* در این نوشته هر چوق معادل است با هزار روپیه اندونزی (معادل چهار هزار تومان ایران در فروردین 1403)
* ساعت ها زمان محلی هستند.
تور بالی را همسر گرامی (ارگه بانو) خریداری کرده بود به مبلغ اولیه 80 میلیون تومان که بعدا آژانس گرامی به بهانه واهی (پیدا نشدن هتل) به مبلغ 106 میلیون ناقابل افزایش داد و ما را در عمل انجام شده قرار داد. در هرصورت در تعطیلات نوروز بودیم و پی گرانی را باید بر بدن های خسته می مالیدیم.
روز اول سفر
سفر به ناشناخته ها
هند دورترین جایی بود که قبلا رفته بودیم بنابراین پروازهای طولانی آن هم با چند استپ را تجربه نکرده بودیم پس با ابهامات زیاد از مقصد و مسیر به راه افتادیم. من امروز مقداری راجع به بالی مطالعه کرده بودم و باقی شناخت را گذاشتم برای تجربه آنلاین! معتقدم افراط و تفریط در برنامه ریزی سفر خوب نیست.
پرواز بدون تاخیر نزدیک نیمه شب با پرواز امارات به سمت دبی انجام شد. بعد از یکی دوساعت انتظار در فرودگاه دبی ساعت حدود 4.30 صبح بدون تاخیر با بویینگ 777 راهی جاکارتا شدیم. 8 ساعت پرواز، راحت تر از آنی بود که تصور میکردیم. چون اغلب آن به خواب گذشت! و اسباب سرگرمی هم البته پشت صندلی ها فراهم بود.
حدود ساعت 4 عصر رسیدیم فرودگاه سوکارنوی جاکارتا ترمینال 3. برای اینکه اشتباهی پیش نیاید تایم زون تاریخ گوشی را دستی تغییر میدادم و منتظر خود اندروید نمی ماندم. باتوجه به اینکه در جهت چرخش زمین حرکت کرده بودیم باندازه اختلاف ساعت دبی و جاکارتا (3 ساعت)، روزمان سریعتر به شب تبدیل شد.
در فرودگاه جاکارتا بعداز تحویل گرفتن چمدان مواجه شدیم با کنسلی پرواز داخلی ساعت 6.45. راستش کمی استرس گرفته بودیم! کمی دلار در فرودگاه چنج کردیم (با نرخ 15.400چوق) و برای اینکه زمان را از دست ندهیم، با تاکسی 200 چوقی (بعد از پیشنهادهای 300 و 400چوقی) به ترمینال 1 (پروازهای داخلی) رفته و کارت پرواز دنپاسار (فرودگاه بالی) را برای ساعت 5.40 سریع و راحت دریافت کردیم. در کل یک ساعت به نفعمان شد! در فرودگاه جاکارتا خط متروی رایگان بین ترمینال ها وجود دارد که توصیه می شود (ما در برگشت استفاده کردیم).
فرودگاه داخلی نظم خوبی نداشت و بعداز مدتی پاسکاری بین دو گیت بالاخره از گیت چهارم (روی تیکت) و نه پنجم (روی تابلو) سوار شدیم! غذای پرواز پولی بود ولی با توجه به سرو دو وعده غذا در پرواز دبی به جاکارتا گرسنه نبودیم. با ترنسفر تور، شب به هتل رسیدیم.
اولین روز کوتا
وقتی مرز جسارت و حماقت روشن نیست
همینجا اشاره کنم در بالی حتما از شلوارک استفاده کنید! صبحانه را در هتل خوردیم. کره مربا و تخم مرغ انرژی کافی به ما می داد. بدون فکر و وسواس در برنامه ریزی، از هتل، موتور کرایه کردیم با نرخ 100چوق برای یک روز و با باک کاملا خالی راه افتادیم! مسیرمان کالچرال پارک، معبد اولوواتوو و سپس ساحل جیمباران بود تا در یک دور جنوب غربی به کوتا برگردیم.
آخرین باری که موتور سوار شده بودم مربوط به 25 سال پیش بود که چون اولین باری بود که موتور سوار شده بودم! متوجه شدم کنترل خوبی روی حرکت اولیه موتور ندارم و بنابراین دیگر سوار نشدم! حالا تصور کنید در این کشور رانندگی هم از چپ باشد، باک هم کاملا خالی در مسیری که اصلا نمیشناسی در هوای آفتابی و شرجی با شلوار و کلاه و مسافر عزیزتر از جانی که فقط کافی بود میگفتم موتور خیلی بلد نیستم تا ترک موتور را فی الفور ترک کند!
