینجا موجود است. اساس کار مجموعه به این ترتیب بود که: سد گرگر مسیر رودخانه را مسدود کرده و سطح آب را برای آبگیری سه تونل حفرشده در تخته سنگ بالا می آورد. تونلهای سه گانه(سه کوره،دهانه شهر و بلیتی) آب را به مجموعه هدایت کرده و به کانالهای متعددی تقسیم میکند که پس از گرداندن چرخ آسیابها، آب بصورت آبشارهائی با منظره ای بسیار زیبا به محوطه حوضچه مانند سرازیر میشود.بر روی رودخانه و قسمت حوضچه مانند هم یک قایق تفریحی کار گذاشته شده بود که گردشگران میتوانستند با اخذ بلیط نفری ۲۰۰۰۰ تومان، دقایقی روی آب با قایقها گشتی زده و از نزدیک شاهد فروریختن آبشارها به حوضچه رودخانه باشند و از زیر و پائین، روی رودخانه گرگر مسافتی را طی کنند. ماهم از این قایقها استفاده کردیم. مجموعه آبشارها و آسیابهای شوشتر به شماره ۱۳۱۵ در سال ۲۰۰۹ در فهرست میراث جهانی یونسکو به عنوان دهمین اثر ایران، به ثبت رسیده است».
کلیپ شماره 4: آسیابهای آبی شوشتر
با برنامه ریزی و رزرو قبلی میزبانان عزیزمان، قرار بود برای صرف ناهار به رستوران سنتی مستوفی در داخل شهر شوشتر برویم.
یک ربع به سه ظهر مانده بودکه به این رستوران رسیدیم. رستوران مستوفی شوشتر در میدان باطنی ، کنار پل تاریخی شادروان واقع شده است.در کوچه جنب رستوران و قبل از ورود به آن، پرچم کشورهای مختلف را دیدیم که در زیر آن نام کشورها، اطلاعات آنها و حتی فاصله آن کشورها تا شوشتر نوشته شده بود. کاری نو و تجربه جالبی در جهت جذب گردشگر بود.
کلا رستوران در اصل یک خانه تاریخی بجا مانده از دوره قاجار است که با شماره ۲۳۱۵ ثبت ملی شده است. این بنا متعلق به یکی از تجار معروف شوشتر به نام: آقا خلیل مستوفی بوده که اکنون در تملک میراث فرهنگی است. در زمان ساخت، خانه مستوفی شامل پل، منزل، مسجد و حمام بود که اکنون حمام آن تخریب شده است. منزل آن ، هم اکنون بصورت رستوران درآمده است. در بدو ورود آجرکاری منزل و هشتی بسیار زیبای آن چشم نواز است. کلا حیاط رستوران دارای چندین تخت برای نشستن گردشگران و مشتریان رستوران بوده و در محیطی خنک، در زیر سایه دو درخت بزرگ و با شاخ و برگ فراوان، محیط دلچسب و خوبی را بوجود آورده است. همچنین دارای چند اتاق دیگر است که بصورت میز و صندلی هستند.
ما بر روی یکی از تختها در حیاط نشستیم. چند تخت پر از مشتری بود و کارکنان به میهمانان خودشان سرویس میدادند. حدود ده دقیقه اول همه چیز خوب بود، صحبت با دوستان، استفاده از هوای خوب و خنک آنجا و دیدن زیبائیهای خانه، تماشای پل زیبا و مناظر سرسبز از یکی از دیوارها بطرف بیرون خانه، استفاده ازسرویس بهداشتی و... اما کم کم هم گرسنگی و هم اتلاف وقت واقعا کلافه امان کرد. بطوری که بیش از یک ساعت معطل شدیم تا کارکنان و گارسونها، سرویسها و پیش غذاها را آوردند. در این فاصله اعتراض ما با بی توجهی و برخورد تند خانم مدیر رستوران همراه بود. گارسونها زیاد حرفه ای نبودند و اکثرا با بیاحترامی و اشتباه، غذاها را روی تخت میآوردند. غذای انتخابی ما چلو قورمه سبزی شوشتری، خوراک جوجه و دلستر بود. چلو قورمه سبزی خوب بود و طعم مخصوصی داشت که من دوست داشتم. خوراک جوجه هم معمولی بود. قیمت غذاها هم مناسب بود و زیاد گران نبود. در مجموع با اینکه از محیط، کمیت و کیفیت غذاها راضی بودیم اما مدیریت ضعیف رستوران، توهینها، برخورد تند و زننده ایشان، همچنین حرفه ای نبودن گارسونها و عدم میهماننوازی خوب، باعث شد که غذای صرف شده در آن محیط، زیاد به ما نچسبد و با خاطره ای نه چندان خوب، آن رستوران را ترک کنیم.
