قسمت سوم
سفر به آمستردام
بعد از مدت ها برنامه ریزی شروع سفر پانزده روزه آغاز شد. همراه خانواده ساعت دوازده شب به سمت فرودگاه امام راه افتادیم جلوی فرودگاه که رسیدیم چنان ترافیکی دیدم که تا حالا در فرودگاه ندیده بودم کلا خیابان اصلی به سمت سالن ورودی قفل شده بود و ماشین ها حرکت نمی کردند تا جایی که مسیر دو دقیقه ای نیم ساعت طول کشید و انقدر شلوغ بود که در ماشین از خانواده خداحافظی کردم و به تنهایی وارد فرودگاه شدم و بعد از عبور از صف طولانی پلیس به سمت گیت مربوط به پرواز ترکیش رفتم از قبل شنیده بودم که Check-in آنلاین تو ایران جواب نمیده و برای اینکار هیچ قانونی نداره، ولی به مسئول ترکیش گفتم از طریق سایت Check-in کردم و اینم شماره صندلیم هست ایشون هم همون صندلی رو بهم داد که از قبل رزرو کرده بودم. بعد از دریافت کارت پرواز به سمت قسمت گذرنامه رفتم. خوبه مردم میگن پول سفر نداریم چنان صفی بود که تا حالا ندیده بودم بعد از کلی ایستادن نوبتم شد، همیشه یه فانتزی دارم اینکه وقتی نوبتم میشه مامور میگه آقا شما ممنوع الخروخ هستید و نمیتونید از کشور خارج بشید حالا این فانتزی کی واقعی بشه خدا میدونه.
مرحله بعد دریافت ارز مسافرتی بود. رفتم پایین دیدم همون صفی که برای گذرنامه بود اینجا هم هست اونم فقط برای بانک ملت همه از بانک ملت حواله داشتن در حالی که بانک سامان و ملی خلوت بود یه بانک دیگه هم بود یادم نیست تجارت بود سپه بود چی بود که انگار کسی برای دریافت ارز به رسمیت نمیشناختش و یه نفرم اونجا نبود.
بعد از نیم ساعت تو صف ایستادن تونستم دو تا اسکناس 500 یورویی بگیرم که این اسکناس های 500 یورویی برای خورد کردنشون تو اروپا داستان دارن. سعی کنید اسکناس بالای 100 یورو با خودتون نداشته باشید.
نصف صف دریافت ارز از بانک ملت
پرواز ترکیش راس ساعت به مقصد فرودگاه سابیها استانبول حرکت کرد.
بعد از گذشت سه ساعت و نیم وارد فرودگاه سابیها شدیم. ساعت محلی حوزه شینگن دو ساعت و نیم از ایران عقب تر هست. از گیت ترانزیت وارد سالن پروازهای خروجی شدم. سه ساعت تا زمان پرواز دوم فاصله داشتم که تو این سه ساعت شروع کردم به متر کردن سالن فرودگاه. یه چیزی که توجه ام رو جلب کرد وجود گروه های چند نفره از نوجوان ها بود که با هم داشتن سفر می کردن بدون هیچ بزرگتری در صورتی که تو ایران طرف سی سالش هم هست به دلایل مختلف نمیتونه سفر داخلی بره چه برسه خارجی.
تو همین فضولی ها بودم که چیزی که ازش بدم میاد سرم اومد هواپیمای آماده یهو از پنل جدا شد و رفت و پرواز دو ساعت تاخیر خورد. این تاخیر برای من که کارام رو برنامه بود خیلی بد بود چون قبلش از طریق کارت I Amsterdam به صورت اینترنتی بلیت موزه ون گوگ رو برای ساعت چهار و نیم گرفته بودم. گذشت تا موقع سوار شدن به هواپیما یه مسئول فرودگاه کنار گیت بود که ویزای شینگن همه رو چک میکرد و ازتون دعوت نامه می خواست یا رزرو هتل بعد اجازه ورود به هواپیما رو میداد. موقع سوار شدن به هواپیما به این فکر میکردم که چرا درب های خروج مسافرین سمت چپ هواپیما است؟ فقط به این جواب رسیدم که اگر سمت راست بود میگفتم چرا سمت راست هستش و سمت چپ نیست.
بعد از گذشت سه ساعت و نیم وارد فرودگاه اسخیپول آمستردام شدم. رفتم به سمت گیت گذرنامه جمعیت زیادی بود و فقط چهارتا مامور برای چک اونجا بودن و تابلو زمان انتظار بیست دقیقه ای را برای مسافران اعلام میکرد. اینجا استرس زیادی داشتم چون هم زبانم خیلی خوب نبود (در حد راه اندازی کار های اولیم هست با دامنه لغات محدود) و هم مامورها سوالات زیادی از شما میکنن برای ورود به محدوده شینگن و شنیده بودم که چند نفر دیپورت شده بودن، جلوتر هم به سیاه پوست ها خیلی سخت گیری میکردن حتی دو تاشون رو اجازه ورود ندادن و بردن داخل اتاق پلیس، منم که مجرد و تنها بودم و گذرنامه ایرانی داشتم.
شروع کردم به بررسی مامورها که کدوم کمتر سوال میکنه برم سمت اون. از بین مامورها یک نفر خانم بود که یا سوال نمیکرد یا خیلی کم سوال میکرد خواستم برم سمت اون یهو چند تا مسافر نمیدونم از کجا فردین ما رو میشناختن جلوی یه مامور رفتن کنار گفتن ما منتظر گروه هستیم شما برو جلو منم همه تحلیل هام از بین رفت یهو رسیدم به مامور.
سلام کردیم گذرنامه رو که دید یاد نمیدونم مشکلاتش افتاد خاطراتش افتاد بلند شد گذرنامه رو گذاشت تو یه دستگاه همه صفحه هاش رو داشت اسکن میکرد ویزا رو چک میکرد همش سوال میپرسید از کدوم شهر اومدی؟ برای چی اومدی؟ کجا میخوای بری؟ بعدش کجا میخوای بری؟ چند روز می خوای بمونی؟ با کی اومدی؟ منم که قبلا در مورد این رفتارشون تحقیق کرده بودم بدون اینکه بگه گفتم واچر هتل همراهم هست می خواید ببینید؟ که اونم نامردی نکرد گفت بله مشکل شد دوتا شروع کرد به چک کردن واچر اسم هتل ازم پرسید اسم منطقه هتل رو پرسید رفت صفحه های زیر واچر را دید که همه واچر ها و بلیت های پرواز و برنامه سفرم بود همه رو چک کرد و نشست مهر رو گذاشت رو گذرنامه منم زیر لب میگفتم بزن ... بالاخره با کلی استرس مهر ورود و زد و من وارد سالن فرودگاه شدم.
