سلام دوستان بالاخره بعد چندین سفر بابت اتفاقایی که برام داخل این سفر افتاد تصمیم گرفتم حتما سفرنامه بنویسم که بیشتر اطلاعات خودم هست برای کسایی که میخوان بزودی برن و برنامه سفر به کسی نمیدم فقط اطلاعاتی که خودم قبل سفر برام سوال بود
سلام به همه لست سکندی های عزیز. دو سه سالی بود که همش به همسرم میگفتم حتما باید یه سفر خارجی بریم و حتما از استانبول هم شروع کنیم. من عاشق سفرم همیشه سفرنامه های لست سکند رو که میخوندم با خودم میگفتم کی میشه
مقدمه: چندی قبل سفرنامه ای پیرامون جنگل ابر شهرستان شاهرود را می خواندم، که بسیار مرا به تفکر واداشت. همانگونه که مشغول خواندن بودم، همواره به این فکر می کردم چرا ما قبل از آن که پیرامون زادگاه خود، کشور خود اطلاعات جامعی بدست آوریم ،
با اینکه تیر ماه امسال تازه از سفر دبی اومده بودیم ولی هیجان یه سفر تازه ولمون نمیکرد . تو این شرایط بد اقتصادی فکراینکه در یه سال دو بار سفر خارجی بری خودش هیجان انگیزه چه برسه به اینکه انجامش بدی . البته من
مقدمه در این سفرنامه توضیحات کاملی در مورد سفر زمینی من تا خوی و پرواز از وان به استانبول، به همراه همسرم ، برادرم . دوستانمون خواهم داد تا دوستانی که تمایل دارند به جای سفر با تور استانبول، با هزینه کمتری سفر کنند بتوانند از
سلام شاید برای خیلی ها واژه سفر مترادف با هیجان و تجربه باشه اما برای من در کنار هیجانش واژه ترس رو هم همیشه به همراه داره ترس از خطراتی که در دل سفر ممکنه وجود داشته باشه و ممکنه سراغ ما هم بیاد ،و
هر شهری حتی در دور دست ها ارزش یک بار دیدن رو داره ولی یه شهرهایی هست که دوباره دلت برای دیدنش تنگ میشه. وقتی این جمله رو خوندم فورا چابهار زیبا به ذهنم اومد و از نظر من اون شهر که دلتنگش بودم چابهار
به نام خداوند زیبایی ها سلام به همه عزیزانی که دوستدار سفر هستن و سفرنامه من رو میخونن و سلامی ویژه خدمت دوستان لست سکندی امیدوارم هرجا هستید شاد ، سلامت و موفق باشید. این اولین سفرنامه من هست و خیلی بابت نوشتنش هیجان دارم، امیدوارم
سفر یعنی از فراغت ها فرصت ساختن سفر یعنی پرده ها را کنار زدن سفر یعنی بی واسطه دیدن سفر یعنی فرصت طلایی زندگی در سال 1401 و پس از رهایی از مسائل مربوط با بیماری کووید 19 قصد سفر کردیم ، در ابتدای سال به شهر آنتالیا و
تا جایی که یادم می آید از همان کودکی عاشق دوچرخه و دوچرخه سواری بودم. طبیعت را هم دوست داشتم و بارها با دوچرخه کودکیهایم به دل طبیعت می زدم و آنقدر که سن من اجازه می داد از خانه، محله و شهر دور می
آلبوم آرزوهای من : سفر ، موسیقی ، کتاب ، طبیعت ، عشق ،... من هم رفتم دنبال آرزوهایم ..... چرا که : اگر انسان از صمیم قلب به چیزی فکر کند ، همان محقق خواهد شد (کتاب مقدس : امثال سلیمان۷ ) بهمن ۱۴۰۱ بود که با مادر
سفر ما هم مثل خیلی از سفر ها با یک تصمیم ناگهانی شروع شد. من و همسرم تصمیم گرفتیم تا تعطیلات نوروز، به کشور گرجستان سفر کنیم. همیشه دوست داشتیم تجربه از سفر زمینی به کشوری را داشته باشیم. با توجه به اینکه رانندگی طولانی
ما به این دلیل روی کره زمین زندگی میکنیم که سفر کنیم و از زندگی لذت ببریم ، به حرفهای کسانی که غیر از این میگویند گوش نکنید...عید نوروز برای خیلی از ما ایرانی ها طعم سفر میده و معمولا بهترین خاطره ها تو این
بسیار سفر باید / تا پخته شود خامی سلام و ارادت خدمت تمامی دوستان گرامی به خصوص علاقه مندان به سفر و سفرنامه ، امیدوارم که حالتون خوب باشه ، سال نو را هم خدمت تمامی مردمان سرزمینم تبریک و تهنیت عرض می کنم و امیدوارم
اولین بار سال 98 تصمیم گرفتم یه سفر به سریلانکا داشته باشم و تمام برنامه ریزی سفر رو هم انجام داده بودم ولی با شروع همه گیری کرونا سفر ما هم کنسل شد. بار دیگه سال 1400 که کم کم به لطف واکسیناسیون سفرها آغاز
سلام معرف حضورتون هستم که بعد از نوشتن سفرنامه سریلانکا سفرنامه دور جنوبی سریلانکا در 10 روز و کامنت های پر انرژی تصمیم به نوشتن سفر زمینی پرخاطره تهران استانبول گرفتم و حالا اینجا در خدمتتونم . 4800 کیلومتر ،الان دارم بهش فکر میکنم نمیدونم چجوری پدر
تو وجود همه ما آدما عشق به سفر و کسب تجربیات جدید وجود داره حالا یه سری ها اونو پرورش میدن و واسش وقت میذارن و یه سری هاام به خاطر محدودیت ها و شرایط اجتماع و ... سراغش نمیرن و اون حس و عشق
سلام به دوستان عزیز اواسط اسفند سال 1401 تصمیم گرفتیم به اتفاق همسر و پسرها که هرکدام به ترتیب 11 سال و 14 سال سن دارند به دبی سفر کنیم وقت زیادی برای برنامه ریزی نداشتم اما توهمین وقت کم برنامه ریزی مختصری برای سفرانجام دادم
دو سال بود که تو فکر سفر به چابهار بودیم اما به دلایلی نشد که بریم، دی ماه 1401 بود که بین دو مقصد هرمز و چابهار دودل بودم که در نهایت تصمیم بر چابهار شد. وصف چابهار و قشنگی هاشو زیاد شنیده بودم و
به سانِ خارِ رها گشته از اسارتِ خاک ، بس است ماندن و ماندن ، کمی سفر باید.... چه کسی میتونه در مقابل پیشنهادِ شرکت در یک مراسم عروسی در قلب کردستان مخالفت کنه ؟؟؟!!!؟؟؟ آزادیِ ما از سفر کردن هایمان معلوم میشود ، کسی که دارایی اش را