جویبار یک شهر ساحلی آرام و پایتخت کشتی ایران جویبار تنها 25 کیلومتر با ساری فاصله دارد و در تمام این سالها من فقط دو سه بار به جمعه بازارو و ساحل چپکرود آن رفته بودم . اما تصاویری از دشت زنبق آبندان (تالاب) کُردکلا مشتاقم
به نام آفریننده زیبایی ها یک گردشگر حرفه ایی هیچگاه در سفرهای خود کشورش را کم قلمداد نمی کند. (پاملا گولدونی) برنامه ریزی برای عید ۱۴۰۰ از اسفند ماه شروع شده بود برنامه هر سال عید ما رفتن به ویلای پدری در نزدیکی نوشهر بوده ولی امسال
عسلویه شهری شیرین تر از عسل سفر، سفر ، و باز هم سفر سفر رفتن تنها انگیزه من برای گذروندن روزای سخت و شلوغه کاری هستش. من (فاخره) به همراه همسفر زندگیم (علیرضا) تصمیم به سفر تکمیلی ایران گرفتیم (ازین جهت تکمیلی که تموم استان ها رو
ابتدای خیابان دولت ، کمی دورتر از تقاطع خیابان دکتر شریعتی؛ جایی که در آن جنگ ها افسانه اند و مرگ واقعیت. جایی در قلب محله قدیمی قلهک؛ قبرستانی با وسعت کمتر از نیم هکتار؛ محل دفن سربازان ارتش متفقین.این که چرا یک قبرستان را
سلام به تمام لست سکندی های عزیز و دوست داشتنی، من حسین هستم که میخام خاطرات و سفرنامه آنتالیا را براتون به اشتراک بگذارم ، امیدوارم ازش خوشتون بیاد. برگردیم به سفرنامه آنتالیا که تو تاریخ 27 اردیبهشت 1401 انجام شد علتشم این بود که
چه سبز بود دره من، زندگی آنچه زیسته ایم نیست بلکه آن چیزی است که به یاد می آوریم تا روایتش کنیم.“مارکز” سفر در من از وقتی که به آن فکر می کنم و آن را تصور می کنم شروع می شود, ناگهان هیجان زده می
سفر ما در تاریخ هجدهم شهریور 1401 شروع شد، من ،همسرجان و مادرشوهرجان ...ساعت ده دقیقه به چهار از خانه خارج شدیم و ساعت 1 شب رسیدیم کرمان، شب رو کرمان تو پارک مسافر که در ورودی شهر قرار داره چادر زدیم، حوالی ساعت شش
مقدمه معمولا این حس را تمام بچهها تجربه میکنند. وقتی که پا در حیاط خانهی مادربزرگ میگذارند انگار که در یک جنگل بیانتها قدم میزنند. حوضی که در وسط حیاط قرار دارد مثل استخری است که شاید حتی کوسهها هم در کف آن شنا کنند. عمو
در چهل قاعده شمس تبریزی وقتی به قاعده دهم میرسیم سخنی زیبا به میان میاید جناب شمس میفرماید: به هر سو که میخواهی شرق، غرب، شمال یا جنوب برو اما هر سفری که آغاز میکنی سیاحتی به درون خود بدان! آنکه به درون خود سفر
بعد از یک سفر ایرانگردی که در نوروز 1401 از جنوب شرقی تا غرب ایران ادامه پیدا کرده بود و همان زمان تصمیم گرفته بودم که در تابستان این سفر را ادامه دهم و بعد از کلی بررسی و با تاخیر برای تعطیلات هفته ی
سفرنامه زیر، سفر ما به دو تکه حیرت انگیز ایران است. سعی کردم با تبدیل سفرنامه به صوت شما را بیشتر با حال و هوای سفرم همراه کنم. کولهها را که آماده کنیم و برنامه مرخصیهایمان هم هماهنگ شود، یعنی همه چیز برای سفر مهیاست، چون
هدف از نوشتن این سفرنامه ذکر جزئیات صرف سفر و نقاط تاریخی و تاریخچه مناطق گردشگری نیست بلکه هدف بیش از هرچیز درک روح و درون مایه ای از سفر به هند بوده و امیدوارم مورد نظر شما قرار بگیرد. در مورد جزییات سفر و
مهم نیست به کجا سفر می کنی، مهم نیست آنجا چه می کنی، چگونه می روی، چه می خوری، چه می پوشی، حتی مهم نیست چه می بینی و چه نمی بینی، مهم نیست که پس از آمدنت چه می گویی، مهم این است که پیش از رفتنت که بوده
ای سفر کرده کجا رفتی و احوال چه شد / نشد احوال تو معلوم بگو حال چه شد وحشی بافقی سلام لست سکندی های عزیز سفر ما در اوایل اردیبهشت 1401 و اواخر ماه رمضان انجام شد. بعد از دو سال و اندی شرایط کرونایی، برای یه سفر
سفرنامه استان گیلان (انزلی،رشت،ماسوله،قلعه رودخان ) با سلام خدمت همه ی شما دوستان عزیز این سفرنامه اولین سفرنامه ی من هست که داخل سایت خوب لست سکند قرار میدم پیش از این در سفرهای مختلفی که رفتم به دفعات از تجربه های خوب دوستان بهره گرفتم
همیشه هیجان سفر از قبلش شروع میشه حدودا یکی دو ماه از تاریخ عروسیمون گذشته بود که تصمیم گرفتیم برای سفر و ماه عسل اقدام کنیم. یادمه شب و روز در حال سرچ و مطالعه بودم. بین شهرهای ساحلی ترکیه مثل آنتالیا و بدروم و کوش
دوچرخهی من آماده سفر در جلوی یکی از دیوارهای شهر یزد صبحِ زود، سوار بر دوچرخهها، یزد را به مقصد روستای «شحنه» ترک میکنیم. امروز اولین روز سفر است. از شهر خارج میشویم و جایی را پیدا نمیکنیم که نان و سوروسات صبحانه تهیه کنیم. لاجرم
یکی از معدود جاهایی که میشه معجزه رو با چشم دید سفر هست. اینکه صحیح و سالم به مقصد برسی، اونجا با کلی چالش رو به رو بشی و در نهایت با کلی تجربه و یادگیری به مقصد برسی یعنی یک معجزه اتفاق افتاده. از
اولین بار بود که تنها به مسافرت میرفتم. ذوق اتفاقات و چالش هایی را داشتم که قرار بود تنها با آنها دست و پنجه نرم کنم. روز سال تحویل 1401 بود. ساعت شش صبح هواپیما به مقصد بندرعباس از مهرآباد بلند شد و ساعت هفت
سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه و این پست بتونه اطلاعات مفید و سرگرم کننده ای رو براتون به ارمغان بیاره. چند روز پیش حوالی اوایل شهریورماه 1401 سفری به دور نیمه شرقی ایران را همراه با همسرم از مبدا شهر قزوین آغاز کردیم. راستش خانه