در جوار این خانه، فروشگاه صنایع دستی سلمان قرار داشت که اجناس و محصولات خوبی از صنایعدستی شوشتر در معرض دید و خرید گردشگران گذاشته شده بود.
رستوران سنتی مستوفی شوشتر
بعد از صرف ناهار و دیدن بازارچه صنایع دستی ، به دیدن قلعه سلاسل رفتیم.
قلعه سلاسل، در شمالغربی شهر شوشتر ودر مرتفعترین بخش شهر برروی بستر صخره ای واقع شده است. ما از ورودی دروازه جنوبی وارد این منطقه تاریخی شدیم. در بدو ورود هرچند یک درنگهبانی وجود داشت اما شخصی نبود که ورودیه از ما اخذ کند. این قلعه در گذشته دارای حیاطهای متعدد، کَتها، سربازخانه، سردخانه، طویله، حمامها، شبستانها، برجها، باغچهها، حرم خانه، آشپزخانه، دروازه های متعدد، حوضهای بزرگ، حصار، خندق و اسلحه خانه بود؛ اما اکنون یک محوطه وسیع در بلندی شهر است که خرابهها و آثار اندکی از آن زمان باقی مانده و بعلت بارندگی های اخیر، پر از سبزه، بوتهها و گیاهان سرسبز است. عملکرد قلعه علاوه بر جنبه استراتژیک و نظامی، بعلت قرار گرفتن در منطقه سوق الجیشی مطلوب همچنین محل حکومتی و شاید هم محلی جهت نظارت بر سازه های آبی و مرکز مدیریت آب منطقه بوده باشد.
در ابتدای ورودی و در پائین تپه، محلی بود که در سال ۸۸ بعد از کاوشهای باستان شناسی، به محل اسلحهخانه قلعه پی برده بودند. قطعات اسلحه و توپهای فلزی بسیاری از این مکان بدستآمده است.از بالای تپه قلعه، نمای شاخه شطیط رودخانه کارون بسیار زیبا و تماشائی بود. عمارت کوشک یا حاکم نشین شوشتر در سه طبقه و در مرتفع ترین قسمت قلعه سلاسل ساخته شده بود. برخی بانی آنرا به احمدشاه قاجار نسبت میدهند. این کوشک در زمان نظامالسلطنه مافی در سال ۱۳۰۷ (ه.ق) تعمیر و بازسازی شده و بعنوان قسمت اداری یا حاکم نشین مورد استفاده بوده است. در زمان بازدید ما از این کوشک، با داربست فلزی مانع ورود گردشگران به داخل محوطه کوشک شده بودند؛ هر چند چیز زیادی از کوشک باقی نمانده و تقریبا تخریب شده است.
قلعه سلاسل و کوشک احمد شاهی شوشتر
قسمت دیگری که در داخل قلعه سلاسل دیدیم، شوادان بود.
شوادان ، فضائی است دستکند که در عمق ۱۰ تا ۲۰ متری زمین حفر میگردد.شوادان عضو لاینفکی از معماری کهن شوشتر است. وظیفه اصلی آن ایجاد دمای مطلوب و مطبوع در فصول مختلف سال میباشد. شوادان قلعه سلاسل نیز از یک فضای بزرگ با دو غلامگردشی در طرفین ایجاد شده است. دو نور گیر یا هواکش موسوم به سیسرا در سقف، عاملی برای دسترسی نظامیان به تونل های انحرافی درون آن با نام کوره بوده تا دسترسی آسان به محیط خارج داشته باشد. در واقع سیسرا را میتوان منافذ عمودی دستکند ساخته شده از مصالح ساختمانی نامید که وظیفه اصلی آن تهویه هوای داخل شوادان میباشد.