با عقربه باک چسبیده به کف روی نقشه آفلاین به دنبال پمپ بنزین میگشتم! من طبق روال سفرهای قبلی نقشه آفلاین شهر را روی گوگل مپ ذخیره کرده بودم و کمک مناسبی بود که بدون سیمکارت و صرفا با GPS بتوانیم ناوبری کنیم (بدانیم کجاییم و به کدام سمت می رویم). خوشبختانه سمت خودمان در میانه راه پمپ بنزین پیدا کرده و بنزین زدیم. همه استرس مان را در قالب سه لیتر بنزین از قرار لیتری 10چوق در باک ریختیم و بنابراین با عقربه چسبیده (این بار به سقف) راه افتادیم. موتورهای بالی همه اتوماتیک هستند (نیاز به کلاچ و دنده ندارند) و از لحاظ هزینه و لذت سفر قطعا بهترین گزینه هستند. شما بسته به مهارت موتورسواری و ریسک پذیری خودتان می توانید تصمیم بگیرید از موتور استفاده کنید یا هزینه سنگین خودرو بپردازید.
به کالچرال پارک GWK و مجسمه های غول آسای آن رسیدیم (ورودی 125چوق). بزرگترین مجسمه گارودا است و عظمت این مجسمه بقدری است که از جزایر دیگر هم قابل مشاهده است. از مجسمه ها عکس گرفتیم و از تالار هنر و نوشیدنی که مشمول بلیط بود استفاده کردیم.
سپس حرکت کردیم بسمت اولوواتو که از جاهای دیدنی بالی هست.در یک تجربه موتورسواری لذت بخش و خنک به اولوواتو رسیدیم و همان ابتدا نارگیل اجدادی زدیم.
وارد محوطه شدیم (ورودی 50چوق) صخره عظیم ساحلی زیبا و همچنین معبد پرمیمون را زیارت کردیم. منتظر رقص چکاک نماندیم که از ساعت ها قبل مردم در صف نشسته بودند.
بسمت ساحل جیمباران حرکت کردیم. در کنار ساحل یک محوطه بسیار شیک مربوط به یک مجموعه ویلای اسرارآمیز را با کمی ترس سیاحت کردیم. یک جای بسیار زیبا وقتی بسیار خلوت باشد کمی ترسناک می شود. در کنار ساحل به تماشای غروب زیبای اقیانوس نشستیم. ساحل های شرقی بالی برای مشاهده طلوع اقیانوس آرام و ساحل های غربی برای مشاهده غروب اقیانوس هند عالی اند.
بسمت ساحل کوتا حرکت کردیم، جایی پر از بازار. هر کوچه و پس کوچه ای میتوانستی توریست ها را ببینی. شام را در یک رستوران شاد پرتوریست، مرغ و موز سرخ شده خوردیم. نزدیک ساحل نورافشانی بود.
از میان بازارهای در هم تنیده کوتا برگشتیم به هتل و اولین روزمان را به انتها رساندیم. جالب اینکه با تحویل سویچ، کسی موتور را چک نکرد. این حجم از اعتماد جالب بود. هتلمان در کوتا هتل جمع و جور و تمیزی بود. تنها اشکال آن این بو که موقع ورود همسر گرامی به اتاق باید احتمال شنیدن یک جیغ بلند را میکشیدی. آری در بالی مارمولک زیاد است و طبعا برخی هتل های نه چندان گران ممکن است بی نصیب نباشند (پنجره هتل شکاف داشت).
پس از کمی تلاش نافرجام و پنهان شدن مارمولک در پشت قرنیز چوبی، پرسنل هتل را برای بازداشت "لیزارد" به کمک طلبیدم. دوستان ما پس از کمی جستجوی ناموفق ظاهرا هنوز متوجه نشده بودند دنبال چه میگردند. تا اینکه با نشان دادن عکس خزنده گرامی روی گوشی موبایل با واکنش جالبی روبرو شدیم. "این را میگویید؟! این که اصلا خطرناک نیست!" حالا بیایید با زبان قاصر برایشان توضیح دهید که موضوع خطر نیست! با تصور یک تصویر دقیق از ارگه در روزها و شب های آتی اتاق، قبل از اینکه تجهیزاتشان را (جارو خاک انداز!) جمع کنند و بروند ازشان خواستم تحت مدیریت اینجانب پروژه را ادامه بدهند و دست آخر به کمک کارت مقوایی بالاخره جانور را از مخفیگاه خود بیرون کشیدیم!
