به تقویم که نگاه میکنم حسرت میخورم، حسرت اینکه این کرونای لعنتی اگر نبود چقدر با دیدنِ عددهای قرمز شده توی تقویم عشق میکردم. هفته آخر اردیبهشت 1400 را می گذرانیم و بهشتی ترین فصل خدا می گذرد بی آنکه توانسته باشیم از طبیعت لذت
"زمانیکه هنوز لاستیک ماشینها آن بوسه شوم خود را بر خاک پاک سوباتان نزده بودند، سوباتانی داشتیم بسیار رویایی و دوست داشتنی. در آن سوباتان نه سیمانی بود و نه حلب و نه تیرآهنی. هر چه می دیدی از نوع طبیعت بود و از جنس
در امتداد دو خط لاجوردی سفر با دوچرخه در خط ساحلی شمالی و جنوبی پاییز 1394سوا بشکن طلسم حادثه را, بشکن! مهر سکوت از لب خود بردار منشین به چاهسار فراموشی بسپار گام خویش به ره, بسپار (حمید مصدق, آبی خاکستری سیاه) مسیر حرکت پل پیروزی 26 مهرماه در جاده فیروزکوه رهسپار سفری دیگر در جاده
به نام خدا قدمی بر فرش سبز ایران "سفرنامه گیلان" انتظاری دیگر زمانی که نزدیک سفر رفتن میشود میز کارم حکم تبعیدگاهی را دارد که منتظر آزادی از آن هستم! زیرچشمی مدام به تقویم روی میزم سرک میکشم. انگار هر چه بیشتر نگاه کنم زودتر خواهد گذشت. زمانی که
كرونا وضعيت روحی مون رو بهم ريخته، آلودگی هوا هم نميذاره نفس بكشيم. دلم ميخواد برم يك جای آروم و بی سرو صدا. دوستم زنگ زده و همين حال رو داره. دل رو ميزنم به دريا و جستجو می كنم كه كجا بريم حالا. روی ايوون
با سلام خدمت همه دوستان عزیز، امیدوارم هر کجا هستین در صحت و سلامت به سر ببرید و با خوندن سفرنامه های من، حس و حال خوب سفر به این نقاط را تجربه کنید. سفرنامه های من شامل این موارد هستند:کوش آداسی، از دریای فیروزه ای
سلام! شما در هر حال مطالعه ی اولین تجربه ی سفرنامه نویسی من هستید. از حدود 7 سال پیش قبل از همه ی سفرهای خارجی و داخلی که داشته ام سفرنامه های بی نظیر و کامل بسیاری از شما عزیزان را مطالعه کرده ام و از
22:34 دقیقه, شبِ سه شنبه هفتم مهرماه1399 در دلم شوری افتاده! از صبح امروز در ذهنم این سه کلمه میچرخه: کرونا, پیک سوم, 207 نفر! به این فکر می کنم که کاش هموطنانم جدی می گرفتند از دست رفتنِ آدم ها را! شاید نفر بعدی من باشم... به
سلام موضوع این بار سفرنامه، مربوط به پیمایش در طبیعت مابین استان اردبیل و استان گیلان، از ناحیه دریاچه نئور در استان اردبیل به روستای سوباتان و سپس به لیسار در استان گیلان، می باشد. تصویر 1 : موقعیت و مسیر بین دریاچه نئور و روستای سوباتان
سفرنامه قسمتی از شمال و شمال غربی کشور سفر شاید همان واژه ی نابی باشد که شنیدنش حالمان را دگرگون می کند، ولی شنیدن از سفر کجا و تجربه کردنش کجا؟دقیقا یادم نمیاد چند بار از استان همیشه باران (گیلان) دیدن کردم ولی میدونم که حداقل
شرایط جوی و ......... لغو برنامه تعطیلات نیمه خرداد سال 93 است و همراه گروهی از دوستان اصفهانی، عازم زنجان هستیم تا همراه با گروهی از کوهنوردان و طبیعت گردهای زنجانی، از طریق ارتفاعات بالادست روستای آب بر طارم، پیمایشی به سمت قلعه رودخان داشته باشیم
شهریور 1399 من و همسر جان سفرمون رو روز پنجشنبه شروع کردیم. مقصدمون استان اردبیل بود. از چند روز قبلش تحقیقاتمون رو توی سفرنامه ها و مکانهای اقامتی و رستوران و بهترین مسیرها انجام داده بودیم. تصمیمون این بود که در رفت از جاده اسالم به
قبل از هرچیز ازتون تقاضا می کنم که ویدئوهای زیر را ببینید و حس و حالتان را بعد از دیدن آن ها ارزیابی کنید و اگه تمایل داشتید توی کامنت های انتهای سفرنامه هم نظرتون را بگین. لطف شما در این زمینه، هم برای من
1 – گیلان زیبا 8 جاذبه دیدنی غرب گیلان بعد از نگارش اولین سفرنامه ام درباره کشور زیبای اسلوونی و انتشار آن در سایت وزین لست سکند ( اسلوونی : سبز جذاب ، پایتخت سبز اروپا ) ، در گام دوم اقدام به بررسی برخی از جاذبه های استان
به نام خدای مهربان با عرض سلام و روز به خیر خدمت همه ی دوستان لست سکندی، امیدوارم در سال 99 همه شما سال خوب و موفقی داشته باشید. از سایت لست سکند هم تشکر میکنم که با وجود آوردن این بستر امکان انتقال تجریبات و
سلام و درود به دوستان سفردوست و لست سکندی.خوب رامسر نیازی به تعریف و معرفی نداره و همه میدونن که این شهر چقدر زیبایی داره.اما خوب نظر شخصی من درباره ی این شهر اینه که هر چی داره فقط زیبایی هستش و چیز دیگه ای
خفاش خون آشام واپسین روزهای سال 98 است . شهر من ، کشور من و تقریبا تمام دنیا در تب کرونا درگیر شده است. کرونا ویروسی است که از راه خفاش به انسان منتقل شده است، همان خفاش هایی که در قصابی های عجیب و
گشت و گذاری در ییلاقات بی مثال شمال و شمال غرب کشور ممکن است در آغاز سفر شما حرفی برای گفتن نداشته باشید ، اما سفر در پایان از شما یک نویسنده می سازد ( ابن بطوطه ) سوباتان زییا تابستان امسال با توجه به گرانی دلار سفر
دنیای فیس بوکی ما دنیای مجازی منشا تحولات زیادی برای همه ما بوده و تقریبا همه به نوعی بهش وابسته شده ایم جوری که مثل نفس کشیدن و یا مثل نون شب ، جزیی از زندگی ماها شده که بدون آن مشکل بشه سر کرد