ورودی شوادان و سی سرا
یکی از ویژگیهای منحصربفرد در قلعه سلاسل، وجود سردهانه نهرداریون و عبور نهر از زیر قلعه است. حفرنهرداریون از اقدامات احتمالی در دوره اسلامی یا هخامنشی است. این نهر به منظور آبیاری اراضی میان آب، بین دو شاخه شطیط و گرگر از رودخانه کارون، احداث شده است. نهرداریون از طریق ۸ آبگیر از رودخانه کارون تغذیه میشود. آب جمع آوری شده از آبگیرها از طریق دو کانال آب فرعی و اصلی از بستر زیر قلعه عبور میکند و در زیر و ضلع جنوبی قلعه بصورت روباز نمایان میشود و تا دشت میانآب امتداد مییابد و اراضی دشت میانآب را به مساحت ۳۶ هزار هکتار ، آبیاری میکند. وجود پلکانهائی جهت برداشت آب از درون قلعه سلاسل، کاربرداشت آب را از نهر داریون ممکن میساخته است. پس از گذشت هزاران سال از عمر شبکه آبیاری ،میانآب سردهانه و شبکه های آبیاری، توسط سازمان آب و برق خوزستان در حال مکانیزه شدن هستند. در هنگام بازدید ما از این مکان تاریخی، درب نهر داریون بسته بود و ما نتوانستیم داخل آنرا ببینیم. این نهر یک کانال دستکند میباشد که از یکسو به شاخه شطیط رودخانه کارون منتهی میشود.
نهرداریون
قلعه سلاسل آخرین محل بازدید ما از شوشتر بود. بعد از غروب آفتاب به دزفول برگشتیم و در خانه-باغ به استراحت پرداختیم.
روز پنجم (آخرین روزسفر): جمعه / 25 بهمن /98
امروز آخرین روز سفرمان به استان زیبای خوزستان بود. ساعت 17 باید در فرودگاه دزفول میبودیم.تا ساعت11 به استراحت و جمع و جور کردن وسایلمان پرداختیم .سپس به مرکز شهر دزفول رفتیم. اولین محلی که از آن دیدن کردیم ، خانه تیزنو بود. خوشبختانه علیرغم جمعه بودن، این مکان تاریخی باز بود. بعد از پرداخت ورودیه وارد شدیم.
خانه تیز نو (نام مالک اصلی خانه) مربوط به زمان قاجار است .این مکان تاریخی در خیابان طالقانی ، انتهای کوچه قلعه قرار دارد. این خانه تاریخی در سال ۱۳۸۴ مرمت شده و هم اکنون پایگاه مشترک ثبت میراث جهانی و دفتر نمایندگی یونسکو است و به شماره ۲۵۷۳ ثبت ملی شده است. دو طرف سردر ورودی در بیرون، سکوهای کوچکی داشت به نام خواجهنشین. این سکوها برای استراحت رهگذران خسته ساخته شده بود. پس از عبور از سردری زیبا، وارد فضای مسقفی بنام هشتی شدیم. بعد از هشتی، به فضای بیرونی خانه رسیدیم.خانه ، دارای یک ایوان اصلی در طبقه همکف و دو ایوان فرعی در طبقه اول بود. کفسازی حیاط با استفاده از آجر صورت گرفته بود.کل بنا دو طبقه بود. طبقه همکف با چهار پله به حیاط راه داشت. در جلو ایوان اصلی و اتاقهای طبقه همکف، صفه قرارداشت. این خانه دو نوع زیر زمین داشت.زیرزمین اول:شبستان بود که نسبت به حیاط یک متر و نیم پائینتر بود. زیر زمین دوم ، شوادان بود که نسبت به شبستان در سطح پائینتری قرارداشت .شوادانهای دزفول حفره هایدستکندی هستند که در دیوار و سقف آنها هیچ مصالح بنائی استفاده نشده است؛ فقط در کف سازی ساخت پله ای آن ، آجر بکاررفته است.کلا دیدن این نوع معماری که خاص دزفول است، جالب و تماشائی بود.