روز دوم کوتا
سفر به اعماق اقیانوس!
با ترنسفر رایگان تور که شب قبل هماهنگ کردیم بسمت نوسا دوا حرکت کردیم.
در بین راه در میدان نوسا دوا کمی عکس گرفتیم و راهی محل تفریحات دریایی ساحل نوسادوا شدیم. همزمان با چانه زنی در دو جبهه با ارگه (برای متقاعد شدن به انجام فعالیت سی واکینگ) و فروشنده سمج برای قیمت در نهایت با قیمت 150 دلار برای دونفر با قایق راهی محل موردنظر شدیم. فعالیت سی واکینگ به این صورت است که ابتدا به شما کمربند وزنه می بندند (که راحت تر در آب فرو روید) و سپس با یک کلاه شبه فضایی ساده که با شیلنگ به هوای بیرون متصل است به عمق 5 متری آب میرویم و در کف در جایی که میله هایی تعبه شده ماهی ها و محیط زیر آب را سیاحت میکنیم و به ماهی های رنگین اقیانوس غذا می دهیم. در کل تجربه جالبی است.
با اینکه موفق شده بودیم سر ارگه کلاه بگذاریم! ولی تقلای او برای کنسل کردن کردن فعالیت (از طریق علایم دست که قبلا به ما یاد داده بودند) در نوع خودش جالب بود که بالاخره تیم روانشناسی حاذق قایق! موفق شدند او را متقاعد کنند که راهی کف دریا شود.
در برگشت از مرکز خرید گالریا بازدید کردیم! و خریدمان محدود بود به چند آب میوه عجیب غریب ولی بسیار خوشمزه. در ادامه به هتل برگشتیم. پس از کمی استراحت پیاده تا ساحل غربی کوتا و مرکز خرید دیسکاوری رفتیم و شام را در رستوران ساحلی بورد واکینگ با 220 چوق نوش جان کردیم. همیشه ترجیح مان انتخاب غذاهای محلی است تا در سفر یک دنیای کاملا متفاوت را تجربه کنیم. در راه چنج دوم را با نرخ 15.425 انجام دادیم. به هتل برگشتیم و با هماهنگی تور سفر به جزیره نوساپنیدا را برنامه ریزی کردیم. نفری هشتاد دلار.
روز سوم کوتا
کوتاه کنم قصه کوتا
ساعت 6.30 با ترنسفر تور بسمت نوساپنیدا در ساحل سانور حرکت کردیم. حدود 40 دقیقه تا جزیره با قایق تندرو فاصله بود.
در جزیره با گدی نازنین ملاقات کردیم که راننده ما در جزیره بود. همین جا عرض کنم یکی از بخش های جالب سفر های ما دیدن آدم ها و فرهنگ آن کشور است و اکنون (البته فقط با 5 سفر خارجی) مردم بالی را جزو نازنین ترین مردم می دانم. فکر میکنم دو عامل فراوانی نعمت و همچنین فرهنگ بودایی در مهربانی این مردم بسیار نقش داشته است. در هر صورت برخلاف اندونزی که 80 درصد مسلمان هستند مردم بالی 80 درصد هندو هستند.
طی راه با گدی کمی صحبت کردیم. از جمله راجع به علم هایی که مردم در مقابل خانه هایشان در این ماه نصب کرده بودند که به مراسم گالیمون معروف بود (شبیه ماه رمضان). گدی ما را ابتدا به ساحل شرقی (دایموند) برد. لنداسکیپ ها نفس را در سینه حبس می کردند بنابراین هیچ حرفی در توصیف مناظر نمیزنم جز آوردن چند عکس که خود گویای همه چیزست.
پس از آن به بسمت ساحل غربی بازگشتیم و و ناهار دریایی و یک نوشیدنی استوایی را در رستوران در جان تشنه و گرسنه تزریق کردیم.
همانجا بروکن بیچ را سیاحت کردیم که عکس ها را بدون شرح می آورم. ملاقات سفره ماهی های عظیم الجثه از نکات جالب این ساحل بود. حتما در این سفر ضدآفتاب و کلاه حصیری با خود داشته باشید. ما علیرغم استفاده از چتر حسابی سوختیم. در ادامه به سمت ساحل کلینگ کینگ حرکت کردیم که عکس ها راوی بهتری برای آن خواهد بود.