از یه طرف خوشحال شدم این استرس تموم شد از یه طرف استرس گرفته بودم بلیت موزه ون گوگ برای ساعت چهارو نیم هست و کلی عقب افتادم رفتم نمایندگی کارت های I Amsterdam و Holland Pass را پیدا کردم (در مورد این کارت ها در قسمت قبل، اطلاعات قبل از سفر صحبت کردم) درضمن اگر کارت ها رو حضوری خرید کنید سه یورو باید بیشتر پرداخت میکردید.
کارت ها رو دریافت کردم خیلی هم خوششون اومده بود که اطلاعات زیادی در مورد کارتشون دارم و مجبور نیستن مثل بقیه از اول تا آخر توضیح بدن. مسئولش گفت از کدوم کشور هستی وقتی گفتم ایران داشت کتاب و کاتالوگ به زبان پشتو بهم میداد که گفتم زبان ما فارسی هست نه پشتو عذرخواهی کرد و گفت متاسفانه کتاب و اطلاعات به زبان فارسی نداریم منم تو دلم گفتم داشتید جای تعجب بود، ازشون خواستم انگلیسی بدن. کارت I Amsterdam دارای یک نقشه توریستی کامل هست که اگر به تنهایی نقشه را خریداری میکردید 2.5 یورو بود و یک کتاب در مورد دیدنی ها و رستوران های آمستردام.
کارت Holland Pass هم یک دفترچه کامل از مکان های دیدنی که از این کارت میشه استفاده کرد داشت.
در ضمن یه دفترچه هم دادن که تو سطح شهر هم رایگان میتونید بگیرید شامل چندتا واچر برای تخفیف اگر از این کارت ها استفاده نمیکنید میتونه چند یورویی براتون صرفه جویی داشته باشه.
برای رفتن از فرودگاه به مرکز شهر هم برنامه ریخته بودم که تو صف خرید قطار نمونم موقعی که داشتم کارت Holland Pass رو میخریدم یه بلیت قطار از فرودگاه به مرکز شهر هم اضافه کردم به مبلغ 4.30 یورو به همین دلیل دیگه نیاز به ایستادن تو صف برای خرید بلیت نبود البته اونجا دستگاه هایی بود برای خرید بلیت ولی باز هم کارت اعتباری می خواست.
بلیت قطار از فرودگاه تا ایستگاه مرکزی شهر
به سمت ایستگاه قطار در طبقه پایین فرودگاه رفتم و سوار قطاری شدم که به سمت ایستگاه مرکزی آمستردام حرکت میکرد. درضمن هم در فرودگاه و هم در ایستگاه قطار و خود قطار ها اینترنت رایگان وجود داشت.
بعد از گذشت بیست دقیقه وارد ایستگاه مرکزی آمستردام شدم. ایستگاه مرکزی آمستردام یا Amsterdam Central Station مرکز اصلی همه راه های ارتباطی به آمستردام هستش یعنی شما اگر بخواهید از آمستردام خارج یا وارد شوید باید از اینجا شروع کنید.
وارد شهر که شدم همه چی برام جدید بود دچار یه گنگی شده بودم. الان باید کجا برم؟ چیکار کنم؟ من کجام؟ اینجا کجاست؟ اولین کاری که کردم تو گوشیم برنامه City Map 2 Go را گرفته بودم و نقشه کامل آمستردام رو داخلش دانلود کرده بودم که به صورت آفلاین کار میکرد و هرجا که میخواستم برم از طریق GPS به صورت آفلاین میتونستم حرکت خودم رو کنترل کنم. با اینکه دیرم شده بود سریع به سمت ایستگاه مترو که سمت چپ بود رفتم برای بلیت مترو کارت I Amsterdam رو تو دستگاه اسکن کردم تا درب باز بشه و 72 ساعت اعتبار کارتم شروع شد توجه داشته باشید که برای ورود و خروج در قطار ها و تراموا ها حتما باید کارت خودتون را اسکن کنید دستگاه های اسکن در جلوی درب های تراموا ها و در ورودی و خروجی ایستگاه های مترو هست. در ایستگاه مترو Central Station سوار شدم و در ایستگاه بعد Nieuwmarkt پیاده شدم.
از اونجا تا هاستل هم پیاده باید میرفتم انقدر استرس داشتم و دیرم شده بود برای موزه ون گوگ که اصلا متوجه شهر نبودم. اولش به دلیل عدم آشنایی، کلی سردرگم بودم، خیابان ها رو اشتباه میرفتم، دور خودم میچرخیدم تا تونستم هاستل رو پیدا کنم. خیلی عجله داشتم وارد هاستل شدم دو نفر جلوم بودن منتظر شدم تا نوبتم بشه. تا نوبتم میشه شما وضعیت هوا در آمستردام رو ببینید. هوا تو آمستردام اکثرا ابری بود در روز حدودا یک ساعت آفتاب بود بعدش ابر و باد در بعضی ساعت ها هم بارانی ولی شب ها واقعا سرد میشد، بعضی روزها باید حتما لباس گرم استفاده میشد.
بالاخره نوبتم شد.
مسئول رزروشن : سلام خوش آمدید.
من : سلام ممنون. یه تخت رزرو کرده بودم اینم واچرش
مسئول رزروشن : بله صبر کنید کار ها رو کرد گفت 217 یورو میشه کارت میکشید؟
من : خیر نقد پرداخت میکنم. یدونه از 500 یورویی ها رو که بابت ارز مسافرتی گرفتم دادم بهش.