خانه تاریخی تیزنو
در غلامگردشی طبقه دوم، میشد قسمتی از شهر و رودخانه دز را مشاهده کرد.
شهردزفول و رودخانه دز از بالای خانه تاریخی تیزنو
خوشبختانه بازار دزفول جمعه ها تعطیل نبود و بعضی از مغازه ها باز بودند.برای دیدن بازار و خرید انواع ارده و شیره خرما که یکی از سوغاتی های معروف آنجاست ،سری به بازار زدیم.
بازار قدیم دزفول که به بازار کهنه هم معروف است، در مرکز شهر ودر کنار محله قلعه قرار دارد. درگذشته مانند یک میدان و مهمترین مرکز تجاری شهر و خیلی هم پررونق بود .در این بازار ،۴ راسته موازی که هریک از آنها شامل یک صنف خاصی است، در حال فعالیت میباشند.این صنوف شامل: بزازان، آهنگران، خرده فروشان و خراطان هستند. ضمنا در این بازار یک کاروانسرای زیبا هم وجود دارد.ما ظهر روز جمعه ۲۵ بهمن (بعلت دیر باز شدن بازار) به اتفاق تعدادی از دوستان از این بازار دیدن کردیم و در راسته استیل فروشان، سراغ ارده سازی افضل را گرفتیم. در این فروشگاه انواع ارده بوداده سنتی، کنجد، روغن ارده ، روغن کنجد و شیره خرما تولید میشود که قدمتی ۲۶۸ ساله دارد. این کارگاه تا سال ۱۳۶۰ با سیستم سنتی و با اسب، ارده تولید میکرد تا اینکه بعد از جنگ تحمیلی مجبور به تغییر در کارگاه شده و هم اکنون بصورت نیمه سنتی فعال است. کمی شیره خرما و ارده خریدیم. هر کیلو ارده ۳۶۰۰۰ تومان بود. انواع کلوچه های سنتی خرمائی،شکری و رژیمی از دیگر سوغاتی های شهر دزفول میباشد.
بازار دزفول
ساعت 14 به خانه- باغ برگشتیم. تعدادی از دوستان در منزل مانده بودند تا ناهار امروز را آماده کنند.بعد از صرف جوجه کباب خوشمزه و کمی استراحت ، چمدانها و وسایلمان را جمع و جور کردیم. ساعت پرواز برگشتمان، برای 18:30 دقیقه امروز بود.
هرچندبه هیچ وجه دوست نداشتیم این استان زیبا با مردم مهربان، صمیمی و میهماننوازش را ترک کنیم اما چاره دیگری پیش رویمان نبود. چقدر تلخ است لحظه وداع و خداحافظی با میزبانان عزیز، صمیمی و خونگرم اهوازی. همانقدر که از شوقِ دیدن دوستان مهربان اهوازی ، دورهمی با عزیزانِ اهل سفر و گپ و گفتگو با آنان، دیدن شهرهای استان خوزستان، بالو پر میزدیم اما در لحظه جدائی و خداحافظی، تمام پرهای آمال و آرزوهایمان ریخته بود و جز اندوه و دلتنگی چیز دیگری باقی نمانده بود.
ساعت 17 با اتوبوس به فرودگاه کوچک و زیبای دزفول رفتیم. فاصله فرودگاه از شهر زیاد نبود و بعد از بیست دقیقه آنجا بودیم. با سوار شدن به هواپیمای کوچک و نویِ ملخ دارِایران ایر وبدون تاخیر، به طرف فرودگاه مهرآباد تهران پرواز کردیم و یکی دیگر از سفرهای شیرین در دفتر خاطراتامان ثبت شد.
هواپیمای برگشتی ما از دزفول به تهران
این سفر را با شعری نو از قیصرامین پوربه پایان می رسانم:
« حرفهای ما هنوز ناتمام...تا نگاه میکنی، وقت رفتن است. باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آنکه با خبر شوی، لحظه ی عزیمت تو ناگزیر میشود.آی...ای دریغ و حسرت همیشگی. ناگهان، چقدر زود، دیر میشود...».
پایان
نویسنده: فرشاد شفیعی شهیدلو