به اسکله برگشتیم با گدی خداحافظی کردیم و ساعت 4 با قایق به سانور برگشتیم و ترانسفر تور ما را به هتل آورد.
روز اول اوبود
من بودم و تو بودی و اوبود!
روز بعد ظهر چک اوت کردیم و ساعت 2 به هتل دوم در اوبود رسیدیم. هتل، بیرونی بسیار خوشگلی داشت اما اوضاع اندرونی متاسفانه جالب نبود. حتی دمپایی هم نداشت! در هر صورت با مدیریت بهتر میتوانست تجربه خیلی بهتری باشد. البته هتل ناجور کمک می کند که در هتل نمانید و حداکثر استفاده را از طبیعت ببرید!
همان ابتدا و در پذیرش هتل، برنامه فردا را برای رفتینگ ریختیم. از طریق شماره واتساپ به یک رفتینگ محلی پیام دادیم و توانستیم تور رفتینگ را با قیمت 500چوق برای هر نفر و 150چوق برای رفت و آمد از هتل برای صبح فردا رزرو کنیم. پس از کمی استراحت موتور دوم را کرایه کردیم و به سمت الس هاروم راه افتادیم. تا هتل یک ربع فاصله بود. در ورودی تفرجگاه خوراکی هامان را گرفتند! ورودی نفری 50 چوق بود. پس از گشت و گذار در محل تاب دونفره 380 چوقی را استفاده کردیم که تجربه پرآدرنالینی بود. درک این نکته که ترسناک ترین قسمت تاب همان نوسان اول است هم تجربه خوبی بود.
شام را در الس هاروم سفارش داده و بر جانها نوشاندیم.
به هتل برگشتیم و از شنا در استخر محظوظ گشتیم. در ادامه در بالکن زیبای هتل چای خوردیم و مناظر را همراه با مارمولکهایش نظاره کردیم (مارمولک ها نظاره گران بسیار خوبی هستند!).
روز دوم اوبود
مولانا و حبیبنا سوجانا
طبق بوکینگ واتسابی روز قبل ساعت 9 صبح راننده Dewata سر میز صبحانه ما را پیدا کرد. چند کیلومتر تا مقر رفتینگ رانندگی کردیم. پذیرش با اشاره به قیمت 900k روی بروشور به ما گفت مبلغ تور را محرمانه نگه دارید! وسایل را تحویل دادیم و آماده حرکت به سمت رودخانه شدیم. پله های زیادی را پایین رفتیم تا بالاخره در وسط جنگل کنار رودخانه رسیدیم. سوجانا کاپیتان ما روی قایق بادی چهره و صدای دلنشینی داشت و دستورالعمل پاروزنی را به ما توضیح داد. با یک زوج چشم آبی جمعا 5 نفر بودیم که حدود 2 ساعت روی رودخانه پارو زدیم و نزدیم. تجربه بسیار مفرحی بود. وسط مسیر در کنار آبشاری توقف کرده و زیر آن رفتیم که زیر آبشار باید رفت!
در جایی هم وسط جنگل پیاده شدیم و با اقتدا به اجداد گرامی نارگیل زدیم. بعداز حدود ده کیلومتر در انتها پیاده شدیم و پس از بالا رفتن از پله ها با ماشین به مقر اصلی برگشتیم و ناهار را به حساب تور تناول کردیم و درنهایت رفتینگ را آمدینگ کردیم!
بعد از ترنسفر به هتل و کمی استراحت موتور سوم را کرایه کردیم (این بار 80 چوق) و به سمت جنگل کامپوهان و سپس بازار اوبود راندیم. بستنی خوردیم و عروسک مرد کشاورز را به عنوان یادگار بالی از بازار خریدیم (100 چوق). قیمت های بازار تا یک سوم قیمت اولیه قابل چانه زنی است. در کوچه پس کوچه ها قدم میزدیم تا رسیدیم به یک بار محلی که موزیک زنده داشت. خواننده انصافا صدای بسیار خوبی داشت (در حد خواننده های مطرح جهانی) ولی در صورتحساب نوشیدنی ما (32 چوق) اصلا به حساب نیامد.