تا 500 یورویی دید انگار جن دیده گفت ننننه این پول را ما نمیتونیم ازتون قبول کنیم اجازه نداریم حتی 200 یورویی هم قبول نمی کنیم فقط 50 و 100 یورویی باید باشه. منم قبلا شنیده بودم تو اروپا بیشتر از 100 یورو قبول نمیکنن ولی از نزدیک ندیده بودم. منم کلی عجله داشتم گفتم لطفا اتاق رو بدید فردا پولش رو میدم، قبول نکردن که نکردن. چمدان هام رو گذاشتم تو هاستل آدرس صرافی گرفتم که تو همون ایستگاه مرکزی بود بدو بدو با کلی عجله باز رفتم ایستگاه مترو سوار شدم رفتم ایستگاه مرکزی با سوال جواب از مامورها که صرافی کجاس یه صرافی پیدا کردم داخل خود ایستگاه مرکزی آمستردام دو تا 500 یورویی دادم گفتم برام خورد کنید خیلی قشنگ گفت برای هر 500 یورو 10 یورو کارمزد میگیریم گفتم بده دیر شد 1000 یورو گرفت و 980 یورو اسکناس 50 یورویی بهم داد. سعی کنید اسکناس 500 یورویی در اروپا همراه نداشته باشید اگرم داشتید در اولین محل به اسکناس های 50 و 100 یورویی خورد کنید.
باز با عجله رفتم سمت هاستل در حالی که بیشتر از یک ساعت از وقت موزه ون گوگ گذشته بود و به خودم میگفتم اینا کی هستن دیگه پول خودشونم قبول ندارن! رسیدم هاستل شانس من یه پیر زن 70 ساله جلوم بود کلی وقت گرفت ازم تا کارش تموم بشه بالاخره پول رو دادم کارت اتاق رو گرفتم و چون با صبحانه گرفته بودم 5 تا ژتون بابت هر روز داد که موقع رفتن به رستوران ازش استفاده کنم. داخل هاستل چون بین چند نفر مشترک هست و همه وسایل شخصی یا خودشون داخل عکس میوفتادن از اتاق ها عکس نگرفتم و عکس زیر از اینترنت می باشد.
کنار پنجره رفتم نمای بسیار زیبای هاستل رو نگاه کردم ولی از استرس موزه متوجه هیچی نشدم. استرسم بیشتر به خاطر سوخت شدن پول موزه نبود چون تو کارام نظم دارم و دقیق هستم دوست دارم سر وقت هر کاری رو انجام بدم.
عکس هاستل از نمای بیرون
وسایل رو سریع تو کمد مخصوص به خودم گذاشتم و قفل زدم، به سمت موزه ون گوگ راه افتادم. پیاده سمت میدان دام رفتم و از اونجا با تراموا خط 2 به سمت ایستگاه van Baerlestr رفتم. شماره خط جلوی هر تراموا نوشته شده است شما هر جای آمستردام تراموا شماره 2،17،5،12 دیدید سوار بشید یکی از ایستگاه هاش موزه ون گوگ هستش.
تو راه بودم که بارون شروع به باریدن کرد جلوی موزه حدود ده نفر تو صف بودن تا خرید کنن رفتم جلو و گفتم من با کارت I Amsterdam بلیت را از اینترنت رزرو کردم گفت برو جلوی در ورودی در صورتی که اگر بلیت نگرفته بودم علاوه بر تو صف ایستادن باید مبلغ 18 یورو بابت ورودی موزه پرداخت میکردم. وارد که شدم گفتم الان میگن بلیت برای ساعت چهارونیم بوده الان ساعت شش هست. بلیت پرینت شده رو نشون دادم بدون اینکه ببینن اسکن کردن و گفتن خوش آمدید جلوتر هم چون کوله همراهم بود داخلش رو گشتن تا بتونم وارد موزه بشم. دیگه خیالم راحت شد و استرسم برطرف شد انگار تازه چشمام رو باز کرده بودن.بعدا فهمیدم ساعت کار موزه هر روز تا ساعت پنج هست به جز جمعه ها و شانس منم اون روز جمعه بود که تا ساعت ده شب باز بود.
ون گوگ نقاشی بود که میشه بهش گفت تا وقتی بودی نفهمیدیم کی بود وقتی رفتی هم نفهمیدیم نه ببخشید فهمیدیم. اون طوری نقاشی میکرد که هر جسم مرده ای رو بهش روح میداد حتی سیب زمینی بخدا جدی میگم اصلا یه کار داره به اسم سیب زمینی خورها.
وارد موزه شدم همه ساکت بودن ناگهان، رفتم پرسیدم میشه از آثار عکس گرفت؟ خیلی راحت گفتند خییییر گفتم چشم، اصلا چه کاریه ما ایرانی ها تا یه جا میرسیم اول عکس میگیریم بعد نگاه میکنیم! من اصلا علاقه ای به نقاشی ندارم اصلا چیزی متوجه نمیشم ولی یه جاهایی کار یه کسایی رو باید دید. یه نکته جالب که متوجه شدم این بود که تو آثار ون گوگ، هم پرتره ها و هم مناظر هرچی بیشتر زوم میکنی و جلو میری بیشتر طبیعی میشن انگار خودت داخل اثر هستی، اگر رفتید حتما اینکار رو بکنید و ببینید. بچه بودیم یه فیلم بود نشون میداد طرف میرفت تو یه نقاشی خونه خرابه از ترس موهاش میریخت، اینم همونه تقریبا ولی داخل نمیرید، موهاتونم نمیریزه.
من یه ایده ای داشتم و خواستم اجرایی کنم اینکه هر شهری که میریم طبیعتا پر است از جاهای دیدنی و با توجه به مدت سفر و هزینه، نمیتونیم از همه مکان های دیدنی بازدید کنیم. یا کسی مثلا دو روز تو یه شهر اقامت داره و می خواد تو این مدت کم بهترین جاهای ممکن رو بره و از بین همه انتخاب ها چند جای بهتر رو انتخاب کنه. تصمیم گرفتم از این به بعد هرجای دیدنی غیر رایگان که میرم با ستاره بهش امتیاز بدم، از یک ستاره تا پنج ستاره، فاکتورهای امتیاز هم شامل همه چی مثل هزینه، مسافت، زیبایی، تمیزی، راه های حمل و نقل و زیبایی البته با کمی سلیقه هست. این کار باعث میشه اگر کسی خواست دو سه جای بهتر رو از نظر هزینه یا زمان بازدید کنه بتونه انتخاب بهتری داشته باشه. در ضمن چون همه مکان ها برای خودشون یه جای دیدنی هستن به هیچ کجا یک نمیدم و پنج هم خیلی خیلی سخت میدم اگر جایی 5 بود حتما برید شک نکنید. امتیاز کم نشون دهنده بد بودن اونجا نیست، نشون دهنده اولویت شما برای انتخاب بین مکان های مختلف پولی است.
