1
1.9K
27 خرداد 1403 12:00
تو دنیای پر استرس و پر مشغله امروز که من به اقیانوسی بی انتها تشبیهش میکنم اگه ما انسانها شناگرهای توی این اقیانوس فرض بشیم گاهی نیازه تا به لبه آب اومد و نفسی چاق کرد و مهیای ادامه مسیر شد. اون لبه آب برای
با سلام خدمت دوستان عزیز.میخوام با یه سفرنامه جذاب و منحصربفرد در خدمتتون باشم.اُمیدوارم که براتون جالب باشه.ریلگردی یا گردشگری ریلی جزو سفرهایی است که خیلی شناخته شده نیست و اکثر مردم از جاذبه های فوق العاده راه آهن ایران اطلاع چندانی ندارند.من امروز قصد
سال ۱۴۰۲ سه بار برنامه ریزی کردم که به طبس سفر کنم اما به دلایل مختلف نشد که برم اما هفته سوم اسفند به مدت 5 روز فرصتی شد که تنهایی ماجراجویم رو به طبس شروع کنم.سفر رو یه صورت کوله گردی آغاز کردم و
س 28 اسفند 1372 امشب زودتر از شب های قبل پدرم به خونه برگشت تازه لادای زرشکی رنگش رو فروخته بود و یه پیکان صفر از اونها که سپر جوشن دار داشت خریده بود قرار بود فردا صبح زود به سمت مشهد بریم شوق عجیبی داشتیم
به نام خدا بعد از سفری که زمستان سال گذشته به چابهار داشتیم و تجربه ی هوای دلچسبش، باز هم سرمای زمستان ما رو به یاد آب و هوای بهاریِ جنوب انداخت و این بار انتخابِ ما، جزیره ی زیبای کیش بود. اتاق ۵ تخته؟! نه نداریم... این جمله
عید 1402 همراه پدر عزیزم تا پنجم مشغول دید و بازدید با اقوام بودیم و ازاینکه پدرم بعد از پشت سرگذاشتن یک دوره کسالت دوباره توانسته بود پا به پای من قدم بردارد خیلی خوشحالم می کرد توضیح خیلی مختصری در مورد زندگی گذشته م
ساحل درک چابهار بسیار زیباست. اینقدر زیبا که پس از حدود یک ماه زمان از بازگشت از این شهر زیبا هنوز هم دلم را آنجا جا گذاشته ام و توصیه می کنم حتما حتما به این شهر بروید و جاذبه های فراوان این شهر را ببینید.
مقدمه سفر مرا به در باغ چندسالگیام برد.(مسافر- هشت کتاب- سهراب سپری) همه چیز با یک تماس تلفنی شروع شد. " برنامه بریزیم یک روز از شهر بزنیم بیرون." به تمام شهرها و مقصدهای یک روزهای که اطراف شهر کرمان بود فکر کردیم. به لالهزار برویم و باغهای
بی تو نخل و غروب پیدا نیست آسمان قشنگ جنوب پیدا نیست من مسافر شهر چابهار بودم و آمدم تا برایتان چابهار را توصیف کنم !می دانم که قبل از من نیز سفرنامه چابهار زیاد نوشته شده است اما فاکتور زمان بسیار مهم است و
به نام آنکه عالم آراست (روایتنامه تنگ سولک) بارها میگویم ارزشش را داشت، پیکرههای سنگی که صخره را به تسخیر خودشان درآورده بودند. ایستاده با ردایی بلند و شنلی بر دوش همگان را دعوت به نمایش شکوه و اقتدار الیمائی میکردند. راه سنگی باستانی پیش رویمان دروازهای
از رشت تا شیراز، آباده! دموکرات بودنِ متقابلی که من و پدرم در برابر نظرات یکدیگر به آن تظاهر میکردیم رو به اتمام بود که دیدن کلمه «پاسارگاد» روی تابلوهای راهنمای مسیر، ما را به ادامه دیپلماسی تا مقصدِ «شیراز» تشویق کرد. حدود هزار و صد
خانمی ۵۴ ساله هستم کارشناس مامایی بسیار اهل سفر دوران مجردی یادم نمی اید که سالی رو گذرونده باشم و مسافرت نرفته باشم بعد از ازدواج با همسر و فرزندانم سفر میکردم فر زندانم ازدواج کرده اند و حدود ۳ سال هست که همسرم به
بالاخره پس از مدتها که رویای دیدن ییلاقات ماسال به آرزویی برایم تبدیل شده بود، فرصتی پیش آمد که میانه پاییز، فصل تماشای این بهشت گمشده باشد. روزهای پایانی آبان 1402 در سفری سه روزه به گیلان، به دیدن اولسبلنگاه، معروفترین روستای ییلاقی ماسال رفتیم
ما سه تا دوست قدیمی دانشگاهی هستیم که تجربه زیادی از سفرهای مشترک داریم. شغل ما (شهرسازی) ایجاب میکنه که سفر برای ما فقط جنبه تفریح نداشته باشه و در واقع، شناخت بافت شهری، شیوه زندگی، وضعیت معیشتی، فرهنگ و رسوم آن شهر برای ما
سلام دوستای عزیزم.من پارسا هستم.11 سال دارم.و عاشق حیوانات و سفر هستم.برای اثبات عشقم به سفر همین بس که وقتی 5 روزه بودم اولین سفرم رو در کریر CAREER نوزادی به همراه مادر و پدرم شروع کرده ام. ( فکر کنید مادر و پدر به
سفر، از خود رهاشدن است؛ از خانه دلکندن و در چندین جای جدید، خانهکردن. سفر، یعنی من آمادهام برای لمس تجربههای اصیل، در آغوشگرفتن اتفاقهای نو و آشناشدن با آدمهای تازه. بیکه بدانم سفر، چه خوابهایی برایم دیده است، حرکت میکنم و از یکنواختیِ فرسایندۀ
با توجه به وسعت و پهناوری کشور عزیزمان ایران، از لحاظ مکانها و جاذبههای گردشگری بسیار غنی است و هرچقدر هم به مکانهای مختلف آن سفر کنیم، باز هم مکانهایی باقی میماند که مجال دیدن آن به ما نمیرسد، من نیز به دلیل این که
در بهار با عبور از شنزارهای مرکزی سرزمینم و کاروان شترانی که در هرسوی جاده بیابانی قرار دارند، دریاچه نمک و سپس گندمزارهای طلایی، باتلاقهای پرآب و مردابها همراه با خانوادهام به دهکدهای رسیدم که در میان قلههای استان قزوین قرار داشت. دهکدهای کوهستانی یا
به نام خدا اینجا سنگها سخن میگویند "سفرنامه سواحل بوشهر و هرمزگان" تعیین مقصد سفر نقشه کاغذی بزرگ ایران جلویم پهن بود. دراز کشیده بودم و همچنان که دستهایم زیر چانهام روی خلیج فارس بود فکر میکردم چرا باید در شهری مثل اهواز در انتهای نقشه ایران زندگی کنم
ایران کشوری بزرگ با دامنه ی تنوع زیستی و فرهنگی و زبانی بسیار گسترده است. به عنوان کسی که رشته اش ایران شناسی است و ماهیت آن تعامل نزدیک با آب و هوای فرهنگی این سرزمین بوده است و علی رغم میل شدید و جنون