روز سوم اوبود
باران زده بر مخمل گیتی
امروز روز بارانی بود و خوشحالیم که یکی از آخرین باران های بالی را تجربه کردیم. باران بیشتر بصورت رگبار بود بنابراین ریسک موتور نکردیم و با کمک هتل، برای 4 ساعت تاکسی کرایه کردیم به مقصد باتور و چند جا در مسیر (قیمت 500 چوق). ابتدا مستقیم بسمت شمال و به باتور رفتیم و دریاچه و کوه اتشفشان باتور را از دور در مه دیدیم. در راه برگشت ابتدا به بازدید دهکده تمیز در بنگلی رفتیم (ورودی 50 چوق) که خانه های مردم بروی مردم باز است و به نوعی آن را هوم آفیس کرده اند تا خرت و پرتی اگر دارند بفروشند.
در بازگشت به معبد تیرتا امپول رفتیم و چون فقط 50چوق همراه داشتیم فقط ارگه داخل شد. من هم به کناری رفتم و بعد از چند لحظه دیدم که داخل محوطه معبد هستم! در راه برگشت رسیدیم به مزارع پلکانی برنج در تلگالنگ. صددلار چنج کردیم (با بالاترین نرخ 15.625) و راس ساعت چهارم! با راننده خداحافظی کردیم و از ورودی یکی از رستوران ها به مزرعه موکو رفتیم.
ابتدا ناهار خوردیم، اردک و لومپیا که جالب نبود خصوصا که با رگبار شدید مجبور بودیم با یک دست غذا بخوریم (دست دیگه چتر نگه داشته بودیم گرچه زیر یک سایبان چتری هم بودیم!) بعدازآن در مزارع زیبای برنج پایین و بالا رفتیم. نوع آبیاری بدون برق مزارع جالب بود. آن طوری که من فهمیدم روش بالاکشیدن آب از سفره زیرزمینی استفاده از مکش ناشی از خلا در یک مخزن آب بندی شده بود که برای یک آبیاری پیوسته با فلوی کم (همان چیزی که برنج نیاز دارد) کاملا مناسب است.
مزارع را دور زدیم تا رسیدیم به خانم وایان جایی که همه میوه هایش را آزمودیم! چهار پنج میوه استوایی بود که تجربه جالبی بود. وایان می برید و سرو میکرد. مبلغ 45چوق با رضایت رد کردیم و آمدیم به جای اول.
از اینجا ساعت حدود 5 بود که شروع کردیم پیاده روی بسمت هتل. حدود پنج شش کیلومتر بود ولی چون سرپایینی بود مشکل زیادی نداشتیم. وسط مسیر از بازار و از کنار مزارع میگذشتیم. جایی برخوردیم به یک فله بودای چوبی! پیش خودم گفتم وقت آن است که بودای برونم را پیدا کنم!! خانوم مهربان چند مجسمه را برایم تمیز کرد ولی علیرغم همراهی فروشنده چیزی که میخواستم را پیدا نکردم. چیز خوبی هم اگر پیدا میکردم جاییش شکسته بود. به قول اقای فروشنده Wood's always broken . از ساعت 5 دیگر تعطیل میکردند پس ما هم از این جستجوی عرفانی! دست کشیدیم.
بعداز حدود دو ساعت رسیدیم به هتل. خوشبختانه رگبار با هماهنگی قبلی درست بعد از رسیدن ما شروع کرد! شنا در استخر روباز زیر رگبار باران هم تجربه جالبی بود. وقتی که نمیخواهی سرت را از زیر آب بیرون بیاوری مبادا که خیس شوی! شام را در هتل خوردیم، فتوچینی و اسنک بیکن تخم مرغ (115چوق)
آخرین روز من و توست به بالی
هر لحظه به عشقی و به حالی
صبح بعداز یک صبحانه مفصل (شامل تخم مرغ!) ساعت 8.45 با ترانسفر تور راهی فرودگاه داخلی شدیم. حدود دو ساعت در راه بودیم. پرواز جاکارتا ساعت 13.20 بود که پرواز هر روزه بالی بود. اینبار بدون کنسلی چک این کردیم. در فرودگاه جاکارتا ارگه ی تیزباز متوجه گریه پسربچه چشم آبی شده بود و به من میگفت به او بگو نگران نباش مامانت دارد دوتا فروشگاه آنورتر نوشمک میخرد! خلاصه که با این سرزمین رویایی و دوست داشتنی خداحافظی کردیم و از همان مسیر برگشتیم!