من به موزه ون گوگ از پنج ستاره 3 میدم.
بازدیدم تموم شد و اومدم بیرون بارون داشت خیلی نم نم میبارید کنار موزه ون گوگ موزه های دیگه هم بود ولی ساعت کاریشون تموم شده بود.
شروع کردم به قدم زدن و حرکت به سمت هتل و خوردن خوراکی هایی که از تهران اورده بودم همینطور کوچه به کوچه جلو میرفتم. واااای خدای ممممن اینجا کجاس اومدم؟ مگه میشه شهری انقدر قشنگ و زیبا! هر ساختمان مسکونیش مثل یه اثر هنری بود، تو یه جمله کوتاه بخوام بگم انگار وارد یه موزه سر باز شدم پیشنهاد میکنم اگر اروپا رفتید حتما حداقل دو تا سه روز تو این شهر بمونید از هر نظر زیبایی، طبیعت، آب و هوا، آزادی، مکان های دیدنی عالی هستش.
از زیبایی های آمستردام اصلا متوجه گذر زمان نشدم و اصلا نفهمیدم کجا هستم وارد نزدیکترین ایستگاه مترو شدم به سمت ایستگاه سمت هاستل رفتم. مترو آمستردام مترو مرتب و تمیز و خلوتی بود البته به جز زمان تعطیلی شرکت ها و سازمان ها.
وارد هاستل شدم رفتم داخل اتاق یه سلام و احوال پرسی و معرفی اولیه کردیم با بچه هایی که تو اتاق بودن دختر و پسرایی که هر کدوم از یه جای دنیا اومده بودن و دریغ از یه ایرانی، تو اقامت شش روزه ای که داشتم بیشتر دختر و پسرای چینی میومدن، از بس تازگی وضعشون خوب شده همشون زدن به سفر دور دنیا. تو کل سفرم هر جا میرفتم چینی بود که گروه گروه اومده بودن. تو اتاق هرکی دوست داشت حرف میزد، هرکی دوست داشت مشغول کار خودش بود. برای من که اولین بار بود همچین محیطی بودم جالب بود و میتونست رو زبانم هم تاثیر بهتری بزاره البته فکر نکنید همه زبانشون خوب بود به جز کشورهای انگلیسی زبان همه دست و پا شکسته حرف میزدن. از نظر کلی تو هاستل اتاق ها تمیز بودن، هر کس یه کمد شخصی داره که میتونه وسایل خودش رو اونجا قرار بده و از نظر سرویس بهداشتی و حمام، بیرون از اتاق یه قسمت مخصوص داره که ده تا سرویس بهداشتی و ده تا حمام برای هر طبقه وجود داشت درضمن برای خانم ها و آقایان هم از هم جدا بود از نظر امنیت هم نگران نباشید همه توریست هستن. یکی از نکات مثبت این هاستل قرار گرفتن تو مرکز شهر بود که از هر سمتی میرفتی ده دقیقه بعد به مقصد میرسیدی. یه موضوع دیگه برام جالب اومد تا میگفتم ایران یا میگفتن اوه ایران یا میگفتن احمدی نژاد یا میگفتن USA خلاصه ما رو اینجوری میشناختن جواناشون. از اون جایی که برای روز دوم سفر برنامه زیادی داشتم سریع رفتم دوش گرفتم و خوابیدم.
جدول هزینه های هر روز به همراه هزینه های کل سفر از روز اقدام به ویزا تا اینجا
من خوابیدنم با خودمه بیدار شدنم با خدا ! اگر ساعت گوشی من رو ببینید برای اینکه ساعت 9 بیدارشم، از ساعت هشت و نیم هر پنج دقیقه تنظیم میکنم که زنگ بزنه. بلند میشم خاموش میکنم باز می خوابم. بزور ساعت 9 صبح بیدار شدم و بعد از آماده شدن رفتم سمت رستوران هتل جای خوب و تمیزی بود فقط بدیش این بود که برای صبحانه از هرچی که تو رستوران بود فقط سه تا میتونستم انتخاب کنم مثلا یه قهوه یه آبمیوه یه ساندویچ یا کیک یا تخم مرغ و میوه و غیره ...
امروز جزو پر برنامه ترین روزم تو آمستردام بود. بعد از خوردن صبحانه اولین جایی که می خواستم برم موزه ملی یا رایکس Rijksmuseum بود که بزرگترین موزه کشور هلند و یکی از غنی ترین موزه های اروپا هست و ساختمان موزه جزو زیباترین ساختمان های آمستردام هست که مربوط به 220 سال قبل هست. حدود یک میلیون اثر هنری وجود داره و هشت هزارتاش به صورت عمومی قابل مشاهده است. کل تاریخ هلند از 200 سال قبل تا الان قابل مشاهده است، در یک کلام اگر آمستردام برید و اینجا نرید انگار آمستردام نرفتید و اگر فقط یکجا میخواید برید این موزه رو انتخاب کنید.
از اونجایی که این موزه کنار موزه ون گوگ هست همون مسیر دیروزی رو رفتم و به موزه رسیدم.
نمای داخل حیاط پشتی موزه
نمای بیرونی از جلوی موزه
نمای بیرونی موزه ملی آمستردام
وارد موزه که شدم اول چون کوله داشتم گفتن باید بازرسی کنن، باز کردم طرف هرچی دید فقط خوراکی بود هر سوغات از هر شهر بگید و انواع آجیل و خوراکی های ترش و شیرین همراهم بود. جوری بود که من اکثرا نمیتونستم ناهار و شام بخورم. طرف پسته رو که دید یه اوکی داد گفت خیلی خوبه منم گفتم برا ایرانه، بهش دادم بر نمیداشت، دید قفلی زدم به زور برداشت. رفتم تو حیاط موزه دیدم یا خداااااااااااا صف رو نگاه من و صف؟ بیشتر از صد نفر تو صف بودن اگر هر کدوم با کارت اعتباری بلیت میخواستن بخرن و سی ثانیه طول میکشید حدود 50 دقیقه باید سرپا منتظر میموندم. یه مامور رو پیدا کردم رفتم پیشش
من : سلام یه سوال دارم
مامور : سلام بفرمایید
من : من کارت I Amsterdam دارم باید کجا برم؟
مامور : شما برید تو اون قسمت کوله رو تحویل بدید چون نمیتونید با کوله وارد شید بعد مستقیم وارد موزه بشید نیازی به بلیت نیست.
من رو میگی یه ایول به خودم گفتم یه دمت گرم به شرکت I Amsterdam ، رفتم کوله رو تحویل دادم هر چند حدود ده نفر جلوم بودن ولی ده نفر قابل تحمل هست بعد از تحویل به سمت درب ورود رفتم پشت کارت یه بارکد بود که اون رو اسکن کردن و به راحتی وارد شدم. قیمت بلیت موزه 17.5 یورو هست.
همون اول که وارد شدم یه صحنه جالب دیدم.
یه ساعت کامپیوتری بسیار زیبا به صورتی که شما عکس شخصی رو در پشت ساعت مشاهده میکنید، بعد از گذشت هر دقیقه اون شخص عقربه های ساعت رو پاک میکرد و دقیقه بعدی رو میکشید، در صورتی که هیچ شخصی اونجا نیست و همه به صورت کامپیوتری انجام میشد. فوق العاده این ساعت زیبا و جالب بود برام. در زیر میتونید فیلم یک دقیقه از این ساعت جالب رو مشاهده کنید.
وارد ساختمان موزه شدم در یک کلمه فوق العاده بود چقدر نقاشی های زیبا، یکی از یکی زیباتر بطوریکه به خودم میگفتم این نقاش ها کی بودن که دویست سیصد سال قبل با اون امکانات کم همچین نقاشی هایی کشیدن که الان با این همه امکانات نمیتونن؟ امروزی ها یکم تنبل هم شدن رنگ رو میریزن رو بوم میگن به به چه کردم. نقاشی ها فوق العاده زیبا بود علاوه بر نقاشی لوازم جنگی و زینتی هلند هم وجود داشت که هرکدوم از اون یکی جالب تر و زیباتر بود بطوری که واقعا عکس ها نمیتونن این نقاشی های زیبا رو به تصویر بکشن. امیدوارم زودتر برید و از نزدیک ببینید. دو نکته برای عکاسی در موزه اینکه تو موزه اگر با خودتون مونوپاد همراه دارید اجازه ندارید اون رو باز کنید فقط باید در کوچکترین حالت خود باشه و از فلاش دوربین استفاده نکنید.
با اینکه برای دیدن این موزه میشه یک روز کامل وقت گذاشت ولی وقتم محدود بود و باید بعد از گذشت دو ساعت و نیم به سمت مقصد بعدی میرفتم.
امتیازی که به این مکان میدم از 5 ستاره 5 هست.
روز قبل چشمم به موزه الماس افتاده بود که کنار موزه ملی بود تصمیم گرفتم که یه سری هم خارج از برنامه به اونجا بزنم. وقتی شما کارت I Amsterdam داشته باشید هرجا سر راهتون اسم موزه داشته باشه منتظر شما است. بلیت ورود به موزه الماس 10 یورو است.
موزه الماس آمستردام هرچند به پای اکثر موزه های جواهر دنیا نمیرسه ولی دیدنش خالی از لطف نیست در اینجا میتونید با تاریخچه استخراج و برش الماس، با جواهرات خانواده سلطنتی و مجموعه ای از آثار الماس کاتانا، الماس رامبراند و جمجمه میمون آشنا شوید.
امتیاز من به موزه الماس از 5 ستاره دو هست.
به سمت مقصد بعدی که کارخانه هینیکن Heineken بود رفتم.
تو راه یه پارکینگ کوچک دوچرخه بود وقتی میگم کوچک ببینید بزرگاش چیه. واقعا خیلی عالیه که مرد و زن، دختر و پسر، کوچک و بزرگ از دوچرخه استفاده می کردن، تو هر کوچه و خیابون یه مسیر مخصوص دوچرخه بود. وقتی تو آمستردام قدم میزنید منظره ای بدون وجود دوچرخه نخواهید دید.
بعد از گذشت ده دقیقه پیاده روی به کارخانه هینیکن رسیدم هرچند من خودم به شخصه تاحالا سمت این موارد نرفتم ولی دوست داشتم با یکی از غول های این صنعت تو دنیا از نزدیک آشنا بشم.
متاسفانه کارت I Amsterdam اینجا رو ساپورت نمیکرد. بطور کلی I Amsterdam جاهای دولتی رو پشتیبانی میکنه و Holland Pass جاهای خصوصی. میدونستم که Holland Pass قابلیت عبور از صف رو نداره. اینجا بود که به خودم گقتم یه بار جستی امیدک دو بار جستی امیدک دفعه سوم تو صفی امیدک. تصویر زیر نشون دهنده یک چهارم صف اصلی است.
بعد از نیم ساعت تو صف ایستادن نوبت من شد، کارت Holland Pass رو دادم، این مثل کارت I Amsterdam با اسکن تموم نمیشه اول ازم پرسید میخوای از واچر طلایی استفاده کنی یا از درصد تخفیف؟ این کارخانه نیاز به یه واچر طلایی داره که تو قسمت دوم اقدامات قبل از سفر توضیحات کامل دادم. گفتم از واچر رایگان میخوام استفاده کنم سریال کارت رو تو سیستم وارد کرد و بهم یه بلیت ورود داد. درضمن مبلغ بلیت این کارخانه 18 یورو است.
اینجا هم نیاز به بازرسی کوله داشت و این بار دو تا گز به مامور دادم گفتم یکی برا تو یکی برای همکارت، سوغات ایران هست. تشکر کرد و گفت بعد از کار میخورم. تور این کارخانه به صورت گروهی هست مدتش 90 دقیقه طول میکشه. اینجا با تاریخچه این کارخانه، وسایل ساخت و مراحل آن آشنا میشید.
هم کلی وسایل تبلیغاتی و بازی مثل فوتبال دستی و پلی استیشن و بازی های گروهی داره و هم با فیلم های سه بعدی ساخت این محصول آشنا میشید. برای من که خیلی جالب بود و اصلا خسته کننده نبود و لذت بردم. در طول بازدید هم چند بار پذیرایی میشید و هر سلیقه ای میتونه از پذیرایی استفاده کنه.
بله از اتاق فرمان میگن وقت تمام شد.....
من به کارخانه هینیکن امتیاز 4 رو میدم.
بعد از اینجا تصمیم گرفتم از تور کشتی در کانال استفاده کنم که در کارت I Amsterdam به صورت رایگان موجود است در حالی که اگر شما بخواید بلیت خریداری کنید باید مبلغ 17 یورو پرداخت کنید. در آخر دقیقا میگم استفاده از این کارت ها چقدر باعث کاهش هزینه ها میشه. یکی از ایستگاه های کشتی دقیقا جلوی همین کارخانه بود رفتم کارت را نشون دادم و بهم یه بلیت داد و گفت ده دقیقه دیگه کشتی میاد.
حالا کشتی یا قایق فرقی نداره، پسر کو ندارد نشان از پدر. کشتی اومد مسافرهای قبلی پیاده شدن و مسافرهای جدید به نوبت سوار شدن این کشتی ها 60 نفر گنجایش داره و یک ساعت تو کانال های فوق العاده زیبای آمستردام حرکت میکنه و در طول مسیر در ایستگاه های مختلف توقف میکنه که هرجا خواستید میتونید پیاده بشید. تور یک ساعته من شروع شد نشستم به تماشای زیبایی های این شهر که هرچی بگم کم گفتم.
رستوران چینی و مرکز علوم آمستردام
ایستگاه مرکزی آمستردام
بعد از 45 دقیقه کنار ایستگاه مرکزی آمستردام پیاده شدم. به سمت خیابون Damrak که یکی از خیابان های اصلی آمستردام هست رفتم. این خیابون خیلی شلوغ بود و پر از کافه و رستوران و فروشگاه، بطوریکه حتما روزی یکبار وارد این خیابون خواهید شد. خیابون پشتی هم اسمش nieuwendijk هست. پر از فروشگاه برای خرید، اینجا هرکی رو ببینید دستش پاکت هست، جون میده برای آقایون که خانم ها را صبح بزارن اونجا شب بیان بردارن.
ذخیره آب معدنیم که از تهران چندتا دونه برده بودم تموم شده بود. وارد یه فروشگاه شدم که آب معدنی بخرم قیمت یه آب معدنی کوچک 1.5 یورو بود 7500 تومان، جالب بود که قیمت آب معدنی، آبمیوه، نوشابه همه یه قیمت بود از یک تا سه یورو، منم یه آب میوه با دوتا آب معدنی گرفتم شد 5 یورو.
ساعت پنج بود که رسیدم جلوی مکان دیدنی بعدی به اسم دنیای بدن انسان Body Worlds تو این موزه از سیر تا پیاز بدن انسان رو شبیه سازی کردن از عصب، رگ ها، اعضاء مختلف بدن، جنین، بافت های مختلف، بدن انسان در فعالیت های مختلف در مواجهه با تغذیه های مختلف و رفتارهای مختلف مثل غم و شادی. به طور کلی اگر دوست دارید با بدنتون بیشتر آشنا بشید و بهش بیشتر اهمیت بدید و بدونید خدا چه کرده میتونید به این موزه سر بزنید. قیمت بلیت این موزه 20 یورو است. اینجا هم کارت Holland Pass رو قبول میکنن یا میتونید 20 درصد تخفیف بگیرید یا از یه واچر نقره ای استفاده کنید. که من از واچر نقره ای استفاده کردم. کمد هم به صورت رایگان بهتون میدن که وسایلتون رو داخلش قرار بدید.
دستگاه گوارش بدن
عصب های بدن
مویرگهای پا
مویرگ های پا
امتیاز من به این موزه 4 است
ساعت شش و نیم شده بود و من هنوزم کلی برنامه داشتم. خوبی سفر تنهایی اینه که به همه کارت میرسی و بدیشم اینه که هم صحبت نداری شیطونی کنی. تو خیابون به سمت پایین برای دیدن یکی از دیدنی های دیگه شهر رفتم. تو راه به فروشگاه های پنیر فروشی برخوردم که خیلی جالب بود و پر بود از مشتری برای خرید انواع پنیر در رنگ ها و طعم های مختلف. از همه برای تست گذاشته بودن ولی مثل عطر که تست میکنی سومی به بعد گیج میشی اینم بعد تست سوم دیگه مزه ها رو نمیفهمی.ولی پنیر دودیش واقعا خوشمزه بود.
دویدم و دویدم به میدان دام رسیدم. میدان پر از جمعیت و توریست بود. انگار همه هرجا بخوان برن باید از این قسمت رد بشن به نظرم میشه گفت معروف ترین میدان کشور هلند این میدان است. در این میدان در یک سمت نماد یاد بود ملی از جنگ جهانی دوم قرار دارد.
میدان دام در شب
و در سمت دیگر قصر پادشاهی Royal Palace قرار دارد که روبروش محل تجمع توریست ها و هنرمندان است و در سمت راست آن کلیسای جدید قرار دارد.
در همه عکس های داخل شهر اگر دقت کرده باشید هیچ خورشیدی مشاهده نمیکنید و هوا کاملا ابری بود.
نمای پانوراما از میدان دام
یکی از کارهایی که تو این میدان میشه انجام داد نشستن و تماشای توریست های مختلف با فرهنگ های مختلف هست.
ساعت هفت شب بود و در سمت چپ میدان مکان بعدی قرار داشت که باید ازش بازدید میکردم. موزه مادام توسو که شامل مجسمه های مومی است از شخصیت های بزرگ تاریخ در زمینه های مختلف مثل هنر، ورزش، موزیک و سیاست و غیره ...
این موزه تا ساعت هشت شب فعالیت میکنه و بلیت ورودیش 23.5 یورو است. اینجا هم از مکان هایی است که کارت Holland Pass را پشتیبانی میکند. یا میتونید 20 درصد تخفیف بگیرید یا یه واچر طلایی رو مصرف کنید. اینجا خداروشکر صف نبود بلیت رو گرفتم و موقع ورود یه دختر جوانی اونجا بود که میخواست در مورد گرفتن عکس صحبت کنه، ازم کشور رو پرسید تا گفتم ایران گفت سلام خوب هستید خوش آمدید کاملا به زبان فارسی. وااای خدا بعد از دو روز ایرانی میدیدم ازش پرسیدم شما ایرانی هستید؟ نگفت په نه په ژاپنی هستم گفت نه من افغان هستم و بزرگ شده تهران از اونجا اومدم اینجا. بهم توضیح داد و گفت سوال دیگه ای داشتی خوشحال میشم راهنمایی کنم. من که نداشتم ولی اگر دنبال کسی بودید راهنمایی کنه، تو موزه مادام توسو درب ورودیش ایشون هستن.
نمای میدان دام از طبقه بالای موزه مادام توسو
امتیاز من به موزه مادام توسو 3 است.
ساعت هشت شب بود، داشتم یکم بالا پایین میرفتم تا ببینم چه جاهایی میشه رفت که با این مغازه پیتزا فروشی روبرو شدم که هر یدونه پیتزاش میتونست غذای یک سال مردم تو کشور چین رو تامین کنه.
گفتم بهتره الان شام بخورم و به برنامه های بعدیم برسم. رفتم KFC کنار میدان دام و یه مرغ دو تیکه با سیب زمینی و نوشابه گرفتم به مبلغ 7.5 یورو، موقع گرفتن عکس از منو گفتن اجازه گرفتن عکس ندارم و منم تونستم یه عکس نصفه نیمه از قیمت غذا تو KFC بگیرم.
موقعیت مکان های میدان دام
موقع خوردن داشتم فکر میکردم کجا برم؟ دیدم تنها جایی که الان باز هست کافه یخی است که تا دو صبح باز هست و نزدیک هاستل است. کنار میدان دام سوار تراموا خط 14 شدم و در ایستگاه waterlooplein پیاده شدم. البته تو ایستگاه Rembrandtplein هم میشه پیاده شد و نزدیکترم هست.
بعد از هفت دقیقه من تو ایستگاه waterlooplein پیاده شدم که کنار یه پل زیبا به اسم Blauwbrug با دید زیبا همراه با ساختمان های زیبا و سالن اپرا آمستردام بود.
چراغ های زیبای پل Blauwbrug
نمای سالن اپرا از روی پل
با اینکه ساعت 9 شب بود، آسمون هنوز روشن بود. به سمت کافه رفتم.
تو صف حدود بیست نفر بودن که یکی یکی وارد میشدن نوبتم که شد کارت Holland Pass رو دادم و گفتم از واچر طلایی کم کنید. اینجا هم کارت Holland Pass قبول میکرد. میشد یا 20 درصد تخفیف گرفت یا یه واچر طلایی داد.
تا اینجا با توجه به اینکه کارت من کارت بزرگ بود و دارای سه واچر طلایی و سه نقره ای، تو یه روز سه تا طلایی و یک نقره ای رو مصرف کردم. درضمن بلیت ورود به این کافه هم 22 یورو است.
سه تا ژتون به هر کسی میدادن که برای سه بار پذیرایی تو کافه بود.
موقع ورود به هر کس یه کاپشن میدادن همراه با دستکش تا بتونه تو دمای منفی ده درجه اونجا تحمل کنه. وارد شدم، سرمای اونجا خیلی لذت بخش بود من رو یاد دوران کودکیم مینداخت که میرفتم در فریزر رو باز میکردم جلوش میخوابیدم خنک بشم. اینجا همه چی از یخ بود.
دکور های یخی
صندلی یخی
شیر آب با دکور جالب از ماهی
جالبترین قسمتشم لیوان های یکبار مصرف یخی بود که با هر ژتون که میدادی میتونستی یه لیوان آبمیوه بگیری.
امتیاز من به کافه یخی 2 است.
بعد با مترو از waterlooplein به ایستگاه nieuwmarkt رفتم و از اونجا پیاده به خیابون چراغ قرمز یا Red Light رفتم.
من که تایلند نرفتم ولی از شنیده ها میتونم بگم خیابون واکینگ استریت تو آزادی و تفریحات شبانه به نصف اینجا هم نمیرسه، اینجا پر بود از توریست انگار همه توریست های شهر برای دیدن و خوش گذرونی باید شب ها بیان اینجا. راه نمیشد رفت هر آدمی از هر کشور و زبانی اینجا بود واقعا انگار شب ها کل آمستردام تعطیل میشه به جز اینجا. درضمن ورود بچه ها به این خیابان ممنوع است. یکم دور زدم، یه واچر نقره ای از Holland Pass هم اینجا استفاده کردم و انگار نه انگار امروز این همه جا رفتم و باید خسته باشم. عکس زیر نشان دهنده تعداد طبقات و قدم ها و مسافت طی شده می باشد.
ساعت یازده و نیم به سمت هاستل رفتم، دوش گرفتم و خوابیدم.
روز سوم : یکشنبه سیزدهم خرداد
امروز هم ساعت 9 از خواب بیدار شدم و بعد از صرف صبحانه تصمیم گرفتم به نزدیکترین مکان دیدنی بعدی برم. خوشبختانه موقعیت این هاستل جوری بود که به همه جا نزدیک بود هر چند به نظرم قسمت های توریستی آمستردام کلا یک وجبه و پیاده همه رو میشه رفت.
تصمیم گرفتم اول به موزه رامبراند برم.
مسیر رو پیاده رفتم تا به موزه رسیدم.
وارد که شدم از کارت I Amsterdam استفاده کردم. وقتی ازم پرسیدن برای کدوم کشور هستی؟ گفتم ایران خانم مسئول فروش بلیت فارسی صحبت کرد و خوش آمد گفت ایشون هم ایرانی بود و اگر اونجا سوالی داشتید میتونید ازشون بپرسید. مبلغ بلیت این موزه 13 یورو است.
خانه رامبراند که قدمتش به چهارصد سال قبل برمیگرده صد سال هست که تبدیل به موزه شده. علاوه بر اینکه به کار نقاشی مشغول بود به جمع آوری عتیقه جات هم مشغول بود. باز هم این سوال رو از خودم میکردم که وقتی چهارصد سال پیش کسی با اون امکانات همچین نقاشی هایی میکشه اگر امروز بود چیکار میکرد و چرا امروز کسی نمیتونه در حد اونا نقاشی بکشه؟ تو خانه رامبراند علاوه بر دیدن یک منزل چهارصد ساله البته بازسازی شده، با دیدن وسایل منزل، نقاشی ها و کلکسیون عتیقه جات او آشنا می شوید.
تو طبقه سوم هم کارگاهی هست که نشون میده رامبراند چطور رنگ های نقاشی خود را درست می کرد.
امتیاز اولویت من برای موزه رامبراند 3 است.
بعد از اونجا تصمیم گرفتم به دیدن باغ وحش آرتیس آمستردام برم. از اونجا به سمت ایستگاه waterlooplein رفتم و با تراموا شماره 14 به سمت ایستگاه Artis رفتم. شما هر جای آمستردام سوار تراموا خط 14 و 9 شوید میتونید تو ایستگاه Artis پیاده بشید. من از کارت I Amsterdam برای ورود استفاده کردم ولی هزینه بلیت اینجا 23 یورو است. فقط اینجا آب معدنی کوچک قیمتش 3 یورو است که من مجبور شدم بگیرم حتما قبل از ورود به اینجا آب معدنی از جای دیگه تهیه کنید.
این باغ وحش پر است از گونه های مختلف حیوانات. یکی از ویژگی های این باغ وحش اینه که کمتر جایی تو دنیا این همه نوع حیوان رو تو خودش جا داده حتی پنگوئن. اینجا حیواناتی میبینید که شاید در باغ وحش های دیگه ندیده باشید. یه ویژگی جالب دیگش اینه که یک سری قسمت هاش مثل پروانه ها و پرندگان و حیوانات کوچک در محیط باز هست که شما داخل میشید و در آن قدم میزنید.
فیلم کوتاهی از باغ وحش را میتوانید مشاهده کنید.
امتیاز من به باغ وحش آرتیس در صورت علاقه به دیدن حیوانات 5 است.
در کنار باغ وحش روبروی باجه فروش بلیت یه مرکز علمی هست به اسم Micropia که وقتی شما کارت I Amsterdam داشته باشید به صورت رایگان از اینجا هم میتونید بازدید کنید در صورتی که قیمت بلیت اینجا 15 یورو است.
همه میدونیم میکروب بده، همه چی میتونه میکروب داشته باشه، باکتری بد داریم باکتری خوب داریم. اینجا بهتون به صورت علمی و نمایشی این خوبی ها و بدی ها رو نشون میده. میتونید با انواع میکروب ها و باکتری ها آشنا بشید. چی باعث میشه یه جسم مرده بو بگیره ؟ چند وقت بعد از مرگ بو میگیره؟ چطوری میپوسه؟ شکل میکروب ها چطوری است؟ بدن ما چقدر میکروب میتونه داشته باشه؟ وسایل مختلف چه میکروب هایی دارن و میتونن چیکار کنن؟ چرا یه مواد غذایی میگنده یا کپک میزنه؟ اگر دنبال اینجور سوالات هستید و دوست دارید از نزدیک آشنا بشید به دنیای میکروب ها سر بزنید.
فرایند پوسیدن و بو گرفتن و از بین رفتن
شکل میکروب ها و باکتری ها. البته هنرنمایی کردم و این عکس ها رو از داخل چشمی میکروسکوپ گرفتم.
وسایل مختلف چه میکروب هایی دارن
معرفی فرایند های فاسد شدن و کپک زدن خوراکی ها
امتیاز من به اینجا 3 می باشد.
بعد از دیدن اینجا تصمیم گرفتم به دیدن کلیساهای قدیم و جدید برم. در همان ایستگاه Artis سوار تراموا شدم و در ایستگاه Dam پیاده شدم.
با کارت I Amsterdam وارد کلیسا شدم. اگر بلیت این کلیسا رو بخواید باید مبلغ 11 یورو پرداخت کنید.
اسم کلیسا جدید هست ولی مربوط به قرن پانزدهم هست و محلی برای ازدواج و تاج گذاری پادشاهان هلند در گذشته بوده است.
امتیاز من به کلیسای جدید 2 است.
بعد از اینجا به سمت کلیسای قدیمی رفتم و در کوچه ها که رد میشدم پر بود از کافه و رستوران و فروشگاه های مختلف که مشتریان زیادی داشتن.
به کلیسای قدیمی که رسیدم با اینکه ساعت چهارونیم بود درهای کلیسا بسته بودن. یه دور دور کلیسا زدم که شاید ورود از در دیگه ای باشه ولی یه در جلو داشت، و یکی در پشت که هر دو بسته بود. دلیلش هم متوجه نشدم.
خواستم دنبال یه جای دیدنی دیگه باشم که دیدم اوه اوه موزه آمستردام از دستم در رفته! اصلا یادم نبود. سریع مسیر رو برگشتم به میدان دام و از اونجا سمت موزه آمستردام رفتم. وارد که شدم بهم گفتن موزه در حال تعطیل شدن هست برید فردا بیاید، گفتم لطفا بهم اجازه بدید من سریع نگاه میکنم و میام. بالاخره تونستم وارد بشم که بازهم با کارت I Amsterdam بود ولی برای خرید بلیت باید مبلغ 13.5 یورو پرداخت کنید.
امتیاز من به موزه آمستردام 3 است.
ساعت از پنج گذشته بود و دیگه جاهای دیدنی تعطیل بودن. شروع کردم به قدم زدن و متر کردن کوچه و پس کوچه ها و رفتن به سمت یکی دیگه از میدان های معروف آمستردام به اسم رامبراند و تو راه وارد یه فروشگاه مواد خوراکی بزرگ شدم و دوتا آب معدنی و یه آبمیوه به قیمت 6 یورو خریدم و به سمت میدان رامبراند رفتم.
یک ساعتی اونجا نشستم و شروع کردم به خوردن خوراکی هایی که از تهران اورده بودم و تموم نمیشد. دفتر مرکزی سایت booking هم در همین میدان قرار داشت.
بقیه زمان هم به سپری کردن تو خیابان ها و دیدن زیبایی های آمستردام مشغول بودم. تو این شهر تو هر کوچه و خیابون برید یه زیبایی خواهید دید. حدود ساعت یازده شب به سمت هاستل رفتم و برای برنامه فردا که خارج از شهر بود وسایل رو آماده کردم و خوابیدم.